مفردات نور در ترجمه وشرح لغات قران كريم13

چهار شنبه - 29 دسامبر 2010

 

جلد ‌13 صفحه ‌6 سطر ‌4

آيه1و2 لغت :

 

عمد : اين كلمه اسم جمع است و بمعناي ” عمد ” مي‌باشد ، مفرد آن ” عمود ” و ” عماد ” است . بنا بر اين ” عمد ” اسم جمع و ” عمد ” جمع است .

مفردات نور در ترجمه وشرح قران كريم12

چهار شنبه - 29 دسامبر 2010

 

جلد ‌12 صفحه ‌9 سطر ‌4

سوره هود آيه ‌5 شرح لغات :

 

ثني : بمعناي پيچيدن . و عطف و استثناء هم از همين معني و همين باب است ، زيرا عطف كردن چيزي بچيزي بمعناي پيچاندن و ارتباط چيزي به چيز ديگر است ، و استثناء نيز عطف چيزي است به اخراج و بيرون بردن آن از چيز ديگر .

مفردات نور در ترجمه وشرح لغات قران كريم11

چهار شنبه - 29 دسامبر 2010

 

جلد ‌11 صفحه ‌8 سطر ‌1

بيان آيه ‌1-‌2 شرح لغات :

برا‏ئت : در لغت بمعناي ” بريدن رشته ” است .

سيح : ( در جمله سيحوا ) آهسته راه رفتن است .

اعجاز : ( در جمله ” غير معجزي الله ” … ) : ايجاد عجز و ناتواني كردن .

 

اخزاء : ( در ” مخزي الكافرين ” … ) بمعناي خوار كردن برسوا‏ي و ننگ است .

مفردات نور در ترجمه وشرح لغات قران كريم10

سه شنبه - 28 دسامبر 2010

 

جلد ‌10 صفحه ‌24 سطر ‌9

اعراب :

مهما : خليل گويد : ” مه ” در اصل ” ما ” بوده و مثل ” اما و متي ما ” بر آن ” ما ” داخل و ” هاء ” تبديل به الف شده است . برخي هم ” مه ” را اسم فعل دانسته اند . فرق ” مهما و ما ” اين است كه اولي فقط براي شرط است و دومي مشترك است .

تاتنا : فعل شرط و حذف ياء آن علامت جزم است .

به : اين ضمير به ” مهما ” برميگردد .

بها : اين ضمير به ” آيه ” برميگردد .

 

مفصلات : حال

مفردات نور درترجمه وشرح لغات قران كريم9

سه شنبه - 28 دسامبر 2010

 

جلد ‌9 صفحه ‌4 سطر ‌1

بيان آيه ‌148-‌149-‌150

لغت:

 

هلم : زجاج گويد : اصل اين كلمه هاء است كه ” لم ” بان ملحق شده و براي مفرد و مثني و جمع بكار مي رود . برخي از عرب اين كلمه را بصورت مثني وجمع ومو‌ْنث نيز بكار مي برند . ابو علي گويد : اين كلمه اسم فعل و هاء آن براي تنبيه است . يعني بياوريد .

مفردات نور در ترجمه وشرح لغات قران كريم8

سه شنبه - 28 دسامبر 2010

 

جلد ‌8 صفحه ‌7 سطر ‌1

بيان آيه ‌1-‌2 لغت

عدل : خلاف جور .

اجل : پايان مدت . اجل انسان ، يعني پايان عمرش

امتراء : شك . بيان شبهه ، بدون اينكه جوابي به آن داده شود .

 

سوره انعام

مفرداتنور در ترجمه وشرح لغات قران كريم7

سه شنبه - 28 دسامبر 2010

 

جلد ‌7 صفحه ‌4 سطر ‌1

بيان آيه ‌28-‌29-‌30 لغت

بسط: دراز كردن و گستردن،ضد قبض

تبوء: ترجع،بازگشت كني.” باؤوا بغضب من الله ” يعني ” رجعوا “.مصدر آن ” بوء ” بمعناي رجوع است.

 

طوعت: فعل ماضي از باب تفعيل از ريشه ” طوع “ به معناي رغبت،يعني رغبت نشان داده. افعال بر دو قسمند: دسته‌اي بفاعل هم متعدي مي شوند مثل: ” قتل نفسه” و دسته اي بفاعل متعدي نشوند،مثل امر و نهي كه از عالي بداني است و كسي خودش را امر يا نهي نكند.

مفردات نوردر ترجمه وشرح لغات قران كريم3

سه شنبه - 28 دسامبر 2010

 

جلد ‌3 صفحه ‌3 سطر ‌7

لغت:

قروء جمع قرء است و ” قرء ” دو معنا دارد: ‌1- پاكي ‌2- آلودگي به حيض.

بعولة: جمع ” بعل “: شوهران.

 

رجال: مردان، اصل اين كلمه ” رجل ” بمعناي قوه است و كلام ارتجالي به آن كلام گويند كه متكلم بدون فكر و تأمل آن را ادا كند.

مفردات نور در ترجمه وشرح لغات قران كريم6

سه شنبه - 28 دسامبر 2010

 

جلد ‌6 صفحه 4

آيات 97-98-99 نساء لغت :

توفي : قبض روح و ميراندن چيزي يا کسي و وفاة به معناي مرگ است زيرا شخصي که مي ميرد ، روحش قبض مي شود . نيز توفي به معناي شمردن است . شاعر مي گويد : ان بني ادرم ليسوا من احد ليسوا الي قيس و ليسوا من اسد و لا توفاهم قريش في العدد .

يعني : قبيله بني ادرم ( که يکي از قبايل قريش است ) از هيچ طليفه اي نيستند ، نه از طايفه قيس هستند و نه از طايفه ي اسد و طايفه ي قريش هم ايشان را در شمار خود نمي آورد .

ماوي : مرجع ، محل بازگشت ، منزل .

 

استضعاف : چيزي را ضعيف و ناتوان يافتن و ” مستضعفين ” کساني که ضعيف شمرده مي شوند مثل پيران و زنان و کودکان .

مفردات نور در ترجمه وشرح لغات قران كريم5

سه شنبه - 28 دسامبر 2010

 

جلد ‌5 صفحه ‌5 سطر ‌12

لغت

بث : نشر

رقيب : مراقبي كه هيچ چيز از او پنهان نمي‌ماند .

جلد ‌5 صفحه ‌9 سطر ‌3

بيان آيه 2 نساء

حوب : گناه . اين كلمه اسم مصدر از ” حوب ” بمعني گناه كردن است . روايت كرده‌اند كه حسن اين كلمه را بصورت مصدر قرا‏ت كرده است .

مفردات نور در ترجمه وشرح لغات قران كريم4

سه شنبه - 28 دسامبر 2010

 

جلد ‌4 صفحه ‌15

لغت آيه 25 :

 

کيف : براي سؤال از حال و کيفيت است و در اينجا تنبيه بر حال کساني است که به آتش مي روند و در اين جمله بلاغت و اختصار بسيار است و تقدير چنين است : چگونه خواهد بود حال کسانيکه به ادعاهاي باطل مغرور شده به حدي که آنها را به خلود در آتش کشانده مثل اينکه بگويي : و تقدير آيه چنين است : چگونه خواهد بود حالشان در وقت اجتماعشان در قيامت . >

مفردات نور در ترجمه وشرح لغات قران كريم4

سه شنبه - 28 دسامبر 2010

 

جلد ‌4 صفحه ‌15

لغت آيه 25 :

کيف : براي سؤال از حال و کيفيت است و در اينجا تنبيه بر حال کساني است که به آتش مي روند و در اين جمله بلاغت و اختصار بسيار است و تقدير چنين است : چگونه خواهد بود حال کسانيکه به ادعاهاي باطل مغرور شده به حدي که آنها را به خلود در آتش کشانده مثل اينکه بگويي : و تقدير آيه چنين است : چگونه خواهد بود حالشان در وقت اجتماعشان در قيامت . >