اگر خداشناسی و دین فطری است پس چرابرخی از مردمان به آن معتقد نیستند؟
جواب :
یکی از مباحث انسان شناسی این است که آیا چیزی به نام فطرت در نهاد انسان وجود داردیا
خیر؟نظریه وجود فطرت توجه اندیشمندان معاصر را بیشتر از گذشتگان به خود جلب کرده است.
چون پذیرش یا ردآن در سرنوشت مباحث بنیادین حوزه دین پژوهی مانند : خاستگاه دین و اخلاق منشاء دین و تکامل تاریخ و..اثر گذار است.
آنچه مقبول آیات و روایات و بیشتر دانشمندان اسلامی وغیراسلامی است. وجود فطرت در نهادآدمی است و اینکه خداشناسی و آموزه های دینی بر اساس اصل فطرت سالم انسانی است.
مرحوم”علامه طباطبایی”و شهید “مطهری” بیشتراز دیگران به تحلیل وبررسی فطرت ومسایل پیرامون آن پرداخته اند.
همان گونه که تاریخ نشان مى دهد، شخصیت حضرت محمد (ص) همواره زیر ذره بین مورّخان و مستشرقان با انصاف و بى انصاف قرار داشته و دارد. بعضى از اندیشوران، جهات مثبت زندگى و آیین مترقى او را مطرح ساخته اند و برخى نیز به اعتراض و انتقادهاى بى پایه پرداخته اند؛ لیکن اکثر مستشرقان و تاریخ نگاران بى طرف بر این حقیقت اعتراف دارند که در میان تمام پیامبران و قهرمانان جهان، یگانه شخصیتى که تاریخ زندگى اش از هر جهت روشن است، نبى مکرّم اسلام مى باشد.
البته اگر از سرگذشت پیامبران پیشین هم اطلاعات درستى به دست ما رسیده، بیشتر به یُمن قرآن و گفتار رسول اکرم (ص) است وگرنه در منابع تاریخى غرب و نصوص تورات و انجیل، چهره پیغمبران سابق و آیین آنها در هاله اى از ابهام و بلکه آمیخته با تناقضات، قرار دارد.
اگر نسبت هاى ناروایى که به پیامبران سلف داده اند مورد پذیرش واقع شود، قداست و حتى اصل نبوت آنان زیر سؤال خواهد رفت؛ ولى در قرآن مجید آیات فراوانى درباره رسولان الهى آمده است که صرف نظر از تصحیح تاریخ، از ساحت مقدس آنها عاقلانه و عالمانه دفاع کرده است.
امام هادی- علیه السلام – با شش تن از خلفای عباسی، معاصر بود که به ترتیب عبارتند از: معتصم (برادر مأمون)؛ واثق( پسر معتصم)؛ متوکل(برادر معتصم)؛ منتصر( پسر متوکل)؛ مستعین(پسرعمومی منتصر) و معتز( پسر متوکل). معتصم در سال 218 هـ. ق با مرگ مأمون به خلافت رسید و تا سال 227 هـ . ق حکمرانی کرد. محمدبن عبدالملک تا پایان عمر وزیر او بود. پس از درگذشت او، فرزندش، «الواثق بالله هارون بن ابی اسحاق» – که مادرش، کنیزی به نام «قراطین» بود- به خلافت دست یافت. او نیز در دوران خلافت خود با سان پدرش به ترکها اقتدار فراوان بخشید.
او در سنگدلی و بی رحمی، رویه مأمون و پدرش را پیش گرفته بود و جان افراد بسیاری را در مسئله حدوث یا قدم قرآن گرفت. بسیاری را شکنجه کرد یا به زندان افکند و سرانجام در سال 232 هـ . ق درگذشت. و برادرش«جعفربن محمدبن هارون»، معروف به «المنتصر بالله» قدرت یافت که «احمدبن ابی داوود» او را «المتوکل علی الله» خواند. متوکل بسیار تندخو و بی رحم بود که همگان را با تندی از خود می راند، تا اندازه ای که هرگز محبت او به کسی دیده نشد. او می گفت:«حیا موجب شکستگی است و مهربانی، زبونی و سخاوت، احمقی است». از این رو همواره همگان از او به بدی و بدنامی یاد می کردند. او در دوران خلافت خود جنایتهای بسیاری انجام داد. این دوران سخت ترین روزگار برای شیعیان و علویان در دوره عباسی، بلکه در سراسر تاریخ تشیع به شمار می رود. او کینه وصف ناپذیری از خانواده پیامبر- صلی الله علیه و آله- در دل داشت و این کینه سبب تجاوز و ستم به شیعیان آن نیز شد؛ به گونه ای که همگی با به قدرت رسیدن او آواره و بی خانمان شدند. در دوران او، امام هادی- علیه السلام) به سامرا تبعید شد. یکی از اعمال ننگین او، ویران کردن مزار مطهر حضرت سیدالشهداء – علیه السلام- در سال 236 هـ . ق بود که خشم شیعیان را به شدت برانگیخت؛ به گونه ای که مردم بغداد؛ در و دیوار و مساجد را از شعار علیه او آکندند و شاعران در هجو او شعرها سرودند. زندگی ننگین او در سال 247 هـ . ق پایان یافت و فرزندش محمد «المنتصر» به قدرت رسید. او بر خلافت نیاکان خود به کارهای شایسته رغبت نشان می داد و ستم روا نمی داشت و به علویان احسان می کرد.
رجعت در لغت به معني بازگشت و در اصطلاح به بازگشت گروهي از مومنان خالص و عده اي از منافقان فاجر به اين جهان پيش از قيامت گفته مي شود.
اعتقاد به رجعت از باورهاي مسلم و ترديدناپذير شيعه است كه بر آيات قرآن و احاديث معصومين عليهم السلام استوار مي باشد. (1(
رجعت در دوران حكومت موعود آخرالزمان اتفاق خواهد افتاد و خداوند عده اي از مردگان را با همان اندام و صورتي كه بودند زنده كرده و به دنيا برمي گرداند. به گروهي از آنان عزت مي دهد و گروهي را ذليل مي كند و حق مظلومان را از ستم گران مي گيرد. وقتي قائم قيام كرد خداوند همه اذيت كنندگان مومنين را زنده مي كند تا به مجازات دنيوي برسند و دادگري مومنان به ظهور مي رسد. (2(
«رجعت » در لغت به معنای بازگشت است که در قرآن و روایات اسلامی با واژه های گوناگونی نظیر کَره ، رّد، حشر ، ایاب ، همه این واژه ها در معنای « بازگشت » مشترکند ، استعمال می شود.
مرحوم سید مرتضی در بیان معنای اصطلاحی رجعت می فرماید:
«معنای رجعت چنین است که خدای تعالی به هنگام ظهور امام زمان حضرت مهدی علیه السلام گروهی از شیعیان را که پیش از قیام آن حضرت از دنیا رفته اند، به دنیا باز می گرداند تا آنان به پاداش یاوری و همراهی و درک حکومت آن وجود مقدس نائل آیند. و نیز برخی از دشمنان حضرتش را زنده می کند تا از ایشان انتقام گیرد . بدین ترتیب که آشکاری حق و مرتبه بالای پیروان حق را بنگرند و اندوهگین شوند.»
آثار رجعت
یکی از سئوالات مطرح در بحث رجعت این است که چرا باید عده ای از انسانها اعم از خوب و بد ، قبل از قیامت در دوران ظهور حضرت مهدی (ع) به دنیا برگردند؟ رجعت چه اهمیتی دارد که تا این مقدار حضرات معصومین (ع) در روایات ، ادعیه و زیارات برآن تاکید کرده اند ، تا حدی که بعضی از علماء و بزرگان دین ، رجعت را از ضروریات مذهبِ شیعه برشمرده اند؟
رجعت به دنیا تنها با اذن و اراده الهی قابل تحقق است و چون خدای حکیم تمام کارها را از روی حکمت انجام می دهد، پس رجعت نیز دارای حکمت خواهد بود. در اینجا به مواردی از آثار رجعت اشاره می کنیم:
1-انتقام گرفتن از ستمگران :
در رجعت ، گروهی از منافقان و ستگران ِ تاریخ که در حقِ انسانها از هیچ ظلم و ستمی دریغ نکرده و نیز غضب کنندگان خلاقتِ اهل بیت پیامبر (ع) به دنیا برمی گردند تا به بخشی از مجازاتهای خویش قبل از قیامت برسند.
امام صادق (ع) فرمود: «لمّا کانَ مِن اَمرِ الحُسینِ ما کانَ ضَجتِ الملائکهُ اِلی الله تَعالی ، فَاقامَ الله لَهُم ظَّلِ القائمِ وَقالَ . بهذا انتقمُ لَهُ مِن ظالمیهِ :
هنگامی که کار حسین (ع) خاتمه یافت ، ملائکه به درگاه خدا تضرع کردند. پس خداوند سایه حضرت قائم را بر پاداشت و {به آنها} فرمود: بوسیله این از آنان که به او ستم کردند (قاتلین امام حسین (ع) انتقام می گیرم. »
و معلوم است که در صورتی می شود امام زمان (ع) از قاتلین امام حسین علیه السلام انتقام بگیرد که آنها در دنیا و در قید حیات باشند و این بارجعت تحقق خواهد یافت.
جهان در آستانۀ بعثت حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در انحطاط و بحران شگفت انگیزی قرار داشت. جهالت، غارتگری، ظلم و ستم، تضییع حقوق ضعیفان و محرومان، فساد و بی بند و باری، تبعیض و ناعدالتی، نگرانی و دلهره، دوری از اخلاق و انسانیت، تمام جوامع بشری را در آن روزگار فرا گرفته بود.
در این میان منطقه جزیرة العرب و به ویژه شهر مکه از منظر فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، پایین ترین و بدترین وضع را تحمل می¬کرد. خضوع اعراب جاهل در مقابل چوبهای خشکی که به صورت بت درست شده بود و اهالی مکه در مقابل آن اجسام بی¬جان قربانیها کرده و استمداد می¬طلبیدند، هر انسان فهمیده و عاقلی را به تعجب و تأسف وا می¬داشت. زنان نه تنها از حقوق اساسی خود محروم بودند، بلکه همانند کالای بی جان خرید و فروش می شدند و… .
خداوند متعال در آیات وحیانی خویش به برخی از ناهنجاریها و آداب غیر انسانی و جاهلانه آن روز اشاره کرده و می فرماید: ( قُلْ تَعالَوْ اَتْلُ ما حَرّمَ رَبُّکُم عَلَیْکُمْ اَلاّ تُشْرِکوا بِهِ شَیْئاً وَبِالْوالِدَیْنِ إحْساناً وَلاتَقْتُلوا أوْلادَکُمْ مِنْ إمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإیّاهُمْ وَلاتَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَما بَطَنَ وَلاتَقْتُلوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللهُ إلاَ بِالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصّیکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلونَ)1؛ « بگو: بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است [برایتان] بخوانم: اینکه چیزی را شریک خدا قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید. فرزندانتان را از ترس فقر نکشید. ما شما و آنها را روزی می¬دهیم. و به کارهای زشت نزدیک نشوید چه آشکار و چه پنهان. و انسانی را که خداوند محترم شمرده به قتل نرسانید مگر به حق [و از روی قانون الهی]. این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شاید درک کنید.»