هدف این مقاله آن است که نشان دهد، عقل عنصر حیاتی و استراتژیک در فرد است و هیچ چیزی بالاتر از آن نیست، نه قلب نه هیچ چیز دیگر و همه چیز باید تحت امامت و مدیریت عقل باشد. این روایات و روایات بسیار دیگر، از مبانی طراحی ابردانش در حوزه عمق استراتژیک است. اینک روایاتی درباره عقل:
۱. اولین مخلوق؛ اولین مخلوق در ساختار خلقت الهی، لزوما برترین مخلوق هم هست:
الف. اولین مخلوق عقل است: رسول الله (ص): «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْلُ»
ب. اولین مخلوق رسول الله (ص) است: حضرت محمد (ص): «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِي» بحار، ج 1، ص 97. پس وجود نوری رسول الله، همان عقل است.
)وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَايُوقِنُونَ( (1).و از آنان امامانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مىكردند،چون شكيبايى نمودند و به آيات ما يقين داشتند.
) وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاَةِوَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ( (2). و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما، مردم را هدايت مىكردند و انجام كارهاى نيك و برپا داشتن نماز و اداى زكات رابه آنها وحى كرديم و تنها ما را عبادت مىكردند.
) وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَوَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ( (3).
هنگامى كه خداوند ابراهيم u را با وسايل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهدة اين آزمايشها بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم. ابراهيم u عرض كرد: ازدودمان من نيز امامانى قرار بده. خداوند فرمود: پيمان من بهستمكاران نمىرسد، (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك ومعصوم باشند، شايسته اين مقاماند).
) أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَآ آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكاً عَظِيماً((4).
يا اينكه نسبت به مردم (پيامبر r و خاندانشG) بر آنچه خداوند از فضلش به آنان بخشيده حسد مىورزند؟! ما بهآل ابراهيم u كتاب وحكمت داديم و حكومت عظيمى در اختيار آنها قرار داديم.
امام باقر(عليه السلام) فرمودند:
لا تَنالُ وِلایَتُنا إلاّ بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ؛
ولایت و شفاعت ما شامل نمی شود مگر افرادی را كه دارای عمل ـ صالح ـ و نیز پرهیز از گناه داشته باشند.
وسائل الشّیعه، ج 11، ص 196
امام صادق (عليهالسلام) فرمودند:
اِذا كانَ يَومُ القيامَةِ بَعَثَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ العالِمَ وَ الْعابِدَ ، فَاِذا وَقَفا بَيْنَ يَدَىِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ قيلَ لِلْعابِدِ : اِنْطَلِقْ اِلَى الْجَنَّةِ وَ قيلَ لِلْعالِمِ : قِف تَشَفَّعْ لِلنّاسِ بِحُسْنِ تَأديبِكَ لَهُمْ؛
هر گاه روز قيامت گردد، خداى عزّوجلّ عالم و عابد را برانگيزاند . پس آنگاه كه در پيشگاه خداوند ايستادند به عابد گفته مىشود : «به سوى بهشت حركت كن»و به عالم گفته مىشود : «بايست و مردم را به خاطر آنكه نيكو ادبشان نمودى،شفاعت كن» .
علل الشرايع، ج 2، ص 394، ح 11
به دنبال استناد به آيات قرآن ، اهل سنّت براى اثبات نظر خود ، به رواياتى نيز استناد مىكنند . در جلسات گذشته چند مورد از روايات مورد استناد آنان را نقل كرديم و عدم تماميّت استدلال آنها را ثابت نموديم . از جمله روايات مورد استناد آنها عبارت بودند از : ـ « أصحابي كالنجوم بأيّهم اقتديتم اهتديتم »[1] . اصحاب من همانند ستارگان هستند ، از هر كدام پيروى كنيد ، هدايت می شويد .
2 ـ « خير الناس قرني ثمّ الذّين يلونهم ، ثمّ الذين يلونهم »[2] . بهترين مردم هم عصران من هستند ، سپس كسانى كه پس از آنان مىآيند ، سپس كسانى كه در دوره بعد خواهند آمد .
فايده اوّل آگاهى از سود و زيانِ حاصله، و راهگشايى براى آينده است. براى بيان بهتر اين امر به چند روايت از اميرالمؤمنينعليه السلام اشارهمىكنيم:
« ثَمَرَةُ الُْمحَاسَبَةِ صَلاحُ النَّفْسِ» .(5) ( نتيجه و ثمرهٔ حسابگرى، اصلاح نفس است) .
« مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ » .(6) ( كسى كه اهل محاسبهٔ نفس باشد، سودمند مىشود) .
« مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ سَعِدَ».(7) ( كسى كه اهل محاسبهٔ نفس باشد، سعادتمند مىشود) .
سؤال اين است كه چرا فردِ محاسبهگر سعادتمند و سودمند مىشود.جواب اين سؤال نيز در كلام اميرالمؤمنينعليه السلام آمده است كه فرموده اند: « مَنْ تَعَاهَدَ نَفْسَهُ بِالُْمحَاسَبَةِ أَمِنَ فِيهَا الْمُدَاهَنَةَ ».(8)
( كسى كه خود را متعهّد به محاسبهٔ نفس كرد، مىتواند نقايص خود را فهميده و جلو سستى را بگيرد) .
بنابراين فرد محاسبهگر وقتى به زيان و اشتباه خود پى برد جلو سستى را مىگيرد، و كسى كه اين گونه باشد در كارش عازم و جازم و نيرومند شده، وسودمند مىشود.
« يا احمد! أبغض الدنيا وأهلها وأحّب الآخرة وأهلها. قال: يا ربّ ومن أهل الدنيا وأهل الآخرة؟ قال: أهل الدنيا من كثر أكله و ضحكه و نومه وغضبه، قليل الرضا لا يعتذر إلى من أساء إليه و لا يقبل معذرة من اعتذر إليه،كسلان عند الطاعة و شجاع عند المعصية»(1).
(اى احمد! دنيا و دنيا طلبان را دوست مدار و آخرت و آخرت طلبان را دوست بدار.
پيامبر(صلي الله علي وآله و سلم) فرمودند: پروردگارا دنيا طلبان و آخرت طلبان چه كسانىهستند. ؟
خداوند فرمود: اهل دنيا كسانى هستند كه خواب و خوراك، خنده وخشم آنان زياد و هميشه ناراضى هستند. آنان عذر خواهى كسى را نمى پذيرندو نه از كسى كه به آن بد مىكردهاند عذر خواهى مىكنند. اهل دنيا به هنگام بندگى خداوند كسل مىباشند و در زمان معصيت خيلى شجاع هستند)(2).
انسانِ دنيا دوست به هنگام طاعت و اجراى فرامين الهى، بى حال،كسل و سست است و به هنگام معصيت، خيلى شجاع و بى پروا است(3).
نبرد انتظارها
بشریت سال ها است که در آرزویی بس بزرگ بی قرار است . توده های مواج و عظیم انسانی هر کدام به فراخور حال و مجال دین خویش در انتظار تشکیل آرمان شهری دنیایی می باشند; جهان شهری که عدالت، رهیدگی از بند اسارت ها و دلبستگی شیرین معنوی چاشنی آن باشد . از این رو اعتقاد به آخرالزمان و ظهور منجی و اصلاح گر توانمند و بزرگ جهانی از آرمان های مشترک تمام ادیان و مذاهب زنده دنیا به شمار می رود . اما این مساله در مذهب شیعه به گونه ای متمایز مطرح است . چرا که هویت اساسی شیعه و رمز ماندگاری، پویش و جوشش آن در طول تاریخ در پیوند با اندیشه سرخ حسینی و امید سبز مهدوی معنا می شود . شیعیان همواره با تنی زجر دیده و محنت کشیده ولی با چشمانی پر از انتظار، دل هایی مالامال از نور امید و دستانی توانمند و شورآفرین، دل در گرو آمدن آن یار غائب از نظر داشته اند . در هم تنیدگی شور سرخ و انتظار سبز برای شیعه هویتی پیچیده پدید آورده است و همین ویژگی است که سبب به خطا رفتن بسیاری از تحلیل ها گشته، آنان را در دام عینیت گرایی می اندازد .
میراثدار انبیاء علیهم السلام (1)
مهدی موعود علیه السلام هم شباهت تام به انبیای گذشته دارد و هم میراثدار
تمام انبیاء است.
غیبت کبرا و نیابت عام
یکی از بحثهای حسّاس، مهم و اساسی مربوط به دوران غیبت حضرت مهدی4، بحث حاکمیت اسلامی در این دوران است. در این باره، میان اندیشوران شیعه، دو دیدگاه متفاوت پدید آمده است. برخی از فقیهان شیعه، عقیده دارند که تشکیل حکومت اسلامی در دوران غیبت کبرا، ضرورتی اجتنابناپذیر است. این گروه، با بهرهمندی از سخنان پیشوایان معصوم:، بر این باورند که فقیهان عادل، باید پا پیش گذاشته، به این مهم جامة عمل بپوشانند و اگر یکی از آنها چنین کرد، بر دیگران است تا از او حمایت و پیروی کنند.