دلاورانى از سيستان در برابر دستور سبّ اميرمؤمنان عليه‏السلام

پنجشنبه - 10 می 2012

  نظريّه پردازان عدالت تمامى صحابه ، براى اثبات ادّعاى خود به دوازده آيه استناد نمودند . در مقالات متعدّد گذشته به تفصيل ادلّه آنان نقل و نقد شد و به اين نتيجه رسيديم كه هيچ يك از آيات مورد استناد ، مدّعاى آنان را اثبات نمى‏نمايد .  به دنبال استناد به آيات قرآن ، اهل سنّت براى اثبات نظر خود ، به رواياتى نيز استناد مى‏كنند . در مقالات گذشته چند مورد از روايات مورد استناد آنان را نقل كرديم و عدم تماميّت استدلال آنها را ثابت نموديم . از جمله روايات مورد استناد آنها عبارت بودند از : 1 ـ « أصحابي كالنجوم بأيّهم اقتديتم اهتديتم »[1] . اصحاب من همانند ستارگان هستند ، از هر كدام پيروى كنيد ، هدايت مى‏شويد . 2 ـ « خير الناس قرني ثمّ الذّين يلونهم ، ثمّ الذين يلونهم »[2] . بهترين مردم هم عصران من هستند ، سپس كسانى كه پس از آنان مى‏آيند ، سپس كسانى كه در دوره بعد خواهند آمد . 3 ـ « أنتم تتمّون سبعين اُمّة ، أنتم خيرها وأكرمها على اللّه‏ عزّوجلّ »[3] . شما آخرين و هفتادمين ملّت هستيد و نزد خداوند متعال ، برتر و كريم‏تر مى‏باشيد . 4 ـ « إنّ اللّه‏ اختار أصحابي على العالمين سوى النبييّن والمرسلين »[4] . خداوند ، ياران مرا بر تمام جهانيان به جز پيامبران و فرستادگان برگزيد .

چرا فدک را غصب کردند

چهار شنبه - 9 می 2012

  از آن رو كه شناخت و معرفت مقام اهل بيت عليهم‏السلام انسان را به درجات والاى معنوى مى رساند، در اين جلسه سخنان خود را در مورد حضرت زهرا عليهاالسلام بيان خواهيم نمود. البتّه در سالهاى گذشته، به لطف خداوند متعال آنچه در توان بود در مورد فضائل و جايگاه آن بانوى بزرگ آفرينش، نمونه عالم خلقت و نادره دنيا و آخرت سلام اللّه‏ عليها بيان نموديم[1]؛ ولى امشب قصد داريم با تمسّك به روايات اهل بيت عليهم‏السلام به بخشى از ظلم‏ها و جناياتى كه در حقّ ايشان عليهاالسلام روا داشته‏اند، بپردازيم.   روايتى كه مى خواهيم در مورد آن سخن بگوييم روايتى است كه على بن ابراهيم قمى قدس‏سره در كتاب تفسير خود و همچنين مرحوم طبرسى قدس‏سره در كتاب احتجاج بيان نموده‏اند. قبل از بيان متن روايت، سلسله سند آن را مورد بحث و بررسى قرار مى‏دهيم، تا در صحت آن جاى هيچ گونه شكّ و شبهه‏اى باقى نماند.

تصحيح و توثيق راويان:

     على بن ابراهيم رحمه‏الله ـ صاحب كتاب تفسير ـ تمام قرآن كريم را با استمداد از روايات اهل بيت عليهم‏السلام تفسير نموده است. وى از بزرگان محدّثين و از مشايخ مرحوم كلينى قدس‏سره محسوب مى‏شود و طبق نقل تواريخ و كتب رجالى، معاصر حضرت امام حسن عسكرى عليه‏السلام است. مزار او در قبرستان شيخان، در جوار بارگاه ملكوتى حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام است[2].  على بن ابراهيم رحمه‏الله اين روايت را از پدر خود ابراهيم بن هاشم رحمه‏الله نقل مى‏كند. ابراهيم بن هاشم نيز يكى از بزرگان روات و محدثان شيعه محسوب مى‏شود. در احوال او نگاشته‏اند كه حضرت امام رضا عليه‏السلام را درك نموده و مرحوم شيخ طوسى رحمه‏اللهاو را يكى از شاگردان يونس بن عبدالرحمان رحمه‏الله به شمار آورده است. مسلّما هر شاگردى را مى توان با توجه به شخصيت و جايگاه علمى و معنوى استادش مورد سنجش قرار داد. يونس بن عبدالرحمان، مرد بزرگ و شناخته شده‏اى بود. در كتب رجالى آمده است كه يكى از محدّثان به حضرت امام رضا عليه‏السلام چنين نامه نوشت: « جعلت فداك إنّي لاأكاد أصل إليك أسألك عن كلّ ما أحتاج إليه من معالم ديني، أفيونس بن عبدالرحمان ثقة آخذ عنه ماأحتاج إليه من معالم ديني؟ فقال عليه‏السلام: نعم »[3]. جانم به فدايتان! من به شما دسترسى ندارم تا از شما سؤال كنم در مورد آنچه از دستورات دينى به آن محتاج هستم، آيا يونس بن عبدالرحمان فردى موثّق است تا آنچه از دستورات دينى به آن محتاجم، از او بپرسم؟ حضرت امام رضا عليه‏السلام فرمودند: بلى!  ابراهيم بن هاشم در محضر و مكتب بزرگان از روات و صحابه خاصّ اهل بيت عليهم‏السلام، علم آموخته است. اصليّت او كوفى است و ظاهراً نخستين محدّثى است كه از كوفه به قم هجرت نمود و احاديث گرانبار ائمّه شيعه عليهم‏السلام را ميان مردم قم نشر داد و اگر قم مركز اصلى روات حديث به شمار آمد، بنيانگذار آن ابراهيم بن هاشم رحمه‏الله بود.

عصمت اهل بیت علیهم السلام

چهار شنبه - 9 می 2012

   عصمت از منظر شيعه، دورى از گناه، خطا و اشتباه در علم و عمل است؛ يعنى انبيا و اوصياى ايشان عليهم‏السلام هرگز در گفتار، رفتار، فكر و انديشه دچار خطا و انحراف نمى‏شوند و از خطاى علمى و عملى مصون هستند؛ به عبارت ديگر، عصمت ويژگى و حالتى است كه دارنده آن از خطا، اشتباه و انحراف، مصون و محفوظ مى‏ماند و در تمام شئون حيات و زندگى، اعمّ از دريافت وحى و ابلاغ پيام الهى و همچنين در تمام شئون شخصى، خانوادگى و روابط اجتماعى هرگز در وادى خطا، اشتباه،  نسيان و انحراف وارد نمى‏شود.  يكى از دلايلى كه مى‏تواند هر انسان و هر نگرشى را قانع كند، دليل عقلى است. دلايل عقلى با توجّه به اينكه مقدّم، تالى و نتيجه دارند، از هر گونه خدشه و اشكال به دور هستند. متكلّمان شيعه در كتاب‏هاى خود علاوه بر دلايل نقلى، به ذكر دلايل مفصّل عقلى نيز براى اثبات عصمت پرداخته‏اند.

 

     خواجه نصير الدين طوسى رحمه‏الله يكى از متكلّمانى است كه در اين زمينه به طرح دلايل عقلى پرداخته است. او كتاب كوچكى به نام تجريد الاعتقاد براى اثبات عقايد شيعه نگاشته است.   ايشان قدس‏سره در اين كتاب، دلايل عقلى عصمت را در چهار خط بيان نموده‏اند كه ابتدا متن آن را نقل مى‏كنيم و سپس به شرح آن خواهيم پرداخت. در اين كتاب گرانمايه آمده است:« وامتناع التسلسل، يوجب عصمته ولأنّه حافظ للشرع ولوجوب الإنكار عليه لو أقدم على المعصية فيضادّ أمر الطاعة ويفوت الغرض من نصبه ولانحطاط درجته عن أقلّ العوامّ »[1]. ممنوع بودن تسلسل، عصمت امام عليه‏السلام را ايجاب مى‏كند و به خاطر اينكه امام عليه‏السلام حافظ و نگهبان شريعت است. و از سوى ديگر، اگر امام عليه‏السلام گناه و معصيت كند بايد او را از منكر نهى كرد كه در نتيجه با امر به اطاعت و پيروى از ايشان عليه‏السلام متضاد مى‏شود و همچنين [در صورت گناه] غرض و هدف از نصب امام عليه‏السلام از بين مى‏رود و درجه امام عليه‏السلام را از عوام النّاس پايين‏تر مى‏آورد.  

جانبازى وفداكارى در ميدانهاى جهاد

دوشنبه - 7 می 2012

پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله و سلم‏در طى دوران زندگى خود در مدينه با مشركان ويهودان وشورشيان بيست وهفت «غزوه‏» داشت. در اصطلاح سيره نويسان مسلمان به آن دسته از مجاهدتها ونبردهايى غزوه مى‏گويند كه فرماندهى ورهبرى سپاه اسلام را پيامبر خود بر عهده مى‏داشت وشخصا همراه سپاهيان حركت مى‏كرد وبا آنان نيز به مدينه باز مى‏گشت. علاوه بر غزوات، پنجاه وپنج «سريه‏» نيز به امر آن حضرت صورت گرفت. (1) مقصود از سريه نبردهايى است كه در آنها بخشى از سپاه اسلام براى سركوبى شورشيان وتوطئه گران از مدينه حركت مى‏كرد وفرماندهى لشكر به عهده يكى از افراد برجسته سپاه اسلام واگذار مى‏شد.
امير مؤمنان در بيست وشش غزوه از غزوات پيامبر شركت كرد وفقط در غزوه «تبوك‏» به فرمان رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در مدينه اقامت گزيد واز شركت در جنگ باز ماند، زيرا بيم آن مى‏رفت كه منافقان مدينه در غياب پيامبر شورش كنند وزمام امور را در مركز اسلام (مدينه) به دست گيرند.
تعداد سريه هايى كه رهبرى آنها بر عهده امام بود به درستى مشخص نيست، ولى تفصيل برخى از اين سريه‏ها را در اين بخش خواهيم نگاشت.
الف – قهرمان بى نظير جنگ بدر
نعره‏هاى جگر خراش مردى به نام ضمضم كه گوشهاى شتر خود را بريده، بينى آن را شكافته، جهازش را برگردانده، وارونه نهاده بود، توجه قريش را به خود جلب كرد. او در حالى كه پيراهن خود را از جلو وعقب چاك زده، بر پشت‏شترى كه خون از گوش ودماغ آن مى‏چكيد ايستاده بود وفرياد مى‏زد: مردم! شترانى كه حامل نافه مشكند از طرف محمد وياران او در خطرند. آنان مى‏خواهند همه آنها را در سرزمين «بدر» مصادره كنند. به فرياد برسيد! يارى كنيد!
ناله‏ها واستغاثه‏هاى پياپى او سبب شد كه تمام دلاوران وجوانان قريش خانه ومحل كار وكسب خود را ترك گويند ودور او را بگيرند. وضع رقت‏بار شتر وزارى والتماس ضمضم عقل رااز سر مردم ربود وزمام كار را به دست احساسات سپرد. اكثر مردم تصميم گرفتند كه شهر مكه را براى نجات كاروان قريش به سوى بدر ترك كنند.
پيامبر عاليقدر برتر وبالاتر از آن بود كه به مال ومنال كسى چشم بدوزد واموال گروهى را بى جهت مصادره كند. اما چه شده بود كه وى چنين تصميمى گرفته بود؟

دعا و نیایش در قرآن واثار ان *

دوشنبه - 7 می 2012

مروری بر آیات قرآن نشان می دهد که بخش عظیمی از پیامهای کلام وحی در مورد ارتباط انسان با خداست. این رابطه خالق و مخلوق زیباترین جلوه هستی است که انسان تشنه را، از زلال رحمت و برکات حضرت حق سیراب می سازد. قرآن، کتاب خدا، با کلمه «اللّه» آغاز شده و با واژه «ناس» خاتمه می یابد و این بیانگر اهمیت رابطه خدا و مردم است. در آیه 186 سوره بقره خداوند هفت مرتبه به ذات مقدس خود و هفت بار به بندگان اشاره کرده و این اوج ارتباط و پیوند خداوند متعال با بندگان است.
البته انسان فطرتا به سوی ارتباط با مبدأ کمال متمایل است؛ چرا که کشش فطری در درون انسان او را به سوی بی نهایت سوق می دهد. این تمایل نامحدود به غیر از ارتباط با کمال مطلق و نیروی بی انتهای خالق هستی اقناع نمی شود. عبادت و دعا و نیایش بهترین راه شکوفایی این تمایل فطری و استعداد درونی انسان است، به همین علت خداوند متعال ارزش و جایگاه واقعی انسان را در بارگاه خویش بوسیله دعا و نیایش او تعیین
می کند و می فرماید: (قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبّی لَوْلا دُعاؤُکُمْ)؛(1) بگو: پروردگارم برای شما ارزشی قائل نیست، اگر دعای شما نباشد.»
طبق این پیام قرآنی، ارزش واقعی انسان در بارگاه الهی و معیار ارزش معنوی افراد، براساس بندگی، خضوع و خشوع در مقابل خداوند متعال و الحاح و التماس و درخواست او از آفریدگار جهان هستی است.
افرادی که از دعا و گفتگوی همراه با خواهش و تمنا و ندبه با حضرت حق سرباز می زنند و در مقابل خداوند متعال روحیه مستکبرانه ای دارند، نه تنها از رحمت الهی بدورند؛ بلکه مستوجب آتش جهنم و قهر الهی خواهند بود! خداوند متعال در سوره غافر به این نکته پرداخته، می فرماید: (وَ قالَ رَبُّکُمْ اُدْعُونی اَسْتَجَبْ لَکُمْ اِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِروُنَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّم داخِرینَ)؛(2) «و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، کسانی که از پرستش من کبر می ورزند، به زودی خوار در دوزخ در می آیند.»

تأثیر دعا در کاهش فشارهاى روانى

دوشنبه - 7 می 2012

یکى از مسائلى که تمامى انسانها با آن دست به گریبان اند و پیوسته با آن مواجه مى باشند، مسئله رنج و سختى حاصل از مشکلات زندگى است که به تصریح آیه شریفه «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَدٍ» خلقت انسان با آن عجین شده است و هیچ روزى بر آدمى نمى گذرد، مگر آنکه قبل و یا بعد از آن با ابتلائات و امتحاناتى رو به رو گردیده است؛ چرا که اساسا بناى این نشئه بر رنج و مشقت است و آدمى در این دنیا بدون بلا نمى تواند باشد و به فرموده امیر المؤمنین علیه السلام : «[الدُّنْیَا [دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ؛ دنیا سرایى است که با بلا و سختى پیچیده شده است.» و کسى را یاراى گریز از آن نیست. بنابراین، گرفتاریها و مشکلات زندگى امورى هستند اجتناب ناپذیر که باید با آن رو به رو شد؛ اما باید خردمندانه با آنها برخورد کرد. از این رو، پیشوایان دین که برترین اسوه هاى زندگانى به شمار مى روند، راهکارهایى را براى کنترل و مدیریت شرائط سخت و دشوار زندگى به ما آموخته اند.

مهم ترین راهبردى که دین براى مقابله با سختیها و فشارهاى زندگى معرفى کرده، «صبر» است که در میان متون دینى (قرآن و روایات) از جایگاه والایى برخوردار مى باشد؛ لکن براى دست یافتن به این راهبرد و عَمَلى کردن آن، نیازمند مهارتها و راهکارهایى هستیم که اهل بیت علیهم السلام این روشها را نیز به ما آموخته اند و سیره آنان در بردارنده مهارتها و روشهاى مقابله با فشارهاى روانى است.

یکى از این راهکارها، کمک گرفتن و استعانت جستن از منابع عظیم تقویت روح و روان است؛ چرا که یکى از اثراتى که شرائط سخت و موقعیتهاى ناخوشایند در انسان مى گذارد، کاهش توان تحمل انسان است که نتیجه آن عدم صبورى شخص در برابر سختیهاست. از این رو، چنین فردى نیازمند قدرتى است که ناتوانى او را جبران کند و توان بردبارى وى را تقویت نماید. از جمله این عوامل، صبر و نماز مى باشد که قرآن کریم نیز به صراحت از این دو به عنوان دو منبع مهم استعانت یاد کرده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ»؛ «اى افرادى که ایمان آورده اید! از صبر و نماز کمک بگیرید! [زیرا] خداوند با صابران است.»

حضرت زهرا عليهاالسلام و مطالبه ميراث رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله‏ و سلم

شنبه - 5 می 2012

   زندگانى حضرت فاطمه عليهاالسلام با اينكه بسيار كوتاه و زود گذر بود، امّا بسيار پر مغز و اثر گذار بود و بررسى و تحليل آن به كاوشى با دقت نظر بالا و تأمّلى سرشار نياز دارد. رسيدن به كنه وجودى حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام، در حقيقت آرزويى است كه بسيارى از شيعيان دلباخته حضرت عليهاالسلام دارند؛ امّا همان طور كه گفته شد، اين دريا چنان غواص خود را در پيچ و خم‏هاى امواج زندگى ايشان عليهاالسلام غوطه‏ور مى‏سازد كه غواص را مجبور مى‏سازد به همان مقدار اندك بسنده كند و قلب خويش را به همان مرواريد دلخوش سازد و توشه پُر بهاى خويش را براى رفتن نزد اللّه‏ آماده گرداند. خوشا به حال كسانى كه از اين دريا مرواريدهاى بى شمارى برچيده‏اند و به كنه وجودى حضرت عليهاالسلام دست يافته‏اند.

«لاَّ يُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ وَكَانَ اللّهُ سَمِيعاً عَلِيماً»[2].خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود، بديهاى ديگران را اظهار كند، مگر آن كس كه مورد ستم واقع شده باشد، خداوند شنوا و دانا است. هر كس خود را محبّ و شيعه اين خاندان عليهم‏السلام مى‏داند، هر كس خود را مسلمان مى‏داند و به طور كل، هر انسان آزاده‏اى، بايد از اين ظلمى كه بر نور چشم پيامبر خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله‏ و سلم ـ حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام ـ روا داشته شده به حكم آيه شريف، ناله و فرياد سر دهد.

درس‏هايى از سخنان حضرت زهرا عليهاالسلام

شنبه - 5 می 2012

 درس‏هايى از سخنان حضرت زهرا عليهاالسلام

     زندگى حضرت زهرا عليهاالسلام به گونه‏اى از جانب حضرت حق رقم خورده است كه لحظه لحظه‏اش از درس‏هاى زندگى سرشار است. خداوند بشر را آفريد و مسير رسيدن به كمال را به او نشان داد و از او خواست در غير از آن مسير گام برندارد تا در ناهموارى‏هاى گمراهى گرفتار نشود. شايسته يادآورى است كه يكى از اين مسيرهايى كه حضرت حق تعالى براى الگوبردارى پيش روى بشر نهاده و آن را با خورشيد ذات خويش منوّر ساخته، مسير زندگى حضرت فاطمه عليهاالسلام مى‏باشد. چنانچه كسى كه پيرو حقيقى ايشان است عليهاالسلام و در تمام امورش به ايشان عليهاالسلام متوسل مى‏شود، محال است كه به سر منزل مقصود نرسد.

 

     خطبه‏اى كه حضرت زهرا عليهاالسلام در جمع زنان مهاجر و انصار ايراد كردند، در بردارنده نكات ظريف و برجسته‏اى است كه مى‏تواند در طول حيات انسان‏ها، سرمشق قرار بگيرد. قبل از اينكه متن روايت را نقل كنيم، اجمالاً به نكات برجسته آن اشاره مى‏نماييم تا با اين مقدّمه و پيش درآمد، بتوانيم روايت را بهتر و زيباتر دريابيم. نكات برجسته و ويژه اين خطبه به پنج قسمت تقسيم مى‏شوند:

مفهوم ولایت

امام خامنه ای محسن زاده دکتر محسن زاده حجه الاسلام محسن زاده http://mohsenzade.com بیانات رهبری
پنجشنبه - 3 می 2012

 

ولاء و تولی یعنی دوستی و صمیمیت که دو معنی از آنها حاصل می‌شود و افزون می‌گردد تا جائی که میان آن چیزی که از‌ آ‌نها نباشد نیست و این معنی یعنی برای نزدیکی مکانی، نسبی، دینی، بخشش و یاری کردن و اعتقاد و ایمان بکار می‌رود.
ولایت با کسر حرف (و) یاری کردن است ولی وَلایت با فتح حرف (و) سرپرستی است و نیز گفته شده هر دو واژه حقیقتش همان سرپرستی است که کاری برعهده بگیرد. در مورد شخص با ایمان گفته می‌شود «ولی‌ الله» یعنی دوست خدا و در آیاتی از قرآن کریم کلمه ولی بکار رفته است مانند: «الله ولی الذین آمنوا18» و «و  الله ولی المؤمنین19»  و در آیاتی نیز واژه «مولی» به کار رفته مانند:‌«نعم المولی و نعم النصیر20» و «اعتصموا بالله هر مولاکم فنعم المولی21» و گاهی از واژه «والی» استفاده شده مانند «و ما لهم من دونه من وال22».
واژه «مولی» نیز اگر فعل متعدی باشد معنی ولایت دارد که همان قرب و نزدیکی است مانند: «فول وجهک شطر المجسد الحرام23».

ولایت اهل بیت

امام خامنه ای محسن زاده دکتر محسن زاده حجه الاسلام محسن زاده http://mohsenzade.com بیانات رهبری
پنجشنبه - 3 می 2012

ولایت گاهی به معنای محبت است و گاهی به معنای مالکیت تدبیر و صاحب اختیار و تصرف قانونی در اموری است که تصرف در آنها مستلزم پیروی و تبعیت دیگران و وجب طاعت او بر دیگران است.
ولایت اهل بیت :هر دو معنای ولایت را در برمی‌گیرد هم محبتشان بر ما فرض و واجب است به دلیل آیه «قل لااسئلکم علیه اجراً اِلاً المودة فی القربی»96 و هم مالکیت تدبیر و صاحب اختیاری را دارند چون ولایتشان استمرار ولایت رسول الله 6می‌باشد «النبی اولی بالمؤمنینَ من انفسهم»97 و این ولایتی است که اهل بیت7نیز دارا می‌باشند.
برای ولایت اهل بیت:معنای دیگری نیز هست و آن اینکه خداوند اراده امور بندگان خود را به دارنده آن مقام واگذار کند و از آن پس او مدبر امور بندگان خدا و متصرف در شؤؤن ایشان باشد که این ولایت بالاصالة از خدای متعال بوده و خداوند اهل بیت:را به این ولایت منصوب فرموده است.
این قسم از ولایت در توحید درج است زیرا توحید شاخه‌هائی دارد که یکی از شاخه‌هایش توحید در حاکمیت و ولایت و رهبری است و می‌دانیم امامان 7ولایت و رهبری خود را از ناحیه خدیا متعال گرفته‌اند و از خود استقلالی ندارند.

ولایت انسان مؤمن

امام خامنه ای محسن زاده دکتر محسن زاده حجه الاسلام محسن زاده http://mohsenzade.com بیانات رهبری
پنجشنبه - 3 می 2012

انسان مؤمن هم ولاء محبت دارد و هم ولاء نصرت و همچنین ولاء هدایت و حاکمیت، اگر انسان دوست خدا شود و به واسطه دوستی خود با خدا،‌ خود را به او نزدیک سازد خداوند متعال هم دوست او می‌گردد، چرا که دوستی یکطرفه معنی ندارد همچنانکه در قرآن کریم می‌خوانیم: « قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ».248 بگو ای پیامبر، اگر خدا را دوست می‌دارید مرا پیروی کنید که خدا شما را دوست دارد.
اگر انسان مؤمن دوست خدا به وسیله اطاعت محض از خدای متعال و تبعیت از پیامبر و ائمه به یاری او برخیزد خداوند نیز وعده داده که یار و مددکار او خواهد بود. « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ».249 ای اهل ایمان، شما اگر خدا را یاری کنید، خدا هم شما را یاری می‌کند  ثابت قدم می‌‌گرداند.
بنابراین انسان در آغاز امر با اطاعت از خدا و ترک نواهی او به ولاء محبت و نصرت نائل می‌شود و خدای متعال نیز به این دسته از انسانها تفضل نموده و ولاء هدایت و حکومت را عنایت می‌کند. « وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ»250 مردان مؤمن و زنان مؤمنه بعضی بر بعض دیگر ولایت دارند، و این ولایت چون از ناحیه خدای متعال است و هر چه از او باشد حق است این ولایت همحق خواهد بود ولی اگر کسی این ولایت را برای غیر خدا به کار برد چون غیرخدا باطل است آن هم باطل خواهد بود « ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ».251
انسان مؤمن ولی خداست و خداوند عزّوجل ولیّ انسان مؤمن و در این میان عده‌ای ولی‌ الله هستند « أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ» *
« الذین امنوا و کانوا یَتّقون».253 آگاه باشید که دوستان خدا هرگز هیچ ترسی و اندوهی به دل راه نمی‌دهند آنها اهل ایمان و خدا ترس هستند و بر مؤمنین دیگر ولایت دارند که این ولایت عام می‌باشد و برای اولیاء و انبیاء الهی که مشرّف به ولایت خاص هستند عنایتی خاص وجود دارد که سایر مؤمنان چنین ولایتی ندارند همانگونه که قرآن کریم می‌فرماید: « إِنَّ وَلِيِّيَ اللّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ».253

ولایت فقیه

امام خامنه ای محسن زاده دکتر محسن زاده حجه الاسلام محسن زاده http://mohsenzade.com بیانات رهبری
پنجشنبه - 3 می 2012

نیازهای روز افزون بشریت و حوادث جدید می‌طلبد که بشریت همچنان با منبع وحی در ارتباط باشد و برای رسیدن به هدف، رهبری الهی، او را به سوی مقصد،‌ دستگیری و راهنمائی کند این در حالی است که به دلائل متعدد حجت معصوم خداوند با اذن و مشیت خدا از دیدگان مخفی گردیده است و بعضی گمان کرده‌اند که بشریت به حال خود رها شده ولی یقیناً نخواهد بود. بلکه هدایت گاهی مستقیم و گاهی غیرمستقیم و باواسطه صورت می‌گیرد و در این زمان که هدایت مستقیم و بدون واسطه از طرف امام معصوم امکان‌پذیر نیست،‌ ناگزیر این هدایت غیرمستقیم و با واسطه خواهد بود، زیرا اولاً اگر چنین نباشد، نقض غرض شده و اسباب هدایت بشر برای او فراهم نشده و مباحث اعتقادی معاد عموماً بی‌اساس خواهد بود.
ثانیاً: وجود امام غائب، بدون تأثیرگذاری در جامعه، با توجه به تعریف کلی امامت، که عبارت است از،‌ ریاست فراگیر امور دینی و دنیوی مردم،‌ به نیابت از پیامبر6 مفهومی نخواهد داشت و این شبیه مخالفین تحقق خواهد یافت که امام غائب بی‌اثر و وجودش لغو خواهد بود و خدای متعال عمل لغو و باطل انجام نمی‌دهد.