1. دموکراسی باستانی: حکومت مردم بر مردم به شکل مستقیم؛ یعنی همه افراد (20 ساله و غیر برده) در میدان شهر جمع می شدند و نظرات خود را برای تصمیم گیری در حکومت مطرح می کردند. این روش به دلیل اشکالات زیادی که داشت دوامی نیاورد و از بین رفت. این نخستین سابقه مکتوب دموکراسی است که به پنج قرن پیش از میلاد در شهر آتن یونان بر می گیردد.[2]
2. دموکراسی سنتی: در این دموکراسی، مردم دیگر به طور مستقیم نقشی در حکومت ندارند، بلکه از طریق نمایندگانی، نقش خود را نشان می دهند. این دموکراسی پس از رنسانس شروع به شکل گیری کرد. البته این دموکراسی تلفیقی از نخبه سالاری و مردم سالاری است؛ یعنی نمایندگان مردم، ممکن است بر خلاف خواست مردم عمل کنند و نقش تعیین کننده مردم را محدود نمایند.
3. دموکراسی مدرن: در دموکراسی سنتی، مردم حقیقتا نقش تعیین کننده ای دارند و خواست مردم محقق می شود. اما در دموکراسی مدرن، نقش مردم محدود می شود. زیرا خواست اکثریت در صورتی معیار است که بر ضد خواست خدا باشد.؛ یعنی اگر اکثریت مردم رای بدهند به حزب اسلام گرای الجزایر، یا حزب فضیلت ترکیه، آنان حق ندارند حاکم باشند چون مسلمان هستند. اگر اکثریت مردم بحرین طرفدار نظامی باشند، رای آنان ارزش ندارد چون شیعه هستند.
۴. مردم سالاری دینی: این مردم سالاری، با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، و رای بیش از 98 درصدی مردم ایران، در 12 فروردین 1358، اعلام موجودیت کرد و طی آن، نظر مردم دانای ایران اعلام کردند که به دنبال سعادت دنیوی و آخروی و تبیین تراز عبودیت و جایگاه حقیقی یک انسان در نظام آفرینش هستند؛ دل سپردن به ربوبیت تشریعی خداوند برایشان بالاترین افتخار است و بندگی آن مقام منیع و خالق هستی، برای شان بزرگترین عزت است و مترقیانه در پی تشکیل نظامی بر اساس ربوبیت تشریعی الهی هستند. بنابراین رای خود را تا جایی ارزشمند می دانند که کاشف از رای آفریدگارشان برای تامین سعادت باشد. و در حقیقت، به نوعی خلیفة اللهی همگانی، ارتقاء یافتند و آنچه تاکنون در جمهوری اسلامی ایران رخ داده است، نشان از لیاقت عمومی امت تحت مدریریت امام مشروع، برای خلیفة اللهی بوده است. تجربه مردم سالاری دینی، بالاترین میزان مشارکت سیاسی در جهان، قویترین درک سیاسی یک ملت در تاریخ آفرینش و بیشترین پشتیبانی و پایگاه یک نظام سیاسی در عالم را نشان می دهد.
صورت بندی رابطه اقسام دموکراسی با اسلام: بالاخره دموکراسی با اسلام قابل جمع هست یا نه؟ غرب دموکراتیک هست یا نه؟ و سوالاتی از این دست که پاسخ روشنی به آنها، در پی می آیذد:
الف. دموکراسیِ لا بِشرط[3]: گاهی می گویند که حرف مردم هر چه باشد، همان ملاک است؛ چه عین دین باشد، چه ضد دین و چه التقاطی. یعنی هیچ شرطی برای ارزش مند بودن حرف مردم نمی گذارند. این معنا از دموکراسی با دموکراسی سنتی و احتمالا دموکراسی باستانی سازگار است. این دموکراسی، ممکن است که در عمل با محتوای دینی یا ضد دینی پر شود؛ اما از نظر مفهومی، با «جمهوری لائیک و نیز «جمهوری اسلامی» تناقض دارد.
ب. دموکراسیِ بشرط لا: گاهی می گویند حرف مردم به شرط عدم هماهنگی با حرف خدا، ارزش دارد. نه اینکه هر چه مردم گفتند، معیار حاکمیت باشد. به بیان دیگر، تلاش می شود که بین خدا و خلق، تضاد ایجاد کنند و احیانا مردم را به راهپیمایی بر ضد خدا بکشانند؛ چنانکه برخی از دوم خردادی های ملعون در پی ان بوده و هستند. این همان چیزی است که دموکراسی جدید نامیده می شود. پس عنصر اصلی دموکراسی جدید، ضدیت با دین است (موج سوم سکولاریزم) نام صحیح این دموکراسی، دموکراسی لائیزم است. مثل آنچه در فرانسه، ترکیه و برخی کشورهای دیگر دنبال می شود.بنابراین،اگر مردم بخواهند که قوانین کشورشان بر اساس دین شکل بگیرد، ضددموکرات هستند و نظرشان مردود و بی ارزش است.ظاهرا در فرانسه قانونی است که اگر همه مردم هم رای منفی به دموکراسی بدهند، باز هم رای آنها بی ارزش است و نمی توانند نظام را عوض کنند. جالب است که فرانسوی ها که پایه گذار اصلاح طلبی ((Reformبه جای انقلاب (Revolution)هستند، با این قوانین، دموکراسی را لگد مال کرده، زمینه رفرم را از بین می برند و با لجبازی، جامعه را به سمت انقلاب می برند.
ج. دموکراسیِ به شرط شیء: یعنی حرف مردم به شرط آنکه با یک چیزی (دین) هماهنگ باشد و تامین کننده مصالح و مفاسد واقعی جامعه باشد، ارزش مند است. این دموکراسی، از نظر میزان اعتبار حرف مردم، با دموکراسی «بشرط لا» یا همان دموکراسی جدید، برابری می کند. آنها می گویند که حرف مردم همیشه ارزش ندارد، و تنها وقتی ارزش دارد که بر ضد حرف خدا باشد. در دموکراسی «بشرط شیء» یا مردم سالاری دینی هم می گوییم که حرف مردم وقتی ارزش دارد که با حرف خدا هماهنگ باشد. آنچه در جمهوری اسلامی ایران است، دموکراسی بشرط شیء است؛ و بنا بر این مفهوم، عبارت جمهوری اسلامی هیچ تناقض مفهومی ندارد. و آنچه در جهان غرب جاری است، دموکراسی «بشرط لا» است و بنابر این مفهوم، جمهوری لائیک هیچ تناقضی ندارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. علامه مصباح از صفحه 291 جلد اول «نظریه سیاسی اسلام» به تبیین مفهوم دموکراسی و تحول کاربرد آن اشاره دارند. برداشتی آزاد و همراه با حذف و اضافه از آن مطالب تقدیم می شود.
[2]. این معنا از دموکراسی، با لحاظ شرایط اسلامی، ممکن است که در یک جامعه بسیار کوچک اسلامی قابل تحقق باشد.
[3]. منظور از«لابشرط»، لابشرط مقسمی نیست، بلکه لابشرط قسمی است.