بررسي «استقامت بر حقّ» در وصيتنامه امام حسين(عليهالسلام)
«إنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَه أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّه الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»[1]
همانا کسانی که گفتند خدای ما الله است، سپس پایداری کردند، فرشتگان بر آنان فرود میآیند که نترسید و ناراحت نباشید و بشارت بادتان به بهشتی که وعده داده شده بودید.
مقام استقامت در منازل معنوي
در ابتدا نکتهای را تحت لغتِ «استقامت در راه حق» و «پایداری» مطرح میکنم. بحثی در مباحث معرفتی وجود دارد كه منزل بيست و ششم از مقامات معنویّه، مقام استقامت است. من اين مطلب را در سالهاي گذشته، بحث كردهام و در اینجا منظورم از استقامت، اين نيست. معنای استقامت در آنجا این است که سالک إلی الله بايد در سیر معنوي خود، «حالت تعادل» داشته باشد و افراط و تفریط نكند. امّا استقامت در اينجا، چیزی غیر از آن است و به معناي «پایداری» است. در اینجا قیام و استقامت که میگوییم، از لحاظ لغوی داراي خصوصيّتی است. يعني لغت استقامت، نوعي برپا شدن و ايستادن را در بردارد. وقتي كه گفته ميشود: «قامَ» یا «قامَ الأمر» يعني فلان مسأله راست شد، درست شد و برپا شد. راستی و درستی در اینجا به معنای برخاستن است كه در آن نوعي حرکت وجود دارد. در معناي كلمه «پایداری» مفهوم راستي، درستي، حرکت و تهاجم مستتر است.
صورتهای مختلف ناپایداری
«إنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»[1]
همانا کسانی که گفتند خدای ما الله است، سپس پایداری کردند، فرشتگان بر آنان فرود می¬آیند که نترسید و ناراحت نباشید و بشارت بادتان به بهشتی که وعده داده شده بودید.
بحث ما راجع به حرکت امام حسین(علیهالسلام) و قیام آن حضرت بود که عرض کردم محور آن پایداری در حرکت به سوی حق و پایداری در حرکت برای به پاداشتن حق بود. اوّلی جنبه معرفتی و دومی جنبه اجتماعی داشت. در جلسه گذشته، بحث به اینجا رسید که پایداری در حرکت به سوی حق و همچنین اقامه حق، متوقّف بر چند چیز است؛ اوّل، تشخیص حق؛ دوم، تشخیص راهی که انسان را به آن حق می¬رساند؛ سوم، حرکت به سوی آن هدف که حق است و بعد از این مسأله پایداری مطرح است. من این بحث را حتی از نظر ماده قَوَمَ وارد شدم و عرض کردم که استقامت به معنای پایداری است که به نوعی مفهوم حرکت نیز در آن نهفته است.[2] جلسه گذشته جملاتی را از حضرت علی(علیهالسلام) از خطبه¬ای در نهجالبلاغه در مورد بیان فرق بین استقامت و صبر نقل کردم. در آن روایات آمده بود که اگر کسی بعد از تشخیص حق، شناخت راه رسیدن به حق و شروع حرکت به سوی حق، بخواهد به مقصد برسد و واصل شود، باید پایداری داشته باشد. در آخر جلسه گذشته هم به مناسبت روایاتی را خواندم؛ که یکی از پیغمبر اكرم بود «اِن تَستَقیمُوا تُفلِحُوا» اگر بخواهید رستگار شوید، باید پایداری داشته باشید.
نفي بيعت با يزيد؛ زمينهساز ظهور و بروز شخصيت امام حسين عليه السلام
«إنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»1
همانا کسانی که گفتند خدای ما الله است، سپس پایداری کردند، فرشتگان بر آنان فرود می¬آیند که نترسید و ناراحت نباشید و بشارت بادتان به بهشتی که وعده داده شده بودید.
طرح بحث
من ابتدا مطلبی را به عنوان یک مقدمه کوتاه عرض می¬کنم، بعد وارد اصل بحث ميشوم. ما در روایات و تاریخ داریم که وقتی معاویه، در نیمه ماه رجب مُرد، پسرش یزید، نامه¬ای به ولید بن عَتَبه،که از طرف معاویه حاکم مدینه شده بود، نوشت که از امام حسین(علیهالسلام) و چند نفر از سرشناسان دیگر مانند عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر بیعت بگیرد. والی مدینه ازامام حسین(علیهالسلام) درخواست كرد كه با يزيد بیعت كند و حضرت هم نپذیرفت. بالاخره کار به جایی رسید که امام حسین از مدینه خارج شد. ازاینجا است که قیام امام حسین(علیهالسلام) شروع میشود. شخصیّت امام حسین(علیهالسلام) نیز از اینجا، ظاهراً ظهور و بروز پیدا می¬کند.
در تاریخ آمده است که بعد از مرگ معاویه، اهالي شهرهای مختلف،به خصوص کوفه، پیشنهادهایی برای قیام به امام حسین دادند که ما با شما بیعت می¬کنیم وشما به اینجا بیا و… حتی پیش از آن، یعنی بعد از شهادت امام حسن نيز کوفی¬هابه امام حسین نامه نوشتند که شما به سمت ما حرکت کن؛که امام حسین در جواب آنان نوشت که پیمانی بین ما و معاویه هست و من نمی¬خواهم با اين اقدام پیمان شکنی کرده باشم. حضرت به صلح امام حسن(علیهالسلام) اشاره داشتند. تا اینکه معاویه مُرد. آن وقت دیگر مدّت عهدنامه تمام شده بود. چون تا معاویه بود، پیمان هم بر جای خودش بود. امّا وقتی معاویه مُرد، اعتبار عهدنامه هم پايان يافت و اینجا بود که شخصیّت امام حسين(علیهالسلام) ظاهراً بروز پیدا کرد. به تعبیر دیگر، تولّد شخصیّتی امام حسین(علیهالسلام)، با حرکت از مدینه شروع می¬شود.
موانع استقامت و پایداری
«إنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»[1]
همانا کسانی که گفتند خدای ما الله است، سپس پایداری کردند، فرشتگان بر آنان فرود می¬آیند که نترسید و ناراحت نباشید و بشارت بادتان به بهشتی که وعده داده شده بودید.
چرا انسان نميخواهد پايداري كند؟
من قبلاً به طور ضمنی، به مطلبی اشاره كرده بودم که میخواهم در این جلسه مستقلاً وارد آن شوم و آن مطلب این است که چه می¬شود که انسان ظاهراً، نمیتواند پایداری کند؟ البتّه بهتر است بگوییم «نمیخواهد»؛ وگرنه ميتواند.[2] همه ما مي-توانيم پايداري كنيم، ولي نمي¬خواهيم. سرّ این «نمی¬خواهم» چیست؟ من بحث را بهطور کلّی مطرح میکنم که چه چیز مانع می¬شود انسان، از همان ابتدا که باید حق را تشخیص دهد، به حسب ظاهر، نمیتواند حق را تشخیص دهد؛ یا اينكه وقتي حق را تشخیص داد، چه چیز موجب می¬شود که راه رسیدن به حق را تشخیص ندهد؛ سوم اينكه وقتي حق و راه رسیدن به آن را تشخیص داد، چه چیز موجب می¬شود که به سوی حق حرکت نکند و چهارم وقتي كه حق را تشخیص داد، راه رسیدن به حق را هم تشخیص داد و حرکت هم کرد، چه چیز موجب می شود که در این سیر، پایداری نکند و تا رسیدن به حق در مسیر نماند. من دارم خيلي مشخّص و دستهبندی شده بحث مي¬كنم.
برای پاسخ به سوال مذکور باید با دقت به مطالعه در زوایای زندگانی شهربانو (ملکه المدینه و بانوى شهر) از زمان تولد تا وفات بپردازیم تا به این سوال پاسخ دهیم.
در مورد تاریخ تولد این بانو تحقیقی نشده است و اما در مورد نیاکان و خاندان ایشان و اینکه آیا او دختر یزدگرد است یا نه چند نظریه وجود دارد:
الف) ساسانى بودن;
ب) کابلى بودن;
ج) سیستانى بودن;
د) سندى بودن
برخى از منابع متقدم و متأخر دیدگاههاى دیگرى مانند سیستانى بودن، سِندى بودن، کابلى بودن او را متذکر شده
دانشورانى چون: یعقوبى (متوفاى ۲۸۱ ق). ، محمد بن حسن صفار قمى (متوفاى ۲۹۰ ق). ، کلینى (متوفاى ۳۲۹ق). ، شیخ صدوق (متوفاى ۳۸۱ق). و شیخ مفید (متوفاى ۴۱۳ق). – با وجود اختلاف در نام وى – او را دختر یزدگرد سوم (آخرین پادشاه ساسانى) دانستهاند .
عدهاى نیز «نام پدر شهربانو» را این گونه معرفى کردهاند:
۱ . سبحان.
۲ . سنجان.
۳ . نوشجان.
۴ . شیرویه .(۱)
گوناگونى اقوال و ابهامات تاریخى، بیانگر احتمال «تحریف در گزارش وقایع» مىباشد. از این رو باید به «نقد علمى» اخبار پرداخته و به نتیجه مطلوبى رسید .لذا با توجه به اختلاف در اقوال وجه مشترک و مورد قبول را مىتوان در یک عبارت گنجانید; یعنى «شهربانو، دختر یکى از بزرگان و سرشناسان ایران زمین مىباشد .»
قابل توجه است که عالمان و پژوهشگران برجستهاى چون «شهید مطهرى» بر شاهزاده بودن وى، اشکالاتى وارد ساختهاند; به طورى که آن استاد شهید فرموده است: «… اگر از زوایه تاریخ بنگریم، اصل داستان شهربانو و ازدواج او با امام حسین علیه السلام و ولادت امام سجاد علیه السلام از شاهزادهاى ایرانى، مشکوک است …»(۲)
حماسه سیاسی و اقتصادی و حضوری جهادی
تحلیلی بر پیام نوروزی امام خامنه ای روحی فداه
امام خامنه ای روحی فداه در پیام نوروزی خویش امسال را با عنوان سال “حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی” نام گذاری کردند.
دلیل این نام گذاری همانطور که در پیام خود معظم له نیز ذکر شد؛ از یک سول بدلیل حوادث و اتفاقات بوجود آمده در طی سال 91 بود و از طرف دیگر با نگاه به حوادث پیش رو در سال 92 بود.
تحریم ها و اشکالات داخلی
همانطور که ایشان نیز اشاره کردند؛ سال 91 سال پر فراز و نشیبی برای ملت ایران بود. فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم ها و اشکالات داخلی و برخی کوتاهی ها و سهل انگاری ها برای ملت علی الخصوص برای اقشار ضعیف و کم درآمد بسیار سنگین و طاق فرسا بود. البته این فشارها هیچ گاه باعث نشد که مردم عزیز ما نسبت به اصل نظام و انقلاب دلسرد و نا امید شوند و همواره در کنار تمامی انتقاداتی که نسبت به مسئولین دارند؛ نسبت به اصل این نظام و انقلاب وفادار هستند و هر جا لازم باشد با حضور خود در صحنه ها این وفاداری خویش را اعلام می نمایند. که نمونه بارز این حضورها حضور همه ساله مردم در راهپیمائی 22 بهمن ماه است که امسال به لطف پروردگار پرشورتر از سالهای پیش برگزار شد. همچنین همانطور که مقام معظم رهبری-مدظله- نیز اشاره کردند؛ حضور پرشور و باشکوه مردم عزیز خراسان شمالی در سفر مهر ماه معظم له به این استان نیز نمونه بارز دیگری از وفاداری مردم به اصل این نظام و انقلاب است.
سال 1368 امام خامنه ای روحی فداه در سالروز قیام نوزده دی مردم قم در دیدار با مردم این شهر از یک «واجب فراموش شده اسلام» صحبت کردند؛ ایشان فرمودند: «ما بايد خود را به سرچشمهى اسلام برسانيم تا زندگى به تمامى شيرين شود. قرآن كريم مىفرمايد: «الّذين ان مكّناهم فى الارض اقاموا الصّلوة و اتوا الزّكوة و امروا بالمعروف و نهوا عنالمنكر»(1). من مىخواهم اين واجب فراموش شدهى اسلام را به ياد شما و ملت ايران بياورم: امر به معروف و نهى از منكر. همهى آحاد مردم بايد وظيفهى امر كردن به كار خوب و نهى كردن از كار بد را براى خود قايل باشند. اين، تضمينكنندهى حيات طيبه در نظام اسلامى خواهد بود. عمل كنيم تا آثارش را ببينيم. امر به معروف، يك مرحلهى گفتن و يك مرحلهى عمل دارد. مرحلهى عمل، يعنى اقدام با دست و با زور. اين مرحله، امروز به عهدهى حكومت است و بايد با اجازهى حكومت انجام بگيرد ولاغير. اما گفتن با زبان، بر همه واجب است و همه بايد آن را بدون ملاحظه انجام بدهند.
مدتی است که تخریب چهره نهاد انقلابی ای چون سپاه پاسداران به یک رویه معمول در رسانه های دولتی تبدیل شده است به طوری که سران این نهاد مهم انقلابی بارها مورد انتقاد جریان انحرافی بوده است.
از آنجایی که بدل تمام فنون حلقه انحراف توسط سپاه پاسداران به اجرا در آمده و آنگونه که می بایست اعضای این حلقه نتوانسته اند به اهداف خود نایل گردند لذا بر آن شده اند که با گرفتن خط قوی در تخریب رسانه ای این نها د انقلابی و برخی مسئولان آن، از خود چهره ای مثبت نشان دهند.
این درحالی است که سابق بر این اصلاح طلبان نیز در این زمینه به مغلطه پردازی پرداخته اند و کلیت سپاه پاسداران را زیر سوال ببرند و به نظر می رسد که هر دو در راستای رسیدن به یک هدف تلاش می کنند چرا که سپاه در مقابل انحراف هر دو گروه به نحو احسنت ایستاده است.
1. نماز شب و فضیلت آن
الف: از منظر آیات:
در بین نوافع، نماز شب از فضیلت بیشتری برخوردار است و در قرآن درباره آن تأکید و سفارش بسیار شده است. خدای متعال به پیامبرش می فرماید: مقداری از شب را به تهجد بپرداز این برای تو مستحب است شاید خدا تو را به مقام برگزیده ای مبعوث گرداند [1]و در تعریف بندگان خاص الهی می گوید: کسانی که شب را برای پروردگارشان در حال سجده و قیام بیتوته می کنند [2]و در توصیف مؤمنین می فرماید: شبها پهلو از بستر خواب جدا کنند و با بیم و امید خدای را بخوانند و از آنچه به آنها دادیم انفاق کنند، پس کسی نمی داند چه نعمتهایی که موجب چشم روشنی آنها می شود و در پاداش اعمالشان ذخیره شده است [3]
ب: از منظر روایات: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: خدای متعال به دنیا وحی کرد که خدمتگزارانت را به تعب بینداز و تارکین خودت را خدمت کن هنگامی که بنده خدا در تاریکی شب با پروردگارش خلوت و مناجات می کند خدا قلبش را نورانی می گرداند، وقتی می گوید: یارب یارب از جانب خدا گفته می شود: لبیک عبدی، هر چه می خواهی طلب کن تا عطا کنم و خدا به فرشتگانش گوید… شما شاهد باشید که بنده ام را آمرزیدم.[4]
حضرت زهرا عليهاالسلام پس از معرفى خود در اين قسمت به عنوان دختر رسول خدا، درباره شيوه زندگى مردم در زمان ظهور پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله و روش برخورد آن حضرت با اين اوضاع، با استشهاد به آيه «لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنفُسِكُم» (توبه/ 128) مىفرمايد: پيامبرى از خود شما برايتان آمد كه آنچه شما را به زحمت مىانداخت بر او دشوار بود، نسبت به (خير و صلاح) شما علاقه شديد داشت، و به ايمانآورندگان مهربان و دلسوز بود. سپس در تبيين آيه مزبور ادامه مىدهد: «… آن حضرت رسالت خويش را ابلاغ و بيم و انذار و اندرز خود را اظهار و از مسلك و روش مشركان بركنار بود، كمر آنان را شكست و حلقوم ايشان را فشرد و با حكمت و پند نيكو، ايشان را به راه پروردگارش دعوت نمود، بتها را شكست و گردنفرازان را سركوب كرد تا آنكه جمع ايشان شكست خورده پا به فرار گذاشتند.»
ابن ابى الحديد نيز ضمن ذكر رواياتى مىنويسد: «مردم مىپندارند كه نزاع فاطمه با ابوبكر در دو چيز بوده: در ميراث و در نحله. من در احاديث يافتم كه آن حضرت در مسئله سومى با او نزاع داشته و ابوبكر او را از آنها نيز منع كرده بود كه عبارت بود از سهم ذوى القربى.»
آنگاه با اشاره به مسلمانان و حقخواهى ايشان در آن دوران سخت ايمان آوردن، مىفرمايد: «شما به همراه سپيدرويان پاكنهاد، گوياى كلمه اخلاص شديد، و حال آن كه «كنتم على شَفا حُفرةٍ مِن النارِ» (آل عمران/ 103) بر لبه پرتگاه جهنم بوديد. به خاطر ضعف و ناتوانى شما، هر كس از راه مىرسيد مىتوانست شما را نابود كند، جرعهاى براى هر تشنه و طعمهاى براى هر گرسنه و آتشگيره هر شعلهاى بوديد، زير پاى ديگران له شده بوديد، آبهاى گنديده مىآشاميديد و برگ درختان مىچيديد، ذليل و توسرى خور بوديد.» سپس به آيه «تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ» (انفال/ 26) اشاره مىنمايد كه «شما وحشت داشتيد ديگران از اطراف به شما هجوم آورند، و خداوند به واسطه فيض وجود رسول خدا، شما را از آن گرفتارىها نجات داد.»
هفتم : مهمان نوازى
خ – از خود گذشتگى و ايثار
م – مشكلات اقتصادى
ن .و
اول : وصيتهاى شخصى فاطمه عليها السلام
1- وصيت به يادآورى
حضرت زهرا عليها السلام در لحظه هاى واپسين زندگى به اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) وصيت كرد:
حديث 200 :
قالت : يا اباالحسن لم يبق لى الا رمق من الحياة و حان زمان الرحيل والوداع فاستمع كلامى فانك لا تسمع بعد ذلك صوت فاطمه ابدا اوصيك يا ابالحسن ان لا تنسانى و تزورنى بعد مماتى
(اى اباالحسن ! بيشتر از لحظه اى از زندگانى ام نمانده است و زمان كوچ و خداحافظى فرا رسيده است .
سخنان مرا بشنو، زيرا پس از اين صداى فاطمه را هرگز نخواهى شنيد، تو را وصيت مى كنم اى اباالحسن ! كه مرا فراموش نكنى و پس از وفاتم ، مرا زيارت نمايى (359))
2- وصيت به قرآن خواندن در شب اول مرگ
و در كلمات ارزشمند ديگرى به امام على (عليه السلام ) وصيت كرد كه :
حديث 201 :
قالت : اذا انامت فتول انت غسلى و جهزنى و صل على و انزلنى قبرى والحدنى و سو التراب على و اجلس عند راءسى قباله وجهى فاكثر من تلاوه القرآن و الدعاء فانها ساعه يحتاج الميت فيها الى انس الاحياء و انا استودعك الله تعالى و اوصيك فى ولدى خيرا(360)
(وقتى من وفات كردم ، تو غسل و كفن مرا به عهده گير و بر من نماز بگزار و مرا درون قبر قرار بده ، دفنم كن و سنگ قبر را بر روى قبرم گذار و خاك بر آن ريز و آن را هماهنگ نما. آنگاه بالاى سرم روبروى من بنشين ، و زياد قرآن بخوان و دعا كن ، زيرا در چنين لحظه هايى ، ميت به انس گرفتن بازندگانى محتاج است .
چهارم : علم و آگاهى حضرت زهرا عليها السلام
1- آگاهى از زمان شهادت
الف – روايت اسماء
اسماء بنت عميس ، همسر جعفر طيار مى گويد:
هنگام شهادت حضرت زهرا عليها السلام در كنار او بودم ، به من فرمود:
حديث 134 :
ان جبرئيل اتى النبى لما حضرته الوفاه بكافور من الجنه ، فقسمه اثلاثا، ثلثا لنفسه ، و ثلثا لعلى و ثلثا لى و كان اربعين درهما
فقالت يا اسماء ايتينى ببقيه حنوط والدى فضعيه عند راسى وانتظرينى هنيهة ثم ادعينى فان اجبتك و الا فاعلمى انى قد قدمت على ابى (245)
(هنگام وفات پيامبر صلى الله عليه و آله ، حضرت جبرئيل مقدارى از كافور بهشتى براى رسول خدا آورد پيامبر (صلى الله عليه وآله ) آن را سه قسمت كرد. يك قسمت آن را براى خود برداشت ، و قسمت ديگر آن را براى على (عليه السلام ) و قسمت آخر آن را براى من گذاشت كه (وزن ) آن چهل درهم بود.
اى اسماء آن مقدار كافور را بياور و كنار سرم بگذار، اندكى صبر كن و در انتظار من باش سپس مرا صدا بزن ، اگر جواب تو را ندادم ، بدان كه به پدرم رسول خدا صلى الله عليه و آله ملحق شده ام )
اسماء مى گويد: اندكى صبر كردم و آنگاه فاطمه عليها السلام را صدا زدم ، جوابى نشنيدم ، دانستم كه به ملكوت اعلى پيوسته است .