صحابه، ايمن از عذاب و رسوايى؛
در سلسله مباحث آيات امامت و ولايت كه مدّتى است به آن پرداختهايم، گفتيم كه علما و متكلّمين اهل سنّت براى اثبات عدالت تمامى صحابه رسولاللَّه صلى الله عليه وآله وسلم به آياتى از قرآن كريم استناد مىكنند. تا كنون هشت آيهاى كه آنان براى صحّت نظر خود به آن تمسّك مىكنند را مورد بررسى قرار داده و به اين نتيجه رسيديم كه هيچ يك از آن آيات توان اثبات ادّعاى علماى اهل سنّت را ندارد.
نهمين آيهاى كه نظريّه پردازان عدالت تمامى صحابه به آن استناد مىكنند، آيه هشت سوره مبارك تحريم مىباشد خداوند متعال در اين آيه مىفرمايد:«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحاً عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يَوْمَ لاَ يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعَى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ».
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! به سوى خدا توبه كنيد، توبهاىخالص، اميد است با اين كار پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شمارا در باغهايى از بهشت كه نهرها از زير درختانش جارى است وارد كند، در آن روزى كه خداوند، پيامبر و كسانى را كه با او ايمان آوردند خوار نمىكند، اين در حالى است كه نورشان پيشا پيش آنان و از سوى راستشان در حركت است و مىگويند: پروردگارا نور ما را كامل كن و ما را ببخش كه تو بر هر چيز توانايى.
آيه فوق بدين مضمون است كه خداوند متعال در روز قيامت، پيامبر صلى الله عليه وآله وسلمو كسانى كه همراه ايشان ايمان آوردهاند را خوار و رسوا نمىكند و از عذاب و عقاب الهى در امانند. نور ايمانشان همراهشان در حركت است و جلوى پاى آنان راروشن مىسازد. در آن روز مؤمنان از خداوند مىخواهند نورشان را كامل كند و گناهانشان را ببخشايد.
كيفيّت استدلال به آيه فوق براى اثبات عدالت تمامى صحابه بدين قرار است؛ خداوند سبحان به پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم و همه صحابه – كه همراه ايشان ايمان آوردهاند – وعده امنيّت و مصونيّت از عذاب و رسوايى مىدهد. اين وعده مخصوص كسانى است كه تمام دوران زندگى را با ايمان سپرى كرده و مؤمن ازدنيا رفته باشند. چنين افرادى حتماً انسانهايى عادل مىباشند. به عبارت ديگر،خداوند سبحان وعده داده است كه همه صحابه از رسوايى و عذاب در اماناند وبراى اينكه صحابه از چنين كرامتى برخوردار باشند بايد تمام دوران حيات را با ايمان طى كنند. قطعاً چنين افراد و صحابهاى مزيّن به صفت عدالت خواهند بود.
نقد استدلال اهل سنت؛
پس از بيان استدلال اهل سنّت به اين آيه، بايد توجّه داشت كه هنگامى استدلال فوق مقرون به صحّت مىباشد و مىتوان به عدالت تمامى صحابه حكم داد كه به سه پرسش زير پاسخى مناسب داده شود.
1 – آيا تمام كسانى كه از عذاب و خوارى در امان هستند، عادل مىباشند؟ به عبارت ديگر آيا رسوا شدن فاسقين از سوى خداوند سبحان به اين معنا استكه هر كه رسوا نشود عادل است؟
2 – حرف واو در آيه مورد استشهاد «لاَ يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ» از نظر ادبى به چه معنا مىباشد؟ اگر واو عاطفه باشد ادّعاى اهل سنّت درست مىباشد. امّا اگر واو حرف استيناف(2) باشد، ادّعاى آنان ثابت نمىشود.
3 – از آيه مورد نظر يا از آيات ديگر بايد ثابت شود كه همه صحابه مؤمن بودند و با ايمان كامل از دنيا رفتند؛ به عبارت روانتر بايد ثابت شود كه صحابه، دوران زندگى خود را با ايمان سپرى كرده و در نهايت بدون لغزش از دنيا رفتهاند.
الف: عدم تلازم عدالت و مصونيّت از عقاب؛
اكنون كه در طريق استدلال اهل سنّت بر اين آيه حدّاقل سه پرسش كليدى طرح شد جا دارد با پاسخ دادن به اين سؤالات صحّت و سقم استدلال اهل سنّت را مورد بررسى قرار دهيم، هر چند كه پاسخ دادن به اين سؤالات وظيفه مدّعيان درستى نظريّه عدالت صحابه است.
پرسش اوّل اين بود كه آيا هر كس كه از رسوايى در امان باشد، عادل است؟ براى پاسخ به اين پرسش نخست معناى «خزى» را بررسى مىكنيم. خزى در لغت داراى دو معنا(3) مىباشد كه عبارتند از:
1 – رسوايى و شرمسارى؛ حال تفاوت نمىكند كه اين شر مسارى در برابر ديگران باشد، يا فرد، نزد خود شرمسار و خجل گردد.
2 – عقاب و عذاب.
اگر منظور از «خزى» در آيه فوق، رسوايى و شر مسارى باشد، نمىتوان عدالت صحابه را ثابت نمود. عدم افتضاح و شرمسارى صحابه و مؤمنين در قيامت دلالت بر عدالت آنان ندارد. ممكن است عدّهاى در قيامت مورد رحمتالهى قرار گيرند و رسوا نشوند ولى مستقيم به جهنّم هدايت شوند؛ بنابر اين بين عدم رسوايى در قيامت و عدالت در دنيا تلازمى وجود ندارد.
امّا اگر معناى «خزى» عقاب و عذاب باشد؛ يعنى خداوند در روز قيامت پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم و صحابهاى كه همراه ايشان ايمان آوردهاند را عقاب نخواهد كرد. امّا بايد به اين نكته ظريف توجّه داشت كه هر تضمينى براى عدم عقاب در آخرتبه اين معنا نيست كه شخص در تمام دوران حيات خود عادل بوده و با ايمان كامل از دنيا رفته باشد. چه بسا افراد گناهكارى كه در لحظات آخر عمر مورد عفو و بخشش الهى قرار مىگيرند. گروهى از اين افراد به خاطر ابتلات و سختىهاى دنيوى در عالم برزخ بخشيده مىشوند. عدّه ديگرى از ايشان گناهكار مىميرند و در برزخ نيز مورد عفو قرار نمىگيرند امّا در قيامت به جهت داشتن يك خصلت پسنديده قابليّت يافته و مورد شفاعت اولياى الهى قرار مىگيرند. در برخى از روايات نيز آمده است كه شيعيان گناهكار اگر در دنيا بخشيده نشوند، در برزخ عقاب مىشوند تا در قيامت به جهنّم نروند(4). بنابر اين هر مصونيّت از عقاب و تضمين عدم عذاب به اين معنا نيست كه فرد عادل است و با ايمان كامل از دنيا رفته است.
ب: معناى حرف واو؛
امّا در پاسخ به پرسش دوم مىگويم، تماميّت ادّعاى اهل سنّت بر اين متوقّف است كه واو در «لاَ يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ» عاطفه باشد نه استيناف.
در صورتى كه واو عاطفه باشد، آيه بدين معنا مىشود: همان گونه كه خداوند سبحان، پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم را رسوا و عقاب نمىكند، همراهان ايشان را نيز خوار و ذليل نمىكند. لذا فقط در صورت عاطفه بودن «واو» نفى رسوايى و عذاب از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم، شامل صحابه نيز مىگردد.
احتمال ديگرى كه در مورد «واو» وجود دارد. اين است كه حرف استيناف باشد؛ به اين معنا كه موضوعى طرح شود سپس پايان يابد و با حرف واو موضوع و مطلب جديدى آغاز شود. در اين صورت آيه مورد استشهاد داراى دو جز مستقل و مجزّاى از يكديگر خواهد بود. در قسمت نخست، خداوند سبحان مىفرمايد: ماپيامبر صلى الله عليه وآله وسلم را رسوا و عقاب نمىكنيم، و در بخش دوم مىفرمايد: كسانى كه با پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم ايمان آوردهاند، در روز قيامت نورشان راه را براى ايشان روشن مىسازد. و البتّه از اين نكته نبايد غافل شد كه روشنايى در قيامت تلازمى با عدالت و عدم عقاب اخروى ندارد. ممكن است شخص در قيامت راهنمايى شود و مقابل گامهايش روشن و نورانى باشد، امّا به خاطر كردار و اعمال نا صواب دنيوى، در آخرت گرفتار عذاب الهى شود.
ج: عدم اثبات ايمان تمامى صحابه؛
پرسش ديگرى كه نياز به پاسخ دارد اين است كه آيا از اين آيه يا آيات ديگر ثابت مىشود كه تمام صحابه داراى مراتب كمال ايمانى بودند؟ آيه مذكور درصدد بيان اين مطلب نيست كه همه همراهان رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم مؤمن و داراى ايمانى راستين و كامل بودند و تا آخرين لحظه حيات بر آن باقى ماندند. خداوند سبحان در اين آيه مىفرمايد: ما، پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم و كسانى كه همراه ايشان ايمان آوردند را، رسوا نخواهيم كرد. اين آيه به هيچ وجه ثابت نمىكند كه تمام همراهان و صحابه داراى ايمانى راستين و واقعى بودند. در علم اصول فقه اين مطلب ثابت شده و به صورت يك قاعده كلّى در آمده است كه اگر دليلى متضمّن حكمى باشد هرگز اثبات موضوع نمىكند. توضيح بيشتر آنكه خداوند سبحان حكمى را بيان مىكند و آن عبارت است از عدم رسوايى و عذاب پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم و مؤمنين، امّا اين حكم ثابت نمىكند كه همه همراهان و صحابه مؤمن بودند.
قاعده ديگرى نيز در علم اصول وجود دارد به اين بيان كه تمسّك به عام در شبهه مصداقيّه باطل و نا تمام است(5). تطبيق قاعده فوق در بحث حاضر به اين صورت است كه، خداوند متعال مىفرمايد: ما پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم و مؤمنين را رسوا نمىكنيم. اكنون پس از شنيدن اين گزاره در مورد شخص خاصّ شك مىكنيم كه آيا اين فرد جز مؤمنين است يا خير؟ پر واضح است و شايد نيازى به مراجعه به علم اصول هم نباشد كه با استناد به آيه مورد بحث نمىتوان براى فرد مجهول، اثبات ايمان كرد.
د: شرط بقاء ايمان؛
قبلاً هم به اين مطلب اشاره كردهايم كه در مورد ايمان و شرايط و ويژگيهاى آن بحثهاى فراوانى وجود دارد. نكتهاى كه پرداختن به آن به مناسبت بحث، خالى از لطف نيست اين است كه آيا صرف ايمان و مؤمن شدن و حدوث ايمان، موجب رستگارى اخروى و جاودانگى در بهشت است؟ به عبارت ديگر آيا ايمان تنها شرط حدوث دارد و شرط بقاء ندارد؟ يعنى آيا لازم نيست كه ايمان آغازين را تا پايان حيات محافظت نمود؟
در پاسخ بيان مىكنيم شكى نيست كه اتّصاف به ايمان ابتدايى براى رستگارى و سعادت ابدى كافى نيست. مؤمن واقعى كسى است كه ايمانى مستمر و ثابت داشته باشد و در ايمان پايمرد باشد. خداوند سبحان درباره كسانى كه از ايمان گذشته خود باز گردند و مرتد شوند مىفرمايد:
«وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُوْلَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»(6).
كسى كه از آيينش برگردد و در حال كفر بميرد، تمام اعمال نيک گذشته او، در دنيا و آخرت بر باد مىرود، و آنان اهل دوزخند، وهميشه در آن خواهند بود.
تباه شدن اعمال نيك(7)، عاقبت كسانى است كه در ايمان خود استوار و ثابت قدم نماندند؛ بنابر اين براى اثبات عدالت تمامى صحابه بايد ثابت شود كه همه اصحاب تا پايان عمر، حتّى كسانى كه پس از رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم در قيد حيات بودند ذرّهاى از مبدأ ايمانى فاصله نگرفتند حال آنكه قطعاً چنين موضوعى به شهادت تاريخ و گواه آيات و روايات معتبر به اثبات نرسيده است كه نمونههاى فراوان اين مصاديق را در گذشته ذكر كرديم. و اكنون نيز به جهت يادآورى و تذّكرد و نمونه ديگر را ذكر مىكنيم.
دو نمونه از انحراف صحابه؛
به شهادت تاريخ و حتّى به اعتراف بزرگان اهل سنّت برخى از صحابه در زمان حيات رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم و برخى ديگر پس از در گذشت ايشان مرتد شدند،در اين زمينه در كتب اهل سنّت روايات فراوانى وجود دارد. به عنوان نمونه به دو مورد اشاره مىكنيم.
«فتزّوج رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم اُم حبيبة بنت أبي سفيان وكانت قبله تحت عبيداللَّه بن جحش الأسدي، فمات عنها بأرض الحبشة وكان خرج بها من مكّه مهاجراً ثم افتتن و تنصّر فمات وهو نصرانيّ وأثبت اللَّه الإسلام لامّ حبيبة… وأبت اُم حبيبة بنت أبي سفيان أن تتنصر… حتّى قدمت المدينة فخطبها رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم فزوّجها إياه عثمان بن عفّان»(8).
پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم با ام حبيبه دختر ابوسفيان ازدواج كردند. ام حبيبه پيش از آن همسر عبيداللَّه ابن جحش بود، عبيداللَّه در حبشه در گذشت، او از مهاجرينى بود كه از مكّه به حبشه هجرت كرد، عبيداللَّه در حبشه مسيحى شد و با همان دين در گذشت. امّا خداوند، همسرش را در اسلام ثابت قدم گذاشت و مسيحى نشد و پس از آنكه از حبشه به مدينه بازگشت، پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم از او خواستگارى كردند و عثمان او را به همسرى پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم در آورد.
پيش از هجرت پر بركت پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم به مدينه گروهى از مسلمانان براى رهايى از فشار مشركان قريش، به دستور پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم به حبشه (اتيوپى فعلى) مهاجرت كردند. مردمان آن سرزمين اكثراً مسيحى بودند لذا جعفر ابن ابى طالب براى اينكه احساسات نجاشى، پادشاه حبشه را تحريك كند و او را به اسلام علاقمند سازد آياتى از سوره مبارك مريم را تلاوت كرد.
مسلمانان در مكّه شرايط بسيار سختى داشتند، كسانى كه در آن زمان و شرايط اسلام آوردند به حق كارى سترگ انجام دادند. عبيداللَّه ابن جحش در آن شرايط طاقت فرسا مسلمان شد. وى داماد ابو سفيان بود و مىتوانست از امتيازات مادّى فراوانى برخوردار گردد، امّا همه آنها را زير پا گذاشت و اسلام آورد امّا احتمالاً به علّت بهرهمند نبودن از راهنمايى آگاه در حبشه از اسلام بازگشت ومسيحى شد.
عبيداللَّه ابن جحش از مصاديق آيه مورد استشهاد مىباشد؛ يعنى از همراهان با ايمان رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم است. از طرف ديگر مىدانيم كه عبيداللَّه ابن جحش در حالى از دنيا رفت كه نصرانى بود. اهل سنّت در مورد عدالت اين فردچه نظرى دارند؟ آيا او را عادل مىدانند؟
در كتب اهل سنّت روايتى ديگر بدين مضمون آمده است:
«عبداللَّه بن سرح يكتب لرسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم فلحق بالكفّار فأمر به رسولاللَّه صلى الله عليه وآله وسلم أن يقتل فاستجار له عثمان عنه فأجار رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم»(9).
عبداللَّه ابن سرح نامههاى پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم را مىنوشت امّا ناگهان به كافران ملحق شد و رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم دستور قتل او را صادر كردند امّا عثمان او را پناه داد و پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم به او امان دادند.
با تتبّع در كتب روايى و تاريخى مىتوان به دهها مورد دست يافت، كه افرادى در آغاز مسلمان و مؤمن شدند و مدّتى نيز از همراهان رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم بودند، امّا سپس مرتد شدند و از اسلام باز گشتند. عقل سليم حكم مىكند كه نمىتوان چنين افرادى را عادل ناميد؛ بنابر اين نمىتوان استدلال كرد كه هر كس ايمان آورد و مدّتى با پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم بود، تا آخر عمر مسلمان باقى مانده است و عادل مىباشد.
تأمّلى در آيه مورد استشهاد؛
تأمّل و دقّت در صدر و ذيل آيه مورد استشهاد (آيه 8 سوره تحريم) نشان مىدهد كه اين آيه نه تنها دلالتى بر عدالت صحابه ندارد، بلكه به نحوى بيانگر وافشاگر اين موضوع است كه بسيارى از صحابه كه در آغاز ايمان آورند، مرتكب گناه كبيره شدند و در نتيجه فاسق شدند. در صدر آيه مورد نظر آمده است:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحاً عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ».
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! به سوى خدا توبه كنيد توبهاى خالص، اميد است با اين كار پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهايى از بهشت كه نهرها از زير درختانش جارى است وارد كند.
خداوند متعال در صدر آيه به همه همراهان پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم دستور مىدهدكه توبه نصوح كنند؛ يعنى توبهاى خالص و بى بازگشت به گناه. سپس در ذيل آيه آمده است؛
«رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ».
پروردگارا نور ما را كامل كن و ما را ببخش كه تو بر هر چيز توانايى.
در ذيل آيه نيز همه همراهان رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم از خداوند متعال طلب بخشايش مىكنند. اگر ما باشيم و اخذ به ظواهر آيات – همانطور كه اهل سنّت فقط به ظواهر آيات اكتفاء و استناد مىكنند – بايد بيان كرد كه همه صحابه نخست مأمور به توبه شدند و سپس همه طلب عفو كردند. اگر همه صحابه مؤمن و عادل باشند و مصون از عذاب و رسوايى، چرا مأمور به توبه شدند؟ آن هم توبه نصوح. چرا آنان از خداوند طلب عفو و مغفرت مىكنند؟ آيا صحابه مرتكب گناه كبيرهاى شدهاند كه از بيم رسوايى و افتضاح اين چنين طلب عفو مىكنند؟
بنابر اين آيه هشت سوره تحريم از عهده اثبات ايمان همه صحابه، استمرار ايمان آنان تا لحظات آخر حيات و در يك كلمه عدالت آنان قاصر و كوتاه است.
تفسير نادرست اهل سنّت؛
برخى از علماى اهل سنّت براى تبرئه و تطهير صحابه و بالا بردن مقام آنان حاضرند حرمت رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم را بشكنند. لذا در تفسير اين آيه مىگويند: چون نام رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم در كنار نام صحابه بيان شده است يا بايد هم دامان صحابه و هم پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم را از گناه پاك و منزّه بدانيم يا اينكه اگر صحابه مرتكب گناه شدهاند، از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم نيز گناه صادر شده باشد!
سخن و نظر فوق ناصواب بوده و داراى اشكالات فراوانى است. از جمله اشكالاتى كه مىتوان بر آنان وارد نمود عبارت است از:
1 – حرف واو در «وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ» واو عاطفه نيست و ظهور واو در استيناف قوىتر است؛ چون از نظر شيعيان پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم داراى مقام عصمت هستند و بنابر نظر اهل سنّت پس از نزول آيه
«لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطاً مُّسْتَقِيماً»(10).
تا خداوند گناهان گذشته و آيندهاى را كه به تو نسبت مىدادند ببخشد و نعمتش را بر تو تمام كند و به راه راست هدايتت فرمايد.
از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم هيچ گناهى سر نزد و ايشان مرتكب هيچ گناهى نشدند(11).
2 – مصونيّت پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم در مقابل گناه، خروج تخصصّى است؛ يعنى چه بخواهيم يا نخواهيم رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم از دايره حكم خارج هستند و نام مبارك رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم براى تكريم و تشريف صحابه در كنار نام آنان ذكر شده است و اين همراهى و تقارن به اين علت نيست كه پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم در عداد ساير مسلمانان مىباشند و حكم به ايشان نيز اختصاص دارد.
3 – امر به توبه و طلب بخشش براى رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم و براى صحابه، داراى تفاوت بنيادين و جوهرى مىباشد. در اين مورد لازم است كه بين رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم و صحابه تفكيك قائل شويم. هر روز بارها سوره مبارك حمد رامىخوانيم و از خداوند متعال درخواست هدايت مىكنيم، امّا درخواست ما باتقاضاى ائمّه اطهار عليهم السلام تفاوت اساسى دارد. ما درخواست هدايت و دستگيرى داريم امّا حضرات معصومين عليهم السلام راه را گم نكردهاند و معنايى بالاتر در نظر دارند. اميرالمؤمنين عليه السلام در تفسير إهدنا مىفرمايند:
«ثبِّتنا»(12).
ما را ثابت قدم دار.
همچنين بين طلب مغفرت ما با طلب عفو ائمه اطهارعليهم السلام تفاوت اساسى وجود دارد. صرف نظر از مقام عصمت و عصمت حضرات معصومين عليهم السلام، رسولاللَّه صلى الله عليه وآله وسلم در مورد طلب مغفرت خويش مىفرمايند:
«إنّه ليغان على قلبي حتّى استغفر اللَّه مائة مرّة»(13).
به درستى كه دلم غبار آلود (تار) مىگردد تا اينكه صد بار طلب مغفرت كنم.
رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم به اين مطلب اشاره دارند كه دل پاكيزه و نورانى زودتر از دل تيره و تار غبار آلود مىشود؛ لذا دلهاى پاك نياز بيشترى به استغفار دارند. بهعنوان مثال لباسهاى سفيد زودتر تيره گى و آلودگى را نشان مىدهد، امّا لباسهاى تيره چنين نيستند. بنابر اين دل معصومين عليهم السلام با يك نشست و برخاست يا برخورد با افراد گناهكار غبار آلود و كدر مىشود. در روايات نيز آمده است كه معصومين عليهم السلام هر روز بارها استغفار مىكنند(14).
پيروى كنندگان از رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم؛
دهمين آيهاى كه اهل سنّت براى اثبات عدالت تمامى صحابه به آن استناد مىكنند آيه شصت و چهار سوره مبارك انفال مىباشد. در آن آيه خداوند متعال مىفرمايد:
«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ».
اى پيامبر! خداوند و مؤمنانى كه از تو پيروى مىكنند، براى حمايت از تو كافى است. (فقط بر آنها تكيه كن)
اين آيه بيان مىكند كهاى پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم خداوند و مؤمنينى كه از تو پيروى مىكنند، براى تو كافى هستند؛ يعنى اگر مىخواهى به جنگ بروى يا به نشر وترويج دين بپردازى، گروهى از مسلمانان را به همراه خود ببر.
اهل سنّت معتقدند بنابر اين آيه، همه صحابه مؤمن و پيرو رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم بودند؛ لذا همه آنان عادل مىباشند.
در پاسخ مىگوييم اين آيه به هيچ وجه بر اينكه همه صحابه مؤمن و پيرو رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم بودند دلالت نمىكند. آيا تخلّف كنندگان از سپاه اسامه كه مورد لعنت ونفرين رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم واقع شدند(15)، پيرو رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم هستند؟
به علماى اهل سنّت مىگوييم، تخلّف برخى صحابه از سپاه اسامه قابل انكار نيست، اگر مىپذيريد كه گروهى تخلّف كردند و بر اين باور هستيد كه درعين حال مؤمن و عادل هستند. در پاسخ مىگوييم با ادامه آيه شريفه چه مىكنيدكه خداوند متعال مىفرمايد:
«وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»(16).
و مؤمنانى كه از تو پيروى مىكنند.
بنابر اين كسى كه از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم تبعيّت نكند، مؤمن نمىباشد.
مطلب ديگر آنكه، نمىتوان قائل شد كه همه پيروى كنندگان از رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم عادل مىباشند؛ زيرا بايد اين پيروى و تبعيّت تا آخرين لحظه حيات استمرار داشته باشد. حال آنكه مىدانيم برخى از صحابه در دوره كوتاهى از رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم پيروى كردند سپس مرتد شدند و از اسلام برگشتند.
يكى از مفسّرين اهل سنّت در مورد تفسير آيه فوق مىگويد؛ اين آيه شامل حال همه صحابه نمىگردد؛ زيرا در مورد انصار نازل شده است؛ يعنى اى پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم اهل مدينه براى تو كافى و بسنده هستند(17).
اگر نظر اين مفسّر را قبول كنيم وضع استدلال اهل سنّت از آنچه هست بدتر مىشود چرا كه اين استدلال دست اهل سنّت را در مورد اثبات عدالت بسيارى از بزرگان از جمله خلفا كه از مهاجرين بودهاند، كوتاه مىكند.
همنشينى رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم با برخى از صحابه؛
يازدهمين آيهاى كه اهل سنّت براى اثبات عدالت تمامى صحابه به آن استناد مىكنند آيه بيست و هشت سوره مبارك كهف مىباشد. خداوند سبحان دراين آيه مىفرمايد:
«وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلاَ تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطاً».
با كسانى باش كه پروردگار خود را صبح و عصر مىخوانند، و تنهاى رضاى او را مىطلبند، و هرگز به خاطر زيورهاى دنيا، چشمان خود را از آنها بر مگير، و از كسانى كه قلبشان را از ياد خود غافل ساختيم اطاعت مكن، همانها كه از هواى نفس پيروى كردند، و كارهايشان افراطى است.
خداوند سبحان در اين آيه به رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم دستور مىدهد كه همراه با جماعتى باشد كه هميشه به ياد خدا هستند و شب و روز او را مىخوانند و به دنبال زينت دنيا نيستند.
اهل سنّت و نظريّه پردازان عدالت تمامى صحابه بر اين نظرند كه همراهان رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم انسانهاى مؤمن و عادل هستند؛ زيرا خداوند سبحان به پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم دستور مىدهد كه با گروهى خاص معاشرت و همنشينى داشته باشد. اين گروه قطعاً فاسق و كافر نيستند؛ زيرا شبانه روز خداوند را عبادت مىكنند و به زيور و زينت دنيا چشم نيندوختهاند، در نتيجه آنان انسانهاى صالح وعادل هستند.
در پاسخ به استدلال فوق مىگوييم، اين آيه دلالت ندارد كه همه صحابه مؤمن و عادل مىباشند؛ زيرا در اين آيه دو گروه از صحابه معرّفى شدهاند و خداوند سبحان به پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم دستور مىدهد كه تنها با يك گروه همنشين باشد. گروهى صالح و عادل هستند و مشغول عبادت خداوند هستند، و گروهى ديگر كور باطن هستند و از ياد خداوند غافل اند و از هواى نفس پيروى مىكنند؛ بنابر اين، آيه فوق نه تنها عدالت تمامى صحابه را ثابت نمىكند بلكه بر خلاف مدّعاى اهل سنّت مىباشد و پرده از حالات گروهى از صحابه بر مىدارد كه هر چند پيرامون رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم بودند امّا داراى سه ويژگى ناپسند بودند؛
1 – از ياد خدا غافل بودند؛ 2 – از هواهاى نفسانى پيروى مىكردند؛ 3 – كارهايشان افراطى بود.
جهاد و انفاق دو شرط عدالت؛
دوازدهمين و آخرين آيهاى كه متكلّمين اهل سنّت براى اثبات ادّعاى خود مبنى بر عدالت جميع صحابه، به آن استناد مىكنند، آيه ده از سوره مبارك حديد مىباشد. در اين آيه خداوند سبحان مىفرمايد:
«وَمَا لَكُمْ أَلاَّ تُنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لاَيَسْتَوِي مِنكُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُوْلَئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِينَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَكُلّاً وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ».
چرا در راه خدا انفاق نمىكنيد در حالى كه ميراث آسمانها و زمين همه از آن خدا است؟ كسانى كه قبل از پيروزى انفاق كردند و جنگيدند با كسانى كه پس از پيروزى انفاق كردند، يكسان نيستند، آنها بلند مقامتر از كسانى هستند كه بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد كردند، وخداوند به هر دو وعده نيك داده، و خدا به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.
خداوند متعال در اين آيه مىفرمايد: اى پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم، كسانى كه پيش ازفتح مكّه مسلمان شدند و به جهاد پرداختند و انفاق كردند با كسانى كه پس از فتح مكّه مسلمان شدند و جهاد كردند تفاوت دارند. گروهى كه در مكّه جهاد و انفاق كردند از نظر فضيلت با سايرين يكسان و برابر نيستند. امّا ما به همه آنان وعدهنيك (بهشت) مىدهيم؛ چرا كه اين امر بر همگان واضح است كه شرايط اقتصادى و اجتماعى مسلمانان پيش از فتح مكّه بسيار دشوارتر از شرايط آنان پس از فتح مكّه بود. مسلمانان پس از فتح مكّه وضعيّت اقتصادى مرفّهترى را تجربه مىكردند. اهل سنّت بر اين باورند، كه چون خداوند متعال به همه مسلمانان صدر اسلام – پيش و پس از فتح مكّه – وعده بهشت داده است(18) لذا آنان بايد افرادى صالح و عادل باشند؛ زيرا خداوند سبحان به افراد فاسق وگناهكار وعده بهشت نمىدهد و چنين انسانهايى وارد بهشت نمىشوند.
در نقد استدلال اهل سنّت مىگوييم آرى! صحابه نيكوكار و مجاهد وارد بهشت مىشوند امّا آيا مىتوان همه صحابه را اهل انفاق و جهاد دانست؟
مگر نه آنكه گروهى از صحابه در ميدان جنگ حاضر نمىشدند و گروهى ديگر در لحظات خطرناك جنگ، فرار را بر قرار ترجيح مىدادند. برخى از صحابه بسيار بخيل و تنگ نظر بودند و حتّى حاضر نمىشدند كه حقوق شرعى و زكات بپردازند. لذا آيه فوق در صورتى مىتواند عدالت صحابه را ثابت كند كه ايشان داراى دو شرط باشند؛ 1 – مجاهد باشند و در راه خدا بجنگند؛ 2 – با سعه صدر وگشاده رويى به مستمندان كمك كنند.
بنابر اين آيه فوق عدالت صحابه را ثابت نمىكند، و نمىتوان قائل به جهاد وگشاده دستى همه صحابه شد.
اين آيه تنها در مقام بيان تفاوت بين دو گروه از مسلمانان مىباشد؛ كسانى كه قبل از فتح مكّه مسلمان شدند و كسانى كه پس از آن ايمان آوردند. درست است كه خداوند متعال به همه مسلمانان وعده بهشت و رستگارى داده است امّا آن وعده مسبوق به آن دو شرط است. شخص بايد مسير سعادت را طى كند تا رستگار شود و در غير اين صورت دستيابى به رستگارى خيال خام خواهد بود. در يك كلام مىتوان گفت كه خداوند به همه موجودات وعده نيك داده استبه شرطى كه در مسير كمال و ايمان حركت كنند.
يادى از شهيد آيت اللَّه مطهرى قدس سره؛
امروز در آستانه سالگرد شهادت آيت اللَّه مطهرى قدس سره هستيم. ايشان حقّ عظيمى به گردن بسيارى از اساتيد حال حاضر دانشگاه و حوزه دارند. من خود شاهد بودم هنگامى كه ايشان، نام رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم را بر زبان جارى مىكردند، اشك از چشمانشان جارى مىشد. ايشان بسيار مخلص و مؤمن بودند.
متأسّفانه امروزه بسيارى از كتابهاى ايشان مورد غفلت واقع شده است. به جوانان توصيه و سفارش مىكنم كتابهاى شهيد مطهرى قدس سره را با دقّت مطالعه كنند، به خصوص كتابهايى از ايشان را كه در مورد نظريّات انقلاب و مسائل انقلاب مىباشد. متأسّفانه برخى از مطالب مهمّ كتابشان امروزه حذف و سانسور مىشود.
خداوند متعال مىفرمايد:
«لاَ يَسْتَوِي مِنكُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُوْلَئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِينَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَقَاتَلُوا»(19).
كسانى كه قبل از پيروزى انفاق كردند و جنگيدند با كسانى كه پس از پيروزى انفاق كردند يكسان نيستند. آنها بلند مقامتر از كسانى هستند كه بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد كردند.
شهيد مطهرى قدس سره را بحقّ مىتوان مصداقى از آيه فوق دانست. ايشان فضايل فراوانى داشتند، امّا مهمترين فضيلت ايشان اين بود كه قبل از پيروزى انقلاب، همراه انقلاب بودند و آن را يارى كردند و از اعتقادات مردم صيانت نمودند. ايشان از نشر و ترويج افكار و اعتقادات انحرافى با سلاح قلم و منطق جلوگيرى كردند و با برهانى نيرومند با تفكّرات التقاطى و انحرافى مبارزه نمودند.
نبايد شهيد مطهرى قدس سره را با كسانى كه امروزه بر سر سفره گسترده انقلاب نشستهاند و مدّعى انقلاب اند همسنگ و يكسان قرار دهيم. شرايط امروز را نمىتوان با شرايط قبل از انقلاب يكسان دانست. امروزه، همه منابع و ذخائر در اختيار گروه حاكم است و شرايط مملكت عادى و آرام است. شرايط امروز را نمىتوان با گذشته مقايسه كرد. گذشتگانى كه از آغاز همراه انقلاب بودند را نيز نمىتوان با كسانى كه امروز داعيه دارند سنجيد. امروزيان ميراث خوار زحمات گذشتگان هستند و بيش از زحمت كشيدهها هم مدّعى مىباشند.
انشاء اللَّه خداوند متعال ايشان و تمام علماى شيعه را غريق رحمت بىكران خود سازد.
«والسّلام عليكم ورحمة اللَّه وبركاته»
خودآزمايى؛
1 اهل سنّت چگونه با استناد به آيه هشت سوره تحريم عدالت صحابه را ثابت مىكنند؟
2 آيا بين عدالت و عدم عذاب و رسوايى تلازمى وجود دارد؟
3 خزى داراى چند معنا مىباشد؟
4 آيا ايمان تنها به شرط حدوث نياز دارد؟
5 دو نمونه از انحراف صحابه را بيان كنيد.
6 چرا ائمّه اطهارعليهم السلام استغفار و توبه مىكنند؟
7 رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم در مورد توبه كردن خود چه مىفرمايند؟
8 دهمين آيه مورد استدلال براى اثبات عدالت صحابه چيست؟ آن رانقد كنيد.
9 يازدهمين آيه، از آيات عدالت صحابه را بررسى و نقد كنيد.
10 بر اساس آيه 10 سوره مبارك حديد دو شرط مهمّ عدالت صحابه چيست؟
11 سپاهى را نام ببريد كه گروهى از اصحاب از شركت در آن خوددارى كردند.
……………….( Anotates )……………..
1) سوره تحريم، آيه 8.
2) در صفحات بعد توضيح معنى «واو عاطفه» و «واو استيناف» بيان مىشود.
3) كتاب العين، جلد 4 صفحه 290.
4) علّامه مجلسى در جلد 5 بحار الانوار، صفحه 334 مىفرمايد: بدان در بين اماميّه اختلافى نيست كه اصحاب كبائر از مؤمنين مخلّد در آتش نمىشوند امّا اينكه آيا داخل در آتش مىشوند يا فقط در محشر و برزخ عذاب مىشوند اختلاف است. سپس ايشان در جلدششم صفحه 214 روايتى از امام صادق عليه السلام آوردهاند كه حضرت فرمودهاند «واللَّه ما أخاف عليكم إلّا البرزخ». به خدا سوگند براى شما جز از برزخ نمىترسم.
5) براى اطّلاع بيشتر رجوع كنيد به جزوه شماره 46 صفحه 11.
6) سوره بقره، آيه 217.
7) در علم كلام به تباه شدن اعمال نيك، «إحباط» گفته مىشود.
8) مستدرك حاكم، جلد 4 صفحه 20.
9) مستدرك حاكم، جلد 3 صفحه 45.
10) سوره فتح، آيه 2.
11) تفسير فخر رازى، جلد 28 صفحه 78 و فتح البارى، جلد 11 صفحه 378.
12) مفتاح الفلاح، صفحه 788.
13) بحار الانوار، جلد 25 صفحه 204 و از منابع اهل سنّت بنگريد به: مسند احمد، جلد 4صفحه 211.
14) كافى، جلد 2 صفحه 50.
15) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، جلد 6 صفحه 52.
16) سوره انفال، آيه 64.
17) الدّر المنثور، جلد 3 صفحه 200.
18) الدّر المنثور، جلد 6 صفحه 172.
19) سوره حديد، آيه 10.