ايمان، نعمت بزرگ (تفسیر سوره حجرات)

دوشنبه - 20 آگوست 2012

 

قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدينِكُمْ وَ اللَّهُ يعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَي‏ءٍ عَليمٌ (16) يمُنُّونَ عَلَيكَ أنْ أَسْلَمُوا قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَي إِسْلاَمَكُم بَلِ اللَّهُ يمُنُّ عَلَيكُم أنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ‏ (17) إِنَّ اللَّهَ يعْلَمُ غَيبَ السَّمَوَاتِ وَالْأرْضِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ‏ (18)
بگو: «آيا خدا را از دين‏[داري‏] خود خبر مي‏دهيد؟ و حال آنكه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است مي‏داند، و خدا به همه چيز داناست. از اينكه اسلام آورده‏اند بر تو منّت مي‏نهند؛ بگو: «بر من از اسلام‏آوردنتان منّت مگذاريد، بلكه [اين‏] خداست كه با هدايت‏كردن شما به ايمان، بر شما منّت مي‏گذارد، اگر راستگو باشيد. خداست كه نهفته آسمانها
و زمين را مي‏داند و خدا[ست كه‏] به آنچه مي‏كنيد بيناست.
شأن نزول
علي بن ابراهيم قمي در سبب نزول آيه هفدهم مي‌گويد:
عمار در جنگ خندق، در حال کندن خندق بود و (از اثر کلنگ او) غبار از زمين بلند مي شد، عثمان گذرش بر وي افتاد، آستين خود را بر بيني نهاده
و گذشت. اين عمل عثمان درنگاه عمار ناخوش آمد و گفت: كسي كه مسجد بنا كند و نماز كامل با تمام ركوع و سجود در آن به جاي آورد با كسي كه از غبار خندق نفرت و كراهت دارد برابر نيست.
عثمان سخن عمار را شنيد و برآشفت و گفت: «يا بن السوداء؛ اي فرزند کنيز سيه رو مرا گفتي؟» و از آنجا خدمت رسول اكرم آمد و با منت گفت: ما با تو مسلمان نشديم تا ما را دشنام دهند. آن حضرت در پاسخ وي فرمود: من بيعت اسلام را از تو برداشتم، هر جا كه خواهي برو؛ زيرا اسلامي كه چنين (با منت همراه) باشد به كار ما نمي‌آيد. آن گاه اين آيه نازل گرديد كه يمُنُّونَ عَلَيكَ أَنْ أَسْلَمُوا…

نقش اجتماعى امنیتی زنان از دیدگاه اسلام

دوشنبه - 20 آگوست 2012

پيام زن 
يكى از مشكلات بزرگى كه حركتها بويژه حركت دين در مسير ارزشهاى انسانى را محدود ميكند برخورد انسان با مسائل و مشكلات گوناگونى است كه در مراحل مختلف زندگى، فراروى او قرار دارد، و اين امر سبب ميشود كه درست انديشيدن، دين و مسير اصلى حركت، فراموش شود.
از اين رو، انسان در اجتماع، در بسيارى از مقاطع تسليم شرايطى ميشود. كه او را در بر گرفته اند. و اين شرايط چيزى نيست. جز ميراثى بر گرفته از باورهاى پيشينيان و رسوم اجتماعى و سنتهايى كه بر اثر همجوارى با جوامع ديگر و يا برخورد با آنها پديد آمده اند.
بنابر اين مشاهده ميكنيم كه مبدأ پيدايش و حركت جامعه و دين، در بسيارى از موارد، به گونه أى نادرست تفسير ميشود و يا به انحراف كشيده شده است. تا آنجا كه راههاى علاجى كه از دل معارف دينى برخاسته اند نيز نميتوانند اين جريان مخالف را متوقف كنند.
از اين رو رفته رفته جريان مخالف. در برابر جريان صحيح رشد ميكند و باورهايى كه بر پاييه جريان نادرست به وجود آمده اند در انديشه و ذهن خانه ميكند. به گونه أى كه ذهن و فكر انسان انباشته از باورهاى پراكنده و گمراه كننده ميشود.
هر چند نيروى انديشه ميتواند برخى كج رويها را بيابد. اما همواره در طول تاريخ جريان صحيح با جريان نا صحيح، در هر زمان و مكانى در ظاهر با يكديگر آميخته شده اند. از اين رو بر ماست كه در يافتن انديشه و مسير صحيح از سرچشمه هاى اصلى همانند آيات و روايات. دقت كنيم و در مسير حركت خود از اين سرچشمه ها استفاده كنيم. 

اداب تدریس ومربی گری

دوشنبه - 20 آگوست 2012

 انسان از آغز تا پایان زندگی خویش به طور فطری ارزشهای اخلاقی را درک می کند و به آنها گرایش دارد ، به همین روی پژوهشهای اخلاقی همواره یکی از مهمترین دغدغه های اندیشمندان بوده است و امروزه توسعه تکنولوژیک جوامع صنعتی و پیچیده تر شدن روایط انسانی و نیز ظهور بحرانهای اخلاقی در اینگونه […]

اداب تدریس ومربی گری

دوشنبه - 20 آگوست 2012

 
انسان از آغز تا پایان زندگی خویش به طور فطری ارزشهای اخلاقی را درک می کند و به آنها گرایش دارد ، به همین روی پژوهشهای اخلاقی همواره یکی از مهمترین دغدغه های اندیشمندان بوده است و امروزه توسعه تکنولوژیک جوامع صنعتی و پیچیده تر شدن روایط انسانی و نیز ظهور بحرانهای اخلاقی در اینگونه جوامع ، تحقیق و پژوهش را در ابعاد مختلف اخلاق ، بیش از پیش ضرورت بخشیده است . یکی از موضوعاتی که انسان ناخودآگاه به سوی آن کشیده می شود بحث تهذیب نفس و پاکسازی وجود از صفات ناپسند است، مطابقت مباحث اخلاقی با فطرت انسانی باعث می شود که انسان از شنیدن آنها لذت ببرد بدیهی است که انسان به همان اندازه که از فکر داشتن خلقیّات و صفات پسندیده لذت می برد از ترک صفات زشتی که در درون او ریشه زده و آثارشان در کردار و رفتارش ظاهر گردیده ناخشنود و هراسان است ولی صرف بیان فضائل و رذائل یا به عبارتی منجیّات و مهلکات با توجه به پیچیدگیهای مورد اشاره کارساز نیست و لذا لازم است با نگاه کاربردی به مفاهیم اخلاقی نگاه شود بحثی را که پیش روی داریم با عنوان « اخلاق و آداب تدریس « با همین نگاه به رشته تحریر در آمده تا در حوزه تدریس و مربیگری با تطبیق استدلالها ، اصول و ارزشها در حوزه رفتاری اخلاقی اساتید و مربیان به ارزش گذاری بپردازد ، زیرا اخلاق به عنوان یکی از علوم کاربردی ارزشی جز به کار بستن در مقام عمل ندارد.

غدیر خم

حجه الاسلام دکتر محسن زاده
پنجشنبه - 16 آگوست 2012

قال اللّه‏ تبارک وتعالى : «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِیناً»[i] .

ایا رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم نیاز به مشورت دارد؟

پنجشنبه - 16 آگوست 2012

متكلّمين اهل سنّت قائل به عدالت صحابه مى ‏باشند . از طرفى اين قول با عصمت انبياء  عليهم ‏السلام خصوصا پيامبر اسلام   معارض مى‏ باشد . لذا ادّعا كردند كه عصمت انبياء  عليهم‏ السلام مخصوص به دريافت و رساندن وحى است . در امور روز مره زندگى و در جايى كه وحى نباشد ، پيامبر   به اجتهادات خويش مراجعه مى‏كنند . در جلسات قبل بيان شد كه علماى اهل سنّت براى اثبات اين ادّعا به آياتى از قرآن تمسّك جسته‏اند كه برخى از آيات مورد استناد را نقل كرده ، نادرستى استدلال به آن را به اثبات رسانديم . اينك به ساير دلايل آنان مى‏پردازيم .
استناد به آيه مشاوره

دانشمندان اهل سنّت بر اين باورند كه آيه مشاوره ؛ يعنى آيه 159 از سوره آل عمران دستورى از جانب خداوند متعال به پيامبر   است ، مبنى بر وجوب رجوع پيامبر   و مشورت ايشان  با صحابه و مسلمانان[iii] .

پس طبق اين آيه در امورى كه وحى از جانب خداوند متعال نازل نشده است ، پيامبر   بايد با صحابه و مسلمانان مشورت نمايند . زيرا پيامبر   نيز مانند ديگر مردم عادى هستند كه با مشورت كردن ، راه صحيح را مى‏يابند و عاقلانه عمل مى‏ كنند

تفقه در دین

پنجشنبه - 16 آگوست 2012

امام باقر عليه‏ السلام « عن أبي جعفر  عليه‏ السلام : الكمال كلّ الكمال التفقّه في الدّين والصّبر على النّائبة وتقدير المعيشة »[i] . بالاترين درجه كمال ، فقاهت در دين و صبر بر مشكلات و برنامه ريزى در زندگى است .   كمال نيز همانند بسيارى از امور ديگر داراى مراتب مى‏باشد . بنابر […]

حضرت امام جواد عليه ‏السلام جلوه پاسدارى از اعتقاد

پنجشنبه - 16 آگوست 2012

بسيار مناسب است كه براى شناخت هر چه بهتر شخصيّت امام جواد عليه‏السلام به حديث لوح مراجعه كنيم . خصوصيّت اين حديث قدسى در اين است كه شخصيّت اهل بيت  عليهم‏السلام را در حدّ استعداد و قابليّت ما ترسيم نموده است . در اين حديث شريف خداوند متعال امام جواد عليه‏السلام را چنين معرفى مى‏نمايد :

« حقّ القول منّي لأسرّنّه بمحمّدٍ إبنه وخليفته من بعده ووارث علمه فهو معدن علمي وموضع سرّي و حجّتي على خلقي لا يؤمن عبدٌ به إلاّ جعلت الجنّة مثواه وشفّعته في سبعين من أهل بيته كلّهم قد استوجبوا النّار »[1] .  امام رضا  عليه‏السلام را به وسيله پسرش محمّد شاد مى‏گردانم و محمّد را خليفه و وارث پدرش قرار مى‏دهم . او [امام جواد  عليه‏السلام] گنجينه علم من ، جايگاه اسرار من و حجّت من بر بندگان مى‏باشد . كسى به اوايمان نمى‏آورد مگر اينكه بهشت را جايگاه او قرار مى‏دهم و او را شفيع هفتاد نفر از خانواده‏اش كه مستحقّ آتش بوده‏اند قرار مى‏دهم .

بر اساس اين حديث شريف شخصيّت و فضيلت حضرت امام جواد  عليه‏السلام در حدّى مى‏باشد كه اگر كسى به ايشان ايمان بياورد در رديف شفيعان روز قيامت قرار مى‏گيرد . اين بيان خداوند متعال عظمت شگرفى براى جواد الائمه  عليه‏السلام تصوير مى‏كند امّا به دو دليل زبانِ ما ياراى بازگو كردن فضائل و شخصيّت هيچ يك از اهل بيت  عليهم‏ السلام را ندارد ؛

منابع علائم ظهور

شنبه - 11 آگوست 2012

منابع علائم ظهور

بررسي منابع علائم ظهور: الف) منابع شيعه: كم ترين منابع مربوط به اين بحث همان منابع مربوط به مهدي ((عج)) و غيبت اوست. از جمله اين سه كتاب كهن شيعه: الغيبة نعماني (م 360 ق)كمال الدين شيخ صدوق (م 381) و الغيبه شيخ طوسي (م 460 ق) است. تقريباً هسته اصلي همه روايات ظهور و علائم را همين سه كتاب تشكيل مي‌دهند؛ به خصوص كه هر يك فصلي از كتاب خود را به نشانه‌هاي ظهور اختصاص داده‌اند.
سهم كتاب نعماني در اين موضوع بيشتر است. چون دو باب را به آن اختصاص داده و در يك باب از همة نشانه‌ها سخن گفته و 68 روايت نقل مي‌كند و در باب ديگر به روايات «سفياني» پرداخته است.
پس از اين سه كتاب بايد از منابع مربوط به زندگي معصومين علیه السلام نام برد كه در آنها به مناسبت شرح زندگي امام دوازدهم علیه السلام به علائم ظهور هم اشاره مي‌شود، كتاب «الارشاد شيخ مفيد (م 413 )
«اعلام الوري طبرسي(م 548 ق) كه بيشتر مطالب خود را از ‏«الارشاد‏» نقل مي‌كند « كشف الغمة اربلي( م 692 ق) و «در فصول المهمة ابن صباغ» (م 855 ق) است (ابن صباغ مالكي از اهل سنت است ولي كتاب خود را به شيوة مورخان شيعه دربارة دوازده امام نوشته است). اين نمونه ها كه علامت‌ها را از كتابهاي پيشين نقل كرده‌اند. كليني در ‏«روضة كافي‏» حميري در‏« قرب الاسناد‏» و مفسّراني چون علي بن ابراهيم و عياشي ذيل تفسير برخي آيه‌ها به احاديث علائم اشاره كرده‌اند. علامه مجلسي مجموع مطالب اين كتابها را جمع آوري كرده و در بحارالانوار آورده است.1

احادیث آخر الزمان در کتب اهل سنت

شنبه - 11 آگوست 2012

احادیث آخر الزمان در کتب اهل سنت

عن أنس بن مالك قال: ذكر في زمن رسول الله خسف قبل المشرق فقال رجل: يا رسول الله يخسف
بأرض فيها المسلمون؟
فقال:”نعم إذا كان أكثر أهلها الخبث”.رواه الطبراني في الصغير والأوسط ورجاله رجال الصحيح.‏

و قال صلى الله عليه و سلم(يكون في آخر هذه الأمة خسف و مسخ و قذف قيل :يا رسول الله ! أنهلك و فينا الصالحون ؟ قال : نعم إذا ظهر الخبث)رواه الترمذي و صححه الألباني

شفاعت

شنبه - 11 آگوست 2012

« اِلهي لَيْسَ لي وَسيلَةٌ اِلَيْكَ اِلاّ عَواطِفُ رَاْفَتِكَ وَلا لي ذَريعَةٌ اِلَيْكَ اِلاّ عَوارِفُ رَحْمَتِكَ وَشَفاعَةُ نَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ وَمُنْقِذِ الاُْمَّةِ مِنَ الْغُمَّةِفَاجْعَلْهُما لي سَبَباً اِلى نَيْلِ غُفْرانِكَ وَصَيِّرْهُما لي وُصْلَةً اِلىَ الْفَوْزِ بِرِضْوانِكَ »[1] .

خدايا ! مرا به سوى تو وسيله‏اى جز عواطف مهربانيت نيست و دست آويزى جز عطاهاى رحمانيّتت و شفاعت پيغمبر رحمتت  صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله‏ وسلم كه نجات دهنده امّت از رنج و آلام دو عالم است نخواهد بود ، پس تو اين دو را براى من وسيله آمرزش و سبب وصول به مقام سعادت و بهشت رضوانت قرار ده .

دنيا گریزی گامى براى محبّت خدا

شنبه - 11 آگوست 2012

« يا مَنْ اَنْوارُ قُدْسِهِ لِأبْصارِ مُحِبّيهِ رائِقَةٌ وَسُبُحاتُ وَجْهِهِ لِقُلُوبِ عارِفيهِ شائِفَةٌ يا مُنى قُلُوبِ الْمُشْتاقينَ وَيا غايَةَ آمالِ الْمُحِبّينَ اَسْئَلُكَ حُبَّكَ وَحُبَّ مَنْ يُحِبُّكَ وَحُبَّ كُلِّ عَمَلٍ يُوصِلُنى اِلى قُرْبِكَ »[1] .

اى آنكه انوار قدسى اش براى ديدگان دوستداران‏اش كمال روشنايى است و انوار جمالش براى دل‏هاى عارفان اش جلابخش است ، اى آرزوى دل‏هاى مشتاقان و اى نهايت آرزوهاى دوستداران ، درخواست مى‏كنم از تو دوستى‏ات را و دوستى آن را كه تو را دوست مى‏دارد و دوستى هر عملى كه مرا به تو نزديك مى‏كند .

در اين مناجات ، انسان محبّ و شيفته ـ كه اندكى از حلاوت محبّت را چشيده است ـ از خداوند متعال تقاضاهاى مهمّى مطالبه مى‏كند ؛ از جمله گزينش و انتخاب شدن براى مقام قرب و ولايت ، خلوص در محبّت ، شوق لقا ، رضا به قضا ، ديدار جمال الهى و پناه از هجران و فراق خداوند . در ادامه مناجات چنين علائم و نشانه‏هايى براى محبّين و مشتاقين راستين ذكر شده است : عادتشان آرامش در درگاه الهى است ، روزگارشان در ناله و زارى از فراق محبوب سپرى مى‏شود ، پيشانى‏اشان هميشه بر خاك است ، چشمانشان هميشه بيدار و اشك ريزان است ، قلوبشان شيفته و اسير محبّت الهى است و دلهايشان از شكوه و هيبت الهى از جاى كنده شده است .