دست يابى به كمال دور از خانه أئمّهٔ اطهارامکان ندارد

جمعه - 3 آگوست 2012

«إلهى أتراك بعد الإيمان بك تعذّبني أم بعد حبّي إيّاك تبعّدني أم مع ‏رجائي لرحمتك وصفحك تحرمني أم مع استجارتى بعفوك تسلّمنى حاشا لوجهك الكريم أن تخيّبنى ليت شعري أللشَّقاء ولدتني اُمّي أم للعناء ربّتني».

اين جملات از فرمايشات امام سجاد عليه السلام در مناجات ثالثه «مناجات‏الخائفين» مى‏باشد. گاهى امام سجاد عليه السلام از زبان يك تائب پشيمان سخن مى‏گويد؛مناجات التائبين، گاهى از جانب يك شاكى پريشان حرف مى‏زند؛ مناجات ‏الشاكين، گاهى از زبان خائفى وحشت زده با خدا راز و نياز مى‏كند؛ مناجات الخائفين ‏و گاهى از زبان اميدوارى مصرّ و طمّاع سخن مى‏گويد؛ مناجات الراجين.

همانگونه كه جسم ما براى بقا، رشد و كمال به غذا محتاج است، روح هم‏ براى زنده ماندن و طى كردن مسير كمال به تغذيه محتاج است. پيوند با ذات اقدس ‏ربوبى، مناجات و گفتگو با خدا باعث تقريب به ذات اقدس الهى و غذاى روح است.گاهى غذا، غذاى لذيذ است ؛ گاهى سفره، سفره‏اى رنگين و مشتمل بر اغذيه رنگين ‏و واقعاً مفيد است. گاهى هم يك شِبه غذاهايى داخل سفره مى‏گذارند كه فقط شكم‏پر كن است.

طلب كردن به جز از جود خدا؟!

جمعه - 3 آگوست 2012

«فأسئلك ببلاغةِ حكمتك ونفاذ مشيّتك أن لا تجعلني لغير جودك متعرّضاً ولا تصيّرني للفتن غرضا وكن لي على الأعداء ناصراً وعلى المخازي والعيوب ساتراً ومن البلاء واقيا وعن المعاصي عاصماً».

عبارت پايانى مناجات ثانيه عشر شامل دو مقسمٌ به است؛ يكى بلاغةحكمتك ويكى هم نفاذ مشيتك. حكمت الهى به معنى تدبير حكيمانهٔ ‏خداوند مى‏باشد. حال اگر حكمت را صفتى براى غير خداوند در نظر بگيريم‏آن‏گاه انسان مدبّرى خواهيم داشت كه تمام كارهاى او از روى انديشه ومحاسبه و حكمت مى‏باشد. اين انسان حكيم موانعى مانند تنبلى وضعف را براى انجام اعمال حكيمانه خودش پيش روى دارد. اما حكمت الهى داراى‏ اين ويژگى است كه وقتى تدبير شد بالغ است. آيهٔ شريفه مى‏فرمايد: «إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»(1) يعنى اراده مساوق با تحقّق است در عبارت دعاهم حكمت و تدبير الهى مساوق با بلاغ و تحقّق آن است.

در اين دعا اين گونه ذات اقدس ربوبى را خطاب مى‏كنيم؛ خدايا به آن‏ حكمت بالغه‏ات و به مشيت نافذه و ماضيه‏ات تو را سوگند مى‏دهيم كه «أن لاتجعلني لغير جودك متعرّضا».

انسانها ساخته و پرداخته ذات ربوبى هستند. حكمت بالغه خداوند برخلق انسانها تعلّق گرفته است. يعنى همهٔ ما در وجود خود نيازمند جود اوهستيم. يعنى جاى ديگر خبرى نيست فقط از تو بايد خواست، آن هم ازسفرهٔ جود تو، از سفرهٔ احسان تو، از خزانهٔ فضل تو مى‏خواهيم. نقطه برابرجود، بخل است و بخل در ذات اقدس الهى قابل تصوير نيست چون منشأ بخل فقر است. در مورد ذات اقدس ربوبى وصف جود وغنى وجود دارد و غنا با جود سازگار است. اگر كسى جواد شد نمى‏تواند فقير باشد، البته فقر مادى‏ اصلاً معنا ندارد. فقر يعنى چيزى كه بايد داشته باشد و ندارد. حال اگر كسى‏ بخيل شد اين بخل «يوجب البغضاء» دشمنى درست مى‏كند چيزى را بايد به ديگرى بدهد بخل مى‏كند و نمى‏دهد در نتيجه دشمنى درست مى‏كند

در رابط با امریکا تجديدنظري وجود ندارد

جمعه - 3 آگوست 2012

استكبار جهاني پس از چند دهه خصومت ورزي عليه جمهوري اسلامي ايران و امتحان راه ها و روش هاي مختلف خصومت ورزي و مشاهده ايستادگي شجاعانه و غيرت مندانه ملت ايران در برابر آن ها و دوري نظام از هر گونه نشانه ضعف و سستي، عاجزانه به اين نتيجه رسيد كه از تحريم اقتصادي بيشتر استفاده كند. ناكارآمد بودن تحريم هاي اقتصادي سال هاي گذشته باعث شد تا در مرحله جديد دشمنان نظام با برنامه تر، هماهنگ تر، گسترده تر و با دقت و تمركز بيشتري بحث تحريم ها را دنبال كنند. دشمن مثل هميشه براي اينكه توانش را چند برابر نشان دهد و رعب و وحشت ايجاد كند به همراه هر فصل جديد از اعلام تحريم ها موج سنگين رسانه اي نيز به راه مي انداخت.

چرا ايران در ارتباط با غرب تغییر محاسبه نمي‌دهد؟

جمعه - 3 آگوست 2012

فرمایشات روز سوم مردادماه رهبر معظم انقلاب اسلامی، راهبردی‌ترین پیامی است که اساسا می‌توانست در شرایط حساس فعلی از داخل ایران و در عالی‌ترین سطح به طرف‌های غربی ارسال شود.کوتاه‌ترین توصیف برای توصیف وضعیت منازعه راهبردی ایران و غرب این است که بگوییم اکنون 2 طرف درگیر یک جنگ محاسباتی عمیق هستند، به این معنا که هر یک از طرفین محاسبات طرف مقابل را هدف گرفته است. ادبیات تغییر محاسبه، یک ادبیات نه‌چندان قدیمی ولی بسیار پرکاربرد از جانب مقام‌ها و استراتژیست‌های آمریکایی است؛ وقتی می‌خواهند سیاست خود درباره ایران را توصیف کنند. هدف‌گذاری این راهبرد نیز همواره متمرکز بر شخص رهبر معظم انقلاب اسلامی بوده است به این معنا که آمریکایی‌ها بارها، طوری که هیچ ابهامی باقی نماند تاکید کرده‌اند هدف راهبرد 2 مسیره فشار- مذاکره، اثرگذاری بر محاسبات رهبر عالي ایران است.

واقعيات اميدآفرين

جمعه - 3 آگوست 2012

حضرت امام خامنه اي(مدظله العالي) عصر روز سه شنبه هفته گذشته در ديدار با مسئولان و كارگزاران نظام، آرمانگرايي همراه با واقع بيني را رمز حركت پيشرو ملت و نظام اسلامي در 33 سال اخير دانسته و برخي از واقعيات را تشريح كردند. رهبر فرزانه انقلاب اسلامي، فهم دقيق تركيب بسيار حساس و ظريف آرمانخواهي توأم با واقع بيني را ضروري دانسته و افزودند: «تركيب آرمانگرايي با واقعيات، در واقع حركت مجاهدانه در چارچوب تدبير است.» معظم له در اين راستا به تلاش دشمنان مبني بر دور ساختن ملت ايران و مسئولان نظام از واقعيات اشاره نموده و فرمودند: «دشمنان انقلاب و اسلام سعي مي كنند با واقعيت سازي و واقعيت نمايي، مسئولان و مردم را دچار خطا در محاسبات كنند.» براساس رهنمودهاي مقام معظم رهبري در اين ديدار، «واقعيت پنداري» يكي از مهم ترين لغزشگاه هاي پيش روي مسئولان نظام و مردم است. يكي از راهبردهاي اساسي دشمنان طي سال هاي اخير، سياه نمايي از وضع كشور، ايجاد يأس و نااميدي از روندها نسبت به آينده بوده و آنها در اين مسير، درصدد ايجاد يك نوع نگاه «واقعيت پنداري» در جامعه ايراني برخلاف واقعيات قطعي و انكارپذير هستند. اكنون واقعيات اميدآفرين نسبت به آينده بسيار زياد است و بر صاحبان قلم و اهل سخن است كه اين واقعيات را تبيين و تشريح كنند. برعهده صدا و سيما و ديگر رسانه هاي گروهي است كه با احساس مسئوليت و شور انقلابي به تبيين اين واقعيات نشاط آفرين پرداخته و به صورت مستمر آحاد جامعه و خصوصاً جوانان اين مرز و بوم را نسبت به آينده براساس اين واقعيات اميدوار سازند. در اين نوشتار برخي از اين واقعيات اميدآفرين كه تقويت كننده شور انقلابي براي شتاب بخشيدن به حركت هاي انقلابي خواهد بود، مورد اشاره قرار مي گيرد.

تفسير آیه‌ای كه پیامبر را پیر كرد توسط امام خامنه ای روحی فداه

جمعه - 3 آگوست 2012

بچه كه تنهايي نمي‌تواند لباسش را عوض كند. از صبح تا شب بازي كرده است و حالا با لباس كثيف آمده است خانه. مادرش بايد بيايد و كمكش كند تا لباسش را عوض كند. لباس آلوده را بيرون بياورد و جايش يكدست لباس تر و تميز بپوشاند. دنياست ديگر؛ مشغول بودن در دنيايي كه جز لهو و لعب نيست بدجور لباس روحمان را كثيف كرده است. بايد كسي پيدا شود و برايمان مادري كند تا اين لباس آلوده را با لباس طيب و طاهر عوض كنيم. حالا چشم اميد ما به مادر سادات است تا شايد با عنايت ايشان با رويح پاكيزه تر وارد ضيافت خدا شويم.
::  در محضر وحي
استقامت در راه
فَاستَقِم كَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَكَ وَلا تَطغَوا ۚ إِنَّهُ بِما تَعمَلونَ بَصیرٌ
پس همان‌گونه كه فرمان یافته‌ای، استقامت كن؛ و همچنین كسانی كه با تو بسوی خدا آمده‌اند (باید استقامت كنند)! و طغیان نكنید، كه خداوند آنچه را انجام می‌دهید می‌بیند!

آیا برای رفتن به جهنّم شتاب می‎کنی؟

جمعه - 3 آگوست 2012

“اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ‏ دُعَائِي‏ إِذَا دَعَوْتُكَ‏ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ” (بحارالانوار، ج91، ص96)
بحث ما راجع به دعا بود و اينكه ماه مبارك رمضان، ماه تلاوت قرآن و دعا است و در آن به اين دو سفارش شده است. این ماه از يك طرف ماه بازگو كردن سخنان ربّ است، سخناني‏كه از مصدر وحي نازل شده و از طرف ديگر هم ماه راز و نياز عبد با ربّ خود است تا بنده از او درخواست كند.‎
امّا عرض كردم در باب دعا، مسئله اين است كه دعاي او چه نسبت به خودش و چه نسبت به غير، چه معنوي و چه مادّي، باید دعاي خير باشد؛ يعني يا دفع ضرر کند و يا جلب منفعت. امّا “نعوذبالله”! درخواست ضرر كردن از خدا، چه براي غير و چه براي خودش درست نیست.
نهی از ضرر رساندن به غیر؛ الّا کافر یا مشرک
عرض كردم بنده از اینکه درخواست و دعا کند و از خدا بخواهد كه ضرري(بالاترين ضرر مرگ است) به غير برسد نهي‏ شده ‏است. جلسه گذشته در صحبت‏هايم تصريح كردم؛ غرض از “غيري” كه مي‏گويم مؤمنين است. اینجا اشاره به دعای مؤمن نسبت به خود و مؤمن يا مؤمنۀ ديگر است. تصريح كردم و گفتم که بحث مشرك و كافر جدا است و اين را بعداً بحث خواهم كرد؛ يعني اينكه انسان مشرك یا كافر را لعن يا نفرين كند بحث جدایی دارد. جلسه گذشته اين‏ را گفتم تا يك وقت اين‏ها را با هم خلط نكنيد. يك عدّه ممكن است در اثر كمبود اطّلاعاتشان اين‎ها را با هم اشتباه كنند!

“حالت‏هاي قلب”

جمعه - 3 آگوست 2012

در مناجات شاكين، ابتدا از نفس امّاره و سپس از شيطان و در پايان از قلبي كه معيوب باشد و حالت فطري خودش را از دست داده باشد شكايت شده است. ”قلب”؛ مترادف كلمه‏ي ”دل”؛ در فارسي است. لفظ ”دل”؛ را دو جور به كار مي‏بريم. يكي همان قلبي است كه در طرف چپ سينه هست. اما در ادبيات عمومي مخصوصاً آنجايي كه جاي بحث‏هاي اخلاقي در ميان است، دل، يك حقيقتِ دروني است كه چيزهاي خاصي را به آن نسبت مي‏دهند. مي‏گويند: دلم مي‏سوزد يا غصّه‏دار است. يك سلسله احساسات و عواطف را به اين موجود دروني خودمان نسبت مي‏دهيم. اين يك قوه‏ي دروني است و مرتبه‏اي از روح انسان. بعضي وقت‏ها هم كه كسي حالت فطري و طبيعي نداشته باشد، مي‏گوييم: دلش مثل سنگ شده است. گاهي چيزهاي ديگري هم به قلب نسبت مي‏دهند مثلاً ادراك و يافتن واقعيت در قرآن به قلب نسبت داده مي‏شود. اين همان دلِ معنوي است: ”أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها1“؛ مگر مردم در زمين سير نكردند تا دلهايي داشته باشند كه با آن تعقل كنند. در مقابل آن، آيه‏ي شريفه است كه: ”وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها2“؛ از كساني كه دل دارند، امّا نمي‏فهمند مذمت مي‏كند، يعني قاعده‏اش اين است، كسي كه دل دارد بفهمد. فقه كه همان يافتن مطالب دقيق است، يا تعقل را به يك قوه‏ي باطني انسان كه اسمش قلب است نسبت مي‏دهد.

تحلیل واقعه تلخ مشروطه ازحضرت آیت الله العظمی بهجت (ره)

پنجشنبه - 2 آگوست 2012

11 مرداد سالروز شهادت آيت‌الله شيخ‌فضل‌الله نوري و همچنین 14 مرداد سالروز صدور فرمان مشروطیت تداعی‌گر برگ هایی تلخ از کتاب تاریخ معاصر ایران می باشد. که خطای استراتژیک بخشی از روحانیت آن زمان در شکل گیری جامعه ی بیماری که بردار رفتن شيخ‌ فضل‌الله نوري را تماشا می کند و آب از آب تکان نمی خورد، تاثیر بسزائی داشت. قسمتی از بیانات عارف جليل ‌القدر حضرت آیت الله بهجت فومنی (ره) که به تحلیل واقعه تلخ مشروطه پرداخته است را برای مطالعه به خوانندگان محترم پیشنهاد می نمائیم.
***
اين همه بلاها كه بر سر ما مي‌آيد، با دست خودمان به وجود آمده است و علت و سببش خود ما هستيم. خودمان نيزه به پهلوي خود مي‌زنيم و آخ مي‌گوييم و سپس از دست خود فغان و ناله مي‌كنيم. اين همه بلاها كه از زمان مشروطه تا به حال به ما و ملت ما وارد شده و مي‌شود، همه به دست امثال خود ما و مولود مشروطه است و با امضا و تأييد خود ما به وجود آمده است. در مشروطه به دروغ و فريب چنين وانمود كردند كه مي‌خواهند احكام اسلام اجرا شود و در رأس مجلس شورا و تشكيلات قانون‌گذاري، شش نفر از فقهاي تراز اول خواهند بود كه قوانين مجلس را با احكام شرع تطبيق مي‌نمايند.

اخلاق نبوى صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله ‏وسلم زمينه ساز جهانی شدن اسلام

چهار شنبه - 1 آگوست 2012

ادامه سخن در مورد فتوحات ؛

بحث ما در مورد فتوحاتى بود كه در صدر اسلام از ناحيه خلفاى اول و دوم و سوم انجام شد . در ادامه سخن به روايتى برخورديم كه ابن ابى الحديد معتزلى در كلمات قصار شرح نهج البلاغه (كلمه 414) از حضرت اميرالمؤمنين  عليه‏السلام نقل كرده بود . حدودا نيمى از روايت را در جلسه گذشته شرح كرديم و نصف ديگر آن باقى ماند . ما به جهت اينكه در خلال بحث به نيمه اوّل نيز احتياج داريم ابتدا ، روايت را تكرار مى‏كنيم تا ببينيم مدّعاى ما چگونه از اين روايت استفاده مى‏شود .

توبه

چهار شنبه - 1 آگوست 2012

توبه گلستان رضاى پروردگار 
«إلهى إليك أشكو نفساً بالسوءِ أمّارة» با خدا گفتگو مى‏كند شكوه ازنفسى كه آمر به زشتى‏ها است «وإلى الخطيئةِ مبادرة» و مشوّق به خطا كارى‏است «وبمعاصيك مولعة» به گناه اصرار مى‏كند. نفس بشر چنين است طبعاً وقتى انسان را به بدكارى و گناه و خطا رهنمون شد به سخط وخشم الهى‏ گرفتار مى‏شود «ولسخطك متعرّضة تسلك بي مسالك المهالك» ما را به راه ‏هلاكت سوق مى‏دهد «وتجعلني عندك أهون هالك» و در نتيجه من كه درمسير هلاكت قدم برداشته‏ام بنده‏اى هلاك شده و بى ارزش خواهم بود«كثيرة العلل طويلة الأمل» بيمار دلى كه آرزوهاى دور و دراز دارد «إن مسّهإ؛الشّرّ تجزع» اگر ناملايمى ببيند به جزع در مى‏آيد «وإن مسّها الخير تمنع»اگر روز خوشى از دنيا ببيند ديگر به سمت خدا نمى‏رود «ميّالة إلى اللعب ‏واللهو» اين نفس متمايل به بازى و سرگرمى است انسان را به سمتى مى‏برد كه انسان فكر كند هميشه كودك است. از كودك اغماض مى‏شود چرا كه عقل‏ ندارد، انسان هم بزرگ شده ولى كودك است چون تمايل به بازى دارد«مملوّة بالغفلة والسّهو» هميشه دچار نسيان و فراموش كارى و غفلت است«تسرع بي إلى الحوبة» نفس آدمى را به گناه مى‏كشاند «وتسوّفني بالتوبة» در بازگشت از گناه امروز و فردا مى‏كند. بعضى افراد را ما ديده‏ايم: مى‏گوييم:آقا خداوند به شما اين همه مكنت و مال داده، بايد فريضه، حجّ را به جا بياورى. مى‏گويد: مكّه مال پير مردها است. مثل اينكه از حضرت ‏عزرائيل ‏عليه السلام نامه‏اى رسيده كه ايشان تا پنجاه سال ديگر زنده است.

اهل دنيا ترسى از عقوبت ندارند

چهار شنبه - 1 آگوست 2012

ازاوصافِ اهل دنيا، به اين عبارت از حديث شريفِ ‏قدسى اشاره شد كه « قليلُ المنفعةِ و كثيرُ الكلامِ، قليلُ الخوفِ و كثيرُ الفرحِ‏ عندَ الطعامِ».(1)

جملهٔ (كثير الكلام) خيلى قابل تأمّل است؛ ولى چون بحث طولانى ‏شده، سعى بر اختصار آن خواهيم داشت. به صراحت مى‏توان ادّعا كرد كه ‏مقولهٔ زياد حرف زدن؛ و به عبارت ساده‏تر پرحرفى، از جهات مختلف مورد بررسى و توجّه حضرات معصومين‏عليهم السلام قرار گرفته است. به عنوان نمونه درروايتى از رسول اكرم‏ صلى الله عليه وآله وسلم وارد شده است كه فرموده ‏اند: «ألا اُخبركم بأيسرِ العبادةِ وأهونِها على البدنِ: الصمتُ و حسنُ‏ الخلقِ».(2) (آيا مى‏خواهيد شما را به ساده‏ترينِ عبادت‏ها آگاه كنم: سكوت وحسن خلق).

حسن خلق با كرامت اخلاقى تفاوت مى‏كند. حسن خلق همان ‏صباحت، بشاشتِ وجه، تبسّم به لب داشتن، و برخورد ليّن و آرام با ديگران‏است كه هزينه و مؤونه‏اى به همراه ندارد. خنده بر لب داشتن و سكوت درمعاشرت‏ها و ملاقات‏ها بهترين كارى است كه مى‏توان انجام داد و براى هر دودر لسانِ روايات تعبير به عبادت شده است.

شايسته است سعى انسان در معاشرت‏ها و برخوردها اين باشد كه ازاضافه‏گويى، گزافه‏گويى و حرف‏هاى زايد اجتناب كند؛ زيرا نفسِ سكوت،عبادت است. در روايتى از امام صادق‏عليه السلام وارد شده كه فرموده‏ اند:

«الصمتُ… مفتاحُ كلِّ راحةٍ من الدنيا و الآخرةِ ».(3) (سكوت، كليد هر راحتى در دنيا و آخرت است).

انسان اگر به سكوت و حرف نزدن متّهم شود يك اتّهام محسوب ‏مى‏شود؛ ولى اگر لب باز كرده و سخن به گزافه بگويد شايد هزاران اتّهام متوجّه ‏او شود. بنابراين اگر با يك عيب بسازد بهتر از اين است كه عيوب عديده‏اى رابراى خودش تدارك كند. اين جهت دنيوى قضيّه است و در جهت اخروى آن ‏بنا به مناسبت‏هايى به تفصيل سخن گفته شده است.