در دهه اخیر دشمنان کینهتوز انقلاب اسلامی به مروری بر دلائل رویکرد ملت شریف ایران به حکومت دینی و حمایت همه جانبه از جمهوری اسلامی پرداختند و در این بازنگری به دو مطلب اساسی پی بردند.
اول اینکه: ملت شریف و بزرگوار ایران اندیشههای دینی خود را از مکتب اهل بیت 7 که همانا اسلام ناب محمدی و تشیّع سرخ علوی است گرفتهاند و اگر بتوان این باورها و اندیشه دینی را دچار تزلزل و شبه نمود میتوان پس از آن به مقابله با ثمره این باور قوی دینی، یعنی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران پرداخت.
دوم اینکه: این باور و اندیشه ناب از طرف مراجع عظام شیعه و فقها و اندیشمندان این مکتب الهی پاسداری و محافظت میشود و نقشههای شوم دشمنان با تدابیر و روشنگری و رهنمودهای فقهی، اعتقادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنان نقش بر آب میشود که در رأس حرم این مدافعان حق و حقیقت ولایت فقیه قرار دارد که با تدبیر و شجاعت هر چه تمام همه نیروها را برای دفاع از حریم اسلام و مکتب تشیّع بسیج میکند.
لذا در یک جمعبندی عزم خود را جزم نمودند، تا با تمام قوای شیطانی خویش نور خدا را خاموش سازند و برای شروع سازمان یافته کار، به تخریب باورهای دینی در قالب اهانت به حضرات معصومین نه تنها به ولایت فقیه و نهادهای منتسب به آن حملهور شدند بلکه به ساحت مقدس اهل بیت نیز جسارتها نمودند، عصمت معصومین:را که از اصول مسلم مکتب تشیّع میباشد زیر سوال برده و عنوان نمودند. ائمه صلواتالله علیهم نیز در بعد ظاهری و حکومت که در واقع زعامت دنیوی است از خطا مصون نمیباشند.1 و بر وجوب اطاعات از حضرات معصومین شبهه وارد ساخته و گفتند: »اعتقاد به عصمت مدعایی معیوب و مخدوش است2» و همچنین: «در حیطه ولایت سیاسی حتی آنها هم وجوب اطاعت ندارند چه برسد به فقیه، مردم میتوانند بر امام معصوم خرده بگیرند، انتقاد کند و در جائی فرمانش را اطاعت نکنند» 3 بعد از نبوت رسول خدا را لغو و باطل دانستند و عملا خواستند با ترویج تفکر سکولاریستی خود تیشه به ریشه مکتب سرخ علوی بزنند لذا عنوان کردند که: «ولایت منحصر در شخص نبیاکرم است و با رفتن او ولایت نیز خاتمه مییابد او خاتم نبوت و خاتم ولایت بود، ولایت پیامبر بعد از او به کسی منتقل نشده است4 ».
در بحث الگوپذیری جامعه شیعی از حضرات معصومین (ع) آن را فقط در اصول و کلیات جایز شمردند و نه در فروع و جزئیات5 و برای القاء دمکراسی غربی به جای مردم سالاری دینی عنوان کردند که «حتی معصومین: هم خود به خود و بدون نظارت مردم و بطور اصولی در معرض انحراف هستند6 . و به این نتیجه رسیدند که آنان از ناحیه خدای متعال مشروعیتی نداشتهاند و کار را به جائی رساندند که آنان از ناحیه خدای متعال مشروعیتی نداشتهاند و کار را به جائی رساندند که امیرالمؤمنین علی 7را با معاویه علیه الهاویه همطراز خواندند که قلم از ذکر سخنان سخیف آنان شرمسار است ولی باید نوشت تا آیندگان بدانند که اعتقاد دگراندیشان اینگونه بوده است.
«حضرت علی 7مشروعیت خود را از مردم گرفته است همانطور که معاویه مشروعیت خود را از مردم گرفته است7 ».
از دگراندیشانی که چنین به ساحت مقدس اهل بیت جفا روا میدارند چه انتظاری است که حرمت نیابت و جانشینان آن حضرات را پاس دارند و حملات خود را متوجه آن نسازند لذا حرمتشکنی نسبت به ولایت فقیه را سرلوحه کار خود قرار داده و ابتدا، ریشهدار بودن این تفکر را انکار نموده و عنوان نمودند: «ولایت فقیه در هیچ آیه و روایتی بکار نرفته است. مضمون ولایت فقیه در حوزه امور عمومی نیز در کتاب و سنت به چشم نمیخورد، ولایت فقیه در هیچ یک از آثار کلامی و عرفانی بکار نرفته است8» و «ولایت فقیه بخشی از اسلام شیعی نیست بلکه از عقائد شخصی روحانیون سرچشمه میگیرد9».
نهایتاً ولایت امام عصر عجلالله تعالی فرجه الشریف که در ولایت فقیه در عصر غیبت تجلی مییابد از استبدادی خوانده و اظهار نمودند: «ولایت فقیه بوی استبداد میدهد و آن را ضد مردمی و توتالیتر نامیدند10 ».
این همه تعدّی و جسارت به حریم ولایت قلب پیروان راستین ولایت علوی را به درد آورده و آنان را وادار به موضعگیری نمود و حتی برای اعتراض دست به راهپیمایی و تحصن زدند و اين حقير را نيز بر آن داشت تا به وظيفه خود در دفاع از حريم ولايت و امامت قيام نموده و ترسيمي كلي از سلسله نوراني ولايت كه تنها راه رسيدن به هدف و كمال و سعادت میباشد، بنمایم و برای انجام این مهم از خدای متعال و ارواح طیبه انبیاء و ائمه اطهار 7و خصوصاً از ساحت مقدس ولیالله الاعظم اما زمان روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه استعانت و یاری میطلبیم.
خدایا تو میدانی که در این راه حاضریم جان ناقابل خویش را تقدیم کنیم و اگر میسّر میشد برای عشقبازی در این راه هزار بار کشته شویم و زنده گردیم و باز جان خویش را تقدیم سازیم.
والسلام علینا و علی عبادالله الصالحین
محمد علی محسنزاده
مقدمه:
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدالله رب العالمین اصلوة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین
و علی اله الطیبین الطاهرین.»
«اللهمّ کن لولیک الحجّة ابن الحسن صلواتُکَ علیهِ و علی ابائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عینا حتی
تسکنهُ ارضَکَ طوعا و تمتعهُ فیها طویلا»
برجستهترین و مترقیترین شیوه حکومت که در میان مسلمانان راستین مطرح بوده نظام ولائی است که امروزه مبنای جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است و آن اینکه ولایت دارای سلسله مراتبی است که از خدای متعال به پیامبر 6 و از آن حضرت به امر خدا به دیگران انتقال یافته و تفویض شده است.
قرآن کریم حکومت و حاکمیت و ولی و ولایت را متعلق به خدای متعال میداند که در این امر هیچ شریکی برای او قابل تصور نمیباشد و آیات متعددی این مطلب را بیان کرده و توضیح میدهد.
در آیهای میفرماید:«هیچکس شریک خدا نیست»، کسانی که خود را مانند فرعون و نمرود دارای حکومت مستقل از خدا میدانستند و یا حکومتهائی که فرمانروائی در امورات زندگی و ظاهری مردم را از آن خود و حکومت بر دلها را از آن خدا میدانند «انداد و شرکا» برای خدا فرض شده و آن را باطل اعلام کره و میفرماید:
«و مالکم من دونِ الله من ولی و لانصیر11» برای شما به جز خدا هیچ یار و یاوری نخواهد بود.
«قل اغیر الله اتخذ ولیاً فاطر السمواتِ والارض12» آیا غیر از خدا کسی را به عنوان ولی انتخاب میکنید.
در حالی که آفریننده زمین و آسمان خداست. اِعمال حاکمیت خداوند وقتی تحقق مییابد که انسان از طرف خدای متعال به حاکمیت و ولایت برگزیده شود و در عمل و واقعیت جامعه، زمام قدرت را به دست گیرد، در اینجا این سوال طرح میشود که:
این انسان یا انسانهائی که برای این امر مهم برگزیده شدهاند چه کسانی میباشند؟ باید گفت: اولین انسان، حضرت آدم 7ولی خداست و پس از او انبیاء 7حاکمان الهی بر مردم هستند همانگونه که در قرآن از قول مؤمنان خطاب به خدای متعال میگوید: «برای ما از سوی خود یک حاکم و ولی قرار ده» و در آیه دیگری میفرماید: » انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتونَ الزکوة و هم راکعون13» نه اینکه رسول شریک در ولایت خداست، بلکه رسول مظهر حاکمیت و ولایت خدا به شمار میرود.
در آیه دیگر میفرماید: «و ما اتیکم الرسول فخذوهُ مانهکم عنه فانتهوا14» آنچه را که پیامبر به شما دستور داد بپذیرید و آنچه را که از آن بازتان داشت اجتناب کنید، ظاهر آیه نشان میدهد که این آیه خطاب به مؤمنان است که اصل وحی و دین را قبول کرده و وحی خدا را از پیامبر 6 گرفتهاند و آیات الهی و شریعت مقدس را پذیرفتهاند.
روشن است که هرچه پیامبر دستور داد قبول کنید فقط مراد احکام و دستورات شرعی نیست زیرا امّت اسلامی به احکام شرع مقدس ایمان آورده و عمل هم کردهاند پس آنچه در اینجا منظور است احکام حکومتی پیامبر و دخالت در امور اجرایی مردم است و در این ولایتی که به پیامبر تفویض شده همه مسلمانان اتفاق نظر دارند که از پیامبر هم به غیر او انتقال داده شده است.
اما اینکه به چه کسی منتقل شده است، بین گروههای اسلامی در مورد آن اختلافنظر وجود دارد، شیعیان معتقدند که این ولایت به معنای حاکمیت در روز غدیر به امیر المؤمنین علی 7و ائمه طاهرین از اولاد ایشان که مجموعاً دوازده نفرند منتقل گردیده و قرآن نیز بر این گواهی میدهد: «یا ایها الرسول ما انزل الیکَ من ربکَ و ان لم تفعل فما بلغت رسالة و الله یعصمک من الناس15» و پیامبر نیز ابلاغ ولایت را انجام داده و علی 7 را با عبارت «من کنت مولاه فهذا علی مولاه16» معرفی فرموده و در خطبه غدیر خود اولیالامر را که امامان معصوم 7 میباشند معرفی کرده و خداوند نیز با اعلام رضایت خویش اسلام را در سایه ولایت آنها کامل دانسته است و در این زمینه فرموده «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً17»
اما اهل سنت بر این باورند که خلافت پیامبر که همان حاکمیت خدای متعال است به خلفای چهارگانه انتقال یافته و معتقدند که هر کس بر مردم حاکمیت یافت اطاعتش واجب است خواه حاکمی عادل باشد و یا فاسق و فاجر و وابسته و بیدین، ولی مسلماً عدهای از آنان معتقدند که حکومت اسلامی که متعلق به پیامبر بوده به افراد فاسق و فاجر نمیرسد.
همچنین ما شیعیان بر این عقیدهایم که با غیبت امام عصر امت اسلام به حال خود رها نشده و ناگزیر باید حکومت به انسانی منتقل شود که علم کافی در ابعاد مختلف را داشته باشد و از ملکه عدالت برخوردار بوده و از هر گونه فسق و فجور بدور باشد که از او به عنوان ولی فقیه یاد میکنیم، این انسان باید از طهارت و تقوی در حد عدالت و صیانت نفس از هوی و هوس برخوردار باشد و گناه و ظلم نکند و به دشمنان اسلام و مسلمانان نیز گرایشی نداشته باشد، بلکه سرسختانه از اسلام دفاع کند و با دشمنان اسلام و مسلمین به مبارزه و مجاهدت برخیزد و اوامر خدای متعال را اطاعت کرده و بر نفس خود کنترل داشته باشد و از مدیریت کافی برای تدابیر امور جامعه برخوردار باشد. و دارای بینش سیاسی قوی و بصیرت باشد تا سیاستها و سیاسیون جهان را بشناسد و بتواند به موقع در برابر تزویرها و ترفندهای آنها برای امت اسلامی براساس مصلحت، حکم خدا را بیان کند.
والسلام علیکم و رحمة الله
محمدعلی محسنزاده