اگر خداشناسی و دین فطری است پس چرابرخی از مردمان به آن معتقد نیستند؟
جواب :
یکی از مباحث انسان شناسی این است که آیا چیزی به نام فطرت در نهاد انسان وجود داردیا
خیر؟نظریه وجود فطرت توجه اندیشمندان معاصر را بیشتر از گذشتگان به خود جلب کرده است.
چون پذیرش یا ردآن در سرنوشت مباحث بنیادین حوزه دین پژوهی مانند : خاستگاه دین و اخلاق منشاء دین و تکامل تاریخ و..اثر گذار است.
آنچه مقبول آیات و روایات و بیشتر دانشمندان اسلامی وغیراسلامی است. وجود فطرت در نهادآدمی است و اینکه خداشناسی و آموزه های دینی بر اساس اصل فطرت سالم انسانی است.
مرحوم”علامه طباطبایی”و شهید “مطهری” بیشتراز دیگران به تحلیل وبررسی فطرت ومسایل پیرامون آن پرداخته اند. پاسخ درست و کارآمد به سوال فوق در گروبیان مطالب زیر است:
فطرت در فلسفه غرب یعنی یک سری معلومات در ذهن که استناد به حس و تجربه ندارند.
فطرت نزد حکمای اسلامی یعنی اینکه انسان در این دنیا متوجه برخی چیزها می شود که دانستن آن نیاز به معلم و استدلال ندارد.
مانند:
“کل بزرگتر از جزء است” همین که انسان توان تصور کل و جزء و رابطه آنه را پیدا کندآنرا تصدیق می کند.اصول اولیه تفکر انسانی آموخت نی و استدلالی نیست. برخی از دانشمندان مغرب زمین نیز با همین تفسیر موافق هستند.
مانند:
((کانت))که می گوید:در تصدیق”کل ازجزءبزرگتر است”یک سلسله عناصر ذهنی فطری است(یک مقدار از بیرون گرفته شده و یک مقدارش در خود ذهن است).(مجموعه آثار/ج 3/صص 476-477)
((برتراند راسل)) می گوید: باور ما به وجود عالم مستقل خارج در اصل راه استدلال و برهان حاصل نشده است بلکه همین که خود را قادر به تعقل بیابیم در ما حاصل می شود. (فطری بودن دین /ص 111 به نقل از: مسایل فلسفه/ ص 39).
((پاسکال))می گوید:به وجود خدا دل گواهی می دهد” نه عقل” و ایمان از این راه به دست می آید.
(سیر حکمت در اروپا/محمد علی فروغی/ج 2/ص 14).
فطرت در نگرش آیات و روایات هر چندتفاوتهایی با نظریه های مذکور دارد”اما در کل تاحدودی باآنها هم خوانی دارد.(مشروح فطرت در قرآن/ر .ک: ذیل آیات اعراف(172)/ابراهیم(10)/ بقره (138)/ مدثر (54)/غاشیه(21)/حشر(19)/عنکبوت (65)/لقمان(25)و(33)و..).
درفرهنگ دینی مصادیق زیادی ازفطریات قلمداد شده است(ر.ک:شرح چهل حدیث/امام خمینی/تهران / موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)/چاپ3
/ص 179)که دراین نوشتار روی سخن باخداشناسی و دین است.
قرآن کریم توجه به دین راازویژگیهای انسانی می داند که با آفرینش او عجین است.((ترجمه س روم/30))((پس روی خود را اخلاص خدا را میخوا نند.هنگامی که آنان رابه خشکی نجات میرسانیم ناگهان شرک می ورزند.))
((هنگامی که مردم گرفتار و در مانده میشوند به سوی خدا روی آورده او را میخوانند…)) (روم/33)
((هر گاه انسان گرفتار بد حالی و در ماندگی شود با توجه خدا را می خواند)).(زمر/8)
انسان وقتی خود را در پهنای بی کران دریا و دور از یاران دنیایی می یابدو آنگاه که خود را درمانده و یاران دنیایی را ناتوان در حل
مشکل خود می یابد و به سوی کعبع دلها متوجه می شود. سپس به سوی او گرایش پیدا می کند و هیچ گاه از دلایل و شواهد آن حقیقت سراغ نمی گیرد”بلکه با حضور و شهود آن هستی مطلق را می یابد.
لقمان/25:
((اگر از آنان بپرسی که چه کسی آسمان و زمین را خلق کرد؟می گویند:خدا.))
امام باقر(ع):
این اقرار و اعتراف مشرکان ومنکران رسالت را از معرفتهای فطری آنان معرفی میکند.( الاصول من الکافی/ج 2/ص 10/)(بحارالانوار/ج/2 ص 278)
ملاصدرای شیرازی ضمن اشاره به آیه شریفه از ادراک و گرایش فطری انسانی به سوی خدا می گوید:((آن طوری که گفته شده وجودواجب تعالی امری فطری است “چون که انسان به هنگام رویا رویی با سختیها وتنگناها به سبب اقتضای اصل آفرینش خود به خداتوکل کرده وبه صورت غریزی به سبب سازاصلی و آسان ساز سختیها رو میکند … .))(مبداء و معاد/ص 16).
فطرت درآینه روایات نیزبر اساس محتوای قرآنی آن است.
در حدیثی که مورد پذیرش شیعه وسنی است رسول خدا(ص)فرمود:((هر نوزادی بر فطرت متولد می شود))
امام باقر(ع) در تفسیر این حدیث فرمودند:((انسانها بر فطرت خداشناسی آفریده شده اند.))
امام صادق ذیل آیه فرمودند:((شناخت در دلهای آنان تثبیت شده است))(بحارالانوار/ج 3/ص 280)
امام باقر(ع) که شریعت نوح(ع) را که پرستش خدای یگانه اخلاص و نفی شرک بودهمان دین فطری که عموم مردم برآنند معرفی کردند. (المیزان/ /ج 16/ص 193/به نقل از:روضه کافی.)
پس دین داری فطری انسان است “یعنی هدایت به سعادت در نهاد انسان گذاشته شده است و خلقت انسان به گونه ای است که به دین الهی توجه دارد.
به عبارت دیگر انسان برای رسیدن به سعادت و کمال مطلوب و تدبیر اجتماع نیازمن قوانین و دستوراتی است که فطرت سلیم انسانی به درک آنها گواهی می دهد ودین الهی نیز بر اساس همان قوانین و دستورات فطری انسانها بنا شده است. (المیزان/ج 16/ص 198).
فخر رازی هرچند از فطرت نامی نمی برد ولی با حفظ محتوای فطرت می گوید:
برخی باوردارند که شناخت خدا بدیهی است چون که هر گاه انسان با سختیها و بلاها روبرو می شود.در خود می یابد که به سوی موجود توانمند تضرع و زاری می کند تا او را نجات بخشد(گرایش به خدا فطری است).اهل تصوف و عرفان نیزباور
دارند که علم و شناخت خدا بدیهی است(ادراک خدا فطری است) . (المباحث المشرقیه/فخرالدین
محمد بن عمر رازی/بیروت/دارالکتاب العربی / 1418 ه.ق/ج 2/ص 471).
جمع بندی نهایی آیات وروایات و سخندانشمندان این می شود که ادراک و شناخت خدا و برخی از آموزه های دینی فطری است. یعنی هر گاه انسان در حد تعقل موضوع و محمول برسد و بر آن توجه کند بی درنگ صحت آن را تصدیق می کند و منتظر دلیل و استدلال نمی ماند.
این تفسیر فطرت را نوعی ادراک وشناخت ویژه که سررشته درخلقت انسان دارد معرفی میکند.
تفسیر دیگری نیزبرای فطرت انسانی مطرح است و آن اینکه گرایش وتوجه به خدا وبرخی امور دینی فطری است . یعنی خداخواهی و پیروی از دستورات دینی در نهاد انسان است . پس فطرت دینی یک بار درناحیه گرایش و حرکت مطرح است(علمی و عملی).
در یک تعریف کلی می توان گفت:فطرت ویژگی ای است که انسانها از هر نژاد و تیره ای در هر منطقه و مرزی از هر مذهب و ملتی به آن باور و تمایل دارند و خود را در این آگاهی و باور نیازمند دلیل
و استدلال نمی دانند.(هستی بخش/عبدالکریم هاشمی نژاد/تهران/طوس/چاپ سوم/ج 2/ص 195).
در یک کلام فطرت عبارت است از : نوعی هدایت تکوینی انسان در قلمرو شناخت و احساس.(فطرت ودین/علیربانی گلپایگانی/تهران/موسسه فرهنگی /چ 1/ص 18).