خدیجه و ازدواج با پیامبر صلی الله علیه و آله
«کانت خدیجة امرأة عاقلة شریفةً مع ما اراد الله بها من الکرامة و الخیر و هی یومئذ افضلهم نسبا و اعظمهم شرفا و اکثرهم مالاً؛(1)
در زمان خود بود.»
حضرت خدیجه علیهاالسلام دختر خویلد ـ که 68 سال پیش از هجرت در قریش متولد شده بود ـ (2) بانویی پرهیزکار و پاکدامن بود. چنان که به طاهره(3) مشهور شد، او به دلیل استعداد قوی خود، یکی از ثروتمندترین افراد قریش بود. با این همه، همواره بخشی از اوقات خود را در محضر علمای بزرگ و کسب دانش از آنان می گذراند. در همین نشست های علمی بود که متوجّه شد، به زودی پیامبری ظهور خواهد کرد(4). با روی دادن اتفاقی چند، سرانجام پیامبر خاتم را شناخت و به تقاضای خود با وی ازدواج کرد. این رویداد بزرگ در حدود 28 سال قبل از هجرت روی داد(5) و از آن پس خدیجه عمر خود را به همدلی، همسری، همرازی و همراهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گذراند.
علی و محمد نور واحد
بنابر نظر مشهور امیرمؤمنان علی علیه السلام در سیزدهم رجب سی سال پس از عام الفیل در میان خانه کعبه متولد شد و در آن وقت پیامبر صلی الله علیه و آله بیست و هشت ساله بود.(6) در روایات معتبر می خوانیم: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:«ان الله تبارک و تعالی خلق علیّا من نوری و خلقنی من نوره و کِلانا من نورٍ واحد؛ خداوند تبارک و تعالی علی را از نور من و مرا از نور خودش خلق کرد و هر دوی ما از یک نور هستیم.»(7)
علی علیه السلام صرف کنند.
براساس منابع تاریخی پیامبر صلی الله علیه و آله تا سه سالگی علی، در خانه ابوطالب بود.(8) پس از آن به منزل خدیجه علیهاالسلام رفت. در طول این مدت پیامبر صلی الله علیه و آله همواره در تربیت علی علیه السلام می کوشید و با او پیوند داشت، لذا هنگامی که مادر حضرت علی علیه السلام نوزادش را خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آورد، پیامبر صلی الله علیه و آله از او خواست، گهواره علیه السلام علی را کنار رختخوابش قرار دهد، حضرت گهواره علی علیه السلام را تکان می داد؛ به او غذا می داد؛ علی علیه السلام را بغل می گرفت و می فرمود: «این کودک برادر و در آینده ولی، یاور، وصی و همسر دختر من خواهد بود.»(9)
(10) سپس در دهان من می گذاشت.»
علی در خانه خدیجه
طبیعی بود که این عشق و علاقه محمد صلی الله علیه و آله به علی که از خواستگاهی الهی و منبعث از پیوستگی حقیقی آن حضرت به امیر مؤمنان بود، او را وادار می کرد به نحوی علی علیه السلام را بیشتر با خود همراه سازد و او را با تربیت الهی خود تربیت کند. لذا می بینیم خود حضرت پیشنهادی به ابوطالب می دهد و علی را به خانه اش می آورد و حضرت خدیجه با علی علیه السلام آشنا می شود.
دوران قبل از بعثت
علی در خانه خدیجه رشد و نمو می یابد و خدیجه مانند مادری مهربان به وی می نگرد. بیشترین لحظات عمر علی علیه السلام در این دوره نیز با پیامبر صلی الله علیه و آله سپری می شود. هر چند در خانه خدیجه است ولی پیامبر صلی الله علیه و آله چون قصد دارد بر او در تمام مراحل نظارت کند، توجه ویژه ای به او می کند، خصوصا در دوره های طولانی اعتکاف در غار حرا و… لذا امام علیه السلام خود می فرمود: «و لقد کنت اتّبعه اتباع الفصیل اثر امه یرفع لی کل یوم من اخلاقه علما و یامرنی بالاقتداء به؛(11) من مانند بچه ناقه ای که دنبال مادر می رود، در پی پیامبر صلی الله علیه و آله می رفتم، هر روز از اخلاق خود نکته ای به من می آموخت و دستور می داد از آن پیروی کنم.»
آری! به تعبیر ابن ابی الحدید: «علی آن چنان با پیامبر همراه بود که هر وقت پیامبر صلی الله علیه و آله از شهر خارج می شد و به غار حرا می رفت، او را نیز با خود می برد.»(12)
این کار را انجام می داد.
دوره بعثت
رسالت غیر علنی
آن گونه که گفتیم، ارتباط پیامبر صلی الله علیه و آله با علی علیه السلام صرفا یک ارتباط عاطفی یا خویشاوندی نبود، بلکه برآمده از پیوندی قدسی بود. از این روی، با این که علی علیه السلام هنوز کودکی چندین ساله است، زودتر از خدیجه علیهاالسلام ایمان می آورد و خدیجه علیهاالسلام بعد از وی به عنوان دومین نفر و اولین زن اسلام را می پذیرد. بر این اساس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اوّلکم واردا علی الحوض، اوّلکم اسلاما، علی بن ابی طالب…؛نخستین کسی که بر حوض (کوثر) بر من وارد می شود، اولین کسی است که اسلام آورد. [یعنی [علی بن ابی طالب است.»(13)
(14)
گزارد.»
بعد از حضرت علی علیه السلام ، خدیجه علیهاالسلام نیز ایمان می آورد و به این ترتیب خانواده سه نفری رسول خدا صلی الله علیه و آله همه مؤمن به دین او می شوند.
شرح یک اشتباه
متأسفانه با وجود روایات متعدد و قراین واضح، عده ای کوشیده اند نه به خاطر خدیجه علیهاالسلام که به خاطر دشمنی با علی علیه السلام سابقه وی در اسلام را مخدوش کنند. لذا ایمان خدیجه را بر او مقدم می دارند. از جمله، درباره ایمان آوردن علی علیه السلام می گویند: وقتی علی علیه السلام بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد که خدیجه با پیامبر مشغول نماز بود. علی پرسید این عمل چیست؟…(15)
(16)
از دیگران با پیامبر نماز می خواند.
در روایتی دیگر امام از ایمان خدیجه علیهاالسلام چنین یاد می کند: «لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول الله و خدیجه و انا ثالثهم اری نور الوحی و الرسالة و اشم ریح النبوة؛(17) خانه ای واحد در آن روز در اسلام جمع نشد غیر از رسول خدا صلی الله علیه و آله و خدیجه علیهاالسلام و من سومین آن دو بودم. نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوت را استشمام می کردم.» در هر صورت علی علیه السلام و خدیجه علیهاالسلام با پیامبر صلی الله علیه و آله اولین جامعه اسلامی را تشکیل دادند و در دوره دعوت غیر علنی به اجرای مراسم عبادی و نماز می پرداختند.
در دوره ای که هنوز غیر این سه نفر کسی مسلمان نشده بود، خدیجه و علی به یاری محمد می شتابند و نه تنها در منزل یا کوه حراء که در کنار مسجد الحرام و کعبه و در منظر و مرعی کفار نماز می خوانند و حضور اولین جامعه کوچک اسلامی را به مسافران و مقیمان اطلاع می دهند. این ارتباط ها همچنان ادامه داشت تا آن که نوبت به خطیرترین مرحله رسالت رسید.
اعلام عمومی رسالت
این مرحله، سخت ترین و گاه دردناک ترین مراحل برای پیامبر صلی الله علیه و آله و خانواده اوست. در این دوره، خصوصا سال های آغازین آن، خدیجه و علی به شدت تحت فشار قرار داشتند و گاه خطر کشته شدن پیامبر صلی الله علیه و آله را نیز مشاهده می کردند. یکی از حوادث این دوره که در راستای حمایت خدیجه و علی علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله قابل مطالعه است، موضوعی است که مسلم و بخاری در صحیح خود نقل می کنند.
«در ایام حج روزی پیامبر صلی الله علیه و آله به بالای کوه صفا رفت و با صدای بلند به مردم خطاب کرد: «ای مردم! من رسول پروردگار هستم.» آن گاه به کوه مروه رفت و باز سه بار مطلب خود را با صدای بلند به گوش مردم رساند. اما جاهلان عرب هر یک سنگی برداشته و در پی حضرت روان شدند. ابوجهل نیز سنگی برداشت و روان شد. او سنگ را چنان پرتاب کرد که به پیشانی حضرت خورد. خون بر صورت رسول خدا جاری شد. پیامبر به کوه ابوقبیس (متکی) رفت و مشرکان نیز در پی او روانه شدند. در این بین شخصی خود را به نزد علی علیه السلام رساند و گفت: «پیامبر را کشتند.» حضرت گریست و با شتاب خود را به خدیجه رساند و او را از این خبر وحشتناک مطلع کرد. خدیجه نیز به شدت غمگین و منقلب شد چنان که نتوانست بر خود مسلط شود و اشک بر گونه هایش جاری گشت.»(18)
است، بشارت ده.»
علی و خدیجه که همچنان در پی پیامبر صلی الله علیه و آله بودند، سر انجام آن حضرت را با صورتی خونین یافتند و به خانه آوردند. اما قریش که مطلع شدند، پیامبر صلی الله علیه و آله با کمک علی و خدیجه به خانه منتقل شده، در پی آن ها روانه شدند، خود را به خانه خدیجه رساندند و شروع به سنگ پرانی به خانه کردند. خدیجه علیهاالسلام ناچار از خانه بیرون آمد و فرمود: «آیا شرم نمی کنید که خانه زنی را که نجیب ترین قوم شماست، سنگ باران می کنید. آیا از خدا نمی ترسید؟»
در پی این سخنان بود که مردم پراکنده شدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله هم در این هنگام پیام جبرئیل را به وی رساند. و خدیجه علیهاالسلام در جواب گفت: «ان الله هو السلام و منه السلام و علی جبرئیل السلام و علیک یا رسول الله السلام و رحمة الله و برکاته و علی من سمع السلام الا الشیطان.»(19)
تحریم همه جانبه
سران قریش در نخستین شب از سال هفتم بعثت تصمیم گرفتند مسلمانان را تحت فشار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی قرار دهند. لذا پیمان نامه ای نوشتند و هر نوع معامله ای را با مسلمانان تحریم کردند. ابوطالب با درک میزان خطر، مسلمانان را از شهر خارج و در دره ای جمع آوری کرد. ـ دره ای که سه سال پذیرای مسلمانان شد ـ در این رویداد بزرگ نیز هم حضرت خدیجه علیهاالسلام و هم حضرت علی علیه السلام حاضر بودند و اصولاً فشارهای ناشی از تحمل گرسنگی و سختی این دوره را می توان در رحلت خدیجه علیهاالسلام مؤثر دانست. البته خدیجه علیهاالسلام از طرق مختلف به تأمین نیازهای مسلمانان همت می گمارد که از جمله ابوالعاص بن ربیع داماد حضرت خدیجه علیهاالسلام شترها را می آورد؛ بار گندم و خرما بر آن ها می نهاد و به مسلمانان می رساند.(20)
(21)
آیا غذا می بری؟»
بیعت با علی علیه السلام
شگفت آورترین صحنه زندگی خدیجه علیهاالسلام مربوط به قبول ولایت امیرمؤمنان علیه السلام و امامت اولاد امیرمؤمنان علیه السلام است با این که در آن وقت به قبول ولایت مکلف نبود، چون این تکلیف بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله ، وجوب می یافت. ولی او در زمان ولادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام از امامت ائمه اطهار ـ که از نسل فرزندش فاطمه هستند ـ شنیده بود. لذا قدر و منزلت امیر مؤمنان علیه السلام را می دانست.
علامه مجلسی در این باره می نویسد: «یک روز رسول خدا صلی الله علیه و آله همسر مهربانش را خواست. او را در کنار خود نشاند و فرمود: «این جبرئیل است که می گوید، اسلام شروطی دارد: اوّل، اقرار به یگانگی خداوند. دوم، اقرار به رسالت رسولان. سوم، اقرار به معاد و عمل به اصول شریعت و احکام آن. چهارم، اطاعت اولی الامر و ائمه طاهرین از فرزندان او همراه با برائت از دشمنان آن ها.»
در پی این فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله خدیجه علیهاالسلام به همه آن ها اقرار کرد و یک به یک تصدیق فرمود. در مورد امیر مؤمنان علی علیه السلام رسول اکرم صلی الله علیه و آله به خصوص به خدیجه علیهاالسلام فرمود: «هو مولاک و مولی المؤمنین و امامهم بعدی؛ علی مولای تو و مولای مؤمنان و امام آن ها پس از من است.»
رسول گرامی بعد از آن که عهد اکید از خدیجه علیهاالسلام گرفت، اصول و فروع، واجبات و محرمات را به وی آموخت. آن گاه، دست خود را بالای دست امیر مؤمنان علیه السلام گذاشت و خدیجه علیهاالسلام دست خود را بالای دست پیامبر علیه السلام گذاشت و به این صورت بیعت کرد.
از حدیث «ما کمل من النساء الا اربعة آسیه بنت مزاحم، مریم بنت عمران، خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد» هم ظاهر می شود که آن بانوی بزرگوار به تمام اصول و فروع دین اسلام ایمان آورد.(22)
علی علیه السلام داماد خدیجه علیهاالسلام
حضرت خدیجه علیهاالسلام 24 سال زندگی پر فراز و نشیب خود با رسول خدا صلی الله علیه و آله را پشت سر گذاشت و پیامبر صلی الله علیه و آله به عنوان بشارت به وی وعده بهشت داد. بعد از وفات، خود وارد قبر او شد و برایش گریست.(23) فاطمه علیهاالسلام تنها باز مانده خدیجه علیهاالسلام در این لحظات سخت دور پدر می چرخید و بهانه مادر را می گرفت و این بر ناراحتی پیامبر صلی الله علیه و آله بی اندازه می افزود تا آن که جبرئیل نازل شد و فرمود: «ای پیامبر! به فاطمه بگو خدا برای مادرت قصری از لؤلؤ ساخته است که میان آن نهر است و در آن جا رنجی نیست.»(24)
(25)
السلام علیک یا بن خدیجة و فاطمة».(26)
به یاد خدیجه
امیر مؤمنان علی علیه السلام بعد از وفات حضرت خدیجه علیهاالسلام به مناسبت از وی یاد می کرد و نامش را گرامی می داشت. از جمله، یک بار به دفاع پیامبر صلی الله علیه و آله از حضرت خدیجه اشاره کرده و این قضیه را نقل کردند: «ذکر النبی صلی الله علیه و آله خدیجة یوما و هو عند نسائه فبکی فقالت عایشه ما یبکیک علی عجوز حمراء من عجائز بنی اسد؟ فقال: صدقتنی اذ کذبتم و آمنت بی اذ کفرتم و ولدت لی اذ عقمتم. قالت عایشه فما زلت اتقرب الی رسول الله بذکرها؛(27) یک روز که پیامبر خدا در میان همسران خویش حضور داشت، یادی از همسرش خدیجه نمود و به فراق او گریست عایشه گفت: بر پیرزن سرخ روی از تیره بنی اسد می گریی؟ رسول خدا فرمود: «[چه کسی جای خدیجه را می گیرد] روزی که شما مرا تکذیب کردید، مرا تصدیق کرد. روزی که کفر ورزیدید به من ایمان آورد و هنگامی که شما نازا بودید او برایم فرزند آورد.
عایشه گفت از آن پس همواره خودم را با بیان خوبی های خدیجه به پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیک می کردم.»
آخرین مال
اموال حضرت خدیجه علیهاالسلام به عنوان ابزاری مناسب از همان ابتدا در خدمت اسلام و پیشرفت آن قرار گرفت. جالب این که آخرین بخش از دارایی خدیجه توسط امیر مؤمنان در سفر هجرت به مدینه صرف شد.
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله سه شبانه روز در غار ثور ماند، امیر مؤمنان نیز شبانه خود را به غار رساند و آذوقه و لوازم سفر را آورد. در آن جا حضرت به علی علیه السلام فرمود: «امانت های زیادی نزد من است، به بالای ابطح (تپه ای در مکه) برو و صبح و شب با صدای بلند بگو: هر کسی نزد محمد امانت و یا ودیعه ای دارد بیاید و تحویل بگیرد. یا علی! بعد از این با هیچ حادثه ای ناگوار مواجه نخواهی شد تا این که نزد من برسی. امانت های مردم را آشکارا تحویل بده. ای علی! تو را
سرپرست دخترم فاطمه قرار دادم و خدا را مراقب شما.
از آخرین باقی مانده اموال خدیجه برای خود و فاطمه و هر کس از بنی هاشم که قصد همراهی با شما را دارد، شتر و زاد و توشه بخر و بعد از رد امانت ها، دیگر درنگ نکن… .»
ابوعبیده (نوه عمار یاسر) می گوید: «فرزند ابی رافع این مطالب را به نقل از پدرش گفت. من پرسیدم: مگر رسول خدا مال و ثروتی قابل توجه داشت که دو شتر برای سفر خودش خرید و به امیر مؤمنان هم سفارش کرد زاد و توشه دیگر مهاجران را تهیه کند؟
ابی رافع پاسخ داد: پدرم گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هیچ مال و ثروتی برای من سودمندتر از اموال خدیجه نبود. ابی رافع افزود: پدرم گفت: از آخرین موارد مصرف اموال خدیجه خرید زاد و توشه برای مسلمانان مستضعف بود که قصد داشتند به مدینه هجرت کنند.
سفر اکثر مسلمانان با اموال خدیجه ممکن شد. آخرین آن ها هم قافله ای بود که امیر المؤمنین آن را سرپرستی کرد.»(28)
یک نکته
شهید مطهری رحمه الله به نکته ای اساسی در (اموال خدیجه و شمشیر علی) اشاره دارد که آگاهی از آن جهت روشن شدن ذهن مخاطبان ضروری است. زیرا وقتی گفته می شود اسلام با مال خدیجه و شمشیر علی پیش رفت، چنین به نظر می رسد که دین اسلام با همان زر و زور پیش رفته است.
شهید پاسخ مناسبی به این شبهه می دهد و می نویسد: «اگر دینی با زور پیش برود، آن چه دینی می تواند باشد؟ آیا قرآن در یک جا دارد که دین اسلام با زر و زور پیش رفت؟ آیا علی علیه السلام یک جا گفت که دین اسلام با زر و زور پیش رفت؟ شک[ی وجود] ندارد که مال خدیجه به درد مسلمین خورد اما آیا مال خدیجه صرف دعوت اسلام شد؟ یعنی خدیجه پول زیادی داشت پول خدیجه را به کسی دادند و گفتند بیا مسلمان شو؟ آیا یک جا انسان در تاریخ چنین چیزی پیدا می کند؟ یا نه، در شرایطی که مسلمین و پیغمبر اکرم در نهایت درجه سختی و تحت فشار بودند، جناب خدیجه علیهاالسلام مال و ثروت خودش را در اختیار پیامبر گذاشت، ولی نه برای این که پیامبر ـ العیاذ بالله ـ به کسی رشوه بدهد و تاریخ نیز هیچ گاه چنین چیزی را نشان نمی دهد… پس اگر مال خدیجه نبود، فقر و تنگدستی شاید مسلمین را از پا در می آورد، مال خدیجه خدمت کرد، اما نه خدمت رشوه دادن… بلکه خدمت به این معنی که مسلمانان گرسنه را نجات داد. شمشیر علی بدون شک به اسلام خدمت کرد…. در شرایطی که شمشیر دشمن آمده بود، ریشه اسلام را بکند.»(29)
پی نوشت ها:
________________________________________
1 ـ تاریخ خمیس، ج 1، ص 263.
2 ـ ریاحین الشریعه، ج 2، ص 202.
3 ـ اعلام النبلا، ج 2، ص 111. اسد الغابة، ج 3، ص21.
4 ـ استیعاب، ج 4، ص 1817.
5 ـ درباره سال ازدواج تاریخ خمیس، ج 1، ص 264. سیره حلبی، ج 1، ص 40، مشهور 40 سالگی است.
6 ـ الفصول المهمه، ص 29.
7 ـ کفایة الطالب، ص 206.
8 ـ امیرالمؤمنین در عهد پیامبر، صادق صدر، ص 59.
9 ـ فروغ ولایت، ص 17، به نقل از کشف الغمه، ج 1، ص 90.
10 ـ نهج البلاغه عبده، ج 2، ص 182، خطبه قاصعه.
11 ـ نهج البلاغه عبده، ج 2، ص 182.
12 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 208.
13 ـ مستدرک حاکم، ج 3، ص 136ـ ج 3 الغدیر، ص 191 تا 213 را بخوانید.
14 ـ تاریخ طبری، ج 2، ص 213.
15 ـ امیرالمؤمنین در عهد پیامبر، محمد صادق صدر، ترجمه دکتر سید جمال موسوی، ص 89، نقل از سیره سید احمد زینی بن دحلال، ص 104.
16 ـ نهج البلاغه، خطبه قاصعه.
17 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 197.
18 ـ تاریخ طبری، ج 2، ص 208.
19 ـ مستدرک حاکم، ج 3، ص 185؛ سبط جوزی، در تذکرة الخواص، ص 170؛ استیعاب، ج 14، ص 111.
20 ـ سیره ابن هشام، ج 2، ص 103، 353، 354.
21 ـ همان، ج 2، ص 103.
22 ـ ریاحین الشریعه، ج 2، ص 209، نقل از بحارالانوار، ج 6.
23 ـ اعلام النبلا، ج 2، ص 111، تاریخ طبری، ج 11، ص 593.
24 ـ نهایة الارب، ج 18، ص 171.
25 ـ استیعاب، ج 4، ص 1882؛ مقاتل الطالبین، ص 130.
26 ـ من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 596.
27 ـ کشف الغمه، ج 2، ص 131؛ بحار الانوار، ج 16، ص 18.
28 ـ بحار، ج 19، ص 63.
29 ـ سیری در سیره نبوی، صص 248 ـ 245.