عاشورای حسینی سرچشمه انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره)

آنچه در عاشورا سال شصت و یک هجری اتفاق افتاد گرچه به ظاهر یک حادثه می نمود، امّا حماسه‌ای عظیم و تکان دهنده بود که وجدانهای خفته را بیدار کرد و خون رشادت و آگاهی را در رگها ی اُمّت اسلامی دوانید. در واقع عاشورا به مکتبی تبدیل گردید که ستمدیدگان را بر ضد ظلم شورانید. از این رو ائمه هُدی‌ (ع) بر حادثه کربلا به عنوان برنامه‌ای تحول آفرین، احیاگر و بسیج کننده تأکید داشتند و همواره می‌کوشیدند تا آن را زنده و سازنده نگه دارند.
امام خمینی (ره) که به حق در سخن و رهنمود، در قیام و عمل در حفظ میراث عاشورا اسوة بی‌بدیلی در تاریخ معاصر تشیع بود،‌ می‌فرمود: «دستور آموزندة کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا باید سرمشق امت اسلامی باشد. قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین. عاشوار قیام عدالتخواهان با  عددی قلیل و ایمان و عشق بزرگ در مقابل ستمگران کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که این برنامه سرلوحه زندگی امت در هر روز و در هر سرزمین باشد.»

آن رهبر فرزانه در عمل این دیدگاه خود را پیاده کرد وبا الهام از عاشورای حسینی در مقابل یزیدیان زمان ایستاد و بساط ظلم و ستم را از سرزمین ایران برچید.
رهبر کبیر انقلاب، پیوستگی انقلاب اسلامی با عاشورا را خودش اینگونه بیان می‌فرماید: «روزهایی که بر ما گذشت عاشورای مکرّر بود و میدانها و خیابانها و کوی و بر زنهایی که خون فرزندان اسلام در آن ریخت کربلای مکرّر،….. هفده شهریور مکرر عاشورا و میدان شهداء مکرّر کربلا کاخ ستمگری را با خون در هم کوبید. کربلای ما کاخ سطنت شیطانی را فرو ریخت.»
تأثیر پذیری انقلاب اسلامی از حماسه حسینی
امام خمینی (ره) با تأثیر پذیری از سرمشهای نهضت امام حسین(ع) توانست مسلمانان را رهبری کرده و انقلاب اسلامی را به پیروزی برساند.
در  واقع انقلاب اسلامی ایران در پیروی از این سرمشها متأثر از قیام امام حسین (ع) است.
در این مقاله به صورت مختصر ضمن ترسیم برخی از سرمشهای نهضت امام حسین (ع)، تأثیر پذیری انقلاب اسلامی از آنها با رهبری امام خمینی را تبیین خواهیم کرد.
سرمشهای نهضت امام حسین (ع)
1- سازش ناپذیری با باطل و ستم
امام خمینی (ره) بر ترسیم دو جناح حق و باطل و مبارزه قاطع با اهل فساد و ستم به معنای عام آن و سازش ناپذیری با آن تأکید می‌ورزید و در هدف خویش در این راستا از قاطعیت، عزم راسخ و تغییر ناپذیری برخوردار بود.
امام خمینی (ره) این سخن استوار امام حسین (ع) را به یاد داشت که خطاب به برادرش محمد حنفیه فرمود: « یا اَخی وَ اللهِ لَوْ یَکُن فِی الدُّنیا مَلْجَاٌ وَ‌لا مَأوی لَما بایَعْتُ یَزیدَ‌بْنَ مُعاوِیَةَ؛‌
برادرم!‌به خدا سوگند اگر در دنیا پناه و پناهگاهی وجود نداشته باشد، هرگز با یزید بیعت نمی‌کنم.» بدین جهت فریاد زد: « [آیا] خمینی می‌تواند تفاهم کند با ظلم. خمینی آنجا  هم که بود مَجْد اسلام را حفظ می‌کرد، [آیا] می‌تواند حفظ نکند؟ اسلامی که پیغمبر اکرم(ص) این قدر زحمت کشیده است.
[آیا] خمینی و امثال خمینی می‌توانند یک چیزی بگویند که برخلاف مصالح اسلام باشد؟»
امام حسین (ع) در منزل بیضه فرصتی بدست آورد تا با سپاهیان حُرّ سخن گوید و حقایقی را با آنان د رمیان بگذارد و دلیل قیام و انگیزة مبارزه خود را اعلام کند. آن حضرت در آنجا فرمود: «اَیُّها النّاسُ اِنَّ رَسُولَ اللهِ قالَ مَنْ رَأی سُلْطاناً جائِراً مُستَحِّلاً لِحَرامِ اللهِ ناکِئاً عَهْدَهُ مُخالفاً‌لِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ یَعْمَلُ فی عِبادِ اللهِ بِالْاِثْمِ وَ‌ الْعُدوانِ فَلَمْ یُغَیَّز عَلَیْهِ بِفِعْلٍ وَ‌لاقَوْلٍ کانَ حَقّاً عَلَی اللهِ اَنْ یُدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ؛
ای مردم!‌رسول خدا (ص) فرمود: هر کس سلطان زورگویی را ببیند که حرام خدا را حلال نموده و پیمان الهی را در هم می‌شکند، با سنت پیامبر خدا از در مخالفت برآمده، در میان بندگان خدا راه گناه و عداوت در پیش می‌گیرد، ولی او در مقابل چنین فرد جائری با عمل و یا گفتاری اظهار مخالفت ننماید، بر خداوند است که او را به محل همان سطان زورگو [آتش جهنم] داخل کند.»
اما خمینی (ره) نیز هشدار می‌داد: «اینهایی که به امور جامعه و مصیبت‌های مردم اهتمام ندارند وازجنایاتی که در کشور اسلامی می‌شود غافلند و ساکتند و سرگرم خوردن ولذت بُردن و زندگی مادی خود هستند، مصداق همان آیه شریفه‌اند: (یَتمَتَّعونَ وَ یَأْکُلُونَ کَما تأْکُلُ الْاَنعامُ وُ‌النّارُ مَثْویّ لَهُمْ)؛ «بهره می برند و می خورند چنانکه حیوانات می‌خورند و جایشان جهنم است.»

2- فداکاری برای احیاء حق
زنده نگاه داشتن عاشورا به معنی زنده ماندن تمام ارزشهای والای الهی  انسانی است؛‌یعنی مصونیت جامعه در برابر تمام سلطه گریها،‌استبدادها و جهالتها و تلاش در جهت احیای فضایل و فداکاری در این راه. حضرت امام حسین (ع) انگیزه قیام خود را در این موضوع مهم و اساسی چنین بیان می‌دارد:‌
«اَلا تَرَوْنَ اِلّی الْحَقَّ لایُعْمَلُ بِهِ وَ اِلَی الْباطِلِ لایَتناهی عَنْهُ لِیَرْغَبَ الْمؤْمِنُ فی لِقاءِ اللهِ فَاِنْی لا اَریَ الْمَوْتَ اِلاّ سَعادَةٌ وَالْحَیاةَ مَعَ‌الظّالِمینَ اِلاّ بَرَماّ؛
آیا نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل رو گردانی وجود ندارد. شایسته است [در چنین وضعی] انسان با ایمان به سوی دیدار پروردگار بشتابد. پس من مرگ را جزء سعادت و زندگی با ستمگران را جز ملال و دلتنگی نمی‌دانم.»‌
امام خمینی (ره) نیز بررویش فضیلت و محور ذائل اهتمام می‌ورزید و در این راستا از هر گونه مجاهدت مضایقه نمی‌نمود. او برای رسیدن به چنین مقصد مقدسی قیام عاشورا را تذکر می‌داد و می‌فرمود: «سید الشهداء(ع) برای اسلام خودش را به کشتن داد.»  و می‌فرمود:‌«حضرت سید الشهداء (ع) را کشتند اما [این کشته شدن] اطاعت خدا بود، تمام حیثیت برای او بود. از این حیث هیچ شکستی در کار نبود.»
امام خمینی (ره) دربارة حرکت خودش  در راه احیای حق می‌فرماید:‌«من مصمم هستم که از پای ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خودش بنشانم و یا در پیشگاه مقدس حق تعالی با عذر وفود کنم.»
ودر جای دیگر آمادگی خود را برای شهادت در راه پیروزی انقلاب اعلام نموده و می‌فرمایند: «اگر با کشتن من انقلاب به نتیجه کامل خود برسد چرا به چنین امری راضی نباشم؟»
امام  در جهت محو عواملی که فضیلتها را از بین برده‌اند و نیز برای مبارزه با رژیم پهلوی به عنوان عامل رذالت و مانع احیای ارزشها فریاد می‌زند:« من هرگز حتی برای یک لحظه هم موضع خود را تغییر نمی‌دهم. این تکلیف الهی است و در صورت سکوت مسئول خواهم بود.»

3- تحول روحی
حضرت امام حسین (ع) در یاران و اصحاب خویش آنچنان تحوّل روحی و فکری ایجاد نمودند که هر کدام در فداکاری و ایثار بر یکدیگر سبقت می‌گرفتند، مثل اینکه به یک کانون نور وصل شده بودند. همه می‌گفتند با قلب و سینه‌هایمان از تو دفاع خواهیم کرد:

گر بر کنم دل ازتو و بردارم از تو مهر
این مهر برکه افکنم آن دل کجا برم

امام حسین (ع) خود، یاران خویش را چنین معرفی می‌کندک
«اَمّا بَعْدُ فَاِنْی لااَعَلَمُ اَصْحاباً اَوْفی وَ‌ لا خَیْراً مِنْ اَصْحابی وَ لا اَهْلَ بَیْتِ اَبَرَّ وَ لا اَوَصَلَ وَ لا اَفْضَلَ مِنْ اَهْلِ بَیْتی فَجَزاکُمُ اللهُ عَنّی خَیْراً».
اما بعد، من یارانی با وفاتر و بهتر از اصحاب خود و اهل بیتی نیکوتر و بهتر از اهل بیت خود سراغ ندارم. پس خداوند از طرف من به شما پاداش خی دهد.»‌
نمونه‌های وارستگی، ایثار و پایداری یاران و اهل بیت امام حسین (ع) را می توان در محورهای ذیل مشاهده کرد:
الف) وقتی آن حضرت در شب عاشورا فرمود: « اَلا وَ اِنّی قَدْ اَذِنْتُ لَکُمْ فَانْطَلِقُوا جَمیعاً فی حِلَّ لَیْسَ عَلَیْکُمْ مِنّی ذِمامٌ».
آگاه باشید که به همه شما اجازه دادم، پس همه شما بدون این که هیچ بیعتی از من بر شما باشد، بروید»، حضرت عباس (ع) دیگر برادران امام، پسران  برادرش و دو فرزند عبدالله بن جعفر نخستین کسانی بودند که سخن گفتند و خاطر نشان ساختند که ما چنین نخواهیم کرد. ما بعد از تو نخواهیم ماند و خداوند ما را بعد از تو زنده ندارد.
ب) در همین ماجراء مسلم بن عوسجه برخاست و گفت: «وَاللهِ لَوْ عَلِمْتُ اَنّی اُقْتَلُ ثُمَّ اُحْیی ثُمَّ اُحْرَقُ حَیَاً ثُمَّ اُذْری- یُفْعَلُ ذلِکَ بی سَبْعینَ‌مَرَّةٌ – ما فارَقْتُکَ حَتّی اَلْقی حِمامی دُونَکَ فَکَیْفَ لا اَفْعْلُ ذلِکَ وَ اِنَّما هِیَ  الُکَرامَةُ الَّتی لاانْقِضاءَ لَها اَبَداً؛
به خدا سوگند اگر بدانم که کشته می‌شوم، سپس زنده می‌شوم، آنگاه زنده زنده سوزانده شوم و دوباره زنده‌ام کنند و به بادم دهند و هفتاد بار این کار تکرار شود،‌دست از تو بر ندارم تا مرگ خویش را در یاری تو دریابم. چگونه این کار را نکنم با اینکه جز یک کشتن نیست، سپس برای آن کرامتی است که هرگز پایان نمی پذیرد».

ج) در همان لحظات حساس به محمد بن بشر حضرمی که از اصحاب اما بود گفتند: به خدا جان او و جان خود را در راه خدا حساب می‌کنم. آیا بعد از حسین (ع) زنده بمانم؟‌وقتی که امام حسین (ع) سخن او را شنید فرمود: خدایت رحمت کند. برو او را از اسارت برهان. جواب داد: چگونه شما را رها کنم؟
د) در لحظات واپسین شب عاشورا دو نفر از یاران ما با هم شوخی می‌کردند. بُریر از زهَاد و پارسایان و عارفان وارسته، در آن موقع حساس از شدت شادمانی در پوست خویش نمی‌گنجید و مدام لبخند بر لبهایش جاری بود و مزاح می‌کرد، به نحوی که حالت سرور او اعتراض و انتقاد عده ای از اصحاب را بر انگیخت و موجب تعجب آنان شد.
ه) در شب عاشورا، وقتی امام حسین (ع) فرمود هر کس از اصحاب و یاران بماند فردا شهید می‌شود،‌ قاسم که این سخنان را شنید، عرض کرد: آیا من هم از کشته شدگان خواهم بود؟ امام (ع) به او پاسخ مثبت داد، اما قبل از آنکه به پرسش قاسم پاسخ گوید از وی پرسید: « یا بُنیَّ کَیْفَ الْمَوْتُ عِنْدَکَ؛ فرزندم!‌مرگ نزد تو چگونه است؟». قاسم جواب داد : «یا عّمَّ اَحْلی مِنَ الْعَسَلِ؛  عمو جان! از عسل شیرین‌تر است. »
و) عقبة بن سمعان که از یاران و همراهان کاروان امام (ع) بود می گوید: در منزل قصر بنی مقاتل امام را خواب سبکی فرا گرفت در حالی که سوار بر اسب بود. بزودی دیدگانش را باز فرمود و دو یا سه بار آیه استرجاع را بر زبان جاری کرد. حضرت علی اکبر که پشت سر پدرش در حال حرکت بود چون شنید که بر زبان مبارک ما کلمه استرجاع جاری شده است،‌ علتش را پرسید. حضرت فرمود: فرزند عزیزم، اندکی به خواب رفتم که سواری عنان اسب مرا کشید و گفت « اَلَقَوْمُ یَسیرُونَ و الْمَنایا تَسْری اِلَیْهِمْ؛ این جمعیت حرکت می‌کنند و بلاها [و مرگ به سوی آنان حرکت می‌کند.»‌علی اکبر عرض کرد؛‌«اَوَلَسْنا عَلَی الْحَقَّ؛ آیا ما بر حق نیستیم؟ اما فرمود: «بَلی وَ الَّذی اِلَیْهِ مَرْجَعُ الْعِیادِ؛ سوگند به آنکه بازگشت بندگان به سوی اوست، این چنین است». علی اکبر عرض کرد:  فَاِذاً‌لاُنبالی، نَمُوتُ مُحِقّینَ؛  پس باکی نداریم، ما در حالی که بر حق هستیم می‌میریم.»
قویترین عامل تحول
امام خمینی (ره) برای ایجاد تحول اساسی و بنیادی در امت اسلامی ایران به سراغ قویترین عامل تحول روحی امّت اسلامی رفت و با درک صحیح و عمیق از مکتب  امام حسین (ع) و توانایی ارائه برنامه‌ای رشد دهنده، سوژه کربلا را به کار گرفت؛ زیرا می‌دانست هیچ موضوعی مانند آن در اعماق جان شیعیان نفوذ نکرده است.
آنان در هیچ واقعه‌ای به این میزان اشک نریخته و سوگواری نکرده و در هیچ مراسمی اینگونه به میدان نیامده‌اند. به علاوه این قیام آیینه تمام نمای ارزشهای انسانی و معنوی است و اوج ایثار، حماسه، عبادت و شوق ملکوتی را به نمایش می گذارد.
امام که در مکتب تربیتی حضرت سید الشهداء رشد کرده بود، با تعالیم عاشورایی خویش مردم را متحول نمود.
او می فرمود: «حضرت سید الشهداء به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم و در مقابل حکومت جائر چه باید کرد.»
«سید الشهداء و اصحاب و اهل بیت او آموختند تکلیف را، فداکاری در میدان، تبلیغ در خارج میدان. آنها به ما فهمانیدند که در مقابل حکومت جور نباید زنها بترسند. نباید مردها بترسند.»
سرانجام امام در بسیح مردم علیه حکومت جور و محو اسباب ستم و تعدی، موفق به تحول روحی در مردم با استفاده از چشمة جوشان کربلا گریدد. امام خود به این دگرگونی درونی مردم اشاره دارند و می‌فرمایند: «من خدا را شکر می‌کنم که ….یک تحول اساسی در ملت ما پیدا شد. تحولهای معنوی پیدا شد که این تحولها را نمی‌توانیم اسمی رویش بگذاریم، الا این که به دست خدا بود.»  حتی امام این را از پیروزی بر رژیم استبدادی مهمتر می‌داند و می‌فرماید:‌«تحول در ایران پیدا دشه، تحول روحی که از غلبه‌ای که بر طاغوت بود و او را عقب زد مهمتر و تمام دنیا متحیر شدند از تحول روحی که در ملت پیدا شد.»
امام از اینگونه تحول روحی و استقامت و مقاومت مردم در برابر ستم و تجاوز تقدیر می‌فرماید و می‌فرماید: « اینجانب از فداکاری ملت ایران تشکر کرده‌ام و قدرت و عظمت او را در پناه قرآن و احکام اسلام از خداوند متعال با تضرع خواهانم.»
4- امر به معرف و نهی از منکر
در قیام حضرت امام حسین (ع) سه موضوع نقش اساسی دارند:‌
1-    بیعت: عوامل حکومت اُموی اصرار داشتند که از امام حسین (ع) بیعت بگیرند، اما آن حضرت با شدّت در مقابل این تقاضا مقاومت نمود و به هیچ وجه حاضر به بیعت با یزید نگردید. همین امتناع از بیعت مشعل عاشورا را روشن کرد
2-    دعوت مردم کوفه: گرچه امام حسین (ع) بر حسب آگاهی‌های مختص امامت و پیشگوئیهای جدّش رسول اکرم (ص) به فراخوانی مردم کوفه خوشبین نمود و به لحاظ مسائل اجتماعی – سیاسی این شهر را بخوبی می‌شناخت، با این وجود موضوع اتمام حجت مطرح می‌گردد و امام حسین (ع) دعوت کوفیان را می‌پذیرد.
3-    سومین عامل که نیروی محرکة قیام عاشورا است، موضوع امر به معروف ونهی از منکر می‌باشد.
حضرت امام حسین 0ع) در وصیت به برادرش محمد حنیفه پس از شهادت به یگانگی خداوند و رسالت حضرت محمد (ص) و روز جزاء فرمودند: «وَ اِنّی لَمْ اَخْرُجْ أَشِراً وَ لابَطَراٌ وَ لا مُفْسِداٌ وَ لاظالزماً وَ اِنَّما خَرَجْتُ لَطَلَبِ الاِصلاحِ فی اُمَّهِ جَدّی؛ اُریدُ اَنْ اَمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَنْهی عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اَسیَرِ بِسیَرةِ وَ‌اَبی عَلِیَََََّ بْنِ اَبی طالِبٍ؛
من برای تفریح و تکبّر و فساد و ستم قیام نکردند،‌بلکه خروج من برای اصلاح امّت جدّم و پدرم علی بن ابی‌طالب (ع) رفتار کنم.»
امام خمینی (ره) نیز می‌فرمود:
«ما که تابع حضرت سید الشهداء هستیم باید ببینیم ایشان چه وضعی در زندگی داشت. قیامش، انگیزه‌اش نهی از منکر بود که منکری باید از بین برود من جمله قضیه حکومت جور، حکومت جور باید از بین برود.»
همچنین رهبری  انقلاب اسلامی در این خصوص به حماسه خمینی توجه کرده و به مبلغان و خطیبان اصرار می‌کند که با استفاده از عاشورا ریشه ستم و خیانت را که منکرات بزرگی هستند. قطع کنند: «اکنون که ماه محرم است، چون شمشیرهای الهی در دست سربازان اسلام و روحانیون معظم و خطبای محترم و شیعیان عالی مقام سید الشهداء است، باید حد اعلای استفاده از آن را بنمایند و با اتکاء به قدرت الهی ریشه‌های باقی مانده این درخت ستمکاری راقطع نمایند.»
امام خمینی (ره) در جای دیگر می‌گو ید: «سید الشهداء چه کرد و چه بساط ظلمی را بهم زد و ما هم چه کرده‌ایم…. ما محمدرضا را  از این مملکت بیرون کردیم… آن همه مفاسد و غیره وجود ندارد. این یک نعمت بزرگی است.»
5-    عزت آفرینی و شکست ناپذیری
در مکتب امام حسین (ع) کرامت و شرافت انسان ارزش دارند و سربلندی و عدم تسلیم در برابر دنیا طلبان و ستمگران اصل مهم و استواری می باشد. آن امام همام وقتی در محاصرة کامل سپاه پلیدی قرار گرفت فرمود: « لاوَاللهِ لا اُعطیْکُمْ بِیَدی اِعْطاءَ الذَّلیلِ وَ لا اَفَّرِ فِرارَ‌الْعَبیدِ؛  نه به خدا سوگند،‌من دست ذلّت به شما نخواهم داد و هرگز مانند بردگان فرار نمی‌کنم.»
روز عاشورا، امام حسین (ع) خطاب به  اراذل و تبهکاران اموی فرمود: «أَلا وَاِنَّ الدَّعِسشَ قَدْرَ کَزَبَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السَّلَّةِ وَهَیْهاتَ مِنَّا الذَّلَّةُ یَأْبی اللهُ الِکَ لَنا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤمِنُونَ‌ وَ حُجُورُ طابَتْ وَ‌طَهُرَتْ؛
آگاه باشید که زناکار پسر زناکار مرا میان مرگ و ذلت قرارداده است، ولی ذلت از ما دور است. خدا و رسولش و انسانهای با ایمان  ودامنهای پاک و پاکیزه از قبول آن برای ما امتناع می‌کنند.»‌
اما خمینی (ره) که از نسل آن اسوة حماسه آفرینان بود همچون اجداد طاهرینش هرگز زیر بار ذلت نرفت. او رنج تبعید و آوارگی را پذیرفت و برای خطرات جانی مهیا گشت ولی حسرت یک سازش جزئی را بر دل طاغوت و استکابر نهاد. او در مسیر مبارزه با ستم و تجاوز، و رهبری انقلاب اسلامی کراراً آموزه‌های عزت آفرین عاشورا را مورد تأکید و درس آموزی قرار می‌داد.
امام خمینی (ره) در یکی از بیانات خود خطاب به کارگزاران طاغوت فرمود:
«من اکنون قلب خود را برای سر نیزه های مأمورین شما حاضر کرده‌ام ولی برای قبول زروگوئیها و خضوع در مقابل جباریهای شما حضار نخواهم کرد.»
آن روح قدسی در هیچ شرایطی از مواضع اصولی خود دست بر نداشت و در مقابل استکبار و اهل شرکت و نفاق فریاد برآورد: «هیهات که خمینی د ربرابر تجاوز دیو سیرتان و مشکرکان کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا و امّت محمد و پیرون ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظاره‌گر صحنه‌های ذلّت و حقارت مسلمانان باشد. من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نموده‌ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم. قدرتها و ابر قدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکّه و تنها بماند، به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می‌دهیم و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان  اسلام خواب را از دیدگان جهانخوران و سرسپردگانی که به ستم و ظلم خویش اصرار می‌نمایند سلب خواهم کرد.»
امام خمینی (ره) با تأثیر پذیری از حماسه عاشورا و خطبه‌های پرهیجان امام حسین (ع) به دنیای استکبار چنین هشدار من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام می‌کنم که اگر جهانیان بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی آنان از پای نخواهیم نشست؛ یا همه آزاد می‌شویم و یا به آزادی بزرگتری که شهادت است می‌رسیم
می‌دهد: « من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام می‌کنم که اگر جهانیان بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی آنان از پای نخواهیم نشست؛ یا همه آزاد می‌شویم و یا به آزادی بزرگتری که شهادت است می‌رسیم… و از مرگ شرافتمندانه استقبال می‌کنیم ولی در هر حال پیروزی و موفقیت با ماست.»

تاثیر نهضت حسینی بر انقلاب اسلامی
در حالی که اکثر انقلاب های معاصر، سرچشمه ایدئولوژیک خود را از ناسیونالیسم ، بوژوازی، کمونیسم و… می گرفتند، مردم ایران به رهبری، امام خمینی، اسلام  را به عنوان ایدئولوژی انقلابی خود برگزیدند. دلیل بروز چنین رفتاری از مردم ایران بیش از هر چیز به فرهنگ سیاسی ایرانیان باز می گردد. با توجه به آنکه مهم ترین منبع فرهنگ سیاسی ایران، مبانی دینی و به طور خاص مذهب شیعه است و بخش عمده ای از رفتار سیاسی مردم نیز از این منبع متاثر است، بنابراین حرکت اسلامی مردم ایران در بهمن 57 نیز از این منبع ناشی شده است.
از این رو در نوشتار حاضر با در نظر گرفتن انقلاب اسلامی به عنوان تبیین کننده و تطبیق دهنده ی اندیشه های اسلامی با جامعه ی ایرانی به بررسی تاثیر نهضت حسینی بر انقلاب اسلامی با تاکید بر مقوله شهادت خواهیم پرداخت.
غلبه اصولیون بر اخباریون ، شیعیان را به دو گروه مجتهدان و مقلدان تقسیم نمود. بنابر اعتقاد اصولیون، در عصر حضور معصومین ، حاکمیت و اختیارات آن توسط ائمه اعمال می گردد ولی در زمان غیبت، از یک سو به دلیل حکمت الهی و اقتضای قاعده لطف که زمین خالی از حجت نباشد و از سوی دیگر از آنجا که حفظ نظم اسلامی باید به دست کسی انجام شود که آگاهی کاملی از احکام اسلام و قوانین آن داشته باشد، حق حاکمیت و ولایت تصرف در امور اجتماعی و سیاسی بر عهده جامع الشرایط گذاشته شده است.1
از این رو با تثبت و نهادینه شدن اجتهاد و تقلید، عملا جامعه شیعه به دو گروه اقلیت مجتهد و اکثریت مقلد تقسیم گردید و رهبری و هدایت دینی مردم و استنباط احکام اسلامی، به عنوان یکی از کارهای ویژه مهم روحانیت درآمد. این رویداد رابطه ای ناگسستنی در تمام مراحل زندگی میان مردم و روحانیت بوجود اورد که طی آن روحانیت سعی در برقراری ارتباط با مردم و گروههای مختلف نمود. این ارتباط به حدی قوی شکل گرفت که نقش روحانیت شیعه در مسائل سیاسی و اجتماعی ایران در زمان های مختلف غیر قابل انکار می نماید.
بنابراین در نظام روحانیت شیعه، به واسطه وجود مساله تقلید، نوعی رابطه معنوی میان توده مردم و رهبران مذهبی ایجاد شده است. به طوری که مردم تحت دستورات و نظرات قرار داشته و نوعی هم نوایی میان آنان شکل گرفته است. این همنواعی باعث شکل گیری قیام ها، جنبش ها، نهضت ها و در نهایت انقلاب اسلامی گردیده است.
شهید مطهری با ادعان به این مطلب که در طول تاریخ، روحانیون و علمای تسنن، سخنان و طرح های اصلاحی بیشتری  نسبت به علمای شیعه ارائه کرده اند، معتقد است که آنها نتوانسته اند یک حرکت اصلاحی عمیق بوجود بیاورند. به اعتقاد شهید مطهری علمای شیعه با اینکه کمتر در این زمینه ها حرف زده اند در طول یکصد سال اخیر حرکتهایی را رهبری کرده اند که نظیر هیچ کدامشان حتی در میان اهل سنت وجود نداشته است، چه رسد به روحانیت مسیحی و امثال اینها 3000
به عقیده شهید مطهری، این مسئله که روحانیت شیعه در طول تاریخ منشا حرکت های بزرگ شده است، دو دلیل عمده دارد. دلیل اول ویژگی خاص فرهنگ روحانیت شیعه است. به این معنا که فرهنگ شیعی یک فرهنگ زنده، حرکت زا و انقلاب آفرین است. این فرهنگ که از روش و اندیشه های امام علی (ع) تغذیه می کند، فرهنگی است که در تاریخ خود عاشورا، صحیفه سجادیه، دوره امامت و عصمت دویست و پنجاه ساله دارد و این در حالی است که هیچ یک از فرهنگهای دیگر چنین عناصر حرکت زائی در خود ندارند. دلیل دوم از نظر شهید مطهری این است که روحانیت شیعه که به دست ائمه شیعه پایه گذاری شده است بر اساس تضاد با قدرتهای سلطه گر ، انگار حقانیت پادشاهان و بی نیازی از قدرتهای حاکم پایه گذاری شده است. روحانیت شیعه از نظر معنوی متکی به خدا و از نظر اجتماعی متکی به مردم است و هیچگاه جزو دولت نبوده است. بنابراین مهمترین دلیلی که روحانیت توانسته انقلاب را رهبری کند، استقلال است و این حقیقت که آنها هیچگاه عضو دستگاههای دولتی و غیر دولتی نبوده اند و از آنها ابلاغ نمی گرفته اند.4
بنابرین در می یابیم که سنت اعتراض علیه حکومت های جبار. سنت شهادت، جاودانگی روح سنت بست نشینی و پناه گیری در جوار اماکن متبرکه ، مرثیه خوانی و عزاداری برای شهیدان تاریخ و… از جمله منابع قدرت سنتی شیعیان محسوب می گردنده که بدون درک آنها نمی توان فهم درستی از انقلاب اسلامی بدست آورد.
یکی از این مقولات، شهادت طلبی است که پیوند ناگسستنی با قیام امام حسین (ع) و واقعه عاشورا، دارد بطوریکه در طول تاریخ بهره برداری هرمنوتیکی روحانیون روحانیون شیعه از قرآن ، سنت و عاشورا، ظرفیت انقلابی گسترده ای در اختیار آنان گذاشته است.
مفاهیم شهید و شهادت در دین اسلام از تعبیر خاصی نسبت به ادیان دیگر بر خوردار می باشد.شهادت، مرگی از راه کشته شدن است که شهید آگاهانه و بخاطر هدف مقدس و به تعبیر قرآن «فی سبیل الله» انتخاب می کند. در واقع شهداء سعادت مندانی به شمار می آیند که عمری را در خدمت به اسلام و مسلمین گذرانده اند و در آخر نیز عمر فانی خود را به فیض عظیمی که دلباختگان به لقاء الله آرزو می کنند بخشیده اند. از این رو آنان جایگاهی والا دارند، زیرا زندگانی خویش را در راه هدفی الهی با سرافرازی به خیل شهدای راه حق پیوند زده اند.
در اسلام شهادت صفتی از «حیات معقول» به شمار می رود و شهید پس از پیامبر از مقام و جایگاهی برتر برخوردار می باشد. از این رو در قران مجید ، حدود ده آیه به صورت صریح درباره کسانی که در راه خدا کشته شده اند وجود دارد. زنده بودن شهید، رزق شهید ، آمرزش گناهان شهید، ضایع نشدن عمل شهید ، مسرت و خوشحالی شهید، وارد شدن در رحمت الهی و رستگاری شهید از جمله مسائلی می باشند که در این آیات به آنها اشاره شده است.
به مصداق آیات شریفه 169 تا 175 سوره آل عمران که می فرماید:«البته نپندارید که شهیدان راه خدا مرده اند بلکه زنده به حیات ابدی شدند و در نزد خدا متنعم خواهند بود. آنان به فضل و رحمتی که از خداوند نصیبشان گردیده شادمان اند و به آن مومنان که هنوز به آنها نپیوسته اند و بعدا در پی آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده دهند که از مردن هیچ نترسند و از فوت متاع دنیا هیچ غم مخورند و آنها را بشارت به نعمت و فضل خدا دهند و اینکه خداوند اجر اهل ایمان را هرگز ضایع نگرداند.» 6 در دین اسلام شهید همواره زنده است و حیات و ممات او همواره صفتی برای حیات طیبه محسوب می گردد.
از این رو روحانیون شیعه در طول تاریخ طی سخنرانی های خود با تفسیر روز آمد آیات و روایات ، و همچنین استفاده از نمادهای اسلامی نظیر شهادت ، امام حسین، کربلا، عاشورا، پیامبر، امام، عدالت و مفاهیم مقابل آن مانند ظلم، فساد، یزید و .. و بیان قول، فعل و تقریر معصومان، بر افکار عمومی جامعه تاثیر گذاشته اند و فرهنگ سیاسی جامعه را دچار تحول اساسی نموده و هویت سازی کرده اند.
بنابراین استفاده از عناصر شهادت طلبی و الگوی کربلا را می توان از جمله منابع قدرت روحانیون محسوب نمود.الگویی که در ایام محرم قوی ترین نیروی ملی و بسیج اجتماعی را در اختیار روحانیت قرار می دهد به شکلی که تمام ملت به سوی یک سوگواری با احساسات شدید تا آن درجه سوق داده می شوند که باور کردن آن برای کسانی که شاهد آن نبوده اند بسیار مشکل است.
این امر بویژه در دورانهایی که مبارزه علیه عامل خارجی انجام می گرفت از نتایج و اجتماع گسترده تری برخوردار می شد. به این صورت که مولفه های مذهب شیعه و همنچنین فضایی که در جامعه ایران نسبت به مظلومیت امام حسین وجود داشت. عامل تقویت کننده رفتار سیاسی روحانیون می گردید. به این ترتیب، ایدئولوژی، فرهنگ سیاسی و زمینه های تاریخی ایران، شرایطی را فراهم می آورد که رهبران مذهبی و روحانیون عالی رتبه بتوانند مردم را بسیج نموده و بر حوادث و رویدادهای سیاسی جامعه تاثیر بگذارند.
روحانیون می توانستند حادثه عاشورا را بازسازی نموده و آن را با گفتمانهای جدیدی وارد عرصه سیاسی ایران نمایند. از آنجایی که سلطه خارجی بر اساس شرایط غیر عادلانه ای ایجاد می شود، بنابراین می توانستند همانند «یزید» را در فرهنگ سیاسی ایران تشابه سازی نمایند و به این ترتیب ، مردمی که سالها در عزای امام حسین گریه کرده اند و از قیام وی، درس عبرت و شهادت فرا گرفته اند را وارد عرصه سیاسی و اجتماعی نمایند که زمینه ساز اعتراض علیه سلطه خارجی می باشد.
در این میان امام خمینی با درکی که از دین و به تبع آن فقه سیاسی و مقولات فقه سیاسی داشت، مسائل را به صورت متمایزی نسبت به فقهای پیش از خود مورد توجه قرار داد. امام خمینی با اعتقاد به اینکه «زندگی سیدالشهداء، زندگی حضرت صاحب سلام الله علیه ، زندگی همه انبیاء عالم، همه انبیا از اول، از آدم تا حالا همه شان این معنا بوده است که در مقابل جور، حکومت عدل را می خواستند درست کنند.» مبارزه علیه رژیم جائز پهلوی را سر مشق زندگی خود قرار دادند.
از این رو امام خمینی ، تقیه، امر به معروف و نهای از منکر، جهاد و شهادت را به صورت متفاوتی با فقهای قبلی تفسیر کرد و با توجه به ربط وثیقی که بین این چهار مقوله برقرار می نمود، هنگامی که شهادت امام حسین و عاشورا و کربلا و عبارت«کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» را در نظر می گرفت، تفسیری از قیام امام حسین به دست می داد که می توانست کنش انقلابی علیه رژیم پهلوی را برانگیزاند.
در واقع امام خمینی بیش از هر متاله شیعه که دارای منزلی قابل قیاس با وی باشد،خاطره کربلا را احساس حادی از ضرورت سیاسی به کار گرفته است.
مردمی که در طول چهارده قرن حماسه محمد، علی، زهرا، حسین، زینب، سلمان، ابوذر و صدها هزار زن و مرد دیگر را شنیده بودند و این حماسه ها با روحشان عجین شده بود بار دیگر همان ندای آشنا را از امام خمینی شنیدند و علی و حسین را در چهره او دیدند.
زیرا اندیشه سیاسی امام به دلیل خصلت دینی و ماهیت مکتبی خود، از پیوند عمیق و ناگسستنی با نهضت حسینی برخورداربوده است. چرا که از دیدگاه امام خمینی اسلام تنها به عیادت و برگزاری آئین های دینی ختم نمی شود، بلکه دعوت وی به آگاهی و بیداری ملل جهت فهم دین، برقراری ارتباط فرد با اجتماع، برقراری ارتباطات فرهنگی، داشتن استقلال فکری و احساس مسئولیت نمودن در قبال مسائل مهم جهان اسلام و مسلمین، نشان از آمیختگی اسلام با تمام وجوه زندگی انسان در قرائت دینی امام داشت.
در این راستا امام خمینی با ارایه تفسیر جامع و همه جانبه از تعالیم دینی، تلاش نمود بنیان فکری و ایدئولوژیکی جنبشهای اسلامی را غنا و قدرت بخشد.از این رو ایدئولوژی اسلامی در ایجاد و گسترش دامنه نفوذ و پیروزی انقلاب اسلامی نقش مهمی ایفا نمود. از این رو باید انقلاب ایران را به حساب آورد. زیرا مخالفت همه جانبه امام با رژیم شاهنشاهی و نفی ساطنت از سوی ایشان، به مفاهیم اساسی تشیع نظیر امامت، شهادت، اطاعت از مزجعیت روححانی،ريال ولایت فقیه و…رنگ و بوی ایدئولوژیکی داد و نقش بسیار مهمی در بنا مهادن سنگ انقلاب و پیش بردن آن به سمت پیروزی نهایی ایفا نمود.
در واقع ایدئولوژی تشیع که یک حس پرخاشگری علیه ظلم و مبارزه در راه خدا و در نهایت شهادت طلبی را در پیروان خویش زنده نگاه می دارد، با تلاش امام خمینی در راس گروه های مذهبی بر اذهان عمومی مسلط شد و با توجه به نفوذ عمیقی که در سطح جامعه داشت، به وسیله شبکه بسیار وسیع روحانیت در شهرها و روستاها گسترش یافت و توانست با بسیج عمومی مردم جایگزین ایدئولوژی حاکم گردد.
وقتی به عبارات امام درباره عاشورا رجوع می کنیم، ابتکار انقلابی امام را در استفاده از حادثه عاشورا مشاهده می نماییم: «تمام انبیا برای اصلاح جامعه آمده اند و همه آنها این مساله را داشتند که فرد باید فدای جامعه بشود، سیدالشهدا روی همین میزان خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا کرد تا جامعه اصلاح بشود.»
در واقه امام خمینی با اعتقاد به این امر که قیام و شهادت سید الشهدا (ع) باید ملاک عمل اجتماعی مسلمانان قرار گیرد، نهضت حسینی را مبنای حرکت خویش در انقلاب اسلامی قرار داد.«آنچه که سیدالشهداعمل کرد و آن ایده ای که او داشت و آن راهی که او رفت و آن پیروزی که بعد از شهادت برای او حاصل شد و برای اسلام حاصل شد. (روحانیون) به [برای] مردم روشن کنند و بفهمانند به صد نفر، می شود با یک همچو ظالمی دارای همه چیز کرد.»
از این رو امام در مورد رسالت ملت در مقام عاشورا می گوید: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا باید سر لوحه زندگی در هر روز در هر سرزمین باشد. همه روز باید ملت این معنا را داشته باشد که امروز عاشورا است و ما باید مقابل ظلم بایستیم و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را پیاده کنیم. انحصار به یک زمین ندارد انحصار به یک عده و افراد نمی شود، همه زمین ها باید این نقش را ایفا کنند و همه روزها» ، «این دستور آموزنده «این دستور آموزنده هم تکلیف است و هم مژده . تکلیف از آن جهت که مستضعفان با عده ای قلیل علیه مستکبران با ساز و برگ مجهز و قدرت شیطانی عظیم، مامورند چونان سرور شهیدان قیام کنند . و مژده بدین جهت که شهیدان ما در شمار شهیدان کربلا قرار داده است.»
امام خمینی که استقلال کشور را در عصر خود در خطر می دید ، خطاب به علما و مردم مسلمان ایران اعلام نمود که «امروز روزی نیست که به سیره سلف صالحان بتوان رفتار کرد، با سکوت و کناره گیری همه چیز را از دست خواهیم داد.» به عقیده امام ، «تکلیف ماها را حضرت سیدالشهدا معلوم کرده است: در میان جنگا زقلت عدد نترسید.»
«قیام ایشان با تعداد کم به خاطر آن بود که عذر را از ما ساقط کند.»، «حضرت سیدالشهدا به همه آموخت که در مقابل ظلم در مقابل ستم، در مقابل حکومت جایز چه باید کرد.»
بنابر همین مقولات ، منابع قدرت در اندیشه امام خمینی به دو دسته مادی و معنوی تقسیم می گردند. از این رو امام ضمن توجه به منابع مادی (مسائل نظامی دفاعی) به عنوان     عوامل تامین کننده نظم و امنیت ، بیشترین اهمیت را به منابع معنوی می دادند. امام قدرت حقیقی را از آن خدا و اسلام می دانستند و در زمینه معنوی قدرت ، تاکید زیادی بر باورهای ذهنی مردم داشتند. از این رو امام خمینی امدادهای غیبی، ایمان مردم، وحدت و روحیه شهادت طلبی را از عوامل پیروزی انقلاب اسلامی می دانستند و معتقد بودند «عشق به شهادت و عشق به لقاء الله، پیروزی می آورد. پیروزی را شمشیر نمی آورد، پیروزی را خون می آورد.»
اععتقاد شهید مطهری بر این مبنا بود که «جهاد اسلامی ، امر به معروف و نهی از منکر، وظیفه نوعی و دینی و اجر و پاداش شهیدان گردید و مردمی که سالها این آرزو را که در زمره یاران امام حسین باشند در سر می پروراندند و هر صبح و شام تکرار می کردند. « یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما». بناگاه خود را در صحنه ای مشاهده کردند که گویی حسین را به عینه می دیدند . مردم صحنه های کربلا ، خنین، بدر، احد، تبوک، و.. را در جلوی خویش می دیدند و همین باعث شد که به پا خیزند و از سرچشمه های عشق به خدا، وضو بسازند و یک سره بانک تکبیر بر هر چه ظلم و ستمگری است بزنند.»
در شرایطی که اندیشه ها و رفتار امام خمینی ، سکوت در مقابل حکومت باطل و بی تفاوتی بودن نسبت به وضع موجود جامعه را بر نمی تابید، محمد رضا شاه پهلوی سعی در کنترل و یا خنثی نمودن مذهب از جهات سیاسی می نمود، او که تلاش می کرد با اعمال فشار بر مدارس علوم دینی آنها را بی روح نگه دارد، علمای مذهبی، را «ارتجاع سیاه» و مبارزین مسلمان را «عوامل مرتجعین سیاه» لقب داد.
شاه که در اوج قدرت طلبی خود از یک سو غافل از آن بود یک فرد شیعه مسلمان و مومن همه چیز را حتی مسائل و موضوعات سیاسی و حکومتی را نیز در قالب مذهب و با زبان و مفاهیم مذهبی تفسیر و توجیه می کند. از سوی دیگر گمان می کرد با تبعید امام خمینی به خارج از کشور، مبارزه طلبی ایشان را نیز از صحنه تحولات آتی ایران خارج کرده است.
این در حالی بود که امام در آثار دوران تبعید خود بر لزوم پای فشاری بر نهضت حسینی و احکام اسلامی بیش از پیش پای می فشردند:«اسلام را عرصه بدارید و در عرصه آن به مردم ، نظیر عاشورا به وجود بیاورید…» زیرا «محرم، ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیای خداست که با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگی و کوبندگی به بشر داد و راه فنای ظالم و شکستن ستمکار را به فدایی دادن و فدایی شدن دانست و این خود سر لوحه تعلیمات اسلام است برای ملت ما تا آخر دهر.»
با توجه به آنکه حرکت سید الشهدا (ع) یک اقدام کاملا سیاسی بود که حضرت شرعا خود را مکلف به آن می دانست هدف نهایی و فلسفه وجودی این قیام نیز تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی بود.
در این راه که حضرت (ع) کاملا به سرنوشت حرکت آگاهی داشت، مصالحه و سازش با دشمن را بر خلاف مصالح اسلام و جامعه می پنداشت . از این رو حتی آگاهی از شهادت نیز مانعی ذدر سر راه امام حسین و یارانش ایجاد نکرد. زیرا سید الشهدا (ع) در هر حال خود را پیروز می دانست، چرا که ملاک پیروزی ، انجام تکلیف مبارزه با ظلم و تلاش برای بر پایی حکومت عدل بدین سان بود که امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب ، درهای جدیدی را در تحلیل صحیح و بهره بری کامل و اساسی از قیام امام حسین گشود و نهضت حسینی را سر مشق و الگوی انقلاب اسلامی قرار داد. زیرا امام خمینی نیز معتقد بود که «سید الشهدا (ع) به تکلیف شرعی الهی می خواست عمل بکند. غلبه کند، تکلیف شرعیش را عمل کرده ، مغلوب هم بشود، تکلیف سرعیش را عمل کرده، قضیه تکلیف است.»
در واقع امام خمینی قیام سید الشهدا (ع) را یک الگوی بزرگ می داند که از نقطه نظر فقهی و عمل به وظایف و تکالیف دینی، باید سرمشق قرار گیرد.
تاکید بر قیام عاشورا و فرهنگ شهادت طلبی نزد امام خمینی از چنان اهمیتی برخوردار بود که ایشان حتی در وصیت نامه سیاسی الهی خود نیز به تذکر در این باب پرداخته اند: «ما مفتخریم که ایوه معصومین ما صلوات الله و سلامه علیهم در راه تعالی دین اسلام و در راه پیاده کردن قران کریم که تشکیل حکومت عدل یکی از ابعاد آن است، در حبس و تبعید به سر برده و عاقبت در راه براندازی حکومتهای جائرانه و طاغوتیان زمان خود شهید شدند. و ما امروز مفتخریم که می خواهیم قران و سنت را پیاده کنیم و اقشار مختلفه ملت ما در این راه بزرگ سرنوشت ساز سر از پا نشناخته ، جان و مال و عزیزان خود را نثار راه خدا می کنند.»
در پایان با توجه به آنچه ذکر شد در می یابیم که انقلاب اسلامی ایران از بسیاری از جهات وامدار نهضت حسینی  و مقولاتی نظیر شهادت طلبی عاشورایی می باشد.در واقع اسلام به عنوان ایدوئولوژی انقلاب از سوی امام خمینی با مفاهیم عاشورایی آمیخته شد و مردمی ترین انقلاب قرن بیستم را رقم زد. در این انقلاب نفی سلطه و مبارزه با بیگانگان از یک سو و شهادت طلبی و آزادگی به شیوه های حسینی از سوی دیگر مد نظر امام خمینی  و مردم مسلمان ایران قرار گرفت. از این رو نهضت حسینی به عنوان سر منشاء انقلاب، تأثیر بسزایی نخست درشکل گیری مبارزات علیه رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی و سپس در جبهه‌های جنگ علیه تجاوزگران خارجی به جای گذاشت.

منابع:
1.    اما خمینی،‌شئون و اختیارات ولی فقیه، ترجمه ولادت فقیه از کتاب البیع، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1369، ص61.
2.    نقش بارز روحانیت در تاریخ معاصر ایران را می‌توان در نهضت تنباکو، انقلاب مشروطه، لغو قرار داد 1919 ،مخالفت با جمهوری خواهی رضا شاه، نهضت ملی شدن صنعت نفت، قیام 15 خرداد 1342، کاپیتولاسیون سال 1343،‌انقلاب اسلامیی و…. مشاهده نمود.
3.    مرتضی مطهری ،‌پیرامون انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات صدرا، چاپ  نهم، 1372، ص 179
4.    همان، صص 184-186
5.    علی اصغر کاظمی ،‌بحران توگرایی و فرهنگ سیاسی در ایران معاصر، تهران، قومس،‌1376، ص 128.
6.    قرآن مجید، سوره آل عمران، آیات 169-171.
7.    صحیفه نور، ج 20، ص 191.
8.    حمید عنایت، تفکر نوین سیاسی اسلامی، تهران، سپهر، 1362، ص 271.
9.    مرتضی مطهری،‌پیرامون انقلاب اسلامی، تهران،انتشارات صدرا، چاپ نهم، 1372، صص 119-121.
10.    جمعی از نویسندگان ،‌انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، قم، دفتر نشر معارف، 1382، صص 140-137.
11.    صحیفه نور، ج 15، ص 59.
12.    همان،‌ج 17، ص 61.
13.    همان، ج4، ص 202.
14.    همان، ج1، ص 57.

جستجو