از این جمله به خوبى استفاده مىشود كه جامعه آن روز، دچار فساد شده بود و در نتیجه، امام مى خواست آن را اصلاح كند. اكنون باید دید چرا جامعه دچار فساد شده بود؟
اوّلاً: حاكمیّت یزید و بنى امیّه منشأ این فساد بود؛ چنانكه خود حضرت نیز به این امر اشاره دارد؛ آنجا كه فرمود: «فاتحه اسلام را باید خواند هنگامى كه امّت به حاكمى مثل یزید گرفتار شود.»[2]
ثانیاً: بى مسئولیّتى، مصلحت طلبى و منفعت خواهى نخبگان جامعه و عدم پایبندى آنان به ارزشهاى دینى و رسالت انسانى، عامل فساد و بحران فرهنگى و معنوى جامعه آن روز شده است كه خود حضرت امام حسین علیه السلام به این عامل نیز اشاره مىفرماید. در روزهاى پایانى حكومت معاویه، امام در جمع نخبگان اصحاب و تابعین رسول خدا صلی الله علیه و آله خطبهاى روشنگرانه در منا ایراد مىكند و در آن به شدت از بىتوجهى نخبگان به وظایف دینى و اجتماعى خود انتقاد مىكند. در قسمتى از این خطبه مى خوانیم:
در سوره مائده بعد از دعوت مؤمنان به رعایت عدالت آن را به تقوی و پرهیزکاری نزدیک دانسته و فرموده است: «یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط ولا یجرمنکم شنآن قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی » (2) ای کسانی که ایمان آورده اید، برای خدا به داد برخیزید و به عدالت شهادت دهید و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید، عدالت کنید که آن به تقوا نزدیک تر است و در سوره نساء فرمود: «یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله ولو علی انفسکم او الوالدین والاقربین ان یکن غنیا او فقیرا فالله اولی بهما فلا تتبعوا الهوی ان تعدلوا وان تلووا او تعرضوا فان الله کان بما تعملون خبیرا» (3) ای کسانی که ایمان آورده اید پیوسته به عدالت قیام کنید و برای خدا گواهی دهید، هر چند به زیان خودتان یا به زیان پدر و مادر و خویشاوندان شما باشد اگر یکی از دو طرف دعوا توان گر یا نیازمند باشد، باز خدا به آن دو از شما سزاوارتر است پس از پی هوس نروید که در نتیجه از حق عدول کنید و اگر به انحراف گرایید یا اعراض نمایید قطعا خدا به آن چه انجام می دهید آگاه است .
به طور كلي ميتوان اهداف امام حسين(ع) را در چند چيز خلاصه كرد:
1- احياي دين خدا و نجات اسلام از چنگال بدعتها.
2- اصلاح امت، امر به معروف و نهي از منكر.
3- تشكيل حكومت اسلامي و مبارزه با ستمگران.
احياي دين در سيرة سياسي امام حسين(ع)
از جمله تحولات و دگرگونيهائیکه نهضت حسيني را به وجود آورد گرايش به حيات ديني بود. يعني در آن هنگام كه دين به مانند یک كالبد بيروح و جسمي بيجان درآمده بود اين نهضت خونين دوباره آن را احيا كرد.
براي توضيح بشتر اين امر بايد به وقايع پيش از حادثه و رويداد كربلا بنگريم. همه ميدانند كه پيامبر(ص) براي اقامة دين مبعوث گرديد، و اين وظيفه و مسئوليت سنگين را در طول مدت رسالت خويش همواره مورد توجه قرار ميداد. و اين هدف همة انبياي صاحب شريعت بود. «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى وَ عيسى أَنْ أَقيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ يُنيب؛[2] آيينى را براى شما تشريع كرد كه به نوح توصيه كرده بود و آنچه را بر تو وحى فرستاديم و به ابراهيم و موسى و عيسى سفارش كرديم اين بود كه: دين را برپا داريد و در آن تفرقه ايجاد نكنيد! و بر مشركان گران است آنچه شما آنان را به سويش دعوت مى كنيد! خداوند هر كس را بخواهد برمىگزيند، و كسى را كه به سوى او بازگردد هدايت مىكند.»
جنبه هاى اصلى پاسخگويى دولت
در ادبيات سياسى مدرن، پاسخگويى دولت سه جنبه اصلى دارد:1
الف) پاسخگويى حقوقى: مراد اين است كه همه مقام هاى دولتى، اعم از انتخابى و انتصابى، در صورتى كه مرتكب رفتار خلاف قانون شوند، در برابر دادگاه ها پاسخگو هستند. «حكومت قانون» نيز بيانگر اين حقيقت است كه مجريان قانون و سياستمداران بايد بر اساس قدرتى كه قانون، آن را معين و محدود كرده است و نيز مطابق قانون اساسى عمل نمايند.
ب) پاسخگويى سياسى: به اين معنا كه دولت و مسئولان اجرايى كشور بايد در برابر مجلس و مردم در خصوص سياست ها، اولويت و چگونگى اجراى آن ها پاسخگو باشند. بر خلاف پاسخگويى حقوقى كه از ارتباطات نسبتاً ساده اى برخوردار است و فقط ارتباطات بين مقامات دولتى و دادگاه هاست، پاسخگويى سياسى ساختار پيچيده ترى دارد.
نهادهاى پايين تر در مقابل رئيس دولت و وزرا، و آن ها نيز به نوبه خود، در برابر مردم و نمايندگان مجلس يا قوه مقننه و نمايندگان قوه مقننه در برابر رأى دهندگان مسئوليت پاسخگويى دارند.