روزى كه امام هادى عليهالسلام به دستور معتصم عباسى از مدينه به سامرّا تبعيد شدند ، در بين راه وقتى كنار تربت پاك جدّشان اميرالمؤمنين عليه السلام رسيدند توقّف فرموده و زيارتى را كه سرشار از معرفت است ، انشاء فرمودند . من به علماى حاضر در مجلس و همه كسانى كه اين سخنان را در آينده مىشنوند و يا قرائت خواهند كرد ، توصيه مىكنم كه از توجّه و تعمّق در تك تك فرازهاى اين زيارت كوتاهى نكنند . اگر
ادّعا كنيم كه يك سال زمان مىطلبد تا تك تك فرازهاى اين زيارت شريف مورد دقّت قرار گيرد ، سخن گزافى به زبان نياوردهايم . ما در اين فرصت محدود ، تنها به يك نكته از اين زيارت شريف ـ كه سخن و درد دل امام هادى عليه السلام با جدّ بزرگوارش عليه السلام است ـ اشاره خواهيم كرد و از بقيّه تعابير زيارت به صورت فشرده و با سرعت مىگذريم
.
حضرت امام هادى عليهالسلام چون در آستانه حرم اميرالمؤمنين عليه السلام ايستادند، زيارت را با درود و سلام و صلوات بر رسول بزرگوار صلى الله عليه وآله وسلم آغاز كرده و در ادامه فرمودند :
« اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ يا اَميرَ الْمُؤمِنينَ يا أمينَ اللَّهِ في أَرْضِهِ وَسَفيرَهُ
في خَلْقِهِ وَحُجَّتَهُ الْبالِغَةَ عَلى عِبادِهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا دينَ اللَّهِ الْقَويمَ
وَصِراطَهُ الْمُسْتَقيمَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبَاءُ الْعَظيمُ »[1] .
سلام بر تو اى آقاى من ، اى اميرمؤمنان عليهالسلام اى امين اسرار خداوند در روى زمين و سفير خداوند بر خلق و حجّت بالغه الهى بر بندگان،
سلام بر تو اى دين محكم و استوار و راه مستقيم خدا ، سلام بر تو اى
خبر بزرگ عالم .
در آخرين جمله از اين فراز امام هادى عليه السلام با اشاره به آيهاى از كتاب خداوند ، اميرالمؤمنين عليه السلام را مصداق «النَّبَإِ الْعَظِيمِ»« خبر بزرگ » معرفى مىفرمايند . در اين زمينه روايات فراوانى وجود دارد كه بيان مىكند منظور از «النَّبَإِ الْعَظِيمِ»[2] اميرالمؤمنين عليهالسلام مىباشد[3] .
لعن دشمنان ، ميراث امامان ؛
نكته جالبى در اين زيارت ـ كه حديث مفصّلى هم هست و شايد تنها زيارتى كه به اين اندازه مفصّل باشد و بتوان گفت كه با آن برابرى مىكند ، زيارت جامعه كبيره است ـ به چشم مىخورد اين است كه در طول زيارت يازده مورد لعن وجود دارد . اين در حالى است كه امام عليهالسلام تحت مراقبت شديد مأموران خليفه بودند .
كسانى كه شيعيان را از لعن كردن منع مىكنند بايد بدانند و توجّه داشته باشند كه شيعه از روى احساسات شخصى خود ، زبان به لعن دشمنان اهل بيت عليهمالسلام نگشوده است . اين درسى است كه خود حضرات معصومين عليهمالسلام و در رأس آنها اميرالمؤمنين عليهالسلامبه ما آموختهاند . ما حتّى آمادگى داريم كه صحّت درس بزرگ
برائت را از منابع اهل سنّت استخراج واثبات نماييم .
ابن ابى الحديد مىگويد : يكى از علماى اهل سنّت روز ولادت رسول اللّه صلى الله عليه وآله به نجف رفته بود . وى با كمال نا باورى مشاهده كرد كه مردم آشكارا زبان به لعن گشوده اند ، گويى كه ذكر حضرت حقّ مىگويند . چون به بغداد مراجعت كرد نزد استادش رفت و آنچه ديده بود را براى استاد تعريف كرد . استاد در پاسخ به او گفت : چه كنيم كه اين يادگار خود على عليه السلام است . خود على عليه السلام اين لعن را آموخته است . به عنوان نمونه در اين زيارت طولانى و روايت مفصّل به بعضى از فرازها مىرسيم كه حضرت عاملان انحراف مسير ولايت را لعن كرده ومىفرمايند:
« فلعن اللّه من عدل بك من فرض اللّه عليه ولايتك »[4] .
خدا لعنت كند آنان را كه عدل و همانند تو شمردند كسانى را كه خدا و
رسول ، امامت تو را بر آنان فرض كرده بود .
ذكر همين يك مورد به عنوان نمونه كفايت مىكند و احصاء[5] بقيّه موارد
لعن ، كه از زبان امام هادى عليه السلام صادر شده است را به زمان مناسب موكول مىكنيم . إن شاء اللّه در آن بحث اشخاص مورد لعن امام هادى عليهالسلام را پس از دقّت در فرازهاى زيارت پيدا خواهيم كرد و اى بسا در اين ميان بتوانيم اسماء خاصّى را هم پيدا كنيم .
مدح اميرالمؤمنين عليه السلام از زبان امام هادى عليه السلام ؛
از شمارش لعنهاى موجود در اين زيارت شريف كه بگذريم ، به تعابير عميق و لطيفى از مدح اميرالمؤمنين عليهالسلام بر مىخوريم كه اگر از زبان شخصى به جز امام هادى عليهالسلام صادر مىشد حتما داغ غُلو بر پيشانىاش نقش مىبست . حضرت در محاصره كسانى كه باشنيدن نام مبارك على عليهالسلام دندان به هم مىسائيدند، فرمودند:
« صلوات اللّه عليك غادية ورائحة وعاكفةً وذاهبةً فما يحيط المادح وصفك ولا يحبط الطّاعن فضلك . أنت أحسن الخلق عبادةً وأخلصهم زهادةً وأذبّهم عن الدّين أقمت حدود اللّه بجهدك وفللت عساكر المارقين بسيفك »[6] .
درود خدا بر تو در تمام آغاز و انجام حركات و سكناتت اى كه هيچ مدح كنندهاى به اوصاف كماليّه ات احاطه نخواهد كرد و طاعنان و دشمنانت هم باز به مقام فضل و كمال تو محيط نتوانند گشت . تو از نظر عبادت و بندگى خدا بهترين خلق و از جهت زهد و تقوى خالصترين بندگان و از همه كس در دفع دشمنان دين سختتر بودى . تويى كه با مجاهده بسيار حدود و اركان دين اسلام را استوار كردى و لشكرهاى گردن كشان را به شمشيرت شكست دادى .
آرى ! كتاب فضل اميرالمؤمنين به سر انگشت كسى ورق مىخورد كه هرگز در سخنانش اغراق و غلو يافت نمىشود ؛ همان كسى كه وارث سخن گرانبهاى رسول اللّه صلى الله عليه وآله وسلم است و ذرّه ذرّه وجودش ، عمق فرمايش رسول خاتم صلى الله عليه وآله وسلم را درك كرده است ، آنجا كه فرمود :
« لو أن الرياض أقلام والبحر مداد والجن حسّاب والإنس كتّاب ما أحصوا فضائل عليّ ابن أبي طالب عليه السلام »[7] .
اگر شاخههاى درختان قلم و درياها مركب شوند و جنبيان حسابگر و
انسانها نويسنده شوند ، نمىتوانند فضايل اميرالمؤمنين عليه السلام را به
حساب آورند .
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست که تر کنم سرانگشت و صفحه بشمارم
حضرت امام هادى عليهالسلام پدر بزرگوارشان اميرالمؤمنين عليهالسلام را بهترين خلايق در عبادت ، خالصترين مردم در زهد و تقوى و نيرومندترين مدافع عالم هستى براى دين معرّفى مىكنند .
عبادت ، فضيلت اميرالمؤمنين عليه السلام ؛
وجود مبارك امام هادى عليه السلام در اين زيارت ، سه فضيلت براى جدّ بزرگوار خويش عليه السلام بيان مىكنند . اوّلين فضيلتى كه حضرت ياد مىكنند « أحسن الخلق عبادةً » است . واقعا عبادت چيست و عابد چه جايگاهى دارد ؟ اين چه فضيلتى است كه حضرت امام هادى عليهالسلام براى حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلامبيان مىكند ؟
اگر در اين عبارت به ظاهر ساده تأمّل كنيم در مىيابيم كه امام هادى عليه السلام ، اميرالمؤمنين عليه السلام را قلّه نشين فضيلتى معرّفى كردهاند كه خداوند تبارك و تعالى هدف از خلقت انسان را دستيابى به آن بيان فرموده است .
«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاْءِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ»[8] .
من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند) .
در كلمه عبادت خوب دقّت بفرماييد . به اصطلاح اهل علم ، عبادت از مفاهيم ذات تعلّق است ؛ يعنى نيازمند وجود معبودى است كه پرستش شود و عابدى كه در محراب عبادت بنشيند . علم و عقل دو بال انسان براى رسيدن به مقام عابدان است كه عبادت بدون آنها ممكن نيست . توجّه به اين نكته ضرورى است كه تا عقل ـ كه اشرف مخلوقات خداوند است ـ نباشد تحصيل علم نيز مقدور نخواهد بود . علمى هم در پرتو عقل حاصل مىشود تنها اندكى از پرده اسرار خلقت را كنار مىزند . قرآن كريم مىفرمايد :
«وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً»[9] .
جز اندكى از دانش به شما داده نشده است .
اقسام عبادت ؛
تا بدين جا دانستيم كه اسباب و لوازم عبادت علم و عقل است . حال سؤال اين است كه بشر به مقتضاى خلقتش و به فراخور توانايىهايش چه چيزهايى را مىتواند تعقّل كند و به چه چيزهايى علم پيدا مىكند ؟ به عبارت دقيقتر آيا بشر با افق ديد محدودش مىتواند خداوند نامحدود و نامتناهى را تعقّل نموده و او را ستايش نمايد ؟ امام باقر عليهالسلام پاسخ اين سؤال را داده و فرمودهاند :
« كلّما ميّزتموه بأوها مكم في أدقّ معانيه مخلوق مصنوع مثلكم مردود إليكم »[10] .
هر آنچه را [كه به عنوان خدا] در اوهام خود [از سايرين] با دقيقترين معانى ، متمايز مىكنيد باز آن ساخته شما و مانند شما است و به شما باز مىگردد .
پس خدايى كه ما مىخواهيم به آن علم پيدا كنيم و تعقّلش نماييم تا در نتيجه او را عبادت كنيم مخلوق ذهنى ما مىشود .
در تعاليم دينى ما دو نوع عبادت معرفى شده است ؛ عبادت بالتسخير ، و عبادت اختيارى . عبادت بالتسخير يا عبادت اجبارى عبادتى است كه خدا همه مخلوقاتش را به آن وادار كرده است. «وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ»[11] .
هر موجودى ، تسبيح و حمد او مىگويد ولى شما تسبيح آنها را نمىفهيمد .
هر کس به ئبانی سخن مدح تو گوید بلبل به غئل خوانی و قمری به ترانه
بنابر نصّ صريح آيات خداوند همه مخلوقات خويش را به اين عبادت واداشته است.
«وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعاً وَكَرْهاً»[12] .
براى خدا سجده مىكنند تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند از روى اطاعت يا اكراه .
«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ»[13] .
آيا نديدى كه تمام كسانى كه در آسمانها و كسانى كه در زمين اند براى خدا سجده مىكنند و همچنين خورشيد و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و چارپايان .
«وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ»[14] .
گياه و درخت بر او سجده مىكنند .
تعاليم آسمانى قرآن به ما مىآموزد كه همه مخلوقات خداوند ـ حتّى آنان كه به نظر ما بى جان هستند ـ در برابر عظمت خدا خضوع مىكنند ، امّا سجده آنان نه از روى اختيار ، بلكه از سر جبر است . تنها موجودى از روى اختيار به عبادت مىپردازد كه از نيروى عقل بهرهمند باشد . در بين تمام مخلوقات الهى تنها بشر و ملائكه داراى عقلند . بشر موجود عاقلى است كه در نهاد او آتش نشانى از قواى شهوانى هم وجود دارد امّا ملائكه عقل محضاند كه خداوند آنها را منحصرا براى عبادت خلق كرده است . اميرالمؤمنين عليهالسلام مىفرمايند :
« من ملائكة أسكنتهم سماواتك ورفعتهم عن أرضك ، هم أعلم خلقك بك وأخوفهم لك ، وأقربهم منك ، لم يسكنوا الأصلاب ولم يضمّنوا الأرحام … وإنّهم على مكانهم منك ومنزلتهم عندك ، واستجماع أهوائهم فيك وكثرة طاعتهم لك وقلّة غفلتهم عن أمرك، لو عاينوا كنه ما خفى علهيم منك لحقّروا أعمالهم ولزروا على أنفسهم ولعرفوا أنّهم لم يعبدوك حقّ عبادتك ولم يطيعوك حقّ طاعتك سبحانك خالقا ومعبودا بحسن بلائك »[15] .
فرشتگانى كه در آسمانهاى خود اسكان فرمودى و از زمينات بالابردى ، آن فرشتگان داناترين مخلوقات به مقام ربوبى تو هستند و
بيمناكترين موجودات از تو و نزديكترين مخلوقات به بارگاه قدس
و كبريايت . فرشتگان در مجارى تناسل مردها سكونت ننموده و در ارحام زنان قرار نگرفتهاند … و آن موجودات شريف با آن مقام و منزلتى كه در نزد تو دارند و با آن كه همه خواستههاى آنها متوجّه و متمركز مقام تو بوده ، و آن اطاعتهاى فراوان كه براى تو انجام مىدهند ، و با اين كه غفلت آنان از امر تو كم است ، با اين همه اوصاف ، اگر حقيقت نهايى عظمت تو را كه از آنها پوشيده است ، ببينند ، اعمال خود را كوچك مىشمارند ، و به خودشان خردهگيرى مىنمايند ، و مىفهمند كه مطابق آنچه شايسته مقام ربوبى توست ، تو را نپرستيدهاند و به نحوى كه حقّ اطاعت توست ، تو را اطاعت ننمودهاند . خداوندا ! اى منزه از همه نقايص در خالقيّت و معبوديّت .
امير المؤمنين عليهالسلام در جاى ديگر مىفرمايند :
« … من ملائكته ، منهم سجود لا يركعون وركوع لا ينتصبون ، وصافّون لا يتزايلون ومسبّحون لا يسأمون ، لا يغشاهم نوم العين ولا سهو العقول ولا فترة الأبدان ، ولا غفلة النّسيان »[16] .
برخى از فرشتگان سجده كنانى هستند كه ركوعى ندارند ، برخى ديگر براى ركوع خميدهاند و قامت براى قيام راست نمىكنند ، گروهى از آنان صف كشيدگانى هستند كه هرگز هيچ دگرگونى در وضع خود نمىدهند ، تسبيح گويانى هستند كه خستگى و فرسودگى راهى به آنان ندارد . نه بر چشمانشان خوابى پيروز مىگردد و نه بر عقولشان اشتباهى ، نه بر كالبدهايشان سستى روى مىآورد و نه به آگاهىهايشان غفلت و فراموشى .
عدّهاى ديگر از ملائكه را حضرت اين گونه معرفى مىكند .
« منهم اُمناء على وحيه وألسنة إلى رسله ومختلفون به قضائه وأمره ومنهم الحفظة لعباده والسّدنة لأبواب جنانه ومنهم الثابتة في الأرضين السفلى أقدامهم والمارقة من السّماء العليا أعناقهم والخارجة من الأقطار أركانهم والمناسبة لقوائم العرش أكتافهم ناكسة دونه أبصارهم متلفّعون تحته بأجنحتهم … لا يتوهّمون ربّهم بالتّصوير ولا يجرون عليه صفات المصنوعين ولا يحدّونه بالأماكن ولا يشيرون إليه بالنّظائر » .
گروهى از فرشتگان را امناى وحى و زبان گويا براى پيامبرانش قرارداد و دسته ديگرى را وسايط اجراى فرمان قضا و امر ربوبى اش .جمعى از آنان را نگهبانان بندگانش فرمود و جمع ديگرى را پاسباندربهاى فردوس بريناش . بعضى از فرشتگان پاهايى در سطوح پايين زمين دارند و گردنهايى بالاتر از مرتفعترين آسمانها و اعضاى كالبدى گستردهتر از پهنه صفحات كيهان بى كران و دوش هايى همسان پايههاى عرش ، اين موجودات مقدّس در برابر عرش خداوندى از روى تعظيم چشم به پايين دوختهاند و در زير عرش ربّانى به بالهاى خويشتن پيچيدهاند … آنان هرگز خدا را با تصوير و ترسيمهاىِ محدود كننده نمىپندارند و صفات ساختهها را به مقام شامخاش نسبت نمىدهند ، و او را با تصوّر در جايگاهها محدود نمىسازند و با امثال و نظاير اشاره به ذات اقدسش نمىكنند .
با اين مقدّمه نسبتا طولانى به سخن امام هادى عليه السلام كه در ميان فضائل اميرالمؤمنين عليه السلام بوده باز مىگرديم .
« أنت أحسن الخلق عبادةً » تعبير لطيف امام هادى عليه السلام جالب توجّه است . حضرت وجود مقدّس اميرالمؤمنين عليهالسلام را « احسن الخلق » معرّفى مىكنند نه « احسن الناس » . اين خود بيانگر فضل اميرالمؤمنين عليهالسلام بر تمام عالم خلقت است . معناى سخن اين است كه هيچ خليفهاى و هيچ موجودى مثل اميرالمؤمنين عليهالسلام نمىتواند خدا را عبادت كند ؛ يعنى عبادت حضرت با عبادت ملائكهاى كه هميشه در حال ركوع و يا سجودند قابل مقايسه نمىباشد . در يك كلام ، عبادت ملائكهاى كه قوائم عرش الهى را بر دوش مىكشند و پاى در اسافل[17] زمين داشته و گردن در اعالى[18] آسمانها افراشتهاند در مقابل يك تكبير اميرالمؤمنين عليهالسلام قطرهاى نا چيز در اقيانوسى پهناور است .
ترسيم عبادت از نگاه اميرالمؤمنين عليه السلام ؛
براى آنكه « احسن الخلق عبادةً » را بهتر بشناسيم ، جا دارد كه با مراجعه به سخنان اميرالمؤمنين عليه السلام نگرش ايشان را نسبت به چگونگى و انگيزههاى عبادت دريابيم . حضرت مىفرمايند :
« إنّ قوما عبدوا اللّه رغبةً فتلك عبادة التجّار وإنّ قوما عبدو اللّه رهبةً فتلك عبادة العبيد وإنّ قوما عبدوا اللّه شكرا فتلك عبادة الأحرار »[19] .
قومى خدا را براى سودجويى پرستيدند . اين عبادت بازرگانان است و گروهى خدا را عبادت كردند به جهت ترس و اين عبادت بندگان است و جمعى خدا را به انگيزه سپاسگزارى عبادت كردند و اين است عبادت آزاد مردان .
صرف نظر از اينكه آيا عبادت تاجران و بندگان ارزش دارد يا خير ، بايد توجّه داشته باشيم كه اين دو دسته به طمع يا ترس خداى ناديده را عبادت مىكنند . اين دو دسته دينِ حدّاقلى خود را حفظ مىكنند واى بسا جز مصونيّت از عقاب الهى عايدشان نشود . امّا آنان كه خدا را به انگيزه سپاسگزارى پرستش مىكنند و به فراتر از بهشت و جهنّم مىانديشند كسانى هستند كه خداوند قلوبشان را به نور يقين منوّر نموده است . عصاره عالم خلقت گرفته شده و خداوند تمام خدايى خويش را به نمايش گذاشته تابندهاى چون اميرالمؤمنين عليهالسلام خلق شود كه سر آمد احرار عالم باشد و خداوند را به جهت خدايىاش پرستش كند . چه كسى جز على عليهالسلام جرأت مىكند كه بانگ برآورد :
« الهى ما عبدتك خوفا من نارك ولا طمعا في جنتك ولكن وجدتك أهلاً للعبادة فعبدتك »[20] .
[خدايا!] تو را نه از ترس آتش جهنّمات و نه به طمع بهشتات عبادت مىكنم ، بلكه تو را اهل عبادت و پرستش ديدم پس عبادتت كردم .
اين سخن را كسى به زبان مىآورد كه پاداش و نعمتهاى بهشتى و عظمت جنّت نعيم را و جهنّم و هولناكى عذاب آن را به چشم ديده است و اينك هر كجا كه مىنشيند از سر دلسوزى اين آيه را تلاوت مىكند :
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ * يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا»[21].
اى مردم از عذاب پروردگارتان بترسيد كه زلزله رستاخيز امر عظيمى است * روزى كه آن را مىبينيد هر مادر شير دهى كودك شير خوارش را فراموش مىكند و هر باردارى جنين خود را بر زمين مىنهد .
اميرالمؤمنين در خطبه متّقين در رابطه با انسانهاى با تقوا چنين مىفرمايد :
« فهم والجنّة كمن قد رآها فهم فيها منعمون وهم والنّار كمن قد رآها فهم فيها معذّبون »[22] .
مثل بهشت و آنان چونان است كه آن را ديدهاند و در مقام والاى آن بهشت در نعمت غوطه ورند ، و مثل دوزخ و آنان چونان است كه آن را ديدهاند و در ميان آن در عذابند .
از اين گونه عبارتها كه كسى جز وجود اميرالمؤمنين عليه السلام توان به زبان آوردنش را ندارد ، در تعابير حضرت عليه السلام فراوان يافت مىشود . به راستى خدا را اهل عبادت يافتن يعنى چه ؟ آيا اين يافتن مثل يافتن گمشدههاى ديگر است؟ و آيا بشر به جايى مىرسد كه خدا را گم كند ؟ بيان اميرالمؤمنين عليه السلام ، ما را به اين نتيجه مىرساند كه پيمودن مسيرى غير از طريق اهل بيت عليهمالسلام خدا را ـ كه همان ميثاق فطرت است ـ در نهاد آدمى به دست فراموشى مىسپارد .
اين ميثاق فطرت و اين خداشناسى نهفته در فطرت بشر را به نحو اكمل حضرت اميرالمؤمنين على ابن ابى طالب عليه السلام يافته است . تنها چنين شخصى مىتواند يافته خود را به شكل كامل عبادت مىكند .
مظلومترين امير جهان ؛
از آنچه تا كنون گفتيم به خوبى روشن مىشود كه عبادت اگر آن است كه حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به جا مىآوردند ، آنچه ديگران انجام مىدهند يادآور جمله « حسنات الأبرار سيئات المقرّبين » است . سخن از شناختن خدا و يافتن او فقط برازنده اميرالمؤمنين عليه السلام است . به همين علّت است كه امام هادى عليه السلام فضيلت «برترين عبادت كننده» را به جدّ بزرگوارشان اختصاص مىدهند.
اينكه ما هر از چند گاهى لزوم تدبّر و انديشيدن در مسائل دينى و مذهبى را به خواهران و برادران توصيه مىكنيم و متذكّر مىشويم به جهت سفارش خود اميرالمؤمنين عليهالسلام است كه همگان را به تدبّر و تعمّق در آنچه مىخوانند دعوت فرمودهاند . اميرالمؤمنين عليهالسلام در جملهاى مىفرمايند :
« لا خير في قراءة ليس فيها تدبّر »[23] .
خير و منفعتى در خواندن بدون تدبّر وجود ندارد .
تاريخ بر اين سخن ما به خوبى مهر تأييد مىزند كه هر زمان جوامع ، اهل تدبّر و انديشه بودهاند راه به جايى برده و سعادتمند شدند و هرگاه از انديشيدن فاصله گرفتند چونان پشهاى در باد ، سرگردان شدهاند . خدا را از بابت اينكه در معرض وزش نسيم محبّت اميرالمؤمنين عليهالسلام قرار گرفتهايم شكر مىكنيم امّا شناخت عميق و متدبّرانه اميرالمؤمنين عليهالسلام ـ اگر چه از هيچ فكر و انديشهاى ساخته نيست و كلمات ما هم توان اداى حقّ حضرتش را ندارد ـ بايد به صورت فرهنگ و تكليف روزانه شيعيان قرار گيرد . شايد همين سختى مسير شناخت
اميرالمؤمنين عليه السلام است كه به رغم آنكه دوست و دشمن را به ثناگويى و مدح واداشته، حضرتش را پرده نشين يگانه سراى مظلوميّت كرده است تا جايى كه خود مىفرمايد :
« ما زلت مظلوما »[24] .
همواره ستمديده هستم .
شدّت مظلوميّت حضرت عليهالسلام ، حتّى در دوران خلافت ايشان هم به خوبى روشن بود . شخصى در دوران خلافت حضرت عليه السلام بر ايشان وارد شد . گويا حضرت عليه السلام مشغول سخن گفتن بودند كه مرد زبان به شكوه گشود . حضرت حال او را پرسيدند . مرد گفت : من مظلوم ماندهام و براى استغاثه آمدهام . حضرت به او فرمود : « لقد ظلمت عدد المدر والمطر والوبر »[25] .
به درستى كه به اندازه سنگ ريزههاى بيابان و باران و پشمها ، به من ظلم شده است .
اميرالمؤمنين عليه السلام امروز هم در ميان شيعيان و حتّى روز ولادتش هم مظلوم است . از هر درى سخنى گفته مىشود جز بيان شخصيّت اميرالمؤمنين عليه السلام و ظلم و ستمهايى كه به علىّ بن ابى طالب عليهمالسلام روا داشته شد . از همه چيز سخن گفته مىشود جز حقّى كه از اميرالمؤمنين عليه السلام غصب كردند . مظلوميّت حضرت امام اميرالمؤمنين على عليه السلام يعنى به زنجير كشيده شدن بشريّت و انسانيّت ؛ يعنى اسارت همه ارزشها و كمالاتى كه بشر مىبايست در سايه پيشوايى چون اميرالمؤمنين عليه السلام به آن دست يابد . اميدواريم كه اين ايّام و مواقف و اعياد و وفيات وسائل و اسبابى باشد كه ذرّهاى معرفت ما را نسبت به مقام شامخ قطب دايره امكان ، اميرالمؤمنين عليه السلام ، و تنها كسى كه به اعتراف شيعه و سنّى ، مفتخر به ولادت در خانه كعبه است[26] ، بيشتر كند .
[1] ـ المزار ، صفحه 263 و مفاتيح الجنان زيارت اميرالمؤمنين عليهالسلام در روز غدير .
[2] ـ سوره نباء ، آيه 2 .
[3] ـ كافى ، جلد 1 صفحه 418 .
[4] ـ المزار ، صفحه 263 .
[5] ـ احصاء : شمردن . فرهنگ معين
[6] ـ المزار ، صفحه 263 .
[7] ـ بحار الانوار ، جلد 38 صفحه 197 .
[8] ـ سوره ذاريات ، آيه 56 .
[9] ـ سوره اسراء ، آيه 85 .
[10] ـ بحار الانوار ، جلد 66 صفحه 293 .
[11] ـ سوره اسراء ، آيه 44 .
[12] ـ سوره رعد ، آيه 15 .
[13] ـ سوره حج ، آيه 18 .
[14] ـ سوره الرحمن ، آیه 6 .
[15] ـ نهج البلاغة ، خطبه 108 ج7 ص200 .
[16] ـ نهج البلاغة ، خطبه 1 .
[17] ـ اسافل : پايينتران . فرهنگ معين
[18] ـ اعالى : بالاتران ، برتران . فرهنگ معين
[19] ـ نهج البلاغه ، حكمت شماره 237 .
[20] ـ بحار الانوار ، جلد 41 صفحه 14 .
[21] ـ سوره حج ، آيات 2 و 1 .
[22] ـ نهج البلاغه ، خطبه شماره 193 .
[23] ـ كافى ، جلد 1 ، صفحه 36 .
[24] ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ، جلد 9 صفحه 206 .
[25] ـ مناقب آل ابى طالب ، جلد 1 صفحه 382 .