خداوند متعال وظايفى را به برخى از افراد بشر يا مَلَك واگذار و تفويض نموده است و در اين واگذارى هيچ مانع و اشكالى وجود ندارد، زيرا اين مسؤليّتها از ناحية ذات اقدس ربوبى به آنان تفويض شده است.
اين كه خداوند متعال برخى از امور خلقت را به عهدة مأمورين خود قرارداده است به معناى تعطيلى الوهيّت خداوند نيست، همچنان كه يهوديان مىانديشيدند كه خداوند متعال در طول هفته به امور خلقت مىپردازد و در روز شنبه استراحت مىنمايد.
)وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ((4).
و يهوديان مدعى شدند كه دست خداوند [از آفرينش يا بخشش] بسته است، دستان خودشان بسته باد، و به خاطر اين سخن كه گفتند لعنت بر آنان باد. خداوند متعال هميشه حاضر و ناظر جريان امور خلقت و آفرينش مىباشد.
زيرا ذات اقدس ربوبى:
«لا يشغله شيء عن شيء»(5).
هيچ كارى او را از كار ديگر باز نمىدارد.
)لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ((6).
هيچ خواب سبك و سنگينى او را فرا نمىگيرد.
خداوندى كه در آنِ واحد به افعال مختلف و متفاوتى مىپردازد و از هيچ چيز غافل نيست و او را خواب و چُرتى نمىباشد، برخى از امور خلقت را به ديگران تفويض نموده است زيرا چنانكه در جلسات قبل بيان شد اين تفويض و واگذارى لازمه و اقتضاء الوهيّت و خالقيّت ذات اقدس ربوبى مىباشد.
ضرورت تكيه به منبع وحى:
ما بايد در تمام گفتارها و مباحث فكرى و عقيدتى از آيات قرآن كريم و روايات نورانى اهل بيت وحىF استفاده نماييم و از اين علوم و معارف الهيّه كه اسلام براى ما به ارمغان آورده است غفلت نكنيم.
روزى خبيث دوّمى خدمت رسول اللَّه r آمد و عرض كرد:
«إنّا نسمع أحاديث من اليهود تعجبنا، أفترى نكتب بعضها؟»؛
سخنانى از يهوديان مىشنويم كه زيبا است، آيا اجازه داريم كه آنها را بنويسيم؟
«فقال رسول اللَّه r أمتهوّكون أنتم كما تهوكت اليهود والنصارى»؛
پيامبر r فرمودند: آيا مىخواهيد همانند يهوديان و مسيحيان در گمراهى بمانيد.
«لقد جئتكم (بها) بيضاء نقيّة ولو كان موسى حيّاً ما وسعه إلّا اتّباعي»(7).
من دينى روشن و پاكيزه براى شما آوردم اگر موسى u زنده بود چارهاى بجز پيروى از من نداشت.
«بيضاء نقيّة». يعنى روشن و به دور از هر گونه ابهام و پاكيزه و سالم.
رسول اللَّه r خزائن و گنجينههاى علوم الهى را گسترده است ولى اين جاهل مىخواهد سخنان يهوديان را بنويسد و از آن استفاده نمايد!
اقرار به نادانى:
كسى كه قدر اين معارف روشن و پاكيزه را نداند و بخواهد از سخنان بىارزش و گزافة يهوديان استفاده نمايد، نادان و جاهلى بيش نيست وخوشبختانه، به اين جهالت خودش نيز معترف است.
روزى فردى، مسألهاى را از دوّمى مىپرسد، امّا وى پاسخى نادرست مىدهد. خانمى از پشت پرده جريان را مىشنود و مىگويد: پاسخ نادرست دادهاى پيامبر r به گونهاى ديگر، حكم مسأله را بيان كرده بودند، در اين هنگام دوّمى گفت:
«كلّ الناس أفقه من عمر حتّى ربّات الحجال»(8).
همه، حتّى زنان پرده نشين از عمر داناترند.
اين خبيث كه از پيامبر r اجازه مىخواهد كه سخنان يهوديان را بنويسد و از آن استفاده كند، به محض اينكه به خلافت رسيد، سياست ابوبكردر جلوگيرى از نوشتن سنّت و احاديث رسول خدا r را با شدّت ادامه داد(9). خدا مىداند در طول اين سالهاى طولانى چه ذخاير وگنجينههاى گرانبهايى از رسول اللَّه r در دست صحابه ماند و منتشر نشد ودر سينهها حبس و به خاك سپرده شد.
آنان بر اساس برنامهها و هدفهاى خود حركت مىكردند، و بنا داشتند كه سخنان يهوديان و مسيحيان نوشته شود و از طرف ديگر سخنان رسولاللَّهr نوشته نشود و فراموش گردد.
مصيبتى كه امروزه جهان اسلام با آن روبرو مىباشد، عبارت است از دورماندن از خزائن و گنجينههاى وحى و كلمات اهل بيت پيامبرF . ريشه اين دورى از وحى در افعال افراد خبيثى است كه در صدر اسلام مىزيستند.
معرفت مفيد، فقط نزد اهل بيتF:
ما بايد از منابع روايى خودمان كمال استفاده را بنماييم و مطمئن باشيد،غير از كلمات اهل بيت وحىFو معارف آنان در هيچ جاى جهان معرفتى سالم و پاكيزه بدست نخواهيد آورد.
در اين رابطه امام باقر u مىفرمايند:
«شرقّا وغرّبا فلا تجدان علماً صحيحاً إلّا شيئاً خرج من عندنا أهلالبيت»(10).
اگر به شرق و غرب عالم برويد به علمى صحيح جز آنچه از ما اهل بيتF صادر شده است، دست نخواهيد يافت.
اگر براى كسب معرفت جايى، جز خانه اهل بيت عصمت و طهارتF برويم، علمى مفيد و نافع نخواهيم يافت و سرانجامى جز ضلالت و گمراهى نخواهيم داشت.
نكتة بسيار مهمّى كه نبايد از آن غافل گرديد، اين است كه منابع روايى ما مستند و بسيار روشن مىباشد و با يك سلسله وسند خاصّى به معصومG مىرسد. سعى ما بر آن است كه در اين سلسله گفتارها از احاديث، روايات و منابع دست اوّل و نزديك به عصر معصومينF استفاده نماييم چون كتاب گرانسنگ كافى از مرحوم كلينىR و احاديثى كه سيّد ابوالرضا راوندى و قطب راوندى رحمهما الله كه هر دو از مفاخر دار المؤمنين كاشان محسوب مىشوند) دركتابهايشان ذكر نمودهاند.
جهان آفرينش در دستان ائمّه اطهارF :
احاديث صحيح و مستند فراوانى در دست داريم كه به صراحت بيان مىنمايند، مجموعه حوادث و اتّفاقات جهان خلقت در اختيار ائمّهF مىباشد.در اين رابطه امام صادق u مىفرمايند:
«إنّ اللَّه خلقنا فأحسن خلقنا وصوّرنا فأحسن صورنا»؛
خداوند ما را نيكو آفريد و به زيبايى ترسيم نمود.
«وجعلنا عينه في عباده ولسانه الناطق في خلقه ويده المبسوطة على عباده بالرأفة والرحمة»؛
ما را بسان چشم خويش در ميان بندگان قرار داد و ما زبان گوياى او در ميان بندگان و دستان باز و گشاده خدا هستيم، كه براى بندگان به رحمت و رأفت باز شده است.
«بنا أثمرت الأشجار وأينعت الأثمار وجرت الأنهار و بنا ينزل غيث السماء وينبت عشب الأرض»(11).
بوسيلة ما درختان به بار مىنشينند و ميوهها مىرسند و رودها جارى مىشوند و بوسيلة ما آسمان مىبارد و روئيدنيهاى زمين مىرويند.
حضرات معصومينF اسباب و ابزارِ خداوند متعال هستند و امور جهان خلقت از ناحية ذات اقدس ربوبى به اين وجودات شريفهF واگذار شده است.
جلالت و عظمت الهى چنين اقتضاء مىنمايد، كه خداوند متعال مستقيماً در بسيارى از امور دخالت نكند و آن را به ديگران واگذار بنمايد. همانگونه كه ما براى انسانهاى بزرگ و شريف، حرمت و حريمى قائل هستيم و مستقيماً با آنان ارتباط برقرار نمىنماييم و در صورت نياز با نزديكان ايشان تماس مىگيريم.
خداوندى كه سلطنت مطلقة قاهره بر همة كون و هستى دارد، شأنى برترو أجلّ از آن دارد كه هر پست و دنىّ با او بدون واسطه و مستقيم سخن بگويد. طبق قاعده تقدّم و برترى شريف بر پست واخسّ، ائمّه اطهارG وسايط فيض الهى و نمايندگان خداوند در ميان تمام مخلوقات مىباشند.
در اين زمينه امام صادق u بيان زيبايى دارند و مىفرمايند:
«ثبت أنّ له سفراء يعبّرون عنه إلى خلقه وعباده»؛
ثابت گرديد خداوند نمايندگانى در ميان مخلوقات دارد كه او را به مخلوقات و بندگان معرّفى مىنمايند.
حضرات معصومينF ، نمايندگان خداوند در ميان تمام مخلوقات هستند،
«فثبت الآمرون والناهون عن الحكيم العليم في خلقه»؛
ثابت گرديد امر و نهى كنندگانى از طرف خداوند حكيم در ميان مخلوقات وجود دارد.
نمايندگان خداوند، اوامر و نواهى الهى را نه تنها به انسانها بلكه به همة موجودات ابلاغ مىنمايند.
رساندن فرمان الهى به انسانها، (ولايت تشريعى) نام دارد، و هنگامى كه آنان دستورات خداوند را به آسمان و زمين، باران و باد، نباتات و جمادات مىرسانند، از آن به (ولايت تكوينى) تعبير مىشود.
«غير مشاركين للناس – على مشاركتهم لهم في الخلق والتركيب – فيشيء من أحوالهم مؤيّدين من عند الحكيم العليم بالحكمة»(12).
جز در شكل و صورت ظاهرى در هيچ چيز ديگر شبيه به مردم نيستند و با حكمت از طرف خداوند تأييد شدهاند.
بر طبق اين روايت صحيحه آنان گروه ممتاز و ويژهاى هستند كه با مردم هيچ شباهتى ندارند و همواره تأييد الهى را به همراه خود دارند.
عقل ابزارى براى تحصيل سعادت اخروى:
برخى از مردم بوسيله نيرنگ، حقّه بازى و عوام فريبى، قدرت و مكنتى بدست مىآورند و فكر مىكنند عاقل اند و از خرد بالايى بهرهمند مىباشند، درحاليكه آنان از عقل و خرد بهرهاى نبردهاند و به حقّه بازى و شيطنيت، نام عقل نهادهاند، فردى از امام صادق u مىپرسد عقل چيست؟ امام u در پاسخ مىفرمايند:
«ما عبد به الرحمن واكتسب به الجنان»؛
بوسيلة عقل خداوند عبادت (و شناخته) مىشود و بهشت بدست مىآيد.
سپس سائل از امام u پرسيد، آنچه معاويه (عليه اللعنة) داشت چه بود؟ امامu فرمودند:
«تلك النكراء! تلك الشيطنة وهي شبيهة بالعقل وليست بالعقل» (13).
معاويه (عليه اللعنة) عقل نداشت بلكه حقّه بازى و شيطنت داشت كه به عقل شبيه است امّا عقل نيست.
انسان عاقل، انسانى است كه بتواند سعادت اخروى را تحصيل نمايد و پيوند خود را با خالق مستحكم سازد، به كسى كه بتواند از هر راهى قدرت و ثروت فراوان بيندوزد، عاقل نمىگويند.
پاسخ اميرالمؤمنين u به معاويه (عليه اللعنه):
معاويه (لعنه اللَّه عليه) خود را بسيار عاقل و زيرك مىپنداشت – با بيان گذشته روشن گشت كه وى هيچ بهرهاى از عقل نبرده بود – و مىخواست با شيطنت از راه نامههاى خود اميرالمؤمنين u را تحريك نمايد و از پاسخ امامu سوء استفاده كند.
اميرالمؤمنين u در پاسخ به يكى از نامههاى وى نكات مهمّى را بيان مىنمايند كه مىتوان از آن به جايگاه و مقام ويژه ائمّهF پى برد.
حضرت اميرالمؤمنين u اين گونه پاسخ مىدهند:
«أمّا بعد فقد أتاني كتابك تذكر فيه اصطفاء اللَّه محمّداً r لدينه»؛
اما بعد نامة توبه من رسيد، در آن نامه يادآور شدهاى كه خدا، محمدr را براى دين خويش برگزيد.
«وتأييده إيّاه بمن أيّده من أصحابه»؛
و او را با تأييد و تقويت يارانش تأييد فرمود.
«فلقد خبّأ لنا الدّهر منك عجباً»؛
روزگار از تو امر شگفت انگيزى را آشكار كرد و نشان داد.
«إذ طفقت تخبرنا ببلاء اللَّه عندنا ونعمته علينا في نبيّنا»؛
زيرا تو در صدد بر آمدى ما را از آزمايش خداوندى و نعمتى كه خداوند با بعثت پيامبر r ما، به ما عنايت فرمود آگاه سازى.
«فكنت في ذلك كنا قل التّمر إلى هجر أو داعي مسدّده إلى النّضال»؛
تو در اين (توصيه و موعظه)! مانند كسى كه خرما را به هَجَر مىبرد يامعلّم تيراندازيش را به مسابقه دعوت مىكند، هستى.
«هَجَر» شهرى در بحرين است كه خرماى خوب و فراوانى دارد، در زبان فارسى يعنى زيره به كرمان بردن!
«وزعمت أنّ أفضل النّاس في الإسلام فلان وفلان»؛
و گمان كردى برترين مردم در اسلام، فلانى و فلانى است.
«فذكرت أمراً إن تمّ اعتزلك كلّه وإن نقص لم تلحقك ثلمته»؛
و اين سخن كه مىگويى اگر از هر جهت درست باشد، تو را چه بهرهاز آن است؟ و اگر نادرست عيب آن دامن گيرت نگردد.
«وما أنت والفاضل والمفضول والسائس والمسوس؟»؛
تو را چه كار اى معاويه (عليه اللعنة)، با شخصيّتهاى فراتر يا فروتر وبا سياستگزار و مورد اجراى سياست!
«وما للطّلقاء وأبناء الطّلقاء والتّمييز بين المهاجرين الأوّلين وترتيب درجاتهم وتعريف طبقاتهم»؛
آزاد شدگان و فرزندان آنان چه حقّى دارند كه ميان مهاجرين رتبه اوّل و ترتيب درجات و تعريف طبقات آنان تميز دهند و تفكيك كنند؟
هنگامى كه پيامبر اسلام r در سال هشت هجرى مكّه را فتح كردند،معاويه (عليه اللعنة) وخاندان او از روى ترس و اجبار اسلام را پذيرفتند، وپيامبرr همة آنان را از اسارت سپاه اسلام آزاد فرمودند.
«هيهات لقد حنّ قِدح ليس منها وطفق يحكم فيها من عليه الحكم لها»؛
(با اين سخنان و داورىها كه به راه انداختن) تيرى به صدا در آمد كه ازآنِ او نبود و كسى كه خود محكوم است در صدد داورى بر آمد!
«إنّك لذهّاب في التّيه روّاغ عن القصد»؛
و تو اى معاويه (عليه اللعنة) رهسپار گمراهى هستى و از راه مستقيم روى گردان.
«ألا ترى -غير مخبر لك ولكن بنعمة اللَّه اُحدّث- أنّ قوماً استشهدوا فيسبيل اللَّه من المهاجرين ولكلّ فضل»؛
من در صدد آن نيستم كه خبرى به تو بدهم بلكه مىخواهم نعمت خداوندى را بازگو كنم. گروهى از مهاجرين و انصار در راه خداوند متعال به شهادت رسيدند و براى هر يك از آن شهدا امتيازى است.
«حتّى إذا استشهد شهيدنا قيل سيّد الشهداء وخصّه رسول اللَّه r بسبعين تكبيرة عند صلاته عليه»؛
تا آنگاه كه شهيدى (بزرگوار) از ما شهيد شد و ملقّب به (سيد الشهدا)گشت و رسول خداوندr او را به هفتاد تكبير در موقع نماز برجنازه او مخصوص گرداند.
«أولا ترى أنّ قوماً قطّعت أيديهم في سبيل اللَّه -ولكلّ فضل- حتّى إذا فُعل بواحدنا ما فُعل بواحدهم قيل: الطّيّار في الجنّة وذوالجناحين»؛
آيا نديدى كه دستهاى گروهى از آن شهدا و جهاد گران در راه خدا بريده شد و براى هر يك از آنان فضيلتى است، (تا آن گاه كه مرگ وجراحت در هر دو گروه متخاصم به وجود آمد) وقتى كه دستهاى يكى از افراد خاندان ما (جعفر طيّار) قطع شد، در باره او گفته شد كه او پرواز كننده در بهشت است و داراى دو بال.
«ولو لا ما نهى اللَّه عنه من تزكية المرء نفسه لذكر ذاكر فضائل جمّة تعرفهاقلوب المؤمنين ولا تمجّها آذان السامعين»؛
و اگر خداوند از خود ستايى انسان نهى نكرده بود، گوينده، فضايل بزرگ و فراوانى را بر مىشمرد كه دلهاى مردم با ايمان آنها را مىشناسد و گوشهاى شنوندگان آنها را طرد نمىكند.
«فدع عنك من مالت به الرّميّة»؛
دست بردار از كسانى كه از دنيا فريب خوردند.
«فإنّا صنايع ربّنا والنّاس بعدُ صنايع لنا»(14).
قطعى است كه ما ساخته شدههاى پروردگارمان هستيم و شما ساخته شدههاى ما.
مردم ساخته دست امام u :
بهتر است كه در اين فراز از فرمايش اميرالمؤمنين u كمى تأمّل نماييم.
«صنايع لنا» يعنى ساختههاى ما «لنا» جار و مجرور است «ل» حرف جر مىباشد و در لغت عرب داراى چند معنا است. 1 – اختصاص ملكى: لباسِ من،2- اختصاص اضافى: كليدِ خانه، 3 – قسم، 4 – زائد، 5 – علّت، براى بيان علّت امرى، 6 – به جاى حرفِ (عن).
در اين عبارت براى «ل» سه احتمال اول با توجّه به عبارت بى معنى است امّا سه احتمال ديگر درست و معنىدار است كه عبارتند از: زائد، علّت و يا بهمعناى عن. بر اساس هر كدام از اين سه احتمال، فرمايش اميرالمؤمنين u به اين معنا است كه ما ساختة خدا هستيم و مردم ساختة دست ما مىباشند. البتّه دربعضى از نسخههاى قديمى «ل» وجود ندارد و عبارت به صورت «والناس بعدصنايعنا» ذكر شده است كه همين تأييدى براى گفتار ماست.
آرى! حضرت اميرالمؤمنين u مىفرمايند: اگر ناپسند نبود و خداوند نهى نكرده بود، فضايل فراوانى از خودمان برمىشمردم كه دلهاى مؤمنان با آن آشناست و در گوش شنوندگان خوش آواست.
جايگاه ائمّهIدر بيان امام باقر u :
محمد ابن سنانS از روات معتبر شيعه مىگويد: روزى محضر مبارك امام جواد u شرفياب شدم، و از اختلاف نظر شيعيان در رابطه با مسائل اعتقادى سؤال نمودم. امام u در پاسخ فرمودند:
«يا محمّد! إنّ اللَّه لم يزل فرداً متفرّداً في وحدانيّته»(15)؛
اى محمّد! خداوند از ازل تا ابد يگانه و يكتا خواهد بود.
«ثم خلق محمّداً وعليّاً وفاطمة فمكثوا ألف ألف دهر»(16)؛
سپس پيامبر r و على u وفاطمه I را آفريد و يك ميليون دهر در نزد خداوند بودند.
براى بيان گذشت زمان در ماديّات از كلمه (زمان) و در مجرّدات از كلمه(دهر) استفاده مىشود(17).
از اين بيان روشن مىشود كه ظرف خلقت حضرات معصومينF ، عالم مجرّدات است كه برتر و وسيعتر از عالم ماديّات مىباشد.
«ثم خلق جميع الأشياء وأشهدهم خلقها»(18)؛
سپس اشياء ديگر را آفريد و آنان را شاهد بر خلقت موجودات قرارداد.
خداوند متعال پس از آفريدن آن سه نور مقدّس، با آرامش آسمانها و زمين را آفريد.
خداوند متعال مىفرمايد:
)اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ((19).
خداوند كسى است كه آسمان و زمين و ما بين آنها را در شش روز آفريد.
امام جواد u ادامه مي دهند:
«وأجرى عليها طاعتهم وجعل فيهم منه ما شاء وفوّض أمر الأشياء إليهم فهم قائمون مقامه»(20)؛
بر همة مخلوقات اطاعت از آنان را واجب فرمود و در ميان آنان (آنسه نور)، قرار داد افرادى را كه مىخواست. امور خلقت را به آنان واگذار فرمود و آنان قائم مقام خداوند هستند.
«يحلّلون ما شاؤا ويحرّمون ما شاؤا ولا يفعلون إلّا ما شاء اللَّه»(21)؛
هر چه بخواهند را حلال يا حرام مىكنند و كارى بجز خواست خدا انجام نمىدهند.
ارادة ائمّة اطهارFاز ارادة ذات اقدس ربوبى تخلّف ناپذير است و خداوند اين مواهب را به كسانى عنايت مىفرمايد كه ارادة آنان عين ارادة خودش باشد.
«فهذه الديانة التي من تقدّمها غرق ومن تأخّر عنها محق خذها يا محمّد!فإنّها من مخزون العلم ومكنونه»(22).
ديندارى همين است، هر كه جلو بيفتد غرق مىگردد و هر كه عقب نابود مىشود. اى محمّد! آنچه به تو گفتم را بخاطر بسپار كه از خزانههاى پنهانى علوم است.
هر كس از اين مرزى كه امام u بيان نمودهاند تجاوز نمايد، گمراه مىگردد. اگر آنان را به مقام الوّهيت برسانيم به سمت كفر و شرك حركت كرده غرق خواهيم شد و اگر آنان را از مقام و جايگاهى كه خداوند متعال براى آنان قرارداده است، پايين بياوريم، نابود خواهيم شد.
عدم درك مقام ائمّهF :
كمتر كسى قادر به تحمّل و درك مقام و جايگاه واقعى ائمّهF مىباشد،و مقام و جايگاه واقعى آنان جز اسرار نظام آفرينش مىباشد و ائمّهF اين اسرار را با هر كسى در ميان نمىگذاردهاند.
به عنوان نمونه، شخصى به خدمت حضرت سيّدالشهدا u آمد و ازامامu خواست مقامى كه خداوند به او عطا نموده است را برايش بازگو فرمايند.
امام u به او فرمودند: تو تاب و تحمّل شنيدن آن را ندارى. امّا وى برخواستهاش اصرار ورزيد. حضرت سيّد الشهدا u به او پاسخى دادند امّا؛
«ابيضّ رأس الرجل ولحيته وأنسى الحديث، فقال الحسينu أدركته رحمة اللَّه حيث أنسى الحديث»(23).
تمام موهاى سر و صورت آن شخص سفيد شد و گفتگو را فراموش نمود، امام حسين u فرمودند: رحمت خداوند شامل حال وى شد كه گفتگو را فراموش كرد.
احتمالاً اگر رحمت و تفضّل الهى شامل حال وى نمىشد، آن شخص قالب تهى مىكرد.
انشاء اللَّه خداوند توفيق درك شخصيّت، عظمت و جلالت معصومينF را به همة ما كرامت فرمايد.
«والسّلام عليكم ورحمة اللَّه وبركاته»
——————————————————————————–
1) سورة سجده، آيه 24.
2) سورة نازعات، آيه 5.
3) سورة ذاريات، آيه 4.
4) سورة مائده، آيه 64.
5) توحيد، صدوقR صفحه 87.
6) سورة بقره، آيه 255.
7) از منابع شيعه بنگريد به الدعوات، قطب الدين راوندىR صفحه 170 – و از منابع اهلتسنّن بنگريد به: سير أعلام النبلاء، الذهبى، جلد 2 صفحه 419.
8) از منابع شيعه بنگريد به: بحار الانوار، مجلسىR جلد 30 صفحه 658 – و از منابع اهل تسنّن بنگريد به: شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد، جلد 1 صفحه 182 (با اندكىتفاوت).
9) براى اطّلاع بيشتر بنگريد به: صحيح مسلم، جلد 6 صفحه 178 و جلد 3 صفحه 38 – سننابن ماجه، جلد1 صفحه 12.
10) كافي، جلد 1 صفحه 399.
11) كافي، جلد 1 صفحه 144.
12) كافي، جلد1 صفحه 144.
13) كافي، جلد 1 صفحه 11.
14) نهج البلاغه، نامه 28.
15) بحار الانوار مجلسىR، جلد 25 صفحه 25.
16) همان.
17) القبسات محمد باقر الدامادR، صفحه 2.
18) بحار الانوار، مجلسىR، جلد 25 صفحه 25.
19) سورة سجده، آيه 4.
20) بحار الانوار، مجلسىR، جلد 25 صفحه 25.
21) همان.
22) همان.
23) اثبات الهداة، حر عاملىR، جلد 5 صفحه 195.