قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدينِكُمْ وَ اللَّهُ يعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَليمٌ (16) يمُنُّونَ عَلَيكَ أنْ أَسْلَمُوا قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَي إِسْلاَمَكُم بَلِ اللَّهُ يمُنُّ عَلَيكُم أنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (17) إِنَّ اللَّهَ يعْلَمُ غَيبَ السَّمَوَاتِ وَالْأرْضِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (18)
بگو: «آيا خدا را از دين[داري] خود خبر ميدهيد؟ و حال آنكه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است ميداند، و خدا به همه چيز داناست. از اينكه اسلام آوردهاند بر تو منّت مينهند؛ بگو: «بر من از اسلامآوردنتان منّت مگذاريد، بلكه [اين] خداست كه با هدايتكردن شما به ايمان، بر شما منّت ميگذارد، اگر راستگو باشيد. خداست كه نهفته آسمانها
و زمين را ميداند و خدا[ست كه] به آنچه ميكنيد بيناست.
شأن نزول
علي بن ابراهيم قمي در سبب نزول آيه هفدهم ميگويد:
عمار در جنگ خندق، در حال کندن خندق بود و (از اثر کلنگ او) غبار از زمين بلند مي شد، عثمان گذرش بر وي افتاد، آستين خود را بر بيني نهاده
و گذشت. اين عمل عثمان درنگاه عمار ناخوش آمد و گفت: كسي كه مسجد بنا كند و نماز كامل با تمام ركوع و سجود در آن به جاي آورد با كسي كه از غبار خندق نفرت و كراهت دارد برابر نيست.
عثمان سخن عمار را شنيد و برآشفت و گفت: «يا بن السوداء؛ اي فرزند کنيز سيه رو مرا گفتي؟» و از آنجا خدمت رسول اكرم آمد و با منت گفت: ما با تو مسلمان نشديم تا ما را دشنام دهند. آن حضرت در پاسخ وي فرمود: من بيعت اسلام را از تو برداشتم، هر جا كه خواهي برو؛ زيرا اسلامي كه چنين (با منت همراه) باشد به كار ما نميآيد. آن گاه اين آيه نازل گرديد كه يمُنُّونَ عَلَيكَ أَنْ أَسْلَمُوا…
پيام زن
يكى از مشكلات بزرگى كه حركتها بويژه حركت دين در مسير ارزشهاى انسانى را محدود ميكند برخورد انسان با مسائل و مشكلات گوناگونى است كه در مراحل مختلف زندگى، فراروى او قرار دارد، و اين امر سبب ميشود كه درست انديشيدن، دين و مسير اصلى حركت، فراموش شود.
از اين رو، انسان در اجتماع، در بسيارى از مقاطع تسليم شرايطى ميشود. كه او را در بر گرفته اند. و اين شرايط چيزى نيست. جز ميراثى بر گرفته از باورهاى پيشينيان و رسوم اجتماعى و سنتهايى كه بر اثر همجوارى با جوامع ديگر و يا برخورد با آنها پديد آمده اند.
بنابر اين مشاهده ميكنيم كه مبدأ پيدايش و حركت جامعه و دين، در بسيارى از موارد، به گونه أى نادرست تفسير ميشود و يا به انحراف كشيده شده است. تا آنجا كه راههاى علاجى كه از دل معارف دينى برخاسته اند نيز نميتوانند اين جريان مخالف را متوقف كنند.
از اين رو رفته رفته جريان مخالف. در برابر جريان صحيح رشد ميكند و باورهايى كه بر پاييه جريان نادرست به وجود آمده اند در انديشه و ذهن خانه ميكند. به گونه أى كه ذهن و فكر انسان انباشته از باورهاى پراكنده و گمراه كننده ميشود.
هر چند نيروى انديشه ميتواند برخى كج رويها را بيابد. اما همواره در طول تاريخ جريان صحيح با جريان نا صحيح، در هر زمان و مكانى در ظاهر با يكديگر آميخته شده اند. از اين رو بر ماست كه در يافتن انديشه و مسير صحيح از سرچشمه هاى اصلى همانند آيات و روايات. دقت كنيم و در مسير حركت خود از اين سرچشمه ها استفاده كنيم.
انسان از آغز تا پایان زندگی خویش به طور فطری ارزشهای اخلاقی را درک می کند و به آنها گرایش دارد ، به همین روی پژوهشهای اخلاقی همواره یکی از مهمترین دغدغه های اندیشمندان بوده است و امروزه توسعه تکنولوژیک جوامع صنعتی و پیچیده تر شدن روایط انسانی و نیز ظهور بحرانهای اخلاقی در اینگونه […]
انسان از آغز تا پایان زندگی خویش به طور فطری ارزشهای اخلاقی را درک می کند و به آنها گرایش دارد ، به همین روی پژوهشهای اخلاقی همواره یکی از مهمترین دغدغه های اندیشمندان بوده است و امروزه توسعه تکنولوژیک جوامع صنعتی و پیچیده تر شدن روایط انسانی و نیز ظهور بحرانهای اخلاقی در اینگونه جوامع ، تحقیق و پژوهش را در ابعاد مختلف اخلاق ، بیش از پیش ضرورت بخشیده است . یکی از موضوعاتی که انسان ناخودآگاه به سوی آن کشیده می شود بحث تهذیب نفس و پاکسازی وجود از صفات ناپسند است، مطابقت مباحث اخلاقی با فطرت انسانی باعث می شود که انسان از شنیدن آنها لذت ببرد بدیهی است که انسان به همان اندازه که از فکر داشتن خلقیّات و صفات پسندیده لذت می برد از ترک صفات زشتی که در درون او ریشه زده و آثارشان در کردار و رفتارش ظاهر گردیده ناخشنود و هراسان است ولی صرف بیان فضائل و رذائل یا به عبارتی منجیّات و مهلکات با توجه به پیچیدگیهای مورد اشاره کارساز نیست و لذا لازم است با نگاه کاربردی به مفاهیم اخلاقی نگاه شود بحثی را که پیش روی داریم با عنوان « اخلاق و آداب تدریس « با همین نگاه به رشته تحریر در آمده تا در حوزه تدریس و مربیگری با تطبیق استدلالها ، اصول و ارزشها در حوزه رفتاری اخلاقی اساتید و مربیان به ارزش گذاری بپردازد ، زیرا اخلاق به عنوان یکی از علوم کاربردی ارزشی جز به کار بستن در مقام عمل ندارد.
دانشمندان اهل سنّت بر اين باورند كه آيه مشاوره ؛ يعنى آيه 159 از سوره آل عمران دستورى از جانب خداوند متعال به پيامبر است ، مبنى بر وجوب رجوع پيامبر و مشورت ايشان با صحابه و مسلمانان[iii] .
پس طبق اين آيه در امورى كه وحى از جانب خداوند متعال نازل نشده است ، پيامبر بايد با صحابه و مسلمانان مشورت نمايند . زيرا پيامبر نيز مانند ديگر مردم عادى هستند كه با مشورت كردن ، راه صحيح را مىيابند و عاقلانه عمل مى كنند
امام باقر عليه السلام « عن أبي جعفر عليه السلام : الكمال كلّ الكمال التفقّه في الدّين والصّبر على النّائبة وتقدير المعيشة »[i] . بالاترين درجه كمال ، فقاهت در دين و صبر بر مشكلات و برنامه ريزى در زندگى است . كمال نيز همانند بسيارى از امور ديگر داراى مراتب مىباشد . بنابر […]
« حقّ القول منّي لأسرّنّه بمحمّدٍ إبنه وخليفته من بعده ووارث علمه فهو معدن علمي وموضع سرّي و حجّتي على خلقي لا يؤمن عبدٌ به إلاّ جعلت الجنّة مثواه وشفّعته في سبعين من أهل بيته كلّهم قد استوجبوا النّار »[1] . امام رضا عليهالسلام را به وسيله پسرش محمّد شاد مىگردانم و محمّد را خليفه و وارث پدرش قرار مىدهم . او [امام جواد عليهالسلام] گنجينه علم من ، جايگاه اسرار من و حجّت من بر بندگان مىباشد . كسى به اوايمان نمىآورد مگر اينكه بهشت را جايگاه او قرار مىدهم و او را شفيع هفتاد نفر از خانوادهاش كه مستحقّ آتش بودهاند قرار مىدهم .
بر اساس اين حديث شريف شخصيّت و فضيلت حضرت امام جواد عليهالسلام در حدّى مىباشد كه اگر كسى به ايشان ايمان بياورد در رديف شفيعان روز قيامت قرار مىگيرد . اين بيان خداوند متعال عظمت شگرفى براى جواد الائمه عليهالسلام تصوير مىكند امّا به دو دليل زبانِ ما ياراى بازگو كردن فضائل و شخصيّت هيچ يك از اهل بيت عليهم السلام را ندارد ؛
منابع علائم ظهور
بررسي منابع علائم ظهور: الف) منابع شيعه: كم ترين منابع مربوط به اين بحث همان منابع مربوط به مهدي ((عج)) و غيبت اوست. از جمله اين سه كتاب كهن شيعه: الغيبة نعماني (م 360 ق)كمال الدين شيخ صدوق (م 381) و الغيبه شيخ طوسي (م 460 ق) است. تقريباً هسته اصلي همه روايات ظهور و علائم را همين سه كتاب تشكيل ميدهند؛ به خصوص كه هر يك فصلي از كتاب خود را به نشانههاي ظهور اختصاص دادهاند.
سهم كتاب نعماني در اين موضوع بيشتر است. چون دو باب را به آن اختصاص داده و در يك باب از همة نشانهها سخن گفته و 68 روايت نقل ميكند و در باب ديگر به روايات «سفياني» پرداخته است.
پس از اين سه كتاب بايد از منابع مربوط به زندگي معصومين علیه السلام نام برد كه در آنها به مناسبت شرح زندگي امام دوازدهم علیه السلام به علائم ظهور هم اشاره ميشود، كتاب «الارشاد شيخ مفيد (م 413 )
«اعلام الوري طبرسي(م 548 ق) كه بيشتر مطالب خود را از «الارشاد» نقل ميكند « كشف الغمة اربلي( م 692 ق) و «در فصول المهمة ابن صباغ» (م 855 ق) است (ابن صباغ مالكي از اهل سنت است ولي كتاب خود را به شيوة مورخان شيعه دربارة دوازده امام نوشته است). اين نمونه ها كه علامتها را از كتابهاي پيشين نقل كردهاند. كليني در «روضة كافي» حميري در« قرب الاسناد» و مفسّراني چون علي بن ابراهيم و عياشي ذيل تفسير برخي آيهها به احاديث علائم اشاره كردهاند. علامه مجلسي مجموع مطالب اين كتابها را جمع آوري كرده و در بحارالانوار آورده است.1
احادیث آخر الزمان در کتب اهل سنت
عن أنس بن مالك قال: ذكر في زمن رسول الله خسف قبل المشرق فقال رجل: يا رسول الله يخسف
بأرض فيها المسلمون؟
فقال:”نعم إذا كان أكثر أهلها الخبث”.رواه الطبراني في الصغير والأوسط ورجاله رجال الصحيح.
و قال صلى الله عليه و سلم(يكون في آخر هذه الأمة خسف و مسخ و قذف قيل :يا رسول الله ! أنهلك و فينا الصالحون ؟ قال : نعم إذا ظهر الخبث)رواه الترمذي و صححه الألباني
خدايا ! مرا به سوى تو وسيلهاى جز عواطف مهربانيت نيست و دست آويزى جز عطاهاى رحمانيّتت و شفاعت پيغمبر رحمتت صلى الله عليه وآله وسلم كه نجات دهنده امّت از رنج و آلام دو عالم است نخواهد بود ، پس تو اين دو را براى من وسيله آمرزش و سبب وصول به مقام سعادت و بهشت رضوانت قرار ده .
اى آنكه انوار قدسى اش براى ديدگان دوستداراناش كمال روشنايى است و انوار جمالش براى دلهاى عارفان اش جلابخش است ، اى آرزوى دلهاى مشتاقان و اى نهايت آرزوهاى دوستداران ، درخواست مىكنم از تو دوستىات را و دوستى آن را كه تو را دوست مىدارد و دوستى هر عملى كه مرا به تو نزديك مىكند .
در اين مناجات ، انسان محبّ و شيفته ـ كه اندكى از حلاوت محبّت را چشيده است ـ از خداوند متعال تقاضاهاى مهمّى مطالبه مىكند ؛ از جمله گزينش و انتخاب شدن براى مقام قرب و ولايت ، خلوص در محبّت ، شوق لقا ، رضا به قضا ، ديدار جمال الهى و پناه از هجران و فراق خداوند . در ادامه مناجات چنين علائم و نشانههايى براى محبّين و مشتاقين راستين ذكر شده است : عادتشان آرامش در درگاه الهى است ، روزگارشان در ناله و زارى از فراق محبوب سپرى مىشود ، پيشانىاشان هميشه بر خاك است ، چشمانشان هميشه بيدار و اشك ريزان است ، قلوبشان شيفته و اسير محبّت الهى است و دلهايشان از شكوه و هيبت الهى از جاى كنده شده است .