امام شناسی از منظر امام رضا (ع)

فهرست مطالب
مقدمه
بخش اول : امامت و ولایت در کلام امام رضا : الف : ولایت در لغت
ب : ولایت در اصطلاح

اول : عهد الهی
دوم : اثبات اصل ولات رهبری
سوم : ولایت، روح و اساس دین
چهارم : ضرورت وجود امام در هر عصر
پنجم : ویژگی های امام در کلام امام رضا (ع) (امام از منتظر امام )
ششم : مهدی ختم کننده ولایت مهدی (عج)

بخش دوم : سیمای امام زمان (عج) در آئینه رضوی
اول : سیمای مهدی ( سیمای امام زمان )
دوم : نسب امام زمان
سوم : القاب امام زمان
چهارم : قوّت بدنی و صفات جسمانی
پنجم : صفات روحی
ششم : شباهت امام زمان به امام رضا ( مقایسه امام رضا و امام زمان )
هفتم : شباهت امام زمان به انبیاء الهی ۱-  حضرت  موسی (ع) و حضرت خضر (ع)
بخش سوم : علائم و نشانه های ظهور

اول : اسرار غیبت
دوم : وظایف شیعیان در زمان غیبت
سوم : انتظار فرج
چهارم : فتنه های آخر الزمان
۱- نا بسا مانی های اجتماعی
۲- احوال مردمان در زمان غیبت

۳- فتنه نجال و سفیانی

بخش چهارم : زمینه سازی ظهور در ایران
اول : نفوذ معنوی امام رضا (ع)
دوم : ایران پایگاه تشیعه
سوم : هجرت حضرت معصومه (س)
چهارم : ورود امامزادگان به ایران
پنجم :قم پایگاه نشر معارف شیعه

بخش پنجم : ویژگی های عصر ظهور
اول : رجعت
دوم : اصحاب امام زمان
۱- حضرت موسی (ع)
۲- حضرت خضر (ع)
سوم : حکومت جهانی ( سیره حکومتی )
۱- کوفه پایتخت امام
۲- راه قدس از کربلا می گذرد

ضرورت وجود رهبری
فلسفه نیاز به رهبری دینی

نیاز به حاکم الهی و مدیریت دینی ـ اجتماعی، از جنبه های متعددی قابل بررسی است پس از پذیرش توحید و نبوت و تشریع قوانین الهی نیاز به مدیریت اجتماعی برای تحقق و حفظ حدود الهی معلوم است زیرا بدون نظارت و حاکمیت قانون، چه بسا عده ای حاضر نیستند از منافع خود به خاطر دیگران بگذرند و لذا خدا در نظام تشریع، سر پرستان ومدیران شایسته و امینی را قرار داده تا مفاسد اجتماعی را از جامعه بر کنده و احکام الهی را اجرا کنند.
بنابراین نیاز به رهبری اختصاصی به جوامع اسلامی ندارد، بلکه هیچ ملتی در طول تاریخ یافت   نمی شود که بدون سرپرست زندگی کرده باشد، زیرا مسائل دینی و دنیایی برای تحقق در اجتماع به مدیریت و رهبری نیازمند است. علاوه بر آن در نظام حکیمانه خداوندی نمی توان تصور کرد که این ضرورت نادیده گرفته شده باشد و بندگان بدون داشتن رهبری، رها شده باشند. رهبری که مایه پایداری جامعه است و با ستیز با ظالمان، سایه سنگین آن ها را از سر مظلومان کوتاه می گرداند.
مرجعیت دینی
امام رضا (ع) در این رابطه می فرمایند :
« و امر الا مامه من کمال الدین و لم یمض صلی الله علیه و اله
حتی بین لا مته معالم دینه و اوضح لهم سبلهم و ترکهم علی قصد الحق و اقام لهم علیا علما و اماماً»

موضوع امامت و تعیین امام از لوازم کمال دین است پیامبر بدرود حیات نگفتند مگر پس از این که مسائل مهم و اصلی دین را برای مسلمانان بیان کردند و راه ها را برای آنان نشان دادند و انتخاب حق را به ایشان وانهادند و علی را به عنوان شاخص و امام بر مردمان تعیین کردند و بر جا نهادند.
البته پیامبر (ص) در بیان احکام و دستورات الهی فرو گذار ننموده اند ، اسلام را به طور تمام و کمال برای علی (ع) تبین نموده اند، تا ایشان هم برای اوصیاء پس از خود بیان کنند، در ادامه جانشینان ایشان، دین را به مردم عرضه نمایند.
بنابراین، ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) کارشناسان دین مبین اسلام هستند که از سوی خدا تعیین شده اند و انتخاب مردم در آن دخالتی نداشته، قهراً باید مصون از هر گونه خطا و اشتباه باشند، در نتیجه ایشان کارگزاران حکومت الهی محسوب می شوند.
پیامبر (ص) در خطبه غدیر خطاب به مردم چنین می فرمایند :
پس خداوند به من وحی فرمود به نام خداوند بخشنده مهربان ای پیامبر، آنچه را که از جانب پروردگار بر تو نازل شده درباره علی، یعنی درباره خلافت علی بن ابیطالب ابلاغ کن و اگر چنین نکنی، رسالت او را به انجام نرسانده ای و خداوند تو را از مردمان حفظ می کند، ای گروه مردم، من در رساندن و تبلیغ آنچه خدای تعالی بر من نازل فرموده کوتاهی نمی کنم و علت نزول این آیه را برایتان بیان می نمایم.
همانا جبرئیل سه مرتبه بر من فرود آمد و مرا از جانب خداوند سلام ـ و اوست سلام ـ مامور نمود که در این محل حضور شما بپا خیزم و به هر سفید و سیاهی اعلام کنم که : همانا علی بن ابیطالب برادر، وصی و جانشین من ( بر امت من ) و امام پس از من است، همانا کس که جایگاه او نسبت به من مانند جایگاه هارون نسبت به موسی است جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود.
حکم او جاری و گفتار او لازم و فرمان او ناخداست. هر کس با او مخالفت کند مورد لعنت بوده و هر کس از او تبعیت و او را تصدیق کند مورد رحمت خداوند خواهد بود. ای گروه مردم ! این آخرین بار است که در این جمع بر پا خواسته ام. پس بشنوید و اطاعت کنید. همانا خداوند عزوجل صاحب اختیار و معبود شماست، سپس بعد از او صاحب اختیارتان پیامبر اوست که اکنون با شما سخن می گوید و آنگاه پس از من به امر پروردگارتان علی سر پرست و صاحب اختیار و امام شماست آنگاه امامت در ذریه من از فرزندان علی خواهد بود تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات کنید.
بنابراین، رهبر و امام باید از جانب خدا و پیامبر(ص) تعیین شود، هم چنانکه حضرت رضا (ع) در ضمن حدیث سلسه الذهب از اجداد گرامیشان امامت را منجی الهی و از شروط پذیرش اقرار به توحید معرفی می نمایند.
تفاوت نبوت وامامت
نبوت، راهنمایی است و امامت، رهبری ختم نبوت به معنای ختم راهنمایی الهی است نه ختم رهبری الهی. راهنمایی، تنها  جنبه آموزشی و تبلیغی دارد. اما رهبری، جنبه تحریک و سوق دادن و در راه انداختن است وظیفه نبی، تنها تبلیغ دین و نشان دادن راه است.
« و ما علی الرسول الا البلاغ»
اما علاوه بر راهنمایی و ارشاد، سامان دادن، سازماندهی به قوای افراد، تشکل قدرت، تحریک اندیشه ها و تولید شوق و رغبت در آن ها و نیز بیداری خفتگان و ایجاد انگیزه برا ی نا شکفته ها به سوی سازندگی، در مفهوم رهبری داخل است.
به دیگر کلام : معنای رهبری، ایصال الی المطلوب،قیادت وامامت است.
در بینش امام رضا، امام شایسته و توانمند باید ضمن ارشاد و بیان احکام بر جریانات سیاسی و اجتماعی جامعه  نیز رهبری و نظارت کند.
امام رضا(ع) در نشان دادن سیمای امامت و نقش پویای آن، تعبیری زیبا دارند، که چنین می فرمایند :
« ان الامامه  الاسلام النامی و فرعه السامی »
«همانا امامت ریشه اسلام بالنده و شاخه سر بلند آن است.»
در این روایت، امام رضا (ع) امامت را به دو گونه معنا نموده، اول به عنوان، ریشه اسلام بالنده و دوم به عنوان شاخه فرازمند آن.
چنانکه در قرآن کریم ما این دو معنا را می توانیم ملاحظه نمائیم ؛
« الم تر کیف ضزب الله مثلا کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء »

« آیا ندیدی که خداوند چگونه مثل زده است؟ گفتار و اعتقاد پاکیزه ماننددرختی است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است.»
در تفسیر عباسی از امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق (ع) درتبیین این آیه کریمه روایت شده است :
« یعنی النبی و الائمه من بعده، هم الاصل الثابت و الفرع الولایه، لمن دخل فیها »
مقصود از ریشه استوار، پیامبر اسلام (ص) و امامان پس از او هستند و مراد از شاخه، ولایت است برای کسی که در آن وارد شود.
با رجوع به کتب تفسیر کلمه طیبه در این آیه کریمه، در می یابیم که معنا و مفهوم آن می تواند شامل هر امر نیک و پر برکت، اعم از انسان و عقائد و اعمال او باشد.
مطابق این تفسیر، امامت هم به معنای رهبری امت و هدایت انسانها به کمال مطلوب می باشد و ریشه شجره طیبه توحید و اسلام ناب محمدی است و رهبران الهی خود تجسم امامتی با چنین مفهوم اند. و معنای دیگر آن، ولایت است که نتیجه دنباله روی کردن از رهبری و امامت امامان حق است.
بدین گونه، امتی که در چنین ولایت و رهبری الهی قرار گیرد، خود برای رهبری جوامع دیگر، امام و اسوه می شود و به مرتبه ای می رسد که قرآن کریم می فرماید :
« و کذلک جعلنا کم امه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا »

«و بدین گونه شما را امت میانه قرار دادیم، تا بر مردم گواه باشید و پیامبر برای شما گواه باشد.»
امامت، استمرار نبوت
امامت نیز همچون نبوت لطفی از جانب خداوند است، در هر عصری باید امامی هدایتگر باشد که وظیفه هدایت بشریت را انجام دهد و آنها را به سوی صلاح و سعادت در دنیا و آخرت ارشاد نماید.و هر آنچه در ولایت عامه پیامبر نسبت به مردم هست، درامام نیز وجود دارد.از جمله تدبیر در شئون آنها و مصالح جامعه اقامه عدالت در بین مردم، رفع ظلم و دشمنی بین آنها.
پس، امامت استمرار نبوت است و به همان علتی که ارسال رسل و بعثت انبیاء واجب بود. نصب امام بعد از پیامبر نیز واجب است.
بنابراین امامت جز از طریق نص از جانب خدا بر زبان پیامبر و یا امام قبلی میسر نمی شود و این امر به اختیار پیامبر و امام قبلی و یا انتخاب مردم صورت نمی گیرد. ولذا جایز نیست که هیچ عصری از امام مفروض الطاعه که از سوی خدا منصوب است خالی بماند. چه اینکه بشر از اطاعت او اجتناب ورزد و یااینکه اطاعتش کند چه اینکه  او را یاری کنند یا نه، چه اینکه در بین مردم حاضر باشد یا غایب،
عالم آل محمد علی بن موسی (ع) در این رابطه چنین می فرمایند :
« آیا مردم گمان کرده اند که این ویژگی در غیر خاندان پیامبر یافت می شود، خاندانی که علمشان شکوفنده و حلمشان کامل است.احاطه و سلطه علمی و عملی بر امور دارند.آگاه به سیاست و شایسته ریاست و رهبری هستند.
اطاعت آنان واجب است.امر الهی را بر پا می دارند و نسبت به بندگان خدا خیر خواهند.»
امام رضا (ع) در مواضع متعددی با تاکید بر اینکه زمین هیچ گاه از حجت الهی خالی نمی ماند، موضوع امامت را تثبیت کرده، در پاسخ  « سلیمان بن جعفر حمیری » که می پرسد :
آیا زمین از حجت خدا خالی می ماند؟
چنین می فرمایند : « لو خلت الارض طرفه عین من حجه لساخت باهلها »
«اگر زمین یک چشم بر هم زدن از حجت خالی بماند، ساکنانش را در خود فرو می برد. بنابراین تا فرا رسیدن روز قیامت هرگز زمین از امام و حجت الهی خالی نخواهد ماند اگر چه این حجت الهی در برهه ای از زمان بنا به مشیت الهی در غیبت به سر برد.»
دلایل نیاز به وجود امام در هر عصر
۱ـ ایجاد وحدت : نظم و اتحاد
امام رضا: «ان الا مامه زمام الدین و نظام المسلمین»
«همانا امامت زمام دین و مایه نظام مسلمین است.»
در روایات معصومین به عباراتی نظیر این کلمات گهر بار امام رضا (ع) بر می خوریم که در اینجا به مواردی اشاره می شود:
امام علی (ع) می فرمایند : «الامام نظام الامه»
و در سخن امام باقر (ع) فلسفه امامت چنین بیان شده : «حبنا اهل البیت نظام الدین»یعنی ما با عبارت متنوع « نظام المسلمین» ، « نظام الامه » و « نظام الدین » روبه رو هستیم که لازم است درباره معنای نظام کمی با تامل بنگریم : و برای این کار به کلام مولا امیر المومنین در نهج البلاغه نظری می افکنیم که فرمودند:
« مکان القیم من الامر، مکان النظام من الحرز یجمعه و یضمه فاذا انقطع النظام تفرق الحرز و ذهب ثم لم یجنمع بحذا فیره ابداً»
«جایگاه زمامدار ، در جامعه همانند رشته نخی است که مهره ها را به هم فراهم آورده و پیوست داده است، پس اگر رشته بگسلد، مهره ها پراکنده شود.»
بنابراین فلسفه امامت طبق این روایات، حفظ وحدت نظام اسلامی است و وجود امام همچون  رشته ایی است که پیوستگی امت، برای اجرای برنامه های انسان ساز اسلام و پیاده کردن قوانین الهی را تغییر می کند و این همه ضامن تکامل مادی و معنوی جامعه بشری است.
تاثیر معنوی و اجتماعی امام در جامعه
۱ـ عدالت گستری :
اجرای عدالت پایدار و قوانین عادلانه، از نظر اهمیت، کمتر از تشریع آن قوانین نیست چرا که اگر قانون صحیح اجرا نشود نقض غرض خواهد شد.
پس وظیفه امام آن است که مردم را بیدار ساخته و زمینه عدالت جهانی را فراهم کننداین مجریان عدالت باید برگزیدگان از سوی خدا باشند و بدانند که علت بعثت انبیاء چیست؟
آنها باید از نظر بینش و دانش بر همگان برتری داشته باشند علاوه بر آن که در علوم طبیعی نیز از سر آمدان عصر خود باشند.
نسبت به زمان های گذشته و آینده اطلاع کافی داشته باشد.انسان از نظر آنها، موجودی شناخته شده باشد و به همه ابعاد وجودی و نیاز های او احاطه داشته باشند.
۲ـ رهانیدن عقل بشر از اسارت :
عقل بشر که راهنما و پیامبر وجود انسان است تا راه صحیح را به وی بنمایاند، در اسارت نفس و در بیگاری اوست و این امر باعث شده که جنبه های انسانی بشر در خدمت جنبه حیوانی او در آمده و راه به سوی انحراف بکشاند.
در این راستا، لطف الهی، نیک مردانی پاک را برای راهنمایی این نماینده انسانیت انسان به سویش گسیل داشته تا او را از انحراف در غضب و شهوت و ….. برهاند.
۳ـ الگو گیری مومنان :
تاکید بر ولایت و امامت ائمه هدی در لسان روایت برای آن است که همه جوامع به سوی آنها شتافته و از آن ها الگو گیری می کنند. هم چنانکه قرآن کریم می فرماید « لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه»
«به تحقیق برای شما در شخص رسول خدا اسوه و الگویی شایسته وجود دارد.»
۴ـ آموزش معالم دین :
پذیرش ولایت ائمه از آن جهت مورد تاکید قرار گرفته که انسان ها باید معالم دین را از شبکه الهی و شجره پاک عصمت و طهارت بگیرند « بموالاتکم علمنا الله معالم دیننا »
به واسطه محبت شما خداوند معالم دین ما را به ما آموخت.
امام شاهد بر اعمال امت
عبدالله بن ابان می گوید :  خدمت امام رضا (ع) رسیدیم حضور آن حضرت عرض کردم : ای امام عده ای از دوستان شما از من درخواست نموده اند تا شما در حق ایشان دعا بفرمائید امام فرمودند :

« والله انی لا عرض اعمالهم علی الله فی کل یوم »
به خدا سوگند من هر روز اعمالشان را بر خداوند عرضه می کنم.
با بررسی احادیثی که در این رابطه از ائمه معصومین وارد شده است، متوجه می شویم  که ارائه اعمال امت اسلامی به پیامبر اکرم (ص) به مقتضای مقام امامت او بوده است و بعد از حضرتش این برنامه مختص ائمه و پیشوایان معصوم می باشد.
از این روایات در می یابیم که افزون بر نظارت امام بر اعمال امت، وساطت او نیز برای امتش کار ساز است
موسی بن سیار گوید :
در خدمت امام رضا در راه طوس بودیم که در نزدیکی مشهد، صدای شیون و گریه شنیدیم و متوجه شدیم که جنازه ای می آورند. در این وقت، امام خود را به جنازه رسانده و همچون مادری که از کودکش دلجویی می کند، به آن میت اظهار محبت کرده و به من فرمودند:
« ای موسی بن سیار، هر کس جنازه ای از دوستان ما را تشیع کند، از گناهان خود بیرون می رود مانند روزی که از مادر متولد شده است »
وقتی جنازه را نزدیک قبر نهادند، امام دست روی سینه او نهاده فرمودند :
ای بنده ! بشارت باد تو را به بهشت، که از این ساعت هیچ ترسی برای تو نیست. عرض کردم : فدایتان شوم، آیا او را می شناسید؟ شما که تاکنون به این سرزمین نیامده اید؟
فرمودند: ای موسی بن سیار !
آیا نمی دانی که اعمال شیعیان ما هر صبح و شام بر ما عرضه می شود؟ پس اگر تقصیر و گناهی در اعمال آن ها بود، برای آن ها از خدا طلب عفو می کنیم و اگر کار شایسته دیدیم، برای آنها طلب پاداش نیک می نمائیم.
امام رضا(ع) سپس فرمودند: والله که اعمال شما هر روز پنج شنبه به من عرضه می شود.
در نتیجه این رهبری باطنی امام خود باعث ایجاد روح تقوا در بین بندگان وظیفه شناس و سازندگی ایشان گشته و به اصلاح امت منجر می شود.
حفظ مواریث معنوی اسلام :
ضرورت وجود ائمه از آن جهت بود که حقایق دین و مغز اسلام را حفظ کنند چه اینکه پس از رحلت پیامبر حکومت اسلامی از مسیر اصلی خود منحرف شده و جز پوسته ای از ظواهر چیزی باقی نماند، یعنی حکومت با نام خدا و پیامبر بود اما از محتوای راستی، تقوا، عدالت و معارف الهی تهی گردید و بدین سان سیاست از دیانت جدا شد.
یعنی کسانی که از روح معنویت اسلام بیگانه بودند، زمامت امور را به عهده گرفتند و تنها تشریفات ظاهری و جماعات و القاب . را به نمایش در آوردند. سپس این تشریفات ظاهری هم از بین رفت و ارتباط دین و سیاست به کلی از هم گسیخت اما در این رهگذر، ائمه طاهرین (علیهم السلام) که در همه دوران ها همواره حافظ مواریث معنوی اسلام بوده اند دستگاه خلافت را از اسلام جدا کردند.
قیام امام حسین(ع) مهمترین اقدام در این زمینه بود تا به همگان بفهمانند، اسلام فداکاری در راه خداست، نه آنچه که خلافت اموی به آن عمل می کند.
نهضت علمی در زمان امام باقر و امام صادق (علیهما اسلام) نیز با تربیت شاگردانی کارآمد بر سیاست گذاران باطل، خط بطلان کشیده و تحولی علمی بر پا کرد.
کلام معصومین همچون نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و نیز مباحث و احتجاجات ائمه خصوصاً امام رضا (ع) و نیز بیان حقایق دین گام موثری در جهت حفظ این معنویات است.
امام، مفسر قرآن (قرآن ناطق)
از آنجا که قرآن بحر عمیقی است که شناخت آن نیازمند تفسیر و تبیین است، پس باید یک متخصص و کارشناس آگاه در کنار آن باشد تا بتوان از این بحر مواج بهره گرفت، حدیث ثقلین گویای این حقیقت است که تمسک به قرآن و اهل بیت هر دو در کنار هم مایه سعادت و نجات امت می باشد و دست آویختن به یکی و کنار نهادن دیگری، خود گمراهی و ضلالت است.
« انه لقرآن کریم  فی کتاب مکنون  لا یمسه الا المطهرون »
قطعاً این قرآنی ارجمند است. که در کتابی مستور ( لوح محفوظ) جای دارد . که جز پاکان بر آن دست نیابند، تنها پاکان هستند که به نفس آیات الهی دسترسی دارند
حال آن مطهرون چه کسانی هستند؟
« انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»
همانا اهل بیت نبوت هستند که به خواست خدا، مطهر به طهارت مطلق می باشند ، بنابراین :
فسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون.
به سراغ اهل ذکر و بستگان قرآن بروید و آن چه را نمی دانید از آنها بپرسید؟
اهل البیت اولی بما فی البیت
صاحب خانه بهتر می داند که در خانه چه خبر است!
چون قرآن در خانه ایشان نازل شده است و مخاطبان اصلی قرآن رسول خدا (ص) و خاندان گرامیش (صلوات الله علیهم اجمعین) می باشند.
«انما یعرف القرآن من خوطب به»
تنها مخاطبان اصلی قرآن آگاه از محتویات قرآن هستند، نه دیگران که باید از مخاطب اصلی بپرسند تااز حقیقت آن آگاه گردند.
بر طبق استناد به آیات قرآنی و روایات، تا زمان ظهور مصلح کل که انحرافات بر طرف گردد، برای فهم حقائق قران به سراغ دیگران نباید رفت و تنها اهل بیت رسول (صلوات الله علیه اجمعین) هستند که اهل الذکرند و صلاحیت فهم و تفسیر حقایق قرآنی را دارند.
حفظ سنت پیامبر (ص) در پرتو امامت
بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) عده ای با غرض ورزی و عده ای با تحریک خلفای وقت و یا به خاطر رسیدن به پست و مقام، با جعل حدیث باعث مخدوش شدن چهره فرهنگ اسلام شدند و مسلمانان ساده لوح نیز فریب ظاهر الصلاح آن ها را خورده و کلام باطل ایشان را حقیقت پنداشتند.
لذا وجود امام، برای بازشناسی حق و باطل و تبیین دروغ پردازی جاعلان و حفظ سنت پیامبر (ص) ضرورت دارد.
اثبات اصل ولایت
از صفات حق تعالی عدل و حکمت است و مطابق عدل و حکمت الهی بر پروردگار واجب است که بندگان را به اموری که آنها را به خدا نزدیک می کند و آنان را از معصیت خدا دور
می سازد، بدون اکراه و اجبار هدایت نماید و این امر به قاعده لطف مشهور است و نام مبارک لطیف نیز به همین معنا اشاره دارد، بنابراین مطابق قاعده لطف فرستادن پیامبران و نصب فرمودن امامان و نزول کتاب های آسمانی و وعد و وعید و ثواب و عقاب و امثال آن، بر حق تعالی واجب است. و از عظیمترین الطاف الهی نصب امام است.
چون امام کسیست که مقتدا و پیشوای تمام امت در تمام امور دین و دنیای آنهاست، به نیابت و جانشینی از پیغمبر نه به نحوه استقلال انتخاب شده، بنابراین تمام صفاتی که در پیغمبر موجود بود در امام نیز موجود است به غیر از مقام رسالت و پیامبریش امام نیز همچون پیامبر معصوم بوده و افضل و اعلم از تمام امت در تمام فضائل و کمالات است و علم او علم لدنی است که از جانب پروردگار به ایشان افاضه شده است و تمام فرق اسلامی اتفاق نظر دارند،که حق از میان این امت بیرون نخواهد رفت و همیشه حق در این امت تا قیام قیامت موجود خواهد بود.
پس هرگز تمام امت اسلامی اتفاق بر باطل نمی نمایند و دلیل این مطلب نزد اهل سنت حدیثی است که از رسول خدا نقل می کنند که فرمود: امت من بر خطا یا ضلا لت اجتماع نمی کنند و دلیل طائفه امامیه این است که به دلایل قطعیه ثابت شده که هرگز زمین از حجت و معصوم خالی نیست، البته اجماع بر خطا و ضلالت واقع نمی گردد.
در بحث اثبات اصل ولایت و ذکر ادله عقلیه بر اینکه امام باید از جانب خدا تعیین شود بعد از استدلال به آیه «و اذابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک لناس اماماً»
ابتدا باید گفت :
۱ـ چون خداوند خالق است پس امر بندگان هم بدست اوست ( الاله الخلق و الامر)  پس تعیین ولی امر و صاحب ولایت بندگان با خداست.
۲ـ چون خداوند عزوجل خالق است لذا مالک نیز هست (لِله ملک السموات و الارض)  پس چون او مالک بندگان است باید در ملک خود آنچه می خواهد بکند.
۳ـ چون او مالک است پس ولی مملوک خود نیز هست و لذا اولی به تصرف در ملک خود می باشد (…… والله ولی المومنین) پس او باید برای اهل ولایت خود ولی قرار دهد.
۴ـ چون اورب العالمین و رب العباد، هم رب تکوینی و هم رب تشریعی است، پس مربی تشریعی را که امام است بعد از رسول، او باید تعیین کند زیرا امر تشریع خاص خداست و اگر خداوند تعیین نکند تشریع ناقص است.
۵ـ چون او مدبر بندگان است هم تدبیر رزق و مایحتاج ایشان و هم تدبیر نظم اجتماعی، سیاسی و شرعی ایشان، پس اوست که باید ولی مدبر سیاسی اجتماعی و شرعی از جانب خود تعیین نماید.
۶ـ چون او خالق است، پس هادی تکوینی اوست « ربنا الذی اعطی کل شی خلقه ثم هدی»
« الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی»
پس اوهم هادی تشریعی خلق است به سوی خیر و صواب و آنچه محبوب او یا مبغوض اوست پس هادی حق اوست و هدایت حق، هدایت اوست.
« و قل ان هدی الله هو الهدی»  و جز هدایت او حق نیست و هدایت نیست «فماذا بعدالحق الا الضلال»   با توجه به این آیات خداوند مادی حقیقی است پس او هم باید هادی و رهبری بسوی خود و به سوی محبوب خود برای بندگان معلوم کند قرآن رسول است و بعد از او نیز کسی را که همتا و ادامه دهنده راه او باشد در علم و فنون رهبری معلوم نماید.
۷ـ چون حاکم دنیا و آخرت اوست «له الحکم و الیه ترجعون» و حاکم در اختلاف هم اوست« ان الحکم الالله یقص الحق و هو خیر الفاصلین»  پس او باید حکم به تعیین ولی امر و رهبر دین نماید.
۸ـ چون او خالق است صاحب اختیار اوست « و ربک یخلق ما یشاء و ماکان لهم الخیرت من امر هم » و چون او صاحب اختیار است در هر چیز پس امر ولایت هم بدست اوست و او باید رسول و جانشین رسول را تعیین نماید.
۹ـ اقتضای رحمت و لطف خالق است که مخلوقات را هدایت نماید و برای آنان رسول و پس از او وصی و امام تعیین نماید همچنانکه فرمود؛
« انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوالذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکاه و هم راکعون»
و از آثار ولایت و اولویت ولی این است که برای او حق اختیار قرار داده شده،
« و ما کان لمومن و لا مومنه اذا قضی الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیره و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالاً مبینا»  پس چون پیغمبر ولی مومنین هستند باید به حکم ولایتی که دارند ولی بر امت خویش تعین کنند که نیابت از ایشان نمایند و آنچه رسول تعیین کنند از جانب خدا نیز تعیین شده است.
خلاصه این که بر اهل علم منصف و بی غرض روشن است که دین احتیاج به هادی و قرآن احتیاج به مبین دارد و اگر مبنای دین و قرآن بر استعمال رای و نظر و استنباط باشد موجب کثرت اختلاف می گردد و این هادی و مبین کسی نیست جز پیامبر و یا امام معصوم(ع) که علم ایشان فوق علم همه بندگان است و احتمال اشتباه و خطا در ایشان وجود ندارد.
ولایت در قرآن
« انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه
و یوتون الزکوه و هم راکعون و من یتول الله و رسوله و الذین آمنوا فان حزب الله هم الغالبون»
این است و جز این نیست که ولی شما خداست و رسول خدا و کسانی که ایمان آورده اند، اقامه نماز می کنند و در حال رکوع اداء زکات می نمایند و هر کس که ولایت خدا و رسول خداوند مومنان را بپذیرد پس حقاً حزب خدا غلبه کنندگانند.
ابو علی در مورد معنای این آیه چنین گفته است:
« آن کسی که متولی تدبیر شما گردد، ولایت امور شما را عهده گیرد خداوند است و رسول خداوند است و کسانی هستند که صفات آنان اینطور باشد که اقامه نماز کنند و در حال رکوع نماز خود زکات بدهند»
اجماع شیعه، اعم از مفسرین و روات و محدثین در کتبی که در فضائل ومناقب و تواریخ آورده اند، این است که حضرت امیر مومنان علی (ع) در حال رکوع در نماز به فقیری که در مسجد سوال می کرد، انگشتری خویش را دادند، در حالیکه رسول خدا در منزل بودند.
این آیه را حضرت جبرئیل فرود آوردند، و رسول خدا با خود قرائت می کردند تا با جمعی از اصحاب به در مسجد رسیدند، پرسیدند آیا کسی در حال رکوع نمازش تصدق داده است.
سائل انگشتری را خدمت رسول الله نشان داد و گفت : این است آن صدقه ای که آن مرد که مشغول نماز خواندن هستند در حال رکوع به من بخشیدند ، و من از دست ایشان بیرون آوردم.
در این هنگام صدای اصحاب به تکبیر بلند شد و رسول خدا حمد و سپاس او را به جای آورده که مقام ولایت پس از خدا و رسول او به امیر المومنین اعطا شده است.
ازاتفاق و اجماع شیعه که بگذریم، بسیاری از عامه، این موضوع را در تفاسیر و کتب خود آورده و از نقطه نظر سند و اعتبار تاریخی آن را از مسلمیات می دانند.
این آیه ولایت و امامت بلافصل امیرالمومنین را به طور اطلاق و بدون قید و شرطی اثبات می کند، و از جمله آیات واضحه برای این مطلب محسوب می گردد.

معرفی امامان در قرآن در کلام امام رضا (ع)
رسول اکرم (ص) در ضمن خطابه غدیر خطاب به مردم می فرمایند :
«القرآن یعرفکم ان الائمه من بعده ولده و عرفتکم انهم منی و منه حیث یقول الله فی کتابه»

«و جعلها کلمه باقیه فی عقبه………………. آیه سوره زخرف۲۸  »

قرآن به شما می شناساند که امامان بعداز علی بن ابیطالب فرزندان ایشان هستند و من به شما شناساندم که آنها از من و علی هستند آنجا که خداوند در کتاب خود می فرماید :
«و امامت را امری پایدار درنسل او ( امیر المومنین) قرار داد»
حضرت رضا (ع) در یکی از مناظرات خویش با مامون ، در جواب سوال علما از حضرتش که آیا خداوند برگزیدن را در کتاب خویش تفسیر نموده است چنین پاسخ فرمودند:
خداوند برگزیدن رادر ظاهر قرآن در دوازده موضوع تفسیر فرموده است، و این غیر از مواردی است که در باطن و تاویل قرآن آمده است.
مورد اول آیه شریفه « وانذر عشیرتک الا قربین» فامیل نزدیک خود را انذار کن. شوری۱۴
آیه دوم :« انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس»
خداوند می خواهدرجس و پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملاً پاک و مطهر نماید» احزاب۳۳
آیه سوم : آیه مباهله « فمن حاجک فیه من بعد ما جاء ک من العلم
فقل تعالوا ندع ابنا ئنا ابنائکم و نساء نا و نساء کم وانفسنا و انفسکم ثم نبتهل»
معنای آیه مباهله « هر کس با تو درباره عیسی(ع) مجادله نمود، به او بگو بیایید پسران ما و پسران شما، زنان ما و زنان شما و خود ما و خود شما را فرا خوانیم، آنگاه دست به دعا برداشته و نفرین خدا را برای دروغگویان طلب نمائیم»
آیه چهارم: « و اوحینا الی موسی و اخیه ان تبوا لقومکما بمصر بیوتا و اجعلوا بیوتکم قبله»

و به موسی و برادرش وحی کردیم که برای قوم خود در مصر، خانه هایی برگزینند و خانه های خود را قبله قرار دهیدـ (یونس ۸۷)
در این آیه نسبت هارون به موسی و نیز نسبت علی (ع) به رسول الله(ص) مشخص شده است.
آیه پنجم: « و آت ذا القربی حقه» حق خویشاوند را بده ـ آیه اسراء ۲۶»
این آیه دلالت دارد بر خصوصیتی که خداوند عزیز جبار آنان را به آن اختصاص داده و بر سایر دقت برگزیده است، آنگاه که این آیه نازل شد، پیامبر اکرم (ص) فرمودند : فاطمه را نزد من فرا خوانید ایشان را فرا خواندند، حضرت فرمودند : ای فاطمه ، این فدک از جمله غنائمی است که بدون جنگ بدست آمده و لذا ( طبق حکم خدا ) مال من است و سایرین در آن سهمی ندارند، و حال که خداوند مرا امر فرمود، آن را به تو بخشیدم، آن را بگیر، از آن تو و فرزندان توست.
آیه ششم : « قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المود ت فی القربی »
( بگو به خاطر رسالت اجری از شما نمی خواهم مگر دوستی خویشاوندان ـ شوری/۲۰)
و خداوند مودت آنان را واجب نفرمود مگر به این خاطر که دانست آنان هیچ گاه از دین بر نمی گردند و به سوی گمراهی نخواهند رفت.
آیه هفتم : « ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیماً»
(خداوند و ملائکه اش بر پیامبر درود می فرستند، ای کسانی که ایمان آورده اید، بر او درود فرستاده، سلام کنیدـ احزاب/ ۵۶)
مردم گفتند : یا رسول الله ، نمونه سلام کردن بر شما را می دانیم، ولی نحوه درود فرستادن بر شما را بفرمائید چگونه است؟  فرمودند : اینچنین می گوئید:
« اللهم صل علی محمد و آل محمد کما صلیت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم انک حمید مجید »
« خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست همانطور که
بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستاده، تو ستوده و بزرگ هستی»
آیه هشتم : « و اعلموا انماغنمتم من شی فان لله خمسه و للرسول و لذی القربی »
« بدانید هر منفعتی بدست آورید یک پنجم آن
متعلق است به خدا و رسول و خویشاوندان ـ انفال/۴۱)
با این بیان قرآن کریم سهم خویشاوندان ( حضرت  رسول) را به سهم خدا و به سهم رسول الله (ص) قرین ساخته است، این نیز یک وجه تمایز بین امام و امت، زیرا خداوند آنان را در مکانی جای داده و مردم را در مکان دیگر، و برای آنان همان را پسندیده که برا ی خود پسندیده است، اول از خود شروع نموده، سپس پیامبر (ص) و بعد خویشاوندان را در هر آنچه با جنگ بدست آمده باشد یا بدون خونریزی و غیر آن، همان چیزهایی را که خداوند برای خود پسندیده برای آنان نیز پسندیده است
آیه نهم: « فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون»
« پس اگر نمی دانید از اهل ذکر سوال کنیدـ نحل/۴۳»
ما همان « اهل الذکر » هستیم که قرآن می فرماید : پس اگر نمی دانید، از ما سوال کنید علما گفتند : مقصود خدا از اهل الذکر یهود و نصاری هستند، حضرت فرمودند : سبحان الله ! آیا چنین چیزی جائز است؟ در این صورت آنان خواهند گفت، دین ما، از اسلام بهتر است اما در مورد فهم دین مبین اسلام مسلماً یهود و نصاری نیستند، و اهل بیت معصومین علیهم السلام می باشند که اهل ذکرند، ذکر رسول الله است و مانیز اهل ( خانواده) او هستیم.
آیه دهم « حرمت علیکم امها تکم و بنا تکم و اخواتکم »
« مادران، دختران و خواهران شما بر شما حرام شد ـ نساء /۲۳)
حضرت خطاب به جمع حاضر گفتند، حال بگوئید : آیا اگر رسول خدا ( ص) الان در قید حیات بودند، دختر من، دختر پسر من و سایر دخترانی که از نسل من هستند بر ایشان حلال بودند؟ گفتند خیر ، حضرت فرمودند : حال بگوئبد آیادختران شما چطور، برایشان حلالند؟
گفتند : بله، حضرت پاسخدادند : این خود دلیل است بر اینکه من از آل آن حضرت هستم و شما از آل و اهل بیت ایشان نیستید.
آیه یازدهم : « وقال رجل مومن من آل فرعون یکتم ایمانه اتقتلون رجلا ان یقول ربی الله و قد جاء کم بالبینات من ربکم»
« مردی مومن از آل فرعون که ایمان خود را پنهان می کرد ، گفت : آیا مردی را بخاطر اینکه    می گوید رب من الله است می کشید ؟
و حال آنکه دلائل روشنی از ناحیه پروردگارتان برایتان آورده است. مومن /۲۸» تا آخر آیه.
این مرد پسر خاله فرعون بود و خداوند او را به فرعون منسوب نمود و نه به دین او، ما نیز چنین هستیم، زیرا ما به خاطر اینکه از رسول خدا (ص) متولد شده ایم از آل آن حضرت هستیم، و در دین با بقیه مشترکیم
آیه دوازدهم : « و امر اهلک بالصلوه و اصطبر علیها»
« خاندانت را به نماز امر کن و بر آن پایداری نما ـ طه/۱۳۲)
این ویژگی خاص ماست که ما را همراه امت امر به اقامه نماز فرمود، حضرت رسول (ص) بعداز نزول این آیه، به مدت نه ماه هر روز در وقت نمازـ پنج نوبت به در خانه علی و فاطمه (ع) می آمدند و می فرمودند: نماز، لطف و رحمت خداوند بر شما باد و خداوند هیچیک از اولاد انبیاء را به چنین کرامتی که ما را بدان گرامی داشته اکرام نکرده است و تنها ما را از خاندان انبیاء مخصوص نمود.
ولایت و توحید
حدیث تاریخی«سلسله الذهب»
«سمعت الله عز و جل یقول : کلمه لا اله الا الله حصنی ،
فمن دخل حصنی امن من عذابی،… فلما مرت الراحله نادانا، بشرو طها و انا من شروطها.»
« شنیدم خداوند عزوجل می گفت : کلمه لا اله الا الله قلعه من است، پس هر که در آن قلعه وارد شود، از عذاب من در امان است، چون کجاوه به راه افتاد، حضرت با صدای بلند به ما گفتند : به شروط کلمه لا اله الا الله، و من از شروط آن هستم»
این روایت شریف به تواتر در منابع حدیث از محدثان مختلف و منابع قدیم و جدید با تعابیر مختلفی آمده است.
مرحوم صدوق در « معانی الاخبار » و « عیون الاخبار الرضا» امالی وکتاب توحید آورده است شیخ طوسی در« امالی» و شیخ حر عاملی در « جواهرالسنیه و ( ابن صباغ مالکی در « فصول المهمه» ، محدث قمی در سفینه البحار) با الفاظ مختلف روایت کرده اند : و با اسناد متفاوت آورده اند
حدیث سلسله الذهب به عناوین دیگری چون زرین زنجیر و زنجیر طلا ملقب است یکی از دلائل معروف شدن حدیث به این نام را می توان مسلسل وار بودن آن از ائمه اطهار (ع) تا حضرت رسول (ص) بر شمرد.
حدیث تاریخی سلسله الذهب
امام رضا (ع) در شهر نیشابور در مسیر حرکت به طوس، خط سعادت اجتماعی را ترسیم فرمودند و با گره زدن توحید و امامت، به هر گونه حرکت های انحرافی خط بطلان کشیدند.
محمدبن ابی سعد بن عبدالکریم وزان، صاحب کتاب « تاریخ نیشابور»در تاریخ خود آورده است ، چون حضرت رضا (ع) وارد نیشابور شدند، بر روی کجاوه ای نشسته بودند، چون از  بازار می گذشتند دو نفر عالم بزرگوار و پیشوای علم و حدیث به نام ابوزعه و محمد بن اسلم طوسی حضرت را به اجدادشان قسم دادند که چهره و سیمای مبارک را به ما نشان دهید و برای ما حدیثی از پدرانتان، از جدتان روایت کنید تا بدین وسیله، پیوسته در یاد شما باشیم.
حضرت دستور دادند ، که کجاوه را نگه دارند و پرده هودج را بالا زنند.
در این حال چشم مسلمین به طلعت مبارک ایشان روشن شد ، و دو طره گیسوان ایشان از دو طرف مانند دو طره گیسوان رسول خدا (ص) آویزان بود، و تمام اصناف و گروههای مختلف مردم هم ایستاده بودند.
بعضی جیغ و فریاد می زدند، و بعضی گریه می کردند، بعضی لباس خود را پاره می نمودند، و بعضی در خاک می غلطیدند، و بعضی دهانه و لجام قاطر را می بوسیدند. و بعضی گردنهای خود را بلند کرده تا داخل هودج را که سایبانش پس رفته بود ببینند، این هیاهو تا نیمه روز به طول انجامید، و اشک های مردم همچون نهر ها جاری شد ، و دیگر صدا ها آرام گرفت و پیشوایان و قاضیان فریاد می کشیدند. معاشر الناس اسمعوا، دعوا، ولاتو ذوا رسول الله (ص) فی عترته و انصتوا
در این حال حضرت رضا (ع) این حدیث را املاء کردند، در حالی که بیست و چهار هزار قلمدان غیر از دوات هائی که مردم با خود داشتند، از کمر ها و جیب ها بیرون آورده و می نوشتند.
حضرت فرمودند: حدیث کرد برای من پدرم، به موسی بن جعفر کاظم که گفت : حدیث کرد برای من پدرم، محمد بن علی باقر که گفت : حدیث کرد برای من پدرم: علی بن الحسین زین العابدین که گفت : حدیث کرد برای من پدرم: حسین بن علی شهید ارض کربلاء که گفت حدیث کرد برای من پدرم امیر المومنین علی بن ابیطالب شهید ارض کوفه که گفت : حدیث کرد برای من برادرم و پسر عمویم محمد رسول الله (ص) که گفت : حدیث کرد برای من جبرئیل (ع) قال : «سمعت رب العزه سبحانه و تعالی یقول:
کلمه لا اله الا الله حصنی : فمن قالها دخل حصنی و من دخل حصنی امن عذابی، صدق الله سبحانه و صدق جبرئیل و صدق الائمه علیهم السلام من از حضرت رب العز» سبحانه و تعالی شنیدم که می گفت :
کلمه لا الاالله قلعه و دژ مستحکم من است، و هر کس آن را بگوید، در این دژ وارد می شود، و هر کس در این دژ وارد شود، از عذاب من در امان است. خداوند سبحانه راست گفت : و جبرئیل راست گفت و پیامبر خدا راست گفت، و امامان راست گفتند.
امامت، تعیین خدایی یا انتخاب مردمی؟
پس از بررسی و اثبات اصل امامت و رهبری از نگاه امام رضا (ع) در حدیث سلسله الذهب به کلام گهر بار حضرت علی بن موسی الرضا (ع) در رابطه با مسئله امامت می پردازیم. امام (ع) در جواب عبدالعزیز که به اختلافات مردم در رابطه با امامت اشاره کرد فرمودند: ای عبد العزیز ! مردم اطلاعی ندارند، از دین خود و به نیرنگ گمراه شده اند، خداوند تبارک و تعالی پیامبر خود را قبض روح نکرد، مگر بعد از اینکه دین را برا ی او کامل گردانید و قرآن را که بیان همه چیز در ان است، بر او نازل فرمود. حلال و حرام، حدود و احکام و جمیع نیازمندیها را به طور تمام و کمال در آن بیان فرمود و گفت « و ما فرطنا فی الکتاب من شیء»در کتاب به هیچ وجه کوتاهی نکرده ایم. انعام/۳۸
سپس حضرت رضا (ع) با بیان جریان حجه الوداع حضرت رسول (ص) و اشاره به آیه سوره مائده
« الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی، و رضیت لکم الا سلام دیناً»
امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم امامت را تمام کننده وکامل کننده دین معرفی نمودند، که امام (ع) در حدیث دیگری چنین می فرمایند:
«و انزل فی حجه الوداع و هی آخر عمره(ع) الیوم اکملت لکم دینکم و امر الاما مه من تمام الدین»
نصوص وارده بر امامت ائمه اثنی عشر (دوازده گانه)

از آنجا که شناخت امام در هر زمان بر هر کسی لازم است «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیه» و بنا بر لطف و حکمت الهی در هیچ عصر و زمانی، زمین خالی از وجود امام نیست، پس هر کسی باید امام زمان خود را بشناسد و از ایشان اطاعت کند. علاوه بر آن هر امامی بر امام بعد از خود بلکه بر امامان بعد از خود تصریح فرموده و لذا حضرت مهدی که از سوی پیامبر و یازده امام قبل از خود بر امامتشان تصریح شده است.
بنابراین بر امامت آن حضرت بیش از سایرائمه تصریح شده است.
حضرت امام رضا (ع) در نامه ای که موضوع اسلام خالص و احکام آن را برای مامون نوشتند پس از اشاره به وحدانیت خداوند تبارک و تعالی و اینکه اسلام محض، شهادت به یکتایی معبود است فرمودند؛
محمد بنده و فرستاده رسول خداست. امین و برگزیده و منتخب اوست، سید و سالار پیامبران و فرستادگانش از جانب حق و ختم کننده انبیاء الهی و بهترین خلق عالم است، پیامبری پس از او نخواهد بود و احکامش تبدیل و تغییر نیست و اینکه آنچه محمد بن عبدالله آورده است جملگی حق آشکار است و تصدیق باد و قبول جمیع انبیایی که پیشین از او بوده اند از پیامبران الهی و پیشوایان معصوم حق است. تصدیق به کتاب او که راست و صحیح و عزیز است آن کتابی که باطل را در آن راهی نیست «لا یا تیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید»  هیچیک از مخلوقات مانند آن ( قرآن) را نتوانند آورد. و آنکه دلیل کاروان بشریت و راهنمایی پس از او ( پیامبر) بر مومنان و سر پرست و امام مسلمانان برادر و وصی او که نسبتش به او همچون نسبت هارون است به موسی (ع) او علی بن ابیطالب امیر المومنان (ع) است و پس از وی حسن و حسین که هر دو آقا و سرور جوانان بهشتی هستند. سپس علی بن الحسین زین العابدین از زینت خدا پرستان، و پس از او محمد بن علی شکافنده معضلات علوم انبیاء، سپس جعفربن محمد الصادق وارث علم اوصیا،آن گاه موسی بن جعفر الکاظم فرو برنده خشم، آنگاه علی بن موسی، بعد از وی محمد بن علی، و بعد از او علی بن محمد، سپس حسن بن علی و آنگاه حجت قائم منتظر درود و رحمت خدا بر همگی ایشان باد.
گواهم و شهادت می دهم که اینان جملگی وصی و امام پیشوایان هستند و اینکه زمین از حجت خدا خالی نخواهد ماند و مردم بدون حجت در هیچ عصر و روزگار نباشد و آنانند که دستاویز محکم خدایند برا ی خلق و اینکه هر کس با ایشان مخالفت نماید گمراه و گمراه کننده و رها کننده حق و راه راست است و اینانند که گفتارشان گفته رسول خدا است.
امام رضا (ع) درباره قول خدای عزوجل « ان الله یامرکم انتودوا و الامانات الی اهلها » چنین می فرماید: خدا به شما امر می کند که امامت ما را به صاحبانش ردکنید و فرمود :
هم الائمه یودی الا مام الی الا مام من بعده و لا یخص بها غیرهو لا یزویها عند ایشان ائمه هستند. هر امامی باید آنرا به امام بعد از خود بسپارد، به دیگری ندهد و از او هم دریغ ندارد.
جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا علیه السلام
توصیف مقام و منزلت امام و بیان تصویر فضائل بیکران او، از دسترس عقول انسان ها و گمان اندیشه های سر گردان بشری به دور است. در این رهگذر می بایست از منظر امامی معصوم که خود از منبع نبوت سیراب شده و در اوج کمال و تعالی است، به آن نگریست تا از آن جایگاه پر فروغ و نورانی، درکی حاصل شود.
الف) قدر و منزلت امامت
امام رضا علیه السلام در بیان قدر و منزلت امامت چنین می فرمایند :
« ان الاامامه اجل قدراً و اعظم شاناً و اعلا مکاناً و امنع جانباً
و ابعد غوراً من ان یبلغها الناس بعقولهم اوینالوا بآرایهم او یقیموا اماماً باختیارهم. »
امامت، جلیل القدر تر، عظیم الشان تر، والاتر، منیع تر و عمیق تر ازآن است که مردم با عقول خود آن را درک کنند یا با آراء و عقاید خویش آن را بفهمند یا بتوانند خود، امامی برگزینند.
علاوه بر آن با معرفی جلوه هایی از رفعت مقام و جایگاه بلند امام، که از حد فهم و اندیشه انسان ها بیرون است و همگان به عجز و ناتوانی در شناخت کنه وجود او که تجلی نورالهی است اذعان دارند، درباره مقام دست نیافتنی و غیر قابل توصیف « امام » می فرمایند :
« هیهات هیهات ! خرد ها به بیراهه رفته اند و خاطرها سرگردان  و اندیشه ها حیران و سخنرانان زبان در کام و شاعران درمانده و الکن و ادیبان ناتوان و علماء از توصیف مقام و فضیلتی از منزلت و فضائل او درمانده اند و همگی به عجز و کوتاهی خویش اقرار دارند.
پس چگونه می توانند همه صفت هایش را توصیف نمایند؟ و چه کسی یافت می شود که ارزش جایگزینی او را داشته باشد که در عین بی نیازی، نیاز نیازمندان را برآورده سازد؟ و حال آن که او در جایگاه ستاره ای درخشان است که از دسترس افکار و توصیف دیگران به دور است
همچنین امام علیه السلام، ضمن انتقاد از برخورد مردم با امامت، این چنین اظهار فرمودند :
« آیا گمان برده اند که امام، جز در خاندان رسول خدا می توان یافت؟ به خدا قسم هواهای نفسانی شان به آن ها دروغ گفته و اباطیل، آنان را به آرزو انداخته است. در نتیجه از گردنه بلند و جایگاه لغزنده ای که به پایین می لغزد بالا رفتند که پا هایشان از آن خواهد لرزید و به پایین می افتند.
آن ها  با نظر های ناقص و عقول سرگردان و عقاید گمراه کننده خود، در صدد نصب امام برآمدند که جز دوری از مقصد نتیجه ای نخواهند گرفت. خدا آنان را بکشد ! به کجا برده شده اند؟! در صدد کاری بس مشکل برآمده و خلاف حق سخن گفته اند و به گمراهی عمیقی دچار گشته ودر سرگردانی افتاده اند، زیرا با آگاهی امام را ترک کرده اند و شیطان اعمالشان را در نظرشان زینت بخشید و آنان را از راه حق بازداشت و حال آن که بینا و بصیر بودند، آنان انتخاب خدا و رسولش را کنار زده، انتخاب خود را در نظر گرفتند.
ب) شناخت امام از دریچه تشبیهات
امام رضا (ع) با تعبیرات نغز و تشبیهات پر معنا، جلوه ای از حقیقت بیکران « امام » را برای عقول بشری قابل فهم می سازند تا در پرتو انس با آن، آرامش یافته و در راه کمال به هدایت رسد.
۱ـ آفتاب پر فروغ
« الامام کالشمس الطالعه المجلله نورها للعالم و هی با لافق بحیث لا تنالها الایدی و الابصار »
امام، همچون خورشیدی فروزان است که پرتو نور آن، سراسر گیتی را در بر می گیرد.
امام، در این میان به خورشیدی تشبیه شده که پرتو عالم تاب خود را از هیچ کس دریغ نداشته و به جهان، نورانیت و روشنایی می بخشد. همچنین از گرمای وجود خود، به همه انسانها، حرارت می دهد تا از سرمای حیرت و سرگردانی در امان باشند. علاوه بر آن که نور او بالذات است و همه انوار عالم، از پرتو او روشنی یافته اند. در حالی که جایگاه بلند او دور از دسترس عقول و اندیشه بشری است وشدت و حدت فروغ آن، مانع از آن است که دیدگاه مادی به آن بنگرد و دست نا اهلان به آن مقام والا برسد.
ونیز در فرازی دیگر با عنوان « الشمس المغینه »  به نورانیت همیشگی و جاویدانش اشاره می فرماید که هرگز خاموشی و سردی ندارد.
۲- ماه تابان
« الامامه البدر المنیر و السراج الزاهر و النور الساطع»
امام، ماه درخشنده و چراغ پرتو افکن و روشنایی تابندهاست.
امام، در اوج نورافشانی و درخشش همچون، ماه شب چهارده، پر فروغ و نورانی می تابد و در حد اعلای زیبایی است. چراغ درخشانی است که نور آن همواره در حال تابش است، که امام رضا (ع) در ضمن دعای عصر جمعه، با تعبیر « مصابیح الدجی» یعنی چراغ هایی در تاریکی از آن یاد می کنند.
۳ـ ستاره راهنما
«………. النجم الهادی فی غیاهب الدجی و البیه القفار و لجج البحار»
(او) ستاره راهنما در دل تاریکی ها و صحراهای خشک و بی آب و علف و موج های وحشتناک دریا هاست.
ستارگان، بهترین راهنمایان در پیچ و خم های در صحرا ها و دریا هاست، تا ره پویان، از راه، دور نمانند و به گمراهی نیافتند، واین زیبا ترین تشبیه در باب مقام امامت است که انسان رادر کوره راه های زندگی مادی پر از غفلت و فریب، از سرگردانی و گمراهی نجات داده و به راه حقیقت دعوت می کند به اینکه او :
« الدال علی الهدی و المنجی من الروی»
« راهنمای هدایت و منجی از هلاکت است که در این راهنمایی هیچ کثری و انحرافی وجود ندارد.
۴- آب گوارا
« الامام الماء العذب علی الظلماء »
امام همچون آب گوارایی است برای تشنگان
انسان تشنه قدر آب را به خوبی می شناسد و اگر درد تشنگی ولایت داشته باشیم، قدر امام معلوم می گردد و ره سپاری به سوی او شیرین و غنیمت.
امام، همچون چشمه گوارایی است که در کام تشنگان ریخته و مایه حیات و جاودانگی آنها می شود. همان آبی که به عنوان ضروری ترین ماده حیات، به همگان تعلق دارد و باعث نشاط و شادابی در وجود انسان می گردد. پس هر کس خود راازاین سرچشمه هستی، دور ساخته و از آن غفلت کند، در واقع از حق مسلم خویش، محروم گشته است، در حالی که آب جاری همه را سیراب می کند.
۵ـ آتشی در بلندی
« الامامه النار علی الیفاع، الحار لمن اصطلی به والدلیل فی المهالک من فارقه فها لک »
امام همچون آتشی است در بلندی های بیابان ها، کسی که از سرما به آن آتش پناه برد، او را گرم    می کند و در مهلکه ها راهنمایی می کند و هر کس از او دست بکشد هلاک خواهد شد.
رمز تشبیه به سوز و آتش در آن است که نور امام، در نزدیک و دور، ایجاد روشنایی می کند، که روشنایی او در دور نشانه ای است از امید و علامتی است بر درستی راه و نور او نزدیک، گرمابخش سرمازدگان و روشنی بخش دل های غفلت زده و راهنمایی است برای گم گشتگان، بس هر کس خود را در پرتو او قرار دهد، با حرارت وجودش، گرم شده و دوری از او، انسان را در سرمای غفلت هلاک می سازد.
۶ـ ابر پر باران و باران پر برکت
« الامامه السحاب الماطر و الغیث الهاطل و الشمس المضئیه و الارض البسیط و العین الغریزه و الغدیر و الروضه»
امام، ابر پر باران و باران پر برکت است، خورشید درخشان و زمین گسترده است. او چشمه جوشان و باغ و برکه است. ابر پر بار که با بارش پر برکت خود، زمین را احیاء کرده و با رویش گیاهان سبب نشاط و سلامتی و سعادت انسان ها را فراهم می آورد، ضمن پاکیزه ساختن محیط از آلودگی ها ، چهره آفتاب را پر فروغ تر و خوان پر برکت زمین را گسترده تر می سازد، با جریان یافتن برکه ها و جوشش چشمه هابه جامعه نشاط می دهد. و امام نیز همچون ابر پر بار، مایه برکت مادی و معنوی جامعه می باشد.
۷ـ رفیق شفیق
« الاامام الائلیس الرفیق و الوالد الشفیق و الاخ الشقیق و مفرع العباد فی الداهیه »
امام امینی است همراه، پدری است مهربان، او برادر تنی در مصائب پناه بندگان است.
در این عبارت بسیار لطیف اوج مهربانی و شفقت امام نسبت به انسان ها بیان شده است چه اینکه دلسوزی پدر در مقابل فرزندان که همراه با احساس مسئولیت و دغدغه هدایت و ارشاد آن هاست، اشاره به این دارد که او همواره به آرامش فرزندانش می اندیشد و برای اصلاح آن ها، در فکر تمهیداتی است که چه بسا ممکن است بیش ا زخواسته های آنان باشد. و نیز محبت او نسبت به امت، همچون مادری فداکار نسبت به کودک خردسالش است که خود، بارزترین نمونه و بالاترین مظهر عشق و محبت به شمار می رود. و در حمایت و پشتیبانی همچون برادری است که با رفاقت و مهربانی، انیس و همراه اوست.
بر طبق این کلام گهر بار، لطف و عنایت امام بر مردم، افزون از دلسوزی پدرانه، عطوفت مادرانه و صمیمیت برادرانه است. او امینی همراه است که همواره دست انسان ها را می گیرد و به مقصد می رساند.
ج) توصیف امام در کلام امام رضا علیه السلام
۱ـ پرچمدار دین :
امام رضا (ع) با استناد به آیه « الیوم اکملت لکم دینکم والتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دنیاً» ضمن بیان مساله امامت به عنوان کامل کننده دین می فرمایند:
« پیامبر قبل از رحلت خود، دین را برای مردم تبین نموده و راه آن را برایشان آشکار ساخت و انان را در مسیر حق قرار داد و علی (ع) را به عنوان امام و پرچمدار دین برای آن ها تعیین فرمود.
ونیز در توضیح آیه « ان اولی الناس بابراهیم للذین اتبعوه» فرمودند :  این امامت خاص رسول خدا بود که به امر خدا به عهده حضرت علی قرار دارد و سپس به اصفیاء و برگزیدگان از نسل آن حضرت منتقل شده
هم ایشان فرمایند :
« ان الامامه الله اسالا سلام النامی وفرعه السامی »
بی گمان، امام سر رشته دین و پایه بالنده اسلام و شاخه و نتیجه والا و فرازمند آن است.

همچنین به مسئولیت امام در پاسداری از دین اشاره کرده اند و می فرمایند :
« الامام یحلل حلال الله و یحرم حرامه و یقیم حدود الله
و یذب عن دین الله و یدعو الی سبیل و به بالحکمه و الواعظهالحسنه و الحجهالبالغه»
امام ، حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام می کند و حدود او را جاری می نماید و از دین خدا دفاع نموده، با حکمت و موعظه نیکو و دلیل قاطع، مردم را به سوی پروردگارش فرا می خواند.
همچنین در روایتی که امام رضا (ع) دعایی را به یونس بن عبدالرحمن تعلیم فرمودند در باب معرفی معصومین (ع) چنین آمده است :
«اللهم……….. ارکان توحیدک و دعائم دینک و ولاه امرک»
یعنی آن بزرگوارن، ارکان توحید و معرفت و ستون ها و استوانه های دین و صاحب اختیاران امر شرع تو هستند،
و نیز در زیارتی دیگر که منسوب به امام رضا (ع) است، این چنین به ائمه معصومین درود می فرستند
( السلام علی المظهرین امرالله و نهیه السلام علی الدعاه الی الله)

سلام بر آشکار کنندگان امرونهی وحی خدا و مطیعان فرمان الهی، سلام بر مبلغان دین وداعیان خلق به سوی خدا.
بر این مبنا، ائمه معصومین (ع) پرچمدار دین خدایند که پذیرش ولایت آن ها، انسان رادر زیر این پرچم به کمال می رسانند. بنابر روایت اسلام بر ۵ پایه استوار گردیده که اساسی ترین آن « ولایت » است که این مطلب در کلام امام رضا (ع) نیز آمده است که فرمودند :
« بالامامه تمام  الصلاه و الزکاه و القیامه و الحج و الجهاد و توفیر الفیء و الصدقات »
توسط امام است که نماز و زکات و روزه و حج و جهاد به کمال خود رسد و غنایم و صدقات وفور می یابد.
چه اینکه بدون ولایت، عبادات،جهت حقیقی ندارد و ایمان بدون جهت ممکن است رو به سوی انحراف گذارد.
۲ـ مقام پاکان ( مقام خلیفه اللهی)
امام رضا (ع) امامت را مقام انبیاء وارث اوصیاء تلقی کرده و فرموده اند :
« ان الامامه خلافه الله و خلافه الرسول و مقام امیر المومنین و میراث الحسن و الحسین (ع)»
امامت نمایندگی خداوند و جانشینی پیامبر و مقام امیر المومنین و میراث حسن و حسین است.
بنابراین امامت مقامی اختصاصی برای برگزیدگان و پاکان است. و لذا امام رضا (ع) در ذیل آیه ( انی جا علیک للناس اماما) تشرف و فضیلت یافتن ابراهیم را به این مقام، پس از گذارندن نبوت و خلیل الهی دانسته اند و در جواب سوال آن حضرت درباره فرزندان خود نسبت به این مقام به ابطال امامت ظالمان تا روز قیامت اشاره نموده و آن را برای خواص و پاکان از نسل ایشان که همگی از صالحان به شمار می روند در نظر گرفته اند تا نسل به نسل به آن ها سپرده شود در نهایت و پیامبر اسلام وارث آن گردند.
و پس از آن به عهده حضرت علی و بعد از ایشان تا قیامت در نسل آن حضرت باشد.
ونیز امام رضا (ع) در معرفی این بزرگواران می فرمایند :
« خالصتک من عبادک و صفوتک من خلقک و اولیاءک و سلاسل اولیائک و صفوه اولاد نبیتک»
از بندگان خاص و خالص تر و برگزیده از خلق تو و دوستان خاص و فرزندان محبان برگزیده اولاد پیامبر هستند.
و همچنین در فرازی از زیارت ائمه معصومین، از آن ها به اولیاء خدا و برگزیدگان او و امناء اسرار وحی الهی، دوستان خاص خدا، یاوران دین اوو جانشینان و خلفای الهی تعبیر فرموده اند .
سپس در توصیف نسل پاک امامت، آن ها را از نسل حضرت صدیقه طاهره که هیچ عیبی در نسبت آن نیست و هیچ شریفی، همطراز آن ها یافت نمی شود می داند  و خدا هم هرگونه رجس و آلودگی را از آن ها زدوده است.
۳ـ دارای قدرت علمی
« الامام واحد فی دهره لایدانیه احد و لا یعادله عالم و لایوجد منه بدل و لاله مثل
و لا نظیر مخصوص بالفضل کله من غیر اطلب منه له و لا اکتساب بل اختصاص من الفضل الوهاب »

امام دردوران خود نظیر ندارد، کسی به او نزدیک نیست، هیچ دانشمندی با او همطراز نیست، بدل و مثل و مانند ندارد. بدون اینکه به دنبال فضیلت باشد و یا خود فضیلت را بدست آورده باشد، فضیلت به او اختصاص یافته است. خداوند بخشاینده با فضیلت، فضل را به او اختصاص داده است.
و نیز در فرازی دیگر می فرمایند :
علم او دائماً رو به افزونی است، حلم و بردباری او کامل و تمام عیارست بر امر امامت توانا و قدرتمند بوده و به نحوه اداره امور امت عالم و آگاه است……… خداوند انبیاء و ائمه را توفیق می دهد و از علم و حکمت مخزون خود علومی به آنان می دهد که به دیگران نداده و لذا علم آنان از تمامی علوم اهل زمان برتر و بالاتر است.
همچنین امام رضا (ع) امام را الهامی از سوی خدا می دانند که هیچ گاه از پاسخ سوالات در نمی ماند و از رفتار و گفتار صحیح دور و منحرف نمی شود و نیز در دعای خویش برای امام زمان (عج) با عبارت « معادن کلماتک، و حزائن علمک» به علم ائمه اشاره فرموده اند که از سرچشمه علوم خداوندی نشات یافته است.
رسالت الهی
اوصیاء حق از آدم تا خاتم
اتصال وصیت از آدم (ع) و خالی نبودن زمین از حجت تا قیامت
مقاتل بن سلیمان از امام صادق (ع) روایت می کند که فرمودند : رسول خدا (ص) فرموده اند :
من سید النبین هستم و وصی من سید الوصین است و اوصیای او سید اوصیایند. آدم (ع) از خدای تعالی در خواست کرد که وصی صالحی برای او قرار دهد، خدای تعالی به او وحی فرمود : که من انبیاء را به نبوت گرامی داشتم، سپس خلق خود را اختیار کردم و بهترین آنها را اوصیاء قرار دادم.
آدم (ع) می فرماید : ای پروردگار من ، پس  وصی من را بهترین اوصیا قرار بده، خدای تعالی وحی فرمود : که ای آدم به شیث وصیت کن و او همان هبه الله بن آدم است، و آدم به شیث وصیت کرد و شیث به پسرش شبان وصیت نمود که او فرزند منزله حور است که خداوند او را از بهشت فرو فرستاد و او را ترویج شیث نمود و شبان به فرزندش مجلث وصیت کرد و او به محوق و او به غثمیشا و او به اخنوخ که همان ادریس پیامبر باشد وصیت نمود و ادریس به خور و ناخور آن را به نوح تسلیم نمود و نوح به سام به عثام و او به برعیثاثا و او به یافث و او به بره و او به جفیسه و او به عمران و عمران آن را به ابراهیم خلیل الله تسلیم نمود و ابراهیم به فرزندش اسماعیل وصیت کرد و او به اسحاق و او به یعقوب و او به یوسف و او به بثریا و او به شیب و او به موسی بن عمران و او به یوشع بن نون و او به داود و او به سلیمان و او به آصف بن برخیا و او به زکریا و زکریا آن را به عیسی بن مریم تسلیم نمود و عیسی به شمعون بن حمون الصفا وصیت کرد و او به یحیی بن زکریا و او به منذر و او به سلیمه و او به برده، سپس رسول خدا (ص) فرمود : و برده آن را به من تسلیم نمود و من آن را به تو ای علی، تسلیم خواهم کرد و تو آن را به وصی خود خواهی داد و وصی تو آن را به اوصیای تو که از فرزندانت هستند خواهد سپرد یکی بعد از دیگری تا آنکه برسد به بهترین خلق زمین پس از تو، و محققا امت به تو کافر  می شوند و اختلاف شدیدی درباره ی تو خواهند داشت کسی که بر تو ثابت باشد مانند همنشین من است و کسی که از تو کناره گیرد در آتش خواهد بود و آتش جایگاه کافران است.
امام رضا (ع) از پدر بزرگوارشان از رسول خدا (ص) اجمعین روایت کنند که فرمودند : هر که دوست دارد که به دین من متمسک شود و پس از من درکشتی نجات سوار شود باید به علی بن ابی طالب اقتدا کند و دشمنش را دشمن بدارد دوستش را دوست بدارد. که او وصی من و جانشین من بر امتم در حیات و ممات من است، و او امام هر مسلمان و امیر هر مومن پس از من است گفتار او گفتار من و امر او امر من و نهی او نهی من است، و پیرو او پیرو من و یاور او یاور من و فرو گزار او فرو گزار من است. سپس فرمود : هر که پس از من با علی مفارقت کند مرا نخواهد دید و من نیز روز قیامت او را نخواهم دید و هر که با علی مخالفت کند خداوند بهشت را بر او حرام کرده و جایگاه او را در آتش قرار داده است و آن بد جایگاهی است، و کسی که علی را فرو گذارد خداوند او را در روزی که بر وی در آید فرو خواهد گذاشت و هر که علی را نصرت کند خداوند او را در روز قیامت نصرت نماید و حجتش را هنگام باز خواست تلقین وی فرماید، سپس فرمود : حسن و حسین دو امام امت من پس از پدرشان و سید جوانان اهل بهشت هستند، و مادرشان سرور زنان عالم و پدرشان سرور اوصیاء هستند، و از فرزندان حسین نه تن امامند که نهمین آنها قائم از فرزندان من است طاعت آنها طاعت من و معصیت ایشان معصیت من است، از منکرین فضل و ضایع کنند گان حرمت او به خدا شکایت می کنم و خداوند بهترین ولی و ناصر برای عترتم و ائمه امتم می باشد و بهترین منتقم از منکرین ایشان است و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
اوصیاء حق از آدم تا خاتم
اتصال وصیت از آدم (ع) و خالی نبودن زمین از حجت تا قیامت
عبدالسلام بن صالح از امام رضا (ع) از پدران بزرگوارش امیر المومنین (ع) از حضرت رسول (ع) روایت کرده است که فرمودند :
خداوند خالقی بهتر از من و گرامی تر از من، نزد خود خلق نفرموده است، حضرت علی (ع) فرمودند:
شما برتر هستید یا جبرئیل؟ حضرت (ص) فرمودند: ای علی ! خداوند تبارک و تعالی، پیامبران مرسل خود را بر ملائکه مقرب خود برتری داده است و مرا بر تمام انبیاء و مرسلین برتری داده است، و فضیلت، بعد از من برای تو و امامان بعد از تو می باشد. ای علی! همان ملائکه ای که حامل عرش الهی و اطرافیان هستند و همراه حمد خدا به تسبیح او نیز مشغول هستند و برای کسانی که به ولایت ما ـ ای علی ـ ایمان آورده اند استغفار می کنند.
اگر ما نبودیم خداوند، نه آدم (ع) و نه حواء را و نه بهشت و نه جهنم و نه آسمان و نه زمین را خلق نمی کرد، پس چگونه از ملائکه افضل نباشیم؟
و حال آنکه ما پیش از آنان پروردگارمان را شناختیم و او را تسبیح و تقدیس نمود . و به یگانگی او شهادت دادیم، زیرا اولین چیزی که خداوند خلق کرد ارواح ما بود که آنها را به توحید تمجید خویش به نطق آورد و پس از آن ملائکه را خلق فرمود که وقتی ارواح ما را به صورت یک نور واحد دیدند، این مسئله را بسیار بزرگ و عظیم یافتند و ما برای اینکه ملائکه بفهمند که ما مخلوق هستیم و خداوند منزه و برتر از صفات ماست او را تسبیح گفتیم و ملائک نیز به پیروی از تسبیح ما، تسبیح گفته و او را از صفات ما منزه دانستند. و وقتی عظمت و شأن ما را دیدند، به وحدانیت خدا شهادت دادیم تا ملائک بدانند معبودی نیست جز ( الله ) و بدانند که ما فقط بندگان خدا هستیم و خدا نیستیم و نباید به تنهایی و یا به همراه خداوند پرستش شویم و گفتند : « لا اله الا الله » ووقتی بزرگی مقام ما را دیدند، تکبیر گفتیم تا ملائکه بدانند آنچه که ما قدرت و توان داریم از خداست. و وقتی نعمتی را که خدا به ما داده است و بر ما واجب کرده یعنی وجوب اطاعت از ما  را دیدند ، گفتیم : الحمدالله تا ملائکه حمد و ستایش را که در واقع، در مقابل نعم الهی، حق خداوند است بر گردن ما دریابند و ملائک نیز گفتند : الحمدالله
پس در واقع به وسیله ما بود که به توحید و تسبیح وتهلیل ( لا اله الا الله ) و تمحید و تمجید الهی هدایت شدند، سپس بعد از آن خداوند تبارک و تعالی آدم را خلق کرد و ما را در صلب او قرار داد.
آنگاه ملائکه را دستور فرمود تا برا ی تعظیم و احترام ما به آدم سجده کنند، و سجده آنان در واقع عبادت خداوند بود، و از طرفی بخاطر وجود ما در صلب آدم، اکرام و احترام و اطاعت از او بود، حال چگونه ما از ملائکه برتر نباشیم ! حال آنکه همه آنان به آدم سجده کردند؟
و آن زمان که به معراج برده شدم، جبرئیل اذان و اقامه گفت و هر بند را دو بار تکرار می کرد، سپس به من گفت: جلو بایست ای محمد (ص) !
گفتم : ای جبرئیل ! آیا از تو جلوتر بایستم ؟ گفت : بله! زیرا خداوند تبارک و تعالی انبیاء اش را بر تمام ملائکه اش برتر داده و خصوصاً تو را به تنهایی برتر داده است، من نیز جلو ایستادم و آنان به من اقتدا کردند، با این حال فخر و تکبر ندارم، و آن گاه که به حجب نور رسیدم، جبرئیل به من گفت : جلوتر برو و خود عقب ایستاد، به او گفتم: ایا در چنین موضع و موقعی مرا رها می کنی؟
جبرئیل گفت : آخرین مرزی که خداوند عزوجل برای من قرار داده اینجاست، اگر از آن عبور کنم، بالهایم بخاطر تعدی از حد و مرزهای پروردگارم آتش خواهد گرفت، در این موقع، نوری، مرا به جلو پرتاب کرد تا به حدی از علومقام که خدا خواست رسیدم، ندائی آمد و مرا خواندند، ندا را پاسخ گفتم و عرض کردم : بله ای پروردگارم! بلند مرتبه ووالا مقام هستی! دوباره ندا آمد : ای محمد! تو بنده من ومن رب تو هستم، پس مرا بپرست، و بر من توکل کن، تو نور من در بین بندگانم ،فرستاده من بسوی خلقم، حجت من بر مخلوقاتم هستی، برای تو و پیروانت بهشتم را خلق کرده ام، برای مخالفین تو اتشم را خلق کرده ام، برای اوصیای تو کرامت و احترامم را واجب نموده ام، و برای شیعیان ایشان ثوابم را واجب کرده ام.
گفتم : پروردگارا : اوصیاء من چه کسانی هستند؟ ندائی آمد که ای محمد ! نام اوصیای تو بر پایه عرشم نوشته شده است، من در حضور پروردگارم جل جلاله به پایه عرش نظر کردم، دوازده نور دیدم که در هر نور، سطری سبز رنگ بود و بر آن سطر نام یکی از اوصیایم، اولین آنان علی بن ابیطالب آخرین آنان مهدی قائم بودند.
گفتم پروردگارا! اینها بعد از من اوصیاء من هستند؟ ندا آمد که ای محمد! اینان اوصیاء ، دوستان، برگزیدگان و محبهای من بعد از تو در بین مخلوقاتم هستند، آنها اوصیاء و جانشینان تو و بهترین خلق من بعد از تو هستند.
در این فصل با استناد به آیات قرآن کریم و روایاتی از اهل بیت (ع) به بررسی رسالت الهی از انبیاء تا ائمه معصومین (ع) خواهیم پرداخت.

فصل اول : رسالت الهی از انبیاء تا ائمه معصومین (ع)
بر طبق آیه تالی، انسان در عالم ذر یعنی پیش از خلقت، جواب مثبت به پروردگار خود داده و ولایت اهل بیت (ع) را پذیرفته است؛
«واذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهد هم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا ان تقولوا یوم القیامه انا کنا من هذا غافلین» .(۱۲۷ سوره اعراف)
« آنگاه که پروردگار از پسران آدم از پستهایشان، نسل و نژاد آنها را بر گرفت و آ« ها را بر خودشان گواه کرد : که آیا من پروردگار شما نیستم؟( آنها به زبان فطرت ) گفتند : چرا! گواهی دادیم تا در روز رستاخیز نگوئید، ما از آن غافل بودیم.»
در تفسیر عیاشی و خصائص سید رضی از علی بن ابیطالب (ع) روایت شده که گفت : وقتی ابن الکواء نزد آنحضرت آمده  و عرض کرد : یا امیر المومنین  مرا خبر دهید از خدای تعالی و اینکه آیا قبل از موسی با کسی از اولاد آدم تکلم کرده؟ حضرت فرمودند : خداوند با جمیع مخلوقات خود تکلم کرده چه خوب آنان و چه بدشان و همه جواب او را داده اند، این معنا بر ابن الکواء گران آمد و مقصود امام را نفهمید لذا پرسید چطور یا امیر المومنین؟ حضرت فرمودند : مگر کتاب خدا را نخوانده ای که به پیغمبر خود می فرماید.( آیه ۱۷۲ اعراف) اگر این آیه را خوانده ای باید بدانی که خداوند کلام خود را به جمیع افراد بنی آدم شنوانده و ایشان هم جواب او را داده اند. ای ابن اکواء جمله « قالوا بلی» جواب بنی آدم است، خداوند به بنی آدم فرمود : بدرستی من معبود یکتایم، معبودی نیست جز من و منم رحمان و رحیم، پس اقرار آوردند به اطاعت و ربوبیت، و رسل و انبیاء و اوصیاء  را از دیگران جدا کرده و بشر را مامور طاعتش کرده بشر نیز در عهد ازل به همه اینها اقرار نموده، موقعی که آنها اقرار می کردند ملائکه ناظر بودند گفتند : ای بنی آدم ، ما علیه شما گواه شدیم تا در روز قیامت نتوانید بگوئید از این امر غافل بودیم.
معرفی امامان در قرآن و در کلام امام رضا (ع)
رسول ا کرم (ص)  در ضمن خطابه غدیر خطاب به مردم می فرمایند :
«لقرآن یعرفکم ان الائمه من بعده  من ولده و عرفتکم انهم منی و
منه حیث یقول الله فی کتابه و جعلها کلمه باقیه فی عقبه …»(۲۸ زخرف)
قرآن به شما می شناساند که امامان بعد از علی بن ابیطالب (ع) فرزندان او هستند و من به شما شناساندم که آنها از من و علی هستند آنجا که خداوند در کتاب خود می فرماید : و امامت را امری پایدار در نسل او ( امیر المومنین) قرار دادیم.
سخنان حضرت رضا (ع) درباره توصیف امامت ( امامت : عهد الهی )
خداوند تبارک و تعالی در حجه الوداع که در آخر عمر حضرت رسول واقع شده این آیه را نازل فرمود :
« الیوم الکمت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا »
« امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما
تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم. مائده ۳»
آنگاه امام رضا (ع) در تفسیر این آیه شریفه چنین می فرمایند :
مساله امامت، تمام کننده و کامل کننده دین است، حضرت رسول (ص) قبل از وفات خود، دین را برای مردم توضیح داده و تبیین فرمود، و راه آن را برای آنان آشکار کرد، و آنان را در مسیر حق قرار داد و علی (ع) را به عنوان امام و راهنما برایشان تعیین فرمود
قرآن هدایت و رهبری امت را توسط انسان کامل پیمان الهی نامیده که تنها انسانهای صالح و برگزیده را شامل می شود و ستمکاران را در بر نمی گیرد.
« و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک
للناس اماماً قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین»

« و هنگامیکه خدا ابراهیم را با کلماتی بیاموخت و همه را به اتمام رسانید گفت :
من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم. گفت: از خاندانم چطور؟
فرمود: عهد من به ستمکاران نمی رسد.( بقره ۱۲۴)»
در این آیه شریفه، خدا امامت را برتر از نبوت و به عنوان پیمان خود معرفی کرده و تاکید می کند کسی می تواند امانتدار این پیمان گردد که در تمام عمرش آلوده هیچگونه ظلمی نشده باشد. بنابر گفته امام رضا (ع) در تفسیر این آیه :
امامت چیزی است که خداوند بعد از نبوت و خلت ( مقام خلیل اللهی ) در مقام سوم ابراهیم خلیل (ع) را بدان اختصاص داده و به آن فضیلت مشرف فرمود و نام او را بلند آوازه کرد، خداوند می فرماید :
« انی جاعلک للناس اماما » ( ای ابراهیم ! تو را برای مردم ، امام برگزیدم)
و ابراهیم (ع) از خوشحالی گفت: و «من ذریتی»

« آیا  از فرزندان و نسل من هم امام برگزیده ای؟ » خداوند فرمود :

« لا ینال عهدی الظالمین» ( عهد من به ظالمین نمی رسد) و این آیه امامت هر ظالمی را تا روز قیامت ابطال می کند و بدین ترتیب امامت در خواص و پاکان قرار گرفت.
سپس خداوند با قرار دادن امامت در خواص و پاکان از نسل او، وی را گرامی داشت و فرمود :
« و وهبنا له اسحق و یعقوب نافله و کلا جعلنا صالحین
و جعلنا هم ائمه یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوه و ایت الزکوه و کانوا کنا عابدین »

« اسحق و نیز یعقوب را اضافه بر خواسته اش به او بخشیدیم، و همگی آنان را از صالحین قرار دادیم، آنان را امامانی قرار دادیم که به دستور ما هدایت می کردند و اقامه نماز و پرداخت زکات را به آنان وحی کرده دستور دادیم، و ما را عبادت می کردند. انبیاء ۷۳،۷۴»

امامت بهمین ترتیب در نسل او باقی بود و یکی بعد از دیگری نسل به نسل آن را به ارث می بردند تا اینکه پیامبر اسلام (ص) وارث آن گردید.
« و جعلنا کلمه با فیه فی عقبه ـ لعلهم یرجعون ـ ۲۸ سوره زخرف      »
« این امامت خاص حضرت رسول بود که به امر خدا همانگونه که خداوند واجب فرموده بود به عهده حضرت امیر(ع) قرار دادند و سپس در آن دسته از نسل علی (ع) که بر گزیده بودند و خداوند علم و ایمان به ایشان داده، قرار گرفت.
« ان اولی الناس ابراهیم للذین اتبعوه و هذا النبی و الذین آمنوا و الله ولی المومنین »
سزاوار ترین مردم در انتساب بر ابراهیم (ع) کسانی هستند که او را پیروی نمودند و این پیامبر و نیز کسانی که ایمان آوردند و خداوند ولی مومنین است ـ آل عمران ۶۷
عالم آل محمد (ص)  ( حضرت رضا (ع)مقام امامت را اینگونه توصیف می کند:
امامت مقام انبیاء و ارث اوصیاءاست.
امامت نمایندگی خداوند عزوجل و جانشینی پیامبر و مقام امیر المومنین و میراث حسن و حسین (ع) است
بنابراین و لایت بزرگترین نعمت الهی است که در کتب آسمانی هم مطرح بوده است در این رابطه از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که  : ملکی پیش من آمد و گفت : یا محمد سل من ارسلنا قبلک من رسلنا علی ما بعثوا؟
« قلت : علی ما بعثوا؟» گفتم : برا ی چه مبعوث شده اند ؟
«قال : علی ولایتک و ولایه علی بن ابی طالب : برای ابلاغ و لایت تو و و لایت علی بن ابی طالب.»
ولایت روح و اساس دین :
« هنالک الولایه لله الحق هو خیر ثوابا و خیر عقبا »
آنجا ولایت اختصاص به خداوند دارد که اوست حق، و اوست پاداش و فرد اختیار شده، و اوست عاقبت اختیار شده و پسندیده
معنای لغوی « ولایت »
کلمه ولایت که مصدر و یا اسم مصدر است از ریشه « و ل ی » بوده و در قرآن بیش از دویست مورد به کار رفته است.
راغب اصفهانی در مفردات « ولاء » را چنین معنا می کند :
ولاء یعنی دو شی طوری کنار هم قرار بگیرند که هیچ فاصله ای میان آنها نباشد.
این کلمه در جهات مختلفی از « قرب » چون قرب مکانی، نسبت، صداقت، نصرت و اعتقاد به کار می رود.
« ولایت» با فتحه « واو »  به معنای نصرت و ولایت، با کسره « واو » به معنای سرپرستی و صاحب اختیاری آمده است.
گر چه عده ای به هر دو صورت ولایت را، به معنای تصدی امور و صاحب اختیاری می دانند، « ولی و مولی » نیز به همین معنا آمده است و در  هر دو مورد معنای فاعل و مفعولی به کار می رود.
« ولی و والی » هر کسی را گویند که زمام امر دیگری را به دست خود گیرد. و « ولی » به کسی گویند که نصرت و کمک از نام اوست.
دیدگاه علامه طباطبایی (ره) در رابطه با ولایت
مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان و رساله الولایه چنین بیان فرموده اند :
« ولایت » آخرین درجه کمال انسان است، و آخرین منظور و مقصود از تشریع شریعت حقه خداوندی است.
رای علامه در رابطه با معنای لغوی « ولایت » در تفسیر به نظر راغب اصفهانی بر می گردد.
با توجه به معنای « ولایت »  به هر یک از دو طرف ولایت، ولی گفته می شود، بالاخص به جهت آنکه هر یک از آن دو نسبت به دیگری حالتی را دارد که غیر آن ندارد.
بنابراین  خداوند سبحانه ولی بنده مومن خود است.
به علت آنکه امور او را زیر نظر دارد و شئون او را تدبیر می کند. او را در صراط مستقیم هدایت می نماید.
و در اموریکه سزاوار او هست یا نیست، امر و نهی می نماید.
در دنیا و آخرت او را نصرت و یاری می کند.
در مقابل مومن واقعی نیز ولی پروردگارش میباشد، زیرا که خود را در اوامر و نواحی او تحت ولایت او در می آورد.
اولیای خدا، خصوص مومنان هستند. (والله ولی المومنین)  و خداوند ولی مومنان است.
الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون.
آگاه باشید که برای اولیاء خدا هیچ گونه ترس و هیچ گونه حزنی نیست
ولایت
حضرت علامه ( ره ) با بیان اینکه عدم خوف و حزن در دنیا اختصاص به اولیای خدا دارد، اشاره می فرمایند : ایمان بنده به سر حدی می رسد که نسبت به پروردگار خود در مقام تسلیم، به حقیقت ربوبیت و الوهیت او تسلیم می گردد. و به طور کلی، اعتراض و غضب از او بریده می شود، بدین قسم که در برابر هیچ یک از اوامر خدا از قضا و قدر و احکام، در سخط و ناراحتی نمی باشد و به هیچ یک از اقسام اراده و اختیار خدا درباره او اعتراض نمی کند، و مرتبه چنین ایمانی، یقین به خدا و یقین به تمام اموری است که راجع به خداست و آن ایمانی است که دارای مرتبه کمال است و آن بنده به تمام مراتب عبودیت خویشتن نائل آمده است.
قال الله تعالی :
« فلا و ربک لا یومنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم
ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما.»
« پس نه، به پروردگارت سوگند، ای پیامبر ایمان نیاورده اند، مگر آنکه در مشاجرات و اختلافاتی که بین آنها اتفاق می افتد، تو را به عنوان قاضی و حکم قرار دهند، و پس از آن که حکم کردی، ابدا در دل خود نسبت بدان حکم، گر چه بر علیه ایشان باشد، گرفتگی و ناراحتی نداشته باشند و به تمام معنی کلمه تسلیم باشند ».
از آنچه بیان شد واضح می شود که مراد از ایمان، تسلیم محض بودن در برابر اوامر پیامبر می باشد.
چگونگی اعتقاد به امامت و اصل ولایت :
از آنجا که امامت از اصول حقه اعتقادی شیعیان به حساب می آید، حال جای این سوال هست که اعتقاد به این اصل چگونه است؟
آیا امامت، تنها با شناختن امام حق، محقق می شود؟ یا با اظهار ارادت و محبت نسبت به آنها و احیاناً شادی نمودن در شادی آنان و اندوهگین گشتن در غم های آنها کفایت می کند؟
حقیقت این است که این دو به تنهایی نمی تواند ، معنای واقعی امامت را بروز دهند. البته جزء لوازم آن به حساب می آید، ولی باید دانست که شناختن و یا اظهار ارادت به ائمه، بالاتر از شناخت و ارادت به حق تعالی نیست، که از آن به عنوان روح اسلام یاد می شود.
پس اعتقاد به امامت و اصل ولایت چیست؟
با توجه به معنای واژه « امام » که به « الگو قرار گرفتن » و اقتدا کردن در قول و عمل، تعبیر شده است.
امام رضا (ع) از پدران بزرگوارشان از رسول خدا (ص) نقل فرمودند که :
هر کس دوست دارد به کشتی نجات سوار شود و به دستگیره محکم چنگ زند و با ریسمان قوی الهی خود را حفظ کند، باید بعد از من علی را دوست بدارد و دشمنان علی را دشمن برگزیند. و به ائمه هدایتگر، که از فرزندان اویند، تاسی نماید و آنان را امام خود برگزیند، زیرا آنان خلفاء  و اوصیاء من، و بعد از من حجت  های خدا بر خلق بوده و سرور امت و رهبر متقین بسوی بهشت هستند، حزب آنان حزب من و حزب من حزب خداست، و حزب دشمنان ایشان حزب شیطان است.
اهمیت، این حدیث، توصیه رسول خدا (ص) به امت خویش می باشد که آنان را بعد از چنگ زدن به ریسمان قوی الهی، به انتخاب امام و تاسی از او، و اینکه ائمه هدی، خلفاء و اوصیاء بعد از او و محبتهای خدا بر خلق هستند و پیروان و محبان ایشان، حزب الله و دشمنان ایشان حزب شیطان محسوب می شوند، سفارش و تاکید می نمایند.
عالم آل محمد (ص) در ضمن گفتار خویش راجع به وصف امام و امامت چنین می فرمایند.
آنان انتخاب خدا و رسولش را کنار گذارده، انتخاب خود را در نظر گرفتند، در حالیکه قرآن با صدای بلند به آنان خطاب می کند
« و ربک یخلق ما یشاء و یختار ما کان لهم الخیره سبحان الله و تعالی عما یشرکون »
و پروردگار تو آنچه را بخواهد می آفریند و بر می گزیند، آنان حق انتخاب ندارند و خداوند از شرک آنها منزه و برتر است.
امامان، هادیان امت
اگر با ذهنی صاف و فکری استوار در حالات اولیاء خدا تدبر کنیم خواهیم یافت که راه ولایت و وصول به مقام عبودیت محضه حضرت حق متعال باز است، و بر روی کسی بسته نیست، غایت الامر، امامان و پیشوایان دین، معلمان این طریق و هادیان این سبیل می باشند.
و لازمه مقام امامت آن است که :
دست ماموم را بگیرند و به همان جائی که خودشان رفته اند رهبری کنند :
امام رضا (ع) در سفارشی به یکی از یارانشان می فرمایند : ای ابی محمود، وقتی مردم راست و چپ را انتخاب کردند، تو راه ما را انتخاب کن، زیرا هر کس به ما بپیوندد، ما نیز به او می پیوندیم.
امام، نوری در تاریکی
حسن بن علی وشاء گوید : امام هشتم فرمودند : رسول خدا (ص) در روز قیامت به دامان خداوند چنگ می زند، ما نیز به دامان پیامبرمان و شیعیان ما نیز به دامان ما چنگ می زنند، آنگاه فرمود : مراد از دامان نور است.
یعنی امام دارای بصیرت و نوری است که پیوسته راه را از چاه و شایسته را از ناشایست و حق را از باطل جدا می سازد و در پرتو آن امور خود و جامعه را سامان می دهد.
هم چنان که قرآن کریم می فرماید :
یا ایها الذین آمنوا اتقوالله و آمنوا برسوله، یوتکم کفلین من رحمته و یجعل لکم نورا تمشون به.
ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوای خدا را پیشه گیرید و ایمان خود را به رسول خدا (ص) زیاد کنید تا در پاداش آن خداوند دو نصیب از رحمت خود به شما بدهد و دیگر آنکه نوری به شما عنایت کند که در پناه آن راه بروید.
بدیهی است که امام دارای درجه عالی از این نور است، همچنانکه در تفسیر آیه شریفه نور( از پیامبر رحمت و امامان معصوم بعنوان مصادیق نور یاد شده است.) به آن اشاره شده است.
تعبیر زیبای قرآن از وجود امام معصوم بدین گونه می باشد :
« الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوه فیها مصباح المصباح فی زجاجه
الزجاجه کانها کوکب دری یوقد من شجره مبارکه زیتونه لا شرقیه و لا غربیه یکاد زیتها یضی
و لو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الا مثال للناس و الله بکل شیء علیم»
در باطن عالم خداوند چراغهایی ساخته که آن چراغها تاریکی جهل و نادانی را بر طرف می کنند مردم را به رموز و اسرار زندگی و دلائل خوشبختی آشنا می سازند، چراغهایی که در عالم، علم و زندگی بوجود آوردند، مشکلات را بر طرف ساخته موانع ترقی و تکامل را از پیش پای مردم برداشتند، این چراغها که فقط به دلیل عقل و دانش قابل درک است، با چشم قابل رویت و مشاهده نیست، خداوند انبیاء را به چراغ های محسوس و قابل مشاهده تشبیه می کند، و چراغهای باطنی عالم را به چراغهای ظاهر مثل می زند.
شاید این آیه به ظاهر ساده و سطحی به نظر رسد ولی در واقع باطنی بس ژرف و عمیق دارد، که مفسران در تاویل آن اقوال زیادی دارند و اخبار بسیاری در تفسیر این آیه به وجود مقدس نبوی و حضرت صدیقه طاهره (س)، امیرالمومنین (ع) و ائمه طاهرین ( صلوات الله علیهم اجمعین)، بلکه انبیاء و اوصیاء آنها از آدم تا روز قیامت وارد شده است.
در تفسیر اطیب البیان چنین آمده است :
خداوند مظهر و موجد تمام کائنات است و تمام موجودات مظهر صفات او هستند و آسمان و زمین از نور او روشن است و مظهر تام جمیع صفات حق، انبیاء بالاخص حضرت محمد (ص) خاتم الانبیاء و اوصیاء او هستند، لذا در اخبار « مشکوت» را که به معنای قندیل است به وجود حضرت محمد (ص) تعبیر کرده اند و مصباح به روح مقدس و نفس او امیرالمومنین (ع) تفسیر شده و زجاجه را به وجود مقدس حضرت فاطمه زهرا (س) تعبیر کرده اند و کوکب دری حضرت حسین (ع) است که نور همه ائمه (ع) از وجود ایشان نشات گرفته و تعبیر « نور علی نور» در اواخر آیه اشاره به وجود ائمه ( علیهم السلام ) یکی پس از دیگری است و شجره زیتون نیز شجره مبارکه توحید و نسل حضرت ابراهیم (ع) می باشد.
و اینکه می فرماید : «یهدی الله لنوره من یشاء» یعنی خداوند از زمان آدم تا زمان قیامت هرگز زمین را از حجت و نور خود خالی نگذاشته و کسانی را که قابلیت هدایت داشته باشند، به نور خویش هدایت می کند و این مثلهای روشن را خداوند برای بندگان می زند تا آنها که قابل هدایت هستند از آن بهره مند گردند.
بنابراین تفاسیر، انبیاء و امامان مصداق چراغهایی هستند که اگر بشریت بتواند در شعاع نور و راهنمایی آن انجام وظیفه کند، از آن راهنمایی برای خود بهشت جاودان می سازد، مرگ و مرض و جهل و ناتوانی را بر طرف می کند و بوسیله این نور ( معرفت ) به صراط مستقیم الهی رهنمون می گردد.
امام رضا (ع) در این رابطه چنین می فرمایند:  « فاذا خرج اشرقت الارض بنور ربها وضع المیزان بالعدل بین الناس فلا یظلم احداً احداً »
وقتی که قائم (عج) ظهور کنند، نورشان جهان را روشن می سازد و ترازوی عدالت بین مردم قرار می دهند، پس احدی به دیگری ظلم نمی کند.
مودت اهل بیت، اجر رسالت
قرآن کریم ولایت و مودت اهل بیت را مزد و اجر رسالت رسول خدا (ص) بر شمرده و خداوند تبارک و تعالی خطاب به رسول خویش چنین می فرماید:
« قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی »
بگو : من بر این «رسالت» مزدی از شما نمی خواهم ، مگر محبت و دوستی خویشان( اهل بیت )را.
ز مخشری در تفسیر کشاف در تفسیر این آیه چنین می گوید:
قربی، مصدری به معنای قرابت و نزدیکی است ومراد از آن اقربای نزدیک پیامبر (ص) «حضرت فاطمه (س) و شوهر و فرزندان ایشان (ع) می باشند.»
در عیون اخبار الرضا، عالم آل محمد (ص) در یکی از مناظرات خویش با مامون، پیرامون فرق بین «عترت» و «امت» به آیات قرآنی استناد کرده اند، که یکی از آن آیات، آیه فوق الذکر( مودت) می باشد.
حضرت رضا (ع) در رابطه با این آیه چنین می فرمایند:
این خصوصیتی است خاص آل پیامبر و نه دیگران، زیرا خداوند متعال در قرآن، از نوح (ع) نقل فرموده که :« یا قوم لا اسئلکم علیه مالا ان اجری الا علی الله و ما انا بطارد الذین آمنوا انهم ملاقوا ربهم  ولکنی اریکم قوما تجهلون»
(ای مردم به خاطر این رسالت و پیامبری مالی از شما نمی خواهم، اجر من با خداست و من مومنین را از خود طرد نمی کنم، آنها پروردگار خود را ملاقات خواهند کرد و در نظر من شما مردمی هستید نابخرد. هود ۲۹)
و در آیه کریمه دیگری نیز از زبان حضرت نوح (ع) نقل نموده است که او چنین گفت :
« قل لا اسئلکم علیه اجرا ان اجری الا علی الذی فطرنی افلا تعقلون»
(بگو به خاطر رسالت اجری از شما نمی خواهم اجر من با کسی است که مرا آفریده ،آیا فکر نمی کنید؟ هود/۵۱)
ولی خداوند به پیامبرش محمد (ص) می فرماید :
« قل لا اسئکلم علیه اجرا الا الموده فی القربی»
(بگو به جزای پیامبری خود از شما اجری نمی خواهم جز دوستی خویشاوندان ـ شوری/۲۰)
امام رضا (ع) در توضیح و شرح این حدیث به دو نکته مهم و اساسی اشاره می فرمایند:
۱ـ خداوند مودت اهل بیت را واجب نفرمود، مگر به این جهت که دانست آنان هیچ گاه از دین بر نمی گردند و به سوی گمراهی نخواهند رفت.
۲ـ نکته دوم، اینکه چه بسا انسان شخصی را  دوست بدارد ولی بعضی از خانواده اش دشمن او باشند و لذا قلب انسان تماماً نمی تواند او را خالصاً دوست بدارد، و خداوند دوست دارد در دل رسول الله (ص) نسبت به مومنین چیزی نباشد، لذا دوستی خویشان و نزدیکان رسول الله را بر آنان واجب کرده است و هر کس که به این دستور عمل کند و حضرت رسول (ص) و اهل بیت آن حضرت را دوست بدارد، رسول خدا نمی تواند از او کراهت داشته باشد.
و هر کس این دستور را ترک کند و به آن عمل ننماید و اهل بیت را دوست نداشته باشد بر رسول خدا (ص) واجب است که او را دوست نداشته باشند، زیرا چنین شخصی یکی از واجبات الهی را ترک کرده است، حال چه فضل و شرفی بر این فضیلت تقدم دارد یا با آن برابری می کند؟
خداوند آیه « قل لا اسئلکم علیه اجزا الا الموده فی القربی» را نازل فرمود و پیغمبر اکرم (ص) در بین اصحاب خویش برخاستند و حمد و ثنای الهی گفتند و فرمودند: ای مردم! خداوند برای من چیزی را بر شما واجب کرده است، آیا آن را انجام می دهید؟ کسی پاسخ ایشان را نداد، حضرت فرمودند: ای مردم! ( آن) طلا و نقره خوردنی و نوشیدنی نیست، گفتند: خوب، حالا بگویید آن چیست؟
حضرت هم آیه را بر ایشان تلاوت فرمودند، آنان گفتند: این مطلب را می پذیریم، ولی بیشترشان به وعده خود عمل نکردند.
ارسال رسل و طلب اجر و مزد
و خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نفرمود جز آنکه به ایشان وحی کرد که از مردم اجر و مزد طلب نکند، زیرا خداوند پاداش انبیاء را تمام و کمال خواهد داد، و اما در باره حضرت محمد (ص) خداوند اطاعت ایشان و دوستی خویشاوندان نزدیک ایشان را بر امت واجب فرموده است، و به ایشان دستور داده که اجر و مزد خویش را در حق خاندان ایشان قرار دهند تا مردم آن اجر را به خاندان پیامبر ادا نمایند، و این کار فقط با شناخت فضل آنان که خداوند برای ایشان مقرر و واجب گرداند، امکان دارد.
زیرا مودت و دوستی به اندازه شناخت و معرفت فضائل است.
موضع گیری امت در مواجهه با وجوب مودت
و آنگاه که خداوند این محبت را واجب فرمود، از آنجا که وجوب اطا عت سنگین است، این امر نیز بر مردم دشوار آمد، و بعضی از مردم که خداوند پیمان وفاداری از آنان گرفته بود در عهد خود پایدار ماندند ولی اهل نفاق و دوری از حق به عناد و لجبازی پرداختند و در این مورد کافر گشتند، و آن  را از حد و حدودی که خداوند تعین فرموده بود، تغییر داده و گفتند: منظور از خویشان تمام عربها و اهل دعوت حضرت هستند، ولی در هر حال ، آنچه مسلم است این است که دوستی درباره خویشان پیامبر (ص) واجب است، پس هر چه نزدیکی و قرابیت بیشتر باشد، اولویت بیشتری برای دوستی وجود دارد، و هر چه نسبت اشخاص به پیامبر نزدیکتر باشد، دوستی، به همان مقدار بیشتر است.
ولی با پیغمبر خدا (ص) در مورد علاقه و مهربانی ایشان نسبت به خاندانشان و منتی که خداوند بر امتش نهاده که زبان از شکر آن عاجز است، امت به انصاف رفتار نکردند و آن را در حق فرزندان و خاندان پیامبر انجام ندادند، و موقعیت آنان را در بین خود همانند چشم در سر نداشتند، که این کار در واقع رعایت حال رسول الله (ص) و نشانه محبت به ایشان بود، چگونه؟!
و حال آنکه قرآن در این باره سخن می گوید و به آن دعوت می نماید و اخبار و روایات درباره اینکه آنان اهل مودت می باشند و همان کسانی هستند که خداوند مودت آنان را واجب فرموده، و در مورد آن وعده پاداش داده است، مسلم و قطعی است ، ولی کسی به وعده ای که در این مورد داد، عمل نکرد.
« فهذه الموده لایاتی بها احد مومنا مخلصاً الا استوجب الجنه»
اما کسی این مودت را با حال اخلاص و ایمان ارائه نمی کند مگر این که مستوجب بهشت خواهد بود، زیرا خداوند در این آیه چنین می فرماید:
« والذین آمنوا و عملوالصالحات فی روضات الجنات لهم ما یشاوون عند ربهم ذلک هوالفضل الکبیر
ذلک الذی یبشر الله عباده الذین آمنوا و عملوا الصالحات قل لا استلکم علیه اجرا الا المودت فی القربی»
آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دهند در بهشتهای سر سبز و خرم هستند آنچه بخواهند نزد پروردگار خویش خواهند داشت، این است فضل بزرگ، این همان چیزی است که خداوند بندگان خود را بدان بشارت داده، همانهایی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، بگو در مقابل این رسالت اجر و پاداش جز مودت خویشان از شما نمی خواهد.
کمال دین، تولی و تبری
ثامن الحجج (ع) در ضمن حدیثی چنین می فرمایند:
« کمال الدین و لایتنا و البراءت من عدونا»
« کمال دین ولایت ما و بیزاری از دشمنان ماست»
حضرت علی بن موسی (ع) در حدیث دیگری خطاب به« ابن شبیب» می فرمایند : اگر می خواهی با ما در درجات بلند بهشت باشی، بر غم ما مغموم و بر شادی ما شاد باش و بر تو باد به « ولایت ما » چون اگر مردی سنگی را دوست داشته باشد خداوند او را در قیامت با آن محشور میکند.
مودت اهل بیت، نعمت حقیقی
«ثم لتسلن یومئذ عن النعیم»
در تفسیر این آیه روایات صریحی به این مطلب وجود دارد که مراد از نعیم اهل بیت پیامبرند. در عیون اخبار الرضا آمده است که امام رضا(ع) فرمودند : در دنیا نعمت حقیق وجود ندارد بعضی از افراد در این باره سوال کردند که مگر بر طبق این آیه نعمتی که روز قیامت مورد سوال قرار می گیرد آب سرد و گوارا نیست؟! امام با حالتی غضبناک فرمودند، این تفسیر شماست که پنداشته اید . روزی این تفسیر نزد امام صادق (ع) مطرح شد ، ایشان از شنیدن آن خشمگین شدند و در جواب چنین پاسخ دادند:
درست نیست که خداوند از بابت نعمتهایش بر بندگانش منت نهاده و از آن سوال نماید، زیرا منت نهادن به مردم عادی هم زشت است، پس چطور آن را به خدا نسبت می دهند؟ لذا آن نعمت مورد سوال محبت ما خاندان است که پس از توحید و نبوت مورد سوال واقع می شود.
زیرا اگر بندگان نسبت به نعمت ولایت وفادار باشند، خدا آنان را به نعمتهای بهشتی متنعم می فرماید.
ولایت اهل بیت، شرط پذیرش اعمال
تمام اعتقادات و برنامه تکاملی انسان در اسلام بدون اصل امامت بی مغز و اثر است و هیچ گونه نقشی در رهایی انسان و رشد فرد و جامعه ندارد.
اسلام بدون امامت، بازگشت به عصر جاهلی است ، به همین دلیل قبولی هر فریضه بستگی به پذیرش اصل ولایت دارد و نماز و روزه و سایر عبادات بدون ولایت روح ندارد.
امام رضا (ع) از پدرانشان از رسول خدا (ص) از خداوند تبارک و تعالی نقل می کنند که می فرماید:
( اعمال و عبادات هیچ کدام از بندگانم را بدون اعتقاد و اقرار به ولایت علی (ع) و نبوت رسول اکرم (ص) نخواهم پذیرفت)
پیشوای ما امام علی بن موسی الرضا (ع)
آفتاب امامت در هر یک از بروج دوازده گانه ى خویش جلوه یى دیگر دارد، اما آفتاب از هر افق که سر بر زند آفتاب است،نور و درخشش آن چشمها را خیره مى سازد،گرما و تابش آن حیات بخش و زندگى ساز است،از خار بوته هاى کویر تا درختان بلند بوستان،همه بدان نیازمندند،هیچ برگى بى پرورش سر انگشت شعاعش زندگى نمى تواند،و هیچ شاخى بى بهره از تابش مهربانش بارى نمى آورد…آرى آفتاب است،و جهان زنده ى ما بى آفتاب محکوم به فناست.
امامت پیشوایان معصوم ما، در نظام جهان معنا و نیز براى ادامه حیات اسلام و مسلمین، درست به آفتاب و نور و گرماى آن مى ماند، آن بزرگواران در شرایط ویژه ى هر زمان،و در ابعاد مختلف ضرورتها و ایجابهاى هر دوره، به درخشش و تابش و رهنمائى و پرورش پیروان ادامه مى دادند،و هر یک در رهگذر ویژگیهاى عصر خود بگونه یى تجلى داشتند، و چنین بود که برخى در میدان رزم حماسه مى آفریدند و پیام خون خویش به جهان مى رساندند، و برخى بر منبر درس به گسترش علوم و معارف همت مى گماشتند، و برخى با تحمل قید و زندان با طاغوت به مبارزه بر مى خاستند، و… و در هر حال آفتاب جامعه بودند،و به بیدار سازى و پرورش مسلمانان واقعى اشتغال داشتند، و اگر به رعایت ضرورتها در عمل آنان تفاوتهایى دیده مى شود،بى تردید بر آنانکه بهره یى از بصیرت دارند پوشیده نیست که در هدف یکسان بودند، و هدف خدا بود،و راه او،و ترویج دین و کتاب او،و پرورش بندگان او…
بارى،امامان پاک ما-که درود خدا و فرشتگان بر ایشان-به جهت مقام عصمت و امامت که ویژه ى ایشان بود،و به حکم علم و حکمتى که لازمه ى امامت و موهبتى الهى است، و به تایید خاص خداى متعال،بر ضرورتها و ویژگیهاى عصر خویش از هر کس دیگر آگاهتر و به روش رهبرى در هر برهه از همه داناتر بودند،و این حقیقت بر آنانکه به اسلام واقعى و بى انحراف معتقدند، و بر تعیین امام به فرمان خدا و به فرموده ى پیامبر (ص) در صحنه ى تاریخساز غدیر باور دارند،چیزى روشن و غیر قابل انکار است،و تاریخ زندگى امامان پاک ما پر از وقایعى است که از همین علم و بینش الهى آن بزرگواران حکایت مى کند.
به جهت همین آگاهى ژرف امام از همه سوى جامعه وعصر خویش، و نیز به جهت علم و اطلاع امام بر حقایق عالم هستى و آگاهى او از آنچه تا رستاخیز بوقوع مى پیوندد بود که پیشوایان معصوم ما با ظرافت عمل،دقیقترین روشها را در برخورد با مسائل عصر خویش و در پیشبرد هدفهاى الهى بکار مى بستند، به عنوان مثال بسیار جالب است که امام بزرگوار على بن موسى الرضا (ع) بعد از پدر گرامیشان در حکومت هارون بى محابا به معرفى خود و تبلیغ امامت پرداخت چنانکه یاران ویژه اش بر او بیمناک بودند. و آن گرامى تصریح مى فرمودند که «اگر ابو جهل توانست موئى از سر پیامبر کم کند هارون نیز مى تواند به من زیانى برساند» یعنى امام کاملا آگاه بودند که شهادتشان با دستان پلید هارون بوقوع نخواهد پیوست و مى دانستند که هنوز سالها از عمر شریفشان باقى است، توجه به این آگاهى خود عامل بزرگى در شناخت روش و عمل آن بزرگواران است.
هشتمین پیشوا و امام على بن موسى الرضا علیهما السلام، در عصرى مى زیستند که خلافت ننگین عباسیان در اوج خود بود،زیرا سلسله ى بنى عباس پادشاهانى عظیمتر از هارون و مامون ندارد، و از سوى دیگر سیاست بنى عباس در برابر ائمه (ع) و بویژه از زمان امام رضا علیه السلام به بعد، سیاستى پر مکر و فریب و همراه با نفاق و تظاهر بود، آنان با آنکه بخون خاندان امامت تشنه بودند براى ایمن ماندن از شورش علویان و جلب قلوب شیعیان و ایرانیان، سعى داشتند وانمود کنند که روابطى بسیار صمیمى با خاندان امیر مؤمنان على علیه السلام دارند و بدینوسیله مشروعیت خویش را تامین نمایند، و اوج این سیاست خدعه آمیز را مى توان در حکومت مامون دید…
امام رضا علیه السلام در برابر این شگرد فریبنده ى مامون، با ظرافت عملى بى مانند روشى اتخاذ کردند که هم خواسته ى مامون تامین نشود، و هم سراسر بلاد پهناور اسلام به حق نزدیک شوند و دریابند خلافت راستین اسلامى صرفا از طرف خدا و پیامبر (ص) بر عهده ى امامان است، و کسى جز آنان شایسته و سزاوار این مقام نیست.
اگر دقت کنیم- و چنانکه در زندگى سایر ائمه (ع) نیز گفتیم- خلیفگان اموى و عباسى معمولا ائمه (ع) را زیر نظر و مراقبت شدید داشتند، و از تماس مردم با آنان جلوگیرى مى کردند، و سعیشان بر گمنام داشتن و ناشناخته ماندن آن بزرگواران بود، و لذا هر یک از ائمه (ع) همینکه تا حدودى در بلاد اسلامى نام آور مى شدند توسط خلفا مقتول و مسموم مى گشتند، با آنکه از یکسو پذیرش ولایتعهدى به اجبار بود، و از سوى دیگر پذیرش امام با شرایطى بود که در حکم نپذیرفتن مى نمود، در عین حال شهرت این مساله در سرزمینهاى دور و نزدیک اسلام، و اینکه مامون اعتراف کرده است که امام رضا (ع) پیشواى امت و سزاوار خلافت هستند، و مامون از ایشان خواسته خلافت را بپذیرند و ایشان نپذیرفته اند و باصرار مامون ولایتعهدى را با شرایطى پذیرفته اند، همینها خود در ژرفاى عمل به سود روش امام و شکستى براى سیاست خلیفگان بود…بسیار مناسب است این جریان با جریان شوراى تحمیلى از سوى خلیفه ى دوم عمر، و شرکت امیر مؤمنان على علیه السلام در آن شورى مقایسه شود، و اتفاقا امام رضا علیه السلام به شباهت این دو حادثه اشاره فرموده اند.
عمر بهنگام مرگ دستور داد پس از او شورائى با شرکت عثمان و طلحه و عبد الرحمن بن عوف و سعد بن ابى وقاص و زبیر و امیر مؤمنان على (ع) تشکیل شود، و این شش تن از میان خود خلیفه یى برگزینند، و هر یک مخالفت کرد او را به قتل برسانند، برنامه طورى تنظیم شده بود که على علیه السلام همچنان از خلافت محروم بمانند و چون مى دانستند خلافت حق ایشان است، با برگزیدن دیگرى على علیه السلام مخالفت کند و کشته شوند، و قتل ایشان قانونى هم باشد!!
برخى از بستگان از امیر مؤمنان على علیه السلام پرسیدند: با آنکه مى دانید خلافت را به شما نمى دهند چرا در این شورى شرکت مى کنید؟
فرمودند: عمر بعد از پیامبر (با جعل حدیثى) اعلام کرد پیامبر فرموده است: « نبوت و امامت هر دو در یک بیت و خانه جمع نمى شود» (یعنى مرا به زعم خود با استناد به قول پیامبر از خلافت بدور نگهداشتند،و سزاوار این کار نشمردند!) و اینک عمر خود پیشنهاد کرده است من در این شورى شرکت کنم و مرا شایسته ى خلافت معرفى کرده است، من در شورى وارد مى شوم تا اثبات کنم کار عمر با روایت او نمى سازد.
آرى، یکى از پیامدهاى ولایتعهدى امام همین بود که جامعه ى وسیع اسلامى دریافت شایسته ترها کیستند و مامون با عمل خود بر چه حقیقتى اعتراف کرده است. و نیز در این رهگذر، امام از مدینه تا مرو در شهرهاى مختلفى از بلاد اسلام با مردم روبرو شدند، و مسلمین که در آن روزگاران با نبودن وسائل ارتباط جمعى از بسیارى آگاهیها محروم بودند ایشان را ملاقات کردند و حق را مشاهده نمودند، و اثرات مثبت آن بسیار قابل ذکر و بحث است، و نمونه ى آن را باید در نیشابور و هجوم مردم مشتاق دید، و در نماز عید در مرو و…و در همین زمینه، آشنایى بسیارى از متفکران و دانشمندان مختلف که در مرو با امام به مناظره و بحث نشستند و اثبات عظمت علمى امام،و شکست مامون و خنثى شدن توطئه هایش براى تحقیر امام علیه السلام را باید از اثرات مثبت سیاست امام تلقى نمود که خود نیاز به بررسى مفصلى دارد.
بهر حال در زندگى هر یک از ائمه علیهم السلام باید ابعاد مختلف حقایق وجودى آن بزرگواران را در نظر داشت، و همچنانکه تاریخ زندگى پیامبران را که اعمالشان در سرچشمه ى وحى ریشه داشت، نمى توان با همان معیارها که سرگذشت پادشاهان و جباران و سیاستمداران را بررسى مى کنند سنجید، زندگى اوصیا و امامان نیز با معیار زندگى مردان عادى قابل تبیین نیست چرا که اوصیا و امامان نیز مانند پیامبران از عامل بزرگ ارتباط ویژه با خداى جهان برخوردار بودند.
منبع:
هیئت تحریریه مؤسسه ى اصول دین قم

 

جستجو