در روايات اسلامي كه از طريق شيعه و اهل تسنن نقل شده، و نيز در كلام بزرگان و انديشمندان، در شأن و مقام ارجمند ام المومنين حضرت خديجه كبري (س) سخن فراوان با تعبيرات گوناگون به ميان آمده است.
به گفته صاحب مستدرك سفينة البحار، « فضائل حضرت خديجه (س) كه در ابواب مختلف روايات آمده، بيش از آن است كه (قابل) شمارش باشد».(1)
حاصل توجه به اين روايات پي بردن به راز عظمت او، و شناخت شايستگي هاي او است.
از رسول اكرم (ص) نقل است كه :
«خير نسائها خديجة و خير نسائها مريم ابنة عمران»
«بهترين زنان دنيا خديجه (س) و مريم دختر عمران هستند»(2)
«خيرنساء العالمين مريم بنت عمران، و آسيه بنت مزاحم، و خديجة بنت خويلد و فاطمة بنت محمد(ص)»
بهترين زنان جهانيان عبارتند از: مريم دختر عمران، آسيه دختر مزاحم، خديجه دختر خويلد و فاطمه (س) دختر حضرت محمد (ص) (3)
ابن عباس مي گويد: روزي رسول خدا (ص) چهار خط كشيد. آنگاه پرسيد: آيا مي دانيد اين خطها چيست؟ گفتيم: خدا و رسولش داناتر است. فرمود:
«خير نساء الجنة مريم بنت عمران، و خديجة بنت خويلد و فاطمة بنت محمد، و آسية بنت مزاحم امراة فرعون:
بهترين زنان بهشت، مريم دختر عمران، خديجه دختر خويلد، فاطمه دختر محمد (ص) و آسيه دختر مزاحم، همسر فرعون است»(4)
پيامبر (ص) به عايشه كه در حال برتري جويي به فاطمه (ع) بود فرمود:
«او ما فاعلمت ان الله اصطفي آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران و عليا و الحسن و الحسين و حمزه و جعفرا و فاطمة و خديجة علي العالمين ؟!
آيا نميداني كه خداوند، آدم، نوح، آل ابراهيم، آل عمران، علي (ع)، حسن (ع)، حسين (ع)، حمزه، جعفر، فاطمه (ع) و خديجه (ع) را بر جهانيان برگزيد ؟! ».(5)
پيامبر (ص) فرمود: جبرئيل نزد من آمد و گفت: اي رسول خدا! اين خديجه (ع) است، هرگاه نزد تو آمد، براو از سوي پروردگارش و از طرف من، سلام برسان:
«و بشرها ببيت في الجنة من قصب لا صخب و لا نصب »،
«و او را به خانهاي از يك قطعه (زبرجد) در بهشت كه در آن رنج و ناآرامي نيست مژده بده»(6)
«اربع نسوة سيدات سادات عالمهن مريم بنت عمران، و آسية بنت مزاحم، و خديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمد، و افضلهن عالما فاطمة؛
چهار زن سرور زنان جهان خود مي باشند كه عبارتند از: مريم دختر عمران، آسيه دختر مزاحم، خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد (ص)، و بهترين آنها در جهان فاطمه (ع) است»(7)
«حسبك من نساء العالمين مريم بنت عمران، و خديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمد (ص) و آسية بنت مزاحم.
درميان بانوان دو جهان، در فضيلت و كمال كافي است: مريم، خديجه، فاطمه و آسيه (عليهن السلام)»(8)
پيامبر اكرم (ص) در تفسير (آيه 22 مطففين) «عينا يشرب بها المقربون، همان چشمه بهشتي كه مقربان از آن مي نوشند.» فرمود:
«المقربون السابقون؛ رسول الله، و علي بن ابيطالب و الائمة، فاطمة و خديجة»(9)
روزي پيامبر (ص) به علي (ع) فرمود: «تو همسري مانند فاطمه (س) داري كه من چنان همسري ندارم، تو مادر زني مثل خديجه (س) داري كه من چنين مادرزني ندارم.»(10)
روايت شده است؛ روزي جبرئيل به حضور پيامبر (ص) آمد و جوياي خديجه (ع) شد، پيامبر (ص) او را نيافت، جبرئيل گفت: «وقتي كه او آمد، به او خبر برده كه پروردگارش به او سلام ميرساند.»(11)
پيامبر اكرم (ص) در چهل شبانه روز اعتزال از خديجه (ع) توسط عمار ياسر به خديجه چنين پيام داد: «ان الله عز وجل ليباهي بك كرام ملائكته كل يوم مرارا؛
همانا خداوند متعال به افتخار وجود تو هر روز به طور مكرر به فرشتگان بزرگش افتخار ميكند»(12)
روزي رسول خدا (ص) در مسجد در حضور مردم در شأن حسن و حسين (ع) مطالبي فرمود، از جمله چنين گفت: «ايها الناس الا اخبركم بخير الناس جدا و جده؛
اي مردم! آيا شما را خبر ندهم به بهترين انسانها ازجهت جد و جده؟»
حاضران عرض كردند: «آري، خبر بده!» فرمود:
«الحسن و الحسين، جدهما رسول الله و جدتهما خديجة بنت خويلد؛
آنها حسن و حسين (ع) هستند كه جدشان رسول خدا محمد (ص) است و جده آنها خديجه (ع) دختر خويلد ميباشد»(13)
در آن هنگام كه پيامبر (ص) در بستر رحلت قرار گرفت، حضرت زهرا(س) بسيار پريشان و گريان بود، پيامبر (ص) حضرت زهرا را به وجود پربركت مولاعلي دلداري داد، و در فرازي ضمن ياد از خديجه (ع) فرمود: «دل خوش دار كه: ان عليا اول من آمن بالله عزوجل و رسوله من هذه الامة، هو و خديجة امك؛ همانا علي (ع) نخستين شخص از اين امت است كه به ذات پاك خدا و رسولش ايمان آورد، او و خديجه (س) مادر تو اولين افرادي هستند كه به اسلام پيوستند.»(14)
پيامبر اكرم بعد از وفات خديجه كبري (ع) همواره از خاطرات شيرين و ايثار آن بانوي گرامي به نيكي ياد ميكرد و هرگاه به ياد او مي افتاد، اشك فراق بر ديدگانش جاري ميشد از جمله:
روزي پيامبر (ص) در نزد چند از نفر از همسران خود بود، ناگاه سخني از حضرت خديجه (ع) به ميان آمد، پيامبر (ص) آن چنان آشفته و پراحساس شد كه قطره هاي اشك ازچشمانش سرازير گشت.
عايشه به آن حضرت گفت: «چرا گريه ميكني؟ آيا براي يك پيرزن گندمگون از فرزندان اسد، بايد گريه كرد؟»
پيامبر در پاسخ به او فرمود: «صدقتني اذ كذبتم، و آمنت بي اذكفرتم، و ولدت لي اذ عقمتم؛
او هنگاميكه شما مرا تكذيب ميكرديد، تصديق كرد و هنگاميكه كافر بوديد، او به من ايمان آورد؛ و براي من فرزنداني آورد در حالي كه شما نازا هستيد.»(15)
نيز روايت شده:
روزي پيرزني نزد رسول اكرم (ص) آمد، آن حضرت او را مورد لطف سرشار قرار داد، وقتي آن پيرزن رفت، عايشه علت آن همه مهرباني به پيرزن را از پيامبر (ص) پرسيد، او در جواب فرمود:
«انها كانت تاتينا في زمن خديجة، و ان حسن العهد من الايمان؛
اين پيرزن در عصر زندگي خديجه (ع)، به خانه ما ميآمد و از كمكها و الطاف سرشار خديجه (ع) برخوردار بود، همانا نيك نگهداري عهد و سابقه، از ايمان است.»(16)
و مطابق روايت ديگر عايشه گفت: «هرگاه پيامبر (ص) گوسفندي ذبح ميكرد، ميفرمود: از گوشتش براي دوستان خديجه (ع) بفرستيد، يك روز در اين باره با آن حضرت سخن گفتم، فرمود:
«اني لاحب حبيبها: من دوست خديجه (ع) را دوست دارم.»(17)
ياد خديجه در خواستگاري حضرت زهرا
در جريان مراسم خواستگاري مولا علي (ع) از حضرت زهرا پس از آن كه ام سلمه به همراه ام ايمن كنيز آزاد شده و برخي ديگر از همسران پيامبر نزد وي رفتند تا او را در جريان درخواست امام علي (ع) براي همسري با فاطمه الزهرا(س) قرار بدهند، در بخشي از گفتار خود به حضرت خديجه اشاره نمودند و آرزو كردند اي كاش آن مادر يگانه در اين مراسم حضور مي يافت و مي توانست در مراسم ازدواج جگرگوشه اش حاضر باشد.
تا سخن به نام خديجه رسيد ناگهان پيامبر اكرم (ص) به صداي بلند شروع به گريستن نمود؛ سپس فرمودند: «خديجة و اين مثل خديجة صدقتني حين كذبني الناس، و وازرتني علي دين الله و اعانتني عليه بمالها، ان الله عزوجل امر في ان ابشر خديجة ببيت في الجنة من قصب لا صخب فيه و لا نصب؛
خديجه! كجاست همانند خديجه؟ در آن هنگام كه مردم مرا تكذيب ميكردند، او مرا تصديق كرد، و او براي دين خدا با من همكاري و همياري نمود، و با ثروت خود مرا براي پيشبرد دين كمك كرد، خداوند متعال به من فرمان داده است كه خديجه (ع) را به داشتن خانه اي از يك گوهر در بهشت كه رنج و ناآرامي در آن نيست مژده بدهم.»
خديجه در احاديث معراج نبي
ابوسعيد خدري ميگويد: رسول خدا (ص) فرمود: وقتي كه در شب معراج، جبرئيل مرا به سوي آسمانها برد و سير داد، هنگام مراجعت به جبرئيل گفتم: «آيا حاجتي داري؟»
جبرئيل گفت: «حاجت من اين است كه سلام خدا و سلام مرا به خديجه (ع) برساني»
پيامبر (ص) وقتي كه به زمين رسيد، سلام خدا و جبرئيل را به خديجه (ع) ابلاغ كرد، خديجه گفت: «ان الله هو السلام، و منه السلام، و اليه السلام، و علي جبرئيل السلام؛ همانا ذات پاك خدا سلام است، و از او است سلام، و سلام به سوي او باز گردد و بر جبرئيل سلام باد.»(18)
گفتار انبياي الهي، ائمه و اصحاب صدر اسلام
ابن سعد مورخ عرب از قول آدم (ع) چنين ميگويد:
«آدم در بهشت به حوا گفت يكي از مزايايي كه خدا نصيب رسول الله كرد اين بود كه جفتي چون خديجه نصيب او نمود و خديجه پيوسته براي انجام رسانيدن مشيت خداوند به محمد كمك ميكرد در صورتي كه حوا سبب گرديد كه من در بهشت بر خلاف اراده خداوند رفتار نمايم.»(19)
امام حسين (ع) در روز عاشورا در ضمن خطبه اي كه خود را به دشمن معرفي ميكرد، فرمود: «شما را به خدا سوگند، آيا ميدانيد كه جده من خديجه(ع) دختر خويلد است؟»(20)
و نيز خطاب به دشمن فرمود: «آيا مي دانيد كه من فرزند همسر پيامبر شما خديجه (ع) هستم؟»(21)
امام سجاد (ع) در مجلس شاهانه يزيد در دمشق در خطبه معروف خود، اين چنين خود را معرفي ميكند: «انا بن خديجة الكبري؛ من پسر خديجه بانوي بزرگ اسلام هستم.»(22)
حضرت زينب (س) در كربلا در روز يازدهم محرم سال 61 هـ. ق هنگامي كه كنار پيكرهاي پاره پاره شهيدان آمد، و مطالبي جانسوز گفت، از جمله در آنجا پس از ذكر پيامبر (ص) و علي (ع) از خديجه ياد كرد و فرمود: «بابي خديجة الكبري: پدرم به فداي خديجه بانوي بزرگ باد.»(23)
زيد بن علي (ع) كه انقلاب و شورش عظيمي بر ضد حكومت طاغوتي هشام بن عبدالملك نمود و سرانجام به شهادت رسيد، در سخني در برابر دشمن، چنين احتجاج ميكند:
«و نحن احق بالمودة، ابونا رسول الله وجدتنا خديجة…؛
و ما سزاوارتر به مودت و دوستي هستيم، چرا كه پدر ما رسول خدا (ص) وجده ما خديجه (ع) است.»(24)
عبدالله ابن زبير با آن كه با خاندان رسالت دشمني كرد در گفتگويي با ابن عباس، به خديجه (ع) به عنوان عمه اش افتخار نموده و مي گويد:
«الست تعلم ان عمتي خديجة سيدة نساء العالمين؛ آيا نميداني كه عمه ام خديجه (ع) سرور بانوان جهان است؟»(25)
«در عصر امامت امام حسن (ع) پس از آنكه معاويه بر اوضاع مسلط شد، به كوفه آمد و چند روز در كوفه ماند، و از مردم براي خود بيعت گرفت، پس از پايان كار بر بالاي منبر رفت و خطبه خواند و در آن خطبه آنچه توانست به ساحت مقدس اميرمومنان علي (ع) جسارت كرد و ناسزا گفت، با اين كه امام حسن (ع) و امام حسين (ع) در مجلس حاضر بودند، حسين (ع) برخاست تا پاسخ معاويه را بدهد، امام حسن (ع) دست او راگرفت و نشانيد و خود برخاست و فرمود: «اي آنكه علي (ع) را به بدي ياد كردي؟ منم حسن و پدرم علي (ع) است، و تويي معاويه و پدرت ضحر ميباشد، مادر من فاطمه عليها سلام الله و مادر تو هند جگرخوار است، جد من رسول خدا (ص) است جد تو حرب است، «و جد تي خديجة و جدتك فتيله…؛
جده من خديجه (بانوي بزرگ اسلام) ولي جده تو فتيله (زن زشتكار جاهليت) است. خداوند لعنت كند از ما آنكس كه نامش پليد و حسب و نسبتش پست و سابقه اش بد، و داراي كفر و نفاق است.»(26)
در حديث موثقي از حضرت زهرا (س) منقول است كه چون خديجه از دنيا رفت فاطمه عليهاالسلام بر گرد پدر بزرگوار خود ميگرديد و ميگفت: «اي پدر! مادر من كجاست؟ پس جبرئيل نازل شد و گفت: پروردگارت تو را امر ميكند كه فاطمه را سلام برساني و بگويي كه مادر تو در خانه اي است ازني كه كعب آنها از طلا است و به جاي پي، عمودها از ياقوت سرخ ميباشد و خانه او در ميان خانه آسيه و مريم دختر عمران است؛ چون حضرت رسول (ص) پيغام حق تعالي را به فاطمه (س) رسانيد. فاطمه (س) گفت: خدا است سالم از نقصها و از اوست سلامتي ها و به سوي او برمي گردد تحيتها»(27)
خديجه (ع) در ادعيه، زيارتنامه ها، و واژگان مقدس
كتاب مقدس تورات حضرت خديجه (س) را به نهر آبي تشبيه نموده است كه آب آن، آب حيات است، و در دوطرف كنار آن آب، درخت حيات وجود دارد، آن درخت داراي دوازده نوع ميوه است، و برگهاي آن درخت، موجب شفاي امتها است.(28)
در يكي از زيارتنامه هاي رسول خدا (ص) چنين آمده است:
«السلام علي ازواجك الطاهرات الخيرات، امهات المومنين، خصوصا الصديقة الطاهرة، الزكية الراضيه المرضية، خديجة الكبري ام المومنين؛
سلام بر همسران پاك و نيك تو، مادران مومنان به خصوص سلام بر بانوي راستين و پاك و پاكيزه، خشنود و پسنديده، خديجه بانوي بزرگ، مادر مومنان.»(29)
در يكي از زيارتنامه هاي ديگر از خديجه (ع) چنين تعبير شده: «السلام علي خديجة سيدة نساء العالمين؛ سلام بر خديجه (ع) سرور زنان جهانيان.»(30)
حضرت خديجه (ع) ارتباط عميق و بسيار بالايي با درگاه خداوند داشت، از اين رو داراي قوت قلب محكم واستوار بود. آن بانوي بزرگوار اسلام براي خود داراي حرز (كلمات پرمحتواي پناهندگي به خدا) بود و در پرتو آن همواره رابطه خود را با خدا برقرار مي ساخت.
سيدبن طاووس در كتاب مهج الدعوات دو حرز را نقل كرده كه اين چنين است:
1ـ «بسم الله الرحمن الرحيم، يا حي يا قيوم، برحمتك استغيث فاغثني ، ولا تهلكن الي نفسي طرفة عين ابدا، و اصلح ليشائب كله؛
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر! اي خداي زنده و استوار! به رحمتت پناهنده شدم، به من پناه بده، و مرا هرگز به اندازه يك چشم برهم زدن به خودم وانگذار، همه حال و زندگي مرا سامان بخش.»
2ـ «بسم الله الرحمن الرحيم، يا الله يا حافظ يا حفيظ يا رقيب؛
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر! اي خدا، اي نگهبان، اي نگهدارنده و اي مراقب و پاسدار.»
خديجه در كلام انديشمندان و بزرگان معاصر
دانشمند عرب (سنيه قراعد):
تاريخ در مقابل عظمت ام المومنين خديجه(ع) سر فرود مي آورد، و در برابرش متواضعانه دست بسته مي ايستد، نمي داند نام اين بانو را در كدام شناسنامه بزرگان ثبت نمايد.»(39)
سليمان كتاني، نويسنده عرب:
خديجه ثروتش را به محمد بخشيد. ولي اين احساس را نداشت كه مي بخشد، بلكه اين احساس را داشت كه از او هدايت را كه بر همه گنجهاي سراسر جهان برتري دارد، كسب مي نمايد، او احساس ميكرد محبت و دوستي را به حضرت محمد (ص) اهدا مي كند، ولي در عوض همه ابعاد سعادت را از او كسب مي كند.»(32)
عالم بزرگ شيخ حرعاملي:
شيخ حرعاملي صاحب كتاب وسايل الشيعه شعري در وصف او سروده است:
زوجتة خديجه و فضلها
ابان عند قولها و فعلها
بنت خويلد الفتي المكرم
الماجد المويد المعظم
لها من الجنة بيت من قصب
لاصخب فيه ولالها نصب
و هذه مورة لفظ الخبر
عن النبي المصطفي المطهر
«همسر پيامبر خديجه كه فضل و برتري او از گفتار و رفتارش آشكار است، دختر خويلد آن جوانمرد بزرگوار، و ارجمند تاييد شده و بلند مقام براي خديجه و در بهشت خانه اي از يك قطعه گوهر بلورين آماده شده است كه در ناآرامي و رنج نيست.
اين موضوع عين سخن پيامبر برگزيده پاك خدا است كه خديجه در بهشت داراي چنين خانه اي ميباشد».
بنت الشاملي نويسنده عرب:
آيا ديگري غير از خديجه را مي شناسيد كه با عشقي آتشين، و مهر و ايماني استوار بي آن كه اندك ترديدي به دل راه دهد يا ذره اي از باورش به بزرگداشت هميشگي خدا و پيغمبر بكاهد، دعوت دين را از غار حرا پذيرا شود».(33)
پی نوشت ها :
1ـ خديجه، اسطوره مقاومت و ايثار، صفحه 186، اشتهاردي، محمد مهدي
2ـ صحيح بخاري، ج 4، ص 164.
3ـ الاستيعاب، ج 2، ص 720.
4ـ بحارالانوار، ج 13، ص 162، ج 16، ص 2.
5ـ خديجه؛ اسطوره مقاومت و ايثار، ص 187، نقل از بحار ج 37، ص 63.
6ـ اسد الغابه، ج 5، ص 438.
7ـ ذخائر العقبي، ص 44.
8ـ كشف الغمه، ج 2، ص 71.
9ـ جمع البيان، ج 10، ص 320.
10ـ بحار، ج 40، ص 68 به نقل از خديجه؛ اسطوره مقاومت و ايثار ص 190.
11ـ همان، ج 16، ص 8.
12ـ كشف الغمه، ج 2، ص 72.
13ـ بحار، ج 43، ص 302، به نقل از خديجه، اسطوره مقاومت و ايثار، ص 198.
14ـ بحار، ج 22، ص 502.
15ـ همان، ج 16، ص 8.
16ـ خديجه اسطوره ايثار و مقاومت، ص 207.
17ـ رياحين الشريعه، ج 2، ص 206.
18ـ كشف الغمه، ج 2، ص 133.
19ـ محمد پيغمبري كه از او بايد شناخت، كنستان ويرژيل گئورگيو، ترجمه ذبيح الله منصوري، ص 50.
20ـ بحار، ج 44، ص 318.
21ـ همان، ج 45، ص 6.
22ـ همان، ج 44، ص 174.
23ـ همان، ج 45، ص 59.
24ـ خديجه، اسطوره ايثار و مقاومت، ص 200.
25ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 9، ص 325.
26ـ خديجه (ع) اسطوره مقاومت و ايثار، ص 201.
27ـ حيوة القلوب، علامه محمد باقر مجلسي، ج 3، ص 218.
28ـ كتاب مقدس، عهد جديد، مكاشفه يوحنا، باب 22.
29ـ بحار ج 100، ص 189.
30ـ همان، ج 102، ص 272.
31ـ نساء محمد (ص)، ص 38.
32ـ خديجه (س)، علي محمد دخيل، ص 32.
33ـ حياة الائمه، هاشم معروف الحسني، ص 67.