توبه

توبه گلستان رضاى پروردگار 
«إلهى إليك أشكو نفساً بالسوءِ أمّارة» با خدا گفتگو مى‏كند شكوه ازنفسى كه آمر به زشتى‏ها است «وإلى الخطيئةِ مبادرة» و مشوّق به خطا كارى‏است «وبمعاصيك مولعة» به گناه اصرار مى‏كند. نفس بشر چنين است طبعاً وقتى انسان را به بدكارى و گناه و خطا رهنمون شد به سخط وخشم الهى‏ گرفتار مى‏شود «ولسخطك متعرّضة تسلك بي مسالك المهالك» ما را به راه ‏هلاكت سوق مى‏دهد «وتجعلني عندك أهون هالك» و در نتيجه من كه درمسير هلاكت قدم برداشته‏ام بنده‏اى هلاك شده و بى ارزش خواهم بود«كثيرة العلل طويلة الأمل» بيمار دلى كه آرزوهاى دور و دراز دارد «إن مسّهإ؛الشّرّ تجزع» اگر ناملايمى ببيند به جزع در مى‏آيد «وإن مسّها الخير تمنع»اگر روز خوشى از دنيا ببيند ديگر به سمت خدا نمى‏رود «ميّالة إلى اللعب ‏واللهو» اين نفس متمايل به بازى و سرگرمى است انسان را به سمتى مى‏برد كه انسان فكر كند هميشه كودك است. از كودك اغماض مى‏شود چرا كه عقل‏ ندارد، انسان هم بزرگ شده ولى كودك است چون تمايل به بازى دارد«مملوّة بالغفلة والسّهو» هميشه دچار نسيان و فراموش كارى و غفلت است«تسرع بي إلى الحوبة» نفس آدمى را به گناه مى‏كشاند «وتسوّفني بالتوبة» در بازگشت از گناه امروز و فردا مى‏كند. بعضى افراد را ما ديده‏ايم: مى‏گوييم:آقا خداوند به شما اين همه مكنت و مال داده، بايد فريضه، حجّ را به جا بياورى. مى‏گويد: مكّه مال پير مردها است. مثل اينكه از حضرت ‏عزرائيل ‏عليه السلام نامه‏اى رسيده كه ايشان تا پنجاه سال ديگر زنده است.

ماه مبارك رمضان را پشت سر گذاشتيم و خيلى استغفر اللَّه گفتيم ‏مخصوصاً در شب‏هاى قدر، حداقل به اعمال ظاهرى عمل كرديم در اعمال‏ مشتركه هفتاد مرتبه استغفر اللَّه وأتوب إليه، بعد صد مرتبه استغفر اللَّه ربي‏ وأتوب إليه گفتيم. اين به معناى بازگشت از گذشته و توبه است.

اين مهم است كه بعد از ماه رمضان آثار توبه را در خود احساس كنيم،ماه مهمانى گسترده الهى كه درهاى رحمت خداوند باز و ابواب جهنم بسته‏ بود و شيطان در غل و زنجير بود.

همين ماه مبارك در جمعى از دوستان صحبت اين روايت شد كه ‏شيطان در غل و زنجير است. سؤال شد: پس چگونه است كه بعضى‏ها در ماه‏ مبارك رمضان گناه مى‏كنند؟ من به نظرم آمد كسى كه در ماه مبارك رمضان ‏گناه مى‏كند خودش شيطان است چرا كه آن شيطان وسوسه كننده در غل وزنجير است. ما آثار ماه مبارك رمضان، آثار استغفار و توبه را كه صفاى نفس،جلاى دل، تطهير روح و پاكيزه شدن انسان است، آيا همهٔ اين آثار را درخودمان ديديم؟

صحيحه معاوية بن وهب را براى آقايانى كه مأنوس بوديم مكرّرخوانديم « إذا تاب العبد توبةً نصوحاً أحبّه اللَّه»(1) اگر بنده‏اى توبه حقيقى وقصد عدم بازگشت به گناه بكند محبوب خدا مى‏شود. شما اگر كسى را دوست‏ داشته باشيد و محبوب شما باشد هر چه بخواهد به او نمى‏دهيد؟ اثر اوّل توبه ‏اين است كه تائب، مستجاب الدعوة مى‏شود يعنى محال است چيزى از خدا بخواهد و خدا به او ندهد. آيا واقعاً اين احساس را داريم كه هر چه از خدا بخواهيم به ما بدهد؟ اگر چنين نباشد توبه محقّق نشده است.

اگر شما كسى را دوست داشته باشيد عيوب او را مى‏پوشانيد خدا هم ‏تمام عيب‏هاى بنده‏اى كه توبه كرده و برگشته را مى‏پوشاند.

لذا در ادامه سخن امام صادق عليه السلام مى‏فرمايند: « يُنسي ملكيه ما كانا يكتبان عليه»  خداوند بعد از توبه عبد، گناهان او را كه به وسيلهٔ دو ملك عتيد ورقيب، نوشته شده، از ياد آنها مى‏برد. «ويوحي إلى جوارحه وبُقاعِ الأرض‏أن اكتُمي عليه ذنوبه» چون زمين و آسمان و دست و پا و چشم و گوش و هرقطعه‏اى از زمين در قيامت شهادت مى‏دهند. به حكم آيهٔ شريفه « الْيَوْمَ نَخْتِمُ‏عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ»(2) دست و پا و چشم‏ و زمين و آسمان و سقف و در و ديوار همه شاهدند؛ اما در مورد انسان گناهكارتائب به آن قطعه زمين دستور داده مى‏شود كه حق ندارى ابراز كنى «سترعليه» خداوند ستار العيوب است. زود توبه مى‏پذيرد اصلاً خودش توّاب است‏ او به سراغ ما مى‏آيد نه اينكه ما سراغ او مى‏رويم ولى لازم است كه ادراك كنيم.

نقل كرده‏اند: جوان عاشقى با معشوقه‏اش قرار گذاشته بود سحرگاه‏همديگر را در جايى ببيند. معشوقه وقتى سر قرار آمد ديد عاشق آمده ولى‏سر قرار خوابش برده. چند گردو در جيبش گذاشت و رفت. از خواب كه بيدارشد ديد هوا روشن شده و معشوقه نيست، ولى جيب‏هايش سنگين شده،نگاه كرد ديد در جيبهايش گردو است. رفت سؤال كرد، گفتند: معشوقه آمد ورفت و اينها را گذاشت، يعنى تو بچه‏اى و بايد دنبال گردو بازى بروى.

كسى كه نتواند واقعاً درك محبوب كند، آن هم محبوبى كه « أقرب‏إليه مِن حبل الوريد» هر لحظه شاهد است اصلاً كنار ماست. چطور مى‏شود ما اگر بچه‏اى پنج ساله كنارمان باشد، گناه را انجام نمى‏دهيم، اما خداى‏ بزرگى كه مى‏دانيم حاضر و ناظر است در پيشگاه او گناه مى‏كنيم. امام ‏سجادعليه السلام در دعاى ابوحمزه ثمالى كه مكرّر در ماه مبارك رمضان تلاوت‏ فرموده‏ايد، اينگونه مى‏فرمايند: « ولو اطّلع اليوم على ذنبي غيرك ما فعلت» خدايا! اقرار مى‏كنيم اگر غير تو ناظر بود، اين گناه را نمى‏كرديم حتى اگرمجنون يا ديوانه‏اى هم از جايى كه در آن مرتكب گناه مى‏شويم گذر كند دست‏ از گناه بر مى‏داريم و خلاف نمى‏كنيم، لذا اعتراف مى‏كنيم كه خدايا قيمت‏ يك ديوانه يا يك كودك پيش ما از تو بالاتر است، آرى اين يك اقرار است.

ولى بعد امام عليه السلام به ما تعليم مى‏دهند كه بگوئيم « ولو خفت تعجيل‏ العقوبة لاجتنبته» اگر هم بدانيم كه اگر اين كار را بكنيم گوشمان را فورى‏ مى‏گيرند باز هم نمى‏كنيم اما در پيشگاه تو مى‏دانيم كه مى‏بينى و مى‏توانى‏عقاب كنى اما نمى‏كنى اينها همه‏اش «لا لأنّك أهون الناظرين وأخفّ‏المطّلعين» خدايا اينها معنى‏اش اين نيست كه تو را كوچك مى‏دانيم «بل‏لأنّك يا ربّ خير الساترين» بلكه مى‏دانيم تو خيلى پرده پوشى « وأحكم‏الحاكمين وأكرم الأكرمين، ستّار العيوب، غفّار الذنوب، تستر الذنب، وتؤخّرالعقوبة» تو گناه را مى‏بينى امّا مى‏پوشانى، تو مى‏توانى عقاب كنى امّا به‏ تأخير مى‏اندازى.

ما يك لحظه فكر كنيم خداى آسمانيم. ( تخيلّش كه اشكال ندارد).آيا در مقابل اين جرايم و جناياتى كه افراد مرتكب مى‏شوند، مى‏توانيم با تمام‏اقتدار خدايى صبر كنيم؟ خدا ازلى است نمى‏توانيم برايش بدوى تصوير كنيم ‏از ازل اين مخلوق را همين طور مى‏ديده و صبر كرده است.

«لا لأنّك أهون الناظرين تستر الذنب وتؤخّر العقوبة» توبه صفاى دل ‏و پاكيزه شدن روح است ولى به خاطر داشته باشيم كه ممكن است فرصت‏ توبه از ما گرفته شود. امام سجاد عليه السلام ادامه مى‏دهند: خدايا «ارحمني صريعاًعلى الفراش تقلِّبُني»(3) آن وقت ديگر در بستر مرگ افتاده‏اى حالا بعضى‏ها طول مى‏كشد و بعضى‏ها نه. خدايا آن وقت به من رحم كن « تقلّبني أيدي‏أحبّتي» دوستان، زن و بچه بالا سر نشسته‏اند اين بيمار كه افتاده، گاهى هم‏ خيلى طول كشيده و بدن را اين طرف و آن طرف مى‏كنند كه كرم نيفتد.

«وتفضّل عَلَىَّ ممدوداً على المغتسل يقلبني صالح جيرتي»خدايا! آن ‏وقتى كه مرا روى تخت غسالخانه قرار مى‏دهند و بدنم را غسل مى‏دهند دراين ساعتها به من لطف و تفضّل بفرما « وتحنن علىَّ محمولاً قد تناول الاقربا اطراف جنازتي» آن وقت كه اين بدن شسته شده را روى تابوت مى‏گذارند وبه طرف قبر حركت مى‏دهند اينجا بايد خداوند به فرياد برسد. به جز ذخيره‏عمل چه چيز ديگرى ما را همراهى خواهد كرد؟ « وجد علىّ منقولاً قد نزلت ‏بك وحيداً في حفرتي» خدايا! آن وقتى كه از روى اين تختهٔ تابوت بدن را به ‏تنهايى در قبر مى‏گذارند « وارحم في ذلك البيت الجديد غربتي» غربت وتنهايى قبر بايد مورد ترّحم قرار گيرد و اين دعا مستجاب نيست مگر توبه‏ محقّق شده باشد. البته ذات اقدس خداى سبحان اين طور است كه اگر صدبار هم توبه را شكستى و برگشتى مى‏پذيرد. اما هيچ تضمينى وجود دارد كه ‏موفق به توبه بشويم واقعاً ما اطمينانى از يك ساعت آينده‏مان داريم؟

در كلمات امام سجاد عليه السلام اين عبارت را بيان كرديم «إلهي أشكو إليك ‏عدّواً يضلّني» معمولاً ما را توجّه مى‏دهد به نفس سركش و طاغى.

معمولاً شكايت به يك قدرت ما فوق از يك ظالم و طاغى مى‏برند.شكايت از كسى مى‏برند كه قدرت او را ندارند والاّ اگر بتوانند طرف را تأديب‏ كنند شكايتش را به كسى نمى‏كنند. خدايا! ما هم اين گونه هستيم. «شيطاناً يغويني قد ملأ بالوسواس صدري» شيطان گمراه مى‏كند اين دل سرشار ازوسوسه است. يعنى كار اين نفس اماره الى الخطا و گناه و عصيان اين است كه‏ اول دل را به وسواس مى‏اندازد زيرا ايمان طمأنينه مى‏آورد.

آن قدر وسوسه مى‏كند كه آدم هر چه مى‏كند خيال مى‏كند خوب ‏مى‏كند «هل اُنَبِئُّكم بالأخسرين اعمالاً» قرآن مى‏گويد بدتر از همه را معرفى‏بكنم؟ «الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً»(4) بدترين افراد كسى است كه غرق گناه است و نمى‏داند. دروغ مى‏گويد خيال‏ مى‏كند كار درستى است. فحّاشى مى‏كند خيال مى‏كند انجام وظيفه مى‏كند،غيبت مى‏كند خيال مى‏كند تكليف شرعى عمل مى‏كند، تهمت مى‏زند خيال‏ مى‏كند يك مسئوليت بزرگى را ادا كرده است. بد زبانى مى‏كند خيال مى‏كند آرامش ايمانى براى خودش ايجاد كرده است.

حال ما چه كنيم ماها معمولاً گرفتار اين هستيم خودم را مى‏گويم كه ‏خيلى از گناهها براى ما راحت شده براى اينكه آن را گناه نمى‏دانيم خيلى ازخطاها براى ما سهل الوصول و سهل الارتكاب شده و ما خطا محسوب‏ نمى‏كنيم و خيال مى‏كنيم نه تنها گناه نيست بلكه فريضه است، نه خطا است‏ بلكه ثواب است. اين مشكل اساسى ماست و خداوند انشاء اللَّه دلهاى همهٔ ما را از اين بليّه نجات بدهد « وأحاطت هواجسه بقلبي يعاضد لي الهوى» اين‏هواى نفس هم شيطان را كمك مى‏كند «ويزيّن لي حبّ الدنيا».

يك روايت تازه ديده‏ام حيف‏ام مى‏آيد برايتان نخوانم «مِن هوان الدنيا أنّه لا يُعصَى اللَّه إلّا فيها»(5) بدترين جا دنياست آنقدر پست است كه در هيچ ‏عالمى غير از اين دنيا خداوند معصيت نمى‏شود. آن وقت جايى كه اين قدرپست است بايد اينقدر دوستش داشت؟ مثل خانه هايى كه مركز نجاست‏ است، آن چاهى كه مركز پليديها است كسى دوستش دارد؟

خانهٔ سلامت، خانهٔ پاكيزه، خانه‏اى كه موجب عروج روح است خانه‏اى‏ كه موجب طمأنينه است، خانه‏اى كه موجب سكون است خانه‏اى كه «فيها ما تشتهيه الأنفس وتلذّ الأعيُن» تمام خواسته‏هاى بشر آنجا هست آن را با اين‏ خانه معامله مى‏كند. نه عالم ذرّ، نه عالم قبل از خلقت، نه عالم بعد از خلقت‏ هيچ عالمى در آنجا عصيان خدا محقّق نمى‏شود عصيان فقط مال اين خانه‏ است آن وقت ما اين خانه‏اى كه مركز عصيان الهى است را معامله مى‏كنيم باخانه‏اى كه اصلاً راهى براى عصيان وجود ندارد خانه تكليف نيست كه عصيان‏ بشود «يزيّن لي حبّ الدنيا ويحول بيني وبين الطاعة والزلفى إلهي إليك‏ أشكو قلباً قاسياً» اين قلب دچار قساوت بسيار مى‏شود « مع الوسواس متقلبا وبالرين والطبع متلبسا وعيناً عن البكآء من خوفك جامدة » واقعاً توى اين ‏شبهاى ماه رمضان چند شب اشك از چشمها ريخت؟ «عيناً عن البكآء من‏ خوفك جامدة» ما خيلى كه موفق نبوديم در مجالس عمومى شركت داشته‏ باشيم اما گهگاهى مى‏ديدم نوجوانهاى كم سن و سال در اين محافل مى‏آيند و تمام صورتشان غرق اشك است من با اين ريش سفيد خجالت مى‏كشيدم ‏مى‏گفتم چه دل پاكيزه‏اى كه زود اشك جارى مى‏شود براى اينكه آلوده‏ٔ گناهيم وقتى دل قساوت پيدا كرد، ديگر نمى‏شكند وقتى دل نشكست،اشك جارى نمى‏شود. اشكِ جارى مال دل صاف و با صفا است، مال قلب‏ پاكيزه است. چطور اگر كسى حرف زورى بزند و قدرتى نداشته باشيم زود دلمان مى‏شكند و اشك جارى مى‏شود اين حبّ نفس است ولى حب خدا چطور؟ وصال محبوب چطور؟ دسترسى به خوبى‏ها و خيرات چطور؟ اينها ارزش ندارد؟ دل وقتى قساوت پيدا مى‏كند ديگر نمى‏تواند به آن مراحل‏ برسد. به هر حال موفق نشديم اين فراز از مناجات را به پايان ببريم انشاء اللَّه‏ در جلسه بعد ذيل مناجات را بحث خواهيم كرد.


جستجو