معنویت گرائی در مسلک وراه وروش شهید مطهری

یکشنبه - 15 دسامبر 2013

معنویت گرائی در مسلک وراه وروش شهید مطهری
1-    خدا ویاد خدا
آغاز و پايان معنويت در اسلام به خدا ختم مي‏شود. اولين قدم در معنويت اسلامي، پذيرش موجودي برتر و تأثيرگذار تام در زندگي انسان و عالم هستي مي‏باشد. بدون اعتراف اجمالي به چنين واقعيتي، معنويت اسلامي شروع نمي‏شود. در قرآن مي‏خوانيم: (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيٍْ عَلِيمٌ(1)
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ*(2)
این سوره نيز آغاز حركت انسان را به نحو صحيح بيان مي‏كند كه با ايمان به خدا شروع مي‏شود و با عمل صالح وتواصی به حق وتواصی به صبر پايان مي‏يابد.
که خصوصيات آن در متون ديني نظير قرآن و روايات آمده است. در قرآن ويژگي‏هايي براي خدا ذكر شده كه انسان در سير معنوي خود دقيقا به مفاد آن‏ها علم پيدا مي‏كند، به گونه‏اي كه ديگر ترديد در وجود او باقي نمي‏ماند. ويژگي‏هاي رواني او نيز صورتي خاص مي‏يابد، به گونه‏اي كه هيچ امري در زندگي او را از ياد خدا باز نمي‏دارد، نفس آرام مي‏شود و ديگر دغدغه‏اي سراغ او نمي‏آيد. يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي *(3) 
اينكه خدا فرموده: ما از رگ گردن به تو نزديك‏تريم”وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ(4)
﴿سوره ق /16﴾
چنين رابطه‏اي را در عالي‏ترين حدّ ممكن درك مي‏كند و صفات جمال و جلال خدا را مي‏فهمد و تسليم محض مي‏گردد و سؤالي برايش باقي نمي‏ماند؛ يعني از آن نقطه‏اي هم كه حضرت ابراهيم فرمود: وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ ۖ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن ۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَـٰكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي ۖ قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَىٰ كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا ۚ وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّـهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ(4)
خدايا به من نشان بده كه چگونه مردگان را زنده مي‏كني، مي‏گذرد و در مسير مستقيم با سرعت وصف‏ناپذير در محضر خدا به حركت در مي‏آيد. بي‏ترديد بهترين ويژگي‏هاي انسان كامل همان است كه در زندگي‌ائمه‌(دوازده امام) در شرايط مختلف نمودار گشت؛ مانند آنچه از پيامبر اسلام (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله)، علي(عليه‌السلام) و اولاد معصوم او سراغ داريم كه به تفصيل از آن بحث شده است.
شهید مطهری می گوید:ريشة همة آثار معنوي اخلاقي واجتماعي كه در عبادت است در يك چيز است: ياد حق وغير او را از ياد بردن.(5) 
ذكر خدا و ياد خدا كه هدف عبادت است، دل را جلا مي دهد و صفا مي بخشد و آنرا آمادة تجليات الهي قرار مي دهد”الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّـهِ ۗ أَلَا بِذِكْرِ اللَّـهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (6)

معنویت افزائی وراهکارهای ان:

یکشنبه - 15 دسامبر 2013

معنویت افزائی وراهکارهای ان:
ضرورت بحث:
پیدایش معنویتهای نوظهور/ عرفانهای کاذب/کج راهه هائی به نام معنویت
مانند اوشو/اکنکار / رام الله/مدیتیشن/ سای بابا /کیهانی /فالون دافا/شیطان پرستی / بلک متال/ هوی متال/ فشن/ پانک/ رپ/ تیفوس و….به عنوان سبک جدید
وساحری،سرخ پوستی ،عرفان مسیحی، بودیسم، هندوییسم وتصوف در تمام نحله های ان در سبکهای سنتی ضرورت بحث پیرامون معنویت ومعنویت گرائی را صد چندان کرده است.
اهمیت بحث:
معنویت طلبی را به هیچ ترتیب نمی توان از وجود و زندگی انسان حذف کرد، از آن روست که انسان برای معرفت و عبودیّت خداوند آفریده شده و ظرفیتّی نامتناهی برای این هدف دارد.
اعراض از یادخدا ممکن است این کشش جوهری به حقیقت نامتناهی کمال را به فراموشی سپارد”وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ (1) امّا هیچ گاه این شراره ی قدسی و آذر آسمانی خاموش نخواهد شد.
ظرفیت نامتناهی انسان، در صورتی که در راستای معرفت و عبودیّت جریان یابد و شکوفا شود به دستیابی انسان به مبنای ایمان و عمل صالح می انجامد.
ِبسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
وَالْعَصْرِ *إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ *إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ *(2)
از آن سو، اگر این استعداد متعالی و نامحدود انسانی به سطوح پست زندگی و هستی معطوف گردد، حیات دنیا شکل می گیرد.
شالوده ی حیات دنیا بر فساد و ستم استوار است؛ زیرا میل به نامتناهی، هنگامی که به امور محدود این جهانی منصرف شود، حدّ شکنی و ستم و تجاوز و تعدّی را رقم می زند. به این سبب، حیات دنیا در قالب دو طبقه ی سلطه گر و سلطه پذیر تحقق می یابد.

سبک زندگی پیامبر صلی الله علیه واله وسلم در مکاتبات بین المللی

جمعه - 13 دسامبر 2013

سبک زندگی پیامبر صلی الله علیه واله وسلم در مکاتبات بین المللی

بي گمان دوران رسالت پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) پيامدهاي مهمي را در زمينه هاي سياسي،ديني،اقتصادي و ديگر ابعاد تاريخ جهان به بار آورد.

هر چند قريشيان مكه تا پيش از اسلام، تجربه چشم گيري در زمينه اداره شهرها نداشتند و هيچ گاه زير پرچم يك دولت متمدن و با فرهنگ گرد نيامده بودند، تا از نظام هاي سياسي مدون برخوردار شوند. اما احتمال دارد گاهي اوقات، پيمان نامه هايي ميان اعراب و قبيله هاي همسايه شده باشد. هر چند دامنه اين كار را بسيار محدود فرض نماييم.

اما هنگامي كه اسلام بر سر آن ها سايه افكند، نيروهاي پراكنده شبه جزيره عربستان حول يك كانون گرد آمدند و در چارچوب كشوري نظام يافته با اداره هاي منضبط، سامان گرفتند؛ ميان اين كشور و كشورهاي همسايه مانند پاريس، بيزانس و مستعمرات آن ها، روابط سياسي پديد آمد. از عمر اين كشور هنوز ده سال نگذشته بود كه بر ايران،عراق، سوريه، فلسطين، مصر و سرزمين هاي ديگر چيره گشت. لازمه چنين وضعي آن بود كه نوشته هايي براي بيان اين روابط سياسي تحرير شوند و به اين ترتيب اسنادي پديد آيند، كه در اين جا به گوشه اي از تاريخچه آن ها اشاره مي گردد.

ويژگي هاي معنايي نوشته هاي پيامبر (صلی الله علیه واله وسلم)

1-بخشش ها؛ 2-امان نامه ها؛ 3-پناه نامه ها؛ 4-دعوت به اسلام؛ 5-بيان احكام اسلامي؛ 6-پيمان صلح با مشركان؛ 7-نامه نگاري با دشمنان.

دعوت اهل كتاب به اسلام

در نامه ها، پيمان نامه ها و امان نامه هايي كه پيامبر (صلی الله علیه واله وسلم) براي فراخواندن اهل كتاب (يهود و ترسايان) به اسلام، نوشته، از شعاير آيين هاي آنان نيز ياد كرده است.

سبک زندگی در سیره اقتصادی پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم)

جمعه - 13 دسامبر 2013

سبک زندگی در سیره اقتصادی پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم)
تعریفی از مفهوم سبک زندگی
«سبک زندگی» به مسائلی برمی گردد که متن زندگی انسان را در دنیا شکل می‌دهد، با توجه به فرمایشات پیامبر اکرم – صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم – می‌توان «عقل معاش» را مترادف با «سبک زندگی» دانست، نقش الگوهای رفتاری در زندگی آدمی نقش محوری است و ما باید بر الگو گیری از شخصیت و سیره عملی پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) تکیه و تاکید داشته باشیم از این رو هشدار امام خامنه ای روحی فداه را باید جدی گرفت و نسبت به باز شناخت سبک زندگی اسلامی کوشید.
نیازمندی جامعه بشری به سبک زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم)
جامعیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم)
در عین اینکه مردم را از بنده شکم بودن دور می‌کرد، اجازه نمی‌داد راه راهبان را پیش بگیرند، بوی خوش، نماز و شب زنده داری، لذت حلال، گرسنگی و تواضع، سادگی را دوست داشت و در مقابل آن تکبر، شرک، اشرافیت و تملق و چاپلوسی را دشمن می‌شمرد. سخن از سبک زندگی یعنی توجه به این ابعاد جامع. اینجاست که انسان می‌تواند با اقتدا به پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) زندگی زیبایی را برای خود ترسیم کند. پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)  در عین سادگی طرفدار فقر نبود، مال و ثروت را به سود جامعه می‌دانست و آن را در صرف راه‌های مشروع لازم می‌دانست
فیض  کاشانی گفته حضرت می‌فرمود: «ثروتی که از راه مشروع بدست آید، چه نیکوست، برای آدمی که شایسته داشتن ثروت باشد و بداند چگونه این ثروت را صرف کند.1
با این فرهنگ و سبک زیبای زندگی، می‌توانیم زندگی خود را سامان دهیم و این سبک مدلی است قابل ارائه برای پیروان محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم.
ارتباط«عقل معاش» و«سبک زندگی»
عقل معاش را می‌توان در مفهوم جامع خود مترادف سبک زندگی دانست، زیرا ناظر به مهمترین محورهای سبک زندگی است، عقل معاش به تعبیری همان عقل زندگی، عقل اقتصادی و عقل اجتماعی است که به فردی که در جامعه زندگی می‌کند و به نوعی درگیر مسائل اقتصادی و اجتماعی است توانایی فعالیت موثر را می‌دهد. در میان محور‌های عقل معاش، دو بعد برای زندگی امروز ما مهم است، یکی نقش کار در سبک زندگی با الهام از شخصیت پیامیر (صلی الله علیه واله وسلم) و دیگری چگونگی مصرف.

نقش حضرت زینب «علیها السلام» در احیای تشیّع*

سه شنبه - 10 دسامبر 2013

نقش حضرت زینب «علیها السلام» در احیای تشیّع*
امام حسین «سلام‌الله‌علیه» برای احیای اسلام و تشیّع قیام کردند. طبق گواهی تاریخ، پس از شهادت ایشان، طولی نکشید که ریشۀ بنی‌امیّه خشکید و اسلام عزیز باقی ماند. از این جهت، تردیدی وجود ندارد که بقای اسلام و احیای تشیّع مرهون شهادت امام حسین «سلام‌الله‌علیه» است. امّا باید توجه داشت که پس از شهادت امام حسین «سلام‌الله‌علیه»، نوبت به امام سجّاد «سلام‌الله‌علیه»، حضرت زینب «سلام‌الله‌علیها» و اهل بیت امام رسید که با اسارت خود، ‌ موج شهادت و وقایع جانسوز کربلا را سراسری کنند. در واقع، اگر قضیۀ اسارت رخ نمی‌داد، موج کربلا در جهان منتشر نمی‌شد. پس از اسارت نیز موج شهادت، با عزاداری عالم‌گیر شد. در واقع، حرکت حسینی، ابتدا با اسارت و سپس با عزاداری شیعیان، جاودان و سراسری ‌شد و همیشه باقی خواهد ماند. از این رو می‌توان گفت: شهادت، اسارت و عزاداری در یک راستا هستند.
حضرت زینب «علیها سلام»، قافله سالار اسرای کربلا
حضرت زینب «سلام‌الله‌علیها» با تلاش و فداکاری فراوان، سفر اسارت را بسیار خوب اداره کرده، به ثمر رسانیدند. از این جهت، تشیّع، مرهون زحمات آن بانوی بزرگوار است.
البته در این میان نباید از نقش اساسی امام سجّاد «سلام‌الله‌علیه» در بقای تشیّع غافل شد؛ چراکه آن حضرت در مدّت سی ‌و چهار سال بعد از شهادت امام حسین «سلام‌الله‌علیه»، برای احیا و پرورش حرکت حسینی تلاش کردند و در آن دوران، تشیّع را در بین مردم جا انداختند و باعث شدند که شجرۀ طیبۀ قرآن، به بار بنشیند. امّا در روز عاشورا مصلحت تشیّع در بیماری امام سجاد «سلام‌الله‌علیه» بود؛ زیرا بیماری، مانع شهادت ایشان و عامل باقی ماندن امامت شد.
به هر حال، حضرت زینب «سلام‌الله‌علیه» در دوران اسارت، قافله سالار کاروان اسرا بودند و زیر نظر ولایت امام سجاد «سلام‌الله‌علیه»، اهداف اسارت را دنبال کردند. در حقیقت، اگر زینب نبود، نتایج متعالی از اسارت به دست نمی‌آمد و اهداف اصلی قیام امام حسین «سلام‌الله‌علیه» محقّق نمی‌شد.
شایستگی حضرت زینب «علیها سلام» برای به ثمر نشاندن قیام عاشورا
قافله سالاری کاروان اهل بیت «سلام‌الله‌علیهم» و به ثمر نشاندن خون شهدای مظلوم کربلا، لیاقت خاصّی می‌طلبید که حضرت زینب «سلام‌الله‌علی‌ها» از آن لیاقت برخوردار بود. در حقیقت، حضرت زینب برای پیروزی در وظیفۀ خطیر و عظیمی که بر عهده داشت و نیز برای نتیجه گیری از شهادت و اسارت، نیازمند برخورداری از فضائل نیکوی اخلاقی و صفات حسنه اخلاقی بود. به عبارت دیگر، قافله سالار اسرای کربلا باید به صفاتی همچون صبر، گذشت، وفا، اخلاص، ایثار و از جمله شجاعت، متصّف باشد و زینب مظلومه چنین بود. ایشان، قضیۀ کربلا و وظایف خویش را در دوران طفولیّت، از مادر گرامی خویش حضرت زهرا «سلام‌الله‌علی‌ها» آموخته بود.

تفسیر آیه تبلیغ

دوشنبه - 9 دسامبر 2013

تفسیر آیه تبلیغ:

« یَااَیهاالرَّسولُ بَلغ مَااُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَّبکَ وَاِن لَّم تَفعَل فَمَابَلَّغتَ رِسَالَتَهُ وَالله یَعصِمکَ مِنَ اَلنَّاسِ اِنَ اللهَ لَایَهدِی اَلقومَ اَلکَفِرِینَ 1
ای رسول آنچه ازپروردگارت برتونازل شده،برسان واگرچنین نکنی، رسالت پروردگارت رانرسانده ای وخداتوراازمردم حفظ خواهدکرد؛ خداگروه کافران راهدایت نمی کند».
درآمد
فریقین نقاط مشترک متعددی درتفسیراین آیه دارندکه رابرای درک درست معنای آیه هموارمیکند،لیکن درتعیین آنچه برپیامبرخدانازل شده ودراین آیه مامور به تبلیغ آن بوده،دچاراختلاف نظرند.تهدیدخداوندازیک سو و وعده برای حفظ پیامبرازسوی دیگر،به اهمیت بررسی موردنزول آیه می افزاید.
ازنظرشیعه،این آیه یکی ازدلایل  نصب امامت به شمارمی آید؛زیراآنچه برپیامبردراین آیه نازل شده،ابلاغ رسمی و عمومی ولایت ورهبری امام علی است.قرآن پژوهان شیهی دراین قول به استناد مدارکوشواهدفراوان،هم داستان اند ، لیکن اکثراهل سنت،موردنزول مشخصی برای آیه نمی شناسند،هرچندآنان روایاتی راکه در منابع خوداهل سنت درباره ابلاغ ولایت امام علی است ،انکارنمی کنند وحتی آن رایکی ازمواردنزول آیه به شمار می آورند.
واژگان 
«بلغ » فعل متعدی ازمادۀ «ب . ل .غ»است.بلاغ وبلوغ،وصول ورسیدن به چیزی است.2  
راغب اصفهانی براین باوراست گاهی این کلمه به معنای رسیدن به آخرین نقطه مقصدوانتهای کاربه کار می رود؛3 به همین دلیل گفته شده:تفاوت آن با «وصول » درهمین نکته است؛دروصول رسیدن به نقطه پایان کارنهفته نیست.4
«عصمت » به معنای حفظ وبازداشتن ،ازتعبیر «عِصام القِربـَه»گرفته شده که به معنای ریسمان یاچیزی است که دهانه مشک رابا آن می بندند5(وبه پهلوی شتر آویزان می کند)تامحتوای مشک حفظ شده،ازهدررفتن آن جلوگیری شود.راغب می گوید:
«العِصم:الامساک؛عصمت به معنای نگه داشتن وبازداشتن است…وعصمت انبیاعبارت از حفظ و نگه داشتن ایشان توسط خداوند استـ».6
طبری درباره تعبیر«…وَاللهُ یَعصمُکَ مِنَ النُّاسِ …»می گوید:
«خداوندپیامبرش راازنیرنگ و کشته شدن به دست مردم باز می دارد ،یا آنکه از شرور وزشتی کار مردم جلوگیری می کند،تا به حضرت آسیب نرسد».7

عوامل شتابزدگی

یکشنبه - 8 دسامبر 2013

عوامل شتابزدگی
محدودیتهای فکری
هرگاه نسبت به موضوع  قضاوت ، تصمیم ویا هرگونه اقدام گرفتار محدودیت فکری وضعف  علم واطلاعات باشیم اگرچه همه تمایلات و عواطفمان را کنترل کرده باشیم بازهم   به شتابزدگی مبتلا خواهیم شد
در بحثهای گذشته متذکر شدیم که ازجمله مشخصات کار شتابزده عدم تصور صحیح عدم تصدیق  وعدم شناخت مقدمات لازم  کار است و اینها  همه ناشی از جهل و عدم اطلاع کافی از امور است بویژه  هنگامی که شخص گرفتار  (جهل مرکب) است که در آن صورت هم حقیقت  را نمی شناسد وهم مدعی معرفت و پیروی از حق است
دراینجا بر ای روشن شدن مطلب به دو مورد قرانی اشاره می کنیم
الف-قضاوت عجولانه فرشتگان
در سوره بقره که به جریان افرینش ادم (ع)   واظهار نظر فرشتگاه دراین مورد اشاره دارد نمونه ای از برداشتها و قضاوتهای شتابزده را که مبتنی بر(محدودیت فکری)است مطرح می کند:
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿٣٠﴾ وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَـٰؤُلَاءِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٣١﴾ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا ۖ إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿٣٢﴾1
(هنگامی که پروردگارت به فرشتگان فر مود که در زمین جانشینی قرار خواهیم داد فرشتگان گفتند : آیا کسی را در زمین قرار می دهی که در آن فسار می کند و خون می ریزد و حال انکه  ما سپاس وستایش  تو گوئیم و ترا تقدیس می کنیم و خدا همه اسماء را به آدم یاد داد، آن گاه حقایق آن اسماء را در نظر فرشتگان پدید آورد و فرمود: اسماء اینان را بیان کنید اگر شما در دعوی خود صادقید. گفتند: منزهی تو، ما نمی‌دانیم جز آنچه تو خود به ما تعلیم فرمودی، که تویی دانا و حکیم.
چنانکه ملاحظه می کنید وقتی که خداوند اراده اش را برای افرینش  ادم به فرشتگاه فر مود انها برداشت و قضاوت   شتابزده ای  نسبت  به انسان  داشتند و همان تلقی را نیز اظهار نمودند ریشه چنین عجولانه عدم آگاهی فرشتگان  و محدودیت علمی آنان بوده است  این مطلب  را درایات بعد بصورت ر وشنی می یابیم .
این ایه و آیاتی که پس از ان ذکر می شوند همه تیکه بر(علم )وآگاهی خداوند و (عدم علم )فرشتگان دارند واین درحالی است که خداوند درمقام رد تلقی فرشتگان است و این اشف از این معنی است که برداشت  واظهار نظر عجولانه فرشتگان ناشی از عدم علم و محدودیت فکری انهاست.

مفهوم اهل البیت( علیهم السلام )؟:

یکشنبه - 8 دسامبر 2013

مفهوم  اهل البیت( علیهم السلام )؟:

بررسی درست و همه جانبه برخی دانشمندان درباره این تعبیر، ما را از شرح و تفصیل آن بی نیاز می کند:

واژه «اهل» در لغت به شایسته، سزاوار[1] و مستوجب[2] معنا شده و در عرف نیز در همین معنا ظهور دارد…، ولی وقتی به شیء یا شخصی اضافه شود که غالبا نیز چنین است، به مناسبت مضاف الیه معنای دیگری از آن فهمیده می شود. جمعی کلمه «اهل بیت» را به ساکنان خانه معنا کرده اند.[3] فیومی پس از معنی کردن «الاهل» به «اهل بیت» گفته است: اصل در آن، خویشی است.[4]راغب نیز از کاربرد مجازی «اهل بیت» شخص، در مورد کسانی که با وی پیوند نسبی دارند، سخن گفته است؛[5] بنابراین می توان گفت «اهل بیت» در لغت به هر شخصی که ساکن خانه است، یعنی زن و فرزندان اطلاق می شود و به معنای خویشاوندان او نیز به کار می رود. در عرف نیز به همین معناست.

اما در مورد پیامبر خدا (ص) چون بیت آن حضرت محل نزول وحی و بیت نبوت نیز بوده، کلمه اهل بیت در مورد ایشان دو کاربرد پیدا می کند. گاهی اهل بیت پیامبر گفته می شود و از بیت، محل سکونت آن حضرت اراده می شود…؛ در این صورت کلمه اهل بیت در مورد آن حضرت نیز به همان معنایی است که در مورد دیگران به کار می رود؛ یعنی به معنای خانواده یا به معنای مطلق خویشاوندان آن حضرت می باشد؛ ولی گاهی اهل بیت پیامبر با لحاظ ویژگی محل نزول وحی و بیت نبوت است، در این صورت به معنای ساکنان خانه، خانواده یا مطلق خویشاوندان آن حضرت نیست، بلکه منظور افرادی است که از نظر علمی و عملی و صفات انسانی، شایسته بیت آن حضرت می باشند… .[6]

در اینجا باید به چند نکته توجه کرد:

1-چون اهل بیت در معنای دوم قابلیت تطبیق بر افراد مختلف را دارد، باید از ناحیه شارع حد و حدود آن تعیین شود؛ از این رو، امکان دارد در تعیین شارع برخی افراد از اهل بیت به معنای اول نیز در این معنا داخل شوند و یا بیرون روند؛ برای نمونه، خداوند به حضرت نوح درباره فرزندش می فرماید: «…انه لیس من اهلک…»

2-شایستگی انتساب به بیت نبوت(در معنای دوم) مراتبی گوناگون دارد که بر اساس معیارهای خاص ذاتی یا اکتسابی افراد احراز می شود؛ به همین دلیل سلمان فارسی با عبارت «منا اهل البیت؛ وی از ما اهل بیت است»[7] معرفی شده است.

اقامه نماز وظیفه شاخص صاحبان قدرت وحاكمان الهى

شنبه - 7 دسامبر 2013

اقامه نماز وظیفه شاخص صاحبان قدرت وحاكمان الهى
يكى از مشخصات حاكم الهى اقامه نماز است
خداوند متعال وقتى اميرمؤمنان علىرا به عنوان ولّى خود در آيه ولايت معرفى مى‏كند، خصوصيتى را كه براى او ذكر مى‏كند، اقامه نماز و اداء زكوة در حال ركوع است، مى‏فرمايد:
«اِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ اَمَنُوا الَّذيِنَ يُقِيمُونَ الصَّلوةَ وُ يُؤتُونَ الزَّكوةَ وَ هُم راكِعُونَ(1)». ولى و رهبر شما تنها خدا و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده‏اند و نماز را بر پا مى‏دارند و در حال ركوع، زكوة مى‏پردازند، مى‏باشند.
آيه مذكور در شأن على بن ا بی طالب علیهم السلام به قول شيعه و سنى نازل شده است.
نماز و رابطه آن با امر به معروف و نهى از منكر
كسى كه مى‏خواهد امر به معروف نمايد، بايد خود معروف را بشناسد و عامل به آن باشد و در اين ميان نماز به عنوان بزرگترين فريضه الهى، معروفترين آنان بشمار مى‏رود.
«يَا بُنَىَّ اَقِمِ الصَّلوةَ وَ أمُرْ بِالْمَعْرُوفِ واَنَهُ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اصْبِرْعَلَى مَا اَصابَكَ اِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ(2)» پسرم نماز را بر پا دار و امر به معروف و نهى از منكر كن و در برابر مصائبى كه به تو مى‏رسد، با استقامت و شكيبا باش، كه اين از كارهاى مهم و اساسى است.
لقمان، فرزندش را امر به نماز مى‏كند، چرا كه مهمترين پيوند با خالق است و قلب و روح را مصفىّ و زندگى را روشن مى‏كندو آثار گناه را از جان مى‏شويد و نور ايمان را درسراسر قلب پرتوافكن ساخته و انسان را از فحشا و منكرات باز مى‏دارد.
«قَالَ لَقْمَانَ لَاَبنه: يا بُنَىَّ اَقِمِ الصَّلوةَ فِاِنَّها مِثْلَيْهَا فِى دِينِ اللَّهِ كَمَثَلِ عَمُودِ فُسْطَاطٍ فَاِنَّ الْعَمُودَ اِذَا اسْتَقَامَ نَفَعَتِ الْأَطْنَابِ وَ اْلاَوْتَادِ و الضِّلالِ وِ اِنْ لِمْ يَسْتَقِمْ لَمْ يَنْفَعْ وَ تَدٌ وَ لاطَنَبٌ وَ لَاظِلالٌ» اى پسرم نماز را به پاى دار، بدرستيكه مثل نماز در دين خدا، مانند عمود بزرگ است، پس به درستى كه هنگامى كه استقامت داشته باشد، طنابها و ميخهاى بلند و سايبانها مفيد واقع مى‏شود و سود مى‏بخشد و اگر عمود خيمه بر پا نايستد، ميخ و طناب و سايبان سودى ندارد.
ارتباط نماز و امور اجتماعى 
بر پا داشتن نماز حمايت خدا را در پى دارد
«وَ لَقَدْ اخَذَ اللَّهُ ميِثَاقَ بَنِى‏اِسْرَائِيلَ وَ بَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَى عَشَرَ نَقيِبا وَ قَالَ اللَّهُ اِنَّى مَعْكُمْ لَئِنْ أقَمْتُمُ الصَّلَوةَ(3)» خدا از بنى اسرائيل پيمان گرفت و براى آنها دوازده رهبر و سرپرست برانگيخت و خداوند به آنها گفت: من با شما هستم، اگر نماز را بر پا داريد.
شرط نصرت و يارى خدا، اين است كه او را اطاعت كنند و نشانه اطاعت كردن اين است كه، نماز را بپا دارند و زكاة بدهند و به رسولان او ايمان آورده و رسولان خدا را يارى كنند و آنها را تعظيم نموده و صدقه مستحبى بدهند.
نصرت خدا شامل حال نمازگزارى مى‏شود، كه از رهبر الهى حمايت كرده و او را اطاعت نمايد و مورد تعظيم و تكريمش قرار دهد.

با توجه به ایه تطهیرغیر از اهل کساء چگونه دیگر اهل بیت شمول این ایه می شوند؟

شنبه - 7 دسامبر 2013

با توجه به ایه تطهیرغیر از اهل کساء چگونه دیگر اهل بیت شمول این ایه می شوند؟

اقرار صحابی به فضایل اهل بیت

«عبدالکریم بن روح » با اسناد خود از «شریک بن عبدالله » در کتاب «مناقب الفاخرة فی العترة الطاهرة » روایت کرده است که گوید:

«روزی امیرالمؤمنین علی، علیه السلام، را دیدم، ایستاده و اصحاب رسول خدا، صلی الله علیه وآله، نشسته بودند و آن حضرت فرمود:

شما را سوگند می دهم به آن کسی که از همه عظیم تر است! آیا در میان شما غیر از من کسی هست که با رسول خدا، صلی الله علیه وآله، برادر باشد؟ همگی گفتند: خیر.

شما را به خدا سوگند می دهم! آیا در میان شما کسی غیر از من هست که پیش از همه به پیامبر، صلی الله علیه وآله، ایمان آورده باشد؟ همه گفتند: نه.

شما را به خدا! در میان شما کسی هست که قبل از من به دو قبله نماز خوانده باشد؟ و قبل از من، دو بیعت کرده باشد؟ همه گفتند: نه.

شما را به خدا! در میان شما غیر از من کسی هست که عمویی مانند حمزه داشته باشد که شیر خدا، شیر رسول خدا و سید شهدا است و کسی است که ملائکه او را غسل دادند؟ همه گفتند: نه.

شما را به خدا! آیا در میان شما کسی است که همسری همانند همسر من، سلیله مصطفی، صلی الله علیه وآله، اصل پاک و بزرگوار، والا مرتبه بزرگوار، فاطمه زهرا، علیهاالسلام، بانوی زنان عالمیان داشته باشد؟ همه گفتند: نه.

شما را به خدا! کسی از شما هست که او را فرزندی باشد، مانند فرزندان من، حسن و حسین که سادات جوانان بهشت اند؟ همه گفتند: نه.

شما را به خدا! در میان شما کسی هست که، منزلت او نزد رسول خدا، صلی الله علیه وآله، نزدیک تر از منزلت من به آن حضرت باشد؟ همه گفتند: نه.

شما را سوگند می دهم به خدا، آیا در میان شما کسی غیر از من هست که رسول خدا، صلی الله علیه وآله، را غسل داده باشد؟ همه گفتند: نه.

شما را سوگند می دهم به خدا، آیا در میان شما کسی غیر از من هست که چشمان رسول خدا، صلی الله علیه وآله، را موقع جان دادن بسته باشد؟ همه گفتند: نه.

 

شما را سوگند می دهم به خدا، آیا در میان شما کسی غیر از من هست که جانش را برای رسول خدا، صلی الله علیه وآله، فدا کرده و در خوابگاه خوابیده و از جان خود گذشته باشد؟ همه گفتند: نه.

با توجه به ایه تطهیرغیر از اهل کساء چگونه دیگر اهل بیت شمول این ایه می شوند؟

شنبه - 7 دسامبر 2013

  با توجه به ایه تطهیرغیر از اهل کساء چگونه دیگر اهل بیت شمول این ایه می شوند؟ اقرار صحابی به فضایل اهل بیت «عبدالکریم بن روح » با اسناد خود از «شریک بن عبدالله » در کتاب «مناقب الفاخرة فی العترة الطاهرة » روایت کرده است که گوید: «روزی امیرالمؤمنین علی، علیه السلام، را […]

ولایت در ایه تطهیر

شنبه - 7 دسامبر 2013

ولایت در ایه تطهیر

قرآن کریم و امام معصوم دو چهرۀ یک واقعیت و دو ظهور یک حقیقت یعنی انسان کامل قرآن ممثل است و قرآن کریم مدوّن.امام معصوم قرآن عینی است و قرآن علمی.امام قرآن ناطق است و قرآن امام صامت.امام صراط عینی است و قرآن صراط علمی.

شیعه و سنّی از پیغمبر اکرم(ص) نقل کرده اند که فرمود:من دو گوهر گرانبها میان شما به میان شما به یادگار گذاشته ام،تا زمانی که به آن دو چنگ زنید،گرفتار زلالت و گمراهی نمی شوید.پس بنگرید که بعد از من چگونه با آن دو برخورد خواهید کرد:

«انّی تارﻙ فیکم الثقلین،ما إن تمسّکم بهما لن تضلّوا بعدی؛کتاب الله وعترتی أهل بیتی و إنهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما[1]»

یکی از آثار اتحاد و یگانگی قرآن کریم و عترت طاهره این است که هردو یادگار پیامبر(ص) انسانها را به صراط الهی که موجب حیات طیبه و نجات از مرگ جاهلی است،دعوت می کنند:

«یا أیها الذین آمنو اتستجیبوا الله و للرسول إذا ذعاکم لما یحییکم»[2]؛ای کسانی که ایمان آوردید،اجابت کنید خدا و رسولش را ،زمانی که شمارا امر به حیات بخش فرا می خواند.

از این رو منکر قرآن عینی شیوه ای جاهلانه پیش گرفته است؛((من مات إمام،مات میتة جاهلیة))[3].همانگونه که منکر امام علمی نیز در سلک جاهلان است؛«أفحکم الجاهلیة یبغون و من أحسن من الله حکماً لقوم یوقنون»[4].مرگ،عصاره زندگی است و هرکسی همان گونه که از زندگی کرده،می میرد.پس از اگر مرگ کسی جاهلانه بود،معلوم می شود که زندگی جاهلانه ای داشته است.

یکی دیگر از آثار این اتحاد و یگانگی این است که هریک از این دو مخاطبان خود را به دیگری فرا میخواند:قرآن عینی جامعه بشری را به قرآن فرا می خواند .امام رضا(ع)می فرماید: ((لاتطلبوا الهدی فی غیر فتضلّوا))[5]،چنان که قرآن علمی نیز جامعه را به تبعیت و پیروی از قرآن عینی دعوت می کند:«ما إتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا»[6].

 

ینابراین،اعراض از هریک از آن دو عملی جاهلانه و دور از عقل و سیرۀ عقلاخواهد بود.همانگونه که افراط در تمسک به قرآن علمی و سردادن شعار انحرافی ((حسبنا کتاب الله))[7]_که نتیجه اش تفریط در تمسک به قرآن عینی،یعنی امام معصوم است_غلط و انحرافی بوده،سر از ضلالت و گمراهی در می آورد،افراط در تمسک به صراط عینی به گمان((حسبنا ما جاء عن العترة))[8]_که نتیجه اش تفریط در تمسک به صراز علمی است_غیّ و غفلت بوده،فرجامی جز حیرت و غوایت ندارد.