اين جملات از فرمايشات امام سجاد عليه السلام در مناجات ثالثه «مناجاتالخائفين» مىباشد. گاهى امام سجاد عليه السلام از زبان يك تائب پشيمان سخن مىگويد؛مناجات التائبين، گاهى از جانب يك شاكى پريشان حرف مىزند؛ مناجات الشاكين، گاهى از زبان خائفى وحشت زده با خدا راز و نياز مىكند؛ مناجات الخائفين و گاهى از زبان اميدوارى مصرّ و طمّاع سخن مىگويد؛ مناجات الراجين.
همانگونه كه جسم ما براى بقا، رشد و كمال به غذا محتاج است، روح هم براى زنده ماندن و طى كردن مسير كمال به تغذيه محتاج است. پيوند با ذات اقدس ربوبى، مناجات و گفتگو با خدا باعث تقريب به ذات اقدس الهى و غذاى روح است.گاهى غذا، غذاى لذيذ است ؛ گاهى سفره، سفرهاى رنگين و مشتمل بر اغذيه رنگين و واقعاً مفيد است. گاهى هم يك شِبه غذاهايى داخل سفره مىگذارند كه فقط شكمپر كن است.
عبارت پايانى مناجات ثانيه عشر شامل دو مقسمٌ به است؛ يكى بلاغةحكمتك ويكى هم نفاذ مشيتك. حكمت الهى به معنى تدبير حكيمانهٔ خداوند مىباشد. حال اگر حكمت را صفتى براى غير خداوند در نظر بگيريمآنگاه انسان مدبّرى خواهيم داشت كه تمام كارهاى او از روى انديشه ومحاسبه و حكمت مىباشد. اين انسان حكيم موانعى مانند تنبلى وضعف را براى انجام اعمال حكيمانه خودش پيش روى دارد. اما حكمت الهى داراى اين ويژگى است كه وقتى تدبير شد بالغ است. آيهٔ شريفه مىفرمايد: «إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»(1) يعنى اراده مساوق با تحقّق است در عبارت دعاهم حكمت و تدبير الهى مساوق با بلاغ و تحقّق آن است.
در اين دعا اين گونه ذات اقدس ربوبى را خطاب مىكنيم؛ خدايا به آن حكمت بالغهات و به مشيت نافذه و ماضيهات تو را سوگند مىدهيم كه «أن لاتجعلني لغير جودك متعرّضا».
انسانها ساخته و پرداخته ذات ربوبى هستند. حكمت بالغه خداوند برخلق انسانها تعلّق گرفته است. يعنى همهٔ ما در وجود خود نيازمند جود اوهستيم. يعنى جاى ديگر خبرى نيست فقط از تو بايد خواست، آن هم ازسفرهٔ جود تو، از سفرهٔ احسان تو، از خزانهٔ فضل تو مىخواهيم. نقطه برابرجود، بخل است و بخل در ذات اقدس الهى قابل تصوير نيست چون منشأ بخل فقر است. در مورد ذات اقدس ربوبى وصف جود وغنى وجود دارد و غنا با جود سازگار است. اگر كسى جواد شد نمىتواند فقير باشد، البته فقر مادى اصلاً معنا ندارد. فقر يعنى چيزى كه بايد داشته باشد و ندارد. حال اگر كسى بخيل شد اين بخل «يوجب البغضاء» دشمنى درست مىكند چيزى را بايد به ديگرى بدهد بخل مىكند و نمىدهد در نتيجه دشمنى درست مىكند
استكبار جهاني پس از چند دهه خصومت ورزي عليه جمهوري اسلامي ايران و امتحان راه ها و روش هاي مختلف خصومت ورزي و مشاهده ايستادگي شجاعانه و غيرت مندانه ملت ايران در برابر آن ها و دوري نظام از هر گونه نشانه ضعف و سستي، عاجزانه به اين نتيجه رسيد كه از تحريم اقتصادي بيشتر استفاده كند. ناكارآمد بودن تحريم هاي اقتصادي سال هاي گذشته باعث شد تا در مرحله جديد دشمنان نظام با برنامه تر، هماهنگ تر، گسترده تر و با دقت و تمركز بيشتري بحث تحريم ها را دنبال كنند. دشمن مثل هميشه براي اينكه توانش را چند برابر نشان دهد و رعب و وحشت ايجاد كند به همراه هر فصل جديد از اعلام تحريم ها موج سنگين رسانه اي نيز به راه مي انداخت.
فرمایشات روز سوم مردادماه رهبر معظم انقلاب اسلامی، راهبردیترین پیامی است که اساسا میتوانست در شرایط حساس فعلی از داخل ایران و در عالیترین سطح به طرفهای غربی ارسال شود.کوتاهترین توصیف برای توصیف وضعیت منازعه راهبردی ایران و غرب این است که بگوییم اکنون 2 طرف درگیر یک جنگ محاسباتی عمیق هستند، به این معنا که هر یک از طرفین محاسبات طرف مقابل را هدف گرفته است. ادبیات تغییر محاسبه، یک ادبیات نهچندان قدیمی ولی بسیار پرکاربرد از جانب مقامها و استراتژیستهای آمریکایی است؛ وقتی میخواهند سیاست خود درباره ایران را توصیف کنند. هدفگذاری این راهبرد نیز همواره متمرکز بر شخص رهبر معظم انقلاب اسلامی بوده است به این معنا که آمریکاییها بارها، طوری که هیچ ابهامی باقی نماند تاکید کردهاند هدف راهبرد 2 مسیره فشار- مذاکره، اثرگذاری بر محاسبات رهبر عالي ایران است.
“اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ” (بحارالانوار، ج91، ص96)
بحث ما راجع به دعا بود و اينكه ماه مبارك رمضان، ماه تلاوت قرآن و دعا است و در آن به اين دو سفارش شده است. این ماه از يك طرف ماه بازگو كردن سخنان ربّ است، سخنانيكه از مصدر وحي نازل شده و از طرف ديگر هم ماه راز و نياز عبد با ربّ خود است تا بنده از او درخواست كند.
امّا عرض كردم در باب دعا، مسئله اين است كه دعاي او چه نسبت به خودش و چه نسبت به غير، چه معنوي و چه مادّي، باید دعاي خير باشد؛ يعني يا دفع ضرر کند و يا جلب منفعت. امّا “نعوذبالله”! درخواست ضرر كردن از خدا، چه براي غير و چه براي خودش درست نیست.
نهی از ضرر رساندن به غیر؛ الّا کافر یا مشرک
عرض كردم بنده از اینکه درخواست و دعا کند و از خدا بخواهد كه ضرري(بالاترين ضرر مرگ است) به غير برسد نهي شده است. جلسه گذشته در صحبتهايم تصريح كردم؛ غرض از “غيري” كه ميگويم مؤمنين است. اینجا اشاره به دعای مؤمن نسبت به خود و مؤمن يا مؤمنۀ ديگر است. تصريح كردم و گفتم که بحث مشرك و كافر جدا است و اين را بعداً بحث خواهم كرد؛ يعني اينكه انسان مشرك یا كافر را لعن يا نفرين كند بحث جدایی دارد. جلسه گذشته اين را گفتم تا يك وقت اينها را با هم خلط نكنيد. يك عدّه ممكن است در اثر كمبود اطّلاعاتشان اينها را با هم اشتباه كنند!
ادامه سخن در مورد فتوحات ؛
بحث ما در مورد فتوحاتى بود كه در صدر اسلام از ناحيه خلفاى اول و دوم و سوم انجام شد . در ادامه سخن به روايتى برخورديم كه ابن ابى الحديد معتزلى در كلمات قصار شرح نهج البلاغه (كلمه 414) از حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام نقل كرده بود . حدودا نيمى از روايت را در جلسه گذشته شرح كرديم و نصف ديگر آن باقى ماند . ما به جهت اينكه در خلال بحث به نيمه اوّل نيز احتياج داريم ابتدا ، روايت را تكرار مىكنيم تا ببينيم مدّعاى ما چگونه از اين روايت استفاده مىشود .
جملهٔ (كثير الكلام) خيلى قابل تأمّل است؛ ولى چون بحث طولانى شده، سعى بر اختصار آن خواهيم داشت. به صراحت مىتوان ادّعا كرد كه مقولهٔ زياد حرف زدن؛ و به عبارت سادهتر پرحرفى، از جهات مختلف مورد بررسى و توجّه حضرات معصومينعليهم السلام قرار گرفته است. به عنوان نمونه درروايتى از رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم وارد شده است كه فرموده اند: «ألا اُخبركم بأيسرِ العبادةِ وأهونِها على البدنِ: الصمتُ و حسنُ الخلقِ».(2) (آيا مىخواهيد شما را به سادهترينِ عبادتها آگاه كنم: سكوت وحسن خلق).
حسن خلق با كرامت اخلاقى تفاوت مىكند. حسن خلق همان صباحت، بشاشتِ وجه، تبسّم به لب داشتن، و برخورد ليّن و آرام با ديگراناست كه هزينه و مؤونهاى به همراه ندارد. خنده بر لب داشتن و سكوت درمعاشرتها و ملاقاتها بهترين كارى است كه مىتوان انجام داد و براى هر دودر لسانِ روايات تعبير به عبادت شده است.
شايسته است سعى انسان در معاشرتها و برخوردها اين باشد كه ازاضافهگويى، گزافهگويى و حرفهاى زايد اجتناب كند؛ زيرا نفسِ سكوت،عبادت است. در روايتى از امام صادقعليه السلام وارد شده كه فرموده اند:
«الصمتُ… مفتاحُ كلِّ راحةٍ من الدنيا و الآخرةِ ».(3) (سكوت، كليد هر راحتى در دنيا و آخرت است).
انسان اگر به سكوت و حرف نزدن متّهم شود يك اتّهام محسوب مىشود؛ ولى اگر لب باز كرده و سخن به گزافه بگويد شايد هزاران اتّهام متوجّه او شود. بنابراين اگر با يك عيب بسازد بهتر از اين است كه عيوب عديدهاى رابراى خودش تدارك كند. اين جهت دنيوى قضيّه است و در جهت اخروى آن بنا به مناسبتهايى به تفصيل سخن گفته شده است.