اَللَّـهُمَّ حَبِّبْ إِليَّ فِيهِ الْأِحْسَانَخدايا در اين روز، احسان و نيكوئي را محبوب من كنو كَرِّه إِلَيَّ فِيهِ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيَانَو فسق و معاصي را، ناپسند من قرار دهوَ حَرِّمْ عَلـيَّ فِيهِ السَّخَطَ وَ النَّيْرَانَو در اين روز، خشم و آتش قهرت را، بر من حرام گردانبِعَوْنِكَ يَا غِياثَ المُسْتَغِيثِينَ.به ياري خود، اي فريادرس فريادخواهان.
مفهوم احسان
»احسان« چيزي برتر از عدالت است، زيرا عدالت اين است كه انسان آنچه بر عهده اوست، بدهد و آنچه متعلق به اوست، بگيرد، ولي احسان اين است كه، انسان بيش از آنچه وظيفه است، انجام دهد و كمتر از آنچه حق اوست، بگيرد.1نيكوكاري به طور مطلق در اين دنيا، در گفتار، عمل، تفكر و انديشه، نسبت به دوستان و بيگانگان، نتيجهاش برخورداري از پاداش عظيم الهي، در هر دو جهان ميباشد، زيرا كه نيكي جز نتيجه نيك، نخواهد داشت.قرآن كريم در اين زمينه ميفرمايد: »لِلَّذِينَ اَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ«2 براي كساني كه در اين دنيا نيكي كردهاند، حسنه و پاداش نيكو و بزرگي است، زيرا احسان يك عامل حركت آفرين براي ترك گناه و انجام فرائض و مستحبات ميباشد.در حديثي از امام صادق عليهالسّلام ميخوانيم: آيهاي در قرآن هست كه عموميت و شمول كامل دارد و آن سخن خداوند متعال است كه ميفرمايد: »هَلْ جَزَاءُ الْاِحْسَانِ اِلَّا الْاِحْسَانُ«3 كه درباره كافر و مؤمن و نيكوكار و بدكار، جاري ميشود و هركس به او نيكي شود، بايد جبران كند و راه جبران اين نيست كه به اندازه او نيكي كني، بلكه بايد بيش از آن باشد، زيرا اگر همانند آن باشد نيكي او برتر است، چرا كه او آغازگر نيكوكاري بوده است.
نيكوكاران چه كساني هستند
انسانهاي نيكوكار، كساني هستند كه در پرتو نور قرآن، حقيقت را پيدا كردهاند و نماز را بر پاي ميدارند و زكات را ادا ميكنند و به آخرت يقين دارند، آنها با نماز با خدا پيوند برقرار ميكنند و با پرداخت زكات با خلق خدا و با ايمان و يقين به آخرت انگيزه نيرومندي در خود براي پرهيز از گناه و انجام وظايف ايجاد ميكنند و عاقبت كار اين نيكوكاران »اُوْلَئِكَ عَلَي هُدًي مِنْ رَبِّهِمْ وَ اُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفلِحُونَ«4 آنها بر طريق هدايت پروردگارشان هستند و آنها رستگارانند.قرآن كريم در بيان خصوصيات نيكوكاران ميفرمايد: »اِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ ءَاخِذِينَ مَا ءَاتَاهُمْ رَبُّهُمْ اِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُحْسِنِينَ، كَانُوا قَلِيلاً مِنَ الْلَيْلِ مَا يَهْجَعُونَ وَ بِالْاَسْحَارِهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ وَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ«5 احسان و نيكوكاري هم اطاعت خدا را شامل ميشود و هم انواع نيكيها به خلق خدا را، نيكوكاران در بيداري شب به عبادت خدا و نماز شب ميپردازند، انسانهاي نيكوكار در آخر شب كه چشم غافلان در خواب است و محيط از هر نظر آرام و عواملي كه فكر انسان را به خود مشغول دارد، خاموش است برميخيزند و به درگاه خدا رفته و به راز و نياز ميپردازند و مخصوصاً از گناهان خود در سحرگاهان استغفار ميكنند و در اموال خود حقي براي سائل و محروم قرار ميدهند و در واقع خود را مقيد به ادا حقوق ميدانند، هر چند اين حقوق واجب نباشد.مقام نيكوكاري مقامي است فراتر از مجاهدان در راه خدا، زيرا نيكوكاران علاوه بر جهاد و تلاش در راه نجات خود، داراي مقام ايثار و احسان نيز ميباشند و براي ديگران نيز تلاش ميكنند و لذا قرآن ميفرمايد: »اِنَّ اللهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ«6خداوند نيكوكاران را دوست داشته و ميفرمايد: »أَحْسِنُوا اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ«7 و همچنين به احسان و عدل امر نموده و ميفرمايد: »اِنَّ اللهَ يأمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاِحْسَانِ«8 احسان و نيكوكاري ذاتي اخيار و نيكان بوده و از فضائل اخلاقي انسان به شمار ميرود، كسي كه احسان را در سر لوحه زندگي خود را قرار دهد، پايههاي محبت خود را در دل دوستانش قوي كرده و قلوب آنان را به تصرف خود در ميآورد، زيرا كه انسانها بندگان احسانند.مرتبه عاليتر از عفو گذشت احسان است، انسان نه تنها بايد خشم خود را فرو برد، بلكه با نيكي كردن در برابر بدي، آنجا كه شايسته است، ريشه دشمنيها را بسوزاند، همانگونه كه قرآن كريم ميفرمايد: »اَلَّذِينَ يَنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ و الضَّرَّاءِ وَ الْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللهُ يُحِبُّ المُحْسِنِينَ«9روزي يكي از كنيزان امام سجاد عليهالسّلام، به هنگامي كه روي دست آن حضرت آب ميريخت، ظرف آب از دستش افتاد و بدن امام را مجروح ساخت، امام از روي خشم سر بلند كرد و كنيز بلافاصله گفت: خداوند ميفرمايد: »وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ« امام فرمود: خشم خود را فرو بردم، عرض كرد: »وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ« حضرت فرمود:تو را بخشيدم، خدا تو را ببخشد، او گفت: »وَاللهُ يُحِبُ الْمُحْسِنِينَ« امام فرمود: تو را در راه خدا آزاد كردم.خداي متعال نيز پاداش نيكوكاران را به نحو احسن، عنايت نموده و ميفرمايد: آنچه بخواهند نزد پروردگارشان، براي آنها موجود است و اين است جزاي نيكوكاران و خداوند اعمال بد آنان را بواسطه نيكوكاري ميآمرزد و همچنين به بهترين اعمالي كه احتمال داشت انجام دهند، پاداش ميدهد.10لذا بايد انسان همانگونه كه مورد احسان خداي متعال واقع ميشود، او هم به ديگران احسان كند »وَ أَحْسِنْ كَمَا اَحْسَنَ اللهُ اِلَيْكَ«11 اين واقعيتي است كه انسان هميشه چشم بر احسان خدا دوخته و از پيشگاه او هرگونه خير و نيكي را تقاضا ميكند و همه گونه انتظاري از او دارد، در چنين حالي چگونه ميتواند، تقاضاي صريح يا به زبان حال ديگران را ناديده بگيرد و بيتفاوت از كنار همه اينها بگذرد؟ لذا بايد همانگونه كه خدا به ايشان بخشيده، ايشان نيز به ديگران ببخشد.
مفهوم فسق خروج از طاعت خداست
در دومين درخواست امروز، از خداي متعال ميخواهيم »وَ كَرِّه اِليَّ فِيهِ الْفُسُوقِ وَ الْعِصْيَانِ« خدايا فسق و معاصي را ناپسند من قرار ده، در معني فسق از امام صادق عليهالسّلام روايت شده كه فرمود: »مَعْنِي الْفِسْقِ فَكُلُّ مَعْصِيَةٍ مِنْ مَعَاصِي الْكِبَارِ فَعَلَهَا فَاعِلٌ، اَوْ دَخَلَ فِيهَا دَاخِلٌ بِجِهَةِ اللِّذَّةِ وَ الشُّهْوَةِ الْغَالِبِ فَهُوَ فِسْقٌ وَ فَاعِلُهُ فَاسِقٌ خَارِجٌ مِنَ الْاِيمَانِ بِجَهَةِ الْفِسْقِ« هر معصيتي از گناهان كبيره، كه فردي انجام دهد و يا در گناهي به جهت لذت و شهوتراني و علاقه مفرط داشتن به آن وارد شود، فسق است و انجام دهند آن فاسق و به جهت فسقش از ايمان خارج ميباشد.گناهان، داراي دو جنبه است، يك جنبه مربوط به پروردگار و ديگري مربوط به خود انسان، گناهاني كه از آن تعبير به فسق شده، مفهومش خارج از طاعت خداست، در ميان بنياسرائيل قومي به گناه و معصيت روي آوردند و خداي متعال به آنان دستور داد، براي بخشش گناهانشان بايد با خضوع و تواضع وارد بيتالمقدس شوند و هنگام ورود بگويند »حَطَّة« يعني خداوندا گناهان ما را بريز، گروهي اطاعت كرده و مورد عفو بخشش خدا قرار گرفته و در زمره نيكوكاران در آمدند، ولي عدهاي از اطاعت خدا سرباز زده و به نافرماني او پرداختند و اين جمله را به استهزاء و مسخره گرفته و به صورت ديگري بيان ميكردند، قرآن كريم در مورد آنان ميفرمايد: »فَبَدَلَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَاَنْزَلْنَا عَلَي الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يِفْسُقُونَ«12 پس از آن ستمكاران حكم خدا را به غير آن تبديل نمودند و ما نازل كرديم عذابي سخت برايشان به كيفر بدكاري و نافرماني.واژه »رجز« در اصل به معني اضطراب و انحراف و بينظمي است، مرحوم طبرسي در تفسير مجمعالبيان ميگويد: »رجز« در لغت اهل حجاز به معني عذاب است و اين اضطراب و انحراف و بينظمي و عذاب در واقع ثمره فسق آنان و خروج از طاعت خداست.
فاسقين چه كساني هستند
به كساني كه خدا را فراموش كرده و خدا نيز آنها را به خود فراموشي گرفتار كرده، فاسق گفته ميشود، زيرا از يك سو فراموشي پروردگار سبب ميشود، انسان در لذات مادي و شهوات حيواني فرو رود و هدف آفرينش خود را به دست فراموشي بسپارد و در نتيجه از ذخيره لازم براي فرداي قيامت، غافل بماند و از سوي ديگر، فراموش كردن خدا، با فراموش كردن صفات خداي متعال همراه است و اين امر سبب ميشود كه انسان، خود را مستقل و غني بداند، در حالي كه فقير و وابسته است و به اين ترتيب، واقعيت انساني خود را فراموش ميكند و تا سر حد يك حيوان درنده سقوط ميكند و تمام هم و غم خويش را خور و خواب و شهوت خويش قرار ميدهد و اين از بزرگترين مصاديق فسق و خروج از طاعت خداست.در قرآن كريم ميخوانيم »وَلاتَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللهَ فَاَنْسَاهُمْ اَنفُسَهُمْ اُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ«14 همچون كساني كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به خودفراموشي گرفتار كرد، نباشيد كه آنها فاسق و گناهكارند.همچنين قرآن، در مورد منافقين ميفرمايد: »الْمُنافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ و يَقْبِضُونَ اَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللهَ فَنَسِيَهُم اِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ«15 مردان و زنان منافق، همه از يك گروهند، آنها امر به منكر و نهي از معروف ميكنند و دستها را از انفاق و بخشش ميبندند و خدا را فراموش كردند، خدا نيز آنها را از رحمتش فراموش ميكنند، منافقان قاطعاً فاسقند.
اگر فاسقي براي شما خبر آورد تحقيق كنيد
پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم وليد بن عقبه را براي جمعآوري زكات، از قبيله بني المصطلق نزد آنان اعزام نمود، چون اهل آن قبيله از آمدن او باخبر شدند به استقبال او شتافتند، ولي او گمان كرد به قصد كشتن او آمدهاند، خدمت پيامبر بازگشت و عرض كرد، آنها از پرداخت زكات خودداري كردند، چون پيامبر تصميم به جهاد با آنان گرفتند، اين آيه نازل شد »يَا اَيُّهَا الَّذِينَ اَمَنُوا اِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بنَبَاءٍ فتَبيَّنُوا اَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَي مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ«16 اي مؤمنان هرگاه فاسقي، خبري براي شما آورد، تصديقش مكنيد تا تحقيق كنيد، مبادا به سخن چيني فاسقي از ناداني به قومي رنجي رسانيد و سخت پشيمان گرديد، اين آيه تأكيد ميكند كه به اخبار فاسقان، اعتنائي نكنيد.يكي از مواهب بزرگ الهي اين است كه ايمان را محبوب مؤمنان قرارداده و دلهايشان را به آن زينت بخشيده و كفر و فسق و گناه را منفور آنان قرار داده است »وَلَكِنَّ اللهَ حَبَّبَ اِلَيْكُمُ الْاِيمَانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ اِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ«17 ولكن خدا مقام ايمان را محبوب شما گردانيد و در دلهايتان نيكو بياراست و كفر و فسق و معصيت را زشت و منفور در نظرتان ساخت.
آتش جهنم را از دور كنيد
در عبارت ديگري از دعاي امروز ميخوانيم »وَ حَرِّمْ عَليَّ فِيهِ السَّخَطِ وَالنَّيِرَانَ« خدايا در اين روز، خشم و آتش قهرت را بر من حرام گردان، در روز قيامت ظالمان و آنچه را كه غير از خدا ميپرستيدند، به سوي جحيم سوق داده ميشوند، افرادي كه با در مسير غير خدا دوستي داشتهاند و يار و ياور يكديگر بوده و همفكر و همكار و همشكل بودهاند به سوي جهنم هدايت ميشوند و آن آتشي است برافروخته شده.در عالم دنيا، بايد بدانيم كه ما به سوي صراط مستقيم هدايت ميشويم، ولي اگر اين هدايت را پذيرا نشويم، در روز قيامت به صراط جحيم راهنمايي ميشويم و به اجبار بايد بپذيريم، همانگونه كه قرآن كريم ميفرمايد: »اُحْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزْوَاجَهُمْ وَ مَاكَانُوا يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللهِ فَاهْدُوهُمْ اِلَي صِرَاطِ الْجَحِيمِ«18 اينك ستمكاران را حاضر كنيد و با همسران و آنچه معبود ايشان بود و هر چه را به جز خدا ميپرستيدند بياوريد و همه را به راه دوزخ بكشانيد.همچنين قرآن كريم در مورد هشدار و انذارهايي كه به بشر داده است، ميفرمايد: »فَاَنْذَرْتُكُمْ نَاراً تَلَظَّي لَايَصْلِيهَا اِلَّا الْاَشْقَي«19 من شما را از آتشي كه زبانه ميكشد بيم ميدهم، آتشي كه جز بدبختترين مردم وارد آن نميشود.»تلظّي« از ماده »لظي« به معني شعله خالص است و ميدانيم كه شعلههاي خالص و خالي از هرگونه دود حرارت بيشتري دارند، مانند نقطه مركزي شعله اكسيژن. قرآن معيار سعادت و شقاوت، كفر و ايمان است و اين آتش خالص، جزاي كسي است كه، آيات خدا را تكذيب كرده و به آن پشت نمايد، آتشي كه قرآن كريم در توصيف آن ميفرمايد: »اِنَّهَا تَرمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ«20 جرقههايي از خود بيرون ميدهد، چون يك كاخ عظيم.»شرر« جمع شراره به معني اجزاء كوچكي است كه از آتش جدا ميشود و به هوا پرتاب ميگردد، البته اين ذرات مانند آتش عادي اين دنيا نبوده، بلكه چون آتشفشانهاي عظيم ستونهايي از آتش، به مانند كاخهاي بزرگ از آن شراره ميكشد.مرحوم محدث قمي در سفينه البحار از پيامبر روايت ميكند كه پيامبر فرمود: در روز رستاخيز آتش دوزخ با سه گروه سخن ميگويد، زمامداران، دانشمندان، ثروتمندان، به زمامداران ميگويد: اي كساني كه خدا به شما قدرت داد، اما اصول عدالت را بكار نبستيد، در اين هنگام آتش آنها را ميبلعد، مانند: گنجشكي كه دانه را ميبلعد، به دانشمند ميگويد: اي كسي كه ظاهر خود را براي مردم زيبا ساختي اما به معصيت خود پرداختي، سپس آتش او را ميبلعد و پس از آن به ثروتمند گفته ميشود: اي كسي كه خداوند به تو امكانات وسيعي بخشيد و از تو خواست، مختصري آن را انفاق كني، اما تو بخل ورزيدي، سپس آتش او را ميبلعد.پناه ميبريم به خدا از اينكه چنين مورد استهزاء آتش و خشم و سخط پروردگار قرار گيريم و به آتشي كه خداوند به مجرمان وعده داده گرفتار شويم، آتشي كه قرآن در مورد آن ميفرمايد: »هَذِهِ جَهنَّمُ الَّتِي تُوعَدُونَ اِصْلَوْها الْيَوْمَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفرُونَ«20 اين همان دوزخي است كه به شما وعده داده ميشد، امروز وارد آن شويد و با آتش آن بسوزيد، كه اين جزاي كفري است كه داشتيد، لازم به ذكر است »اصلوا« از ماده »صلي« به معني آتش افروختن و به آتش سوختن و بريان كردن و يا وارد آتش گشتن و ملازم آن بودن است.
آتشي كه انسان را غافلگير ميكند
كافران گاهي با مسخره ميگويند، اين قيامت كي فرا ميرسد، ولي اگر آنان ميدانستند، زماني را كه نميتوانند، شعلههاي آتش را از صورت و پشت خود دور سازند و هيچكس به ياري آنها نخواهد شتافت، هرگز تعجيل در عذاب نميكردند و نميگفتند: قيامت كي فرا ميرسد، در واقع آنان در وسط آتش غرق ميشوند و اين مجازات الهي و آتش سوزان به صورت ناگهاني به سراغ آنها آمده و مبهوتشان مي سازد، آنچنان غافلگير و مقهورشان مي سازد، كه قدرت بر دفع آن ندارند.كساني كه دانسته و آگاهانه حق را انكار كنند و كافر شوند، لباسهايي از آتش براي آنها بريده ميشود، »فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِنْ نَّارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِيمَ«21 ممكن است، واقعاً لباسي از آتش بر اندام آنان پوشانده شود و يا كنايه از اين باشد، كه آتش دوزخ از هر سو آنان را مانند لباس احاطه ميكند، آتشي كه به شدت اعضاي انسان را درهم ميشكند و مانند انفجاري مهيب، همه چيز را ميسوزاند، قرآن كريم از آن به »نَارُاللهِ الْمُوقَدَةُ«22 تعبير مينمايد، آتشي كه براي هميشه فروزان است، اين همان سخط و غضب الهي است، كه در آتش متجلي شده، آتشي كه بر خلاف آتشهاي دنيا، اول درون و قلب را ميسوزاند »اَلَّتِي تَطَّلِعُ عَلَي الْاَفئِدةِ«23 و بعد مغز استخوان را و سپس به خارج سرايت ميكند.راستي چرا قلبها!!، چون قلبها، كانون كفر و الحاد و كبر و غرور و مركز حب دنيا و منشاء خطاهاست، چرا آتش قهر و غضب الهي قبل از هر چيز بر قلوب آنها مسلط نشود، در حالي كه آنها دل مؤمنان را در اين دنيا با سخريهها و عيبجوئي و غيبت و تحقير سوزاندند، لذا عدالت الهي ايجاب ميكند كه كيفري همانند اعمالشان را ببينند و آتشگيره جهنم شوند، »يَا اَيُّهَا الَّذِينَ امَنُوا قُوْا اَنْفُسَكُمْ وَ اَهْلِيكُمْ نَاراً وُقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَايَعصُونَ اللهُ ما اَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ«24 اي كساني كه ايمان آوردهايد خود و خانواده خويش را از آتشي كه هيزم آن انسانها و سنگها هستند نگهداريد و بر آن دوزخ فرشتگاني بسيار دل سخت مأمورند كه هرگز نافرماني خدا را در اجراي قهر و غضب او نخواهند كرد.»وقود« به معني آتشگيره و ماده قابل اشتعال است و با توجه به اين معني شعلههاي آتش دوزخ، از درون انسانها زبانه ميكشد، مانند: آتشي كه در درون سنگها زبانه ميكشد، كه ميلياردها اتم در درون آنها وجود دارد، اگر نيروي ذخيره خود را آزاد كنند، چنان آتشي بر پا ميشود، كه انسان مات و مبهوت ميشود.در پايان براي رهايي از غضب و آتش قهر الهي، به سوي او دست كمك خواهي و فرياد رسي دراز كرده و ميگوييم: »بِعَونِكَ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ« به ياري خودت اي فريادرس فريادخواهان.