جلد 25 صفحه 5 سطر 14
لغت :
الاسفار : كتابها ، مفرد آن سفر است از اين جهت آنرا سفر گفته اند كه كشف معني ميكند و پرده از روي معني برميدارد گفته ميشود : سفر الرجل عمامته . وقتيكه آنرا باز كند ، و سفرت المراة عن وجهها فهي سافرة ، هنگامي كه زن با صورت باز بيرون آيد ، و آن است ، و الصبح اذا اسفر ، و صبح هنگاميكه طلوع كند و روشن شود .جلد 24 صفحه 5 سطر 18
لغات آيات :
در اقتربت مبالغه زيادي است در نزديك بودن چنانچه در اقتدر مبالغه بسيار است بر قدرت و تواناي براي آن كه اصل افتعل مهيا كردن معناست بمبالغه مثل ( اشتق ) هرگاه كبابي بگيرد يا بسازد بسبب مبالغه در آماده كردن آن .
و اهواء : جمع هوي و آن رقت قلب است بميل و خواهش طبيعتها ، مثل لطافت هواي فضا ، ميگويند : هوي يهوي هوي هو ، هرگاه طبيعتش مايل بچيزي باشد .
جلد 23 صفحه 8 سطر 1
آيات 21 تا 25 سوره احقاف لغات آيات :
الاحقاف : جمع حقف است كه عبارت است از تپه هاي شني بزرگ و طولاني كه به حد كوه نمي رسد ، مبرد گويد : حقف توده هاي فراوان شن را گويند كه روي هم انباشته شده است كه بسيار بلند نيست . و داراي پيچ و خم هاي است ، عجاج گويد :
( بات علي ارطاة حقف احقفا | ) .
جلد 22 صفحه 7 سطر 8
آيات 2 تا 5 سوره فصلت اعراب آيات :
زجاج گويد : ” تنزيل ” مرفوع است بنا بر ابتدايت ، و ” كتاب فصلت “خبر آن ميباشد اين كه گفتيم مذهب بصريين است ، اما فراء كوفي گويد : جايز است ” تنزيل ” مرفوع است بوسيله ” حم ” (2) و نيز جايز است كه ” تنزيل “ مرفوع باشد بنا بر تقدير گرفتن ” هذا ” (3) و معني اينست ” هذا تنزيل ” يا ” هو تنزيل ” (4) .
قرآنا عربيا : قرآنا نصب داده شده است بنا بر اينكه حال باشد ، به اين معني كه آيات قرآن در حال جمع آوريش بيان شده است .
جلد 21 صفحه 10 سطر 1
شرح لغات 83-91 :
شيعه : اين كلمه را به گروهي ميگويند كه از رهبري پيروي كنند ، ولي در عرف مردم ، شيعه عبارت است از كساني كه از ( علي عليه السلام ) پيروي كرده و به طرفداري از آن حضرت با دشمنان او مبارزه كرده و پس از او از فرزندان او كه جانشين آن حضرت بوده اند پيروي كرده اند .
جلد 20 صفحه 18 سطر 17
اعراب :
( ان تفعلوا ) موصول و صله است در محل رفع بسبب مبتدا بودن براي اينكه آن استثناء منقطع ، و خبر آن محذوف و تقديرش اين است ( لكن فعلكم الي اولياكم معروفا جاز ) لكن كار خوب شما بدوستانتان رواست . ( و اذ اخذنا ) در ظرف عامل ، اذكروا قول خداي سبحان ( اذ جاتكم جنودا ) العامل اينجا محذوف تقديرش چنين است ، اذكروا نعمة
الله عليكم كانة وفت مجيء جنود ( اذ جاكم ) بدل از اذ اول و همين طور از( اذ فراغت الابصار ) است .
جلد 19 صفحه 5 سطر 22
اعراب :
ان يتركوا ان يقولوا : ( زجاج ) گويد : ( ان ) اولي محلا منصوب و اسم براي ( حسب ) واقع شده و ( ان ) دومي از دو جهت منصوب بوده كه بهترين آنها منصوب بودنش به( يتركوا ) است و بنابراين معني چنين باشد كه ( آيا پنداشتند مردم اينكه رها شوند كه بگويند ايمان آورديم … ) كه در اينجا ( لان يقولوا او بان يقولوا ) بوده و چون حرف جر حذف گرديده ( يتركوا ) به ( ان ) متصل و منصوب شده است .
جلد 18 صفحه 5 سطر 7
اعراب :
ان لا يكونوا : در محل نصب و مفعول له .
ظلت اعناقهم : در محل جزم ، عطف بر ” ننزل ” .
من ذكر : در محل رفع ، ” من ” زاده .
كم : در محل نصب و مفعول ” انبتنا ” كه در محل حال است .
تفسير عمومي آيات 10 تا 30 سوره شعراء
جلد 17 صفحه 15 سطر 12
اعراب :
فتصبح الارض : رفع فعل بخاطر آن است كه جواب استفهام نيست . بلكه منظور خبر است .
نظير قول شاعر : ا لم تسکل الربع القديم فينطق و هل يخبرنك اليوم بيداء سملق
آيا از خانه و كاشانه كهن سوال نكردي كه نطق كند ؟ و آيا امروز بيابان هموار ترا خبر خواهد داد ؟
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:”Table Normal”; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:””; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:”Calibri”,”sans-serif”; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:”Times New Roman”; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;}
تفسير عمومي آيات 1 تا 8 سوره طه
جلد 16 صفحه 5 سطر 13
لغت :
شقاء : ادامه چيزي كه تحمل آن بر نفس دشوار است . مقابل آن ” سعادت ” است
علي : جمع ” عليا ” .
ثري : خاك مرطوب
جهر : بلند كردن صدا . صفت فاعلي آن ” جاهر ” و صفت مفعولي آن ” مجهور “ است . صوت مجهور يعني صداي بلند . در مقابل آن ” صوت مهموس ” است .
جلد 15 صفحه 6 سطر 21
اعراب :
قيما : حال از كتاب . عامل آن ” انزل ” .
ان لهم اجرا : به تقدير ” بان لهم اجرا ” .
ماكثين : حال . يعني ” خالدين ” .
كبرت كلمة : درباره نصب ” كلمة ” اختلاف است : سراج گويد : مفسر ضمير مستتر است . مثل ” نعم رجلا زيد ” يعني ” كبرت الكلمة كلمة تخرج ” مخصوص بذم نيزمحذوف است . برخي گويند : تميز است . مثل ” تصببت عرقا ” و اصل آن ” كبرت كلمتهم الخارجة من افواههم ” است .
جلد 14 صفحه 5 سطر 2
لغت :
عبرة : پند .
فرث : بقاياي غذا كه پس از هضم و فعل و انفعالات ديگر ، از معده دفع ميشود .
سائغا : گوارا .
سكر : داراي چهار معني است : 1 – شرابي كه مست كند2 – خوردني . مثل ” جعلت عيب الاكرمين سكرا ” يعني : ذم بزرگان را خوراك خويش ساخته اي 3 – سكون . مثل ” و ليست بطلق و لا ساكره ” يعني : نه آزاد است و نه ساكن . و مثل” سكرت الريح ” يعني : باد ساكن شد 4 – معناي مصدري . يعني حيران بودن . چنانكه ميفرمايد:
” سكرت ابصارنا “ يعني : ديدگان ما حيران شدند ( حجر ، 15 )