پاسخ به شبهات مطرح شده توسط یکی از وهابيون استان گيلان

پاسخ به شبهات مطرح شده توسط یکی از وهابيون استان گيلان كه به صورت شب نامه  در قالب یک مقاله بين اهل سنت منطقه توزيع شد،وشبهات توسط اینجانب استخراج  که پاسخ ان به شرح ذیل ارائه می گردد.

بسم الله الرحمن الرحيم

در مقاله یاد شده شبهات ذیل متوجه عامه مسلمین از اهل سنت وشیعیان شده است.
1-آيا اموات بعد از فوتشان مي شنوند؟
2-آيا اموات تمام نجواها و صداها به هر زباني را مي¬شنوند و درك مي¬كنند؟
3-آيا انبيا و اولياي الهي بعد از فوتشان سخن ديگران را مي¬شنوند؟
4- اين¬كه در سوره مائده-آيه 59 از زبان پيامبران(عليهم¬السلام) بيان شده كه از عملكرد امت خود بعد از فوت¬شان خبر ندارند، به چه معناست؟
5-اين¬كه از قول حضرت عيسي(عليه¬¬السلام) در آيه 117مائده بيان شده كه چيزي از عملكرد امتش بعد از فوت خو د نمي¬داند، به چه معناست؟
6-آيا حديث4625 صحيح بخاري كه از زبان پيامبر نقل مي¬شود كه حضرت در قيامت از امتش سوال مي-كند و خداوند مي¬فرمايد: «إنك لاتَدري ما احد توا بعدَك» صحيح است؟
7- قرآن كريم درباره شنيدن پيامبر اسلام و اوليائ الهي بعد از فوتشان چه مي¬گويد؟
8- احاديث شيعه و سني در اين خصوص چه مي¬گويند؟
9- در حديث 4625 صحيح بخاري كه بيان شده : «… إن هَولاءِ لم يزالوا مرتدينَ عليَ أعقابِهِم مُنذُ فارَقتـَهُم» يعني منظور از اينان كساني هستند كه بعد از فوت پيامبر اكرم و در زمان خلافت صديق، مرتد شدند و ابوبكر(رضي¬ا…عنه) و ساير صحابه وفادار رسول¬ا.. .(صلي¬ا…عليه¬وسلم) با آنان جنگيدند، مراد از افرادي كه مرتد شدند چه كساني است؟
10-آيا بعد از پيامبر اصحاب و مردم مرتد شدند؟
11- قرآن مردگام مومن را بعد از مرگ بشارت به نداشتن غم و اندوه مي¬دهد (واقعه_88و 79، فاطر-30) اگر اموات صداي زندگان دنيا را بشنوند، از احوال¬شان خبردار شوند، آيا راحتي و آسايش خواهند داشت؟ و اين اعتقاد خلاف قرآن نيست؟
12- ادله عقلي و نقلي براي شنيدن سخن اهل دنيا توسط مردگان چيست؟
13-آيا شنيدن جزئيِ اموات امكان دارد مانند سلام يا تلاوت قرآن و…؟
14-آيا شنيدن دعا و درخواست اهل دنيا از مردگان امكان دارد؟
15- برفرض شنيدن، آيا مردگان قادر به انجام كاري براي اهل دنيا هستند؟
16- آيا شنيدن اموات به صورت جزئي از راه دور امكان دارد؟
17-آيا شفاعت¬طلبي و حاجت خواستن از اموات جايز است؟
18-آيه شريفه ي «إن تدعوهم لايسمعوا دعاءَكُم و لو سمِعوا ما استجابوا لكم» (آيه…. سوره….) آيا دلالت بر عدم اجابت حاجت و شفاعت توسط حضرات معصومين دارد؟
19-آيا آيه 22سوره فاطر « و ما أنت بِمُسمع مَن في القبور» تصريح بر عدم شنوايي مطلق اهل قبور دارد يا استثناء شده؟ اگر استثناء باشد ادله آن چيست؟
20-آيا بر اساس ادامه آيه 22 سوره فاطر « ولا يسمع الصم الدعا اذاً و لو مدبرين» اموات كفار مي¬شنوند ولي نف عي نمي¬برند؟ يا از آنجا كه به كران تشبيه شده اند، مطلقا نه مي¬شنوند و نه نفعي مي¬برند؟
21-آيا احاديث مربوط به سماع مردگان و شنيدن سلام و جواب دادن مردگان به آن، مستند هستند و يا دچار ضعف سند بوده و قابل اعتنا به شمار نمي¬روند؟
22- آيا آيه هاي 13 و14 سوره فاطر نفي شنيدن اولياء و صالحين پس از مرگ را دارد؟
23-آيا آيه 23 سوره نوح دلالت بر نفي خواندن اولياء و صالحين دارد؟
24- حديث شماره 4539 صحيح بخاري «…صارت الأوثان التي كانت في قوم نوح في¬العرب…» از جهت سند چگونه است؟ آيا مي¬تواند دلالت بر عدم سماع اموات و توصل به اولياء و صالحين داشته باشد؟
25-ایه در آيه 19 سوره نجم «افرأيت اللات و العزي…» بر اساس آنچه در صحيح بخاري (4859)آمده، نام مردان خيّر عرب بوده؟
26-آيا آيه 13 سوره زمز « والذين اتخذوا مِن دونه اولياء …» دلالت بر نفي توصل و طلب حاجت از اولياي الهي و صالحين دارد؟
27-آيا آيه 57 سوره اسراء «اولـئك الذين يدعون يبتغون الي ربهم الوسيله…» دلالت بر نفي توصل و حاجت دارد؟
28-آيا آيه 17 فرقان و 40 و41 سباء و 116 مائده، دلالت بر اعتراض ملائكه و انبياء نسبت به توسل كنندگان و طلب كنندگان حاجت از ايشان دارد؟
29- وضعيت سندي حديث3683 صحيح بخاري چگونه است؟ و آيا مي¬توان به آن براي عدم شنوايي و استجابت مردگان استناد كرد؟
30- آيا بر اساس اين حديث، ادراك فقط مخصوص آن مردگان (در چاه بدر) وشنيدن سخن پيامبر صلي¬الله-عليه¬و¬سلم بوده و يا بر همه اموات ثابت است؟
31- آيا آيه 80 سوره نمل دلالت بر عدم سماع اموات و استجابت صالحين و اولياي الهي دارد؟
32- آيا اصحاب رسول¬الله صلي¬الله¬عليه¬و¬سلم، بر عدم سماع اموات اجماع داشته¬اند؟ موارد خلاف اجماع كدامند؟
33- آيا مي توان ادعا نمود كه شفاعت طلبي و حاجت خواهي مورد اتفاق امت اسلامي بوده است ؟
34- آيا شفاعت خواهي و حاجب طلبي از ويژگيهاي صوفيان جاهل است و يا در قرآن و احاديث معتبر به آن پرداخته شده است ؟

پاسخ :از آنجايي كه اين شبهات تازگي نداشته و شبهاتي ديگر شبيه به اين شبهات نيز وجود دارد وانچه انسان حیران وسرگردانی مانند توحید قریشی نوشته کپی بر داری از مقاله وهابیون در مورد عدم سماع مردگان است در عین حال ، لازم است كه به بررسي دقيق شبهاتي از اين دست پرداخته و جوابي كامل داده شود تا  وهابیون منطقه مانند توحید قریشی نتوانند مسلمین خصوصا اهل سنت  را به گمراهی و ضلالت بکشانند، لذا به بررسي ريشه اي اين مطالب مي پردازيم و جواب را تحت عنوان مقاله اي خدمتتان ارائه مي نماييم.
مقدمه:
ريشه تاريخي اين تفكر وهابيت
1. ادله وهابيون و نقد آنها
بررسي ادله اين نظريه
پاسخ علماي اهل سنت از اين آيات :
2. مردگان علاوه بر قدرت شنيدن، پاسخ زندگان را نيز داده‌اند
الف: دليل قرآني
ب: ادله روايي
3. ادله آگاهي مردگان به احوال زندگان و شنيدن و ديدن عالم مادي:
ا : ادله قرآني
ب: ادله روايي
4. ادله حيات پس از مرگ
أ. آياتي كه دلالت بر حيات بعد از مرگ مي‌كنند
ب: رواياتي كه دلالت بر حيات پس از مرگ مي‌كنند
5. نظر علماي اهل سنت درمورد شنيدن مردگان
1. محمد بن اسماعيل بخاري:
2. مسلم بن الحجاج نيشابوري:
3. ابن تيميه
4. ابن قيم الجوزيه:
5. ابن كثير دمشقي سلفي
6. ابن جرير طبري
7. انصاري قرطبي
8. آلوسي بغدادي
9. محيي الدين نووي
10. ابن حجر هيثمي
11. محمد بن حسن شيباني
12. إبن بطال قرطبي
13. جلال الدين سيوطي
14. أحمد بن إدريس صنهاجي
15. تميمي حنبلي
16. جكني شنقيطي
17. محمد بن عبدالوهاب

مقدمه:
فرقه وهابيت بر اين باور هستند كه انسان بعد از مردن، درك و قدرت بر ارتباط با اين عالم را ندارد؛ از اين رو نمي‌تواند صداي كسي را بشنود؛ تا چه رسد به اينكه جواب دهد.
بر هيچ كس پوشيده نيست كه هدف وهابيت از اين سخن و اعتقاد ، زير سؤال بردن اعمال و رفتار تمام مسلمانان در زيارت قبر رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم، ائمه اطهار عليهم السلام و ديگر اولياء و بندگان صالح خداوند است ؛ به اين دليل كه آن‌ها صداي ما را نمي‌شنو ند و نمي‌توانند جواب دهند!
براي توضيح بيشتر لازم است به پاسخ گروه افتاء عربستان در جواب سؤالي كه در اين باره شده است،‌ توجه نماييم:
سألت اللجنة الدائمة للإفتاء:
قرأت في كتاب الحاوي للفتاوي للإمام السيوطي أن الميت يسمع كلام الناس، وثنائهم عليه، وقولهم فيه، وكذلك يعرف من يزوره من الأحياء، وإنّ الموتى يتزاورون، فهل هذا حسن؟ فقد اعتمد على بعض الأحاديث وبعض الآثار، وذلك في ج 2 / 169 ، 170 ، 171 .
از مجمع دائمي افتاء عربستان سؤال شد : در كتاب فتاواي امام سيوطي آمده است كه مرده صداي مردم ، مدح و ثناي مردم در باره مردگان و گفتار بازماندگان را در باره مرده‌ها، مي‌شنود و هم چنين، مرده كساني را كه او را زيارت مي‌كنند مي‌شناسد و اين‌كه مردگان به زيارت همديگر مي‌روند. آيا اين مطالب درست است؟ سيوطي به برخي از روايات و آثار استدلال كرده است و اين مطلب در جلد 2 صفحه 169 ، 170 ، 171 آمده است.
أجابت اللجنة الدائمة:
الأصل عدم سماع الأموات كلام الأحياء، إلاّ ما ورد فيه النص؛ لقول الله سبحانه يخاطب نبي (ص): «فَإِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوتى (روم/ 52) الآية، وقوله سبحانه: « وَما أَنْتَ بِمُسْمِع مَنْ فِي القُبُور». (فاطر/22) وبالله التوفيق وصلى الله على نبينا محمد وآله وصحبه وسلم .
جواب گروه افتاء : اصل اين ا ست كه مردگان صداي زندگان را نمي‌شنوند مگر در جايي كه دليل خاص وارد شده باشد دليل ما بر نشنيدن مردگان، اين آيه است كه رسول خدا صلي الله عليه وسلم را مخاطب قرار داده و مي‌فرمايد: «تو نمي‌تواني مردگان را بشنواني» ، و نيز مي‌فرمايد:‌ «تو نمي‌تواني مردگان در قبرها را شنوا سازي»، و از خدا توفيق مي‌خواهيم و درود و سلام خدا بر پيامبر ما حضرت محمد و آل و اصحابش باد.
اللجنة الدائمة للبحوث العلمية والإفتاء، عضو: عضو الرئيس
عضو: عبد الله بن قعود. عضو: عبد الله بن غديان. نائب رئيس اللجنة: عبد الرزاق عفيفي. الرئيس: عبد العزيز بن عبد الله بن باز. فتاوى ال� �جنة الدائمة للبحوث العلمية والإفتاء، جمع أحمد بن عبد الرزاق الدويش، ج 9، ص78، الفتوى رقم 9216.
متن سؤال و جواب فوق در سايت هاي زير آمده است:
http://www.alifta.net/fatawa/fatawaDetails.aspx?BookID=3
http://www.startimes.com/f.aspx?t=25133285
با توجه به اين فتاواي علماي وهابي، لازم است ديدگاه و ادله آنها را در اين نوشتار در ضمن چند بخش مورد بررسي و نقد قرار دهيم.
قبل از ذكر ادله و نقد آنها، به صورت اختصار به ريشه تاريخي اين تفكر اشاره مي‌كنيم:
ريشه تاريخي اين تفكر وهابيت
با بررسي روايات و تاريخ اسلام به اين نتيجه مي‌رسيم كه اين تفكر وهابيت ريشه در تفكر و اعمال حاكمان بني اميه دارد و نمونه هاي بسياري را مي‌توان از رفتار و گفتار آنان در اين باره ارائه داد.
مروان بن حكم و منع از زيارت قبر مطهر رسول خدا (ص)
حاكم نيشابورى و احمد بن حنبل نقل مى كنند:
مروان بن حكم (متوفاى61هجري) ، در مسجد نبوى، ابو ايوب انصارى، صحابه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) را مى بيند كه روى قبر حضرت نشسته و اظهار عشق و ارادت مى كند، گردن او را گرفت و به او اعتراض كرد و او را از اين كار باز داشت. متن گفتگوي او با اين صحابه دلباخته رسول خدا صلي الله عليه وآله اين است:
8571 حدثنا أبو العباس محمد بن يعقوب ثنا العباس بن محمد بن حاتم الدوري ثنا أبو عامر عبد الملك ب� � عمر العقدي ثنا كثير بن زيد عن داود بن أبي صالح قال أقبل مروان يوما فوجد رجلا واضعا وجهه على القبر فأخذ برقبته وقال أتدري ما تصنع قال نعم فأقبل عليه فإذا هو أبو أيوب الأنصاري رضي الله عنه فقال جئت رسول الله صلى الله عليه وسلم ولم آت الحجر سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول لا تبكوا على الدين إذا وليه أهله ولكن ابكوا عليه إذا وليه غير أهله هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه
داود بن ابي صالح نقل مي‌كند كه روزي مروان شخصي را ديد كه صورت بر قبرپيامبر گذاشته است ، گردنش را گرفت و گفت مي‌داني داري چه مي‌كني ، وقتي آمد جلوتر ديد كه ابوايوب انصاري است ، جواب داد : بله آمدم نزد رسول الله صلي الله عليه و سلم و نزد سنگ قبر نيامدم ، من از پيامبر خدا صلي الله عليه و سلم شنيدم كه مي‌فرمود : بر دين گريه نكنيد اگر به دست اهلش باشد ، بر آن گريه كنيد اگر به دست نا اهلان افتاد .
حاكم نيشابوري در پايان اعتراف به صحت روايت مي‌كند:
اين روايت صحيح السند است و شيخين آن را نياوردند .
الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج4 ، ص560،تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ – 1990م.
احمد بن حنبل يكي از ائمه مذاهب چهارگانه اهل سنت در كتاب مسند خود همين روايت را آورده است :
الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص422،ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.
سمهودي از بزگان اهل سنت نيز همين روايت را آورده و گفته كه سندش حسن است :
قلت رواه أحمد بسند حسن.
علي بن عبد الله بن أحمد الحسني السمهودي (المتوفى : 911هـ) الوفاة: 911 ، خلاصة الوفا بأخبار دار المصطفى ، ج1، ص59.
ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفاى571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج57، ص249،تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر – بيروت – 1995.
حمزه الزين، محقق مشهور و معاصر اهل سنت كه كتاب مسند احمد بن حنبل را تحقيق كرده است، اين روايت را صحيح مي‌داند و در ادامه كلام جالبي عليه ابن تيميه و وهابي‌ها دارد كه خواندن آن خالي از لطف نخواهد بود :
(23476) اسناده صحيح، كثير بن زيد وثقه احمد ورضيه ابن معين ووثقه ابن عمار الموصلي وابن سعد، وابن حبان، وصلحه ابو حاتم ورضيه ابن عدي لكن ضعفه النسائي ولينه ابو زرعه. وتمسك قوم بتضعيف النسائي وكلام ابي زرعه وتركوا كل هؤلاء لا لشئ الا ليضعفوا هذا الحديث. وخطاً والحاكم والذهبي لانه صححاه في المستدرك 4/515 علما بانهم يوثقون كثير بن زيد في اماكن غير هذا ومعنى ذلك ان التوثيق والاتهام يخضع للأهواء والمذاهب وهذه خيانة علمية بحد ذاتها اما لماذا يضعفوه هنا؟ فهذه سقطة علمية محسوبة عليهم يقولون ان في هذا دليل لمن يجوز التمسح بالقبور. وهل كان أبو أيوب يتمسح بقبر النبي؟ وهؤلاء عندهم عقدة من أي خبر فيه دنو من القبور وهذا اكبر دليل على بطلان مذهبهم، فماذا يرجي من خونة للعلم؟ ولا ندري مذهب هؤلاء. انهم يدعون انهم حنابلة تارة ولا مذهبية تارة اخري. فلا تبعوا الحنابلة وقد خالفوا الذهبي وهو حنبلي ولا هم اثبتوا مذهبا واضحا صريحا يعرف لهم وانما في مذهب كالحية.
سند روايت صحيح ا ست، كثير بن زرعه را احمد بن حنبل ثقه دانسته است و ابن معين و ابن عدي او را قبول دارند ، ابن عمار موصلي، ابن سعد، ابن حبان او را توثيق كرده‌اند. اما نسائي او تضعيف كرده است . و ابوزرعه او را سست مي‌دانند و عده‌اي تمسك به تضعيف نسائي و ابو زرعه كردند و تمام اين توثيقات را ترك كردند تا اينكه اين روايات را تضعيف كنند. و قول تضعيف خطاست چونكه حاكم و ذهبي در مستدرك ج4، ص515، اين روايت را صحيح السند دانستند، با اينكه معلوم است اينهائي كه روايت را تضعيف كردند خودشان در جاهاي ديگر كثير بن زيد را توثيق كرده‌اند و معناي اين كار اين است كه اينها بر طبق هواي نفسشان و به نفع مذهبشان توثيق و تضعيف مي‌كنند و اين كار در حد ذاتش خيانت علمي است، اما چرا اين روايت را تضعيف كردند؟ مي‌گويند كه در اين روايت دليلي براي قائلين به جواز تمسح به قبور است و اين سقوط علمي براي آنها محسوب مي‌شود و آيا ابو ايوب انصاري خودش را به قبر پيامبر صلي الله عليه وآله مي‌كشيد؟ اينها از هر روايتي كه نزديك شدن به قبر را ثابت كند، عقده و كينه دارند. و اين روايت بزرگترين دليل است بر بطلان مذهب آنان، و از خائنين علم انتظاري غير از اين نمي‌رود، مذهبشان معلوم نيست. اينها(وهابيها) گاهي مي‌گويند حنبلي هستند و گاهي مي‌گويند كه لامذهب هستند. و اينها از حنابله پيروي نكردند و با ذهبي كه حنبلي است مخالفت كردند و اين طور نيستند كه مذهب خاصي براي خودشان داشته باشند بلكه در مذهب مثل مار هستند.
المسند للامام احمد بن حنبل، شرحه و صنع فهارسه حمزه احمد الزين ج17، ص42، ص43، طبع دار الحديث القاهره.
مرده باد گفتن حجاج بن يوسف بر زائران قبر مطهر نبوي (ص)
ابن ابي الحديد سني ، اهانت حجاج بن يوسف ثقفي «متوفاي 95هجري» به ساحت مقدس نبي اكرم صلي الله عليه و آله را ذكر كرده و بزرگان اهل سنت مثل ابن عبد ربه اندلسي ، أبو سعد منصور بن الحسين الآبي ، مبرد از پيشوايان ادبيات عرب ، اين جسارت حجاج را موجب تکفیر او توسط علماء و فقهاء اهل سنت دانسته‌اند :
حجاج بن يوسف ثقفى در ضمن خطبه‌اي در كوفه گفت:
وخطب الحجاج بالكوفة فذكر الذين يزورون قبر رسول الله صلى الله عليه وسلم بالمدينة ، فقال : تباً لهم إنما يطوفون بأعواد ورمة بالية هلا طافوا بقصر أميرالمؤمنين عبد الملك ألا يعلمون أن خليفة المرء خير من رسوله .
حجاج بن يوسف ثقفى در كوفه خطبه‌اي خواند و يادي از زائران قبررسول الله صلى الله عليه وسلم در مدينه كرد و گفت : مرگ بر اين ها كه بر اطراف استخوان هاى پوسيده پيامبر مى چرخند ـ نستجير باللّه ـ چرا اين ها نمى روند اطراف قصر عبدالملك بگردند، مگر نمى دانند كه عبدالملك خليفه خدا هست و بهتر از رسول و فرستاده خدا است .
إبن أبي‌الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاى655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج15، ص142، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ – 1998م.
اهانت و جسارت حجاج به مقام عظماي نبوي به حدي است كه قلم از نوشتن آن شرم دارد و زبان از بيان آن خجالت مي‌كشد. او با كمال بي‌شرمي، نه تنها بر زائران دلسوخته مقام نبوي مرگ باد مي‌گويد و بدن شريفش را به استخوانهاي پوسيده بي‌خاصيت تشبيه مي‌كند؛‌ بلكه بالاتر از آن، مردم را به طواف دور خانه‌اي كه از سنگ و كلوخ براي دشمن خدا و اهل بيت پيامبر و غاصب مسند خلافت رسول الله صلي الله عليه وآله ساخته شده،‌ تشويق مي‌كند و مقام پست او را بالاتر از مقام الهي نبوي مي‌داند.
به خاطر همين جسارت هاي او است كه علماي اهل سنت حجاج را كافر دانسته‌اند.
ابن عبد ربه اندلسي در عقد الفريد مي‌نويسد كه همين امر باعث تكفير حجاج توسط علماء شده است :
ومما كفرت به العلماء الحجاج قوله ورأى الناس يطوفون بقبر رسول الله صلى الله عليه وسلم ومنبره إنما يطوفون بأعواد ورمة.
از آن مواردي كه علما حجاج را به خاطر آن كافر مى دانند، سخن او وقتي ديد كه مردم مشغول طواف قبر و منبر پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) هستند گفت بر اطراف استخوان هاى پوسيده پيامبر مى چرخند.
الأندلسي، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفاى: 328هـ)، العقد الفريد، ج 5، ص43، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، 1420هـ – 1999م.
الآبي، ابوسعد منصور بن الحسين (متوفاى421هـ)، نثر الدر في المحاضرات، ج 5 ،ص23 ، تحقيق: خالد عبد الغني محفوط، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت /لبنان، الطبعة: الأولى، 1424هـ – 2004م.
مبرد ، از پيشوايان ادبيات عرب (متوفاى 286هجري)، نيز مي‌نويسد كه همين امر باعث تكفير حجاج توسط علماء شده است :
إنّ ذلك ممّا كفّرت به الفقهاء الحجاج ، وأنّه إنّما قال ذلك والناس يطوفون بالقبر.
الكامل فى اللغة والأدب، ج 1، ص222 ، چاپ نهضت مصر.
از اين رو، فقهاء حجاج را كافر مى دانند، زيرا اين سخن را در حالى گفت: كه مردم پروانه‌وار دور قبر پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) مي‌گشتند.
پس منشاء اين تفكر در صدر اسلام و از جانب بني‌اميه و اتباعش به وجود آمده است و يك تفكر جديدي نيست.
حال كه ريشه و اساس اين تفكر را دانستيم، ابتدا ادله آن ها را بررسي كرده و سپس به نقد آنها خواهيم پرداخت.
1. ادله وهابيون و نقد آنها
در قسمت نخست،‌ ادله قرآني وهابيون را ذكر و سپس به ن قد استدلال آنها مي‌پرداريم:
بررسي ادله اين نظريه
قائلين به اين نظريه، به آيات ذيل از قرآن استدلال كرده اند:
«فَإِنَّكَ لاَ تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلاَ تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ» (روم/52)
تو نمى‏توانى مردگان را شنوا سازى و آواز خود را به گوش كرانى كه از تو روى مى‏گردانند برسانى.
«وَما يَسْتَوِى الْأَحْيَآءُ وَلاَ الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللّه‏َ يُسْمِعُ مَن يَشَآءُ وَما أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَن فِي الْقُبُورِ».
(فاطر/22)
و زندگان و مردگان برابر نيستند. خدا هر كه را خواهد مى‏شنواند. و تو نمى‏توانى سخن خود را به مردگانى كه در گور خفته‏اند برساني .
عائشه و استدلال به اين آيه و سپس رجوع از نظر خويش
به نقل علماي اهل سنت، عايشه همسر رسول خدا صلي الله عليه وآله، به اين آيه بر نشنيدن مردگان استدلال مي‌كند:
و احتجاج عائشة رضي الله عنها بقوله تعالى : وما أنت بمسمع من في القبور
احتجاج عايشه رضي الله عنها به قول خداوند متعال : و تو نمى‏توانى سخن خود را به مردگانى كه در گور خفته‏اند برساني .
الصالحي الشامي، محمد بن يوسف (متوفاى942هـ)، سبل الهدي والرشاد في سيرة خير العباد، ج4 ، ص85،تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ.
الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد بن أبي بكر بن فرح (متوفاى671هـ)، الجامع لأحكام القرآن ج13، ص232، ناشر: دار الشعب – القاهرة.
السهيلي، أبو القاسم وأبو زيد عبد الرحمن بن عبد الله بن أحمد بن اصبغ (متوفاى581هـ)، الروض الأنف شرح سيرة سيد ولد آدم المرسلين محمد (ص)، ج3 ، ص85،طبق برنامه الجامع الكبير.
السيواسي الحنفي، كمال الدين محمد بن عبد الواحد (متوفاى 681هـ)، شرح فتح القدير، ج2، ص104،ناشر:دار الفكر – بيروت، الطبعة: الثانية.
ابن عابدين الحنفي، محمد أمين بن عمر (متوفاى1252هـ) ، حاشية رد المختار على الدر المختار شرح تنوير الأصار فقه أبو حنيفة ، ج3، ص836 ،ناشر : دار الفكر للطباعة والنشر. – بيروت. – 1421هـ – 2000م.
الآلوسي نعمان بن محمود (متوفاي1317هـ)، الآيات البينات في عدم سماع الأموات على مذهب الحنفية السادات ،ج1،ص14، تحقيق : محمد ناصر الدين الألباني، دار النشر : ، الطبعة : الثانية 139هـ
اما ابن حجر عسقلاني در فتح الباري مي‌نويسد كه عايشه از اين نظر برگشته است :
فكأنها رجعت عن الإنكار لما ثبت عندها من رواية هؤلاء الصحابة لكونها لم تشهد القصة.
عايشه از نظريه‌اش كه انكار شنيدن مردگان بود، برگشت بخاطر رواياتي كه از صحابه در نزد عايشه ثابت شد؛ چونكه خودش در آن قضايا حاضر نبو د .
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري،ج7، ص304 ،تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة – بيروت.
السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، شرح السيوطي لسنن النسائي، ج4، ص111، تحقيق : عبدالفتاح أبو غدة ، ناشر : مكتب المطبوعات الإسلامية – حلب ، الطبعة : الثانية ، 1406هـ – 1986م
الصالحي الشامي، محمد بن يوسف (متوفاى942هـ)، سبل الهدي والرشاد في سيرة خير العباد، ج4، ص85،تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ.
التميمي الحنبلي، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر (متوفاى 1225هـ)، الفواكه العذاب في الرد علي من لم يحكم السنة والكتاب ج6، ص200، طبق برنامه الجامع الكبير.
الجكني الشنقيطي، محمد الأمين بن محمد بن المختار (متوفاى 1393هـ.)، أضواء البيان في إيضاح القرآن بالقرآن، ج6، ص135،تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. – بيروت. – 1415هـ – 1995م.
حتي اگر از اين نظر نيز بر نگشته باشد ، علماي اهل سنت استدلال وي را به اين آيات مردود مي‌دانند .
تميمي حنبلي مي‌نويسد:
وقد رأيته أخرج عن صحابيين جليلين ، هما ابن عمر ، وأبو طلحة النبي صلى الله عليه وسلم بأن أولئك الموتی يسمعون ما يقول لهم ، ورد عائشة لرواية ابن عمر بما فهمت من القرآن مردود كما سترى إيضاحه إن شاء الله تعالى .
و به تحقيق كه بخاري از صحابه جليل القدري مثل ابن عمر و ابوطلحه روايت نقل كرده است كه رسول خدا (ص) فرمودند : آن مردگان (كشتگان بدر) كلام من را مي‌شنوند ، و عايشه كه روايت ابن عمر را رد كرده است به خاطر فهمش از قرآن بوده است و نظر او مردود است همانگونه كه توضيحش را خواهيد ديد .
التميمي الحنبلي، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر (متوفاى 1225هـ)، الفواكه العذاب في الرد علي من لم يحكم السنة والكتاب، ج6، ص235 ، طبق برنامه الجامع الكبير.
جكني شنقيطي می نويسد:
تصريح النبيّ صلى الله عليه وسلم بأن أُولئك الموتى يسمعون ما يقول لهم ، وردّ عائشة لرواية ابن عمر بما فهمت من القرءان مردود ، كم سترى إيضاحه إن شاء اللَّه تعالى
و تصريح رسول خدا (ص) به اينكه آن مردگان (كشتگان بدر) كلام من را مي‌شنوند ، و عايشه كه روايت ابن عمر را رد كرده است به خاطر فهمش از قرآن بوده است و نظر او مردود است همانگونه كه توضيحش را خواهيد ديد .
الجكني الشنقيطي، محمد الأمين بن محمد بن المختار (متوفاى 1393هـ.)، أضواء البيان في إيضاح القرآن بالقرآن، ج6، ص130، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. – بيروت. – 1415هـ – 1995م.
پاسخ علماي اهل سنت از اين آيات :
علماي اهل سنت از آيات مورد استدلال وهابيون، پاسخ هاي متعددي را ارائه كردند كه در اين قسمت به آنها اشاره مي‌كنيم:
أ. هيچ يك از آيات قرآن صراحت در نشنيدن مردگان ندارد
حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر مي‌نويسد:
وأنه ليس في القرآن ما ينفي السماع الثابت للموتى في الأحاديث الصحيحة .
وإذا علمت به أن القرآن ليس فيه ما ينفي السماع المذكور ، علمت أنه ثابت بالنص الصحيح ، من غير معارض .
وبه تحقيق كه در قرآن مطلبي كه معارض باشد، با شنيدن مردگان كه با احاديث صحيح ثابت شده است وجود ندارد ، و اگر دانستي كه در قرآن آيه اي نيست كه با شنيدن مردگان منافات داشته باشد ، مي‌دانيد كه شنيدن مردگان ثابت است با روايات صحيح بدون معارض .
الفواكه العذاب في الرد على من لم يحكم السنة والكتاب التميمي الحنبلي، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر (متوفاى 1225هـ)، الفواكه العذاب في الرد علي من لم يحكم السنة والكتاب، ج6، ص139، طبق برنامه الجامع الكبير.
ب. مراد عدم قدرت زندگان بر شنوا ساختن مردگان به صورت استقلالي است ، و نه با واسطه قدرت خدا
علامه اهل سنت آلوسي مي‌نويسد:
«وما أنت بمسمع من في القبور» ترشيح لتمثيل المصرين على الكفر بالأموات وأشباع في إقناطه عليه الصلاة والسلام من إيمانهم والباء مزيدة للتأكيد أي وما أنت مسمع والمراد بالسماع هنا ما أريد به في سابقه ولا يأبى إرادة السماع المعروف ماورد في حديث القليب لأن المراد نفي الأسماع بطريق العادة وما في الحديث من باب «وما رميت إذ رميت ولكن الله رمى» وإلى هذا ذهب البعض وقد مر الكلام في ذلك فلا تغفل.
و آيه : تو نمى‏توانى مردگان را شنوا سازى ، شرح مي‌دهد مثال آوردن اصراركنندگان بر كفر به مردگان و مبالغه در نا اميدي حضرت از ايمان آوردنشان و حرف باء (در بمسمع) زائده است براي تأكيد يعني تو نمى‏توانى مردگان را شنوا سازى و منظور از اسماع در اينجا آن معناي گذشته است و سماع نشنیدن معروف را رد نمي‌كند آن سماعي كه در حديث چاه بدر آمده است چون مراد از نفي سماع، نفي عادي و استقلالي آن است و حديث از باب ، تو تير نانداختي و خدا تير انداخت ، و مثل اين ، و بعضي قائل به آن شدند و كلام در اين باره گذشت پس غفلت نكن .
الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبد الله (متوفاى1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج 22، ص 186 ، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
توضيح استدلال :
آيات فراواني در قرآن كريم به اين صورت آمده است كه به مردم نشان دهد تنها خداوند مسبب الاسباب است .
أَفَرَأَیتم ما تَحْرُثُونَ أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ. (الواقعه 63/64)
و آيا آنچه را كشت مى‏كنيد ملاحظه كرده‏ايد؟! آيا شما آن را زراعت مى‏كنيد يا ما زراعت كننده‏ايم؟!
در اين آيات، زراعت به خداوند متعال نسبت داده شده است و حال آنكه بر همه واضح است كه كشاورز زراعت مي‌كند ، پس چرا در اين آيه زراعت به خداوند نسبت داده شده است؟ جواب اين است كه خداوند متعال مي‌خواهد به همه بفهماند كه مسبب اصلي خداست ، اوست كه قدرت را به كشاورز مي‌دهد .
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ الله رَمى‏ وَ لِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ. (الانفال/17)
شما آنان را نمى‏كشتيد، خدا بود كه آنها را مى‏كشت. و آن گاه كه تير مى‏انداختى، تو تير نمى‏انداختى، خدا بود كه تير مى‏انداخت، تا به مؤمنان نعمتى كرامند ارزانى دارد. هرآينه خدا شنوا و داناست. (انفال/17)
خداوند متعال در اين آيات كشتن كافران و حتي تير انداختن به طرف كفار را به خودش نسبت مي‌دهد و حال اينكه واضح است كه مسلمانان تير مي‌انداختند و كافران را مي‌كشتند ، پس دليل اينكه خداوند متعال اين كار را به خود نسبت مي‌دهد اين است كه مسبب الاس باب و كسي كه قدرت را به مسلمانان داده است خداست .
نمونه‌هاي زيادي از اين قبيل در قرآن كريم وجود دارد ، در آيه (انك لا تسمع الموتي) يعني اينكه تو بدون اجازه خداوند متعال و قدرت خداوند متعال نمي‌تواني مردگان را شنوا سازي و اين دليل بر نشنيدن مردگان نمي‌شود .
ج. مردگان مي‌شنوند ولي شنيدن سودي به حال مردگان ندارد
ابن عابدين از بزرگان اهل سنت مي‌گويد: تشبيه كفار به مردگان در اين آيات به اين دليل است كه شنيدن سودي به آنان نمي‌رساند نه اينكه مردگان صدا را نمي‌شنوند:
ابن حجر از بزرگان اهل سنت مي‌نويسد: منظور اين است كه سخن تو فايده‌اي براي مردگان نمي‌رساند؛ نه اين‌كه آنها نمي‌شنوند:
وأما استدلالها بقوله تعالى: فَإِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوتى (الروم/52) .فقالوا: معناها لا تسمعهم سماعاً ينفعهم أو لا تسمعهم إلاّ أن يشاء اللّه.
و اما استدلال عايشه به فرمايش خداوند كه فرموده : ( تو نمي‌تواني سخنت را به مردگان برساني ) (روم/52)، علما گفته اند : منظور اين است كه سخن تو فايده‌اي براي مردگان نمي‌رساند، يا نمي‌تواني سخنت را به آنها برساني مگر اينكه خدا بخواهد.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري،ج3،ص234، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة – بيروت.
د. مردگان مي‌شنوند ولي سودي از امر و نهي پيامبر (ص) نمي‌برند
ابن تيميه رهبر فكري وهابيت مي‌نويسد: منظور از شنيدن در اين آيات شنيدني است كه امتثال به دنبال داشته باشد نه مطلق شنيدن ، پس اين دليل بر مدعاي منكرين شنيدن مردگان نمي‌شود:
فإن المراد بذلك سمع القبول والامتثال فان الله جعل الكافر كالميت الذى لا يستجيب لمن دعاه وكالبهائم التى تسمع الصوت ولا تَفْقَهُ المعنى فالميت وان سمع الكلام وفقه المعنى فإنه لا يمكنه إجابة الداعى ولا امتثال ما أُمر به ونُهى عنه فلا ينتفع بالأمر والنهى وكذلك الكافر لا ينتفع بالأمر والنهي وان مع الخطاب وفهم المعنى كما قال تعالى {ولو علم الله فيهم خيرا لأسمعهم} وأما رؤية الميت فقد روى في ذلك آثار عن عائشة وغيرها.
پس منظور از نفي شنيدن براي مردگان ، شنيدني است كه امتثال به دنبال داشته باشد ، خداوند در اين آيه كافر را همانند مرده قرار داده است كه به كسي كه او را مي‌خواند نمي‌تواند جواب دهد و همانند چهارپايان كه سخن را مي‌شنوند ولي معني آن را نمي‌فهمند ، پس مرده اگرچه سخن را مي‌شنود و معني آن را مي‌فهمد ولي نمي‌تواند جاب دهد و امر و نهي را امتثال كند ، پس امر ونهي سودي به حال او نمي‌رساند ، همانگونه كه كافر از امر و نهي فايده‌اي نميبرد اگرچه سخن را مي‌شنوند و معني آن را مي‌فهمند ، همانطور كه خداوند مي‌فرمايد : (و اگر خدا خيرى در آنان مى‏يافت سخنش را به آنها مي‌رساند) و اما درمورد ديدن مردگان رواياتي از عايشه و ديگران وجود دارد .
ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج24، ص363 ، ص364، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية.
ه. بعضي از مردگان نمي‌شنوند و بعضي ديگر مي‌شنوند:
ابن قتيبه از بزرگان اهل سنت مي‌نويسد كه اين دو آيه دلالت بر عدم شنيدن همه مردگان نمي‌كند؛ چون منظور از مردگان در اينجا جاهلان و كفار از مردگان است:
وأما قوله تعالي فَإِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوتى (الروم/52) . وَما أَنْتَ بِمُسْمِع مَنْ فِي القُبُور، (فاطر/22) . فليس من هذا في شئ؛ لأنّه أراد بالموتى ههنا الجهّال، وهم أيضاً أهل القبور يريد إنّك لا تقدر على إفهام من جعله اللّه تعالى جاهلاً ولا تقدر على إسماع من جعله اللّه تعالى أصمّ عن الهدى.
وفي صدر هذه الآيات دليل على ما نقول، لأنّه قال: وَمَا يَسْتَوِى الاَْعْمَى وَالْبَصِيرُ (فاطر/19)يريد بالاعمى: الكافر، وبالبصير المؤمن.
(وَلاَ الظُّـلُمَـتُ وَ لاَ النُّورُ). (فاطر/20). یعنی بالظلمات: الكفر، وبالنور: الايمان.
(وَلاَ الظِّـلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ). (فاطر/21). يعني بالظلّ: الجنة، وبالحرور: النار.
وَمَا يَسْتَوِى الاَْحْيَآءُ وَلاَ الاَْمْوَ تُ يعني بالآحياء: العقلاء، وبالاموات: الجهلاء.
ثمّ قال: إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَن يَشَآءُ وَمَآ أَنتَ بِمُسْمِع مَّن فِى الْقُبُورِ. (فاطر/ 22)
يعني: أنّك لا تسمع الجهلاء الذين كأنّهم موتى في القبور، ومثل هذا كثير في القرآن، ولم يرد بالموتى الذين ضربهم مثلاً للجهلاء شهداء بدر، فيحتجّ بهم علينا، أولئك عنده أحياء كما قال اللّه عزوجل.
واما فرمايش خداوند متعال كه فرمود : (تو نمى‏توانى مردگان را شنوا سازى و آواز خود را به گوش كرانى كه از تو روى مى‏گردانند برسانى). (روم/52) و ( و تو نمى‏توانى سخن خود را به مردگانى كه در گور خفته‏اند برساني). (فاطر/22)، دليلي بر مدعاي اينها نمي‌شود ، چون منظور از مردگان در در اينجا جاهلان است ، و اين جاهلان نيز اهل قبور هستند ، منظور اين است كه تو نمي‌تواني كسي كه خداوند اورا جاهل قرار داده را بفهماني و صدايت را نمي‌تواني به كسي كه خداوند او را كر نسبت به هدايت قرار داده است برساني ، ودر صدر اين آيات دليلي بر قول ما است ، چون خداوند فرمود : (نابينا و بينا برابر نيستند)، (فاطر/19) منظور از ناب ينا : كافر و منظور از بينا : مؤمن است ، (و نه تاريكى و روشنى)، (فاطر/20) منظور از تاريكي : كفر و منظور از نور : ايمان است ، (و نه سايه و حرارت آفتاب) (فاطر/21) منظور از سايه : بهشت و منظور از حرارت آفتاب : جهنم است ، (و زندگان و مردگان برابر نيستند) منظور از زندگان : صاحبان خرد و منظور از مردگان : جاهلان است . سپس فرمود : (و زندگان و مردگان برابر نيستند. خدا هر كه را خواهد مى‏شنواند. و تو نمى‏توانى سخن خود را به مردگانى كه در گور خفته‏اند بشنوانى) (فاطر/22) منظور اين است كه تو نمى‏توانى سخن خود را به جاهلاني كه مانند مردگان در قبر هستد برساني ، و مانند اين در آيات ق رآن بسيار است ، و منظور از مردگاني كه مثال آورده آنها را براي جاهلان ، شهداي بدر نيست تا اينكه بوسيله آن بر عليه ما استدلال شود چون شهداء زنده هستند و نزد خدا روزي مي‌خورند ، همانگونه كه خداوند فرموده است .
الدينوري، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاى276هـ)، تأويل مختلف الحديث، ج1، ص152، تحقيق : محمد زهري النجار ، ناشر : دار الجيل – بيروت – 1393هـ – 1972م
نتيجه :
به اقرار علماي اهل سنت، اين آيات به هيچ وجه نمي‌تواند كلام وهابيون را در باره اين‌كه «مردگان مطلقا نمي‌شنوند»، تاييد كنند.
2. مردگان علاوه بر قدرت شنيدن،‌ پاسخ زندگان را نيز داه‌اند
مطلب مهم در اين بحث اين است كه از ديدگاه آيات و روايات، مردگان علاوه بر اين كه قدرت بر شنيدن دارند، پاسخ سخنان زندگان زائر را نيز مي‌دهند.
الف: دليل قرآني
از ديدگاه قرآن،‌ آيه ذيل،‌ ناب ترين دليل بر اثبات مطلب فوق است:
وَسْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ. زخرف/45
از پيامبران ما كه پيش از تو فرستاده‏ايم بپرس: آيا جز خداى رحمان ، خدايان ديگرى را براى پرستش آنها قرار داده بوديم؟
در نگاهي كه مفسران اهل سنت به تفسير اين آيه دارند ثابت مي‌شود كه پيامبراني كه از دنيا رفته اند صدا را مي‌شنوند و مي‌توانند پاسخ دهند .
قرطبي امام اهل سنت در تفسيرش داستان سؤال رسول خدا صلي الله عليه وآله را از محضر پيامبران در شب معراج و پاسخ آنان را با آوردن روايات نقل كرده و در پايان، اين تفسير را صحيح مي‌داند:
قال بن عباس وبن زيد : لما أسري برسول الله صلى الله عليه وسلم من المسجد الحرام إلى المسجد الأقصى وهو مسجد بيت المقدس بعث الله له آدم ومن ولد من المرسلين وجبريل مع النبي صلى الله عليه وسلم فأذن جبريل صلى الله عليه وسلم ثم أقام الصلاة ثم قال : يا محمد تقدم فصل بهم فلما فرغ رسول الله صلى الله عليه وسلم قال له جبريل صلی الله عليه وسلم : «سل يا محمد من أرسلنا من قبلك من رسلنا أجعلنا من دون الرحمن آلهة يعبدون فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم : لا أسأل قد اكتفيت». قال بن عباس : وكانوا سبعين نبيا منهم إبراهيم وموسى وعيسى عليهم السلام فلم يسألهم لأنه كان أعلم بالله منهم
في غير رواية عن بن عباس : فصلوا خلف رسول الله صلى الله عليه وسلم سبعة صفوف المرسلون ثلاثة صفوف والنبيون أربعة وكان يلي ظهر رسول الله صلى الله عليه وسلم إبراهيم خليل الله وعلى يمينه إسماعيل وعلى يساره إسحاق ثم موسى ثم سائر المرسلين فأمهم ركعتين فلما انفتل قام فقال : إن ربي أوحى إلي أن أسألكم هل أرس ل أحد منكم يدعو إلى عبادة غير الله فقالوا : يا محمد إنا نشهد إنا أرسلنا أجمعين بدعوة واحدة أن لا إله إلا الله وأن ما يعبدون من دونه باطل وإنك خاتم النبيين وسيد المرسلين قد استبان ذلك لنا بإمامتك إيانا وأن لا نبي بعدك إلى يوم القيامة إلا عيسى بن مريم فإنه مأمور أن يتبع أثرك
وقال سعيد بن جبير في قوله تعالى : واسأل من أرسلنا من قبلك من رسلنا قال : لقي الرسل ليلة أسري به وقال الوليد بن مسلم في قوله تعالى : واسأل من أرسلنا من قبلك من رسلنا قال : سألت عن ذلك خليد بن دعلج فحدثني عن قتادة قال : سألهم ليلة أسري به لقي الأنبياء ولقي آدم ومالك خازن النار.
قل ت : هذا هو الصحيح في تفسير هذه الآية.
ابن عباس از زيد نقل مي‌كند : در شب معراج وقتي پيامبر از مسجد الحرام تا مسجد الاقصي (بيت المقدس) سير داده شد ، خداوند حضرت آدم و بقيه پيامبران را فرستاد و جبرئيل همراه پيامبر بود ، پس جبرئيل اذان داد ، سپس به من گفت اي محمد بيا جلو و امام جماعت باش ، بعد از نماز جبرئيل گفت : از پيامبران گذشته سؤال كن آيا غير از خداوند اللهي قرار داديم كه او را عبادت كنند پس رسول خدا صلي الله عليه وسلم فرمودند : سؤال نمي‌كنم به تحقيق كه من به حد كفايت دانستم ، ابن عباس مي‌گويد : هفتاد پيامبر در آن جا بودند ،از جمله ابراهيم و موسي و عیسی عليهم السلام كه پيامبر از آنها سؤال نكرد چونكه خودش علمش نسبت به خداوند از آنها بيشتر بود.
در روايتي ديگر از ابن عباس : هفت صف از پيامبران پشت سر رسول الله صلي الله عليه وسلم نماز خواندند ، سه صف مرسلين و چهار صف نبيين و پشت سر رسول الله صلي الله عليه و سلم ابراهيم خليل الله و اسماعيل طرف راست و اسحاق طرف چپ ، سپس موسي و بقيه پيامبران پش سر حضرت ايستاده بودند ، پس دو ركعت به امامت رسول الله صلي الله عليه و سلم خواندند ، بعد از تمام شدن نماز حضرت فرمود : خداوند به من وحي كرد كه آيا كسي از شما براي دعوت به غير خدا فرستاده شده است ، پس همگي گفتند : ای محمد ما شهادت مي‌دهيم كه همگي براي دعوت به يك چيز فرستاده شديم و آن كلمه( لا اله الا الله) هيچ معبودي جز الله نيست و هر معبودي جز او باطل است و تو خاتم انبياء و سرور مرسلين هستي و اين با امامت تو بر ما روشن شد و هيچ پيامبري بعد از تو تا روز قيامت نيست مگر عيسي بن مريم كه مأمور است كه از دين تو پيروي كند.
سعيد بن جبير در مورد اين آيه : از پيامبران ما كه پيش از تو فرستاده‏ايم بپرس ، مي‌گويد : پيامبر شب معراج با پيامبران ملاقات كرد و وليد بن مسلم درمورد اين آيه مي‌گويد : از خليد بن دعلج درمورد اين آيه پرسيدم ، پس از قتاده براي من چنين نقل كرد : كه شب معراج پيامبر با انبياء ملاقات كرد ، با حضرت آدم و مالك خازن آتش ملاقات كرد .
نظر من اين است كه تفسير صحيح اين آيه همين است كه ما ذكر كرديم .
الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد بن أبي بكر بن فرح (متوفاى671هـ)، الجامع لأحكام القرآن، ج16، ص94، ص95، ناشر: دار الشعب – القاهرة.
علماي ديگر نيز روايت ملاقات پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم با پيامبران گذشته در شب معراج و سؤال كردن از آنها را آوردند:
النحاس المرادي المصري، أبو جعفر أحمد بن محمد بن إسماعيل (متوفاى338هـ)، معاني القرآن الكريم ، ج6، ص365، تحقيق : محمد علي الصابوني ، ناشر : جامعة أ م القرى – مكة المرمة ، الطبعة : الأولى ، 1409هـ.
البغوي، الحسين بن مسعود (متوفاى516هـ)، تفسير البغوي، ج4، ص141، تحقيق: خالد عبد الرحمن العك، ناشر: دار المعرفة – بيروت.
الزمخشري الخوارزمي، ابوالقاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفاى538هـ)، الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل في وجوه التأويل، ج4، ص258، تحقيق: عبد الرزاق المهدي، بيروت، ناشر: دار إحياء التراث العربي.
ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاى 597 هـ)، زاد المسير في علم التفسير، ج7، ص319، ناشر: المكتب الإسلامي – بيروت، الطبعة: الثالثة، 1404هـ.
الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاى604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج 27 ،ص 185،ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ – 2000م.
الثعالبي ، عبد الرحمن بن محمد بن مخلوف (متوفاى875هـ) ، الجواهر الحسان في تفسير القرآن ، ج8، ص94، ناشر : مؤسسة الأعلمي للمطبوعات – بيروت.
السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الإتقان في علوم القرآن، ج1، ص63،تحقيق: سعيد المندوب، ناشر: دار الفكر – لبنان، الطبعة: الأولى، 1416هـ- 1996م.
السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الدر المنثور، ج7، ص381،ناشر: دار الفكر – بيروت – 1993.
الحلبي، علي بن برهان الدين (متوفاى1044هـ)، السيرة الحلبية في سيرة الأمين المأمون، ج2، ص82، ناشر: دار المعرفة – بيروت – 1400.
الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاى1255هـ)، فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير، ج4، ص557، ناشر: دار الفكر – بيروت.
الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبد الله (متوفاى1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج21، ص137،ص138،ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
نتيجه:
خداوند متعال به پيامبر خود دستور مي‌دهد كه از پيامبران گذشته سؤال ك� �د ، در نتيجه اگر كسي بگويد كه پيامبران گذشته از اين دنيا كه رفتند ديگر صداي ما را نمي‌شنوند بايد ملتزم به اين باشد كه خداوند متعال دستور به يك كار بيهوده‌اي داده است و خداوند حكيم پاك و منزه است از اينكه دستور به كار بيهوده دهد.
ب: ادله روايي
روايات ذيل نيز در منابع اهل سنت، دليل بر اثبات مطلب فوق است:
شهداي احد از درون قبر جواب سلام دادند و زائر قبر صدا را شنيد:
بيهقي از علماي بزرگ اهل سنت مي‌نويسد كه زائران قبور شهداي احد سلام شهدا را از درون قبر شنيدند:
قال العطاف وحدثتني خالتي أنها زارت قبور الشهداء قالت وليس معي إلا غلامان يحفظان علی الدابة فسلمت عليهم فسمعت رد السلام وقالوا والله إنا نعرفكم كما يعرف بعضنا بعضا قالت فاقشعررت وقلت يا غلام أدنني بغلتي فركبت.
عاطف مي‌گويد خاله‌ام به من گفت كه روزي به زيارت قبر شهداي احد رفتم و فقط دو غلامي كه مركب من را محافظت مي‌كردند همراه من بودند ، پس بر قبر شهدا سلام كردم و جواب سلامشان را شنيدم و گفتند كه ما شما را مي‌شناسيم همانگونه كه همديگر را مي‌شناسيم ، گفت : از مدهوش شدم و گفتم غلام قاطر من را بيار ، پس سوار شدم.
در صفحه ديگر كتاب آورده :
قال الواقدي وكانت فاطمة الخزاعية تقول لقد رأيتني وقد غابت الشمس بقبور الشهداء ومعي أختي فقلت لها تعالي نسلم على قبر حمزة فقالت نعم فوقفنا على قبره فقلنا السلام عليك يا عم رسول الله فسمعنا كلاما رد علينا وعليكم السلام ورحمة الله قالت وما قربنا أحد من الناس ….
أخبرنا أبو عبد الله الحافظ قال سمعت أبا يعلى حمزة بن محمد العلوي يقول سمعت هاشم بن محمد العمري من ولد عمر بن علي يقول أخذني أبي بالمدينة إلى زيارة قبور الشهداء في يوم جمعة بين طلوع الفجر والشمس وكنت أمشي خلفه فلما انتهى إلى المقابر رفع صوته فقال سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار قال فأجيب وعليك السلام يا أبا عبد الله قال فالتفت أبي إلي فقال أنت المجيب يا بني فقلت لا قال فأخذ بيدي فجعلني عن يمينه ثم أعاد السلام عليهم ثم جعل كلما سلم عليهم يرد عليه حتى فعل ذلك ثلاث مرات قال فخر أبي ساجدا شكرا لله عز وجل.
واقدي مي‌گويد فاطمه خزاعيه مي‌گفت كه در كنار قبور شهداي احد بودم كه خورشيد غروب كرد و يكي از خواهرانم همراهم بود پس به او گفتم بيا به قبر حضرت حمزه سلام كنيم ، كنار قبر ايستاديم و گفتيم سلام بر تو اي عموي رسول خدا ، پس صدائي شنيديم كه جواب ما را داد و عليكم السلام و رحمه الله و بركاته ….
عمر بن علي مي‌گويد روز جمعه بين طوع فجر و طلوع خورشيد پدرم من را به زيارت قبر شهداي احد برد ومن پشت سر او راه مي‌رفتم ، پدرم ر و به شهدا گفت سلام بر شما بهترين جايگاه براي شماست بخاطر صبري كه كرديد ، پس جواب آمد عليك السلام اي ابا عبد الله ، پدرم رو به من كرد و گفت تو جواب دادي پسرم ، گفتم خير ، پدرم دستم را گرفت و من را طرف راست خود قرار داد سپس دوباره به شهدا سلام كرد پس هر وقت سلام مي‌كرد جواب سلامش را مي‌دادند تا سه مرتبه اين كار را تكرار شد سپس پدرم سجده شكر كرد.
البيهقي، أبي بكر أحمد بن الحسين بن علي (متوفاى458هـ)، دلائل النبوة ، ج3، ص307، ص308، ص309، ناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت، الطبعة: الأولى.
علي بن عبد الله بن أحمد الحسني السمهودي (المتوفى : 911هـ) خلاصة الوفا بأخبار دار المصطفى ، ج1، ص265، علي طبق برنامج جامع الكبير .
القرشي البغدادي، أبو بكر عبد الله بن محمد بن عبيد ابن أبي الدنيا (متوفاي281هـ) ، من عاش بعد الموت، ج1، ص39، تحقيق: محمد حسام بيضون، دار النشر: مؤسسة الكتب الثقافية – بيروت، الطبعة: الأولى 1413
سيوطي نيز تصريح مي‌كند كه روايت فوق را ابن جرير در تهذيب الآثار، ابن ابي الدنيا در «من عاش بعد الموت» و بيهقي در «دلائل النبوة» آورده اند:
39 وأخرج إبن جرير في تهذيب الآثار وإبن أبي الدنيا في كتاب من عاش بعد الموت والبيهقي في الدلائل عن العطاف بن خالد قال حدثتني خالتي قالت ركبت يوما إلى قبور الشهداء وكانت لا تزال تأتيهم قالت فنزلت عند قبر حمزة رضي الله عنه فصليت عنده وما في الوادي داع ولا مجيب فلما فرغت من صلاتي قلت السلام عليكم فسمعت رد السلام علي يخرج من تحت الأرض أعرفه كما أعرف أن الله خلقني وكما أعرف الليل والنهار فاقشعرت كل شعرة مني.
السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن (متوفاي911هـ)، شرح الصدور بشرح حال الموتى والقبور، ج1، ص207، تحقيق: عبد المجيد طعمة حلبي، دار النشر: دار المعرفة – لبنان،‌ الطبعة: الأولى1417هـ – 1996م
از آنجايي كه اين بزرگان اهل سنت، روايت فوق را در كتابهاي معتبرشان نقل كرده اند،‌ روشن مي‌شود كه روايت از نظر آنها معتبر و قابل استدلال است.
در نتيجه، از ديدگاه آيات و روايات،‌ مردگان هم قدرت بر شنيدن دارد و هم مي‌توانند پاسخ بدهند.
3. ادله آگاهي مردگان به احوال زندگان و شنيدن و ديدن عالم مادي:
مطلب ديگري كه بايد در اين پژوهش مورد بررسي قرار گيرد، نقل ادله آگاهي مردگان به احوال زندگان و ديدن و شنيدن آنها است. اين مطلب در آيات قرآن و رويات فراوان آمده است كه در اين قسمت به ‌آن اشاره مي‌كنيم:
ا : ادله قرآني
1. ديدار رسول خدا (ص) با حضرت موسي (ع)
وَلَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَلا تَكُنْ في‏ مِرْيَةٍ مِنْ لِقائِهِ وَجَعَلْناهُ هُدىً لِبَني‏ إِسْرائيلَ. (السجده/23)
هرآينه به موسى كتاب داديم پس از ديدار كردن با او در ترديد مباش . و آن كتاب را هدايت‌گر بنى اسرائيل قرار داديم .
خداوند متعال وعده ديدار با حضرت موسي را به رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم داده است. مفسرين بزرگ اهل سنت مي‌گويند اين ديدار در دنيا بعد از رحلت حضرت موسي بوده است، پس حضرت موسي بعد از مردن حيات دارد كه پيامبر صلي الله عليه وآله با ايشان ملاقات مي‌كند و صحبت مي‌كند.
بخاري در صحيح خودش مي‌نويسد اين ديدار رسول خدا با حضرت موسي و نيز با حضرت عيسي عليهم السلام در شب معراج صورت گرفته است:
3067 حدثنا محمد بن بَشَّارٍ حدثنا غُنْدَرٌ حدثن ا شُعْبَةُ عن قَتَادَةَ وقال لي خَلِيفَةُ حدثنا يَزِيدُ بن زُرَيْعٍ حدثنا سَعِيدٌ عن قَتَادَةَ عن أبي الْعَالِيَةِ حدثنا بن عَمِّ نَبِيِّكُمْ يَعْنِي بن عَبَّاسٍ رضي الله عنهما عن النبي صلى الله عليه وسلم قال رأيت لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي مُوسَى رَجُلًا آدَمَ طُوَالًا جَعْدًا كَأَنَّهُ من رِجَالِ شَنُوءَةَ وَرَأَيْتُ عِيسَى رَجُلًا مَرْبُوعًا مَرْبُوعَ الْخَلْقِ إلى الْحُمْرَةِ وَالْبَيَاضِ سَبِطَ الرَّأْسِ وَرَأَيْتُ مَالِكًا خَازِنَ النَّارِ وَالدَّجَّالَ في آيَاتٍ أَرَاهُنَّ الله إِيَّاهُ (فلا تَكُنْ في مِرْيَةٍ من لِقَائِهِ) ق ال أَنَسٌ وأبو بَكْرَةَ عن النبي صلى الله عليه وسلم تَحْرُسُ الْمَلَائِكَةُ الْمَدِينَةَ من الدَّجَّالِ.
به نقل از ابن عباس از رسول الله صلي الله عليه و سلم كه فرمودند : در شب معراج موسي را ديدم كه قدش بلند و سبزه مثل مردان قبيله شنوءه بود و عيسي را ديدم كه قد متناسب و سرخ و سفيد بود و مالك خازن آتش و دجال را ديدم ، درآياتي كه خداوند به پيامبرش نشان داد ، پس از ديدار او در ترديد مباش ، انس و ابوبكره از پيامبر صلى الله عليه وسلم نقل كردند كه فرشته‌ها مدينه را از شر دجال محافظت مي‌كنند.
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صح يح البخاري، ج3، ص1182 ،تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة – بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.
مسلم نيشابوري نيز در صحيحش همين روايت را آورده است :
165 وحدثنا عبد بن حُمَيْدٍ أخبرنا يُونُسُ بن مُحَمَّدٍ حدثنا شَيْبَانُ بن عبد الرحمن عن قَتَادَةَ عن أبي الْعَالِيَةِ حدثنا بن عَمِّ نَبِيِّكُمْ صلى الله عليه وسلم بن عَبَّاسٍ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم مَرَرْتُ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي على مُوسَى بن عِمْرَانَ عليه السَّلَام رَجُلٌ آدَمُ طُوَالٌ جَعْدٌ كَأَنَّهُ من رِجَالِ شَنُوءَةَ وَرَأَيْتُ عِيسَى بن مَرْيَمَ مَرُْوعَ الْخَلْقِ إلى الْحُمْرَةِ وَالْبَيَاضِ سَبِطَ الرَّأْسِ وَأُرِيَ مَالِكًا خَازِنَ النَّارِ وَالدَّجَّالَ في آيَاتٍ أَرَاهُنَّ الله إِيَّاهُ «فلا تَكُنْ في مِرْيَةٍ من لِقَائِهِ» قال كان قَتَادَةُ يُفَسِّرُهَا أَنَّ نَبِيَّ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قد لَقِيَ مُوسَى عليه السَّلَام
به نقل از ابن عباس از رسول الله صلي الله عليه و سلم كه فرمودند : در شب معراج موسي را ديدم كه قدش بلند و سبزه مثل مردان قبيله شنوءه بود و عيسي را ديدم كه قد متناسب و سرخ و سفيد بود و مالك خازن آتش و دجال را ديدم ، درآياتي كه خداوند به پيامبرش نشان داد ، پس از ديدار او در ترديد مباش ، ( قتاده اينگونه اين آيه را تفسير مي‌كرد كه پيامبر صلى الله عليه وسلم با موسي ملاقات كرد)
النيسابوري القشيري ، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج1، ص151، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
معظم مفسرين نيز اين آيه را اينگونه تفسير كرده اند و ما با ذكر روايت صحيح بخاري و مسلم كه از اصح الكتب نزد اهل سنت است، احتياجي به ذكر بقيه كتب نمي‌بينيم .
2. خداوند، رسول خدا و ‌مردگان اعمال زندگان را مي‌بينند :
وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. (التوبه/105)
بگو: عمل كنيد ، كه خدا و پيامبرش و مؤمنان اعمال شما را خواهند ديد و شما به نزد داناى نهان و آشكارا بازگردانده مى‏شويد و او از اعمالتان آگاهتان خواهد كرد.
در اين آيه خداوند متعال مي‌فرمايد: پيامبر و مؤمنين اعمال ما را مي‌بينند واين نشان مي‌دهد كه پيامبر بعد از رحلتش حيات دارد كه مي‌تواند اعمال را ببيند.
با رجوع به روايات اين مطلب روشن مي‌شود .
روايت اول؛ پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم اعمال بندگان را مي‌بيند :
هيثمي از علماي بزرگ اهل سنت روايت عرضه شدن اعمال امت بر پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم بعد از وفات حضرت را آورده و مي‌گويد كه روايت صحيح است :
– باب ما يحصل لأمته صلى الله عليه وسلم من استغفاره بعد وفاته
عن عبدالله بن مسعود عن النبي صلى الله عليه وسلم قال إن لله ملائكة سياحين يبلغون عن أمتي السلام قال وقال رسول الله صلى الله عليه وسلم حياتي خير لكم تحدثون وتحدث لكم ووفاتي خير لكم تعرض علي أعمالكم فما رأيت من خير حمدت الله عليه وما رأيت من شر استغفرت الله لكم.
رواه البزار ورجاله رجال الصحيح.
باب استغفار پيامبر صلى الله عليه وسلم بعد از وفاتش برای امت خود :
به نقل از عبدالله بن مسعود به نقل از نبي مكرم اسلام صلى الله عليه وسلم كه فرمودند خداوند فرشته‌هائي دارد كه سلام امت من را به من مي‌رسانند و نيز فرمودند : زنده بودن من براي شما سود دارد با من حرف مي‌زنيد من هم با شما حرف مي‌زنم و وفاتم نيز براي شما سود دارد كردار شما بر من عرضه مي‌شود پس هر وقت كار خيري از شما ببينم خدا را شكر مي‌كنم و هر وقت كار شر از شما ديدم براي شما استغفار مي‌كنم .
بزار اين را روايت كرده و راويان روايت همه راويان صحيح بخاري هستند .(پس روايت صحيح است)
الهيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجم ع الزوائد ومنبع الفوائد، ج9، ص24ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي – القاهرة، بيروت – 1407هـ.
روايت دوم؛ مؤمنين هم بعد از مرگ اعمال مردم را مي‌بينند و حيات دارند و صداها را مي‌شنوند :
امام اهل سنت احمد بن حنبل در مسندش از پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم روايت آورده كه اعمال مردم بر نزديكانشان كه از دنيا رفته‌اند عرضه مي‌شود :
حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا عبد الرَّزَّاقِ ثنا سُفْيَانُ عَمَّنْ سمع أَنَسَ بن مَالِكٍ يقول قال النبي صلى الله عليه وسلم ان أَعْمَالَكُمْ تُعْرَضُ على أَقَارِبِكُمْ وَعَشَائِرِكُمْ مِنَ الأَمْوَاتِ فا ن كان خَيْراً اسْتَبْشَرُوا بِهِ وان كان غير ذلك قالوا اللهم لاَ تُمِتْهُمْ حتى تَهْدِيَهُمْ كما هَدَيْتَنَا.
پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمودند: اعمال شما بر نزديكانتان كه از دنيا رفتند عرضه مي‌شود ، اگر اعمال شما خير باشد خوشحال مي‌شوند، واگر اعمالتان خير نبود، مي‌گويند خدايا آنها را نميران تا اينكه هدايتشان كني همانگونه كه ما را هدايت كردي.
الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج3، ص164، ح12706 ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.
ديگر بزرگان اهل سنت همين روايت را آوردند:
ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاى774هـ)، تفسير القرآن العظيم،ج2، ص388،ناشر: دار الفكر – بيروت – 1401هـ.
الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاى360هـ)، المعجم الكبير، ج4، ص129، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء – الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م.
الهيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج2، ص328،ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي – القاهرة، بيروت – 1407هـ.
جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر السيوطي الوفاة: 911هـ ،الفتح الكبير في ضم الزيادة إلى الجامع الصغير، ج1، ص272، دار النشر : دار الفكر – بیروت / لبنان – 1423هـ – 2003م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : يوسف النبهاني
الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاى973هـ)، الفتاوى الكبرى الفقهية، ج2، ص29، دار النشر : دار الفكر
الهندي، علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين (متوفاى975هـ)، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال،ج15،ص326،تحقيق: محمود عمر الدمياطي، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1419هـ – 1998م.
ابو داود در كتاب «الزهد» روايت ديگري را با سندي كه همه رجال آن موثق هستند نقل كرده و در آن تصريح شده است كه اعمال بندگان بر عشيره و اقوام شان عرض مي‌شود،‌ آنها از اعمال صالح شاد و از اعمال زشت ناراحت مي‌شوند:
حدثنا ابو داود قال: نا مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ، قَالَ: نا ابْنُ الْمُبَارَكِ، قَالَ: أنا صَفْوَانُ بْنُ عَمْرِو عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ جُبَيْرِ بْنِ نُفَيْرٍ، قَالَ: قَالَ أَبُو الدَّرْدَاءِ: أَلا إِنَّ أَعْمَالَكُمْ تُعْرَضُ عَلَى عَشَائِرِكُمْ، فَمُسَاءُونَ وَمُسَرُّونَ، فَأَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَعْمَلَ عَمَلا يَخْزَى بِهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ رَوَاحَةَ و هو اخوه من امه.
الأزدي السَِّجِسْتاني، أبو داود سليمان بن الأشعث بن إسحاق بن بشير بن شداد بن عمرو (متوفاى275هـ)، الزهد لأبي داود، ج1، ص227، دا ر النشر: طبق برنامه الجامع الكبير.
اين روايت در كتاب «المنامات» نيز آمده است:
القرشي البغدادي، أبو بكر عبد الله بن محمد بن عبيد ابن أبي الدنيا (متوفاي281هـ)، المنامات، ج1، ص9، تحقيق : عبد القادر أحمد عطا، دار النشر: مؤسسة الكتب الثقافية – بيروت،‌ الطبعة: الأولى 1413 – 1993
حاكم در مستدرك روايتي ديگري را نقل كرده كه اعمال ما بر اهل قبور عرضه مي‌شود و در پايان به صحت روايت تصريح مي‌كند:
أخبرنا أبو النضر الفقيه وإبراهيم بن إسماعيل القارئ قالا ثنا عثمان بن سعيد الدارمي ثنا يحيى بن صالح الوحاظي ثنا أبو إسماعيل السكوني قال سمعت مالك بن أدى يقول سمع ت النعمان بن بشير رضي الله عنهما يقول وهو على المنبر سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول ألا إنه لم يبق من الدنيا إلا مثل الذباب تمور في جوها فالله الله في إخوانكم من أهل القبور فإن أعمالكم تعرض عليهم .
هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه .
نعمان بن بشير مي‌گويد: از رسول خدا صلي الله عليه وسم شنيدم كه فرمود: …. خدا را خدا را در باره اهل از برادران تان؛ چرا كه اعمال شما بر آنها عرضه مي‌شود.
اين روايت صحيح است و لي مسلم و بخاري آن را نياورده اند.
الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج4، ص342، ح7849 ، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ – 1990
ب: ادله روايي
1. سخن گفتن پيامبر (ص) با كشتگان بدر:
بخاري در سه جاي صحيحش آورده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم با كشتگان بدر سخن گفت و عمر بن الخطاب به حضرت اعتراض كرد :
حدثني عبد اللَّهِ بن مُحَمَّدٍ سمع رَوْحَ بن عُبَادَةَ حدثنا سَعِيدُ بن أبي عَرُوبَةَ عن قَتَادَةَ قال ذَكَرَ لنا أَنَسُ بن مَالِكٍ عن أبي طَلْحَةَ أَنَّ نَبِيَّ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَمَرَ يوم بَدْرٍ بِأَرْبَعَةٍ وَعِشْرِينَ رَجُلًا من صَنَادِيدِ قُرَيْشٍ فَقُذِفُوا في طوِيٍّ من أَطْوَاءِ بَدْرٍ خَبِيثٍ مُخْبِثٍ وكان إذا ظَهَرَ على قَوْمٍ أَقَامَ بِالْعَرْصَةِ ثَلَاثَ لَيَالٍ فلما كان بِبَدْرٍ الْيَوْمَ الثَّالِثَ أَمَرَ بِرَاحِلَتِهِ فَشُدَّ عليها رَحْلُهَا ثُمَّ مَشَى وَاتَّبَعَهُ أَصْحَابُهُ وَقَالُوا ما نُرَى يَنْطَلِقُ إلا لِبَعْضِ حَاجَتِهِ حتى قام على شَفَةِ الرَّكِيِّ فَجَعَلَ يُنَادِيهِمْ بِأَسْمَائِهِمْ وَأَسْمَاءِ آبَائِهِمْ يا فُلَانُ بن فُلَانٍ وَيَا فُلَانُ بن فُلَانٍ أَيَسُرُّكُمْ أَنَّكُمْ أَطَعْتُمْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فانا قد وَجَدْنَا ما وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَل ْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قال فقال عُمَرُ يا رَسُولَ اللَّهِ ما تُكَلِّمُ من أَجْسَادٍ لَا أَرْوَاحَ لها فقال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بيده ما أَنْتُمْ بِأَسْمَعَ لِمَا أَقُولُ منهم قال قَتَادَةُ أَحْيَاهُمْ الله حتى أَسْمَعَهُمْ قَوْلَهُ تَوْبِيخًا وَتَصْغِيرًا ونقمة وَحَسْرَةً وَنَدَمًا.
به نقل از ابي طحه ، پيامبر صلى الله عليه وسلم دستور داد كه بيست و چهار نفر از بزرگان قريش را درچاله‌اي از چاله‌هاي بدر كه خيلي كثيف و آلوده بود انداختند….پيامبر صلى الله عليه وسلم در كنار آن چاله اي ستاد و آن كشته‌ها را با اسم خودشان و پدرانشان صدا زد …. ما آنچه كه پروردگارمان وعده كرده بود را حق يافتيم آيا شما وعده پروردگارتان را حق يافتيد پس عمر گفت اي فرستاده خدا چرا با جسدهائي حرف مي‌زني كه روح ندارند پس پيامبر صلى الله عليه وسلم جواب دادند : قسم به خدائي كه جان من محمد در دست اوست شما شنوا به آنچه مي‌گويم از آنها نيستيد قتاده گفت خداوند آنها را زنده كرد تا قول پيامبر را بشنوند براي خواركردن و توبيخ كردن و حسرت خوردن آنها بود .
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج4، ص1461،‌ح3757 ، ص1476، ح1304، ج1، ص462، ح3802 تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة – بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.
مسلم نيشابوري در صحيح خود روايت حرف زدن پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم با كشته‌هاي بدر و اعتراض عمر و جواب پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم كه آنها شنواتر از شما هستند، را آورده است :
النيسابوري القشيري ، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج4، ص2202- 2203، ح2874، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
پس واضح است كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم با كشتگان بدر صحبت كرده و عمر اعتراض كرد و پيامبر صلي الله عليه و آله وسلمجواب داد كه آنها از شما شنواتر هستند ، طبق اين روايت ثابت مي‌شود كه مردگان مي‌شنوند همانگونه كه علماي اهل سنت به اين روايت بر شنيدن مردگان استناد كردند .
استدلال محمد بن عبد الوهاب به اين روايت براي شنيدن مردگان:
حتي ابن عبد الوهاب امام وهابيت به اين روايت و روايت هاي ديگر بر شنيدن مردگان استدلال مي‌كند :
أخرج أحمد وغيره عن أبي سعيد أن النبي صلى الله عليه وسلم قال: إن الميت يعرف من يغسله ويحمله ومن يكفنه ومن يدليه في حفرته.
وأخرج أبو نعيم وغيره عن عمرو بن دينار قال : ما مِن ميّت يموت إلا روحه في يد ملك الموت ينظر إلى جسده ، كيف يغسل ، وكي ف يكفن ، وكيف يمشى به ، ويقال له وهو على سريره: اسمع ثناء الناس عليك.
وأخرج ابن أبي الدنيا معناه عن جماعة من التابعين بلفظ : بيد ملك . بلا إضافة .
وللشيخين عن أنس: أن النبي صلى الله عليه وسلم وقف على قتلى بدر فقال: يا فلان بن فلان يا فلان بن فلان هل وجدتم ما وعد ربكم حقاً؟ فإني وجدت ما وعدني ربي حقاً فقال عمر: يا رسول الله، كيف تكلم أجساداً لا أرواح فيها؟ فقال: ما أنتم بأسمع لما أقول منهم ، غير أنهم لا يستطيعون أن يردوا علي شيئاً.
احمد بن حنبل و ديگران از ابي سعيد خدري از رسول الله صلى الله عليه وسلم نقل كردند كه فرمود : مرده شخصي كه او را غسل مي‌د هد و كسي كه جنازه او را برمي‌دارد و كسي كه او را كفن مي‌كند و كسي كه بدن را در قبر مي‌گذارد، را مي‌شناسد.
و ابو نعيم و ديگران از عمرو بن دينار نقل كرده اند كه گفته : هر كس كه بميرد روحش در دست فرشته مرگ است و به جسدش نگاه مي‌كند ، چگونه غسلش مي‌دهند و چگونه كفنش مي‌كنند و روي دوش مي‌برند و در حالي كه در تابوت است به او گفته مي‌شود كه : ثناي مردم را بر خودت بشنو .
و ابن ابي دنيا اين روايت را به همين مضمون از جماعتي از تابعين با اين لفظ نقل كرده است : بيد ملك، بودن هيچ اضافه‌اي .
مسلم و بخاري از انس نقل مي‌كنند : پيامبر صلى الله عليه وسلم كنار كشته ‌هاي بدر ايستاد پس فرمود : اي فلان بن فلان ، اي فلان بن فلان آيا آنچه كه خدا به شما وعده داده بود را حق يافتيد ؟ همانا كه من آنچه را كه خداوند به من وعده داده بود را حق يافتم ، پس عمر گفت : اي رسول الله ، چگونه با اجسادي حرف مي‌زني كه روح در آنها نيست ؟ پس پيامبر فرمود : شماها شنواتر از آنها به آنچه مي‌گويم نيستيد ، غير از اينكه آنها نمي‌توانند پاسخ دهند.
محمد بن عبد الوهاب (متوفاي 1206 هـ )، أحكام تمني الموت ، ج1، ص458، تحقيق : الشيخ عبد الرحمن بن محمد السّدحان ، والشيخ عبد الله بن عبد الرحمن الجبرين ، ناشر : مطابع الرياض – الرياض ، الطبعة : الأولى .
عمومیتاين روايت براي تمامي مردگان كفار،علماي اهل سنت تصريح كرده‌اند كه شنيدن و آگاهي، مخصوص كشتگان بدر نيست؛ بلكه شامل ساير مردگان نيز مي‌شود.
تميمي حنبلي:
وي بعد از نقل روايت نظر خودش را در باره تعميم مفاد روايت اين‌گونه مي‌نويسد:
وهو نص صحيح صريح في سماع الموتى ، ولم يذكر صلى الله عليه وسلم في ذلك تخصيصاً ،
روايات شنيدن كشتگان بدر بعد از مرگ روايت صريحي در اثبات شنيدن مردگان است و پيامبر صلى الله عليه وسلم در شنيدن مردگان نفرموده كه مختص به كشتگان بدر است .
التميمي الحنبلي، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر (متوفاى 1225هـ)، الفواكه العذاب ف ي الرد علي من لم يحكم السنة والكتاب، ج6، ص195، طبق برنامه الجامع الكبير.
جكني شنقيطي:
وي نيز بعد از نقل روايت فوق مي‌نويسد:
وهو نص صحيح صريح في سماع الموتى ، ولم يذكر صلى الله عليه وسلم فيه تخصيصًا .
الجكني الشنقيطي، محمد الأمين بن محمد بن المختار (متوفاى 1393هـ.)، أضواء البيان في إيضاح القرآن بالقرآن، ج6، ص130 تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. – بيروت. – 1415هـ – 1995م.
او در جاي ديگر بعد از نقل روايت قرع نعال كه بعدا ذكر مي‌كنيم، نيز بر شنيدن اموات تصريح كرده است:
وهو نصّ صحيح صريح في سماع الموتى، وظاهره العموم في كل  مدفن وتولّى عنه قومه، كما ترى.
أضواء البيان، ج 6، ص131
2. مرده صداي پاي مردم را مي‌شنود:
مسلم نيشابوري در صحيح خودش آورده است كه مرده صداي نعلين مردم را هنگام رفتنشان از كنار قبر، مي‌شنود:
وحدثنا محمد بن مِنْهَالٍ الضَّرِيرُ حدثنا يَزِيدُ بن زُرَيْعٍ حدثنا سَعِيدُ بن أبي عَرُوبَةَ عن قَتَادَةَ عن أَنَسِ بن مَالِكٍ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إِنَّ الْمَيِّتَ إذا وُضِعَ في قَبْرِهِ إنه لَيَسْمَعُ خَفْقَ نِعَالِهِمْ إذا انْصَرَفُوا.
به نقل از انس بن مالك از پيامبر صلى الله عليه وسلم كه فرمود : وقتي كه مرده را در قبر مي‌گذار ند ، مرده صداي نعلين مردم را هنگام رفتنشان از كنار قبر را مي‌شنود .
النيسابوري القشيري ، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج4، ص2201، ح2870 و ج4، ص2200 ، ح2870تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
بخاري در صحيحش همين روايت را با تفصيل بيشتر آورده است :
66 بَاب الْمَيِّتُ يَسْمَعُ خَفْقَ النِّعَالِ
صحيح البخاري، ج1، ص448
و در جاي ديگر مي‌نويسد:
حدثنا عَيَّاشُ بن الْوَلِيدِ حدثنا عبد الأعلى حدثنا سَعِيدٌ عن قَتَادَةَ عن أَنَسِ بن مَالِكٍ رضي الله عنه أَنَّهُ حَدَّثَهُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال إِنَّ الْعَبْدَ إذا وُضِعَ في قَبْرِهِ وَتَوَلَّى عنه أَصْحَابُهُ وَإِنَّهُ لَيَسْمَعُ قَرْعَ نِعَالِهِمْ ……
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج1، ص462 ، ح1308، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة – بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.
استدلال ابن تيميه به اين روايت براي اثبات توانايي مردگان بر شنيدن :
حتي ابن تيميه رئيس تفكر وهابيت به اين روايت بر شنيدن مردگان استدلال مي‌كند:
فان الميت يسمع النداء كما ثبت فى الصحيح عن النبى صلى الله عليه وسلم أنه قال ( انه ليسمع قرع نعالهم ، وأنه قال (ما أنتم بأسمع لما أقول منهم) وأنه أمرنا بالسلام على الموتى فقال: ما من رجل يمر بقبر الرجل كان يعرفه فى الدنيا فيسلم عليه الا رد الله روحه حتى يرد عليه السلام (والله أعلم).
پس مرده صدا را مي‌شنود همانگونه كه در روايت صحيح از پيامبر صلى الله عليه وسلم : مرده صداي نعلين تشيع كندگان را مي‌شنود ….
ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج24، ص297، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية.
و در جاي ديگر مي‌گويد:
فلا ريب أن الموتى يسمعون خفق النعال كما ثبت عن رسول الله ( وما من رجل يمر بقبر الرجل كان يعرفه فى الدنيا فيسلم عليه الا رد الله عليه روحه حتى يرد عليه السلام ( 2 صح ذلك عن النبى إلى غير ذلك من الأحاديث.
بدون شك و ترديد، مردگان صداي نعلين زندگان را مي‌شنوند؛‌ چنانچه اين مطلب در روايت رسول خدا ثابت شده است …. اين روايت از رسول خدا صحيح است و روايات ديگر.
كتب ورسائل وفتاوى ابن تيمية في الفقه، ج 24، ص173
پس طبق روايات بخاري و مسلم كه از صحيح‌ترين كتابها بعد از قرآن نزد اهل سنت هست ، ثابت مي‌شود كه مرده آهسته‌ترين صداها را هم مي‌شنود حتي صداي پاي تشييع كنندگان.
3. سلام پيامبر به اموات:
زيارت پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم از مردگان و سلام كردن به آنها در قبرستان يكي ديگر از ادله توانايي مردگان بر شنيدن است ؛ به خصوص كه در اين روايات آمده است كه رسول خدا (ص) آنها را با ضمير مخاطب «كم» خطاب قرار داده است ؛ و اگر آنها توانايي شنيدن نداشتند ، چنين كاري لغو و بيهوده بود :
249 حدثنا قُتَيْبَةُ بن سَعِيدٍ حدثنا عبد الْعَزِيزِ يَعْنِي الدَّرَاوَرْدِيَّ ح وحدثني إسحاق بن مُوسَى الْأَنْصَارِيُّ حدثنا مَعْنٌ حدثنا مَالِكٌ جميعا عن الْعَلَاءِ بن عبد الرحمن عن أبيه عن أبي هُرَيْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه وسلم خَرَجَ إلى الْمَقْبُرَةِ فقال السَّلَامُ عَلَيْكُمْ دَارَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ وَإِنَّا إن شَاءَ الله بِكُمْ لَاحِقُونَ بِمِثْلِ حديث إسماعيل بن جَعْفَرٍ غير أَنَّ حَدِيثَ مَالِكٍ فَلَيُذَادَنَّ رِجَالٌ عن حَوْضِي.
ابوهريره نقل مي‌كند كه رسول الله صلى الله عليه وسلم خارج شد به سمت قبرستان پس فرمود : سلام بر شما اهل ديار مؤمنين و ما انشاء الله به شما ملحق مي‌شويم ، مثل حديث اسماعيل بن جعفر و حديث مالك با اين اضافه است كه بعضي از اصحاب من روز قيامت از كنار حوض من رانده مي‌شوند.
النيسابوري القشيري ، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج 1،ص218،تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
ابن تيميه
ابن تيميه رهبر فكري وهابيت اعتراف مي‌كند كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم دستور به سلام كردن به مردگان داده است:
وقد ثبت عنه فى الصحيحين من غير وجه أنه كان يأمر بالسلام على أهل القبور ويقول (قولوا السلام عليكم أهل الديار من المؤمنين والمسلمين وانا ان شاء الله بكم لاحقون ويرحم الله المستقدمين منا ومنكم والمستأخرين نسأل الله لنا ولكم العافية اللهم لا تحرمنا أجرهم ولا تفتنا بعدهم واغفر لنا ولهم ، فهذا خطاب لهم وإنما يخاطب م ن يسمع
و ثابت است روايت در صحيح بخاري و مسلم از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از طرق مختلف كه دستور به سلام كردن بر مردگان داده است و مي‌فرمود ( بگوييد سلام بر شما اي اهل ديار مؤمنين و مسلمين و ما انشاء الله به شما ملحق مي‌شويم و خداوند مستقدمين و مستأخرين از ما و شما را رحمت كند و از خداوند براي ما و شما طلب عافيت داريم ، خدايا ما از اجر و پاداششان محروم نكن و ما و آنها را ببخش. و اين خطاب به مردگان است و فقط كسي كه مي‌شنود مورد خطاب قرار مي‌گيرد.
ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسل ام ابن تيمية، ج24، ص363، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية.
4. مردگان افراد زنده كنار قبر خود را مي‌بينند
احمد بن حنبل امام اهل سنت در مسند خود مي‌نويسد كه عايشه اعتقاد دارد كه عمر از درون قبر مي‌بيند :
25701 حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا حَمَّادُ بن أُسَامَةَ قال أنا هِشَامٌ عن أبيه عن عَائِشَةَ قالت كنت أَدْخُلُ بيتي الذي دُفِنَ فيه رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وأبي فاضع ثوبي فَأَقُولُ إنما هو زوجي وأبي فلما دُفِنَ عُمَرُ مَعَهُمْ فَوَاللَّهِ ما دَخَلْتُ إِلاَّ وأنا مَشْدُودَةٌ ع َلَىَّ ثيابي حَيَاءً من عُمَرَ.
عايشه مي‌گويد : داخل خانه‌ام كه پيامبر صلى الله عليه وسلم و پدرم در آن دفن بودند ، مي‌شدم و حجاب خودم را مي‌گذاشتم كنار و مي‌گفتم كه پدر و شوهرم فقط اينجا هستند ، پس وقتي كه عمر با آنها دفن شد ، به خدا قسم ديگر وارد نشدم مگر اينكه لباسهايم را به خودم مي‌پيچيدم به خاطر اينكه از عمر خجالت مي‌كشيدم .
الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج6، ص202، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.
حاكم نيشابوري در مستدرك همين روايت را آورده و تصريح مي‌كند كه اين روايت صحيح است :
هذا حديث صحيح على شرط الشيخي ن ولم يخرجاه.
اين حديث صحيح است بر طبق شرايط صحت روايت در صحيح مسلم و صحيح بخاري و در كتابشان نياورده‌اند .
الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص63، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ – 1990م
هيثمي نيز اين روايت را ذكر مي‌كند و مي‌نويسد : تمام راويان آن از راوت صحيح بخاري هستند :
رواه أحمد ورجاله رجال الصحيح.
احمد بن حنبل اين روايت كرده و راويان اين روايت ، راويان صحيح بخاري است .
الهيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج8، ص26، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي – القاهرة، بيروت – 1407هـ.
پس طبق اين روايت نظر عايشه اين است كه عمري كه مرده و دفن شده است از درون قبر او را مي‌بيند و عايشه مجبور مي‌شود كه با حجاب كنار قبر برود.
5. پاسخ مردگان به سلام زنده‌ها:
مرده از درون قبر به كساني كه در كنار قبر وي به او سلام مي‌كنند نگاه مي‌كند و جواب سلامشان را مي‌دهد :
أخبرنا أبو عبد الله عبيد بن محمد قراءة مني عليه سنة تسعين وثلاثمائة في ربيع الأول قال أملت علينا فاطمة بنت الريان المستملي في دارها بمصر في شوال سنة اثنتين وأربعين وثلاث مئة قالت حدثنا الربيع بن سليمان المؤذن صاحب الشافعي قال حدثنا بشر بن بكير عن الأوزاعي عن عطاء عن عبيد بن عمير عن بن عباس قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم «ما من أحد مر بقبر أخيه المؤمن كان يعرفه في الدنيا فسلم عليه إلا عرفه ورد عليه السلام».
از ابن عباس به نقل از پيامبر صلى الله عليه وسلم : هر كسي كه به قبر برادر مؤمن خود بگذر كه در دنيا او را مي‌شناخت پس به او سلام كند ميت از درون قبر او را مي‌شناسد و جواب سلام او را مي‌دهد .
النمري القرطبي المالكي، ابوعمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاى 463هـ)، الاستذكار الجامع لمذاهب فقهاء الأمصار في ش رح الموطأ، ج1، ص185 تحقيق: سالم محمد عطا – محمد علي معوض، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 2000م.
تصحيح روايت توسط عيني :
بدر الدين عيني شارح صحيح بخاري مي‌نويسد سند روايت صحيح است :
وعند ابن عبد البر ، بسند صحيح : « ما من أحد يمر بقبر أخيه المؤمن كان يعرفه في الدنيا فيسلم عليه إلاَّ عرفه ورد عليه السلام » . ولما أخرج الترمذي حديث بريدة ، قال : والعمل على هذا عند أهل العلم : لا يرون بزيارة القبور بأسا . وهو قول ابن المبارك والشافعي وأحمد وإسحاق .
و از ابن عبد البر با سند صحيح روايت شده : هر كسي كه به قبر برادر مؤمن خود بگذر كه در دنيا او را مي‌شناخت پس به او سلام كند ميت از درون قبر او را مي‌شناسد و جواب سلام او را مي‌دهد ، و ترمذي وقتي كه حديث بريده را آورده گفته : اهل علم به اين روايت عمل كردند : و علما زيارت قبور را جايز مي‌دانند ، و اين قول ابن مبارك و شافعي و احمد بن حنبل و اسحاق است .
العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاى 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج8، ص69، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
تصحيح روايت توسط ابن تيميه:
ابن تيميه مي‌گويد كه اين روايت از پيامبر ثابت و صحيح است :
كما ثبت عن رسول الله «وما من رجل يمر بقبر الرجل كان يعرفه فى الدنيا فيسلم عليه الا رد الله عليه روحه حتى يرد عليه السلام» صح ذلك عن النبى إلى غير ذلك من الأحاديث.
روايت ثابت است از پيامبر هر كسي كه به قبر برادر مؤمن خود بگذر كه در دنيا او را مي‌شناخت پس به او سلام كند ميت از درون قبر او را مي‌شناسد و خدا روحش را برمي‌گرداند و جواب سلام او را مي‌دهد و اين روايت ثابت است از پيامبر و روايات ديگر هم وجود دارد .
ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج24، ص173تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية.
أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، قاعدة جليلة في التوسل والوسيلة ، ج1، ص150 دار النشر : المكتب الإسلامي – بيروت – 1390 – 1970 ، تحقيق : زهير الشاويش
أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، الرد على الأخنائي واستحباب زيارة خير البرية ، ج1، ص88 دار النشر : المطبعة السلفية – القاهرة ، تحقيق : عبد الرحمن بن يحيى المعلمي اليماني
ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، منهاج السنة النبوية، ج2، ص442، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولى، 1406هـ.
نقل تصحي ح روايت توسط محمد بن عبد الوهاب:
حتي محمد بن عبد الوهاب امام وهابيت اين روايت را آورده و مي‌نويسد كه عبد الحق روايت را تصحيح كرده است :
أخرج ابن عبد البر عن ابن عباس قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : ما من أحد يمرّ بقبر أخيه المؤمن – كان يعرفه في الدنيا – فيسلم عليه ، إلا عرفه ورد عليه السلام صححه عبد الحق ، وفي الباب عن أبي هريرة وعائشة .
محمد بن عبد الوهاب (متوفاي 1206 هـ )، أحكام تمني الموت ، ج1، ص46، تحقيق : الشيخ عبد الرحمن بن محمد السّدحان ، والشيخ عبد الله بن عبد الرحمن الجبرين ، ناشر : مطابع الرياض – الرياض ، الطبعة : الأولى .
6. جواب پيامبر (ص) در قبر به سلام حضرت عيسى عليه السلام
ابو يعلي موصلي در كتابش آورده كه پيامبر فرمود: در زماني كه حضرت عيسي نازل مي‌شود اگر كنار قبر من بايستد و مرا بخواند و من جوابش را مي‌دهم:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عِيسَى، حَدَّثَنَا ابْنُ وَهْبٍ، عَنْ أَبِي صَخْرٍ، أَنَّ سَعِيدًا الْمَقْبُرِيَّ أَخْبَرَهُ، أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا هُرَيْرَةَ، يَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلى الله عليه وسلم) يَقُولُ: وَالَّذِي نَفْسُ أَبِي الْقَاسِمِ بِيَدِهِ، لَيَنْزِلَنَّ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ إِمَامًا مُقْسِطًا وَحَكَمًا عَدْلا، فَلَيَكْسِرَنَّ ا لصَّلِيبَ، وَلَيَقْتُلَنَّ الْخِنْزِيرَ، وَلَيُصْلِحَنَّ ذَاتَ الْبَيْنِ، وَلَيُذْهِبَنَّ الشَّحْنَاءَ، وَلَيُعْرَضَنَّ عَلَيْهِ الْمَالُ فَلا يَقْبَلُهُ، ثُمَّ لَئِنْ قَامَ عَلَى قَبْرِي، فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ لأُجِيبَنَّهُ .
از رسول الله (صلى الله عليه وسلم) نقل مي‌كند كه فرمود : به تحقيق عيسي بن مريم نازل مي‌شود و حال اينكه امامي عدات گستر و حاكمي عادل است ، پس صليب را مي‌شكند و گراز را مي‌كشد ، و اختلافات و كينه و دشمني را از بين مي‌برد و اموال بر او عرضه مي‌شود او قبول نمي‌كند ، سپس وقتي كه بر قبر من بايستد و بگويد : اي محمد ، م ن جواب او را خواهم داد .
سند حديث معتبر است ، تمام راويان آن از روات بخاري و مسلم است ،‌ غير از ابوصخر حميد كه فقط از روات مسلم است و هر كس كه از راويان مسلم و بخاري باشد در نزد اهل سنت ثقه است؛ چرا كه همه، روايات بخاري و مسلم را صحيح مي‌دانند و شك در آن را جايز نمي‌دانند.
حسين سلم أسد در ذيل اين روايت مي‌نويسد:
إسناده صحيح.
أبو يعلي الموصلي التميمي، أحمد بن علي بن المثني (متوفاى307 هـ)، مسند أبي يعلي، ج11، ص462، ح6584،تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث – دمشق، الطبعة: الأولى، 1404 هـ – 1984م.
الباني اين روايت را «روايت: 2733 – (الصحيحة)» آورد ه است :
السلسلة الصحيحة – (ج 6 / ص 236)
السلسلة الصحيحة المجلدات الكاملة طبق نرم افزار مكتبه شامله نيز اين روايت را آورده و كلام الباني را درمورد روايت نقل مي‌كند:
2733 – والذي نفس أبي القاسم بيده لينزلن عيسى ابن مريم إماما مقسطا و حكما عدلا ، فليكسرن الصليب و ليقتلن الخنزير و ليصلحن ذات البين و ليذهبن الشحناء و ليعرضن عليه المال فلا يقبله ، ثم لئن قام على قبري فقال : يا محمد لأجبته .
قال الألباني في السلسلة الصحيحة 6 / 524 :
أخرجه أبو يعلى في مسنده ( 4 / 1552 ) : حدثنا أحمد بن عيسى أخبرنا ابن وهب عن أبي صخر أن سعيد المقبري أخبره أنه سمع أبا هريرة يقول : سمعت رسول الله
صلى الله عليه وسلم : فذكره . قلت : و هذا إسناد جيد رجاله كلهم ثقات رجال
الشيخين غير أبي صخر – و هو حميد ابن زياد الخراط – فمن رجال مسلم وحده ، و قد تكلم فيه بعضهم ، و صحح له ابن حبان و الحاكم و البوصيري ، و مشاه المنذري ،
بعد از نقل روايت گفته : و سند اين روايت خوب است و همه راويانش ثقه هستند و راويان صحيح بخاري و مسلم هستند غير از ابي صخر كه از روات مسلم است و ابن حبان و بوصيري و مشاه المنذي او را توثيق كردند .
السلسلة الصحيحة المجلدات الكاملة 1-9 – (ج6 ،ص232)
هيثمي همين روايت را آورده و مي‌نويسد كه راويان آن از راويان صحيح بخاري و مسل م هستند :
رواه أبو يعلى ورجاله رجال الصحيح.
الهيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج8، ص211، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي – القاهرة، بيروت – 1407هـ.
ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفاى571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج47، ص494، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر – بيروت – 1995.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية، ج15، ص211و ج 18، ص 401، تحقيق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشتري، ناشر: دار العاصمة/ دار الغيث، الطبعة: الأولى، السعودية – 1419هـ .
الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبد الله (متوفاى1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج22، ص35، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الحاوي للفتاوي في الفقه وعلوم التفسير والحديث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج2، ص154، تحقيق: عبد اللطيف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 14 21هـ – 2000م.
صالحي شامي روايتي آورده كه پيامبر جواب سلام حضرت عيسي را مي‌دهد و مي‌گويد سند روايت صحيح است.
وروى محمد بن يحيى بن أبي عمر – برجال ثقات – عن أبي هريرة – رضي الله تعالى عنه – أن رسول الله – صلى الله عليه وسلم – قال : ( إن عيسى ابن مريم يكون مارا بالمدينة حاجا أو معتمرا ولئن سلم علي لأردن عليه ) .
الصالحي الشامي، محمد بن يوسف (متوفاى942هـ)، سبل الهدي والرشاد في سيرة خير العباد، ج12، ص357، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ.
پس اين روايت دلالت مي‌كند بر اينكه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بعد از جان دادن هم صداي ديگران را مي‌شنوند و هم مي‌تواند جواب دهد و اختصاصي به حضرت عيسي ندارد همانطور كه سيره صحابه و تابعين اين بود كه مي‌آمدند و به حضرت سلام مي‌دادند همانند روايت ابو ايوب انصاري كه در اول بحث آورديم و روايات فراواني كه اين مطلب را تأييد مي‌كند .
7. دستور رسول خدا (ص) به زيارت شهداي احد ، و كلام حضرت در مورد جواب سلام آنها
واقدي از علماي بزرگ اهل سنت اين روايت را در كتاب مغازي آورده است :
ومر رسول الله صلى الله عليه وسلّم على مصعب بن عمير فوقف عليه ، ودعا ، وقرأ : رجالٌ صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضى نحبه ومنهم من ينتظر وما بدلوا تبديلاً ، أشهد أن هؤلاء شهداء عند الله يوم القيامة ، فأتوهم وزوروهم وسلموا عليهم والذي نفسي بيده ، لا يسلم عليهم أحدٌ إلى يوم القيامة إلا ردوا عليه .
وكان أبو سعيد الخدري يقف على قبر حمزة فيدعو ويقول لمن معه : لا يسلم عليهم أحدٌ إلا ردوا عليه السلام ، فلا تدعوا السلام عليهم وزيارتهم .
وكان أبو سفيان مولى ابن أبي أحمد يحدث أنه كان يذهب مع محمد بن مسلمة وسلمة بن سلامة بن وقش في الأشهر إلى أحد ، فيسلمان على قبر
وكانت أم سلمة زوج النبي صلى الله عليه وسلّم تذهب فتسلم عليهم في كل شهرٍ فتظل يومها ، فجاءت يوماً ومعها غلامها نبهان ، فلم يسلم فقالت : أي لكع ، ألا تسلم عليهم ؟ والله لا يسلم عليهم أحدٌ إلا ردوا إلى يوم القيامة .
وكان أبو هريرة يكثر الاختلاف إليهم . وكان عبد الله بن عمر إذا ركب إلى الغابة فبلغ ذباب ، عدل إلى قبور الشهداء فسلم عليهم ، ثم رجع إلى ذباب حتى استقبل الطريق طريق الغابة ويكره أن يتخذهم طريقاً ، ثم يعارض الطريق حتى يرجع إلى طريقه الأولى .
وكانت فاطمة الخزاعية قد أدركت تقول : رأيتني وغابت الشمس بقبور الشهداء ومعي أختٌ لي ، فقلت لها : تعالى ، نسلم على قبر حمزة وننصرف . قالت : نعم . فوقفنا على قبره فقلنا : السلام عليك يا عم رسول الله . فسمعنا كلاماً رد علينا : وعليكما السلام ورحمة الله .
رسول الله صلى الله عليه وسلّم بر مصعب بن عمير پس ايستاد و دعا كرد و اين آيه را خواند : از مؤمنان مردانى هستند كه به پيمانى كه با خدا بسته بودند وفا كردند. بعضى بر سر پيمان خويش جان باختند و بعضى چشم به راهند و هيچ پيمان خود دگرگون نكرده‏اند. (احزاب/23) ، سپس فرمودند : نزد قبورشان بياييد و آنها را زيارت كنيد و بر آنها سلام كنيد ، قسم به خدائي كه جان من در دست قدرت اوست ، كسي بر آنها سلام نمي‌كند تا روز قيامت مگر اينكه جواب سلام او را مي‌دهند ،….
الواقدي، ابوعبد الله محمد بن عمر بن واقد (متوفاى207 هـ)، كتاب المغازي، ج1، ص267، ص268، تحقيق: محمد عبد القادر أحمد عطا، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1424 هـ – 2004 م.
الأصبهاني، ابو نعيم أحمد بن عبد الله (متوفاى430هـ)، حلية الأولياء وطبقات الأصفياء، ج1، ص108، ناشر: دار الكتاب العربي – بيروت، الطبعة: الرابعة، 1405هـ.
إبن أبي‌الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاى655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج15، ص25، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ – 1998م.
السيواسي الحنفي، كمال الدين محمد بن عبد الواحد (متوفاى 681هـ)، شرح فتح القدير، ج3، ص183، ناشر:دار الفكر – بيروت، الطبعة: الثانية.
السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)، ج1، ص453، طبق برنامه الجامع الكبير.
الهندي، علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين (متوفاى975هـ)، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، ج10، ص173، تحقيق: محمود عمر الدمياطي، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1419هـ – 1998م.
اين روايت ، ثابت مي‌كند كه تعداد زيادي از صحابه و بزرگان اهل سنت به زيارت قبر شهداي احد رفته ، و سلام كرده و جواب سلام نيز گرفته‌اند كه به برخي از انها اشاره مي‌كنيم :
ابوسعيد خدري ؛ أبو سفيان مولى ابن أبي أحمد ؛ محمد بن مسلمة ؛ سلمة بن سلامة بن وقش ؛ ام المؤمنين أم سلمة زوج النبي صلى الله عليه وسلّم ؛ أبو هريرة ؛ عبد الله بن عمرو؛ فاطمة الخزاعية
محمد بن عبد الوهاب و نقل تصحيح اين روايت:
محمد بن عبد الوهاب امام وهابيت مي‌گويد حاكم نيشابوري روايت را صحيح مي‌داند :
وللحاكم وصححه عن عبد الله بن أبي فروة أن النبي صلى الله عليه وسلم زار قبور الشهداء بأحد ، فقال : اللهم إن عبدك ونبيك يشهد أن هؤلاء شهداء ، وأن من زارهم أو سلم عليهم إلى يوم القيامة ردوا عليه.
وحاكم تصحيح كرده از عبد الله بن ابي فروه اينكه پيامبر صلى الله عليه وسلم قبرهاي شهداي احد را زيارت كرده و فرموده : خدايا شاهد باش كه بنده تو و پيامبر تو شهادت مي‌دهد كه اينها شهيد هستند و هركس كه به زيارت آنان بيايد و به آنان سلام كند جواب او را مي‌دهند تا روز قيامت .
محمد بن عبد الوهاب (متوفاي 1206 هـ )، أحكام تمني الموت ، ج1، ص47، تحقيق : الشيخ عبد الرحمن بن محمد السّدحان ، والشيخ عبد الله بن عبد الرحمن الجبرين ، ناشر : مطابع الرياض – الرياض ، الطبعة : الأولى
آلوسي و تصحيح روايت:
علامه اهل سنت آلوسي مي‌گويد روايت صحيح است :
وبما رواه البيهقي والحاكم وصححه وغيرهما عن أبي هريرة أن النبي صلى الله عليه وسلم وقف على مصعب بن عمير وعلى أصحابه حين رجع من أحد فقال : أشهد أنكم أحياء عند الله تعالى فزوروهم وسلموا عليهم فوالذي نفسي بيده لا يسلم عليهم أحد إلا ردوا عليه إلى يوم القيامة وبما أخرج إبن عبدالبر وقال عبدالحق الأشبيلي إسناده صحيح.
الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبد الله (متوفاى1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج21، ص55، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
8. استحباب تلقين ميت در قبر و ميت تلقين را مي‌شنود:
ابن حجر عسقلاني در كتاب تخليص الحبير در اين باره مي‌ نويسد:
الطَّبَرَانِيُّ عن أبي أُمَامَةَ إذَا أنا مِتُّ فَاصْنَعُوا بِي كما أَمَرَنَا رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم أَنْ نَصْنَعَ بِمَوْتَانَا أَمَرَنَا رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم فقال إذَا مَاتَ أَحَدٌ من إخْوَانِكُمْ فَسَوَّيْتُمْ التُّرَابَ على قَبْرِهِ فَلْيَقُمْ أحدكم على رَأْسِ قَبْرِهِ ثُمَّ لْيَقُلْ يا فُلَانُ بن فُلَانَةَ فإنه يَسْمَعُهُ وَلَا يُجِيبُ ثُمَّ يقول يا فُلَانُ بن فُلَانَةَ فإنه يَسْتَوِي قَاعِدًا ثُمَّ يقول يا فُلَانُ بن فُلَانَةَ فإنه يقول أَرْشِدْنَا يَرْحَمْكَ اللَّهُ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُ ونَ فَلْيَقُلْ اُذْكُرْ ما خَرَجْت عليه من الدُّنْيَا شَهَادَةَ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَأَنَّك رَضِيت بِاَللَّهِ رَبًّا وَبِالْإِسْلَامِ دِينًا وَبِمُحَمَّدٍ نَبِيًّا وَبِالْقُرْآنِ إمَامًا فإن مُنْكَرًا وَنَكِيرًا يَأْخُذُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بِيَدِ صَاحِبِهِ وَيَقُولُ انْطَلِقْ بِنَا ما يُقْعِدُنَا عِنْدَ من لُقِّنَ حُجَّتُهُ قال فقال رَجُلٌ يا رَسُولَ اللَّهِ فَإِنْ لم يَعْرِفْ أُمَّهُ قال يَنْسُبُهُ إلَى أُمِّهِ حَوَّاءَ يا فُلَانُ بن حَوَّاءَ.
وَإِسْنَادُهُ صَالِحٌ و قد قَوَّاهُ الضِّيَاءُ في أَحْكَامِهِ وَأَخْرَجَهُ عبد الْعَزِيزِ في الشَّافِي.
سعيد بن عبد الله اودي ابا امامه را در هنگام جان دادن ديدم كه مي‌گفت اگر جان دادم همان كاري را انجام دهيد كه رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم فرموده است براي مردگانتان انجام دهيد ، پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم دستور داد كه اگر كسي از شما از دنيا رفت و او را دفن كرديد و خاك روي او ريختيد يكي بر سر قبرش بايستد و بگويد اي فلاني فرزند فلان زن پس آن مرده مي‌شنود ولي جواب نمي‌دهد سپس مي‌گويد اي فلاني فرزند فلان زن پس آن مرده مي‌نشيند و مي‌گويد من را ارشاد كن خدا رحمتت كند ولي شما نمي‌شنويد پس ذكر كنيد عقيده‌اي كه در دنيا داشتي از شهادت لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ والله را به عنوان رب قبول داري و اسلام را به عنوان دين و محمد را به عنوان پيامبر و قرآن را به عنوان امام قبول دارم و پس نكير و منكر دست همديگر را مي‌گيرند و مي‌گويند برويم و نمي‌نشينيم نزد كسي كه حجتش را تلقين شده است و خدا حجت او مي‌شود ، شخصي سؤال كرد اي رسول خدا اگر مادر ميت را ندانيم كيست چه بگوييم فرمود: نسبتش دهيد به حوا و گفته شود اي فلاني فرزند حوا .
سند اين روايت صالح است و ضياء المقدصي اين روايت را در كتاب احكامش تقويت كرده و عبد العزيز آن را در شافي آورده است.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تلخيص الحبير في أحاديث الرافعي الكبير، ج2، ص136، تحقيق السيد عبدالله هاشم اليماني المدني، ناشر: – المدينة المنورة – 1384هـ – 1964م.
شوكاني نيز همين روايت و كلام ابن حجر را نقل كرده است:
قال الْحَافِظُ في التَّلْخِيصِ وَإِسْنَادُهُ صَالِحٌ.
الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاى 1255هـ)، نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقي الأخبار، ج4، ص139، ناشر: دار الجيل، بيروت – 1973.
ابن جوزي مي‌نويسد كه ابن حجر گفته است: سند رواي ت صالح است و ضياء اين روايت را تقويت كرده است:
الأول الحافظ ابن حجر رحمه الله تعالى ذكر في التخليص ( 1 \ 135 – 136 ) حديث أبي أمامة المرفوع في تلقين الميت على القبر بعد دفنه فقال إسناده صالح وقد قواه الضياء في أحكام.
اول حافظ ابن حجر ره در كتاب تلخيص ذكر كرده است كه حديث ابا امامه كه مرفوع است در تلقين ميت بعد از دفن پس ابن حجر گفت سند روايت صالح و درست است و ضياء در كتاب احكام اين اروايت را تقويت كرده است .
ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاى 597 هـ)، دفع شبه التشبيه بأكف التنزيه ، ج1، ص298، تحقيق : حسن السقاف ، ناشر : دار الإمام النووي – الأردن ، الطبعة : الثالثة ، 1413هـ – 1992م.
صنعاني مي‌نويسد:
قال المصنف إسناده صالح.
الأمير الصنعاني ، محمد بن إسماعيل (متوفاى1182هـ) ، سبل السلام شرح بلوغ المرام من أدلة الأحكام ، ج2، ص113، تحقيق : محمد عبد العزيز الخولي ، ناشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت ، الطبعة : الرابعة ، 1379 هـ .
انصاري شافعي بعد از ذكر روايت مي‌نويسد كه سند آن هيچ مشكلي ندارد و حافظ ابو منصور آن را در جامع الدعاء الصحيح آورده است و امام احمد تلقين ميت را جايز مي‌داند :
إسناده لا أعلم به بأسًا ( 1720 ) ، وذكره الحافظ أبو منصور في ( جامع الدعاء الصحيح ) ، وزاد بعد قوله 🙁 قد لقن حجته ): ( ويكون الله حجته ) ( 1721 ) دونهما ). قال : وقد أرخص الإمام أحمد بن حنبل في تلقين الميت ، وأعجبه ذلك ( 1722 ) ،
الأنصاري الشافعي، سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد المعروف بابن الملقن(متوفاى804هـ)، البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير، ج5، ص334، تحقيق: مصطفي ابوالغيط و عبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ناشر: دار الهجرة للنشر والتوزيع – الرياض-السعودية، الطبعة: الاولى، 1425هـ-2004م.
ملا علي قاري مي‌نويسد كه ابن حجر مي‌گويد : در اين روايت اشاره‌اي به تلقين ميت بعد از تمام شدن دفن و كيفيت آن مشهور است و تلق ين ميت سنت است بر آنچه مورد اعتماد است نزد اهل سنت خلاف كساني كه آن را بدعت دانسته‌اند و حديث صريحي در جواز تلقين ميت هست كه به آن عمل مي‌شود در مستحبات اتفاق دارند، بلكه اين حديث تقويت مي‌شود بوسيله شواهدي وتا حد درجه حسن مي‌رسد:
وقال ابن حجر : وفيه إيماء إلى تلقين الميت بعد تمام دفنه وكيفيته مشهورة وهو سنة على المعتمد من مذهبنا خلافاً لمن زعم أنه بدعة كيف وفيه حديث صريح يعمل به في الفضائل اتفاقاً ، بل اعتضد بشواهد يرتقي بها إلى درجة الحسن.
ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاى1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاه المصابيح، ج1، ص327، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية – لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ – 2001م .
عمل علماي اهل سنت به اين روايت:
امام اهل سنت نووي مي‌نويسد كه جماعت زيادي از علماء قائل به استحباب تلقين ميت بعد از دفن هستند:
470 وروينا في سنن البيهقي بإسناد حسن أن ابن عمر استحب أن يقرأ على القبر بعد الدفن أول سورة البقرة وخاتمتها
فصل وأما تلقين الميت بعد الدفن فقد قال جماعة كثيرون من أصحابنا باستحبابه وممن نص على استحبابه القاضي حسين في تعليقه وصاحبه أبو سعد المتولي في كتابه التتمة والشيخ الإمام الزاهد أبو الفتح نصر بن إبراهيم بن  نصر المقدسي والإمام أبو القاسم الرافعي وغيرهم ونقله القاضي حسين عن الأصحاب وأما لفظه فقال الشيخ نصر إذا فرغ من دفنه يقف عند رأسه ويقول يا فلان بن فلان اذكر العهد الذي خرجت عليه من الدنيا شهادة أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له وأن محمد عبده ورسوله وأن الساعة آتية لا ريب فيها وأن الله ببعث من في القبور قل رضيت بالله ربا وبالإسلام دينا وبمحمد صلى الله عليه وسلم نبيا وبالكعبة قبلة وبالقرآن إماما وبالمسلمين إخوانا ربي الله لا إله إلا هو وهو رب العرش العظيم هذا لفظ الشيخ نصر المقدسي في كتابه التهذيب ولفظ الباقين بنحوه وفي لفظ بعضهم نقص عنه ثم من هم من يقول يا عبد الله بن أمة الله ومنهم من يقول يا عبد الله بن حواء ومنهم من يقول يا فلان باسمه ابن أمة الله أو يا فلان بن حواء….
و در سنن بيهقي با سند حسن از ابن عمر روايت شده است كه خواندن اول و آخر سوره بقره بر قبر مستحب است ، فصل : جماعت زيادي از علماء قائل به استحباب تلقين ميت بعد از دفن هستند ، از كساني كه قائل به استحباب شدند : قاضي حسين در تعليقش و ابوسعيد متولي در كتاب تتمه و شيخ و امام زاهد ابوالفتح نصر بن ابراهيم بن نصر مقدسي و امام ابو القاسم رافعي و ديگر علما…
النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوف اى676 هـ)، الأذكار المنتخبة من كلام سيد الأبرار، ج1، ص129، دار النشر: دار الكتب العربي – بيروت – 1404هـ – 1984م.
اشبيلي همين روايت را آورده و باب خاصي براي تلقين ميت بعد از دفن دارد :
الباب السابع تلقين الميت بعد الدفن والدعاء له وقراءة القرآن عنده وذكر محاسنه والسكوت عن مساوئه.
الإشبيلي أبو محمد عبد الحق بن عبد الرحمن بن عبد الله الوفاة: 581 ، العاقبة في ذكر الموت ، ج1، ص182،دار النشر : مكتبة دار الأقصى – الكويت – 1406 – 1986 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : خضر محمد خضر
بهاء‌ الدين جندي بعد از ذكر روايتي از پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم مي‌نويسد به حكم اين رواي� � تلقين ميت در قبر واجب است:
ومن غريب ما أورده عن هاني مولى عثمان بن عفان بسند متصل أنه قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم إن القبر أول منزل من منازل الآخرة فمن نجا منه فما بعده أيسر منه ومن لم ينج فما بعده أشر قال وكان صلى الله عليه وسلم إذا فرغ من دفن الميت قال استغفروا لصاحبكم واسألوا الله تعالى له التثبيت فإنه الآن يسأل قال وفي هذا الحديث دليل على وجوب تلقين الميت إذا ألحد بالشهادتين.
الجندي الكندي بهاء الدين محمد بن يوسف بن يعقوب الوفاة: قبل سنة 732هـ ، السلوك في طبقات العلماء والملوك ، ج1، ص282، ص283، دار النشر : مكتبة الإرشاد – صنعاء – 1995م ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : محمد بن علي بن الحسين الأكوع الحوالي
ابن تيميه رهبر فكري وهابيت مي‌گويد تلقين ميت جايز است :
وسئل «هل يشرع تلقين الميت الكبير والصغير أو لا»
فأجاب وأما تلقين الميت فقد ذكره طائفة من الخراسانيين من أصحاب الشافعى واستحسنوه أيضا ذكره المتولى والرافعى وغيرهما وأما الشافعى نفسه فلم ينقل عنه فيه شيء ومن الصحابة من كان يفعله كأبى أمامة الباهلى وواثلة بن الإسقع وغيرهما من الصحابة ومن أصحاب أحمد من استحبه والتحقيق أنه جائز وليس بسنة راتبة والله أعلم.
سؤال «آيا تلقين ميت بزرگ و كوچك جايز است يا نه ؟»
جواب:
تلقين ميت را گروهي از خراسانيها و اصحاب شافي ذكر كردند و آن را حسن دانستند و همچنين متولي و رافعي و ديگران ذكر كردند ولي از شافعي چيزي در اين باره ذكر نشده است و بعضي از صحابه تلقين را انجام مي‌دادند مثل اباامامه و واثبه بن الاسقع و ديگر صحابه و اصحاب احمد بن حنبل تلقين را حسن دانسته‌اند و قول تحقيق شده اين است كه تلقين ميت جايز است و سنت نيست و الله اعلم.
ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج24، ص299، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانیه.
ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، الفتاوى الكبرى لشيخ الإسلام ابن تيمية ، ج1، ص289، تحقيق : قدم له حسنين محمد مخلوف ، ناشر : دار المعرفة – بيروت .
زرعي دمشقي مي‌نويسد:
عمل مسلمانان از قديم تا الآن اين بوده كه مرده را تلقين مي‌كردند و اگر مرده نمي‌شنيد اين كار عبث و بي فايده بود و از امام احمد درمورد تلقين ميت در قبر سؤال شد گفت حسن است و بر عمل مسلمانان بر آن استدلال كرد :
فصل ويدل على هذا أيضا ما جرى عليه عمل الناس قديما وإلى الآن من تلقين الميت في قبره ولولا أنه يسمع ذلك وينتفع به لم يكن فيه فائدة وكان عبثا وقد سئل عنه الإمام أحمد رحمه الله فاستحسنه واحتج عليه بالعمل.
الزرعي الدمشقي أبو عبد الله شمس الدين محمد بن أبي بكر بن أيوب بن سعد الوفاة: 751 هـ ،الروح في الكلام على أرواح الأموات والأحياء بالدلائل من الكتاب والسنة ، ج1، ص13 دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت – 1395 – 1975
حدادي عبادي حنفي مي‌نويسد: تلقين ميت در قبر نزد اهل سنت جايز است:
وَأَمَّا تَلْقِينُ الْمَيِّتِ فِي الْقَبْرِ فَمَشْرُوعٌ عِنْدَ أَهْلِ السُّنَّةِ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُحْيِيه فِي الْقَبْرِ وَصُورَتُهُ أَنْ يُقَالَ يَا فُلَانُ بْنَ فُلَانٍ أَوْ يَا عَبْدَ ال لَّهِ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ اُذْكُرْ دِينَك الَّذِي كُنْت عَلَيْهِ وَقَدْ رَضِيت بِاَللَّهِ رَبًّا وَبِالْإِسْلَامِ دِينًا وَبِمُحَمَّدٍ نَبِيًّا .
الحدادي العبادي الحنفي ، أبو بكر بن علي بن محمد (متوفاى800هـ)، الجوهرة النيرة شرح مختصر القدوري، ج1، ص398، طبق برنامه الجامع الكبير.
شنقيطي مي‌نويسد:
ابن قيم براي جواز تلقين ميت در قبر ادله‌اي آورده است ، كه از آن ادله، حسن دانستن امام احمد و عمل مسلمانان كه در همه زمانها بوده و متصل به زمان پيامبر است بدون انكار كسي از مسلمانان .
وقد رأيت ابن القيم استدلّ له بأدلّة ، منها : أن الإمام أحمد رحم ه اللَّه سئل عنه فاستحسنه. واحتجّ عليه بالعمل . ومنها : أن عمل المسلمين اتّصل به في سائر الأمصار والأعصار من غير إنكار .
الجكني الشنقيطي، محمد الأمين بن محمد بن المختار (متوفاى 1393هـ.)، أضواء البيان في إيضاح القرآن بالقرآن، ج6، ص138، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. – بيروت. – 1415هـ – 1995م.
التميمي الحنبلي، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر (متوفاى 1225هـ)، الفواكه العذاب في الرد علي من لم يحكم السنة والكتاب، ج6، ص203 طبق برنامه الجامع الكبير
4. ادله حيات پس از مرگ
قسمت چهارم اين نوشتار را به نقل ادله حيات پس از مرگ قرار مي‌دهیم.
بررسي اين ادله از آن جهت اهميت دارد كه وقتي حيات پس از مرگ ثابت شود ، ديگر لفظ «ميت» كه وهابيون روي آن تكيه فراوان داشتند از كار افتاده و شنيدن مردگان بعد از مرگ با همين استدلال ممكن مي‌شود.
ابن قتيبة مي‌گويد :
وهذه أشياء مشهورة كأنها عيان فإذا جاز أن يكون هؤلاء الشهداء أحياء عند ربهم يرزقون وجاز أن يكونوا فرحين ومستبشرين فلم لا يجوز أن يكون أعداؤهم الذين حاربوهم وقتلوهم أحياء في النار يعذبون وإذا جاز أن يكونوا أحياء فلم لا يجوز أن يكونوا يسمعون وقد أخبرنا رسول الله صلى الله عليه وسلم وقوله الحق.
سالم بودن اجساد شهدا و حياتشان اينقدر مشهور است كه گويا آشكار و ثابت است ، پس اگر ثابت باشد كه شهدا زنده هستند و نزد پروردگارشان روزي مي‌خورند و خوشحال و مستبشر هستند؛ پس چرا جايز نباشد كه دشمنان آنها كه با آنها جنگيدند و آنها را كشتند در آتش جهنم زنده باشند و عذاب شوند و اگر جايز باشد كه زنده باشد چرا جايز نباشد كه بشنوند و حال اين است كه رسول الله صلي الله عليه وسلم شنيدن آنها را به ما خبر داده است و حق فرمايش حضرت است .
الدينوري، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاى276هـ)، تأويل مختلف الحديث، ج1، ص151- 152، تحقيق: محمد زهري النجار ، ناشر : دار الجيل – بيروت – 1393هـ – 1972م
بنا براين ، اگر ثابت شود كسي بعد از مرگ زنده شده است ، ديگر نمي‌توان به صورت مطلق حكم به عدم سماع وي كرد.
ادله حيات پس از مرگ را از نظر قرآن و روايات بررسي مي‌كنيم:
أ. آياتي كه دلالت بر حيات بعد از مرگ مي‌كنند
آيات متعددي از قرآن كريم، بر حيات پس از مرگ دلالت دارند:
آيه اول؛ زنده بودن شهداء
خداوند متعال در قرآن كريم تصريح مي‌كند كه شهداء زنده و در نزد او متنعم هستند .
وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون * فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بالَذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُون * يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَة مِّنَ اللَّهِ وَفَضْل وَأَنَّ اللَّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ . (آل عمران/ 169-171)
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند، مرده مپندار، بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند. به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته‌اند شادى مى‌كنند كه نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين مى‌شوند. بر نعمت و فضل خدا و اينكه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمى‌گر داند، شادى مى‌كنند.
در اين آيات، بهره مندى شهيدان از نعمتهاى الهى و خوشنودى از آنچه به دست آورده‌اند دليل بر حيات و زندگى مجدّد آنان است .
سخنان علماي اهل سنت درباره اين آيه
1. احمد بن حنبل (متوفاي241هـ):
احمد بن حنبل امام اهل سنت مي‌گويد كه شهداء زنده هستند:
الشهداء أحياء يرزقون ويقول إن الشهداء بعد القتل باقون يأكلون أرزاقهم.
شهداء زنده‌اند و روزي داده مي‌شوند. شهداء بعد از كشته شدن باقي هستند روزي خود را مي‌خورند .
الشيباني، أحمد بن محمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفاي241هـ)، العقيدة رواية أبي بكر الخلال، ج1،ص121، تحقيق: عبد العزيز عز الدين السيروان، دار النشر: دار قتيبة – دمشق، الطبعة: الأولى 1408
ابو يعلي حنبلي در كتاب «طبقات الحنابلة»، نيز عقيده احمد بن حنبل را بازگو مي‌كند:
ويقول إن الشهداء بعد القتل باقون يأكلون أرزاقهم
وكان يقول إن الأنبياء أحياء في قبورهم يصلون وأن الميت يعلم بزائره يوم الجمعة بعد طلوع الفجر وقبل طلوع الشمس.
احمد بن حنبل مي‌گويد : شهيدان بعد شهادت حيات دارند و روزي مي‌خورند و نيز مي‌گفت كه انبياء در قبرهايشان زنده هستند و نماز مي‌خوانند و مرده از زائر قبرش در وقت طلوع فجر روز جمعه قبل از طلوع خورشيد آگاهي دارد .
البغدادي الحنبلي، أبو الحسین محمد بن أبي يعلى بن الفراء (متوفاى521هـ) ، ذيل طبقات الحنابلة ،ج1،ص303،تحقيق : محمد حامد الفقي ، ناشر : دار المعرفة – بيروت .
2. قرطبي (متوفاى671هـ):
قرطبي امام اهل سنت بعد از نقل شأن نزول آيه مي‌نويسد: بيشتر علماء بر اين عقيده هستند كه شهداء زنده هستند :
فالذي عليه المعظم هو ما ذكرناه وأن حياة الشهداء محققة.
آن مطلبي كه معظم علماء به آن معتقد هستند اين است كه ما ذكر كرديم به اين كه زنده بودن شهدا ثابت شده است .
الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد بن أبي بكر بن فرح (متوفاى671هـ)، الجامع لأحكام القرآن ، ج4، ص269، ناشر: دار الشعب – القاهرة.
3. ن ووي شافعي:
نووي از بزرگان اهل سنت و شارح صحيح مسلم اين آيه را دليل بر حيات مردگان مي‌آورد:
لقول الله تعالى فى الشهداء أحياء عند ربهم يرزقون والأحاديث السابقة أن أرواح الشهداء تأكل من ثمار الجنة.
قول خداوند متعال درمورد شهدا كه زنده هستند و نزد پروردگارشان روزي مي‌خورند و روايات گذشته كه ثابت مي‌كند ارواح شهدا از ميوه‌هاي بهشتي مي‌خورند .
النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج13، ص61، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ.
4. ادعاي تواتر رواي ات اين باب از فخر رازي:
فخر رازي از بزرگان اهل سنت در ذيل اين آيه روايات مختلفي را مطرح مي‌كند كه دلالت بر زنده شدن دوباره شهدا بعد از مردن دارد و سپس اين روايات را متواتر مي‌داند :
وسئل ابن مسعود رضي الله عنه عن هذه الآية ، فقال : سألنا عنها فقيل لنا ان الشهداء على نهر بباب الجنة في قبة خضراء ، وفي رواية في روضة خضراء ، وعن جابر بن عبدالله قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : « ألا أبشرك أن أباك حيث أصيب باحد أحياه الله ثم قال : ما تريد يا عبدالله بن عمرو أن فعل بك فقال يا رب أحب أن تردني إلى الدنيا فأقتل فيها مرة أخرى» والروايات في هذا الباب کانها بلغت حد التواتر ، فكيف يمكن انكارها.
و از ابن مسعود در مورد اي آيه سؤال شد ، جواب داد: ما در مورد اين آيه سؤال كرديم گفتند شهيدان بر رودي كنار در بهشت در گنبد سبزي هستند ، و در روايتي ديگر گفته در باغي سرسبز هستند ، و به نقل از جابر بن عبد الله كه پيامبر (ص) به پسر عبد الله بن عمرو فرمودند: بشارت بدهم به تو كه پدرت وقتي در احد شهيد شد خدا او را زنده كرد سپس فرمود: خدا به عبد الله بن عمرو فرمود كه چه مي‌خواهي؟ گفت خدايا دست دارم كه مرا به دنيا برگرداني تا بار ديگر كشته شوم ، و روايات اين باب كه شهدا حيات دارند به حد تواتر رسيده است پس چگونه مي‌شود آ ن را منكر شد ؟
الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاى604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج9، ص74، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ – 2000م.
5.آلوسي
علامه اهل سنت آلوسي مي‌نويسد: حيات برزخي انبياء برتر از حيات شهداء است كه خداوند درمورد آنها فرموده: بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند، و اين مطلب با احاديث صحيح ثابت است.
أما حياة الأنبياء عليهم الصلاة والسلام الحياة البرزخية التي هي فوق حياة الشهداء الذين قال الله تعالى فيهم بَل أحيَاءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُونَ فأمر ثابت بالأحاديث الصحيحه.
الآيات البينات في عدم سماع الأموات ج1 ص39 للآلوسي النعمان بن محمود
6. السبكي
سبكي مي‌گويد: حيات انبياء و شهدا مثل حياتشان در دنيا است:
قال الحلبي المتوفى 1044: وروى أبو يعلى عن أبي هريرة رضي الله تعالى عنه لَيَنْزِلَنَّ عيسى بن مريم عليه السلام ثم إن قام على قبري وقال يا محمد لأجبته ومن ثم قال الإمام السبكي حياة الأنبياء والشهداء كحياتهم في الدنيا ويشهد له صلاة موسى عليه السلام في قبره فإن الصلاة تستدعي جسدا حيا وكذا الصفات المذكورة في الأنبياء ليلة الإسراء كلها صفات الأجسام
السيرة الحلبية ج2، ص432 ، دار النشر : دار المعرفة – بيروت – 1400.7. اقرار ابن تيميه : اين حيات پس از مرگ مختص شهيدان نيست.
ابن تيميه رهبر فكري وهابيت مي‌گويد حيات بعد از مرگ مختص به شهيدان نيست و شامل ديگران مردگان هم مي‌شود :
وأما ما أخبر الله به من حياة الشهيد ورزقه وما جاء فى الحديث الصحيح من دخول أرواحهم الجنة فذهب طوائف إلى أن ذلك مختص بهم دون الصديقين وغيرهم والصحيح الذى عليه الأئمة وجماهير أهل السنة ان الحياة والرزق ودخول الأرواح الجنة ليس مختصا بالشهيد كما دلت على ذلك النصوص الثابتة ويختص الشهيد بالذكر لكون الظان يظن أنه يموت فينكل عن الجهاد فأخبر بذلك ليزول المانع من الإقدام على الجهاد والشهادة.
واما خبر دادن خداوند متعال به حيات شهيد و روزي خوردنش وآنچه كه در روايت صحيح آمده است كه ارواح شهداء داخل در بهشت مي‌شوند ، گروهي گفتند كه اين حيات مختص شهداء است و شامل صديقين و ديگران نمي‌شود ، ولي قول صحيحي كه ائمه و علماي اهل سنت بر آن هستند ، اين است كه حيات و روزي و داخل شدن ارواح به بهشت مختص به شهداء نيست ، همانگونه كه نصوص ثابت بر آن دلالت مي‌كند و اختصاص شهيد به ذكر كردنش در قرآن براي اين است كه كسي فكر نكند كه شهيد مي‌ميرد و از جهاد كردن امتناع كنند و خبر دادن به حيات شهداء براي از بين بردن مانع جهاد و شهادت است .
ابن تيمية أحمد عبد الحليم الحراني أبو العباس (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية، ج24، ص332، دار النشر : مكتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي
قسمتي از سخنان علماي اهل سنت را بر اين‌كه حيات مخصوص شهداء و يا تنها كشتگان بدر نيست، در ذيل روايت سخن گفتن رسول خدا با كشتگان بدر، ذكر كرديم. و آن سخنان نيز بهترين دليل بر اين است كه حيات پس از مرگ مخصوص شهيدان نيست.
آيه دوم؛ ‌حبيب نجّار پس از شهادتش زنده است و روزي داده مي‌شود
حبيب نجّار در ميان افراد قبيله و خويشاوندانش از شرايع آسمانى تبليغ و دفاع می كرد، و در اين راه آزار و اذيّت فراوانى را به جان خريد، تا سرانجام بدست همان افراد به شهادت رسيد.
حال بعد از شهادتش بلا فاصله به او گفته شد وارد بهشت شويد. قرآن كريم اين مطلب را در آيه ذيل بازگو مي‌كند:
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ.
گفته شد وارد بهشت شويد.
از اين جا به بعد آيه كريمه گفته هاي اين مجاهد را بيان كرده كه در باره قومش با خداوند در ميان گذاشته است. او بعد از اين كه در بهشت قبرش قرار گرفت گفت:
قَالَ يَــالَيْتَ قَوْمِى يَعْلَمُونَ بِمَا غَفَرَ لِى رَبِّى وَ جَعَلَنِى مِنَ الْمُكْرَمِينَ. (يس/26 /27)
اى كاش ، قوم من مى دانستند، كه پرورد گارم چگونه مرا آمرزيد و در زمره گرامى‏شدگان درآورد.
بزرگان اهل سنت گفته اند كه حبيب نجار هم در حال حيات ، هم بعد از شهادت، قبيله خود را نصيحت كرده است. نصيحت قبل از حيات او را آيه قبل اين‌گونه گزارش كرده است:
وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى‏ قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا ینْقِذُونِ إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ. (يس/20- 25)
علماي اهل سنت گفته اند كه حبيب نجار (حي يرزق)؛ يعني زنده است و روزي مي‌خورد :
ابن جرير طبري:
طبري از بزرگان اهل سنت مي‌نويسد كه حبيب نجار زنده است و روزي مي‌خورد :
ذلك حدثنا بن حميد قال ثنا سلمة قال ثني بن إسحاق عن بعض أصحابه أن عبد الله بن مسعود كان يقول قال الله له ادخل الجنة فدخلها حيا يرزق فيها قد أذهب الله عنه سقم الدنيا وحزنها ونصبها فلما أفضى إلى رحمة الله وجنته وكرامته قال يا ليت قومي يعلمون بما غفر ربي وجعلني من المكرمين.
ابن مسعود مي گويد: خداوند به حبيب نجار فرمود: وارد بهشت شويد؛ پس او وارد بهشت شد در حالي زنده است و به او روزي داده مي‌شود، خداوند بيماري دنيوي و حزن را از وي برداشته است. هنگامي‌كه خداوند او را به سوي رحمت خودش بر و در بهشت و رحمتش جاي داد گفت: اي كاش قوم من مي‌دانستند كه خداوند مرا بخشيده و از جمله بندگان گرامي داشته خود قرار داده است.
الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاى310)، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج22، ص161 ، ناشر: دار الفكر، بيروت – 1405هـ
اين روايت را ديگر بزرگان اهل سنت نيز نقل كرده اند:
الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفض ل شهاب الدين السيد محمود بن عبد الله (متوفاى1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج22، ص229، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
العمادي، أبو السعود محمد بن محمد (متوفاى 951هـ)، إرشاد العقل السليم إلي مزايا القرآن الكريم (تفسير أبي السعود )، ج7، ص164، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
ابن عادل الدمشقي الحنبلي، ابوحفص عمر بن علي (متوفاى بعد 880 هـ)، اللباب في علوم الكتاب، ج16، ص196، تحقيق: الشيخ عادل أحمد عبد الموجود والشيخ علي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1419 هـ ـ 1998م
الزمخشري الخوارزم ي، ابوالقاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفاى538هـ)، الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل في وجوه التأويل، ج4، ص13 ،تحقيق: عبد الرزاق المهدي، بيروت، ناشر: دار إحياء التراث العربي.
السمعاني، ابوالمظفر منصور بن محمد بن عبد الجبار (متوفاى489هـ)، تفسير القرآن، ج4 ، ص373 ،تحقيق: ياسر بن إبراهيم و غنيم بن عباس بن غنيم، ناشر: دار الوطن – الرياض – السعودية، الطبعة: الأولى، 1418هـ- 1997م.
انصاري قرطبي:
قرطبي امام اهل سنت دركتاب الجامع لأحكام القرآن مي‌نويسد كه حبيب نجار زنده است و روزي داده مي‌شود و بعد از مردن هم قوم خود را نصيحت كرد و سابقون امتها سه نفر هستند كه حتي يك لحظه به خدا كافر نشدند : علي بن ابي طالب كه افضل آنهاست و مؤمن آل فرعون وصاحب يس (حبيب نجار) اينان صديقين هستند:
قلت : والظاهر من الآية أنه لما قتل قيل له ادخل الجنة قال قتادة : أدخله الله الجنة وهو فيها حي يرزق أراد قوله تعالى : ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله أمواتا بل أحياء عند ربهم يرزقون على ما تقدم في بيانه والله أعلم قوله تعالى : (قال يا ليت قومي يعلمون) مرتب على تقدير سؤال سائل عما وجد من قوله عند الفوز العظيم الذي هو (بما غفر لي ربي وجعلني من المكرمين) وقريء من المكرمين وفي معنى تمنيه قولان : أحدهما أنه تمنى أن يعلموا بحاله ليعلموا حسن مآله وحميد عاقبته الثاني تمنى ذلك ليؤمنوا مثل إيمانه فيصيروا إلى مثل حاله ….. وقال بن أبي ليلى : سباق الأمم ثلاثة لم يكفروا بالله طرفة عين : علي بن أبي طالب وهو أفضلهم ومؤمن آل فرعون وصاحب يس فهم الصديقون.
و از ظاهر اين آيه به دست مي‌آيد كه وقتي حبيب نجار كشته شد به او گفته شد وارد بهشت شويد ، قتاده مي‌گويد : خداوند او را وارد بهشت كرد و او در بهشت زنده و متنعم است ، مرادش فرمايش خداوند است كه فرمود : (هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند، مرده مپندار، بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند) كه در سوره آل عمران ذكرش گذشت ، و خداوند اعلم است به آن ، گفت: اى كاش ، قوم من مى دانستند، در اينجا سؤال ، سؤال كننده‌اي در تقدير است كه درمورد گفته او هنگام رستگاريش است ( كه پروردگارم چگونه مرا آمرزيد و در زمره گرامى‏شدگان درآورد). و از گرامي شدگان شمرده شده است و در مراد از آرزويش دو قول است : قول اول اين است كه آرزو كرد كه قومش از حالش آگاه شوند تا اينكه حسن عاقبتش را بدانند ، قول دوم : آن آرزو را كرد تا از حالش آگاه شوند و تا اينكه قومش به آنچه كه ايمان آورده بود ايمان بياورند و عاقبت بخير شوند .
الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد بن أبي بكر بن فرح (متوفاى671هـ)، ا لجامع لأحكام القرآن، ج15، ص20، ناشر: دار الشعب – القاهرة.
آيه سوم؛ زنده بودن و عذاب شدن كفار بعد از مرگ :
به شهادت آياتى از قرآن كريم ، كفار پس از مرگ زنده و از عذاب الهى در امان نخواهند بود.
وَحَاقَ بِـَالِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُواْ ءَالَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ. (غافر/45 – 46)
(و فرعونيان را عذاب سخت فرو گرفت، هر صبح و شام بر آتش عرضه مى شوند، و روزى كه رستاخيز برپا شود ]فرياد مى رسد كه انواع [عذاب در آوريد).
عذاب اين گروه از كافران به دو بخش و زمان مستقل تقسيم شده است:
بخش اوّل بعد از مردن و قبل از روز قيامت ، كه مي‌فرمايد : صبح و شام بر آتش عرضه مى شوند.
بخش دوم روز قيامت است كه شديدترين عذابها در انتظار آنهاست؛ پس آنها بعد از مردن حيات دارند كه عذاب مي‌شوند و لازمه عذاب شدن حيات داشتن است.
و به اقرار علماي اهل سنت ،‌ عذاب فرع بر حيات است :
والتعذيب مشروط بالحياة.
الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاى604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج9، ص73، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ – 2000م.
سخنان علماي اهل سنت در اثبات عذاب قبر و حيات كفار پس از مرگ در ذيل آيه
بزرگان علماي اهل سنت بر اثبات عذاب قبر براي كافران و حيات آنها پس از مرگ اعتراف كرده اند كه به بخشي از سخنان آنان اشاره مي‌كنيم:
1. محمد بن اسماعيل بخاري:
بخاري امام اهل سنت در صحيح خودش اين آيه را در باب عذاب قبر آورده و درباره اين مطلب به اين آيه و آيات ديگر استدلال كرده است :
بَاب ما جاء في عَذَابِ الْقَبْرِ وَقَوْلُهُ تَعَالَى «إِذْ الظَّالِمُونَ في غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِكَةُ باسطوا أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمْ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونُ» هو الْهَوَانُ وَالْهَوْنُ الرِّفْقُ وَقَوْلُ هُ جَلَّ ذِكْرُهُ «سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إلى عَذَابٍ عَظِيمٍ» وَقَوْلُهُ تَعَالَى «وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ النَّارُ يُعْرَضُونَ عليها غُدُوًّا وَعَشِيًّا وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ».
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج1، ص461 ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة – بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.
2. محمد شوكاني:
شوكاني در فتح القدير نيز دلالت اين آيه را بر عذاب در عالم برزخ واضح و آشكار مي‌داند:
فإن قوله «ويوم تقوم الساعة أدخلوا آل فرعون أشد العذاب» يدل دلالة واضحة على أن ذلك العرض هو فى البرزخ .
پس فرمايش خداوند : و روزى كه رستاخيز برپا شود ]فرياد مى رسد كه انواع فرياد مى رسد كه انواع [عذاب در آوريد) و در قصه نوح (به كيفر گناهانشان غرق شدند و به آتش رفتند و جز خدا براى خود ياورى نيافتند . با اينكه حضرت نوح درمورد قيامت به آنها خبر داده بود ، و خدا شما را چون نباتى از زمين برويانيد. باز شما را بدان باز مى‏گرداند و باز از آن بيرون مى‏آورد.
ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسل ام ابن تيمية، ج4، ص266، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية.
ديگر علمائي كه اين آيه را دليل بر اثبات عذاب قبر آوردند :
التفتازاني، سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله (متوفاى 791هـ)، شرح المقاصد في علم الكلام، ج2، ص220، ناشر: دار المعارف النعمانية – باكستان، الطبعة: الأولى، 1401هـ – 1981م.
النيسابوري، نظام الدين الحسن بن محمد بن حسين المعروف بالنظام الأعرج (متوفاى 728 هـ)، تفسير غرائب القرآن ورغائب الفرقان، ج1، ص439 ، تحقيق: الشيخ زكريا عميران، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1416ه ق – 1996م .
ابن عادل الدمشقي الحنبلي، ابوحفص عمر بن علي (متوفاى بعد 880 هـ)، اللباب في علوم الكتاب، ج3، ص220، ج19، ص220 ، تحقيق: الشيخ عادل أحمد عبد الموجود والشيخ علي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1419 هـ ـ 1998م
آيه نهم: كفار بدر بعد از مرگ وارد عذاب خوار كننده‌اي مي‌شوند
نهمين دليل بر حيات پس از مرگ اين آيه است:
وَلَوْ تَرى‏ إِذِ الظَّالِمُونَ في‏ غَمَراتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِكَةُ باسِطُوا أَيْديهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْ رَ الْحَقِّ وَكُنْتُمْ عَنْ آياتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ. (انعام/93)
اگر ببينى آن گاه كه اين ستمكاران در سكرات مرگ گرفتارند و فرشتگان بر آنها دست گشوده‏اند كه جان خويش بيرون كنيد، امروز شما را به عذابى خواركننده عذاب مى‏كنند، و اين به كيفر آن است كه درباره خدا به ناحق سخن مى‏گفتيد و از آيات او سرپيچى مى‏كرديد.
طبق نظر علماي اهل سنت،‌ اين آيه بر اثبات عذاب قبر ظالمان بعد مردن دلالت دارد. به سخنان تعدادي از اين دانشمندان اشاره مي‌كنيم:
محمد بن اسماعيل بخاري:
بخاري امام اهل سنت در صحيح خودش اين آيه را در «باب عذاب قبر» ذكر كرده است :
بَاب ما ج اء في عَذَابِ الْقَبْرِ وَقَوْلُهُ تَعَالَى «إِذْ الظَّالِمُونَ في غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِكَةُ باسطوا أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمْ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونُ» هو الْهَوَانُ وَالْهَوْنُ الرِّفْقُ.
باب آنچه در عذاب قبر ذكر شده است و فرمايش خداوند متعال «آن گاه كه اين ستمكاران در سكرات مرگ گرفتارند و ملائكه بر آنها دست گشوده‏اند كه: جان خويش بيرون كنيد، امروز شما را به عذابى خواركننده عذاب مى‏كنند» هوان يعني خواري …
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج1، ص461 ، تحقيق د. م صطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة – بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.
حسين بغوي:
بغوي نيز اين آيه را در كتاب «شرح السنة» در «باب عذاب القبر» آورده است:
البغوي، الحسين بن مسعود (متوفاى516هـ)، شرح السنة، ج5، ص421، تحقيق: شعيب الأرناؤوط – محمد زهير الشاويش، ناشر: المكتب الإسلامي – دمشق _ بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ – 1983م.
ابن حزم اندلسي:
ابن حزم در كتاب «رسالة في حكم من قال إن أرواح أهل الشقاء معذبة إلى يوم الدين»، از اين آيه نتيجه گرفته است كه نفس انسان از موقع مردن تا قيامت، در حال عذاب است:
وقال تعالى (ولو ترى إذ الظالمون في غمرات الموت والملائكة باسطو أيديهم أخرجوا أنفسكم اليوم تجزون عذاب الهون) ( الأنعام : 93 ) فصح أن النفس معذبة كما ترى من حين موتها إلى يوم القيامة دون الأجساد.
خداوند فرموده است: اگر ببينى آن گاه كه اين ستمكاران در سكرات مرگ گرفتارند و فرشتگان بر آنها دست گشوده‏اند كه جان خويش بيرون كنيد، امروز شما را به عذابى خواركننده عذاب مى‏كنند. پس صحيح اين است كه نفس انسان از هنگام مردنش تا روز قيامت گرفتار عذاب است نه بدن.
الأندلسي، أبو محمد علي بن أحمد بن سعيد بن حزم (متوفاي456 هـ)، رسالة في حكم من قال إن أرواح أهل الشقاء معذبة إلى يوم الدين ، ج3، ص219، تحقيق : د . إحسان عباس، دار النشر: المؤسسة العربية للدراسات والنشر – بيروت / لبنان،‌ الطبعة : الثانية، 1987 م
نظام الدين نيشابوري:
وي نيز در «تفسير غرائب القرآن ورغائب الفرقان»، منظور از كلمه «اليوم» را در اين آيه، از هنگام مردن تا عالم برزخ و قيامت است؛ پس انسان در عالم برزخ عذاب مي‌شود:
(اليوم) يريد وقت الإماتة أو الوقت الممتد الذي يلحقهم فيه العذاب في البرزخ والقيامة (تجزون عذاب الهون).
مراد از يوم، وقت مردن، يا وقت ممتدي است كه عذاب در برزخ و قيامت به آنها مي‌رسد.
النيسابوري، نظام الدين الحسن بن محمد بن حسين المعروف بالنظام الأعرج (متوفاى 728 هـ)، تفسیر غرائب القرآن ورغائب الفرقان، ج3، ص421، تحقيق: الشيخ زكريا عميران، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1416هـ – 1996م.
ابن تيميه:
ابن تيميه نيز اين آيه را دليل بر وقوع عذاب بعد از مردن مي‌داند و مي‌نويسد:
وقوله ( اليوم تجزون عذاب الهون ) دل على وقوع الجزاء عقب الموت
وقال تعالى في الأنفال (ولو ترى إذ يتوفى الذين كفروا الملائكة يضربون وجوههم وأدبارهم وذوقوا عذاب الحريق ذلك بما قدمت أيديكم وأن الله ليس بظلام للعبيد) وهذا ذوق له بعد الموت.
اين آيه كه مي‌فرمايد: امروز عقاب مي‌شويد به عذاب خوار كننده، دليل بر اين است كه جزاء بعد از مردن واقع مي‌شود. و خداوند در سوره انفال فرموده: و اگر ببينى كافران را هنگامى كه فرشتگان (مرگ)، جانشان را مى‏گيرند و بر صورت و پشت آنها مى‏زنند و (مى‏گويند:) بچشيد عذاب سوزنده را (، به حال آنان تأسف خواهى خورد)… اين چشدن عذاب، بعد از مرگ است.
ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج4، ص267، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية.
ابن قيم الجوزيه:
ابن قيم الجوزيه شاگرد ابن تيميه بعد از نقل آيه مي‌نويسد:
فقول الملائكة الیوم تجزون عذاب الهون المراد به عذاب البرزخ الذي أوله يوم القبض والموت ونظيره قوله تعالى ولو ترى إذ يتوفى الذين كفروا الملائكة يضربون وجوههم وأدبارهم وذوقوا عذاب الحريق، فهذه الاذاقة هي في البرزخ واولها حين الوفاة.
سخن فرشته كه مي‌گويد:‌ امروز به عذاب سخت عقاب مي‌شويد، مراد از آن عذاب برزخ است؛ همان برزخي كه ابتداي آن روز قبض روح و مردن است. نظير اين آيه، آيه ديگر است كه مي‌فرمايد: و اگر ببينى كافران را هنگامى كه فرشتگان …. اين چشاندن در برزخ است كه ابتداي آن زمان وفات است.
الزرعي، محمد بن أبي بكر أيوب أبو عبد الله (متوفاي751هـ)، مفتاح دار ال سعادة ومنشور ولاية العلم والإرادة، ج1، ص43، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت
ب: رواياتي كه دلالت بر حيات پس از مرگ مي‌كنند
علاوه بر آيات،‌ روايات نيز بر حيات انسان پس از مرگ دلالت دارند كه در اين قسمت به اين روايات اشاره مي‌شود:
1. پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم صداي عذاب شدن يهود از درون قبر را مي‌شنيد:
بخاري در صحيح خود در باب «بَاب التَّعَوُّذِ من عَذَابِ الْقَبْرِ» آورده است كه صداي عذاب شدن يهود از درون قبر شنيده مي‌شد؛ پس مردگان حيات دارند كه صداي عذاب شدنشان مي‌آمد:
حدثنا محمد بن الْمُثَنَّى حدثنا يحيى حدثنا شُعْبَةُ قال حدثنی عَوْنُ بن أبي جُحَيْفَةَ عن أبيه عن الْبَرَاءِ بن عَازِبٍ عن أبي أَيُّوبَ رضي الله عَنْهُمْ قال خَرَجَ النبي صلى الله عليه وسلم وقد وَجَبَتْ الشَّمْسُ فَسَمِعَ صَوْتًا فقال يَهُودُ تُعَذَّبُ في قُبُورِهَا وقال النَّضْرُ أخبرنا شُعْبَةُ حدثنا عَوْنٌ سمعت أبي سمعت الْبَرَاءَ عن أبي أَيُّوبَ رضي الله عنهما عن النبي صلى الله عليه وسلم.
روزي پيامبر صلى الله عليه وسلم هنگام غروب خارج شد، صدائي شنيد، پس فرمود: عده‌اي از يهود هستند كه در قبرهايشان عذاب مي‌شوند …
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج1، ص463 ، ح 1309، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة – بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.
مسلم نيز اين روايت را در صحيح خود آورده است :
حدثنا أبو بَكْرِ بن أبي شَيْبَةَ حدثنا وَكِيعٌ ح وحدثنا عُبَيْدُ اللَّهِ بن مُعَاذٍ حدثنا أبي ح وحدثنا محمد بن الْمُثَنَّى وبن بَشَّارٍ قالا حدثنا محمد بن جَعْفَرٍ كلهم عن شُعْبَةَ عن عَوْنِ بن أبي جُحَيْفَةَ ح وحدثني زُهَيْرُ بن حَرْبٍ وَمُحَمَّدُ بن الْمُثَنَّى وبن بَشَّارٍ جميعا عن يحيى الْقَطَّانِ واللفظ لِزُهَيْرٍ حدثنا يحيى بن سَعِيدٍ حدثنا شُعْبَةُ حدثني عَوْنُ بن أبي جُحَيْفَةَ عن أبيه عن الْبَرَاءِ عن أبي أَيُّوبَ قال خَرَجَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم بَعْدَ ما غَرَبَتْ الشَّمْسُ فَسَمِعَ صَوْتًا فقال يَهُودُ تُعَذَّبُ في قُبُورِهَا.
النيسابوري القشيري ، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج4، ص2200، ح2869، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
2. صداي خواندن سوره تبارك ميت از درون قبر شنيده شده است :
ترمذي در سنن خود (كه يكي از صحاح سته است) روايت آورده كه صداي خواندن سوره تبارك ميت از درون قبر شنيده شده است بعد مي‌گويد: اين روايت معتبر است:
حدثنا محمد بن عبد الْمَلِكِ بن أبي الشَّوَارِبِ حدثنا يحيى بن عَمْرِو بن مَالِكٍ النُّكْرِيُّ عن أبيه عن أبي الْجَوْزَاءِ عن بن عَبَّاسٍ قال ضَرَبَ بَعْضُ أَصْحَابِ النبي صلى الله عليه وسلم خِبَاءَهُ على قَبْرٍ وهو لَا يَحْسِبُ أَنَّهُ قَبْرٌ فإذا فيه إِنْسَانٌ يَقْرَأُ سُورَةَ تَبَارَكَ الذي بيده الْمُلْكُ حتى خَتَمَهَا فَأَتَى النبي صلى الله عليه وسلم فقال يا رَسُولَ اللَّهِ إني ضَرَبْتُ خِبَائِي على قَبْرٍ وأنا لَا أَحْسِبُ أَنَّهُ قَبْرٌ فإذا فيه إِنْسَانٌ يَقْرَأُ سُورَةَ تَبَارَكَ الْمُلْكِ حتى خَتَمَهَا فقال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم هِيَ الْمَامنَةُ هِيَ الْمُنْجِيَةُ تُنْجِيهِ من عَذَابِ الْقَبْرِ.
قال أبو عِيسَى هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ غَرِيبٌ من هذا الْوَجْهِ وفي الْبَاب عن أبي هُرَيْرَةَ.
ابن عباس مي‌گويد بعضي از اصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم خيمه‌اي بر قبر برپاكردند و نمي‌دانستند كه قبر است و در درون قبر كسي سوره تبارك را مي‌خواندند و سوره را ختم كرد پس پيامبر صلى الله عليه وسلم آمدند آن صحابي گفت آقا جان من خيمه بر قبري زدم و نمي‌دانستم قبر است و در قبر شخصي سوره تبارك مي‌خواند تا آن را ختم كرد ، پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمودند سوره تبارك او را از عذاب نجات مي‌دهد ، ابو عيسي مي‌گويد روايت حسن و غريب است (مورد قبول است)
الترمذي السلمي، ابوعيسي محمد بن عيسي (متوفاى 279هـ)، سنن الترمذي، ج5، ص164 تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
اقرار علماي اهل سنت به اعتبار سند روايت:
ديگر علماي اهل سنت كه روايت را آوردند، نيز بر حسن بودن روايت تصريح كرده اند:
سيوطي مي‌نويسد : ترمذي روايت را آورده است و گفته روايت حسن است و حاكم نيشابوري روايت را صحيح دانسته است:
وأخرج الترمذي وحسنه والحاكم وصححه والبيهقي عن ابن عباس قال ضرب بعض أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم خباءه على قبر وهو لا يحسب انه قبر فإذا فيه إنسان يقرأ سورة الملك حتى ختمها فأتاني النبي صلى الله عليه وسلم فأخبره فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم وهي المانعة هي المنجية باب ما وقع في حمراء الاسد من الآيات.
السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الخصائص الكبرى، ج1، ص364، ناشر:دار الكتب العلمية – بيروت – 1405هـ – 1985م.
اشبيلي ازدي نيز سخن ترمذي را در تحسين روايت نقل كرده است:
قال أبو عيسى : هذا حديث حسن غريب من هذا الوجه .
الاشبيلي الازدي ، أبو محمد عبد الحق بن عبد الرحمن بن عبد الله (معروف بابن الخراط) (متوفاى581هـ) ، الأحكام الشرعية الكبرى ، ج4، ص34، ت حقيق : أبو عبد الله حسين بن عكاشة ، ناشر : مكتبة الرشد – السعودية / الرياض ، الطبعة : الأولى ، 1422هـ – 2001م .
قرطبي مي‌نويسد :
قال حديث حسن غريب.
الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد بن أبي بكر بن فرح (متوفاى671هـ)، الجامع لأحكام القرآن، ج18، ص205، ناشر: دار الشعب – القاهرة.
زرعي دمشقي مي‌گويد :
قال الترمذى هذا حديث حسن غريب.
أبو عبد الله شمس الدين محمد بن أبي بكر بن أيوب بن سعد الزرعي الدمشقي الوفاة: 751 هـ ، الروح في الكلام على أرواح الأموات والأحياء بالدلائل من الكتاب والسنة ، ج1، ص80 دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت – 1395 – 1975
محمد بن عبد الوهاب نيز مي‌گويد :
امام وهابيت روايت را آورده و مي‌نويسد كه ترمذي آن را آورده و گفته روايت حسن است :
وللترمذي وحسنه عن ابن عباس قال : ضرب بعض أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم خباءه على قبر ، وهو لا يحسب أنه قبر ، فإذا فيه إنسان يقرأ سورة الملك حتى ختمها ، فأتى النبي صلى الله عليه وسلم فأخبره فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم : هي المانعة ، هي المنجية ، تنجيه من عذاب القبر .
محمد بن عبد الوهاب (متوفاي 1206 هـ )، أحكام تمني الموت ، ج1، ص40، تحقيق : الشيخ عبد الرحمن بن محمد السّدحان ، والشيخ عبد الله بن عبد الرحمن الجبرين ، ناشر : مطابع الرياض – الرياض ، الطبعة : الأولى .
از عبارات فوق، روشن مي‌شود كه ناقلان تحسين ترمذي و تصحيح حاكم نيز به اعتبار سند اين روايت اعتقاد داشته اند و گرنه تعليقه‌اي بر آن مي‌افزودند.
3. عذاب شدن سخن چين در زمان پيامبر (ص):
در صحيح بخاري باب خاصي براي عذاب قبر تحت عنوان «87 بَاب عَذَابِ الْقَبْرِ من الْغِيبَةِ وَالْبَوْلِ» وجود دارد، و هنگامي كه عذاب ثابت شد، حيات هم ثابت مي‌شود:
حدثنا قُتَيْبَةُ حدثنا جَرِيرٌ عن الْأَعْمَشِ عن مُجَاهِدٍ عن طَاوُسٍ قال بن عَبَّاسٍ رضي الله عنهما مَرَّ النبي صلى الله عليه وسلم على قَبْرَيْنِ فقال إِنَّهُمَا لَيُعَذَّببین وما يُعَذَّبَانِ من كَبِيرٍ ثُمَّ قال بَلَى أَمَّا أَحَدُهُمَا فَكَانَ يَسْعَى بِالنَّمِيمَةِ وَأَمَّا أَحَدُهُمَا فَكَانَ لَا يَسْتَتِرُ من بَوْلِهِ قال ثُمَّ أَخَذَ عُودًا رَطْبًا فَكَسَرَهُ بِاثْنَتَيْنِ ثُمَّ غَرَزَ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا على قَبْرٍ ثُمَّ قال لَعَلَّهُ يُخَفَّفُ عنهما ما لم يَيْبَسَا.
پيامبر صلى الله عليه وسلم بر دو قبر گذشت؛ پس فرمود اين دو نفر دارند عذاب مي‌شوند و به خاطر گناه كبيره عذاب نمي‌شوند سپس فرمود بله اما يكي از آن دو خبر چين بود و ديگري در جلوي مردم ادرار مي‌كرد سپس حضرت يك چوب تر برداشت و دو قس متش كرد و روي قبر شان گذاشت و فرمود بلكه خدا قبل از خشك شدن چوب در عذابشان تخفيف دهد.
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج1، ص464 ، ح1312، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة – بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.
4. پناه بردن رسول خدا از عذاب قبر:
در صحيح بخاري باب خاصي براي پناه بردن به خدا از عذاب قبر «بَاب التَّعَوُّذِ من عَذَابِ الْقَبْرِ» وجود دارد كه خود رسول خدا صلي الله عليه وآله از عذاب قبر به خداوند پناه بره است و در اين باره به دو روايت آن اشاره مي‌كنيم.
روايت اول:
حدثنا مُعَلًّى حدثنا وُهَيْبٌ عن مُوسَى بن عُقْبَةَ قال حَدَّثَتْنِي ابْنَةُ خَالِدِ بن سَعِيدِ بن الْعَاصِ أنها سَمِعَتْ النبي صلى الله عليه وسلم وهو يَتَعَوَّذُ من عَذَابِ الْقَبْرِ.
از دختر خالد نقل مي‌كند كه از پيامبر صلى الله عليه وسلم شنيد كه حضرت از عذاب قبر به خدا پناه مي‌برند .
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج1، ص463، ح1310، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة – بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.
روايت دوم:
حدثنا مُسْلِمُ بن إبراهيم حدثنا هِشَامٌ حدثنا يحيى عن أبي سَلَمَةَ عن أبي هُرَيْرَةَ ر ضي الله عنه قال كان رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَدْعُو اللهم إني أَعُوذُ بِكَ من عَذَابِ الْقَبْرِ وَمِنْ عَذَابِ النَّارِ وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَحْيَا وَالْمَمَاتِ وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَسِيحِ الدَّجَّالِ.
ابوهريره گفت : پيامبر صلى الله عليه وسلم اين‌گونه دعا مي‌كردند : خدايا به تو پناه مي‌برم از عذاب قبر و عذاب دوزخ و فتنه زنده شدن و مردن و فتنه مسيح دجال.
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج1، ص463، ح1311 ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة – بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.
نتيجه اين روايات اين است كه لازمه عذاب در قبر، حيات و زنده بودن در قبر است؛ چرا كه عذاب بدون حيات امكان ندارد پس مرده در قبر حيات دارد.
5. سؤال پرسيدن از ميت در قبر:
طبق روايت ديگر، رسول خدا صلي الله عليه وآله از سؤال در قبر سخن گفت و مسلمانان كه اين سخن را شنيدند ضجه زدند:
حدثنا يحيى بن سُلَيْمَانَ حدثنا بن وَهْبٍ قال أخبرني يُونُسُ عن بن شِهَابٍ أخبرني عُرْوَةُ بن الزُّبَيْرِ أَنَّهُ سمع أَسْمَاءَ بِنْتَ أبي بَكْرٍ رضي الله عنهما تَقُولُ قام رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم خَطِيبًا فذكر فِتْنَةَ الْقَبْرِ التي يَفْتَتِنُ فيها الْمَرْءُ فلما ذ َكَرَ ذلك ضَجَّ الْمُسْلِمُونَ ضَجَّةً زاد غندر عذاب القبر حق.
پيامبر صلى الله عليه وسلم در خطبه‌اي امتحان در قبر و اينكه از انسان در قبر سؤال مي‌شود را ذكر كرد و مسلمانان در اين هنگام ضجه زدند و گريه كردند، غندر اضافه كرد كه عذاب قبر حق است.
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج1، ص462 ، ح1307، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة – بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.
6. شنيده شدن صداي عذاب شدن مردگان در قبر:
مسلم نيشابوري امام اهل سنت در صحيح خودش آورده است كه صداي عذاب شدن مردگان در قبر را مي‌شود شنيد :
حدثنا محمد بن الْمُثَنَّى وبن بَشَّارٍ قالا حدثنا محمد بن جَعْفَرٍ حدثنا شُعْبَةُ عن قَتَادَةَ عن أَنَسٍ أَنَّ النبي صلى الله عليه وسلم قال لَوْلَا أَنْ لَا تَدَافَنُوا لَدَعَوْتُ اللَّهَ أَنْ يُسْمِعَكُمْ من عَذَابِ الْقَبْرِ.
از انس نقل مي‌كند كه پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمودند : اگر نمي‌ترسيدم كه از دفن همديگر امتناع كنيد دعا مي‌كردم تا صداي عذاب شدن مردگان در قبر را مي‌شنيديد .
النيسابوري القشيري ، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج4، ص2200، ح2868، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
استدلال ابن تيميه به شنيدن اموات:
حتي ابن تيميه به اين روايت بر شنيدن مردگان (كه فرع بر زنده بودن آنها است) استدلال مي‌كند :
وثبت عنه في الصحيح أنه قال لولا أن لا تدافنوا لسألت الله أن يسمعكم عذاب القبر مثل الذي أسمع وثبت عنه في الصحيح أنه نادى المشركين يوم بدر لما ألقاهم في القليب وقال ما أنتم بأسمع لما أقول منهم والآثار في هذا كثيرة منتشرة والله أعلم .
و ثابت است اين روايت از پيامبر در صحيح مسلم كه پيامبر فرمود : اگر نمي‌ترسيدم كه از دفن همديگر امتناع كنيد دعا مي‌كردم تا صداي عذاب شدن مردگان در قبر را مي‌شنيديد همانطوري كه من مي‌شنوم و ثابت شده در صحيح بخاري و مسلم كه پيامبر با كشته شدگان مشركين وقتي كه در چاه بدر انداخت صحبت كرد و فرمود شما شنواتر آنها نيستيد و روايات در اين باره زياد است و الله اعلم .
ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج4، ص273، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية.
7. حيات طفلان شيرخواره در بهشت
ابراهيم فرزند رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم در بهشت مرضعه (دايه) دارد.
بخاري امام اهل سنت در صحيح خودش روايت را از پيامبر صلی الله عليه و آله اين‌گونه نقل كرده است:
حدثنا أبو الْوَلِيدِ حدثنا شُعْبَةُ عن عَدِيِّ بن ثَابِتٍ أَنَّهُ سمع الْبَرَاءَ رضي الله عنه قال لَمَّا توفى إِبْرَاهِيمُ عليه السَّلَام قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إِنَّ له مُرْضِعًا في الْجَنَّةِ.
براء مي‌گويد : وقتي ابراهيم عليه السلام(فرزند پيامبر) از دنيا رفت ، پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمودند : در بهشت كسي هست كه ابراهيم را شير مي‌دهد .
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج1، ص465، ح1316، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة – بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.
پس حضرت ابراهيم زنده است و بعد از مردن حيات دارد.
عموميت اين حكم براي تمام اطفال مسلمان :
اين روايت طبق نظر شارحين صحيح بخاري اختصاصي به ابراهيم فرزند رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم ندارد و شامل اطفال مسلمانان مي‌شود.
ابن بطال قرطبي مي‌نويسد:
وعلى هذا القول جمهور علماء المسلمين أن أطفال المسلمين فى الجنة إلا المجبرة ، فإنهم عندهم فى المشيئة ، وهو قول مجهول مردود بإجماع الحجة الذين لا يجوز عليهم الغلط ، ولا يسوغ مخالفتهم .
و بنا بر اين قول است كه جمهور علماء مسلمانان عقيده دارند كه اطفال مسلمانان وارد بهشت مي‌شوند غير از فرقه مجبره …
إبن بطال البكري القرطبي، ابوالحسن علي بن خلف بن عبد الملك (متوفاى449هـ)، شرح صحيح البخاري، ج3، ص368 تحقيق: ابوتميم ياسر بن إبراهيم، ناشر: مكتبة الرشد – السعودية / الرياض، الطبعة: الثانية، 1423هـ – 2003م.
بدر الدين عيني مي‌نويسد:
حدَّثنا أبُو الوَلِيدِ قال حدَّثنا شُعْبَةُ عنْ عَدِيِّ بنِ ثَابِتٍ أنَّهُ سَمِعَ البَرَاءَ رضي الله تعالى عنهُ . قال لَمَّا تُوُفِّيَ أبْرَاهِيمْ عليه السلاَمُ قال رسولُ الله صلى الله عليه وسلم إنَّ لَهُ مُرْضِعا فِي الجَنَّةِ .
مطابقته للترجمة من حيث إن النبي ، صلى الله عليه وسلم ، أ خبر أن لأبنه إبراهيم مرضعا في الجنة ، وهذا يدل على أن أولاد المسلمين الأطفال في الجنة .
….طبق روايت ذكر شده بخاطر اينكه پيامبر صلى الله عليه وسلم خبر داد كه براي فرزندش ابراهيم مرضعه است در بهشت و اين دليل است بر اينكه اطفال مسلمانان در بهشت هستند.
العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاى 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج8، ص211 ، ح2831، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
اجماع اهل سنت ، بر حيات اطفال بعد از مرگ :
ابو بكر حدادي در پاسخ سؤالي گفته است: به اجماع اهل سنت تمام فرزندان آدم كه داراي روح هستند در عالم قبر مورد سؤال واقع مي‌شوند:
فَإِنْ قِيلَ هَلْ يُسْأَلُ الطِّفْلُ الرَّضِيعُ فَالْجَوَابُ أَنَّ كُلَّ ذِي رُوحٍ مِنْ بَنِي آدَمَ فَإِنَّهُ يُسْأَلُ فِي الْقَبْرِ بِإِجْمَاعِ أَهْلِ السُّنَّةِ لَكِنْ يُلَقِّنُهُ الْمَلَكُ فَيَقُولُ لَهُ مَنْ رَبُّك ثُمَّ يَقُولُ لَهُ قُلْ اللَّهَ رَبِّي ثُمَّ يَقُولُ لَهُ مَا دِينُك ثُمَّ يَقُولُ لَهُ قُلْ دِينِي الْإِسْلَامُ ثُمَّ يَقُولُ لَهُ مَنْ نَبِيُّك ثُمَّ يَقُولُ لَهُ قُلْ نَبِيِّي مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَقَالَ بَعْضُهُمْ لَا يُلَقِّنُهُ بَلْ يُلْهِمُهُ اللَّهُ حتَّى يُجِيبَ كَمَا أُلْهِمَ عِيسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الْمَهْدِ.
پس اگر گفته شود آيا از طفل شيرخوار سؤال مي‌شود؟ جواب اين است كه به اجماع اهل سنت تمام ذي روح از فرزندان آدم در عالم قبر مورد سؤال قرار مي‌گيرند، ولي فرشته به او تلقين مي‌كند كه پروردگارت خداوند و دينت اسلام و پيامبرت رسول خدا صلي الله عليه وسلم است. برخي گفته است كه فرشته به او تلقين نمي‌كند بلكه خداوند به او الهام مي‌كند تا اين‌كه جواب بدهد همانگونه كه به حضرت عيسي عليه السلام در گهوار الهام شد.
الحدادي العبادي الحنفي ، أبو بكر بن علي بن محمد (متوفاى800هـ)، الجوهرة ال نيرة شرح مختصر القدوري، ج1، ص 398 ، طبق برنامه الجامع الكبير.
8. پرواز برخي افراد بهشتي با فرشتگان
پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم فرمودند: جعفر بن ابي طالب را در بهشت ديدم با دو بال همراه فرشته پرواز مي‌كند پس حضرت جعفر بعد از شهادت حيات دارد:
6464 حدثنا أحمد بن المقدام حدثنا عبد الله بن جعفر المديني وكان خيرا من أبيه إن شاء الله حدثنا العلاء عن أبيه عن أبي هريرة قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم رأيت جعفر بن أبي طالب ملكا يطير مع الملائكة بجناحين في الجنة.
ابوهريره از پيامبر صلى الله عليه وسلم نقل مي‌كند كه فرمود : جعفر بن ابي طالب را در بهش ت ديدم با دو بال همراه فرشته پرواز مي‌كند .
أبو يعلي الموصلي التميمي، أحمد بن علي بن المثني (متوفاى307 هـ)، مسند أبي يعلي، ج11، ص350، تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث – دمشق، الطبعة: الأولى، 1404 هـ – 1984م.
همين روايت را حاكم نيشابوري در مستدرك آورده است و مي‌گويد اين روايت صحيح است :
أخبرني أحمد بن كامل القاضي ثنا الهيثم بن خلف الدوري ثنا محمد بن المثنى حدثني عبيد الله بن عبد المجيد الحنفي ثنا ربيعة بن كلثوم عن سلمة بن وهرام عن عكرمة عن بن عباس رضي الله عنهما قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم دخلت الجنة البارحة فنظرت فيها فإذا جعفر يطير مع الملائكة وإذا حمزة متكئ على سرير.
صحيح الإسناد ولم يخرجاه هذه أحاديث تركها في الإملاء.
الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص217،ح4890، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ – 1990م
و در جاي ديگر آورده است:
حدثنا أبو محمد المزني ثنا الهيثم بن خلف الدوري ثنا محمد بن المثنى حدثني عبيد الله بن عبد المجيد الحنفي ثنا زمعة بن صالح عن سلمة بن وهرام عن عكرمة عن بن عباس رضي الله عنهما قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم دخلت الجنة البارحة فنظرت فيه ا فإذا جعفر يطير مع الملائكة وإذا حمزة متكئ على سرير. هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه.
الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين،ج3،ص231، ح4933، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ – 1990م
بزرگان اهل سنت در كتابهاي ذيل، اين روايت را آورده‌اند :
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج1، ص212، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي ، ناشر : مؤسسة الرسالة – بيروت ، الطبعة : التاسعة ، 1413هـ .
ابن كثير الد مشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاى774هـ)، السيرة النبوية، ج3، ص467، طبق برنامه الجامع الكبير.
الهيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج9، ص273، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي – القاهرة، بيروت – 1407هـ.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج7، ص76،تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة – بيروت.
العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاى 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج8، ص22،ناشر: دار إحياء التراب العربي – بيروت.
الهندي، علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين (متوفاى975هـ)، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، ج5، ص287، تحقيق: محمود عمر الدمياطي، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1419هـ – 1998م.
پس طبق اين روايت حضرت جعفر بن ابي طالب بعد از شهادت در بهشت متنعم است و با دو بالي كه خداوند به او داده است همراه فرشته‌ها پرواز مي‌كند ، و اين بعد از شهادت است و در زمان حيات پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم بوده است .
9. حضرت موسي (ع) در قبرش زنده است و نماز مي‌خواند:
امام اهل سنت مسلم نيشابوري در كتاب صحيح خود روايت آورده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم شب معراج حضرت موسي را ديد كه در قبر خود نماز مي‌خواند:
حدثنا هَدَّابُ بن خَالِدٍ وَشَيْبَانُ بن فَرُّوخَ قالا حدثنا حَمَّادُ بن سَلَمَةَ عن ثَابِتٍ الْبُنَانِيِّ وَسُلَيْمَانَ التَّيْمِيِّ عن أَنَسِ بن مَالِكٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال أَتَيْتُ وفي رِوَايَةِ هَدَّابٍ مَرَرْتُ على مُوسَى لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي عِنْدَ الْكَثِيبِ الْأَحْمَرِ وهو قَائِمٌ يُصَلِّي في قَبْرِهِ.
وحدثنا عَلِيُّ بن خَشْرَمٍ أخبرنا عِيسَى يَعْنِي بن يُونُسَ ح وحدثنا عُثْمَانُ بن أبي شَيْبَةَ حدثنا جَرِيرٌ كلاهما عن سُلَيْمَانَ التَّيْمِيِّ عن أَنَسٍ ح وحدثناه أبو بَكْرِ بن أبي شَيْبَةَ حدثنا عَبْدَةُ بن سُلَيْمَانَ عن سُفْيَانَ عن سُلَيْمَانَ التَّيْمِيِّ سمعت أَنَسًا يقول قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم مَرَرْتُ على مُوسَى وهو يُصَلِّي في قَبْرِهِ وزاد في حديث عِيسَى مَرَرْتُ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي.
النيسابوري القشيري ، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج4، ص1845، ح2375، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
اين روايت در كتابهاي ذيل نيز آمده است:
إبن أبي شيبة الكوفي، ابوبكر عبد الله بن محمد (متوفاى 235 هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج7، ص335، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد – الرياض، الطبعة: الأولى، 1409هـ.
الصنعاني، ابوبكر عبد الرزاق بن همام (متوفاى211هـ)، المصنف، ج3، ص577، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي – بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ.
الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج3، ص120، ناشر: مؤسسة قرطبة مصر.
البزار، ابوبكر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق (متوفاى292 هـ)، البحر الزخار (مسند البزار) ج14، ص120، تحقيق: د. محفوظ الرحمن زين الله، ناشر: مؤسسة علوم القرآن، مكتبة العلوم والحكم – بيروت المدينة الطبعة: الأولى، 1409 هـ.
النسائي، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي (متوفاى303 هـ)، السنن الكبرى، ج1، ص419، تحقيق: د.عبد الغفار سليمان البنداري، سيد كسروي حسن، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1411 – 1991.
أبو يعلي الموصلي التميمي، أحمد بن علي بن المثني (متوفاى307 هـ)، مسند أبي يعلي، ج7، ص126، تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث – دمشق، الطبعة: الأولى، 1404 هـ – 1984م.
سيوطي: ادعاي تواترروايات اين باب
سيوطي عالم بزرگ اهل سنت مي‌نويسد: حيات پيامبران در قبر معلوم و در نزد ما علمي قطعي است به خاطر ادله و روايات متواتر در اين ب اب.
فأقول حياة النبي صلى الله عليه وسلّم في قبره هو وسائر الأنبياء معلومة عندنا علماً قطعياً لما قام عندنا من الأدلة في ذلك وتواترت الأخبار ، وقد ألف البيهقي جزءاً في حياة الأنبياء في قبورهم .
السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الحاوي للفتاوي في الفقه وعلوم التفسير والحديث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج2، ص139، تحقيق: عبد اللطيف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ – 2000م.
السبكي:
عقيده ما اين است كه انبياء در قبرهايشان زنده هستند
ومن عقائدنا: أنّ الأنبياء أحياء في قبورهم فأين الموت؟.
طبقات الشافعية الكبرى، ج3، ص384 ، دار النشر : هجر للطباعة والنشر والتوزيع – 1413هـ ، الطبعة : ط2 ، تحقيق : د. محمود محمد الطناحي د.عبد الفتاح محمد الحلو
قسطلانى
حيات انبياء ثابت و معلوم است
ولا شك أن حياة الأنبياء عليهم الصلاة والسلام ثابتة معلومة مستمرة ونبينا أفضلهم ، وإذا كان كذلك فينبغي أن تكون حياته أكمل وأتم من حياة سائرهم.
المواهب اللدنيّة: ج3 ص 413.
زيني دحلان
زيني دحلان مفتي اعظم عربستان مي‌نويسد: حيات انبياء در نزد اهل سنت ثابت است.
وحياة الأنبياء عليهم الصلاة والسلام في قبورهم ثابتة عند أهل السنة بأدلّة كثير ة منها حديث مررت على موسى ليلة أسرى بي يصلى في قبره
الدرر السنية في الرد على الوهابية، ص13.
نتيجه:
با توجه به آيات و روايات فوق، روشن مي‌شود كه مردگان پس از رفتن از اين دنيا زنده هستند و طبق نظر علماي اهل سنت، حيات پس از مرگ مختص به شهدا نيست؛ بلكه شامل تمامي اموات مي‌شود.
10. عذاب قبر حق است:
در روايت ديگر آمده است كه عايشه از رسول خدا از عذاب قبر سؤال كرد،‌ حضرت فرمود: عذاب قبر حق است:
حدثنا عَبْدَانُ أخبرني أبي عن شُعْبَةَ سمعت الْأَشْعَثَ عن أبيه عن مَسْرُوقٍ عن عَائِشَةَ رضي الله عنها أَنَّ يَهُودِيَّةً دَخَلَتْ عليها فَذَكَرَتْ عَ ذَابَ الْقَبْرِ فقالت لها أَعَاذَكِ الله من عَذَابِ الْقَبْرِ فَسَأَلَتْ عَائِشَةُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم عن عَذَابِ الْقَبْرِ فقال نعم عَذَابُ الْقَبْرِ حق قالت عَائِشَةُ رضي الله عنها فما رأيت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم بَعْدُ صلى صَلَاةً إلا تَعَوَّذَ من عَذَابِ الْقَبْرِ.
يك زن يهودي بر عايشه وارد شد پس از عذاب قبر سخن گفت و به عايشه گفت خدا تو را از عذاب قبر حفظ كند پس عايشه از پيامبر صلى الله عليه وسلم درمورد عذاب قبر سؤال كرد پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمود عذاب قبر حق است ، عايشه مي‌گويد كه پيامبر صلى الله علیه وسلم بعد از هر نماز از عذاب قبر به خدا پناه مي‌برد.
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج1، ص462 ،ح1306، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة – بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.
11.انبياء درون قبر نماز مي‌خوانند
ابو يعلي در مسند خود روايت كرده است كه انبياء درون قبر زنده هستند و نمار مي‌خوانند:
حدثنا أبو الجهم الأزرق بن علي حدثنا يحيى بن أبي بكير حدثنا المستلم بن سعيد عن الحجاج عن ثابت البناني عن أنس بن مالك قال رسول الله صلى الله عليه وسلم الأنبياء أحياء في قبورهم يصلون.
انس بن مالك مي‌گوید پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمود: انبياء در قبرهايشان زنده هستند و نماز مي‌خوانند.
أبو يعلي الموصلي التميمي، أحمد بن علي بن المثني (متوفاى307 هـ)، مسند أبي يعلي، ج6، ص147، حديث3425، تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث – دمشق، الطبعة: الأولى، 1404 هـ – 1984م.
هيثمي مي‌گويد كه راويان اين روايت همه ثقه هستند و روايت صحيح است.
رواه أبو يعلى والبزار ورجال أبي يعلى ثقات
الهيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج8، ص211، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي – القاهرة، بيروت – 1407هـ.
ملا علي قا ري مي‌نويسد روايت صحيح است.
وصح خبر ( الأنبياء أحياء في قبورهم ، يصلون )
ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاى1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج3، ص415، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية – لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ – 2001م .
مناوي مي‌نويسد روايت صحيح است.
وهو حديث صحيح
المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاى 1031هـ)، فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج3، ص184، ناشر: المكتبة التجارية الكبري – مصر، الطبعة: الأولى، 1356هـ.
الباني نيز روايت را صحيح دانسته است.
الألباني, سلسلة ال أحاديث الصحيحة: ج2 ص187ـ 189, حديث رقم:621.
تواتر روايات و اجماع علماي اهل سنت بر حيات انبياء بعد از وفات
ابن حجر هيتمي از بزرگان اهل سنت مي‌نويسد: علماي اهل سنت بر حيات انبياء بعد از مردن اجماع دارند و روايات متواتر بر اين مطلب وجود دارد.
الْإِجْمَاعِ على حَيَاةِ الْأَنْبِيَاءِ كما تَوَاتَرَتْ بِهِ الْأَخْبَارُ .
الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاى973هـ)، الفتاوى الكبرى الفقهية ، ج2، ص135، ناشر : دار الفكر
پس روايت از نظر بزرگان اهل سنت صحيح است و ثابت مي‌كند كه انبياء بعد از مردن در قبر زنده هستند.
12. رسول الله ص بعد از وفا ت جواب سلام را مي‌دهد
حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا عبد اللَّهِ بن يَزِيدَ ثنا حَيْوَةُ ثنا أبو صَخْرٍ أَنَّ يَزِيدَ بن عبد اللَّهِ بن قُسَيْطٍ أخبره عن أبي هُرَيْرَةَ عن رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال ما من أَحَدٍ يُسَلِّمُ علي الا رَدَّ الله عزوجل إلي روحي حتى أَرُدَّ عليه السَّلاَمَ.
پيامبر ص فرمودند: هر كس كه به من سلام مي‌كند خداوند روح من را برمي‌گرداند تا جواب سلامش را بدهم.
الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج2، ص527، حديث10827، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.
همين روايت در سنن ابي داود نيز آمده است.
السجستاني الأزدي، ابوداود سليمان بن الأشعث (متوفاى 275هـ)، سنن أبي داود، ج2، ص218، تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد، ناشر: دار الفكر.
تصحيح سند روايت توسط علماي اهل سنت:
نووي از بزرگان اهل سنت مي‌گويد سند روايت صحيح است:
334 وروينا فيه أيضا بإسناد صحيح عن أبي هريرة أيضا أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال ) ما من أحد يسلم علي إلا رد الله علي روحي حتى أرد عليه السلام .
الإمام النووي الوفاة: 676هـ ، الأذكار المنتخبة من كلام سيد الأبرار ، ج1، ص66 دار النشر : دار الكتب العربي – بيروت – 1404هـ – 1984م.
نووي: سند روايت صحيح است.
رواه أبو داود بإسناد صحيح
أبو زكريا يحيى بن شرف النووي الوفاة: 676 هـ ، رياض الصالحين من كلام سيد المرسلين ، ج1، ص255، دار النشر : دار الفكر – بيروت – 1421هـ -2000م ، الطبعة : الثالثة
النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، المجموع، ج8، ص200، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، التكملة الثانية.
رواه أبو داود بإسناد صحيح .
يحيى بن مري بن حسن بن حسين بن محمد بن جمعة بن حزام الحزامي، الحوراني، أبو زكريا، محيي الدين الدمشقي الشافعي الوفاة: 24 / 676 هـ ، خلاصة الاحكام في مهمات السنن وقواعد الاسلام ، ج1، ص441 دار النشر : مؤسسة الرسالة – لبنا ن – بيروت – 1418هـ – 1997م ، الطبعة : الاولى ، تحقيق : حققه وخرج أحاديثه: حسين إسماعيل الجمل
ابن تيميه رهبر فكري وهابيت مي‌نويسد: اين روايت بر طبق تصحيح مسلم نيشابوري است و ائمه اهل سنت طبق آن فتوي دادند به جواز سلام كردن بر قبر پيامبر ص :
وهذا الحديث على شرط مسلم
أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ،اقتضاء الصراط المستقيم مخالفة أصحاب الجحيم ، ج1، ص324، دار النشر : مطبعة السنة المحمدية – القاهرة – 1369 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : محمد حامد الفقي
وعلى هذا الحديث اعتمد الأئمة في السلام عليه عند قبره صلوات الله وسلامه عليه
أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، قاعدة جليلة في التوسل والوسيلة ، ج1، ص71، دار النشر : المكتب الإسلامي – بيروت – 1390 – 1970 ، تحقيق : زهير الشاويش
انصاري شافعي مي‌نويسد: سند روايت صحيح است.
قلت : رواه أبو داود ( 1350 ) بإسناد جيد ،
الأنصاري الشافعي، سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد المعروف بابن الملقن(متوفاى804هـ)، البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير، ج5، ص290 تحقيق: مصطفي ابوالغيط و عبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ناشر: دار الهجرة للنشر والتوزيع – الرياض-السعودية، الطبعة: الاولى، 1425هـ-2004م.
عمر بن علي بن أحمد الوادياشي الأندلسي
رواه أبو داود بإسناد على شرط الصحيح
عمر بن علي بن أحمد الوادياشي الأندلسي الوفاة: 804 ، تحفة المحتاج إلى أدلة المنهاج ، ج2، ص190، دار النشر : دار حراء – مكة المكرمة – 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الله بن سعاف اللحياني
ابن حجر عسقلاني مي‌گويد روايت صحيح است:
ورواته ثقات
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج6، ص488، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة – بيروت.
الشربيني الخطيب الشافعي
رواه أبو داود بإسناد صحيح
الشربيني الخطيب الشافعي ، شمس الدين محمد (متوفاى977هـ) ، مغني المحتاج إلي معرفة معاني ألفاظ المنهاج، ج1، ص512، ناشر: دار الفكر – بيروت.
الزرقاني
أخرجه أبو داود ورجاله ثقات
الزرقاني، محمد بن عبد الباقي بن يوسف (متوفاى1122هـ) شرح الزرقاني علي موطأ الإمام مالك، ج4، ص357، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1411هـ.
علماي اهل سنت: لازمه اين روايت حيات علي الدوام و همشگي پيامبر ص است:
سيوطي از بزرگان اهل سنت مي‌نويسد از اين روايت حيات هميشگي براي پيامبر ص ثابت مي‌شود :
روينا في الترمذي قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلّم : ( ما من أحد يسلم علي إلا رد الله علي روحي حتى أر د عليه السلام ) يؤخذ من هذا الحديث أن النبي صلى الله عليه وسلّم حي على الدوام وذلك أنه محال عادة أن يخلو الوجود كله من واحد مسلم على النبي صلى الله عليه وسلّم في ليل أو نهار فإن قلت : قوله عليه السلام : (إلا رد الله إلي روحي) لا يلتئم مع كونه حياً على الدوام بل يلزم منه أن تتعدد حياته ووفاته في أقل من ساعة إذ الوجود لا يخلو من مسلم يسلم عليه كما تقدم بل يتعدد السلام عليه في الساعة الواحدة كثيراً . فالجواب : والله أعلم أن يقال : المراد بالروح هنا النطق مجازاً فكأنه قال عليه السلام إلا رد الله إلي نطقي وهو حي على الدوام ،
در كتاب ترمذي روايت كرديم كه پیامبر صلى الله عليه وسلّم فرمودند: هر كس كه به من سلام مي‌كند خداوند روح من را برمي‌گرداند تا جواب سلامش را بدهم. از اين حديث استفاده مي‌شود كه پيامبر ص هميشه زنده است ؛ زيرا محال است كه در شبانه روز كسي نباشد كه بر پيامبر صلي الله عليه وآله سلام نفرستد.
اگر گفته شود كه اين فرمايش حضرت ، تناسبي با حيات هميشگي و علي الدوام ندارد؛ بلكه لازم مي‌آيد تعدد حيات و وفات پيامبر صلي الله عليه واله در كمتر از يك ساعت؛ چون عالم خالي نمي‌شود از مسلماني كه بر پيامبر ص سلام مي‌فرستد؛ بلكه در يك ساعت سلامهاي متعددي بر حضرت مي‌شود، جواب: منظور از روح در اين حديث مجازاً نطق و حر ف زدن است پس اينگار پيامبر صلي الله عليه وآله فرموده باشند كه خدا قدرت حرف زدن را به من برمي‌گرداند و پيامبر صلي الله عليه وآله حيات هميشگي و علي الدوام دارد.
السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الحاوي للفتاوي في الفقه وعلوم التفسير والحديث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج2، ص143، تحقيق: عبد اللطيف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ – 2000م.
صالحي شامي
الصالحي الشامي، محمد بن يوسف (متوفاى942هـ)، سبل الهدي والرشاد في سيرة خير العباد، ج12، ص364، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعل ي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ.
مناوي
المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاى 1031هـ)، فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج5، ص467، ناشر: المكتبة التجارية الكبري – مصر، الطبعة: الأولى، 1356هـ.
سخاوي
السخاوي, القول البديع في الصلاة على الحبيب الشفيع: ص243.
پس طبق اين حديث حضرت حيات دارد و جواب سلام مسلمان را از درون قبر مي‌دهد.
مسلمانان در هر نماز بر پيامبر ص سلام مي‌دهند به سلام خطاب، السلام عليك أيها النبي ورحمة الله وبركاته و حتي لجنه افتاء عربستان نيز به آن فتوي داده است و ابن تيميه رهبر فكري وهابیت مي‌گويد: سلام خطابي به كسي مي‌شود كه صدا را مي‌شنود.
جواب لجنه افتاء عربستان در مورد كيفيت تشهد و سلام نماز:
صفة التشهد الذي كان يقوله رسول الله ( ص ) في صلاته ويأمر أصحابه بها هي ما أخرجه الشيخان في الصحيحين عن عبد اللّه بن مسعود رضي الله عنه قال : علمني رسول الله (ص) كفي بين كفيه كما يعلمني السورة من القرآن التحيات لله والصلوات والطيبات السلام عليك أيها النبي ورحمة الله وبركاته السلام علينا وعلى عباد الله الصالحين أشهد أن لا إله إلا الله وأشهد أن محمدا عبده ورسوله.
وهذا هو الأصح لأن النبي ( ص ) علمه أصحابه ولم يقل إذا مت فقولوا السلام على النبي . . وبالله التوفيق وصلى الله على نبينا محمد وآله وصحبه وسلم.
طريقه تشهد كه رسول خدا (ص) در نماز خود مي‌خواند و به اصحابش دستور مي‌داد، همان روايتي است كه بخاري و مسلم در صحيحين از ابن مسعود : پيامبر (ص) به من تعليم داد در حالي كه دستم در دستش بود همانگونه كه سوره‌اي از قرآن يادم مي‌داد، السلام عليك أيها النبي ورحمة الله وبركاته السلام علينا وعلى عباد الله الصالحين أشهد أن لا إله إلا الله وأشهد أن محمدا عبده ورسوله.
و اين صحيح است چونكه پيامبر (ص) به صحابه تعليم داد و نفرمود كه اگر از دنيا رفتم بگوييد: السلام على النبي . . وبالله التوفیق وصلى الله على نبينا محمد وآله وصحبه وسلم.
فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمية والإفتاء، ج 7، ص 7، الفتوى رقم 6035.
http://www.alifta.net/Fatawa/FatawaChapters.aspx?View=Page&PageID=2195&P…
ابن تيميه رهبر فكري وهابيت:
وقد ثبت عنه فى الصحيحين من غير وجه أنه كان يأمر بالسلام على أهل القبور ويقول ( قولوا السلام عليكم أهل الديار من المؤمنين والمسلمين وانا ان شاء الله بكم لاحقون ويرحم الله المستقدمين منا ومنكم والمستأخرين نسأل الله لنا ولكم العافية اللهم لا تحرمنا أجرهم ولا تفتنا بعدهم واغفر لنا ولهم ، فهذا خطاب لهم وإنما يخاطب من يسمع
و ثابت است روايت در صحيح بخاري و مسلم از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از طرق مختلف كه دستور به سلام كردن بر مردگان داده است و مي‌فرمود ( بگوييد سلام بر شما اي اهل ديار مؤمنين و مسلمين و ما انشاء الله به شما ملحق مي‌شويم و خداوند مستقدمين و مستأخرين از ما و شما را رحمت كند و از خداوند براي ما و شما طلب عافيت داريم ، خدايا ما از اجر و پاداششان محروم نكن و ما و آنها را ببخش. و اين خطاب به مردگان است و فقط كسي كه مي‌شنود مورد خطاب قرار مي‌گيرد.
ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج24، ص363، تحقيق: عبد الرحمن بن محم د بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية.
13. صلوات مسلمانان بر پيامبر صلي الله عليه وآله در قبر عرضه مي‌شود
روايت در مصنف ابن ابي شيبه استاد بخاري، مسند احمد، سنن دارمي، سنن ابي داود، سنن ابن ماجه، سنن نسائي و… آورده‌اند:
حدثنا حُسَيْنُ بن عَلِيٍّ عن عبد الرحمن بن جَابِرٍ عن أبي الأَشْعَثِ الصَّنْعَانِيِّ عن أَوْسِ بن أَوْسٍ قال قال رسول اللهِ صلى الله عليه وسلم ان من أَفْضَلِ أَيَّامِكُمْ يوم الْجُمُعَةِ فيه خُلِقَ آدَم وَفِيهِ النَّفْخَةُ وَفِيهِ الصَّعْقَةُ فاكثروا عَلَيَّ من الصَّلاَة فيه فإن صَلَاتَكُم ْ مَعْرُوضَةٌ عَلَيَّ فقال رَجُلٌ يا رَسُولَ اللهِ كَيْفَ تُعْرَضُ صَلَاتُنَا عَلَيْكَ وقد أَرَمْتَ يعني بَلِيتَ فقال إنَّ اللَّهَ حَرَّمَ على الأَرْضِ أَنْ تَأْكُلَ أَجْسَادَ الأَنْبِيَاءِ
رسول الله ص مي‌فرمايد: روز جمعه از برترين روزهاست در اين روز حضرت آدم آفريده شده و دميدن روح و نفخه صور در اين روز است پس زياد بر من در اين روز درود بفرستيد پس همانا كه درود شما بر من عرضه مي‌شود، پس شخصي گفت: اي پيامبر خدا چگونه بر شما عرضه مي‌شود در حالي كه بدن شما از بين مي‌رود، پس حضرت فرمود: خداوند بر زمين حرام كرده است كه اجساد انبياء را از بين ب برد.
إبن أبي شيبة الكوفي، ابوبكر عبد الله بن محمد (متوفاى235 هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج2، ص253، حديث8697، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد – الرياض، الطبعة: الأولى، 1409هـ.
الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج4، ص8، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.
الدارمي ، أبو محمد عبدالله بن عبدالرحمن (متوفاى255هـ) ، سنن الدارمي ، ج1، ص445، تحقيق : فواز أحمد زمرلي / خالد السبع العلمي ، ناشر : دار الكتاب العربي – بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1407هـ
السجستاني الأزدي، ابوداود سليمان بن الأشعث (متوفاى 275هـ)، سنن أبي داود، ج1، ص275 تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد، ناشر: دار الفكر.
القزويني، ابوعبدالله محمد بن يزيد (متوفاى275هـ)، سنن ابن ماجه، ج1، ص345، تحقيق محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر – بيروت.
النسائي، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي (متوفاى303 هـ)، السنن الكبرى، ج1، ص519، تحقيق: د.عبد الغفار سليمان البنداري، سيد كسروي حسن، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1411 – 1991.
تصحيح روايت توسط علماي اهل سنت:
حاكم نيشابوري: اين حديث طبق شرايط صحت روايات صحيح بخاري و مسلم است.
هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه
الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد ب ن عبدالله (متوفاى 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج4، ص604، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ – 1990م.
ذهبي نيز در تعليقه بر مستدرك: اين حديث طبق شرايط صحت روايات صحيح بخاري و مسلم است.
تعليق الذهبي قي التلخيص : على شرط البخاري ومسلم
المستدرك على الصحيحين للحاكم مع تعليقات الذهبي في التلخيص – (ج 4 / ص 604)
الباني: سند روايت صحيح است.
وإسناده صحيح وأخرجه أبو داود ( رقم 1047 و 1531 ) والنسائي ( 1 / 203 – 204 ) والدارمي ( 1 / 369 ) وابن ماجه ( رقم 1085 و 1636 ) والحاكم ( 1 / 278 ) وأحمد ( 4 / 8 )
إرواء الغليل – (ج 1 / ص 34)
سلسلة الأحاديث ال صحيحة: ج4 ص32, مكتبة المعارف للنشر والتوزيع, الرياض.
الألباني, إرواء الغليل: ج1 ص34ـ 35, الناشر: المكتب الإسلامي, بيروت ـ لبنان, الطبعة: الثانية,
1405 – 1985م.
نووي: اين حديث صحيح است، ابو داود و نسائي و ديگران با سند صحيح آن را آورده‌اند.
حديث أوس بن أوس هذا صحيح ، رواه أبو داود والنسائي وغيرهما بأسانيد صحيحة ،
النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، المجموع، ج4، ص469، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، التكملة الثانية.
رواه أبو داود بإسناد صحيح
أبو زكريا يحيى بن شرف النووي الوفاة: 676 هـ ،رياض الصالحین من كلام سيد المرسلين ، ج1، ص221 دار النشر : دار الفكر – بيروت – 1421هـ -2000م ، الطبعة : الثالثة
الحزامي
رواه أبو داود بإسناد صحيح .
يحيى بن مري بن حسن بن حسين بن محمد بن جمعة بن حزام الحزامي، الحوراني، أبو زكريا، محيي الدين الدمشقي الشافعي الوفاة: 24 / 676 هـ ، خلاصة الاحكام في مهمات السنن وقواعد الاسلام ، ج1، ص441 دار النشر : مؤسسة الرسالة – لبنان – بيروت – 1418هـ – 1997م ، الطبعة : الاولى ، تحقيق : حققه وخرج أحاديثه: حسين إسماعيل الجمل
الزرعي
إسناده صحيح
الزرعي الدمشقي الحنبلي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أبي بكر أيوب (مشهور به ابن القيم الجوزیه ) (متوفاى751هـ)، جلاء الأفهام في فضل الصلاة علي محمد خير الأنام، ج1، ص80 تحقيق: شعيب الأرناؤوط – عبد القادر الأرناؤوط، ناشر: دار العروبة – الكويت، الطبعة: الثانية، 1407 – 1987.
ابن حجر عسقلاني: سند روايت صحيح است.
سنده صحيح
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج6، ص488، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة – بيروت.
الأنصاري الشافعي
رَوَاهُ أبو دَاوُد وَغَيْرُهُ بِأَسَانِيدَ صَحِيحَةٍ
الأنصاري الشافعي ، أبويحيى زكريا (متوفاى926هـ) ، أسنى المطالب في شرح روض الطالب ، ج1، ص268، تحقيق : د . محمد تامر ، ناشر : دار الكتب العلمية – بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1422 هـ – 2000
الصالحي الشامي
وروى ابن ماجة – برجال ثقات
الصالحي الشامي، محمد بن يوسف (متوفاى942هـ)، سبل الهدي والرشاد في سيرة خير العباد، ج12، ص444، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ.
الشربيني
رواه أبو داود وغيره بأسانيد صحيحة
الشربيني الخطيب الشافعي ، شمس الدين محمد (متوفاى977هـ) ، مغني المحتاج إلي معرفة معاني ألفاظ المنهاج، ج1، ص295، ناشر: دار الفكر – بيروت.
پس طبق اين روايت صحيح ثابت مي‌شود كه صلوات مسلمانان بر پیامبر عرضه مي‌شود و حضرت آن را درك مي‌كند و بدن حضرت نيز سالم مي‌ماند، اين را اگر حيات نگوييم چه بگوييم.
5. نظر علماي اهل سنت درمورد شنيدن مردگان
بخش پاياني اين مقاله را با ذكر سخنان علماي اهل سنت را در باره شنيدگان مردگان به پايان مي بريم:
1. محمد بن اسماعيل بخاري:
بخاري در كتاب صحيح بخاري كه اصح كتب نزد اهل سنت بعد از قرآن است باب خاصي در باره شنيدن مردگان صدايي پاي تشيع كنندگان دارد :
66 بَاب الْمَيِّتُ يَسْمَعُ خَفْقَ النِّعَالِ.
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج1، ص448 تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ن اشر: دار ابن كثير، اليمامة – بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987
و روايتش را قبلا متذكر شديم.
2. مسلم بن الحجاج نيشابوري:
وي نيز در صحيح خودش مي‌نويسد كه مرده، حتي صداي پاي تشيع كنندگان را كه از كنار قبر برمي‌گردند، مي‌شنود .
إِنَّ الْمَيِّتَ إذا وُضِعَ في قَبْرِهِ إنه لَيَسْمَعُ خَفْقَ نِعَالِهِمْ إذا انْصَرَفُوا.
النيسابوري القشيري ، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج4، ص2201، ح2870، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
روايات اين كتاب را نيز در بحث هاي قبلي متذكر شديم.
3. ابن تيميه
ابن تیمیه رهبر فكري وهابيت به اين آيات و روايات بر شنيدن مردگان استدلال كرده است :
سئل هل يتكلم الميت في قبره؟
فقال وأما سؤال السائل هل يتكلم الميت في قبره فجوابه أنه يتكلم وقد يسمع أيضا من كلمه كما ثبت في الصحيح عن النبي أنه قال إنهم يسمعون قرع نعالهم وثبت عنه في الصحيح أن الميت يسأل في قبره فيقال له من ربك وما دينك ومن نبيك فيثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت فيقول الله ربي والإسلام ديني ومحمد نبي ويقال له ما تقول في هذا الرجل الذي بعث فيكم فيقول المؤمن هو عبد الله ورسوله جاءنا بالبينات والهدى فآمنا به واتبعناه وهذا تأويل قوله تعالى (يثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت في الحياة الدنيا وفي الآخرة). (ابراهٍيم/27).
از ابن تيميه سؤال شد : آيا مرده در قبرش حرف مي‌زند ؟
جواب : و اما در مورد اين سؤال كه آيا مرده در قبرش حرف مي‌زند ؟ جواب اين است كه مرده هم حرف مي‌زند و هم مي‌تواند صداي كسي را كه با او حرف مي‌زند، بشنود ، همانگونه كه در حديث صحيح از نبي مكرم آمده كه فرمود : مردگان صداي نعلين را مي‌شنوند و ثابت شده در حديث صحيح كه از مرده در قبر سؤال مي‌شود، پس به او گفته مي‌شود خداي تو كيست؟ دينت چست؟ و پيامبرت كيست؟ پس خدا مؤمنين را در گفتار استوار قرار مي‌دهد ، پس مؤمن جواب مي‌دهد الله پروردگارا و اسلام دين و محمد پيامبر من است ، پس از مؤمن سؤال مي‌شود در مورد آقائي كه به سوي شما مبعوث كرديم چه عقيده‌اي داري؟ پس مؤمن جواب مي‌دهد كه ايشان بنده و فرستاده خداست ، با آيات آشكار و هدايت به سوي ما آمد پس ما ايمان آورديم و از ايشان پيروي كرديم و اين تأويل اي آيه است.
ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج4، ص273 تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية
همچنين در جاي ديگر مي‌گويد :
وسئل عن الأحياء إذا زاروا الأموات هل ي علمون بزيارتهم وهل يعلمون بالميت إذا مات من قرابتهم أو غيره؟
فأجاب الحمد لله نعم قد جاءت الآثار بتلاقيهم وتساؤلهم وعرض أعمال الأحياء على الأموات كما روى إبن المبارك عن أبى أيوب الأنصارى قال (إذا قبضت نفس المؤمن تلقاها الرحمة من عباد الله كما يتلقون البشير فى الدنيا فيقبلون عليه ويسألونه فيقول بعضهم لبعض أنظروا أخاكم يستريح فإنه كان فى كرب شديد قال فيقبلون عليه ويسألونه ما فعل فلان وما فعلت فلانة هل تزوجت) الحديث
وأما علم الميت بالحي إذا زاره وسلم عليه ففي حديث إبن عباس قال قال رسول الله (ما من أحد يمر بقبر أخيه المؤمن كان يعرفه فى الدنیا فيسلم عليه إلا عرفه ورد عليه السلام) قال إبن المبارك ثبت ذلك عن النبى صلى الله عليه وسلم وصححه عبد الحق صاحب الأحكام.
از ابن تيميه سؤال شد وقتي زنده‌ها به زيارت قبرهاي مردگان مي‌روند ، آيا مردگان، زائر قبر را مي‌شناسند؟ و آيا اگر كسي از خويشاوندانشان بميرد از حال او آگاه مي‌شوند؟
جواب داد : بعد از حمد و سپاس خدا ، بله، روايت در اثبات ملاقات مردگان با هم و عرضه شدن اعمال زندگان بر آنها آمده است ، مثل روايت ابن مبارك از ابوايوب انصاري كه گفته : وقتي جان مؤمن گرفته مي‌شود بندگان خدا به استقبال او مي‌آيند همانگونه كه در دنيا مردم به استقبال کسی مي‌روند كه مژده آورده است و از او سؤال مي‌كنند ، بعضي از آنان مي‌گويند اجازه دهيد برادر مؤمنتان استراحت كند ، او در سختي و شدت بوده است ، سپس از او سؤال مي‌كنند فلاني چكار كرد و آيا فلاني ازدواج كرد ؟ ………
و اما درمورد آگاهي مردگان به كسي كه به زيارتشان مي‌آيد و به آنان سلام مي‌كند ، در روايت ابن عباس از پيامبر آمده است ( هر كسي كه به قبر برادر مؤمن خود كه در دنيا او را مي‌شناخت برود و به او سلام بدهد مرده او را مي‌شناسد و جواب سلام او را مي‌دهد ) ابن مبارك مي‌گويد اين روايت از پيامبر صلى الله عليه وسلم ثابت شده است و عبد الحق صاحب كتاب الاح كام اين روايت را تصحيح كرده است .
ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج24،ص331، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية.
4. ابن قيم الجوزيه:
او نيز بر تواتر رواياتي كه حاكي اين مطلب كه ميت زائران قبرش را مي‌شناسند، تصريح كرده است:
وقد تواترت الآثار عنهم بأن الميت يعرف زيارة الحي له ويستبشر به
روايات متواتر است كه مرده زائر قبرش را مي‌شناسد و خوشحال مي‌شود.
أبو عبد الله شمس الدين محمد بن أبي بكر بن أيوب بن سعد الزرعي الدمشقي،الروح في الكلام على أرواح الأموات والأحياء بالدلائل من الكتاب والسنة ، ج1، ص5 ،الوفاة: 751 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت – 1395 – 1975
5. ابن كثير دمشقي سلفي
ابن كثير دمشقي سلفي از بزرگان اهل سنت در تفسيرش تصريح مي‌كند كه روايات متواتر وجود دارد كه مردگان، زائران قبرشان را مي‌شناسند و با ديدن آنها خوشحال مي‌شوند:
وقد تواترت الاثار عنهم بأن الميت يعرف بزيارة الحي له ويستبشر فروى ابن أبي الدنيا في كتاب القبول عن عائشة رضي الله عنها قالت قال رسول الله صلى الله عليه وسلم ما من رجل يزور قبر أخيه ويجلس عنده إلا استأنس به ورد عليه ح تى يقوم وروي عن أبي هريرة رضي الله عنه قال إذا مر الرجل بقبر يعرفه فسلم عليه رد عليه السلام
وبه درستي كه روايت متواتر از صحابه وجود دارد كه مرده زائر قبرش را مي‌شناسد و خوشحال مي‌شود ، ابن ابي دنيا در كتاب قبول از عايشه روايت كرده كه گفت : پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمود هر كس كه به زيارت قبر برادر مؤمنش برود و در كنار قبرش بنشيند ، از درون قبر جوابش را مي‌دهد و از آمدنش خوشحال مي‌شود تا اينكه از كنار قبر برود ، و ابو هريره از پيامبر نقل مي‌كند كه فرمود : هرگاه كه شخصي به قبر كسي گذر كند كه او را مي‌شناسد و سلام كند جواب سلامش را مي‌دهد.
ابن كث ير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاى774هـ)، تفسير القرآن العظيم، ج3، ص439 ناشر: دار الفكر – بيروت – 1401هـ.
6. ابن جرير طبري
محمد بن جرير طبري از بزرگان اهل سنت مي‌نويسد كه بيشتر علما قائل به شنيدن مردگان هستند و روايات اين باب را تصحيح كرده اند:
فقال جماعة يكثر عددها بتصحيحها وتصحيح القول بظاهرها وعمومها وقالوا الميت بعد موته يسمع كلام الأحياء ولذلك قال النبي صلى الله عليه وسلم لأهل القليب بعدما ألقوا فيه ما قال قالوا وفي قوله لأصحابه إذ قالوا أتكلم أقواما قد ماتوا وصاروا أجسادا لا أرواح فيها فقال (ما أنتم بأسمع لما أقول منهم). جماعت زيادي از علما روايات سماع مردگان در جنگ بدر را تصحيح كردند و عمل به ظاهر آن روايات كردند و قائل شدند كهانسان بعد از مردن صداي زندگان را مي‌شنود و بخاطر اين است كه پيامبر صلي الله عليه وسلم با كشتگان بدر صحبت كردند بعد از انداختنشان در چاه و فرمايش پيامبر به اصحابش وقتي اعتراض كردند و گفتند با مردگاني صحبت مي‌كنيد كه جسد بون روح هستند پس حضرت جواب داد : شما شنواتر از آنها به حرفهاي من نيستيد
الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاى310)، تهذيب الآثار، ج2، ص491 تحقيق: محمود محمد شاكر ، ناشر: مطبعة المدني ـ مصر، الطبعة: الأ ولى.
7. انصاري قرطبي
امام اهل سنت قرطبي مي‌نويسد، اگر مرده نمي‌شنيد به او سلام نمي‌شد؛ پس مرده مي‌شنود واين مطلب واضح است و به تحقيق ما آن را در كتاب تذكره بيان كرديم .
وبأن الميت يسمع قرع النعال إذا انصرفوا عنه إلى غير ذلك فلو لم يسمع الميت لم يسلم عليه وهذا واضح وقد بيناه في كتاب التذكرة.
الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد بن أبي بكر بن فرح (متوفاى671هـ)، الجامع لأحكام القرآن، ج13، ص233 ،ناشر: دار الشعب – القاهرة.
8. آلوسي بغدادي
آلوسي علامه اهل سنت مي‌نويسد كه قول حق اين است كه مردگان مي‌شنوند:
والحق أن الموتى يسمعون في الجمله.
الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبد الله (متوفاى1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج21، ص57، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
9. محيي الدين نووي
نووي شارح صحيح مسلم مي‌نويسد كه مرده صداي كساني كه كنار قبر هستند را مي‌شنود:
اثبات فتنة القبر وسؤال الملكين وهو مذهب أهل الحق ومنها استحباب المكث عند القبر بعد الدفن لحظة نحو ما ذكر لما ذكر وفيه أن الميت يسمع حينئذ من حول القبر.
اثبات سؤال منكر و نكير در قبر مذهب اهل حق است و به خاطر اين است كه بعد از دفن مستحب است كه چند لحظه‌اي در کنار قبر بمانند و اينكه مرده صداي كساني كه دور قبر هستند را مي‌شنود .
النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج2، ص139 ، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ.
10. ابن حجر هيثمي
وي در پاسخ سؤالي مي‌گويد: مردگان كلام مردم را مي ‌شنوند:
هل يَسْمَعُ الْمَيِّتُ كَلَامَ الناس فَأَجَابَ بِقَوْلِهِ نعم لِحَدِيثِ أَحْمَدَ وَجَمَاعَةٍ إنَّ الْمَيِّتَ يَعْرِفُ من يُغَسِّلُهُ وَيَحْمِلُهُ وَيُدْلِيهِ في قَبْرِهِ.
آيا مرده كلام مردم را مي‌شنود ، جواب : بله بخاطر روايت احمد بن حنبل و جماعتي از علما كه مرده كسي را كه او را غسل مي‌دهد و جنازه‌اش را حمل مي‌كند و كسي كه او را در قبر مي‌گذارد را مي‌شناسد .
ابن حجر الهيتمي (متوفاي973هـ )، الفتاوى الكبرى الفقهية ، ج2، ص29، دار النشر : دار الفكر
11. محمد بن حسن شيباني
وي نيز اجماع اكثر صحابه را بر شنيدن مردگان گزارش كرده است:
واجماع اكثر الصحابة عليه.
الشيباني ، أبو عبد الله محمد بن الحسن (متوفاي 189 هـ) ، الجامع الصغير وشرحه النافع الكبير ، ج1، ص273 ، دار النشر : عالم الكتب – بيروت – 1406 ، الطبعة : الأولى
12. إبن بطال بكري قرطبي
ابن بطال نيز در شرح بخاري همچ نين سخني دارد:
52 – بَاب الْمَيِّتُ يَسْمَعُ خَفْقَ النِّعَالِ
إبن بطال البكري القرطبي، ابوالحسن علي بن خلف بن عبد الملك (متوفاى449هـ)، شرح صحيح البخاري، ج3، ص320 تحقيق: ابوتميم ياسر بن إبراهيم، ناشر: مكتبة الرشد – السعودية / الرياض، الطبعة: الثانية، 1423هـ – 2003م.
13. جلال الدين سيوطي
سيوطي بر شنيدن مردگان اعم از انبياء و غير آنها، تصريح دارد:
وأما الإدراكات كالعلم والسماع فلا شك أن ذلك ثابت لهم ولسائر الموتى.
و اما ادراكات مثل علم و شنيدن، شكي نيست كه ثابت است براي انبياء و براي ديگر مردگان.
السيوطي جلال الدين عبد الرحمن الوفاة: 911هـ ، شرح الصدور بشرح حال الموتى والقبور ، ج1، ص202، دار النشر : دار المعرفة – لبنان – 1417هـ – 1996م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد المجيد طعمة حلبي
وي در پاسخ اين پرسش كه آيا ميت سخن مردم و مدح و ثناي آن را مي‌شنوند؟ گفته است كه مردگان مي‌شنوند. متن استفتاء و جواب آن اين است:
وأما المسألة الثالثة : وهي هل يسمع الميت كلام الناس وثناءهم عليه وقولهم فيه ؟ فنعم أيضاً ، أخرج الإمام أحمد في مسنده ، والمروزي في الجنائز ، وابن أبي الدنيا ، وغيرهم من طريق أبي عامر العقدي عن عبد الملك بن الحسن المدني عن سعد بن عمرو بن سليم عن معاوية أو ابن معاوية وعن أبي سعيد الخدري قال : ق ال رسول الله صلى الله عليه وسلّم : ( إن الميت يعرف من يغسله ويحمله ويدليه في قبره ) وأخرجه الطبراني في الأوسط من طريق آخر عن أبي سعيد ،
واما مسئله سوم : آيا مردگان كلام و ثناء زندگان را مي‌شنوند ؟ بله احمد حنبل در مسند خود و مروزي در كتاب جنائز و ابن ابي دنيا و ديگران از ابي عامر از عبد الملك بن الحسن مدني از سعد بن عمرو بن سليم از معاويه يا ابن معاويه و از ابي سعيد خدري نقل مي‌كند كه رسول خدا صلى الله عليه وسلّم فرمودند : مرده كسي را كه او را غسل مي‌دهد و جنازه‌اش را حمل مي‌كند و كسي كه او را در قبر مي‌گذارد را مي‌شناسد .
السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الحاوي للفتاوي في الفقه وعلوم التفسير والحديث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج2، ص162، تحقيق: عبد اللطيف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ – 2000م.
14. أحمد بن إدريس صنهاجي
وي مي‌نويسد كه مردگان در قبرهايشان موعظه و قرآن و ذكر و تسبيح و تهليل (سبحان الله و لااله الا الله) را مي‌شنوند :
وكذلك الموتى يسمعون في قبورهم المواعظ والقرآن والذكر والتسبيح والتهليل ولا ثواب لهم فيه على الصحيح لأنهم غير مأمورين بعد الموت ولا منهيين فلا إثم ولا ثواب لعدم الأمر والنهي هذا أحد أسباب المثوبات.
و همچنين مردگان در قبرهايشان موعظه و قرآن و ذكر و تسبيح و تهليل (سبحان الله و لااله الا الله) را مي‌شنوند و بنابر قول صحيح ثواب و عقاب ندارند چون مردگان بعد از مردن مأمور و منهي نيستند و پس نه گناهي برآنان است و نه ثوابي به خاطر نبود امر ونهي كه از اسباب ثواب و عقاب است .
أبو العباس أحمد بن إدريس الصنهاجي القرافي الوفاة: 684هـ ، الفروق أو أنوار البروق في أنواء الفروق (مع الهوامش ) ، ج4، ص392 ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت – 1418هـ – 1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : خليل المنصور
15. تميمي حنبلي
وي نيز در كتاب «الفواكه» بعد از نقل روايات مربوط به كشتگان بدر مي‌نويسد:
وهو نص صحيح صريح في سماع الموتى ، ولم يذكر صلى الله عليه وسلم في ذلك تخصيصاً ،
روايات شنيدن كشتگان بدر بعد از مرگ روايت صريحي در اثبات شنيدن مردگان است و پيامبر صلى الله عليه وسلم در شنيدن مردگان نفرموده كه مختص به كشتگان بدر است .
التميمي الحنبلي، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر (متوفاى 1225هـ)، الفواكه العذاب في الرد علي من لم يحكم السنة والكتاب، ج6، ص195، طبق برنامه الجامع الكبير.
16. جكني شنقيطي
وي نيز در ذيل روايتي مي‌نويسد:
وهو نص صحيح صريح في سماع الموتى ، ولم يذكر صلى الله عليه وسلم فيه تخصيصًا . الجكني الشنقيطي، محمد الأمين بن محمد بن المختار (متوفاى 1393هـ.)، أضواء البيان في إيضاح القرآن بالقرآن، ج6، ص130 تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. – بيروت. – 1415هـ – 1995م.
17. محمد بن عبدالوهاب
ابن عبد الوهاب نيز اعتراف به شنيدن مردگان دارد :
أخرج أحمد وغيره عن أبي سعيد أن النبي صلى الله عليه وسلم قال : إن الميت يعرف من يغسله ويحمله ومن يكفنه ومن يدليه في حفرته .
وأخرج أبو نعيم وغيره عن عمرو بن دينار قال : ما مِن ميّت يموت إلا روحه في يد ملك الموت ينظر إلى جسده ، كيف يغسل ، وكيف يكفن ، وكيف يمشى به ، ويقال له وهو على سريره : اسمع ثناء الناس عليك .
وأخرج ابن أبي الدنيا معناه عن جماعة من التابعين بلفظ : بيد ملك . بلا إضافة .
وللشيخين عن أنس : أن النبي صلى الله عليه وسلم وقف على قتلى بدر فقال : يا فلان بن فلان يا فلان بن فلان هل وجدتم ما وعد ربكم حقاً ؟ فإني وجدت ما وعدني ربي حقاً فقال عمر : يا رسول الله ، كيف تكلم أجساداً لا أرواح فيها ؟ فقال : ما أنتم بأسمع لما أقول منهم ، غير أنهم لا يستطيعون أن يردوا علي شيئاً .
احمد بن حنبل و ديگران از ابي سعيد خدري از رسول الله صلى الله عليه وسلم نقل كردند كه فرمود : مرده شخصي كه او را غسل مي‌دهد و كسي كه جنازه او را برمي‌دارد و كس ي كه او را كفن مي‌كند و كسي كه بدن را در قبر مي‌گذارد را مي‌شناسد.
و ابو نعيم و ديگران از عمرو بن دينار نقل كردن كه گفته : هر كس كه بميرد روحش در دست فرشته مرگ است و به جسدش نگاه مي‌كند ، چگونه غسلش مي‌دهند و چگونه كفنش مي‌كنند و روي دوش مي‌برند و در حالي كه در تابوت است به او گفته مي‌شود كه : ثناي مردم را بر خودت بشنو .
و ابن ابي الدنيا اين روايت را به همين مضمون از جماعتي از تابعين با اين لفظ نقل كرده است : بيد ملك ، بودن هيچ اضافه‌اي .
مسلم و بخاري از انس نقل مي‌كنند : پيامبر صلى الله عليه وسلم كنار كشته‌هاي بدر ايستاد پس فرمود : اي فلان بن فلان ، اي فلان بن فلان آيا آنچه كه خدا به شما وعده داده بود را حق يافتيد ؟ همانا كه من آنچه را كه خدايم وعده داده بود را حق يافتم ، پس عمر گفت : اي رسول الله ، چگونه با اجسادي حرف مي‌زني كه روح در آنها نيست ؟ پيامبر فرمود : شماها شنواتر از آنها به آنچه مي‌گويم نيستيد ، غير از اينكه آنها نمي‌توانند پاسخ دهند.
محمد بن عبد الوهاب (متوفاي 1206 هـ) ، أحكام تمني الموت، ج 1، ص 458، تحقيق : الشيخ عبد الرحمن بن محمد السّدحان ، والشيخ عبد الله بن عبد الرحمن الجبرين ، ناشر: مطابع الرياض – الرياض ، الطبعة : الأولى.
همچنين از بسياري ديگر از علماي اهل سنت ، تصحيح روايات مربوط به شنيدن مردگان و پاسخ دادن آنها را آورديم كه به همين مقدار بسنده مي‌كنيم .
نتيجه‌گيري:
1. به اقرار علماي اهل سنت ، آياتي كه وهابيون براي مقصود خويش به آن استدلال مي‌كنند ، دلالت بر مدعاي آنها ندارد .
2. تنها كسي از بزرگان اهل سنت ، به وي قول به عدم سماع موتي نسبت داده شده است ، عائشه است و وي نيز از نظر خود برگشته است .
3. آيات فراواني وجود دارد كه به اقرار علماي اهل سنت ، دلالت بر حيات برزخي اموات ، قدرت شنيدن آنها و پاسخگويي آنها دارد .
4. اجماع اهل سنت بر حيات برزخي اموات ، و قدرت شنيدن آن و پاسخگويي آنها است .
5. احاديث اهل سنت در حيات برزخي اموات ، و قدرت شنيدن آنها و پاسخگويي آنها متواتر و بسياري از آنها صحيح و يا حسن است .
امام محمد غزالي نيز در كتاب احياء علوم الدين جلد 1 صفحه 493 مي گويد: و أما زيارة رسول الله صلّى الله عليه و سلم: فينبغي أن تقف بين يديه كما وصفناه، و تزوره ميتا كما تزوره حيا، و لا تقرب من قبره إلا كما كنت تقرب من شخصه الكريم لو كان حيا، و كما كنت ترى الحرمة في أن لا تمس شخصه و لا تقبله بل تقف من بعد ماثلا بين يديه، فكذلك فافعل، فان المس و التقبيل للمشاهد عادة النصارى و اليهود. و اعلم أنه عالم بحضورك و قيامك و زيارتك، و أنه يبلغه سلامك و صلاتك. همان طور كه مي بين يد در مورد پيامبر مي گويد كه آگاه باش كه پيامبر به حضور تو و ايستادن تو و زيارت تو آگاه است.
والسلام علیکم ورحمه الله

جستجو