محبت اهل بیت علیهم السلام ، رهاوردمعرفت

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

هر ساله شیعیان با غروب آخرین روز ذی حجّة، غمی سنگین را بر دل احساس می کنند. از دور نوای عاشورا به گوششان می رسد و با شوری بسیار به سوی هیئتها و حسینیه ها روان می شوند تا در سیلاب اشک و آه و عشق، جان خود را شستشو دهند.
دستها بر سینه ها می خورد و زنجیرها شلاّق وار بر کتفها فرود می آید تا نمادی از همدردی با شلاّق خوردگان و عزاداران آن روزگار باشد. کودکان دست در دست پدرانشان، و نوزادان شیرنوشان در آغوش مادرانشان شاهدانی بر این مراسم می باشند تا فردا این میراث گرانمایه را میراث دار باشند. محرّم، صفر، عاشورا و … همگی ریشه هایی عمیق در فرهنگ شیعه دارند؛ امّا دریغ آنجاست که این فرهگ ریشه دار با تمامی ژرفایش آن چنان که باید مورد شناخت و معرفت حقیقی قرار نگرفته است. عاشورا و سوگواری آن اگرچه شوری هزارساله را برانگیخته است و خود مبدأ جوششهای انقلابی پرثمر بوده است، امّا همچنان در میان بسیاری از مردم به مثابه دریایی بی کران می ماند که عمقی به اندازه یک بندانگشت دارد. هنوز که هنوز است شور و سوز عاشورایی شیعه به شعوری نینوایی تبدیل نگشته است؛ شعوری که اطاعت می آفریند و تسلیم را ثمر می دهد؛ شعوری که حماسه ها را رقم می زند و در شوری پرجذبه سبقت برای در آغوش گرفتن تیغها و نیزه ها را می آفریند. نینواییان منطقها و مصلحتهای ظاهری را می شکنند و در اوج معرفت با خون محبت نامه های خویش را امضاء می کنند. خود به قضاوت بنشینیم؛ چه فاصله ای است بین این شور امروزی و آن شور عاشورایی؟ چه تفاوتی است بین آن شعور حسینی که تا سبقت به سوی تیغ پیش می رود و این شعور امروزی که به بهانه اشکی و سینه ای، بسیاری از گناهان را کوچک نشان می دهد.
از اینرو، مقاله حاضر در پی آن است تا جایگاهم معرفت را بار دیگر باز شناسد و رابطه اش را با محبت بازگو نماید، اگر چه خویشتن را در محاصره اختصار می بیند و تازیانه قلم را بسته.

جايگاه عقل وعاقلان در كلام خاتم پيامبران

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

ريشه و اساس تمام پيشرفتهاى مادى و معنوى بشر در طول تاريخ، انديشه و تعقل و بهره‏ورى از خرد از يك طرف و سعى و تلاش خردورزان و عاقلان از طرف ديگر بوده است. اگر بشر قرن بيستم و بيست و يكم از نظر صنعتى و تكنولوژى به موفقيتهاى چشمگيرى دست يافته، براثر انديشه و تلاش بوده است؛ چنان كه پيشرفتهاى معنوى جوامع و افراد نيز براثر بهره‏ورى از توان عقل و خرد و قدرت انديشه و تلاش بوده است.
پيامبران، امامان، اولياء، نخبگان و بندگان صالح الهى، همه اهل خرد و تعقل و مروج تفكر و انديشه بوده‏اند. از جمله، ابوذر شاگرد تربيت شده و خردورز پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بيشترين اوقات خويش را صرف تعقل و انديشه و عبرت‏اندوزى و بهره‏گيرى از خرد خويش و ديگران كرد.(1)
قرآن اين كتاب جاويد و ماندگار الهى (به عنوان كامل‏ترين كتاب الهى و معجزه خاتم پيامبران) براى انديشه و خردورزى و صاحبان عقل و خردورزان، ارزش زيادى قائل است، و زيباترين و رساترين سخنان را درباره ارزش دانش و تعقل و دقت و تفقّه بيان كرده است. در قرآن بيش از هزاربار كلمه «علم» و مشتقات آن كه نشانه بارورى خرد و انديشه است، تكرار شده و افزون بر 17 آيه به طور صريح انسان را به تفكر دعوت كرده و بيش از 10 آيه با حكم «انظرُوا؛ دقت كنيد» شروع شده و بيش از پنجاه مورد كلمه «عقل» و مشتقات آن به كار رفته است و در چهار آيه نيز قاطعانه به تدبر در قرآن، به عنوان بهره‏ورى از عقل، امر شده است؛ چنان كه در آيه‏اى از زبان اهل جهنم مى‏خوانيم: «وَقالُوا لَوْ كُنّا نَسْمَعُ اَوْ نَعْقِلُ ما كُنّا فى اَصْحابِ السَّعيرِ»؛(2) «و مى‏گويند: اگر ما گوش شنوا داشتيم يا تعقل مى‏كرديم، در ميان دوزخيان نبوديم.» و همچنين قرآن كريم از كلمه فقه و تفقه و امثال آن بسيار بهره جسته است.(3)
از طرف ديگر فقهاى خردورز ما نيز عقل و خرد را يكى از چهار منبع استنباط و استخراج احكام معرّفى كرده‏اند و حكيمان و انديشمندان اسلام نيز با بهره‏گيرى از خرد و استدلالهاى عقلانى، فلسفه و كلام اسلامى را در اوج عظمت و متانت ارتقاء و صعود داده‏اند.

سا زوکارهای تامین امنیت نرم در اسلام

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

الف) گفتمان امنیتی پیامبر اعظم صلی علیه و آله
پیامبر اکرم(ص) براساس اهداف و منافع دین رهبر آن به شمار می رفت تعریفی از امنیت داشته است که بر اساس آن تعریف در ظرف مدتی کوتاه امنیتی ایجاد کرد که همه مسلمانان در سایه آن ازهرجهت درآرامش به سر می بردند گفتمان امنیتی پیامبر اسلام در ابعاد و سطوح مختلف آن یکی از نیازها و مطالبات عمده و اساسی بشریت حاضر و مخصوصاجهان اسلام است و نیازبه آن در موارد مختلف چون عوامل تامین امنیت اقتصادی روانی فرهنگی قضایی  حقوقی زیست محیطی اخلاقی سیاسی
ونیز راهکارهای جلو گیری از ناامنی ها و عوامل بر هم زننده آن ها در سیره پیامبر اکرم(ص) نهفته است و باید مطالعات و تحقیق لازم و وسیعی در این زمینه صورت بگیرد
پیامبر در مکه  حکومتی  نداشتند تا فرصتی برای اعمال گفتمان امنیتی وجود داشته باشد. برای ایجاد امنیت در دولت شهر مدینه  که در حال شکل گیری بود غالبا گفتمان مثبت  امنیت را مد نظر قرار داده  در راستای آن دست به اقدامات متعددی زدند.
به طور کلی می توان برنامه های پیامبر در ایجاد امنیت را به کوتاه مدت و بلند مدت تقسیم نمود.
در برنامه کوتاه مدت هدف حضرت رفع خطرات احتمالی علیه اهالی مدینه و اطراف آن و به خصوص مسلمانان بوده است. در این برنامه پیامبر برنامه های عملی و فوری و گاه موقت را اجرا کردند که به اتحاد اهل مدینه یا مسلمانان و در نهایت به حفظ امنیت مدینه می انجامید، در حالی که برنامه بلند مدت ایشان با هدف عمق بخشیدن به امنیت مسلمانان بود که در این برنامه پیامبر با فرهنگ سازی و کار مداوم و مستمر به تحول درونی در مسلمانان دست زدند و به موفقیت های زیادی نایل آمدند که آثار آن تاکنون نیز باقی مانده است و تا زمانی که مسلمانان به توصیه های جاوید پیامبر در این زمینه عمل کنند آثار مذکور را مشاهده می کنند.

فطری بودن دین و خدا شناسی

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

سوال:فطرت چیست؟

اگر خداشناسی و دین فطری است پس چرابرخی از مردمان به آن معتقد نیستند؟

جواب :
یکی  از مباحث انسان شناسی این است که  آیا چیزی به نام فطرت در نهاد انسان وجود داردیا
خیر؟نظریه وجود فطرت توجه اندیشمندان معاصر را بیشتر از گذشتگان به خود جلب کرده است.

چون پذیرش یا ردآن در سرنوشت مباحث بنیادین حوزه دین پژوهی مانند : خاستگاه دین و اخلاق منشاء دین و  تکامل تاریخ و..اثر گذار است.

آنچه مقبول آیات و روایات و بیشتر دانشمندان اسلامی وغیراسلامی است. وجود فطرت در نهادآدمی  است و اینکه خداشناسی و آموزه های دینی  بر اساس اصل فطرت سالم انسانی است.

مرحوم”علامه طباطبایی”و شهید “مطهری” بیشتراز دیگران به تحلیل وبررسی فطرت ومسایل پیرامون  آن پرداخته اند.

اثار اعمال انسان

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

اثار اعمال انسان برگرفته از تفسيرالميزان
يكي ديگر از آثار گناهان اين است كه گناهان با حوادث اين عالم ارتباط دارد كه در قرآن و روايات ما تصريح به اين امر شده است پيامبر بزرگوار اسلام فرمودند يا علي! ما مِنْ خدش عود و لا نكبهٍ قدمٍ الا بذنب. يا علي هر خاري كه از چوبي به انسان مي‌رسد و هر لغزش قدمي به اثر گناهي است كه از او سر زده است.[1]
پس بين اعمال انسان و حوادثي كه رخ مي‌دهد ارتباط هست، البته منظور ما از اعمال تنها حركات و سكنات خارجيه‌اي است كه عنوان حسنه و سيئه دارند، نه حركات و سكناتي كه آثار هر جسم طبيعي است، به آيات در اين رابطه توجه فرمائيد.
و ما اصابكم من مصيبه فيما كسبت ايديكم و يعفوا عن كثير.
و آنچه مصيبت كه به شما مي‌رسد به خاطر كارهائي است كه به دست خود كرده‌ايد البته خداي تعالي از تاثير بسياري از كارهاي شما جلوگيري مي‌كند.[2]
يا مي‌فرمايد:
ان الله لايُغيَّر ما بقوم، حتي يُغيّروا ما بانفسِهم و اذا اراد الله بقوم سُوءً فَلا مَرَدَّله.
به درستي كه خداوند نعمت هيچ قومي را سلب نمي‌كند و وضع آنان را تغيير نمي‌دهد تا خودشان وضع خود را تغيير دهند و چون خدا براي قومي بدي بخواهد ديگر برگشتي بر اين نيست.[3]
و اين آيات ظاهر در اين است كه ميان اعمال و حوادث تا حدي ارتباط هست، اعمال خير و حوادث خير و اعمال بد و حوادث بد.

ویژگى هاى فردى و اجتماعى پیامبر اسلام (صلی الله علیه واله وسلم)

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

همان گونه که تاریخ نشان مى دهد، شخصیت حضرت محمد (ص) همواره زیر ذره بین مورّخان و مستشرقان با انصاف و بى انصاف قرار داشته و دارد. بعضى از اندیشوران، جهات مثبت زندگى و آیین مترقى او را مطرح ساخته اند و برخى نیز به اعتراض و انتقادهاى بى پایه پرداخته اند؛ لیکن اکثر مستشرقان و تاریخ نگاران بى طرف بر این حقیقت اعتراف دارند که در میان تمام پیامبران و قهرمانان جهان، یگانه شخصیتى که تاریخ زندگى اش از هر جهت روشن است، نبى مکرّم اسلام مى باشد.
البته اگر از سرگذشت پیامبران پیشین هم اطلاعات درستى به دست ما رسیده، بیشتر به یُمن قرآن و گفتار رسول اکرم (ص) است وگرنه در منابع تاریخى غرب و نصوص تورات و انجیل، چهره پیغمبران سابق و آیین آنها در هاله اى از ابهام و بلکه آمیخته با تناقضات، قرار دارد.
اگر نسبت هاى ناروایى که به پیامبران سلف داده اند مورد پذیرش واقع شود، قداست و حتى اصل نبوت آنان زیر سؤال خواهد رفت؛ ولى در قرآن مجید آیات فراوانى درباره رسولان الهى آمده است که صرف نظر از تصحیح تاریخ، از ساحت مقدس آنها عاقلانه و عالمانه دفاع کرده است.

مبارزات سیاسی امام هادی- علیه السلام:

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

امام هادی- علیه السلام – با شش تن از خلفای عباسی، معاصر بود که به ترتیب عبارتند از: معتصم (برادر مأمون)؛ واثق( پسر معتصم)؛ متوکل(برادر معتصم)؛ منتصر( پسر متوکل)؛ مستعین(پسرعمومی منتصر) و معتز( پسر متوکل). معتصم در سال 218 هـ. ق با مرگ مأمون به خلافت رسید و تا سال 227 هـ . ق حکمرانی کرد. محمدبن عبدالملک تا پایان عمر وزیر او بود.  پس از درگذشت او، فرزندش، «الواثق بالله هارون بن ابی اسحاق» – که مادرش، کنیزی به نام «قراطین» بود- به خلافت دست یافت. او نیز در دوران خلافت خود با سان پدرش به ترکها اقتدار فراوان بخشید. 
او در سنگدلی و بی رحمی، رویه مأمون و پدرش را پیش گرفته بود و جان افراد بسیاری را در مسئله حدوث یا قدم قرآن گرفت. بسیاری را شکنجه کرد یا به زندان افکند و سرانجام در سال 232 هـ . ق درگذشت.  و برادرش«جعفربن محمدبن هارون»، معروف به «المنتصر بالله» قدرت یافت که «احمدبن ابی داوود» او را «المتوکل علی الله» خواند.  متوکل بسیار تندخو و بی رحم بود که همگان را با تندی از خود می راند، تا اندازه ای که هرگز محبت او به کسی دیده نشد. او می گفت:«حیا موجب شکستگی است و مهربانی، زبونی و سخاوت، احمقی است». از این رو همواره همگان از او به بدی و بدنامی یاد می کردند.  او در دوران خلافت خود جنایتهای بسیاری انجام داد. این دوران سخت ترین روزگار برای شیعیان و  علویان در دوره عباسی، بلکه در سراسر تاریخ تشیع به شمار می رود. او کینه وصف ناپذیری از خانواده پیامبر- صلی الله علیه و آله- در دل داشت و این کینه سبب تجاوز و ستم به شیعیان آن نیز شد؛ به گونه ای که همگی با به قدرت رسیدن او آواره و بی خانمان شدند. در دوران او، امام هادی- علیه السلام) به سامرا تبعید شد. یکی از اعمال ننگین او، ویران کردن مزار مطهر حضرت سیدالشهداء – علیه السلام- در سال 236 هـ . ق بود که خشم شیعیان را به شدت برانگیخت؛ به گونه ای که مردم بغداد؛ در و دیوار و مساجد را از شعار علیه او آکندند و شاعران در هجو او شعرها سرودند. زندگی ننگین او در سال 247 هـ . ق پایان یافت و فرزندش محمد «المنتصر» به قدرت رسید. او بر خلافت نیاکان خود به کارهای شایسته رغبت نشان می داد و ستم روا نمی داشت و به علویان احسان می کرد.

رجعت از جمله اعتقادات شيعه

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

رجعت در لغت به معني بازگشت و در اصطلاح به بازگشت گروهي از مومنان خالص و عده اي از منافقان فاجر به اين جهان پيش از قيامت گفته مي شود.
اعتقاد به رجعت از باورهاي مسلم و ترديدناپذير شيعه است كه بر آيات قرآن و احاديث معصومين عليهم السلام استوار مي باشد. (1(

رجعت در دوران حكومت موعود آخرالزمان اتفاق خواهد افتاد و خداوند عده اي از مردگان را با همان اندام و صورتي كه بودند زنده كرده و به دنيا برمي گرداند. به گروهي از آنان عزت مي دهد و گروهي را ذليل مي كند و حق مظلومان را از ستم گران مي گيرد. وقتي قائم قيام كرد خداوند همه اذيت كنندگان مومنين را زنده مي كند تا به مجازات دنيوي برسند و دادگري مومنان به ظهور مي رسد. (2(

مفهوم رجعت

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

«رجعت » در لغت به معنای بازگشت است که در قرآن و روایات اسلامی با واژه های گوناگونی نظیر کَره ، رّد، حشر ، ایاب ، همه این واژه ها در معنای « بازگشت » مشترکند ، استعمال می شود. 
مرحوم سید مرتضی در بیان معنای اصطلاحی رجعت می فرماید:
«معنای رجعت چنین است که خدای تعالی به هنگام ظهور امام زمان حضرت مهدی علیه السلام گروهی از شیعیان را که پیش از قیام آن حضرت از دنیا رفته اند، به دنیا باز می گرداند تا آنان به پاداش یاوری و همراهی و درک حکومت آن وجود مقدس نائل آیند. و نیز برخی از دشمنان حضرتش را زنده می کند تا از ایشان انتقام گیرد . بدین ترتیب که آشکاری حق و مرتبه بالای پیروان حق را بنگرند و اندوهگین شوند.»
آثار رجعت
یکی از سئوالات مطرح در بحث رجعت این است که چرا باید عده ای از انسانها اعم از خوب و بد ، قبل از قیامت در دوران ظهور حضرت مهدی (ع) به دنیا برگردند؟ رجعت چه اهمیتی دارد که تا این مقدار حضرات معصومین (ع) در روایات ، ادعیه و زیارات برآن تاکید کرده اند ، تا حدی که بعضی از علماء و بزرگان دین ، رجعت را از ضروریات مذهبِ شیعه برشمرده اند؟
رجعت به دنیا تنها با اذن و اراده الهی قابل تحقق است و چون خدای حکیم تمام کارها را از روی حکمت انجام می دهد، پس رجعت نیز دارای حکمت خواهد بود. در اینجا به مواردی از آثار رجعت اشاره می کنیم:
1-انتقام گرفتن از ستمگران :
در رجعت ، گروهی از منافقان و ستگران ِ تاریخ که در حقِ انسانها از هیچ ظلم و ستمی دریغ نکرده و نیز غضب کنندگان خلاقتِ اهل بیت پیامبر (ع) به دنیا برمی گردند تا به بخشی از مجازاتهای خویش قبل از قیامت برسند.
امام صادق (ع) فرمود: «لمّا کانَ مِن اَمرِ الحُسینِ ما کانَ ضَجتِ الملائکهُ اِلی الله تَعالی ، فَاقامَ الله لَهُم ظَّلِ القائمِ وَقالَ . بهذا انتقمُ لَهُ مِن ظالمیهِ :
هنگامی که کار حسین (ع) خاتمه یافت ، ملائکه به درگاه خدا تضرع کردند. پس خداوند سایه حضرت قائم را بر پاداشت و {به آنها} فرمود: بوسیله این از آنان که به او ستم کردند (قاتلین امام حسین (ع) انتقام می گیرم. »
و معلوم است که در صورتی می شود امام زمان (ع) از قاتلین امام حسین علیه السلام انتقام بگیرد که آنها در دنیا و در قید حیات باشند و این بارجعت تحقق خواهد یافت.

حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام در روز چهارم شعبان سال 26 ه ق 1 در    
مدینه دیده به جهان گشود . پدر بزرگوارش علی بن ابی طالب قنداقه اورا در      
بغل گرفت و پس خواندن اذان در گوش راست واقامه در گوش چپ نام او را      
عباس گذارد. مادر با فضیلتش فاطمه معروف به ((ام البنین))  دختر حزام بن      
خالد کلابی بود.2 واژه (( عباس))  از نظر لغوی به معنای ((بسیار ترش رو )    
است. و یا به معنای شیری که دیگران از او فرار کنند3 . انتخاب این نام نشان     
دهنده توان قدرت شجاعت وصلابت ان بزرگوار است. لذا مورخان نوشته اند      
((سَمّاهُ اَمیرُ المُومِنینَ علیه السلام بِالعَبّاسِ لِعِلمِهِ بِشُجاعَتِهِ وَسَطوَتِهِ وصَولِتِهِ وَعَبُوسَتِهِ فی قِتالِ             
الاَعداءِوَفی مُقابِلَةِ الخُصَماءَ ))                                                                                     
علی علیه السلام او را به این علت عباس نامید که به شجاعت  قدرت صلابت     
وشهامت او در جنگ با دشمنان ودر رویایی با جنگجویان اگاهی داشت 4.))       
گاهی هم حضرت امیر علیه السلام قنداقه عباس را می گرفت استین او را بالا     
میزد و بازوانش را می بوسید و گریه می کرد و می فرمود                          
((دستهای او در راه یاری برادرش حسین قطع میشود))  5                           
که هر یک بیانگر بخشی از مقام عظمت وسجایای اخلاقی اوست                    
((ممقانی)) شانزده لقب برای او بر شمرده است : مانند :                            
1. ابوالفضل: یعنی پدر فضایل (و یا او پسری به نام فضل داشت)                  
2 ابوالقریه:که سقا وابرسان بود  

اهداف بعثت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلمّ)

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

جهان در آستانۀ بعثت حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در انحطاط و بحران شگفت انگیزی قرار داشت. جهالت، غارتگری، ظلم و ستم، تضییع حقوق ضعیفان و محرومان، فساد و بی بند و باری، تبعیض و ناعدالتی، نگرانی و دلهره، دوری از اخلاق و انسانیت، تمام جوامع بشری را در آن روزگار فرا گرفته بود.
در این میان منطقه جزیرة العرب و به ویژه شهر مکه از منظر فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، پایین ترین و بدترین وضع را تحمل می¬کرد. خضوع اعراب جاهل در مقابل چوبهای خشکی که به صورت بت درست شده بود و اهالی مکه در مقابل آن اجسام بی¬جان قربانیها کرده و استمداد می¬طلبیدند، هر انسان فهمیده و عاقلی را به تعجب و تأسف وا می¬داشت. زنان نه تنها از حقوق اساسی خود محروم بودند، بلکه همانند کالای بی جان خرید و فروش می شدند و… .
خداوند متعال در آیات وحیانی خویش به برخی از ناهنجاریها و آداب غیر انسانی و جاهلانه آن روز اشاره کرده و می فرماید: ( قُلْ تَعالَوْ اَتْلُ ما حَرّمَ رَبُّکُم عَلَیْکُمْ اَلاّ تُشْرِکوا بِهِ شَیْئاً وَبِالْوالِدَیْنِ إحْساناً وَلاتَقْتُلوا أوْلادَکُمْ مِنْ إمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإیّاهُمْ وَلاتَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَما بَطَنَ وَلاتَقْتُلوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللهُ إلاَ بِالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصّیکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلونَ)1؛ « بگو: بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است ‌[برایتان] بخوانم: اینکه چیزی را شریک خدا قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید. فرزندانتان را از ترس فقر نکشید. ما شما و آنها را روزی می¬دهیم. و به کارهای زشت نزدیک نشوید چه آشکار و چه پنهان. و انسانی را که خداوند محترم شمرده به قتل نرسانید مگر به حق [و از روی قانون الهی]. این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شاید درک کنید.»

امام علي (ع) چگونه مظهر «حق» (از اوصاف فعلي خداوند) است؟

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

حقّ، از اوصاف فعلي خداوند است و اميرالمؤمنين (ع) مظهر اتمّ اين وصف الاهي است؛ چنان كه عالمان شيعه و سنّي، روايات فراواني را در اين‌باره از رسول اكرم(ص) نقل كرده‌اند؛ از جمله
1 ـ سلمان، اباذر و مقداد نقل مي‌كنند از رسول اكرم شنيدم كه مي فرمود «انّ علياً مع الحقّ و الحقّ معه، يدرو كيفما دار به» (بحار 38/30)؛ يعني علي (ع) با حق است و حق نيز با علي(ع)؛ امّا اين‌كه در محور كمال وجودي علي (ع) دور مي‌زند يا علي (ع) در مدار حق مي‌گردد؟ پرسشي است كه پاسخ آن، در حديث ديگر، بيان شده است؛ زيرا رسول اكرم(ص) مي‌فرمايد «اللهم أدر الحق معه حيث دار» (بحار، 38/35)؛ خداوندا! حق را علي مدار قرار ده و او را محور دَوَران حق كن تا ديگران حق را در مسير و مأواي علي (ع) جست و جو كنند؛ نه آن‌كه علي (ع) را مدار حق قرار دهي تا علي محتاج تشخيص حق باشد و پس از آگاهي به آن، در مدار آن حركت نمايد.
از بيان نوراني حضرت علي(ع) نيز به خوبي استظهار مي‌شود كه انسان‌هاي كامل، زمامداران حق و سخن گويان صدقند. پس، زمام حق به دست علي(ع) است؛ نه آن‌كه زمام علي (ع) به دست حق باشد؛ زيرا نخستين حق فعلي خداي سبحان، وجود انسان كامل است و حقوق ديگر، متأخر از اويند؛ به بيان ديگر، حقوق ياد شده، جزء شؤون نازل همان صادر اول و برين است.