بصیرت از دیدگاه قرآن و حدیث
در قرآن كریم، مشتقات «بصر» 148بار و واژه «بصیرت» دوبار تكرار شده است. به طور كلی واژه «بصر» درمتون اسلامی، گاه درباره بینایی ظاهری و حس، و گاه درباره بینایی باطنی و عقلی به كار می رود.
به تعبیر دیگر، مردم از نظر بینش به دو دسته تقسیم می شوند:
بصیرت در احادیث اهل بیت (علیهم السلام)
1- فاقد البصر فاسد النّظر
كسى كه بصيرت و بينايى ندارد فكر و انديشهاش فاسد است. (غررالحکم ترجمه محلاتی حدیث4 416)
2- ابصر النّاس من ابصر عيوبه و اقلع عن ذنوبه
بيناترين مردم كسى است كه ببيند عيبهاى خود را و باز ايستد از گناهان خود.(غررالحکم ترجمه خوانساری3061 )
بصیرت در کلام حضرت علی علیه السلام
ابتدا لازم است مقصود از بصیرت روشن گردد و آنگاه به اصل بحث پرداخته شود. در بررسی هر امری، تجزیه مقدم بر ترکیب میباشد؛ لذا در ابتدا بحث مفهومشناسی موضوع ارائه میگردد. بصیرت در لغت به معنای: عبرت، ثبات در دین، حجت و استبصار در چیزی، علم و خبره، زیرکی و گواه، و همچنین به معنای عقیدهی قلب و یقین میباشد.([1])
رابطه تقوا و بصيرت
خداوند انسان را مختار آفريده و به همين جهت، انسان هميشه در مسير زندگي، بر سر دو راهه هايي قرار مي گيرد كه سعادت دنيا و آخرت انسان، در گرو تصميماتي است كه او بر سر اين دو راهي ها اتخاذ مي كند. در چنين شرايطي شناخت حق و باطل، نيك و بد، دوست و دشمن اهميت فراواني دارد. براي شناختن اين مسائل نيز، بصيرت و روشن بيني فوق العاده اي لازم است. قرآن اين بصيرت را ثمره تقوا مي داند. در نوشتار حاضر اهميت بصيرت در زندگي انسان، چگونگي دست يابي به گوهر بصيرت و ارتباط تقوا با بصيرت مورد بررسي قرارگرفته كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
بصیرت و هوشیارى در سیره سیاسى حضرت امام خمینى «ره»
در ادبیات آیینى ما «بصیرت» با تعابیرى چون: بینش، فهم عمیق، درک قلبى و یا آگاهى مفهوم سازى مى شود. این ویژگى به واسطه معرفت عمیق و تفکر و تدقیق حاصل مى شود؛ آن گونه که امام خمینى «ره» در این باره مى نویسد:
نقش بصيرت در دوره فتنه
قُلْ هَـذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ.(1) سوره يوسف، آيه 108
حادثه عاشورا قيامي عليه ظلم بود. هميشه از ظلم يزيديان – که ظلم آشکار است – سخن گفته شده است. اما ظلم عظيمتري در اين حادثه هست که اغلب مغفول ميماند و آن ظلم کوفيان مدعيِ پيروي، بر امام است. شايد فلسفه اصلي غيبت امام زمان هم نه ظلم ظالمان، بلکه ظلم پيروان باشد. يادمان باشد که کوفيان اولين گروهي هستند که برامام حسين(ع) گريستند، پس هر گريه اي ارزش ندارد. اگر انسان در هنگامي که بايد از حق دفاع کند، دفاع نکند، فرداي شهادت امام حسين، گريه كردن كه هيچ، قيام توابين به راه انداختن نيز سودي ندارد.
نقش بصيرت در دوره فتنه قُلْ هَـذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ.(1) سوره يوسف، آيه 108 حادثه عاشورا قيامي عليه ظلم بود. هميشه از ظلم يزيديان – که ظلم آشکار است – سخن گفته شده است. اما ظلم عظيمتري در اين حادثه هست که اغلب […]
ولايتمدارى و بصيرت دينى
تاريخ غمباراسلام و تاريخ خونبار تشيع، گواه روشنى است بر اين كه عامل اصلى ذلت و بدبختى مسلمانان، نداشتن بصيرت و شناخت كافى در ولايتمدارى و دين دارى است. امروز نيز پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى ايران وتشكيل نظام جمهورى اسلامى دستاورد ولايتمدارى توأم با بصيرت امت مسلمان ايران است.
حضرت امام خمینی در موضوع « وحدت » ملاحظه هیچ « فرد » و « جناح » را نمیكرد و بسیار جدی صریح قاطع و فارغ از مصلحت اندیشیهایی كه « مصلحت » نیستند و در واقع نوعی « قصور » و « غفلت » و در مواقعی « كوتاه آمدن » و « تسلیم » در برابر اغواگری و به هم آمیختن خیر و شر و حق و باطل توسط برخی عناصر و جریانها میباشد در مسیر تحقق اتحاد و همدلی حركت مینمود و شجاعانه همه موانع را از سر راه برمی داشت .
اصل اساسی تمام فتنهها فرزندم! از خودخواهی و خودبینی به درآی كه این ارث شیطان است كه به واسطه خودبینی و خودخواهی از امر خدای تعالی به خضوع برای ولی و صفی او- جلّ و علا- سر باز زد و بدان كه تمام گرفتاریهای بنیآدم از این ارث شیطانی است كه اصل اصول فتنه […]
تاریخ انقلاب اسلامی شاهد حوادث و اتفاقات گوناگونی است که با همه شیرینیها، سختیها، فشارها و همه مسائل حاشیهایاش تجربههای بسیاری را برای ملت بر جای گذاشته است. تجربه و امتحانهایی که با گذر زمان فولاد حضور انقلابی مردم را آبدیدهتر و استوارتر کرده است؛ اتفاقاتی که از سوی دشمنان انقلاب اسلامی در قالب بحران، […]
اشاره
ميشل فوکو، فيلسوف و تحليلگر اجتماعي معاصر، براي مطالعه انقلاب اسلامي دو بار به ايران سفر کرد. در بيان فوکو، انقلاب فرانسه انقلاب مدرنيته بود و همه تحولات سياسي که پس از آن واقع شده، در جهت بسط مدرنيته بوده است. حتي حرکتهاي آزاديبخشي که در کشورهاي جهان سوم در طي قرن بيستم رخ داده بود، حرکتهايي بود که از آرمانها و شعارهاي انقلاب فرانسه پوشش ميگرفت. اين حرکتها به دنبال اين بودند که با رها کردن جوامع خود از محدوديتها و بندهاي استعمار، در يک حرکت رقابتآميز در همان مسيري گام بردارند که تمدن و فرهنگ غرب به آن سو رفته است؛