1- مجادله/9-102- فاطر/10
1- نساء/15، 252- اسراء/323- نور/2-104- فرقان/68-695- احزاب/306- طلاق/1
1- نساء/2-4، 34، 19، 152- نور/2، 6، 263- طلاق/1-64- تحریم/1-55- بقره/222، 2666- یوسف/287- احزاب/28-34
1- آل عمران/195 2- نساء/1، 32، 98-99، 124، 34، 128-129، 36، 127، 25 3- قیامت/39 4- توبه/72 5- رعد/23 6- نحل/97، 57-59 7- مومن/40 8- زخرف/69-70، 18، 16-17 9- محمد/19 10- فتح/6 11- حدید/18 12- بقره/282، 228، 223، 234-235، 240، 83، 221 13- روم/21 14- تغابن/14 15- تحریم/10-12 16- نور/31، 60، 32-33 17- احزاب/59، […]
1- توبه/292- رعد/413- انبیاء/444- حج/39-415- مائده/35
1- فتح/4، 7، 18-272- توبه/19-22، 29، 7-16، 122، 1233- بقره/261، 154، 190-195، 216-218، 244، 246-247، 249-252، 261، 58-594- نحل/1105- عنکبوت/676- نساء/84، 74-787- انفال/65-66، 20-26، 39-40-48، 55-608- حدید/10، 259- حج/39-40، 5810- احزاب/21-22، 2511- محمد/4-7، 20-24، 3512- حشر/2-1413- صف/4، 10-13
يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ (6)
اي كساني كه ايمان آوردهايد، اگر فاسقي برايتان خبري آورد، نيك وارسي كنيد، مبادا به ناداني گروهي را آسيب برسانيد و [بعد،] از آنچه كردهايد پشيمان شويد.
مفسران در شأن نزول اين آيه نقل كردهاند:حارث بن ضرار خزاعي ميگويد: من خدمت رسول خدا مشرف شدم، ايشان مرا به اسلام دعوت فرمود. من نيز اسلام آوردم. مرا به دادن زكات دعوت كرد. آن را هم پذيرفتم و عرضه داشتم: يا رسول اللََّه! به سوي قوم و قبيلهام برميگردم، و ايشان را به اسلام و دادن زكات ميخوانم، هر كس اجابتم كرد زكاتش را ميگيرم، و شما شخصي را (در فلان روز) بفرستيد تا هر چه زكات جمعآوري كردهام به خدمت شما بياورد.حارث بين قوم خود رفت و دعوتش پذيرفته شد، و زكاتها را از آنان كه مسلمان شدند جمع كرد، ولي در آن تاريخي كه معين كرده بود فرستادهاي از ناحيه رسول خدا نرسيد. حارث پيش خود فكر كرد حتما حادثهاي رخ داده و رسول خدا از دست او خشمگين شده، لذا محترمين از قوم خود را خواست و به ايشان گفت: رسول خدا تاريخي معين كرد كه در آن تاريخ فرستادهاي براي گرفتن زكات نزد من ميفرستد، و رسول خدا هرگز خلف وعده نميكند، و من خيال ميكنم اين تاخير جز براي اين نيست كه آن جناب خشمگين شده، به راه بيفتيد تا نزد آن جناب برويم.از سوي ديگر رسول خدا در رأس همان تاريخ، وليد بن عقبه را به سوي حارث روانه كرد، تا زكاتهايي را كه از اشخاص گرفته تحويل بگيرد، اما وليد در بين راه وحشت ميكند و برميگردد، و به عرض رسول خدا ميرساند كه من نزد حارث رفتم و او از دادن زكات خودداري كرده، ميخواست مرا بكشد. رسول خدا فوراً لشكري به سوي حارث و قبيلهاش روانه ميكند. لشكر آن جناب در بين راه به حارث و نفراتش برميخورند كه از قبيله بيرون آمده و دارند ميآيند.
وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِّنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ
وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ (7) فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَنِعْمَةً وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (8)و بدانيد كه پيامبر خدا در ميان شماست. اگر در بسياري از كارها از [رأي و ميل] شما پيروي كند، قطعاً دچار زحمت ميشويد، ليكن خدا ايمان را براي شما دوستداشتني گردانيد و آن را در دلهاي شما بياراست و كفر و پليدكاري و سركشي را در نظرتان ناخوشايند ساخت. آنان [كه چنيناند] رهيافتگانند.
نكات تفسيري
1. اين آيه مؤمنين را به اين نكته رهنمون ميسازد كه عامل هدايت و رشد آنان تنها خداي سبحان است وبه همين جهت است كه ايمان را محبوبشان كرده
و در دلهايشان زينت داده، و كفر و فسوق و عصيان را از نظرشان انداخته است. پس مؤمنين نبايد از اين نكته غفلت كنند كه رسول خدا را دارند. كسي را دارند كه از ناحيه خداوند سبحان مورد تاييد است. كسي كه از ناحيه پروردگارش بينهاي دارد كه مردم را تنها به راه رشد و تعالي ميبرد، و به سوي گمراهي و ضلالت نميكشاند. پس بايد از او اطاعت كنند، و هر چه او اراده ميكند اراده كنند، و هر چه او اختيار ميكند اختيار كنند، و اصرار نورزند كه پيامبر عظيم الشأن اسلام از آراء و ديدگاههاي آنان اطاعت كند، چون اگر پيامبر در بسياري از امور از آنان اطاعت كند، خودشان نيز هلاك ميشوند،و به تعب ميافتند.
وَإن طَآئِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأصْلِحُوا بَينَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَي الْأُخْرَي فَقَاتِلُوا الَّتِي حَتَّي تَفِيءَ إِلَي أَمْرِاللَّهِ فَإِن فَاءَت فَأصْلِحُوا بَينَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُواإِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُقْسِطِينَ(9)
و اگر دو طايفه از مؤمنان با هم بجنگند، ميان آن دو را اصلاح دهيد، و اگر [باز] يكي از آن دو بر ديگري تعدّي كرد، با آن [طايفهاي] كهتعدّي ميكند بجنگيد تا به فرمان خدا بازگردد. پس اگر باز گشت،ميان آنها را دادگرانه سازش دهيد و عدالت كنيد، كه خدا دادگران
را دوست ميدارد.
در مورد شأن نزول اين آيه چند روايت نقل شده که به روايت مشهورتر اشاره ميکنيم:شخصي به رسول خدا عرضه داشت چه خوب بود سري به عبد اللََّه بن ابي ( بزرگ منافقين) بزنيد. رسول خدا بدون درنگ بر الاغي سوار شدو مسلمانان هم با او به راه افتادند، و راهي كه ميبايد طي ميكردند. زميني خشك و شورهزار بود، همين كه رسول خدا به عبد اللََّه و همفكرانش رسيد عبد اللََّه گفت: دور شو از من، به خدا سوگند بوي الاغت ناراحتم كرد.مردي از انصار گفت: به خدا سوگند الاغ رسول خدا خوشبوتر از تو است. بعضي از ياران عبد اللََّه به حمايت او برخاسته و بعضي از ياران رسول خدا به حمايت از آن جناب برخاستند، و هر دو طايفه عصباني بودند، دست به شاخههاي خرما برده، بعضي با دست و با كفش به يكديگر زدند، اينجا بود كه آيه «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَينَهُما» نازل شد به طوري كه در مجمع البيان آمده كسي كه به «عبد اللََّه بن ابي» آن پاسخ را داد عبد اللََّه بن رواحه بود، و زدوخوردي كه رخ داد بين فاميل او از قبيله اوس و فاميل عبد اللََّه بن ابي از قبيله خزرج بود.
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأصْلِحُوا بَينَ أخَوَيكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (10)
در حقيقت مؤمنان با هم برادرند، پس ميان برادرانتان را سازش دهيد و از خدا پروا بداريد، اميد كه مورد رحمت قرار گيريد.
شأن نزول
پيامبر خدا پس از نزول اين آيه ميان يك يك اصحابش عقد اخوت برقرار كرد، و از ميان اصحاب خود، علي را براي خود به برادري برگزيد.
ابن عباس ميگويد: پس از آنكه آيه إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ نازل شد رسول خدا ميان مسلمانان پيمان اخوت برقرار كرد، بين ابو بكر و عمر و بين عثمان و عبد الرحمن. تا اينكـه بين تمام يارانش هر كس طبق منزلتش با ديگري پيمان اخوت برقـرار کـرد، سپس بـه علي بن ابيطالب فرمود: تو برادر من هستـي
و من برادر توام.
ابن عمر ميگويد: هنگامي كه رسول خدا بين ياران خودپيمان اخوت برقرار كرد، علي در حالي كه اشك ميريخت به پيامبرخدا عرضه داشت: يا رسول اللََّه! ميان اصحابت اخوت برقرار كردي و بين من و هيچکس اخوت برقرار نفرمودي؟! رسول خدا به او فرمود: تو در دنيا و آخرت برادر من هستي.
نکات تفسيري
1. کلمه إِنَّمَا براي حصر است و در اين آيه شريفه بيانگر اين است که ايماني که مدعيان آن به حالت برادري نرسيده باشند، ايماني سست و ناقص است. تقوا با معيار برادري اندازهگيري ميشود و نفوس در اثر ايمان صفا پيدا ميكند، و صادقون و راستگويان از منافقان بازشناخته ميشوند. نظام اجتماعي، و سفارشات اخلاقي در متون ديني همه مسلمانان را به برادري ايماني دعوت ميکنند. مخالفت با اين نظامات و توصيهها، ايمان را دردلها ضعيف و رقيق ميکند.
2. جمله «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» كه در آيه فوق آمده است يكي از شعارهاي اساسي و ريشهدار اسلامي است. شعاري بسيار گيرا، عميق، مؤثر و پرمعني. اسلام سطح پيوند و دوستي مسلمين را به قدري بالا برده كه به صورت نزديكترين پيوند دو انسان با يكديگر آنهم پيوندي بر اساس مساوات و برابري، مطرح ميكند، و آن علاقه «دو برادر» نسبت به يكديگر است.
بر اساس اصل اخوت اسلامي، مسلمانان از هر نژاد و هر قبيله، و داراي هر زبان و هر سن و سال، با يكديگر احساس عميق برادري ميكنند، هر چند يكي در شرق جهان زندگي كند، و ديگري در غرب.