اعتکاف

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

انسان در گریز ز هوای نفس و فرار از اشتغالات زندگی ،در طریقت انس با معبود همواره نیازمند خلوتی است تا در انزوای وجود خویش در آثار صنع پروردگارش با دیده ی عبرت بیندیشد وبا سوز دل واشک دیده ، باطن خودرا ز زنگار گناهان بشویدوخانه دل را مصفای حضور خالق هستی بخش سازد و اعتکاف زمینه چنین خلوتی را فراهم می کند. و فرصت و مجالی می دهد برای پرداختن به امور نفس خویش و جلوه گری نور محبت خدا در اعماق سرای وجود انسان ، تا انسان بدون دلواپسسی از کارهای انجام نشده ووابستگی روزمره، خودرادرسرای معبود خویش نظاره گر باشد.حضرت صادق –علیه السلام- فرمود:« در تورات نوشته شده ست : ای فرزند آدم برای انجام عبادت من فراغتی به وجود بیاور تامن دل تورا از بی نیازی سرشار سازم وبدون اینکه  تو طلب کنی ، حاجت را برآورده کنم. و من خودرا ملتزم می دانم که حوائج تورا برطرف نمایم.»
ونیز آن حضرت نقل نموده که پیامبر اکرم صلّی اخلله علیه وآله –فرمودند:«با فضیلت ترین مردم کسی است که عاشق عبادت باشد و با اشتیاق تمام عبادت را به آغوش بکشد.وبا جسمش آن را دوست بدارد وبرای آن فراغتی به وجود بیاورد.»مساجد همواره به عنوان پایگاه اعتکاف ، مرکز خلوت و انس عابدان

امر به معروف و نهی از منکر

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

قرآن مجید یکی از صفات برجسته مومنان را امر به معروف و نهی از منکر دانسته، می فرماید: « وَالمُومِنُونَ وَالمُومِنات بَعضُهُم اَولیاءُ بَعضٍ یَامُرُونَ بِالمَعرُوفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ »
(مردان مومن و زنان مومن دوستان یکدیگرند، به نیکی فرمان می هند و از ناشایست باز می دارند). علاوه بر این خداوند امر به معروف و نهی از منکر را نشانه بهترین امت ذکر فرموده است: « کُنتُم خَیرَ اُمَهٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ تَامُرُونَ بِالمَعُروفِ وَ تَنهُونِ عَنِ المُنکَرِ »       ( شما بهترین امتی هستید که برای مردم پایدار شده اید، به کار پسندیده فرمان می دهید، و از کارهای ناپسند باز می دارید).
علی (ع) در کلامی بسیار ارزشمند و شگفت انگیز درباره ارزش امر به معروف و نهی از منکر چنین فرموده است:
«وَ ما اَعمالُ البِرِّ کُلّها وَ الجِهادُ فی سَبیلِ اللهِ عِندَ اَلامرِ بِالمَعروفِ وَ النَّهی عَنِ المُنکَرِ، اِلا کَنَفثَهٍ فی بَحرٍ لُجِیٍّ »؛ ( همه کارهای خوب و جهاد در راه خدا، در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر چیزی جز آب دهانی که در دریایی ژرف انداخته شود نیست).
آثار و برکات امر به معروف و نهی از منکر
1- فلاح و رستگاری
« وَ یامُرُونَ بِالمَعرُوفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ وَ اُولئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ » ؛ ( و به خوبی فرمان دهند و از بدی باز دارند، اینان رستگارنند).

عامل وجود انسان های ناقص الخلقه

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

یکی از پرسشهای اعتقادی این است که چرا خداوند بعضی از انسانها را ناقص آفریده است؟
طبق بیان آیات و روایات، فطرت انسان بر نیکی و خیر بنا نهاده شده است و بر با فطرت و سرشت نیکوی الهی خلق شده است و هیچ فطرت بد و سرشت ناروا در کار نیست؛ زیرا هدف خداوند از خلقت انسان، تکامل و رشد او است و نیز او ارحم الراحمین است و با هیچ کس دشمنی ندارد.
خداوند درباره آفرینش انسان می فرماید:
لَقَد خَلَقنَا الاِنسانَ فی اَحسَنِ تَقویم؛ «ما انسان را به بهترین شکل آفریدیم».
و نیز می فرماید: اَلَّذی اَحسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلقَهُ؛ «او همان کسی است که هرچه را آفرید نیکو آفرید».
در نظام احسن آفرینش، با این همه لطف و مهر و بزرگواری خالق، چرا کسی ناقص شود و از نعمتها محروم گردد. خدا که فیض بخش مطلق است، چرا فیض و لطفش را دریغ می نماید؟
نعمتهای الهی عمومی است و اگر به کسی نرسد، باید دید عیب از کجاست و چه عواملی باعث گرفتاری او شده است. بنابراین در این جهان بینی، خلقت بد و فطرت ناروا معنا ندارد. چنانکه رسول خدا می فرماید: «ما مِن مَولُودٍ اِلّا یُولَدُ عَلَی الفِطرَةِ فَأَبَواهُ یُهَوِّدانِهِ وَ یُنَصَّرانِهِ و یُمَجِّسانِهِ؛  تمام انسانها بر فطرت [سالم] متولد می شوند و این پدر و مادر کودک اند که او را یهودی و نصرانی و مجوسی می کنند».
خداوند بدبختیها و زشتیها را از خود انسان می داند و می فرماید: ما أَصابَکَ مِن حَسَنَةٍ فَمِنَ الله وَ ما أصابَکَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَفسِک؛  «هر احسان و نیکی که به تو می رسد از جانب خداست، و هر بدی و زشتی که به تو می رسد از خود توست».

دانش اندوزی

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

عشق به علم و دانش اندوزی، در فطرت انسان نهاده شده، اگرچه رشد و اوج گیری آن نیاز به پرورش و تربیت دارد.
علم کاربرد نیروی ناطقه است که ذاتی انسان است. ما به الامتیاز فصل انسان از سایر جانداران نیروی علم و ادراک کلیّات است که از آن به قوّۀ ناطقه تعبیر شده.
اینجا نطق ، به معنی سخن گفتن نیست. بلکه به معنی نیروی ادراک مفاهیم کلّی است، که تجزیه و ترکیب اصوات و صداها، و در برابر هر مفهومی ترکیب بخصوصی از اصوات را بکار بردن و آنها را که نطق و تکلّم و جمله بندی نمودن نامیده می شود نیز از آن مایه می گیرد.
کلمهٔ علم و مشتقّات آن در 785 موضع از قرآن کریم آمده است.
در فضیلت علم همان کافی است که در قرآن، آنجا که از سؤال فرشتگان در مورد آفرینش آدم سخن به میان آمده، در پاسخ، علم آدم و دانایی او به آنچه فرشتگان نمی دانند تذکّر داده شده، و به دنبال این ماجرا از امر فرشتگان به سجده کردن برای آدم سخن می گوید.
قرآن بالا رفتن درجات انسان ها را منوط به علم و ایمان دانسته و می فرماید:
خدا درجات آنان را که از شما ایمان دارند و آنان را که علم به آنها داده شده اند، بالا می برد.
(یَرْفَعِ اللهُ الَّذینَ ٰامَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذینَ اُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجٰاتٍ) (سورهٔ مجادله، آیهٔ 11)
بلکه از آیات 7 و 18 سورهٔ آل عمران و 6 سورهٔ نبأ و 62 سورهٔ نساء، و 76 سورهٔ یوسف استفاده می شود که ایمان نیز از علم ناشی می شود.

انفاق

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

انفاق یکی از راه های پسندیده است که خداوند در قرآن کریم بسیار به آن سفارش کرده است. خداوند حقیقت انفاق را گذر از گردنه ای سخت ذکر کرده، شرط قبولی آن را تقوا دانسته و آن را از جمله تجارت های پر سود معنوی ذکر فرموده است.
موانع انفاق:
برخی از موانع انفاق عبارتند از:
الف) شیطان
« اَلشّیطانُ یَعِدُکُم الفَقرَ»
(شیطان شما را از تهی دستی بیم می دهد)
گاهی شیطان انسان ها را از آینده بیمناک کرده، مانع انفاق کردن آنها می شود تا حدی که مال دنیا برای آنها از جان با ارزشتر می نماید. به هنگام انفاق کردن، شیطان وعده فقر به انسان می دهد، اما خداوند وعده آمرزش می دهد و پذیرش وعده خداوند از چند جهت مزیّت دارد و سزاوار قبول است:
1- اینکه در آینده زنده باشیم و بتوانیم از مال بهره ببریم. مورد شک است، اما مسئله قیامت و نیاز ما در آن روز قطعی است.
2- ممکن است مالی که برای فردا نگه می داریم باقی نماند، اما انفاق امروز حتما برای قیامت باقی می ماند.
3- بر فرض مال برای انسان باقی بماند، اما معلوم نیست که انسان بتواند از این مال استفاده کند. چه بسا مریض شود و نتواند از مال استفاده کند. اما بهره انفاق امروز در قیامت حتما به انسان می رسد.
4- بهره مندی انسان از مال اندوخته اش در دنیا، موقت و مقطعی است، ولی بهره گیری او از انفاق خود، در قیامت ابدی است.
5- استفاده کردن از اموال در دنیا و لذت بردن از آنها با هزار رنج و درد آمیخته است، اما استفاده از انفاق در قیامت خالی از این ضررهاست.

انفاق پنهاني بهتر است يا آشكار ؟

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

ترديدى نيست كه انفاق علنى و آشكار در راه خدا و اختفاى آن هر كدام اثر مفيدى دارد; زيرا هنگامى كه انسان به طور آشكار و علنى مال خود را در راه خدا انفاق مى كند اگر انفاق واجب باشد، گذشته از اين كه مردم تشويق به اين گونه كارهاى نيك مى شوند، رفع اين تهمت نيز از انسان مى گردد كه به وظيفه واجب خود عمل نكرده است.

و اگر انفاق مستحب باشد، در حقيقت يك نحوه تبليغ عملى است كه مردم را به كارهاى خير و حمايت از محرومان و انجام كارهاى نيك اجتماعى و عام المنفعه تشويق مى كند.

و چنانچه انفاق به طور مخفى، و دور از انظار مردم انجام شود، به طور قطع ريا و خودنمائى در آن كمتر است، و خلوص بيشترى در آن خواهد بود، مخصوصاً درباره كمك به محرومان، آبروى آنها بهتر حفظ مى شود، و لذا آيه 271 سوره «بقره» مى گويد:

«اگر انفاق ها را آشكار كنيد، چيز خوبى است، و اگر آنها را مخفى ساخته و به نيازمندان بدهيد براى شما بهتر است»

(إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمّا هِيَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ).
بعضى از مفسران گفته اند: اين دستور تنها درباره انفاق هاى مستحبى است و انفاق هاى واجب از قبيل زكات و مانند آن بهتر است هميشه آشكار و علنى باشد.ولى مسلّم است كه هيچ يك از اين دو دستور (اظهار و اخفاى انفاق) جنبه عمومى و همگانى ندارد بلكه موارد مختلف است در پاره اى از موارد كه اثر تشويقى آن بيشتر است و لطمه اى به اخلاص نمى زند، بهتر است اظهار گردد، و در مواردى كه افراد آبرومندى هستند كه حفظ آبروى آنها ايجاب مى كند، انفاق به صورت مخفى انجام گيرد و بيم رياكارى و عدم اخلاص مى رود، مخفى ساختن آن بهتر خواهد بود.

آثار تخريبي اسراف و تبذير

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

بي‏ ترديد ابتلا به اسراف و تبذير، يكي از مشكلات جامعه است. مصرف‏گرايي و زياده‏روي در مصرف، مشكلات اقتصادي بسياري براي جامعه ايجاد كرده است. مشكل اسراف آن چنان در تار و پود جامعه ريشه دوانده است كه صرفه‏جويي و جلوگيري از اسراف و تبذير به عنوان يكي از راه‏حلهاي اساسي تنظيم اقتصاد جامعه اسلامي مطرح مي‏شود.
از ديدگاه قرآن، اسراف يكي از نكوهيده‏ترين كارها است كه حتي آن را يك عمل فرعوني دانسته و مي‏فرمايد: «وَاِنّ فِرعَونَ لَعالٍ فِي الاَرْضِ وَاِنَّهُ لَمِنَ المُسْرِفين»1. علاوه بر آن قرآن اسراف كنندگان را اصحاب دوزخ مي‏شمارد: «اِنَّ الْمُسْرِفينَ هُمْ اَصْحابُ النّارِ»2.
امروزه اسراف و تبذير به صورت عرف و عادت و گاه يك ارزش درآمده است. از اينرو تغيير زيرساختهاي عرفي، اخلاقي و فرهنگي جامعه يكي از مهم‏ترين عوامل براي نابود كردن اسراف به شمار مي‏آيد كه آن هم در گرو درك صحيح اين مشكل است.
با توجه به اينكه قرآن گره‏گشاي بسياري از مسائل علمي، فرهنگي و اجتماعي است، برآنيم تا در اين نوشتار از ديدگاه قرآن و روايات اشاره‏اي به پيامدهاي ويرانگر اسراف و تبذير داشته باشيم.
از آنجا كه مبلغان گرامي با رفتار و عملكرد خويش بيشترين تأثير را بر مخاطبان مي‏گذارند، لازم است درباره اسراف و تبذير دقت بيشتري كنند تا خداي نكرده به صورت غيرمستقيم الگو و اسوه رواج تبذير و اسراف براي مخاطبان خود نباشند.
در اين نوشته درباره پيامدهاي ويرانگر اسراف و تبذير در ابعاد فردي و اجتماعي در دو حوزه دنيوي و اخروي بحث مي‏شود.

کسب عزت درپرتو زندگی با قناعت

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

یکی ازعوامل اساسی عزت و افتخارانسان دراجتماع قناعت است.چون قناعت موجب میشودانسان از حرص وطمع نسبت به دنیا پرهیز کندوحرص و طمع از عوامل ذلت وخواری انسان هستند.حرصوطمع عشق و علاقه به دنیا ودنیا زدگی موجب میشودکه آدمی برای بدست آوردن دنیا دست به هرکاری بزندوخود را در مقابل هر کسی کوچک وذلیل کند ودرمقابل قناعت موجب دوری ازاین امورورسیدن به عزت و سربلندی است.
دراین مقاله به مناسبت سال عزت وافتخار حسینی سعی خواهیم کرد بعضی ازخواستگاهای قناعت وثمرات  آن به صورت اختصار مورد بحث و بررسی قراردهیم.
باشد که با شناخت عوامل بستر سازوثمرات قناعت این ویژگی مهم اخلاقی را درخود ایجاد کرده وبه آنعمل کنیم و موجبات عزت خویش وجامعه اسلامیمان را فراهم آوریم.
معنای قنات
قناعت در لغت به معنای بسنده کردن به مقدارکم از کالای مورد نباز و رضایت به چیزی است که نسیب شخص میشود.دراحادیث گاهی کلمه ی قناعت به معنای مطلق رضایت به کاررفته است.

اسراف در فرهنگ اسلامي

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

مسأله اسراف از مفاهيم و گزاره هاي مورد توجه دين مبين اسلام است كه در آيات قرآني و روايات اهل بيت(ع) بر روي اين موضوع تأكيدات فراوان صورت گرفته است.
معني و مفهوم اسراف
«اسراف در لغت به معني تجاوز و زياده روي است و بنابراين در امور اعتقادي و همچنين در تمام افعال و اعمال انساني متصور است. اسراف در عقيده آن است كه انسان درباره خود يا ديگري چيزي را كه دروغ و سزاوار نيست، معتقد شود، مانند اعتقاد فرعون به ربوبيت خودش كه گفت: براي شما غير از خودم خدائي نمي شناسم» (قصص.38) و پروردگار عالم او را از مسرفين خواند. (يونس.83) يا اينكه آنچه را كه سزاوار تصديق و اعتقاد است باور نكنند مانند اعتقاد به خدا و نبوت پيغمبران و امامت ائمه و معاد و… چنانچه در قرآن مجيد مي فرمايد: و اينچنين جزا مي دهيم كسي را كه از حد بگذراند (اسراف كند) و به آيات پروردگارش ايمان نياورد و عذاب آخرت سخت تر و باقي تر است.»(1)
موضوع صرفه جويي به قدري در اسلام اهميت دارد كه علماي اخلاق تأكيد مي كنند: «سزاوار است مؤمن در امور مباح هم سعي كنند كه اسرافي از آنها سر نزند، مانند اسراف در خواب، بيداري، حرف زدن و خوردن، چنانكه در حديث است خدا هر پرخور و پرخوابي را دشمن مي دارد.(2)
فرهنگ ديني ما به خوبي ابعاد و انواع مختلف اسراف را ترسيم مي كند و به انسان مسلمان مي آموزد كه چگونه خود را از سقوط در اين ورطه حفظ كند. يكي از علماي اخلاق اسلامي در تعريف اسراف و انواع آن مي گويد:
«اسراف، به معناي تجاوز از حد و زياده روي كردن است و آن يا از جهت كميت است كه صرف كردن مال است در موردي كه سزاوار نيست هر چند به مقدار درهمي باشد و يا از جهت كيفيت است و آن صرف كردن مال است در موردي كه سزاوار است، لكن بيشتر از آن چه شايسته است و از همين رو بعضي صرف مال را در موردي كه سزاوار نيست تبذير گفته اند و صرف مال را در زيادتر از آنچه سزاوار مي باشد، اسراف دانسته اند.(3)

دعا و نیایش

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

از جمله مواردی که در قران مجید به آن اهمیت فراوانی داده شده است؛ دعا و نیایش و ارتباط با خداوند متعال است. برخی از مواردی که در آیات قرآن درباره دعا و نیایش آمده است، عبارتند از:
1- قرآن به دعا و نیایش دستور داده، از بندگان می خواهد تا از این برکت عظیم که منشأ رسیدن به تمامی فیوضات الهی در خیر دنیا و آخرت است غفلت نکنید. خداوند متعال در قران کریم چنین می فرماید:
« وَ قالَ رَبُّکُم اُدعُونی اَستَجِب لَکُم »
( پروردگار تان فرمود: مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را).
2- قرآن، دعا را از نشانه های صالحان ذکر فرموده است:
« اَنَّهُم کانُوایُسارِعُونَ فِی الخَیراتِ وَ یَدعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً »
( آنان در کارهای نیک شتاب می نمودند و ما را از روی رغبت و بیم می خواندند).
3- قرآن، دعا و نیایش را امری فطری و ضروری دانسته و تنها راه نجات از گرفتاریها و مشکلات را نیایش پروردگار معرفی می کند:
« وَ اِذا مَسَّ الِانسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنبِهِ اَو قاعِداً اَو قائِماً فَلَمّا کَشَفنا عِنُه ضُرَّهُ مَرَّ کَاَن لَم یَدعُنا اِلی ضُرٍّ مَسَّهُ »
( و چون انسان را آسیبی رسد، ما را به پهلو خوابیده یا نشسته یا ایستاده می خواند و چون گرفتاریش را برطرف کنیم، چنان می رود که گویی ما را برای گرفتاری که به او رسیده، نخوانده است).
علاوه بر آیات قرآن، روایات فراوانی نیز درباره اهمیت دعا و نیایش در کتاب های روایی به چشم می خورد. به عنوان نمونه پیامبر اکرم (ص) دعا را همان عبادت دانسته می فرماید: «اَلدُّعاءُ هُوَ العِبادَه » دعا همان عبادت است.
همچنین آن حضرت می فرماید: « اَلدُّعاءُ مُخُّ العِبادَهِ وَ لا یُهلَکُ مَعَ الدُّعاءِ اَحَدٌ ؛ دعا مغز عبادت است و با دعا احدی هلاک نخواهد شد.
از علی (ع) نقل شده که فرمود: « اَلدُّعاءُ مَفاتیحُ النَّجاحِ وَ مَقالیدُ الفَلاحِ ؛ دعا کلیدها نجات و کامیابی و گنجینه های رستگاری است»

عوامل عزت در روايات معصومين عليه السلام

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

معناي عزّت
عزّت در لغت به معناي محكم و نفوذناپذير است. «اَرْضٌ عَزيزَةٌ» يعني زميني كه آب در آن راه نيابد. اين واژه (عزت) از نظر اصطلاحي اجتماعي به معناي حالتي است كه از شكست انسان پيشگيري مي‏كند (حالت شكست ناپذيري) و مانع مغلوب شدن او مي‏گردد.1
سرچشمه عزت
سرچشمه اصلي عزت خداوند است، و تمام عزتها از آن اوست. «فَللّه‏ِ الْعِزَّةُ جَميعاً»2؛ «پس همه عزتها از آن خداوند است.»
اگر پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و مؤمنان نيز عزت دارند، عنايتي است الهي، و عزّتي است اعطائي.
امام حسين عليه‏السلام به پيشگاه خداوند، عرض مي‏كند: «يا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرَّفْعَةِ فَاَوْلِيائُهُ بِعِزِّهِ يَعْتَزُّونَ؛3 اي كسي (خدايي) كه خود را به مقام بلند و رفيع اختصاص داد، پس دوستانش به عزّت او عزيز مي‏باشند.»
آن حضرت در جاي ديگري فرمود: «كُلُّ الْكِبْرِ للّه‏ِ وَحْدَهُ وَلا يَكُونُ في غَيْرِهِ. قالَ اللّه‏ُ تَعالي: «وَللّه‏ِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنينَ»؛4 بزرگي تماماً از آن خداي يكتا است و در غير او نيست. خداوند متعال مي‏فرمايد: عزّت از آن خدا و پيامبر و مؤمنين است.»
وقتي كه سرمنشأ واقعي عزّت خداوند است، بدست آوردن عزّت از غير طريق الهي، به هر صورتي كه باشد ذلّت است.

مفهوم تجارت در قرآن و متون فقهی

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

تِجارَت، بازرگانی، سوداگری، در لغت به معنی خرید و فروش به قصد سود بردن.
در قرآن بارها واژۀ تجارت به کار رفته است، بی‌آنکه سایر مشتقات آن به کار رفته باشد. در آیۀ 282سورۀ بقره که در صدر آن و برای پیشگیری از نزاع احتمالی به کتابت مبایعه توصیه شده، در انتهای آن «تجارت حاضره» استثنا شده است، به این معنا که اگر کالای مورد معامله نقداً و دست به دست رد و بدل گردد، مکتوب نساختن آن اشکالی نخواهد داشت (زمخشری، 1/322؛ طبرسی، جوامع…، 1/257)
در آیۀ تراضی (نساء/4/ 29) تجارت به معنی مبایعه به کار رفته، و با توصیف آن به تراضی ازشمول اکل مال به باطل خارج شده است (طبرسی، مجمع…، 3/ 68). برخی از فقیهان برای بطلان بیع فضولی به این آیه استناد جسته‌اند (شیخ انصاری، 8/201-202). گروهی دیگر نیز تجارت را مرادف بیع دانسته، و استفاده از واژۀ اکل را کنایه از تملک گرفته، و بر پایۀ آن حکم کرده‌اند که انتقال ملکیت در عقد بیع به محض حصول تراضی صورت می‌پذیرد (خویی،( 7/454
در آیۀ 37سورۀ نور) واژۀ تجارت در کنار بیع به کار رفته، و اشتغال به امور دنیوی قلمداد شده است، به گونه‌ای که خداوند مردانی را که طلب رزق و روزی از طریق تجارت و سوداگری آنها را از یاد خدا بازنمی‌دارد، ستوده است، تا جایی که در روایات پاداش چنین افرادی نسبت به غیرتاجران که به ذکر خدا مشغول هستند، عظیم‌تر محسوب شده است (نک‍ ‍: حرعاملی، 12/ 8). گفته شده است که مقصود از تجارت در این آیه انتقال شئ مملوک از شخصی به شخص دیگر در برابر عوض معین و از روی تراضی است (طریحی، 1/282. )