شرح زیارت عاشورا (بخش دوم)

حجه الاسلام دکتر محسن زاده

یادداشت روز:

شرح زیارت عاشورا از منظر معظم له (بخش دوم)

مفهوم شناسی واژۀ سلام /چرا زیارت عاشورا با السلام علیک … شروع شده است؟/ چرا امام حسین علیه السلام را اباعبدالله می نامند؟/ امام حسن و امام حسین علیهم السّلام فرزندان پیامبرند

بی شک تأمل در مفاهیم زيارت عاشورا در برقرار كردن ارتباط روحى و به وجود آوردن پيوند قلبى با امام حسین علیه السلام و تربيت نفوس  و ارتقاى روح و پرورش والاترين ارزش هاى معنوى و اخلاقى انسان نقش به سزایی ایفا می کند؛ حال اگر  زيارت كننده، بداند چه مى گويد و چه مى خواهد؛ به خوبى مى تواند راه قرب الى اللَّه را با سرعت بپيمايد، و با روحى باصفا، از گناه پاک گردد و خود را برای اطاعت پروردگار و انجام وظايف انسانى مهیا سازد.[1]

اهمیت این مسأله وقتی دو چندان می گردد که بدانیم در هر جمله اى از اين زيارت نورانی، يك درس مهمّ تربيتى و انسان ساز نهفته است؛چرا که جامع ترين زيارت هاست و درس هاى عجيبى در آن نهفته است.از این رو شایسته است مضامین نورانی زیارت عاشورا بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد تا از این رهگذر توجّه و حضور قلب با عنايت به محتواى بلند كلمات و جملات آن زيارت قدسی حاصل گردد.[2]

مفهوم شناسی واژۀ «سلام»

در فراز آغازین زیارت عاشورا می خوانیم: «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اباعَبْدِاللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا خِيَرَةَ اللَّهِ وَابْنَ خِيَرَتِهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ اميرِ الْمُؤْمِنينَ، وَابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَ اللَّهِ وَابْنَ ثارِهِ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْأَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ، عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللَّهِ ابَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ…؛ سلام بر تو اى ابا عبدالله، سلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى فرزند و فرزند برگزيده اش ، سلام بر تو اى فرزند اميرمؤمنان و فرزند آقاى اوصيا، سلام بر تو اى فرزند فاطمه بانوى زنان جهانيان، سلام بر تو اى كه خدا خونخواهيش كند و فرزند چنين كسى و اى كشته اى كه انتقام كشته گانت را نگرفتى، سلام بر تو و بر روان هايى كه فرود آمدند به آستانت، بر شما همگى از جانب من سلام خدا باد هميشه تا من برجايم و برجاست شب و روز …»[3]

اين زيارت با سلام و درود بر حضرت ابى عبداللَّه عليه السلام و بيان ويژگى ها و صفات آن حضرت شروع شده است لذا در وهلۀ نخست باید معنا و مفهوم واژۀ سلام را مورد نظر قرار داد.[4]

«سلام »، در لغت به معناى صلح و آرامش است و بعضى آن را به معناى اطاعت تفسير كرده اند لذا سلام تسليم بودن در برابر فرمان خدا را شامل می شود.[5]

سلام معمولاً هر نوع اظهار محبتى را كه افراد بوسيله سخن، با يكديگر مى كنند شامل مى شود كه روشن ترين مصداق آن همان موضوع سلام كردن است.[6]

سلام «تحيت بزرگ اسلامى[7]» است لذا تمام اقوام جهان هنگامى كه به هم مى رسند براى اظهار محبت به يكديگر نوعى تحيت دارند كه گاهى جنبه لفظى دارد و گاهى به صورت عملى است كه رمز تحيت مى باشد، در اسلام نيز«سلام» يكى از روشن ترين تحيت ها است [8]

لذا سلام به عنوان تحيت الهى، مبارك و پاكيزه، معرفى شده است، ضمنا مى توان از آن استفاده كرد كه معنى سلام عليكم در اصل سلام اللَّه عليكم است، يعنى درود پروردگار بر تو باد، يا خداوند تو را به سلامت دارد، و در امن و امان باشى؛ به همين جهت سلام كردن يك نوع اعلام دوستى و صلح و ترك مخاصمه و جنگ محسوب مى شود.[9]

يكى از نام هاى خدا نیز«سلام » است چرا كه ذات پاكش منبع صلح و ارامش و سلامت است،چرا که مادّه سِلم در اصل نقطه مقابل خصومت است[10]، و لازمه آن رهايى از آفات و بلاها و وصول به سلامت و عافيت مى باشد؛ از این رو اسلام را از آن جهت اسلام ناميده اند؛ كه مايه صلح و سلامت در دنيا و آخرت است.[11]

هم چنین سلام به معنى تسليم در برابر فرمان هاى پيامبر گرامى اسلام و ائمۀ معصومین علیهم السلام است چنان كه در کلام وحی می خوانیم:« ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً؛[12] مؤمنان كسانى هستند كه به داورى تو تن دهند و حتى در دل از قضاوتت كمترين ناراحتى نداشته باشند و تسليم مطلق گردند».[13]

با این تفاسیر امتياز سلام اسلامى در اين است كه از يك سو توأم با ذكر خدا است، و از سوى ديگر در آن سلامت اعم از دين و ايمان و جسم و جان مطرح است، نه تنها راحتى و رفاه و آسايش [14]،[15]

بدین جهت است که در روايات اسلامى تاكيد زيادى روى سلام شده تا آنجا كه از پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله نقل شده:«من بدء بالكلام قبل السلام فلا تجيبوه ؛ كسى كه پيش از سلام آغاز به سخن كند پاسخ او را نگوئيد»[16] و نيز از امام صادق علیه السلام نقل شده كه خداوند مى فرمايد:«البخيل من يبخل بالسلام ؛ بخيل كسى است كه حتى از سلام كردن بخل ورزد»[17]،[18]

چرا زیارت عاشورا با « السلام علیک … » شروع شده است؟

بی شک زيارت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام از طریق  فرستادن سلام و درود و تحيّت و اظهار ارادت و اخلاص به آستانشان، آثار فوق العاده سازنده اى در تربيت نفوس زيارت كنندگان دارد.[19]

هم چنین ادب كلام نیز ايجاب مى كند كه با سلام و درود بر امام حسین علیه السلام زیارت خود را آغاز كنیم.[20]

 منظور از «سلام » در این زیارت به معنى وسيع كلمه است كه دلالت بر سلامت روح و فكر و زبان و رفتار در تبعیت از ائمۀ معصومین علیهم السلام است[21]؛سلامى که هر گونه اذيت و ايذاء از آن برچيده شده است و  نشانه صفا و صميميت و پاكى و تقوا و صلح و آرامش است.[22]لذا  مفهومش اين است که از ناحیۀ  فرد سلام کننده ،هيچ گونه آزار ، اذيت ، خوف و ضرری نسبت به امام صورت نخواهد گرفت.[23]

سلام هم خوش آمد است و هم نشانه صلح و صفا و دوستى، و هم تقاضاى سلامتى از خداوند متعال براى طرف مقابل، به همين دليل، درود بهشتيان نيز سلام است و فرشتگانِ رحمت با سلام به استقبال نيكان و پاكان مى شتابند.[24]

لذا كسى كه به اولیای الهی سلام مى فرستد و تقاضاى سلامت آنها را از خدا مى كند نسبت به رسول گرامی اسلامی و اهل بیت علیهم السلام عشق مى ورزد و آنان را واجب الاطاعه مى شناسد.[25]

از سوی دیگر معنى سلام فرستادن بر پيامبر صلی الله علیه و آله و ائمۀ اطهار علیهم السلام به عنوان السلام عليك يا … و مانند آن ، محتوايش تقاضاى سلامت اولیای الهی از پيشگاه خدا است.[26]

از سوی دیگر باید دانست زیارت ها با سلام شروع می شود و ادعیه با اللهم و مانند آن، چون دعا درخواست از خداوند است ولی در زیارت مخاطب امام معصوم است به همین جهت با سلام به امام آغاز میشود؛ لذا هيچ كس نباید «زيارت » را با «عبادت» اشتباه كند، زیرا عبادت و پرستش مخصوص خداست، لیکن منظور از زيارت احترام و بزرگداشت بزرگان اسلام و طلب شفاعت از آنها در پيشگاه خدا است، حتّى در روايات نیز آمده كه شخص پيامبر صلى الله عليه و آله گاه به زيارت اهل قبور مى رفت و در بقيع مى آمد و بر آنها سلام و درود مى فرستاد.[27]،[28]

با این اوصاف سلام و درود به امام زيارت شونده نشان می دهد [29] حساب پيامبر صلی الله علیه و آله و مردان خدا از ديگران جدا است، آنها همانند«شهداء»، بلكه در صف مقدم بر آنان قرار دارند و زندگان جاويدند، و به مصداق «أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ [30]؛ از روزي هاى پروردگار بهره مى گيرند» و به فرمان خداوند ارتباط خود را با اين جهان حفظ مى كنند.[31]

بنابراین سلام ما بر پيامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام و توسل به آنها و زيارت قبورشان و تقاضاى شفاعت از آنان در پيشگاه خدا در حقیقت فریضه ای معرفتی است.[32] که همراه  با سلام ، می توان به آنها توسّل جست و همانند زمان حيات مادّى، ازآن اولیای الهی تقاضاى دعا كرد.[33]

اینگونه است که در روايات فراوانى كه در كتب اهل سنت و شيعه آمده است مى خوانيم: پيامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیه السلام سخن كسانى را كه از دور و نزديك بر آنها سلام مى فرستند، مى شنوند، و به آنها پاسخ مى گويد، و حتى اعمال امت را بر آنها عرضه مى دارند؛[34] قابل توجه اينكه ما ماموريم كه در تشهد نماز سلام بر پيامبر صلی الله علیه و آله بفرستيم و اين اعتقاد همه مسلمين اعم از شيعه و اهل سنت است.[35]

چرا امام حسین علیه السلام را «اباعبدالله» می نامند؟

در فراز ابتدایی زیارت عاشورا می خوانیم:«السَّلامُ عَلَيْكَ يا اباعَبْدِاللَّهِ؛ سلام بر تو اى ابا عبدالله» اما به راستی چرا آن حضرت را ابا عبدالله می نامند؟ [36]

در پاسخ باید گفت در عرب رسم بوده كه سه گونه اسم داشته اند: 1. نام شخص، مثل على و حسن و حسین يا زهرا و زينب. 2. كنيه كه با لفظ اب و ام مى آمده، مثل ابا عبدالله يا ام كلثوم. 3. لقب كه وصف و معنایی را در آن لحاظ می کنند؛ مثل اميرالمؤمنين و سيدالشهداء عليهما السلام.[37]

در این میان كنيه ، احترام آميزترين اسامى در نزد عرب است و از آنجا که نام هركس مطبوع ترين كلمه و موزون ترين نغمه ها براى اوست، بايد از ذكر نام او با احترام براى برانگيختن عواطفش استمداد جست و در ميان نام ها آنچه بيشتر مورد علاقه و موجب احترام اوست بايد انتخاب كرد. لذا در روايات تأکید شده است كه انسان را در پيش روى او بايد با «كنيه » نام برد.[38]

لذا در حالات پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نيز نقل شده كه او هركس را به بهترين نام صدا مى كرد و حتى براى كسانى كه كنيه اى نداشتند خود آن حضرت كنيه مناسبى انتخاب مى فرمود. از این رو وقتی امام حسین علیهالسلام متولد شد پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«یا اباعبدالله عزیز علی…» و اورا از همان زمان بدین کنیه خطاب دادند. [39]

البته در حقیقت نیز امام حسین علیه السلام پدر همه بندگان خدا است زیرا آن حضرت در روز عاشورا توانست اوج عبوديّت و بندگى خويش را به نحو احسن انجام دهد[40]لذا ستم ناپذيرى، صبر، تسليم در برابر قضاى الهى و عبوديّت حق توسط آن حضرت در عالى ترين درجه خود به منصۀ ظهور رسید [41]که نماز تاريخى و بى نظير سید الشهدا علیه السلام در ظهر روز عاشورا؛ معنى واقعى عبوديّت و پاكبازى در راه معبود را نشان داد، و قلم سرخ بر معبودهاى خيالى و بت هاى شيطانى دنياپرستان و بندگان زر و زور كشيد، و اگر امروز از مأذنه هاى بلند شهرها صداى تكبير و اذان بلند است به بركت آن نماز و اذان است .[42]

هم چنین حديث معروف نبوى صلى الله عليه و آله كه فرمود: «حُسَيْنُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ ؛؛ حسين از من است و من از حسينم»[43] خود موید این مدعاست زیرا رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «من از حسينم» بدين معنا كه حسين عليه السلام آيين مرا احيا مى كند و از اين جهت خودم را از حسين مى دانم.[44]

لذا در سلطنت يزيد؛ وقتی بيم آن مى رفت كه ثمرات تلاش هاى انبيا و به ويژه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به فراموشى سپرده شود. در چنين شرايطى شهادت امام حسين عليه السلام به احياى آيين خدا كمك كرد و درخت و سرسبزى تازه اى بخشيد.[45]

و شايد به همين دليل در «زيارت وارث»[46] نه تنها امام حسين عليه السلام وارث پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بلكه وارث انبياى بزرگى همچون حضرت آدم عليه السلام، حضرت نوح عليه السلام، حضرت ابراهيم عليه السلام، حضرت موسى عليه السلام و حضرت عيسى عليه السلام ناميده شده است.[47]

گويا حسين عليه السلام همچون گلابى است كه از گل هاى متعدّد گلستان توحيد و نبوّت گرفته شده، بوى همه انبياى گذشته را دارد و وارث همه آنهاست و این است معنی عبد واقعی خداوند.[48]

سخن آخر:( امام حسن و امام حسین علیهم السّلام فرزندان پیامبرند)

در فراز دیگر از زیارت عاشورا زمزمه می کنیم:«السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ؛ سلام بر تو اى فرزند رسول خدا».[49]

با استفاده از آیات می توان این مطلب را ثابت نمود که امام حسن و امام حسین علیهما السلام دو فرزند پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله هستند .[50]همانگونه که در رواياتى كه از طرق شيعه و سنى درباره امام حسن و امام حسين عليهما السلام وارد شده اطلاق كلمه «ابن رسول اللَّه» (فرزندان پيامبر) كراراً ديده مى شود.[51]

قرآن مجید، حضرت عیسی علیه السلام را از فرزندان ابراهیم خلیل علیه السلام می‌شمارد، در حالی که عیسی علیه السلام فرزند مریم است و از طریق مادر، به حضرت ابراهیم علیه السلام می‌رسد لذا می خوانیم:«وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَ یعْقُوبَ کُلاًّ هَدَینَا وَ نُوحًا هَدَینَا مِن قَبْلُ وَ مِن ذُرِّیتِهِ دَاوُودَ وَ سُلَیمَانَ وَ أَیوبَ وَ یوسُفَ وَ مُوسَی وَ هَارُونَ وَ کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ وَ زَکَرِیا وَ یحْیی وَ عِیسَی[52]؛ و ما به ابراهیم، اسحق و یعقوب را عطا نمودیم و همه را به راه راست هدایت کردیم و نوح را نیز پیش از ابراهیم و از فرزندان ابراهیم، داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را نیز هدایت نمودیم و این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم؛ و [همچنین از فرزندان ابراهیم] زکریا و یحیی و عیسی.»[53]

در اينكه ضمير من ذريته (از دودمان او) به چه كسى بر مى گردد؟ غالب مفسران آن را به ابراهيم باز گردانيده اند و ظاهرا نبايد ترديد داشت كه مرجع ضمير ابراهيم است، زيرا بحث آيه درباره مواهب خدا نسبت به ابراهيم مى باشد، نه درباره نوح پيغمبر.[54]

در آيۀ فوق، عيسى علیه السلام از فرزندان ابراهيم علیه السلام شمرده شده، با اينكه مى دانيم تنها از طرف مادر به آنها مربوط مى شود، و اين دليل بر آن است كه سلسله نسب از طرف پدر و مادر به طور يكسان پيش مى رود و به همين دليل نوه هاى پسرى و دخترى هر دو ذريه و فرزندزاده انسان محسوب مى شوند.روى همين جهت امامان اهل بيت كه همه از طرف دختر به پيامبر صلی الله علیه و آله مى رسند، فرزندان پيغمبر(ابناء رسول اللَّه) خوانده مى شوند.[55]

اگر چه در دوران جاهليت كه براى زن هيچگونه اهميتى قائل نبودند، تنها نسب را از طرف پدر مى دانستند، ولى اسلام قلم بطلان بر اين فكر جاهلى كشيده اما متاسفانه بعضى از نويسندگانى كه علاقه درستى به ائمه اهل بيت نداشتند كوشش مى كردند اين موضوع را انكار كنند و از گفتن ابن رسول اللَّه به آنها خود دارى نمايند و سنن جاهلى را زنده كنند.[56]

اتفاقا اين موضوع در زمان خود ائمه علیهم السلام نیز  مطرح بوده است، و آنها با همين آيه [57]كه دليل دندان شكنى محسوب مى شود به آنها پاسخ مى گفتند.[58]

از جمله در كافى و در تفسير عياشى از امام صادق علیه السلام روايت شده كه فرمود: خداوند متعال در قرآن مجيد، نسب عيسى را كه از طرف مادر به ابراهيم منتهى مى شود، به عنوان ذريه (فرزندزاده) بيان كرده آن گاه آيه و«مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ…»[59] را تا آخر و آيه بعد را هم تا لفظ عيسى تلاوت كرد.[60]

هم چنین عيون الاخبار ، در ضمن يك حديث طولانى در زمينه گفتگوى امام موسى بن جعفر علیه السلام با هارون الرشيد و موسى بن مهدى، چنين نقل مى كند كه هارون الرشید به امام كاظم علیه السلام عرض کرد: چگونه شما مى گوئيد ما ذريه پيامبريم، در حالى كه پيامبر، پسرى نداشت و نسل از طريق پسر است نه دختر و شما فرزندان دختر او هستيد؟ امام در پاسخ فرمود:« اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم بسم اللَّه الرحمن الرحيم، وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ، وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عِيسى[61] »، سپس آن حضرت سؤال كرد اى هارون! پدر عيسى كه بود؟ گفت: عيسى پدر نداشت، فرمود: بنا بر اين اگر او ملحق به ذريه پيامبران است از طريق مريم مى باشد، ما نيز ملحق به ذريه رسول خدا از طريق مادرمان فاطمه هستيم .[62]،[63]

جالب توجه اينكه بعضى از متعصبين اهل تسنن نيز، اين موضوع را در تفسير خود ذيل همين آيه آورده اند، از جمله فخر رازى در تفسير كبير خود مى گويد: اين آيه دلالت دارد بر اينكه حسن و حسين از ذريه پيامبرند زيرا خداوند عيسى را از ذريه ابراهيم شمرده است با اينكه تنها از طريق مادر به او مربوط مى شود.[64]،[65]

نويسنده المنار نیز كه در تعصب در بعضى از مباحث خاص مذهبى شهره عام و خاص است می گوید، در اين باب حديثى از«ابو بكر» در صحيح بخارى از پيامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است كه به امام حسن علیه السلام اشاره كرد و گفت::«ان ابنى هذا سيد؛ اين پسرم آقا است» (يعنى كلمه پسرم را بر امام حسن علیه السلام اطلاق كرد) در حالى كه در نزد عرب (جاهلى) لفظ ابن بر دختر زاده اطلاق نمى شد، سپس اضافه مى كند به همين جهت مردم اولاد فاطمه علیه السلام را اولاد رسول و عترت و اهل بيت او مى دانستند.[66]

از سوی دیگر از آيه مباهله[67] نیز به خوبی استفاده مى شود كه به فرزندان دختر نيز حقيقتاً «ابن» گفته مى شود[68]، لذا در بحار الانوار آمده است، روزى مامون به امام على بن موسى الرضا عليه السلام عرض كرد: بالاترين فضيلت امام اميرالمؤمنين علی علیه السلام را كه قرآن بر آن دلالت دارد بيان كنيد.امام عليه السلام فرمود:« آيه مباهله است، خداوند مى فرمايد: فَمَنْ حاجَّكَ فيه …،[69]هنگامى كه اين آيه نازل شد رسول خدا صلى الله عليه و آله حسن و حسين عليهما السلام را فرا خواند پس اين دو نفر مصداق «ابنائنا» بودند…».[70] و اینگونه حسين علیه السلام فرزند پيغمبر صلی الله علیه و آله و گل بوستان او بود.[71]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir


[1] كليات مفاتيح نوين ؛ ص205.

[2] همان؛ص296.

[3] همان ؛ ص395.

[4] اهداف قيام حسينى ؛ ص73.

[5] سورۀ بقره؛آيه 208،( تفسیر نمونه؛ ج 2؛ ص 101).

[6] تفسير نمونه ؛ ج 4 ؛ ص42.

[7] «تَحِيَّت» در اصل از مادّه «حيات» گرفته شده، سپس به عنوان دعا براى سلامتى و حيات افراد استعمال شده است و به هر نوع خوشامد گويى و سلام و دعايى كه در آغاز ملاقات گفته مى شود، اطلاق مى گردد،( لغات در تفسير نمونه، ص 123).

[8] تفسير نمونه ؛ ج 4 ؛ ص43.

[9] همان.

[10] ر.ک: «التحقيق»

[11] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص327.

[12] سوره نساء؛آیۀ65.

[13] تفسير نمونه ؛ ج 17 ؛ ص417.

[14] ر.ک:« بلوغ الارب فى معرفة احوال العرب»؛ج 2؛ ص 192.

[15] تفسير نمونه، ج 23، ص 437.

[16] اصول كافى؛ ج 2؛ ب التسليم.

[17] همان.

[18] تفسير نمونه ؛ ج 4 ؛ ص45.

[19] كليات مفاتيح نوين ؛ ص205.

[20] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 8 ؛ ص33.

[21] تفسير نمونه ؛ ج 13 ؛ ص106.

[22] همان.

[23] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 14 ؛ ص101.

[24] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص135.

[25] تفسير نمونه ؛ ج 17 ؛ ص418.

[26] همان؛ ص417.

[27] ر.ک: صحيح مسلم ، ابوداود ، نسايى ، مسند احمد ، صحيح ترمذى ، سنن بيهقى.

[28] اعتقاد ما ؛ ص108.

[29] كليات مفاتيح نوين ؛ ص209.

[30] سورۀ آل عمران؛آیۀ169.

[31] تفسير نمونه ؛ ج 18 ؛ ص234.

[32] توسل: توحيد يا شرك ؟ ؛ ص39.

[33] همان.

[34] ر.ک:كشف الارتياب؛ ص 109، تفسير نمونه؛ج8،ص125.

[35] تفسير نمونه، ج 18، ص: 235.

[36] كليات مفاتيح نوين ؛ ص395.

[37] زندگى در پرتو اخلاق ؛ ص244.

[38]  وسائل الشيعه؛ ج 8؛  ب 5.

[39] زندگى در پرتو اخلاق ؛ ص244.

[40] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص227.

[41] همان ؛ ص29.

[42] همان ؛ ص473.

[43]  بحارالانوار؛ ج 43؛ص 261، مستدرك حاكم؛ ج 3؛ ص 177، معجم الكبير طبرانى؛ ج 22؛ ص 274 ، كنزالعمّال؛ ج 12؛ ص 115.

[44] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص659.

[45] همان؛ص660.

[46]  كامل الزيارات؛ ص 375،تهذيب الاحكام؛ ج 6؛ ص 88، اقبال؛ ج 2؛ ص 63 ومفاتيح الجنان.

[47] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص660.

[48] همان.

[49] كليات مفاتيح نوين ؛ ص395.

[50] پيام قرآن ؛ ج 9 ؛ ص244.

[51] همان.

[52] سورۀ انعام؛آیۀ84.

[53] تفسير نمونه ؛ ج 5 ؛ ص325.

[54] همان.

[55] همان؛ص327.

[56] همان.

[57] سورۀ انعام؛آیۀ84.

[58] تفسير نمونه ؛ ج 5 ؛ ص327.

[59] سورۀ انعام؛آیۀ84.

[60] تفسير نمونه ؛ ج 5 ؛ ص327.

[61] سورۀ انعام؛آیۀ84.

[62]  نور الثقلين؛ ج1؛ ص 743.

[63] تفسير نمونه ؛ ج 5 ؛ ص328.

[64]  تفسير فخر رازى؛ ج 13؛ص 66.

[65] تفسير نمونه ؛ ج 5 ؛ ص329.

[66] همان.

[67] «فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ اَبْنَآءَنَا وَاَبْنَآءَکُمْ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَکُمْ؛ بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت مى کنیم، شما هم فرزندان خود را; ما زنان خویش را دعوت مى نماییم، شما هم زنان خود را»،( سوره آل عمران ؛ آیه 61).

[68] پيام قرآن ؛ ج 9 ؛ ص243.

[69] سوره آل عمران ؛ آیه 61.

[70] پيام قرآن ؛ ج 9 ؛ ص245.

[71] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص124.

تاریخ انتشار: « 1397/07/09 »

جستجو