با توجه به منابع معتبر، همسران امام حسين ـ عليه السلام ـ پنج نفر مي باشند،[1] كه اسامي آنها در منابع تاريخي ضبط شده است و همگي داراي اولاد بودند. مرحوم شيخ عباس قمي (ره)، همسر ديگري براي امام حسين ـ عليه السلام ـ ذكر كرده است كه نام او معلوم نيست و صاحب حمل بوده، بعد از شهادت امام حسين ـ عليه السلام ـ اسير شده و در نزديكي حلب طفل خود را سقط كرده است.[2]
شيخ مفيد تعداد اولاد آن حضرت را مرحوم شيخ مفيد (ره)، شش نفر، چهار پسر و دو دختر دانسته،[3] و بعضي از جمله علامه سيد محسن امين[4] و ابن خشاب[5]، نه فرزند، شش پسر و سه دختر براي حضرت ذكر كرده و برخي از منابع مثل ابن شهر آشوب در مناقب[6] و مرحوم اربلي در كشف الغمه، تعداد اولاد آن حضرت را ده نفر، شش پسر و 4 دختر،[7] و بعضي حتي بيشتر از ده نفر ذكر كرده اند.
با اين كه منابع در تعداد اولاد حضرت: اختلاف دارند ولي هر كدام به نوبه خود داراي اعتبار و ارزش هستند، پس با توجه به منابع مذكور، اسامي آنها همراه با نام هر يك ذكر مي شود.
1. علي بن الحسين، و كنيه او ابو محمد و ملقب به زين العابدين است و مادرش شاه زنان، شهر بانو دختر يزدگرد شاه ايران است.
2. علي بن الحسين الاصغر، معروف به علي اكبر كه در كربلا شهيد شد و مادرش ليلي، دختر ابو مرّة بن غزوة بن مسعود ثقفيه است.
3. جعفر بن الحسين، مادرش قضاعيه از قبيله قضاعه است.
4. عبد الله بن الحسين، و نام مادرش رباب، دختر امرء القيس است. كه همان عبدالله رفيع (شيرخوار) است و به علي اصغر معروف است.
5. سكينه بنت الحسين، مادر او نيز رباب، دختر امرء القيس است.
6. فاطمه، نام مادرش ام اسحاق دختر طلحه بن عبيد الله تيميه است.[8]
7. محمد، كه در كربلا شهيد شد و مادر او رباب، دختر امرء القيس است.[9]
8. علي اصغر، نام مادرش رباب. همان عبدالله بن حسين يا عبدالله رفيع است.[10]
9. زينب، نام مادر او معلوم نيست.[11]
10. رقيه ـ سلام الله عليها ـ مرحوم حائري مادرش را شهربانو دختر يزدگرد سوم ذكر كرده است،[12] و مطابق بعضي از نقلها ام اسحاق نام داشت.[13]
11. ديگر از زوجات حضرت ابا عبدالله، زني بوده كه نامش معلوم نيست و حامله بوده بعد از شهادت امام حسين ـ عليه السلام ـ اسير شده و هنگاميكه اهل بيت ـ عليهم السلام ـ را از كوفه به شام مي بردند در نزديكي حلب طفل خود را سقط كرده و اسمش محسن ابن حسين است.[14] و اين محل فعلاً در سوريه زيارتگاه است.
مقدمه
تاریخ، تنها منبع دسترسی به حوادث و رویدادهای گذشته می باشد که برای دستیابی به حقیقت، بسیار کارگشاست و در باز کردن گره های کور نقش بسیار موثری ایفا می کند. علم رجال نیز با تکیه بر تاریخ، در شناخت و وثاقت و ضعف و شرح حال افراد توان برطرف کردن و جداکردن سره از ناسره را عهده دار است. رجال شناسان با مراجعه به متون تاریخی معتبر در شناخت راویان بسیار بهره برده و می برند.
مى گويند علت بناى مناره در مساجد, گفتن اذان در مكان مرتفع است! اگر اين حرف درست باشد, يك مناره براى رفع اين نياز كفايت مى كرد, پس چرا از قديم معماران, مساجد را جفت مناره اى ساخته اند؟ آيا گذشتگان اعتقاد داشتند بايد دو نفر همزمان يكى به طرف شرق و يكى به طرف غرب اذان بگويد؟!
بعضى ها مى گويند مساجد جفت مناره اى از مشخصات معمارى ايرانى است! لابد اين آقايان مساجد جنوب و جنوب شرقى ايران را نديده اند, به نظر مى رسد مناره داراى علل ديگرى غير از علل نام برده باشد.
براى ريشه يابى درست مطلب, چاره اى جز مراجعه به تاريخ و موارد استعمال آن نداريم.
در خصوص ذبیح بودن اسماعیل یا اسحاق در میان مسلمانان و یهودیان اختلاف نظر وجود دارد. و باید گفت که ریشۀ عداوت یهود با مسلمانان به همین مسئله برمیگردد. و همچنین ریشۀ دو عقوبت مهمی که خداوند به یهود رساند (اسارت بابلی در سال 586 قبل از میلاد و پراکندگی آنها در سال 70 میلادی) به تحریف همین حقیقت بازگشت دارد. زیرا علمای یهود یا تغییر نام ذبیح از اسماعیل به اسحاق میخواستند که برکت پیامبر خاتم را به قوم خود مخصوص کنند.
در این مقال مسئلۀ ذبیح بودن اسماعیل را با نگاهی به تورات کنونی یهود مرور خواهیم کرد و ادلۀ خود برای جعل تورات کنونی در این خصوص را به اختصار خواهیم گفت.
پیامبر آخرین، از نسل ابراهیم(ع) است
در تورات کنونی، خداوند در سه نوبت به حضرت ابراهیم(ع) وعده داده است که «از ذرّیت تو، جمیع امتهای زمین بركت خواهند یافت، زیرا كه قول مرا شنیدی« یا «از تو جمیع قبایل جهان بركت خواهند یافت« (سفر پیدایش 12/ 3 ـ 13/ 16 ـ 22/ 18). این کلام نقلشده از خداوند، به این معنا است که موعود امم یعنی پیامبر خاتم از حضرت ابراهیم(ع) پدید خواهد آمد.
دَرِ خـانـه آنـان در هـر وقـت بـر روى دانـش پـژوهـان و كـمـال جـويـان بـازو مـحـضـرشـان سـرشـار از فيض و بركت بود. هر كس هر سؤ الى داشت مى توانست مطرح كند و پاسخ قانع كننده آن را بشنود و حتّى با آنان به بحث و مناظره بپردازد.
بـراى امـام جواد عليه السلام از سوى دستگاه خلافت شرايطى فراهم شده بود كه امكان تماس زيـاد مـردم بـا آن حـضـرت و بـهـره گـيـرى از مـحـضـر پـرفـيـضـش مشكل بود. با اين حال گروه زيادى از شيفتگان مكتب ولايت ، توفيق درك محضر آن گرامى را پيدا كرده و از خرمن دانشش خوشه ها چيدند. و بسيارى از اين تربيت يافتگان با مكتوب كردن علومى كه از امام جواد(ع ) آموخته بودند خدمت شايانى به جامعه شيعى كردند.
انتخاب، بخشی از زندگی آدمیان، بلکه مهم ترین ویژگی آنهاست. هرگز حیوانات در طول زندگی خود، در مقابل گزینه های مختلف، قرار نمی گیرند؛ خود را همواره در راهی از پیش تعیین شده، می بینند و ادامه مسیر زیستی آنها، کاملاً افقی و بدون فراز و نشیب و صرفا بر اساس غریزه های ثابت و تغییرناپذیر است؛ اما انسان هر روز و هر ساعت در آستانه انتخابی تازه، قرار می گیرد. نوع و سطح انتخاب انسان، بهترین معیار سنجش برای داوری درباره شخصیت اوست. در واقعه کربلا، سه نوع انتخاب صورت گرفت:
ـ بی طرفی در مقابل دعوت امام حسین علیه السلام که نمونه آن، انتخاب عبدالله بن جعفی(1) است؛
ـ لبیک به دعوت آن حضرت علیه السلام که نمونه آن، انتخاب زهیر بن قین است؛
ـ مخالفت و شمشیر کشیدن در مقابل آن حضرت علیه السلام که نمونه آن، انتخاب عمر بن سعد ابی وقاص است.
روز دوم
1 . امام حسین علیه السلام در روز پنجشنبه دوم محرم الحرام سال 61 هجری به کربلا وارد شد . (1) عالم بزرگوار «سید بن طاووس » نقل کرده است که: امام علیه السلام چون به کربلا رسید، پرسید: نام این سرزمین چیست؟ همینکه نام کربلا را شنید فرمود: این مکان جای فرود آمدن ما و محل ریختن خون ما و جایگاه قبور ماست . این خبر را جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله به من داده است . (2)
2 . در این روز «حر بن یزید ریاحی » ضمن نامه ای «عبیدالله بن زیاد» را از ورود امام علیه السلام به کربلا آگاه نمود . (3)
3 . در این روز امام علیه السلام به اهل کوفه نامه ای نوشت و گروهی از بزرگان کوفه – که مورد اعتماد حضرت بودند – را از حضور خود در کربلا آگاه کرد . حضرت نامه را به «قیس بن مسهر» دادند تا عازم کوفه شود . (4) اما ستمگران پلید این سفیر جوانمرد امام علیه السلام را دستگیر کرده و به شهادت رساندند . زمانی که خبر شهادت قیس به امام علیه السلام رسید، حضرت گریست و اشک بر گونه مبارکش جاری شد و فرمود:
«اللهم اجعل لنا ولشیعتنا عندک منزلا کریما واجمع بیننا وبینهم فی مستقر من رحمتک، انک علی کل شیی ء قدیر;
خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود قرارگاه والایی قرار ده و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع کن، که تو بر انجام هر کاری توانایی .» (5)
دانشمندان اهل سنّت بر اين باورند كه آيه مشاوره ؛ يعنى آيه 159 از سوره آل عمران دستورى از جانب خداوند متعال به پيامبر است ، مبنى بر وجوب رجوع پيامبر و مشورت ايشان با صحابه و مسلمانان[iii] .
پس طبق اين آيه در امورى كه وحى از جانب خداوند متعال نازل نشده است ، پيامبر بايد با صحابه و مسلمانان مشورت نمايند . زيرا پيامبر نيز مانند ديگر مردم عادى هستند كه با مشورت كردن ، راه صحيح را مىيابند و عاقلانه عمل مى كنند
ادامه سخن در مورد فتوحات ؛
بحث ما در مورد فتوحاتى بود كه در صدر اسلام از ناحيه خلفاى اول و دوم و سوم انجام شد . در ادامه سخن به روايتى برخورديم كه ابن ابى الحديد معتزلى در كلمات قصار شرح نهج البلاغه (كلمه 414) از حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام نقل كرده بود . حدودا نيمى از روايت را در جلسه گذشته شرح كرديم و نصف ديگر آن باقى ماند . ما به جهت اينكه در خلال بحث به نيمه اوّل نيز احتياج داريم ابتدا ، روايت را تكرار مىكنيم تا ببينيم مدّعاى ما چگونه از اين روايت استفاده مىشود .