ولایت فقیه مجری عدالت اجتماعی در دوران غیبت

ولایت فقیه مجری عدالت اجتماعی در دوران غیبت
حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) ولایت فقیه را به عنوان نظریه عدالت اجتماعی مطرح می کردند و اگر همه شئون اجتماعی بر مدار ولایت فقیه شکل وآن ولایتی که امام می فرمودند که شعبه ای از ولایت مفوضه ی نبی اکرم(ص) است ، شکل بگیرد این جامعه، جامعه عادله می شود.
اگر ما نتوانیم الزامات تحقق عدالتی را که به دنبال آن هستیم را در حوزه عمل فراهم کنیم، عدالت خواهی تبدیل به یک آرزو خواهد شد و عملاً ملت ها محاسبات ظالمانه ی عالم را به رسمیت خواهند شناخت؛ در حالی که آرزوی تحقق عدالت را هم دارند.
ما باید عدالت خواهی را تبدیل به یک برنامه عملیاتی کنیم تا بتوانیم بر اساس آن برنامه، ملت ها را در مسیر تحقق عدالت به همکاری و مشارکت عملی دعوت کنیم ، بنابراین ما ناچار هستیم ایده عدالت را تا مرحله ی برنامه ریزی تعقیب و تبدیل به برنامه ریزی های قابل تحقق نمائیم . يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّـهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّـهَ ۚ إِنَّ اللَّـهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (1) ای اهل ایمان، برای خدا پایدار و استوار بوده و به عدالت و راستی و درستی گواه باشید، و البته شما را نباید عداوت گروهی بر آن دارد که از راه عدل بیرون روید، عدالت کنید که به تقوا نزدیکتر (از هر عمل) است، و از خدا بترسید، که البته خدا به هر چه می‌کنید آگاه است.
وخداوند متعال فرمود: وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ(2)  و همیشه (با هر دوست و دشمنی) عدالت کنید که خدا بسیار اهل عدل و داد را دوست می‌دارد.
بحث عدالت پژوهی، دامنه ی وسیع و گسترده ای در حوزه ی علوم اجتماعی و انسانی داردو باید در همه این عرصه ها به بحث عدالت بپردازیم.
عدل در عالم چیزی جز بسط و گسترش جریان الوهیت حضرت حق نیست و در تکوین و خلقت عالم، عدل محقق است و همه ذرات عالم از این منظر در موقِف خودشان هستند که: « وَ هُوَ الَّذي فِي السَّماءِ إِلهٌ‏ وَ فِي‏ الْأَرْضِ إِله‏ (3)
الوهیت خدای متعال در عالم، ضامن تحقق عدالت است ، عدالت چیزی جز جریان همین اولوهیت در عالم نیست. (فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى‏ مِنْ فُطُورٍ (4)
که بر اساس همین جریان الوهیت، اگر همه ی ذرات عالم را با دقت مورد بررسی قرار دهیم، در نظام آفرینش هیچ فطور و سستی و خروج از مدار عدالت و فساد نیست.
اگر در نظام آفرینش الهی غیر از حضرت حق می بود، به فطور و فساد عالم ختم می شد”  لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّـهُ لَفَسَدَتَا ۚ فَسُبْحَانَ اللَّـهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ(5) اگر در آسمان و زمین غیر از خدای یکتا خدایانی وجود داشت همانا خلل و فساد در آسمان و زمین راه می‌یافت، پس (از نظم ثابت عالم) بدانید که پادشاه ملک وجود خدای یکتاست و از توصیف و اوهام مشرکان پاک و منزه است.
و اما در حوزه ی اختیار مخلوقات و آنجایی که به مخلوقات اختیار داده شده، به خصوص ما انسان ها، چون می توانیم از الوهیت خداوند متعال تخلف بکنیم، امکان این که از مسیر عدالت خارج بشویم، وجود دارد. “وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ ۖ فَمَن شَاءَ فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْيَكْفُرْ ۚ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا ۚ وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ ۚ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا(6) و بگو: دین حق همان است که از جانب پروردگار شما آمد، پس هر که می‌خواهد ایمان آرد و هر که می‌خواهد کافر شود، ما برای کافران ستمکار آتشی مهیا ساخته‌ایم که شعله‌های آن مانند خیمه‌های بزرگ گرد آنها احاطه کند و اگر (از شدت عطش) شربت آبی درخواست کنند آبی مانند مس گداخته سوزان به آنها دهند که رویها را بسوزاند و آن آب بسیار بد شربتی و آن دوزخ بسیار بد آسایشگاهی است.
همه ی بی عدالتی ها ریشه در خروج از وادی توحید و ریشه در شرک دارد و اگر همه مدار اختیار انسان بر مدار پرستش خدای متعال و خضوع و خشوع در مقابل درگاه حضرت حق جاری بشود،حتماً به یک عدلِ کلی در نظام تاریخی و اجتماعی زندگی بشر می رسیم و همچنین به یک عدل در حوزه حیات معنوی و باطنی انسان ها راه پیدا می کنیم.
وقتی امام خمینی (ره ) در باب ظهور بحث می کردند و می فرمودند با ظهور، عدالت محقق می شود، ” وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ(7) و ما اراده داشتیم که بر آن طایفه ضعیف و ذلیل کرده شده در آن سرزمین منّت گذارده و آنها را پیشوایان (خلق) قرار دهیم و وارث (ملک و جاه فرعونیان) گردانیم.
یکی از نکات لطیفی که اشاره می کردند، همین بود که عدل در حوزه ی باطنی انسان ها محقق می شود و به جز اولیای خدا و کُمّلین، حقیقتِ عدالت به نحو تام در وجودشان محقق نیست.
رسیدن به نقطه ی عدالت،چیزی جز تحقق الوهیت خدای متعال در اراده انسان نیست ، انسان اگر با همه ی وجود و به نحو کامل و تام در مقابل الوهیت خدای متعال سجده کرده و مناسبات پرستش خدای متعال در همه ی لایه های وجودش از سِرّ تا اخلاقش، اندیشه و رفتارش جاری شد، این انسان به نقطه عدل می رسد و به میزانی که مبتلا به شرک می شود (اگرچه شرک خفی)از مدار عدالت خارج می شود و همین امر در حوزه عدالت اجتماعی و تاریخی هم، جاری است.
اگر همه مناسبات اجتماعی بر محور توحید و پرستش حضرت حق محقق بشود و اخلاص در بندگی در همه محاسبات اجتماعی جریان پیدا کند، تمام روابط اجتماعی به روابط عادلانه تبدیل می شوند و به هر میزانی که از توحید تخلف شود، بی عدالتی و ظلم در جهان محقق خواهد شد.
وقتی در تاریخ اجتماعی بشر بحث می کنیم، و بحث به حوزه ی فلسفه تاریخ کشیده میشود، مجدداً تحقق عدالت تاریخی به تحقق توحید قید میخورد.
اگر در حیات تاریخی و نظام تاریخی زندگی بشر مناسبات توحید تحقق پیدا کند، عدالت تاریخی محقق خواهد شد. که البته این نکته نیاز به بحث و گفتگو دارد که ما باید همه مفاهیم را به مفهوم توحید برگردانیم و اگر ما در انقلاب فرهنگی که ایجاد می کنیم، همه مفاهیم از مفاهیم پایه تا معادلات کاربردی و برنامه های اجرایی را بر اساس کلمه «لا اله الا الله» تنظیم نکنیم، نمی توانیم بگوییم ما یک نظام معنوی و اسلامی داریم. وقتی نظامِ اسلامی خواهد شد که همه مفاهیمی که در نظام جریان پیدا می کنند، بسط کلمه توحید باشند.
عدل در یک کلمه؛ چیزی جز “بسط الوهیت حضرت حق در جهان” نیست که در حوزه اختیاری که به انسان ها داده شده است، به وی اجازه تخلف از این الوهیت را داده اند: “لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ۚ فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّـهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّـهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (8) کار دین به اجبار نیست، تحقیقا راه هدایت و ضلالت بر همه کس روشن گردیده، پس هر که از راه کفر و سرکشی دیو رهزن برگردد و به راه ایمان به خدا گراید بی‌گمان به رشته محکم و استواری چنگ زده که هرگز نخواهد گسست، و خداوند (به هر چه خلق گویند و کنند) شنوا و داناست. 
در پذیرش الوهیت، ما به لحاظ باطنی مجبور نیستیم و همین باعث شده که ما از عدل یعنی پرستش خدای متعال، تخلف می کنیم.
به میزانی که آلهه ای غیر از حضرت حق اخذ می شود، به همان میزان از مدار عدالت خارج می شویم. اگر آلهه شرک، آشکار باشد، انحراف از عدالت، انحراف آشکار است و اگر شرک خفی باشد، انحراف، انحرافِ خفی است و اگر نفاق و شرک منافقانه باشد، جور و ظلم منافقانه در عالم اتفاق می افتد.زیرا” اللَّـهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ(9) خدا یار اهل ایمان است که آنان را از تاریکیهای جهل بیرون آرد و به عالم نور برد، و آنان که راه کفر گزیدند یار ایشان شیاطین و دیوهایند که آنها را از عالم نور به تاریکیهای گمراهی در افکنند، این گروه اهل دوزخند و در آن همیشه خواهند بود.
تحقق الوهیت حضرت حق و توحید و ولایت خدای متعال در گام بعد، در عرصه ی حیات تاریخی و اجتماعی بشر، بر محور انبیا و اولیا و در کل، بر محور وجود مقدس رسول خاتم (ص) و اهل بیت ایشان محقق می شود همانطور که امام کلمه عدل در عالم است: « وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلا(10)
وقتی می خواهید این کثرات عدالت را به یک نقطه ی کانونی برگردانید و آن جنبه ی وحدت عدالت را که بسط پیدا می کند، در حیات تاریخی و اجتماعی بشر ببینید، در مسیر الوهیت خدای متعال، وجود مقدس نبی اکرم (ص)،نبوت و ولایت ایشان، مسیر تحقق عدل در عالم است.” إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ(11) ولیّ امر و یاور شما تنها خدا و رسول و مؤمنانی خواهند بود که نماز به پا داشته و به فقرا در حال رکوع زکات می‌دهند (به اتفاق مفسّران مراد علی علیه السّلام است).
در حیات تاریخی و اجتماعی بشر، اگر تمام حیات تاریخی ما یعنی تاریخ اجتماعی بشر را که در فلسفه تاریخ مورد بررسی قرار می گیرد، وهمه عرصه های عدالت اجتماعی تحت ولایت نبی اکرم (ص) و سرپرستی ایشان سامان پیدا بکند، عدالتِ تاریخی محقق می شود و این عدالت تاریخی را که انبیا دنبال می کردند و اسلام، بشارت آن را می دهد، در دوره ی ظهور محقق می شودکه دوره ی ظهورِ دین نبی اکرم(ص). دوره ظهور ولایت نبی اکرم(ص) و تجلی شمس نبی اکرم (ص) در عالم است.
” هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ(12) اوست خدایی که رسول خود را به هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همه ادیان عالم تسلط و برتری دهد هر چند مشرکان ناراضی و مخالف باشند.
همچنین فرمود:” هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّـهِ شَهِيدًا (13) او خدایی است که رسول خود را با هدایت (قرآن) و دین حق فرستاد تا آن را بر همه ادیان دنیا غالب گرداند و (بر حقیقت این سخن) گواهی خدا کافی است.
اگر بخواهیم نظریه عدالت تاریخی اسلام را دنبال کنیم، می شود: “نظریه تحقق ولایت نبی اکرم(ص) در عالم” که این تحقق عدالت با یک برنامه ای در عصر ظهور به نحو تام، محقق می شود. “وَعَدَ اللَّـهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا ۚ وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ(14) خدا به کسانی از شما بندگان که (به خدا و حجّت عصر علیه السّلام) ایمان آرند و نیکوکار گردند وعده فرمود که (در ظهور امام زمان) در زمین خلافتشان دهد چنانکه امم صالح پیمبران سلف را جانشین پیشینیان آنها نمود، و دین پسندیده آنان را (که اسلام واقعی است بر همه ادیان) تمکین و تسلط عطا کند و به همه آنان پس از خوف و اندیشه از دشمنان ایمنی کامل دهد که مرا به یگانگی، بی هیچ شائبه، شرک و ریا پرستش کنند، و بعد از آن هر که کافر شود پس آنان به حقیقت همان فاسقان تبهکارند
اتفاقی که در عصر ظهور می افتد، همین است (و اظهر به دین نبیک)، به واسطه امام زمان(عج)، دین نبی اکرم(ص) از غیب به منصه ظهور می رسد. آن دینی که در یک حقیقتِ غیبی است، در عرصه حیات اجتماعی ظاهر خواهد شد و به تعبیر دیگر، در وجود مقدس امام زمان(عج) و در فجر وجود ایشان، آن حقیقتِ شمسِ هستی و پرتوی آن شمس که وجود مقدس نبی اکرم(ص) هستند، تجلی پیدا می کند که در قرآن در موارد مختلفی به آن اشاره شده است. “وَالْفَجْرِ *وَلَيَالٍ عَشْرٍ * وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ * وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ(15) قسم به صبحگاه (هنگامی که خدا جهان را به نور خورشید تابان روشن می‌سازد و قسم به ده شب (اول ذیحجه که بندگان خدا به دعا و ذکر مشغولند قسم به حق جفت (که کلیه موجودات عالم است) و به حقّ فرد (که ذات یکتای خداست و قسم به شب تار هنگامی که برود.
اگر بخواهیم نظریه تاریخی عدالت اسلامی را بیان کنیم عبارتست از: تحقق جریان ولایت نبی اکرم (ص) بر عرصه حیات اجتماعی مومنین.” أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّـهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ * تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا ۗ وَيَضْرِبُ اللَّـهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (16) (ای رسول) آیا ندیدی که چگونه خدا کلمه پاکیزه را به درخت پاک و زیبایی مثل زده که اصل ساقه آن برقرار باشد و شاخه آن به آسمان (رفعت و سعادت) بر شود؟ و آن درخت پاک و زیبا به اذن خدا همه اوقات میوه‌های مأکول و خوش دهد (مثل جان پاک با دانش و معرفت و افکار و کردار نیکو در منفعت دائم برای خود و دیگران بدان درخت زیبای پر ثمر ماند). و خدا (این گونه) مثل‌های واضح برای تذکر مردم می‌آورد.
وقتی ولایت نبی اکرم (ص) در عرصه حیات اجتماعی مومنین تحقق پیدا می کند، عدالت محقق می شود و اگر عدالت اخلاقی را هم از این منظر دنبال کنیم، می گویند عدالت اخلاقی یعنی حاکمیت قوه عاقله بر قوای دیگرکه البته این یک نگاه درونی است.
بر اساس نگاه بیرونی،عدالت اخلاقی یعنی تحقق ولایت نبی اکرم (ص) بر همه عرصه های باطنی انسان، یعنی همان مسئله ای که در حدیث عقل و جهل آمده است.
در حدیث عقل و جهل، نبی اکرم(ص) آن وجود مقدسی هستند که همه قوای اخلاقیِ حمیده به ایشان داده شده است. و هر مومنی که به نقطه کمال ایمان می رسد، وجود مقدس نبی اکرم(ص) و صفات کریمه ایشان در او تجلی می کند و این معنی ایمانِ کامل و عدالتِ کامل است.
اگر انسان با همه وجود، تحت ولایت نبی اکرم(ص) قرار گرفت و شمس نبی اکرم(ص) با همه کرامت های اخلاقی شان در وجود او تجلی کردند، این یک انسانِ عادل می شود. بنابراین عدالت اخلاقی چیزی جز بسط وجود نبی اکرم(ص) در وجودِ انسان نیست واین همان امانتی است که به انسان داده شده” إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ ۖ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا(17) ما بر آسمانها و زمین و کوههای عالم (و قوای عالی و دانی ممکنات) عرض امانت کردیم (و به آنها نور معرفت و طاعت و عشق و محبّت کامل حق یا بار تکلیف یا نماز و طهارت یا مقام خلافت و ولایت و امامت را ارائه دادیم) همه از تحمّل آن امتناع ورزیده و اندیشه کردند و انسان (ناتوان) آن را بپذیرفت، انسان هم (در مقام آزمایش و اداء امانت) بسیار ستمکار و نادان بود (که اکثر به راه جهل و عصیان شتافت).
باید بدانیم همه الزامات اخلاقی به صفات نبی اکرم(ص) در عالم برمی گردند که با اراده نبی اکرم (ص) تبدیل به الزامات اخلاقی می شوند.
اگر انسان در درون خود یک نوع الزامی نسبت به عدالت، نسبت به تقوا و امثال این ها احساس میکند، این الزام ناشی از اراده نبی اکرم(ص) است که در صدد بسط بندگیِ خدا در عالم هستند. بنابراین عدالت اخلاقی تفسیر می شود به: تحقق ولایت نبی اکرم(ص) در حوزه اختیارِ انسان، سرِّ انسان، باطن انسان، روح انسان، فکر و رفتار انسان. هرگاه این ها متجلی به ولایت نبی اکرم (ص) شدند، عدالت در این انسان محقق شده است.
اینکه در عصر ظهور عدالت در باطن انسان محقق می شود، به خاطر این است که در عصر ظهور، حجابِ ولایت کنار می ر ود و حقیقت ولایت در ارواح مومنین، تجلی می کند و عقول شان کامل می شود که مقصود عقل نظری محاسبه گر نیست. بنابراین این هم عدالت اخلاقی است.
عدالت تاریخی:
عدالت تاریخی هم به این است که درتمام جریان تحقق تاریخ، ولایت نبی اکرم (ص) جاری بشود. تمدن هایی که تحقق پیدا می کنند، چه تمدنِ حق و چه تمدنِ باطل، چیزی جز تجسّدِ روح ُولاتِ آن تمدن ها نیست. یعنی اگر شما مدیریتی که بر تحقق این ولایت حکومت میکرده را به این محور برسانید، این تمدن، تجسّدِ روحِ آن ولی است. هر کجا می بینید، صبغه ی آن ولایت را دارد. و اگر تحت ولایت نبی اکرم (ص) واقع شد، همه زوایای آن، صبغه الله پیدا می کنند:” صِبْغَةَ اللَّـهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّـهِ صِبْغَةً ۖ وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ(18) رنگ خداست (که به ما رنگ ایمان و سیرت توحید بخشیده) و چه رنگی بهتر از رنگ (ایمان به) خدا؟ و ما او را پرستش می‌کنیم، که در روایات آمده: «صبغه الله» همان ولایت حقه است.
هر کجا ولایت امیرالمومینین (ع) بود، صبغه الله است. “الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (19) امروز کافران از این که به دین شما دستبرد زنند و اختلالی رسانند طمع بریدند، پس شما از آنها بیمناک نگشته و از من بترسید. امروز (به عقیده امامیه و برخی اهل سنّت روز غدیر خم و خلافت علی (ع) است) دین شما را به حد کمال رسانیدم و بر شما نعمتم را تمام کردم و بهترین آیین را که اسلام است برایتان برگزیدم-پس هر گاه کسی در ایام قحطی و سختی از روی اضطرار نه به قصد گناه از آنچه حرام شده مرتکب شود، خدا بخشنده و مهربان است.
بنابراین جریان الوهیتِ حضرت حق، مدارِ تحققِ توحید است و جریان شرک، مدارِ تحققِ ظلم و جور است.
در هرجایی اگر همه چیز بر مدار الوهیت الهی بود ، عدالت است.و در حوزه اختیار تاریخی و اجتماعی انسانها، رجوع به عدالت و توحید، رجوع به ولایت نبی اکرم(ص) است که عبدِ مطلق خدای متعال هستند و رسول خدا تحقق عدالت در همه عالم هستند. بنابراین تحقق ولایت نبی اکرم (ص) موجب میشود که همه قیام به عدل بکنند: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّـهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ(20) همانا ما پیمبران خود را با ادلّه و معجزات فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند، و آهن (و دیگر فلزات) را که در آن هم سختی (جنگ و کارزار) و هم منافع بسیار بر مردم است (نیز برای حفظ عدالت) آفریدیم، و تا معلوم شود که خدا و رسلش را با ایمان قلبی که یاری خواهد کرد؟ (هر چند) که خدا بسیار قوی و مقتدر (و از یاری خلق بی‌نیاز) است.
نظریه عدالت تاریخی اسلام این است که توحید در تاریخ حیات اجتماعی انسان از طریق ولایت نبی اکرم(ص) و اهل بیت شان و پرچم داران ایشان که انبیا و اوصیا هستند، در عالم و در عصر ظهور محقق می شود. این نظریه عدالت تاریخی است.” وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ۖ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا(21) و همیشه خویش را با کمال شکیبایی به محبت آنان که صبح و شام خدای خود را می‌خوانند و رضای او را می‌طلبند وادار کن، و مبادا دیدگانت از آنان بگردد از آن رو که به زینتهای دنیا مایل باشی، و هرگز از آن که ما دل او را از یاد خود غافل کرده‌ایم و تابع هوای نفس خود شده و به تبهکاری پرداخته متابعت مکن.
همچنین فرمود:” وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ۖ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِم مِّن شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ(22) و آنان را که صبح و شام خدا را می‌خوانند و قصدشان فقط خداست از خود مران، که نه چیزی از حساب آنها بر تو و نه چیزی از حساب تو بر آنهاست، پس اگر آن خداپرستان را از خود برانی از ستمکاران خواهی بود.
وقتی وجود نبی اکرم(ص) و نبوت ایشان تجلی کرد، این مَثَل نور الهی است که در آیه مبارکه نور آمده، که تجلی می کند و همه عالم، بیت النور می شود “اللَّـهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ يَهْدِي اللَّـهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ ۚ وَيَضْرِبُ اللَّـهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّـهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ * فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّـهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ (23) خدا نور (وجودبخش) آسمانها و زمین است، داستان نورش به مشکاتی ماند که در آن روشن چراغی باشد و آن چراغ در میان شیشه‌ای که از تلألؤ آن گویی ستاره‌ای است درخشان، و روشن از درخت مبارک زیتون که (با آنکه) شرقی و غربی نیست (شرق و غرب جهان بدان فروزان است) و بی‌آنکه آتشی زیت آن را برافروزد خود به خود (جهانی را) روشنی بخشد، پرتو آن نور (حقیقت) بر روی نور (معرفت) قرار گرفته است. و خدا هر که را خواهد به نور خود (و اشراقات وحی خویش) هدایت کند و (این) مثلها را خدا برای مردم (هوشمند) می‌زند (که به راه معرفتش هدایت یابند) و خدا به همه امور داناست!
و همه ی کره ی زمین واین عالم بیت النور می شود و تمام کسانی که در این بیت النور هستند، “رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّـهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ ۙ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ(24) پاکمردانی که هیچ کسب و تجارت آنان را از یاد خدا و به پا داشتن نماز و دادن زکات غافل نگرداند و از روزی که دل و دیده‌ها در آن روز حیران و مضطرب است ترسان و هراسانند.
و در این بیت زندگی می کنند، هیچ تجارت و هیچ شأنی ازشئون زندگی شان را از و از ذکر خدا غافل نمیکنند. وهمه زندگی شان می شود صلاه و عبادت ، و تجارت میکنند اما تجارت شان هم مسجد است. ” إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّـهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً يَرْجُونَ تِجَارَةً لَّن تَبُورَ(25) آنها که کتاب خدا را تلاوت کرده و نماز به پا می‌دارند و از آنچه ما روزیشان کرده‌ایم پنهان و آشکار (به فقیران) انفاق می‌کنند (از لطف خدا) امید تجارتی دارند که هرگز زیان و زوال نخواهد یافت.
وقتی عالم بیت نبی اکرم(ص) شد، (عصر ظهور اینطور است) نبی اکرم(ص) در این بیت تجلی می کند که آن وجود مقدس امام زمان(عج) است. ولایت حضرت در عالم محقق می شود، و همه کسانی که در این محیطِ ولایت هستند، رجالی هستند که مشغول به عبادت دائمی اند و همه زندگی شان عبادتاست : «عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُون (26) و همه جهان می شود بیت النور و مسجد می گردد.
وقتی این عبدِ مطلق خدا، این شمسِ الهی تجلی بکند، عالم روشن می شود و همه عالم می شود معبد و وقتی که مصداق آیه ظلمات ” مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّـهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَّا يُبْصِرُونَ(27)
از عالم برچیده می شود،(که درواقع محیط شرک و بت پرستی و ظلم و جور ا ست) عدالت محقق می شودوهنگامی که عدالت محقق شد، همه زندگی ،پرستش و توحید می شود.
مسیر تحقق عدالت تاریخی اسلام از درگیری بین نور و ظلمت مسیر تحقق حاصل می شود .نور نبی اکرم(ص) است وظلمات اولیای طاغوت هستند. این درگیری بین توحید و کفر، بین ایمان و شرک، بر محور نبی اکرم(ص) و ائمه(ع) و اولیای طاغوت ادامه پیدا می کند منتهی با غلبه مطلق نبی اکرم(ص) و تحقق ولایت ایشان در عالم، منجر می شود.
ولایت نبی اکرم(ص) بر عرصه زمین از عالم غیب، ظهور پیدا می کند واین عصر ظهور است. همه عالم، بیت النور و معبد میشود و همه می شوند: ” الَّذِينَ هُمْ عَلَىٰ صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ (28) آنان که دایم در نماز (و طاعت الهی) عمر گذرانند.
وهمه بر محور امام خودشان مشغول نماز می شوند و زمان نماز در جهان می شود:” اشهد انک قد اقمت الصلوه”.
وقتی خیمه وجود انسان بر محور نماز قرار گرفت نمازی که «الصلوه عمود الدین» است و نماز در وجود انسان اقامه شد،و همه چیز به نماز برگشت، آن وقت نماز اقامه شده است.
وقتی بیت النورِ امام زمان(عج) در عالم محقق شد همه چیزنماز و ذکر و بندگی می شود.واین یعنی عدالت.
عدا لت تحقق الوهیت در حوزه اختیارات انسان بر محور عبدِ مطلق است که اگر اراده عبد مطلق بر همه زوایای زندگی سرپرستی کرد و حاکم شد، همه زندگی می شود محیط عبادت؛واو می شود امام و بقیه می شوند ماموم؛ وهمه در ذکر و صلاتشان دائمون هستند. تجارت، خواب، مناسبات و نکاح ایشان صلاه است. این می شود عدالت” وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا ۗ وَاللَّـهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ (29) چه بسیار رخ داده که پیغمبری جمعیت بسیار (از پیروانش) همراه او جنگیدند و با این حال، اهل ایمان با سختی‌هایی که در راه خدا به آنها رسید هرگز بیمناک و زبون نشدند و سر زیر بار دشمن فرو نیاوردند و (صبر و ثبات پیش گرفتند، که) خدا صابران را دوست می‌دارد.
امام کلمه عدل است وعدالت با تجلی وی در تمام شئون محقق می شود ، این نظریه عدالت تاریخی اسلام است که از بستر درگیری حق و باطل است
برنامه بعثت انبیا و درگیری تاریخی بین انبیا، برنامه تحقق عدالت تاریخی است که یکی از آنها عاشورا و تلاش معصومین علیهم السلام است.
کانونی ترین درگیری ها بین حق و باطل در عاشورا تجلی پیدا کرده است ، عاشورا نقطه اوج درگیری نبی اکرم(ص) و دستگاه فراعنه و ابلیس و اولیای طاغوت و سقیفه در مسیر تحقق عدالتی است که اسلام دنبال می کند”الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ ۖ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا(30) اهل ایمان در راه خدا، و کافران در راه طاغوت (شیطان) جهاد می‌کنند، پس (شما مؤمنان) با دوستان شیطان بجنگید (و از آنها بیم و اندیشه مکنید) که مکر و سیاست شیطان بسیار سست و ضعیف است.
اگر گفته می شود سید الشهدا(ع) برای تحقق عدالت قیام کردند، یعنی برای تحقق چنین عدالتی قیام کردند برای تجلی نبوت، ولایت و دین نبی اکرم(ص) در عالم و برای اقامه صلاه که همه خیمه زندگی اجتماعیِ انسان بر محور این عمود بچرخد، قیام کردند.
در بهشت همه نعمت ها موجوداست و لازم نیست کسی زحمتی برای بدست آوردن نعمتی در بهشت بکشد و درخت ها میوه های خودشان را به مومنان نزدیک می کنند. این اتفاق زمانی می افتد که همه چیز بر مدار نبی اکرم(ص) بچرخد. آن وقت دیگر نیاز به این زحمات نیست. “الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَىٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ (31) آنان که به خدا ایمان آورده و به کار نیکو پرداختند خوشا بر احوال آنها، و بازگشت و مقام نیکو آنها راست.
ودر آن زمان می شود که: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض‏ (32)
با تحقق نظریه عدالت تاریخی اسلام درهای رحمت و نعمت به روی انسان ها باز می شوند ،اینکه الان عالم از ما خیراتش را دریغ می کند، به خاطر این است که ما از خیر فاصله گرفتیم. این هم نظریه عدالت تاریخی اسلام هست وبرنامه تحقق آن هم برنامه انبیا و اوصیا و عصر ظهور است.
: حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) ولایت فقیه را به عنوان نظریه عدالت اجتماعی مطرح می کردند و اگر همه شئون اجتماعی بر مدار ولایت فقیه شکل وآن ولایتی که امام می فرمودند که شعبه ای از ولایت مفوضه ی نبی اکرم(ص) است ، شکل بگیرد این جامعه، جامعه عادله می شود.
نظریه ولایت فقیه، نظریه عدالت اجتماعی در قبل از ظهور و در دوران غیبت است والبته این نظریه عدالت اجتماعی نیاز به یک برنامه تحقق هم دارد و انقلاب اسلامی برنامه تحقق عدالت اجتماعی قبل از ظهور است.
انقلاب اسلامی به روایت حضرت امام(ره) سه مرحله دارد که مقدمات ظهور و تحقق آن عدالت تاریخی است.
ما می خواهیم در یک سرفصلی از تاریخ، بستری برای تحقق آن عدالت تاریخی، درست کنیم البته ما نمی خواهم تطبیق بکنیم ولی چون فلسفه هگل و به تبع آن نظر مارکسیست ها یک نظریه ای داشتند که خیلی روی آن تلاش کرده بودند تا آن را به یک نظریه جامع تبدیل کنند، بنده عرض می کنم وگرنه مقایسه، مقایسه غلطی است.
در آن نظریه، ماده اصل می شودو این ماده در نهایت تبدیل به انسان و جامعه و روابط اجتماعی می شودو در یک فرآیندی بر اساس منطق دیالکتیک، ماده در مسیر تکامل خودش به حیات و انسان و جامعه و تکامل تاریخ اجتماعی ختم می شود.
دوره موعود جامعه مارکسیست هادوره تجلی ماده در روابط اجتماعی بشر است و نه چیز دیگر که از یک مسیر تاریخیِ درگیری طبقاتی بر اساس روابط تولیدی عبور می کند. یعنی جنگ هایی بر محور انگیزه های مادی و اقتصادی شکل می گیرد و پایان این درگیری ها می شود تجلی کاملِ ماده در روابط اجتماعی انسان.
نظریه های مقابل هم همین طور هستند. هم اکنون در حوزه عدالت اجتماعی، نظریه های فراوانی وجود دارد . نباید همه اینها را به یک صورت نقد کرد. از نظریه های کلاسیک تا دوره های نظریه پردازی در دوره مدرن و تا نظریات عدالت اجتماعی؛ اینها همه را باید مطالعه کرد.
ما نمی گویم از آنها فارغ بشوید ولی الان نظریه های عدالت اجتماعی که وجود دارند، روحشان را که نگاه می کنید، عبارتند از اینکه بت پرستی و شرک بر جامعه حاکم می شود و نام این را عدالت می گذارند. اتفاقی که بعد از رنسانس افتاده که با صدای بلند هم این را در عالم می گویند، این است: عرفی سازی زندگی اجتماعی ورها کردن زندگی اجتماعی از عرصه مفاهیم قدسی و ادیان و آنچه انبیا آورده اند. یعنی رها سازی و خالی کردن جامعه از توحید.
وقتی جامعه از توحید خالی می شود، جای آن شرک و بت پرستی می نشیند گفت: آنچه الان مدار عدالت اجتماعی درنظریه های غربی است، این است.
جامعه آرمانی جوامع غربی بر مبنای نظریه های غیر توحید است  در این جوامع بهره بری از ماده به حد کمال می رسد و ابتهاجات و لذت های مادی به صورت اجتماعی به نقطه نهایی خودش می رسند.
اگر آرمان های ” توسعه” را دنبال کنید، چیزی فراتر از این نیست و توسعه یعنی “تغییرات همه جانبه اجتماعی به نفع توسعه کامجویی از ماده” این تعریف فلسفی آن است.و توسعه معنایی غیر این ندارد.
عدالت؛ تناسبات تحقق آن هدف است. متناسب با مراحل اجتماعی که از آن تعبیر به اعتدال میکنند. اعتدال تناسبات، تحقق آن نقطه آرمانی است که با عدالت اخلاقی ما فاصله زیادی دارد. یعنی مناسبات تکامل دنیا پرستی در هر مرحله می شود: اعتدال و عدالت. عدالتی که آنها می گویند، به همین معناست”زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ۗ ذَٰلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَاللَّـهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ (33) مردم را حبّ شهوات نفسانی، از میل به زنها و فرزندان و همیان‌هایی از طلا و نقره و اسبهای نشان دار نیکو و چهارپایان و مزارع در نظر زیبا و دلفریب است، (لیکن) اینها متاع زندگانی (فانی) دنیاست و نزد خداست منزل بازگشت نیکو.
عدالت از نظر اسلام :
ما می گوییم عدالت عبارتست از اینکه توحید، از طریق عبدِ مطلق و رسولِ مطلق و انبیا و اوصیا در عصر ظهور محقق می شود.
عدالت در شکل لیبرال دموکراسی و شکل های دیگر، تجسّد دنیاپرستی است که از طریق ُولاتِ جور محقق می شود. که نظریات عدالت اجتماعی – نه عدالت تاریخی در فلسفه تاریخ – و نظریات عدالت اجتماعی در علوم اجتماعی همه آن به تحقق ولایت توحید و یا ولایت باطل و شرک، برمی گردند. تحلیل همه نظریات عدالت در نهایت به همین میرسد.
البته نظریات التقاطی هم داریم مثل نظریه ارسطو و افلاطون که در همه عرصه هایی که از عدالت بحث می کنند، وقتی دقت می کنید کاملاً التقاطی هستند. بین خدا و دنیا را جمع کرده و یک نظریه آورده اند.
علمای یونان قدیم گفته اند عدالت اخلاقی یعنی حاکمیت قوه عاقله بر قوا، یک نظریه التقاطی است.
ولی ما می گوئیم عدالت اخلاقی یعنی حاکمیت توحید بر قوا، یعنی حاکمیت ولایت نبی اکرم(ص) بر قوا. بر اساس این نظریه، نظریه عدالت تکوینی نظریه لا اله الا الله است. و برنامه آن، برنامه ربوبیت خدای متعال بر جهان است
نظریه عدالت تاریخی:
نظریه ولایت نبی اکرم(ص) بر جهان بسطِ عبادت است: «بنا عُبِدَ الله، بنا عُرِفَ الله». «اشهد ان محمداً عبده و رسوله». که این عدالت تاریخی در مسیر درگیری کلمه “کفر “و کلمه “ایمان “در مراحل تاریخ، از طریق انبیا و اوصیا به عصر ظهور می رسد ودر عصر ظهور تجلی نبی اکرم(ص) است که عصر برچیده شدن ظلمات و ولایت باطل است.
عصر ظهور ، دوره ظهور و تجلی نبی اکرم(ص) و امیرالمومنین(ع) در عالم است. که درآن عالم،” بیت النور” می شود ” صلاه ” اقامه می شود و همه زندگی بر محور این ستون است وتمام زندگی، ذکر و عبادت و صلاه و توحیدو لذت وبهجت هم است
قلب و روح و عقل و جسم ما رزق می خواهدو این ارزاق یا از شیطان می رسد که می شود ابتهاجات مادی؛ ویا از طریق نبی اکرم(ص) می رسد که می شود بهجت های معنوی و همه می شود توحید.
این نظریه عدالت تاریخی که عرض کردم اگر خوب دقت نمائید، جوامع، تجسّد روح ُولات هستند. یا صبغه الله است که ولایت نبی اکرم(ص) است یا صبغه الشیطان است. این بحث وقتی تبدیل به نظریه اجتماعی می شود، به نظریه ولایت فقیه، می رسد که نظریه تحقق عدالت اجتماعی است
برنامه تحقق نظریه عدالت تارخی ، انقلاب اسلامی است، انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی سه مرحله داشت: ایجاد یک حاکمیت دینی در جمهوری اسلامی، بیداری اسلامی در دنیای اسلام و عدالت-خواهی معنوی در جهان.
در مبنای امام خامنه ای هم همین مراحل تفصیل داده می شوند ، انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و امت اسلامی برنامه تحقق نظریه عدا لت تاریخی است.
حضرت امام(ره) برای اینکه نظریه ولایت فقیه، که نظریه عدالت و نظریه توحید هم است را محقق بکنند، ولایت فقیه را شعبه ای از ولایت مفوضه نبی اکرم(ص) می دانند که بستر تحقق بندگی در عالم است.
امام برای تحقق این نظریه کتاب نوشتند و اول نظریه را فی الجمله تدوین کردند ولی بعد از تبین نظریه، برنامه شان می شود “انقلاب اسلامی” و سپس می شود “بسط انقلاب اسلامی” به جهان و عبور از مرزها و درگیری با آمریکا .
روند تحقق نظریه عدالت اجتماعی توسط امام خمینی:
امام(ره) اول یک محور در داخل معین می کنند به نام شاه که او را محور باطل می دانند و این همان اندیشه ولایت است. یعنی همین طور که طرف حق بر مدار ولایت محقق می شود، آن طرف هم بر مدار باطل محقق می شودو با پرچمدار ولایت می جنگند.
امام خمینی(ره) وقتی شاه را از اریکه قدرت به پایین می کشند ، پرچمدار بعدی کفر و باطل را معین می کنند که آمریکا است چراکه اصلاً تحقق عدالت جز درگیری با باطل محقق نمی شود و این هم باید بر محور پرچمدار باشد. نمی شود پرچمدار باطل را رها کنید و بگویید ما داریم مبارزه می کنیم. نظریه تحقق عدالت، نظریه درگیری با آمریکا و با کلِّ تمدن مادی بر محور پرچمدار آن آمریکا است.این برنامه تحقق عدالت است.اگر بخواهیم ولایت فقیه محقق شود، باید با آمریکا درگیر شویم.
تفاوت حضرت امام(ره) با دیگر فقهایی که قائل به ولایت مطلقه فقیه بودند، در افقِ نگاهِ امام، نسبت به مأموریت این ولایت مطلقه است. امام در بیانات شان، پرچمداران کفر جهان را معین می کنند؛ یعنی ولایت مطلقه فقیه که نظریه عدالت اجتماعیِ امام است، موضوع درگیری اش ، کل جامعه جهانی است. نمی گوید “ما در ایران می خواهیم نظامی بر مدار ولایت فقیه درست کنیم” می گوید: “پرچمداران کفر، کفر را در جهان دارند محقق و استراتژی برای جهان معین می کنند، همین کار را ما باید بکنیم”
مدیریت جهانی، مقیاس تصرف ولایت فقیه است. پس تفاوت نظریه امام با بقیه در اینجاست. ولایت مطلقه یک فقیه عادلِ متولی به ولایت امام زمان(عج) که مسیر تحقق ولایت امام زمان(عج) است. شعبه ای از ولایت امام زمان(عج) است. تجلی از ولایت حضرت و بستر تحقق ولایت امام زمان(عج) در عرصه حیات اجتماعی است. که اگر این جاری شود، صبغه آن ولایت در زندگی اجتماعی می آید و می شود: “صبغه الله”. این نظریه عدالت اجتماعیِ امام بود.
مسیر و برنامه تحقق نظریه عدالت اجتماعی امام (رض) یک انقلابِ عظیم بود، انقلابی که از درگیری با محور باطل در مقیاس ملی شروع می شود، بعدها می آید در دنیای اسلام و سپس می رود در مقیاس جامعه جهانی. برنامه تحقق، برنامه درگیری با نظام ولایتِ باطل است. یعنی یک طرف ولایت فقیهی که به تفسیر امام، شعبه ای از ولایت نبی اکرم(ص) است و طریق تحقق اوست؛ و یک طرف هم ولایت باطل است که شعبه ای از ولایت ابلیس است و طریق تحقق ولایت ابلیس، ولایت اولیای طاغوت است. بنابراین درگیری، برنامه تحقق این نظریه عدالت است.
مقیاس این درگیری حق و باطل مقیاس ملی نیست ، حضرت امام(ره) در مقیاس ملی با محور طاغوت که سلطنت و شاه بود، می جنگید، در دنیای اسلام با سران کفر و نفاق و در جهان هم با آمریکا می جنگید. این برنامه تحقق عدالت است که باید همان ۵ مرحله – یا به تعبیر امام سه مرحله- را طی بکند. اگر بخواهیم برنامه ریزی دقیق بکنیم، ۵ مرحله است.
از جمله الزامات تحقق این عدالت این که ما باید یک نظریه پردازی برای تحقق این عدالت در همه عرصه های اجتماعی، بکنیم. و اینکه چگونه می شود در بنیان های اخلاقی، دانش و تکنولوژی اجتماعی و در حوزه اخلاق ودر در ساختارهای خرد، کلان و توسعه اجتماعی این نظریه یعنی ولایت نبی اکرم(ص) را جریان داد
ما باید مشخص کنیم در مقیاس ملی، بین المللی و جامعه جهانی نظریه ولایت فقیه چگونه محقق می شود ، باید این مسئله را برنامه ریزی کنیم و تا این مسئله تبدیل به برنامه دقیق نشود، قابل تحقق نیست. این برنامه، اعم از برنامه انقلابِ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است.
ما بر محور ولایت فقیه باید برنامه انقلاب سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در مقیاس جامعه جهانی داشته باشیم تا بتوانیم مقابل آنها بایستیم. همان طور که نظام استکباری به دنبال عدالت بر محور لیبرال دموکراسی است و همین امر را دنبال می کند و مارکسیستها هم قبل از اینکه شکست بخورند، یک برنامه جامع برای ایجاد یک انقلاب سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در جهان داشتند ومی گفتند “در کلِ جهان باید انقلاب های کارگری راه بیفتد چراکه به نظرشان این انقلاب ها، هم نظام سیاسی، هم نظام فرهنگی و هم نظام اقتصادی را عوض می کرد و درنهایت دین از عرصه فرهنگ و دولت از عرصه نظام سیاسی و مالکیت از عرصه نظام اقتصادی حذف می شد. این نظریه کلانِ آنها برای تحقق عدالت در جهان بود.
مارکسیست های می گفتند یک انقلاب سیاسی، فرهنگی و اقتصادی باید راه بیفتد که البته آنها انقلاب اقتصادی را اصل می دانستند. نتیجه آن هم، نفی مالکیت، دین و دولت در عرصه اقتصاد، فرهنگ و سیاست است. در حال حاضر نیز جریان لیبرال دموکراسی هم همین است.
برنامه های جریان لیبرال – دموکراسی برای بسط برنامه های خود د رسراسر جهان است و برای تحقق لیبرال دموکراسی در جهان و ایجاد دهکده واحد جهانی، برنامه جامع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، هم برای جهان، هم برای مناطق و هم برای ملیت ها دارند و در عین این که برای جهان برنامه ریزی می کنند، برای خاورمیانه – به اصلاح استعماری خودشان که این اصطلاح خاور میانه هم از آنهاست وهمچنین برای آمریکای لاتین و دیگر کشورها برنامه دارند.
برنامه جامع برای بسط انقلاب اسلامی درجهان:
اگر ما مدعی عدالت اسلامی هستیم، باید برای انقلاب فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در جهان، در مناطق و روابط بین ملتها و دولت ها و در مقیاس ملی، برنامه داشته باشیم و اساسا برنامه انقلاب اسلامی برای همین منظور است.
نظریه عدالت اجتماعی، در مسیر عدالتِ تکوینی که توحید است و عدالت تاریخی که تحقق ولایت نبی اکرم(ص) است قابل بحث است ، نظریه ولایت فقیه، ولایت نبی اکرم(ص) در بستر تحقق کلمه «لا اله الا الله» است. لذا ایشان ارکان توحید می شوند و “عبدِ مطلق” هستند و ولایت فقیه نیز بستر تحقق ولایت نبی اکرم(ص) است که شعبه از آن ولایت مفوضه است و برنامه تحقق آن، انقلاب هم اسلامی است و برنامه انقلاب اسلامی، برنامه ای در مقیاس جامعه جهانی و بین دولت و ملتها و در مقیاس ملی، و اعم از برنامه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است که محور آن هم درگیری تمام عیار و جنگ کاملِ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با جهان است.
قران روی مردم ایران حساب باز کرده”يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّـهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّـهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ ۚ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ(34) ای گروهی که ایمان آورده‌اید، هر که از شما از دین خود مُرتَد شود به زودی خدا قومی را که بسیار دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند و نسبت به مؤمنان سرافکنده و فروتن و به کافران سرافراز و مقتدرند (به نصرت اسلام) برانگیزد که در راه خدا جهاد کنند و (در راه دین) از نکوهش و ملامت احدی باک ندارند. این است فضل خدا، به هر که خواهد عطا کند و خدا را رحمت وسیع بی‌منتهاست و (به احوال همه) دانا است.
وقتی این ایه نازل شد پیامبر صلی الله علیه واله وسلم دست بر شانه سلمان گذارد وفرمود” لو کان الدین معلقا لثریا لتناوله من ابناء فارس” اگ دین از دست رس بشیت دور شود این فرزندان ایران زمین هستند که دین به همه وجودشان عجین شده است.
اگر شما این جنگ را تعطیل کنید، نمی توانید عدالت اسلامی را محقق کنید، جنگ بین حق و باطل ، برنامه و تاکتیک می خواهد و دراین برنامه تاکتیک های مختلفی چون عقب نشینی و پیشروی وجود دارد دارد،استراتژی نظریه تحقق نظریه ولایت فقیه، عبارتست از:” درگیری بین حق و باطل”.
امام (رض)هم از همین طریق حرکت می کردند و در واقع اصلِ استراتژیک برنامه ریزی امام، درگیری همه جانبه با کفر بود و عدالت از بستر درگیری توحید با کفر،و بستر درگیری ایمان و شرک وهمچنین از بستر درگیری ولایت نبی اکرم(ص) و ولایت ابلیس، و درگیری ولایت فقیه با ولایتِ استکباری که شعبه ای از ولایت ابلیس است، محقق می شود.
موضوع درگیری حق و باطل:
تمام موضوعاتی که آنها در مورد آن برنامه ریزی می کنند، موضوعِ درگیری است، کسی مناسب پرچمداری در دولت اسلامی است که این مسائل بفهمد و متوجه شود اگر کسی اینها را نمی فهمد،برای کشور ترکیه خوب است. چون نظامِ ترکیه، نظامِ سکولار است. البته معلوم نیست بهترین گزینه باشد؛ ولی خوب است. اگر اینها را نسبت به انقلاب اسلامی بفهمند مفید هستند.
اگر این فهم را داشته باشند، در برنامه ریزی ممکن است تاکتیکی عمل بکنند. یعنی یک جا پیش روی و یک جا عقب نشینی کنند. چراکه میدان، میدانِ جنگ است و عقب نشینیِ تاکتیکی هم جزء جنگ است ولی هیچ وقت جنگ را تعطیل نمی کنیم. ممکن است گفتگو هم بکنیم. ولی گفتگو، یک برنامه در مسیر استراتژیِ درگیری است. نه این که گفتگو، استراتژی بشود.
دروایل انقلاب گروههای لیبرال و مارکسیست به دنبال ربودن انقلاب سلامی از مردم بودند ، کسانی که انقلاب اسلامی را یک انقلابِ اجتماعی برای حذف نظام سلطنتی می دانند، می گویند بعد از انقلاب یا باید کمونیسم و یا باید لیبرال دموکراسی بیاید. بعضی گروهک های مسلح در وایل انقلاب می گفتند شما علمِ مبارزه ندارید. روحانیت باید کنار برود و ما که علم مبارزه را داریم!
نباید انقلاب اسلامی بعد از ۳۵ سال به این نقطه برسد که بگوییم باید دموکراسی محقق شود. برای دموکراسی که نمی شود خون داد. یک قطره خون هم برای دموکراسی حیف است. این شهدایی که ما دادیم، برای دموکراسی ندادیم مگر ما دموکراسی پرست هستیم ؟! آنها برای تحقق آرمان ها و منویاتِ مادی خودشان، برای پرستش دنیا، جنگ راه می اندازند. بیش از ۴۰ میلیون کشته هم از جهان می گیرند. آماری که در جنگ جهانی اول می دهند، فقط در ایران ۷ میلیون نفر از قحطی کشته شدند. قبل و بعد از جنگ جهانی آمار گرفتند، ۷ میلیون نفر کاهش پیدا کرد. ببینید در جهان چه قدر کشته شدند. برای تحققِ دنیاپرستی و بت پرستی، نظامِ استکباری و عدالتی که خودشان تعریف می کنند.
تحقق عدالت اجتماعی در جامعه ما، از بستر بسطِ ولایت فقیه در مقیاس جامعه جهانی، محقق می شود ، اگر بخواهیم این مدلِ خودمان را جهانی بکنیم، به نسبتی که موازنه جهانی را تغییر می دهیم، موفق به اقامه عدالت در مقیاس ملی می شویم. ولی اگر در آن مقیاس عقب نشینی کنیم، امکان تحقق عدالت یعنی ولایت حقه و توحید، در مقیاس ملی آسیب پذیر می شود
ما باید دنبال تولید برنامه برای این مراحل که برنامه تحقق عدالت است، باشیم که از طریق انقلابِ فرهنگی، از جمله انقلابِ علمی و از جمله تحقق علوم انسانی اسلامی، ممکن است این برنامه ریزی واقع بشود.
************
پی نوشتها :
1-    ﴿مائده/8﴾
2-    ﴿حجرات/٩﴾
3-    (زخرف / ۸۴ )
4-    (ملک /3 )
5-    ﴿انبیاء/22﴾
6-    ﴿کهف/٢٩﴾
7-    ﴿قصص/5﴾
8-    ﴿بقره/256﴾
9-    ﴿بقره/٢٥٧﴾
10-    ( انعام / ۱۱۵)
11-    ﴿ مائده/55 ﴾
12-    ﴿توبه /33وصف/9﴾
13-    ﴿فتح/٢٨﴾
14-    ﴿نور/٥٥﴾
15-    (فجر/1تا4)
16-    ﴿ ابراهیم 25و24﴾
17-    ﴿احزاب/٧٢﴾
18-    ﴿بقره/١٣٨﴾
19-    ﴿مائده/٣﴾
20-    ﴿حدید/٢٥﴾
21-    ﴿کهف/٢٨﴾
22-    ﴿انعام/٥٢﴾
23-    ﴿نور/35و36﴾
24-    ﴿نور/٣٧﴾
25-    ﴿فاطر/29﴾
26-    (معارج / ۲۳)
27-    ﴿بقره/17﴾
28-    ﴿معارج/23﴾
29-    ﴿ال عمران/١٤٦﴾
30-    ﴿نساء/76﴾
31-    ﴿رعد/29﴾
32-    (اعراف / ۹۶)
33-    ﴿١٤/ال عمران﴾
34-    ﴿مائده/54﴾
35-   

جستجو