عمر حضرت مهدی (ع)
پرسشی که از دیرباز درباره حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ در ذهنها مطرح بوده، و در این زمان نیز گاهی رخ می نماید، مسئله طولانی بودن عمر حضرت حجت و راز آن است. آیا ممکن است او این همه عمر (= 255 –) کند، در حالی که معمولا سن انسانها از یکصد الی یکصد و بیست سال تجاوز نمی کند؟! این عمر طولانی با توجه به حداکثر عمرهایی که در اطراف خود می بینیم چگونه سازگار است؟ آیا این امر در راستای قوانین طبیعی عالم است یا جنبه غیبی و اعجازی دارد؟ آیا امکان دارد از نظر ظاهری فردی در عالم این همه عمر طولانی داشته باشد، در عین حال هنگام ظهور در سن پیران اما با چهره جوان شاداب و با طراوت باقی بماند؟
برای دریافت پاسخ سؤالات پیش گفته، توجه به چند نکته و اصل کلی لازم و ضروری می¬نماید:
1. حد عمر طبیعی
باید دید آیا عمر موجودات زنده در طبیعت مانند عمر فراورده¬های صنعتی می باشد که عمر محدودی دارد؟ مثلا یک انسان به طور متوسط 80 سال ، یک کبوتر 5 سال، یک حشره چند ماه، یک درخت چنار 150 سال، و یک بوته گل 6 ماه عمر می کند؟
در گذشته گروهی از دانشمندان عقیده به وجود یک سیستم عمر طبیعی در موجودات زنده داشتند مثلا: پاولوف عقیده داشت عمر طبیعی انسان 100 سال است، میچینکوف می-گفت: عمر طبیعی یک انسان 150 تا 160 سال؛ و کوفلاند، پزشک آلمانی 200 سال؛ فلوگر، فیزیولوژیست معروف 600 سال؛ وبیکن، فیلسوف و دانشمند انگلیسی 1000 سال برای عمر طبیعی انسان، معین کرده¬اند. ولی این عقیده از طرف فیزیولوژیست های امروز در هم شکسته شده و مسئله حد ثابت در عمر طبیعی ابطال گردیده است.
به گفتة پروفسور اسمیس، استاد دانشگاه کلمبیا همان گونه که سرانجام دیوار صوتی شکسته شده و وسایل نقلیه ای با سرعتی ما فوق صوت به وجود آمده، یک روز دیوار سن انسان نیز شکسته خواهد شد، و از آنچه تا کنون دیده¬ایم فراتر خواهد رفت. بنا بر این برای مدت زندگانی انسان، حدی که تجاوز از آن محال باشد معین نشده است.
از آزمایشهای دکتر کارل که در ماه ژانویه سال 1912 میلادی آغاز شدند نتایج زیر بدست آمد:
1. این اجزای سلولی، تا هنگامی که سبب مرگ آنها از قبیل کمبود تغذیه، یا ورود برخی میکروبها تحقق نیابد، زنده باقی می¬مانند.
2. نه تنها زنده باقی می¬مانند، بلکه سلولهای آنها در حال رشد و تکثیر هستند. گویی که در جسم حیوان قرار دارند.
3. شدت و ضعف رشد و تکثیر سلولها ارتباط نزدیکی با تغذیه آنها دارند.
4. گذشت زمان در ناتوانی و پیری آنها تأثیر ندارد، بلکه کمتر اثری دربارة پیری آنها آشکار نیست و در هر زمان مانند زمانهای قبل رشد و تکثیر آنها ادامه دارد. ظواهر امور به روشنی حاکی از آن است که تا هر وقت پژوهشگران مراقب آنها بودند، و آنها را غذای کامل می دادند، همچنان به زنده بودن ادامه می-دادند.[1]
پس از نظر علمی ممکن است بر اثر مراقبتهای ویژه، انسانی دارای عمر طولانی و دراز باشد.
2. تأخیر پیری و ازدیاد عمر
اگر پیری را یک نوع بیماری و عارض بر حیات بدانیم و یا آن را قانون طبیعی بشناسیم که بر بافت و اندام موجودات زنده، از درون، عامل نیستی را به مرور زمان فراهم می¬کند و موجود زنده را خواه ناخواه به مرحلة فرسودگی و مرگ می¬رساند، باز معنایش آن نیست که این پدیده قابل انعطاف پذیری و در نتیجه تأخیر نباشد.
گروهی از پزشکان عقیده دارند که پیری یک نوع بیماری است که بر اثر «تصلب شرایین» و یا «اختلال متابولیسم» بدن انسان پدید می¬آید، و اگر ما بتوانیم از طریق تغذیه صحیح و داروهای مؤثر بر این عوامل پیروز شویم، جلو پیری را گرفته و از عمر طولانی برخوردار می¬گردیم.[2]
روانشناسان نیز می¬گویند: طول عمر انسان بستگی زیادی به طرز تفکر و عقاید او دارد و با داشتن یک سلسله روحیات و عقائد سازنده و آرامش بخش، طول عمر انسان قابل افزایش است.[3]
به همین جهت در اواخر قرن نوزدهم، بر اثر پیشرفتهای علمی، امید به زندگی طولانی¬تر رونق بیشتری یافت و شاید در آینده نه چندان دور، این رؤیای شیرین بشریت به واقعیت بپیوندد.[4]
در مجموع می¬توان گفت: دانش بشری در زمینه عقب انداختن پیری و طولانی نمودن عمر، موفقیتهایی به دست آورده و از رابطه تغذیه و پیری تجربه¬های جدیدی کشف کرده و ارتباط تنگاتنگی بین اسرار تغذیه در مقابله با پیری و فرسودگی ارائه داده است.
دانشمندان با مطالعه روی طول عمر ملکه زنبوران عسل ـ که چند برابر زنبوران معمولی عمر می¬کند ـ به این نتیجه رسیده¬اند که این امر معلول «ژله» مخصوصی است که زنبوران کارگر برای تغذیه ملکه فراهم می¬کنند که با عسلهای معمولی تفاوت بسیار دارد. و جمعی به این فکر افتاده¬اند که با تهیه مقدار فراوانی از این ژله، ممکن است عمر انسان را تا چند برابر افزایش داد.[5]
با توجه به آنچه گفته شد، در مورد عمر طولانی حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ از نظر علمی و نظری امکان دارد (فقط در حد امکان می¬گوییم) که آن حضرت با دانش خدادادی که بر اسرار خوراکیها دارد، و با استفاده از روشهای علمی و طبیعی بتواند (باز تاکید می¬کنیم در حد امکان) مدتی طولانی در این دنیا زندگی کند و آثار فرسودگی و پیری در وی پدیدار نگردد، و همچنان شاداب و جوان بماند.
3. وجود افراد استثنائی
وجود استثناها در هر امری، از جمله امور طبیعی این عالم، مسئله¬ای است واضح و انکار ناپذیر. گیاهان ودرختان و جاندارانی که در دامن طبیعت پرورده می¬شوند و از سابقه کهن و زیستی طولانی برخوردارند، کم نیستند. به این نمونه¬ها توجه کنید:
جهانگردانی که از اسکاتلند دیدن کرده¬اند می¬گویند، درختی در آنجاست که قطر تنه آن 90 پاست و میزان عمر آن را پنج هزار سال تخمین زده¬اند. در کالیفرنیا درختی است که قطرش 10 متر و عمرش را شش هزار سال برآورد کرده¬اند. در جزایر کاناری درختی از نوع عندم یا به تعبیر ما «خون سیاوش» توجه دانشمندان را به خود جلب کرده که از زمان کشف این جزیزه (حدود پانصد سال پیش) تا کنون هیچگونه تغییری در آن مشاهده نشده است. بعضی حدس می¬زنند که این درخت قبل از خلقت آدم ـ علیه السلام ـ وجود داشته است. و در مناطق استوایی زمین، درختانی وجود دارند که مرتب ریشه و جوانه می¬زنند و هیچگاه عمرشان به پایان نمی¬رسد.
همین طور در عالم حیوانات حلزونهایی با عمر چند هزار سال دیده شده است و ماهیهایی کشف کرده اند که عمر آنها را به سه میلیون سال تخمین زده¬اند. در یخهای قطبی ماهی منجمدی پیدا کردند که وضع طبقات یخ نشان می¬داد مربوط به پنج هزار سال قبل است و ماهی نیز زنده بود.[6]
با توجه به نمونه¬های پیش گفته، چه استبعادی دارد که در عالم انسانی هم، برای نگهداری یک انسان و حجت خدا، به عنوان ذخیره و پشتوانه اجرای عدالت و نفی و طرد ظلم و ظالمان، قائل به استثنا شویم و او را موجودی فراتر از عوامل طبیعی و اسباب و علل ظاهری بدانیم که قوانین طبیعت در برابرش رام و انعطاف پذیری دارند و او بر آنها تفوق و برتری دارد. این امری است ممکن، گر چه عادی و معمولی نباشد.[7]
مرحوم علامه طباطبائی در این باره می¬گوید: «نوع زندگی امام غائب را به طریق خرق عادت ]می¬توان پذیرفت[ البته خرق عادت، غیر از محال است و از راه علم، هرگز نمی¬توان خرق عادت را نفی کرد؛ زیرا هرگز نمی¬توان اثبات کرد که اسباب و عواملی که در جهان کار می¬کنند، تنها همانها هستند که ما آنها را دیده¬ایم و می¬شناسیم و دیگر اسبابی که ما از آنها خبر نداریم و یا آثار و اعمال آنها را ندیده¬ایم یا نفهمیده¬ایم وجود ندارد. از این رو ممکن است در فردی یا افرادی از بشر اسباب و عواملی به وجود آید که عمری بسیار طولانی، هزار یا چندین هزار ساله برای ایشان تأمین نماید.»[8]
4. نمونه¬های تاریخی
از دیدگاه تاریخی «معمرین» و افراد دارای طول عمر، فراوان یافت می¬شوند که هر یک چند برابر افراد معمولی زمان خویش عمر کرده¬اند و حتی نمونه¬هایی داریم که بیش از حضرت حجت زنده بوده¬اند و هنوز هم زنده¬اند. اینک به نمونه¬هایی اشاره می-شود:
الف. حضرت مسیح: یهودیان با همکاری برخی از مسیحیان خیانت کار، تصمیم به قتل حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ گرفتند، خداوند نقشه آنها را نقش بر آب کرد و پیامبر را از چنگال آنها رهایی بخشید و به آسمان برد. خود مسیحیان طبق اناجیل موجود می¬گویند که عیسی کشته شد و دفن گردید، سپس از میان مردگان برخاست و مدت کوتاهی در زمین بود و بعد به آسمان صعود کرد[9]؛ ولی قرآن در دو آیه[10] صریحا می¬گوید، مسیح کشته نشد، بلکه زنده است و خداوند او را به سوی آسمان برد و هنوز هم زنده است.
او در آخر الزمان بعد از ظهور امام زمان ـ علیه السلام ـ از آسمان نازل شده، پشت سر آن حضرت نماز می¬خواند، چنانکه پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «حضرت عیسی نازل می¬شود و امیر مسلمانان (حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ ) به او می¬گوید: بیا تا با تو نماز بگذاریم. حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ می¬گوید: نه، بعضی از شما امام و امیر بعض دیگرید، و این احترامی است که خدا برای این امت قائل شده است. سپس مسیح ـ علیه السلام ـ به حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ اقتدا می¬کند.[11]»
ب. حضرت خضر علیه السلام : قرآن صریحا از حضرت خضر نام نبرده، ولی از او به عنوان بنده¬ای از بندگان خدا که به او علم فراوان (علم لدنی) داده شده یاد شده است.[12] او در روایات با نام خضر معرفی شده است و نام اصلی او «بلیا بن ملکان» بوده و خضر لقب اوست؛ زیرا هر کجا گام می¬نهاد، زمین در برابر قدمهایش سر سبز می¬شده[13] است.
از منابع اسلامی استفاده می¬شود که او برای اجرای مأموریت در عالم تکوین و باطن هستی از یک عمر طولانی برخوردار است. چنانکه پیامبران مأمور پیاده کردن نظام تشریع و قوانین الهی هستند، گروهی از فرشتگان و برخی از انسانها (همچون خضر) مأمور پیاده کردن نظام تکوین و رسیدگی به مشکلات مردم می¬باشند.[14] و گاه مأموریتهایی از طرف حضرت حجت نیز دارند.[15]
ج. الیاس: الیاس یکی از پیامبران بود که در دو آیه از قرآن به او اشاره شده است.[16]
آنچه از آیات و روایات استفاده می¬شود این است که الیاس غیر از خضر است و فرق او با خضر در این است که الیاس مأموریتش در خشکی است ولی خضر در جزایر و دریاها. برخی مأموریت الیاس را در بیانها و مأموریت خضر را در کوه¬ها می¬دانند و برای هر دو عمر جاودان قائلند.[17]
د. عده¬ای ازمعمّرین: در تاریخ از عده¬ای از معمّرین اسم برده شده است، از جمله: آدم (930 سال)، شیث (732 سال)، ادریس(300 سال)، متوشالح (960 سال)، لَمَک (790 سال)، نوح (950 سال)، ابراهیم (195 سال)، کیومرث (1000 سال)، جمشید (600 ویا 900 سال)، عمر بن عامر (800 سال)، عاد (1200سال).
اگر چه ممکن است برخی از این اعداد و ارقام، غیر معتبر بوده و خالی از مبالغه نباشد، لکن این مسئله در کتب بسیاری از تاریخ نگاران آمده است. ضمن اینکه مسئله طول عمر نوح نبی ـ علیه السلام ـ یک مسئله قرآنی است و اگر ما عمر 2500 سالة نوح را که برخی مورخین نقل کرده¬اند نپذیریم، عمر 950 سالة آن پیامبر که در قرآن کریم آمده غیر قابل انکار است؛ در آنجا که می¬فرماید: ]وَلَقَدَ أَرسَلنا نُوحاً إلی قَوْمِهِ فَلَبِثَ فیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاّ خَمْسینَ عاماً فَاَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَهُمْ ظالِمُونَ[[18]؛ «ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و نهصد و پنجاه سال در بین آنان درنگ نمود. پس طوفان قومش را فرو گرفت در حالی که ستمکار بودند».
5. قدرت الهی و عنایت غیبی
از همه آنچه که گفتیم بگذریم، اگر از زاویه ایمان به غیب و اعجاز به این پدیده بنگریم، پاسخ همة اعتراضها و شبهه¬ها داده می¬شود و نیازی به ارائه شواهد طبیعی و تاریخی نیست. به قول فلاسفه «لا مؤثّر فی الوجود إلاّ الله؛ تأثیر گذاری ] مستقل در علل و عوامل طبیعی[ جز خدا نیست.» همه قدرتها دست اوست و اگر بخواهد شیشه را در بغل سنگ نگه می¬دارد، آن گاه چگونه از حفاظت آخرین ذخیره آفرینش و امید تمام هستی و بشریت ناتوان و عاجز است؟
شیخ طوسی در این باره می¬گوید: «بر اساس آیه شریفة: ]یَمحُو اللهُ ما یَشاءُ وَیُثبتُ وَ عِندَهُ اُمَّ الکِتابِ[[19]؛ «خدا هر چه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد اثبات می¬کند و ام¬الکتاب [لوح محفوظ] نزد اوست». هر آنی که مصلحت در تأخیر، تا زمان دیگر باشد، تداوم عمر آن حضرت ضرورت می¬یابد و این امر، تا آخرین زمان لازم ادامه دارد و رمز آن به دست کسی است که مفاتیح غیب و ام الکتاب در نزد اوست.»[20]
این از قدرت الهی است که درباره حضرت یونس ـ علیه السلام ـ هنگامی که در شکم ماهی قرار داشت می¬فرماید: ]وَ لَوْ أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ[[21]؛ «و اگر او از تسبیح کنندگان نبود تا روز قیامت در شکم ماهی می-ماند.»
لذا می¬تواند بر اساس قدرت بی¬نهایت و مشیت مطلقه¬اش، مقدمات و عوامل زنده ماندن امام زمان ـ علیه السلام ـ در این عالم را بر اساس قانون «اعجاز» آماده سازد و او را تا روز معین و معلومی نگه دارد.
قانون معجزه، حاکم بر قوانین طبیعی در این عالم است و نمونه های فراوانی در امتهای پیشین و نسبت به پیامبران گذشته دارد،[22] از جمله: سرد و سلامت شدن آتش بر حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ [23]، شکافته شدن دریا برای موسی ـ علیه السلام ـ [24]، و اژدها شدن عصا (یک قطعه چوب بی ارزش چوپانی) و ید بیضا، و همین طور در مورد حضرت عیسی که بیماران غیر قابل علاج را شفا می¬دهد، و مردگان را زنده می¬کند، و آن گاه که رومیان قصد جان او می¬کنند، کار بر آنها مشتبه شده می¬پندارند که وی را دستگیر کرده¬اند و حال آنکه چنان نبوده است.[25] و همین طور معجزات بی¬شماری که در مورد پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده است، مانند: شق القمر، سجده کردن سنگ ریزه در دست حضرت، گذشتن از حلقة محاصرة قریشیان بدون آنکه او را دیده باشند[26] و صدها معجزه دیگر.[27]
هر یک از موارد فوق نقض قانون عقلی و منطقی نیست، بلکه نقض یک حالت و جریان طبیعی است که با قدرت مافوق الهی رخ داده است. پاسداری از حجت خدا، مهدی صاحب زمان و عمر طولانی او از مصادیق همین اصل کلی و از معجزات بزرگ الهی است که هر متدین و مسلمانی به سادگی می¬تواند آن را باور کند.
6. نامعلوم بودن ماهیت حیات
طول عمر، از شاخه¬های مسئله عمومی¬تری به نام «حیات» است. حقیقت و ماهیت حیات، هنوز بر بشر مجهول و نامعلوم است، و شاید بشر هیچ گاه هم از این راز سر در نیاورد. بشری که این اندازه ناتوان است و موضوع حیات را درست نمی-شناسد و از ویژگیهای آن، آگاهی کامل و همه جانبه ندارد، چگونه می خواهد مسئله طول عمر و استبعاد آن را مطرح سازد و به دیدة تردید به آن بنگرد؟[28] و طول عمر حجت الهی را زیر سؤال ببرد؟
بنابراین طول عمر حضرت مهدی هیچ استبعادی ندارد، چون چنین عمری هم امکان علمی دارد، و هم دلایل طبیعی و تاریخی وقوع آن را تأیید می¬کند، و هم می تواند از مصادیق بزرگ اعجاز الهی به شمار رود.
[1] . مهدی انقلابی بزرگ، مکارم شیرازی، قم، انتشارات مطبوعاتی هدف، 1356، ص 223 و یکصد پرسش، همان، ص 105 _ 106.
[2] . همان، ص 46 _ 47 و مهدی انقلابی بزرگ، ص 226.
[3] . همان، ص 226.
[4] . مجله حوزه، همان، ص 47. ر. ک: شهید صدر، امام مهدی حماسه¬ای از نور، ترجمه کتابخانه بزرگ اسلامی، ص 30.
[5] . مهدی انقلابی بزرگ، ص 225 _ 226.
[6] . همان، ص 227 _ 229، با تلخیص.
[7] . همان، ص 231، مجله حوزه، همان، ص 47.
[8] . سید محمد حسین طباطبائی، شیعه در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامی؛ ص 151.
[9] . ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهاردهم، 1370، ج4، ص 199 ـ 203 و ج2، ص430.
[10] . آل عمران / 55 و نساء / 157 – 158.
[11] . ابو علی طبرسی، ترجمه مجمع البیان، بیروت، دار المعرفة، ج 22، ص 454، ذیل آیه 61 زخرف؛ ر.ک: تفسیر نمونه ، همان، ج 21، ص 100.
[12] . کهف / 65.
[13] . تفسیر نمونه، همان، ج 12، ص 509.
[14] . همان، ص 508.
[15] . محمدرضا مظفر، بدایة المعارف، شرح از سیدمحسن خرّازی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ج2، ص158.
[16] . صافات / 123 و انعام / 85.
[17] . ناصر مکارم شیرازی، همان، ج19، ص 143 _ 144.
[18] . عنکبوت / 14.
[19] . رعد / 39.
[20] . شیخ طوسی؛ کتاب الغیبة؛ تحقیق شیخ عباد الله تهرانی و احمد ناصح، مؤسسه معارف اسلامیه، ص 428.
[21] . الصافات / 144.
[22] . مهدی انقلابی بزرگ، همان، ص 232.
[23] . انبیاء / 69.
[24] . بقره / 50.
[25] . نساء / 157.
[26] . انفال / 30.
[27] . ر.ک: کشف المراد، علامه حلی، بخش معجزات پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ .
[28] . ر.ک: مجله حوزه، 71 ـ 70، سال 1374، ص 46؛ یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (عج)، علیرضا رجالی تهرانی، قم، انتشارات نبوغ، هفتم، 1380، ص 102 _ 103.