بي ترديد حضرت اميرالمؤمنين(ع) محور قضاوتهاي اسلامي و شيعي و مهمترين چهره
نظام ساز براي قضاي اسلامي است. آن حضرت در دوران حكومت نبوي، قاضي ِمدينه و يمن
بود.
در خبرگزاری فارس در سالروز تولد نبی اکرم صلی الله علیه واله وسلم گفتگویی با محمدحسین رجبیدوانی تحت عنوان نقد خرافات مشهور درباره میلاد پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) از زبان رجبیدوانی منتشر کردکه بهتر بود اقای رجبی دوانی مبانی نقد ومستندات ان را نیر بیان می کردند که متاسفانه این اتفاق رخ نداد ولذا بران شدیم تا نقدی بر نقد ایشان وارد کرده واز نقل بیانات سست وبی پایه واساس ان هم زمانی که همه دشمنان اسلام در صدد تخریب ارزشهای الهی وباورهای دینی بر امده اند جلوگیری نماییم.
بي گمان دوران رسالت پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) پيامدهاي مهمي را در زمينه هاي سياسي،ديني،اقتصادي و ديگر ابعاد تاريخ جهان به بار آورد.
هر چند قريشيان مكه تا پيش از اسلام، تجربه چشم گيري در زمينه اداره شهرها نداشتند و هيچ گاه زير پرچم يك دولت متمدن و با فرهنگ گرد نيامده بودند، تا از نظام هاي سياسي مدون برخوردار شوند. اما احتمال دارد گاهي اوقات، پيمان نامه هايي ميان اعراب و قبيله هاي همسايه شده باشد. هر چند دامنه اين كار را بسيار محدود فرض نماييم.
اما هنگامي كه اسلام بر سر آن ها سايه افكند، نيروهاي پراكنده شبه جزيره عربستان حول يك كانون گرد آمدند و در چارچوب كشوري نظام يافته با اداره هاي منضبط، سامان گرفتند؛ ميان اين كشور و كشورهاي همسايه مانند پاريس، بيزانس و مستعمرات آن ها، روابط سياسي پديد آمد. از عمر اين كشور هنوز ده سال نگذشته بود كه بر ايران،عراق، سوريه، فلسطين، مصر و سرزمين هاي ديگر چيره گشت. لازمه چنين وضعي آن بود كه نوشته هايي براي بيان اين روابط سياسي تحرير شوند و به اين ترتيب اسنادي پديد آيند، كه در اين جا به گوشه اي از تاريخچه آن ها اشاره مي گردد.
ويژگي هاي معنايي نوشته هاي پيامبر (صلی الله علیه واله وسلم)
1-بخشش ها؛ 2-امان نامه ها؛ 3-پناه نامه ها؛ 4-دعوت به اسلام؛ 5-بيان احكام اسلامي؛ 6-پيمان صلح با مشركان؛ 7-نامه نگاري با دشمنان.
دعوت اهل كتاب به اسلام
در نامه ها، پيمان نامه ها و امان نامه هايي كه پيامبر (صلی الله علیه واله وسلم) براي فراخواندن اهل كتاب (يهود و ترسايان) به اسلام، نوشته، از شعاير آيين هاي آنان نيز ياد كرده است.
نقش حضرت زینب «علیها السلام» در احیای تشیّع*
امام حسین «سلاماللهعلیه» برای احیای اسلام و تشیّع قیام کردند. طبق گواهی تاریخ، پس از شهادت ایشان، طولی نکشید که ریشۀ بنیامیّه خشکید و اسلام عزیز باقی ماند. از این جهت، تردیدی وجود ندارد که بقای اسلام و احیای تشیّع مرهون شهادت امام حسین «سلاماللهعلیه» است. امّا باید توجه داشت که پس از شهادت امام حسین «سلاماللهعلیه»، نوبت به امام سجّاد «سلاماللهعلیه»، حضرت زینب «سلاماللهعلیها» و اهل بیت امام رسید که با اسارت خود، موج شهادت و وقایع جانسوز کربلا را سراسری کنند. در واقع، اگر قضیۀ اسارت رخ نمیداد، موج کربلا در جهان منتشر نمیشد. پس از اسارت نیز موج شهادت، با عزاداری عالمگیر شد. در واقع، حرکت حسینی، ابتدا با اسارت و سپس با عزاداری شیعیان، جاودان و سراسری شد و همیشه باقی خواهد ماند. از این رو میتوان گفت: شهادت، اسارت و عزاداری در یک راستا هستند.
حضرت زینب «علیها سلام»، قافله سالار اسرای کربلا
حضرت زینب «سلاماللهعلیها» با تلاش و فداکاری فراوان، سفر اسارت را بسیار خوب اداره کرده، به ثمر رسانیدند. از این جهت، تشیّع، مرهون زحمات آن بانوی بزرگوار است.
البته در این میان نباید از نقش اساسی امام سجّاد «سلاماللهعلیه» در بقای تشیّع غافل شد؛ چراکه آن حضرت در مدّت سی و چهار سال بعد از شهادت امام حسین «سلاماللهعلیه»، برای احیا و پرورش حرکت حسینی تلاش کردند و در آن دوران، تشیّع را در بین مردم جا انداختند و باعث شدند که شجرۀ طیبۀ قرآن، به بار بنشیند. امّا در روز عاشورا مصلحت تشیّع در بیماری امام سجاد «سلاماللهعلیه» بود؛ زیرا بیماری، مانع شهادت ایشان و عامل باقی ماندن امامت شد.
به هر حال، حضرت زینب «سلاماللهعلیه» در دوران اسارت، قافله سالار کاروان اسرا بودند و زیر نظر ولایت امام سجاد «سلاماللهعلیه»، اهداف اسارت را دنبال کردند. در حقیقت، اگر زینب نبود، نتایج متعالی از اسارت به دست نمیآمد و اهداف اصلی قیام امام حسین «سلاماللهعلیه» محقّق نمیشد.
شایستگی حضرت زینب «علیها سلام» برای به ثمر نشاندن قیام عاشورا
قافله سالاری کاروان اهل بیت «سلاماللهعلیهم» و به ثمر نشاندن خون شهدای مظلوم کربلا، لیاقت خاصّی میطلبید که حضرت زینب «سلاماللهعلیها» از آن لیاقت برخوردار بود. در حقیقت، حضرت زینب برای پیروزی در وظیفۀ خطیر و عظیمی که بر عهده داشت و نیز برای نتیجه گیری از شهادت و اسارت، نیازمند برخورداری از فضائل نیکوی اخلاقی و صفات حسنه اخلاقی بود. به عبارت دیگر، قافله سالار اسرای کربلا باید به صفاتی همچون صبر، گذشت، وفا، اخلاص، ایثار و از جمله شجاعت، متصّف باشد و زینب مظلومه چنین بود. ایشان، قضیۀ کربلا و وظایف خویش را در دوران طفولیّت، از مادر گرامی خویش حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» آموخته بود.
ولی خدا را تنها نگذاریم
در زيارت عاشورا به امام حسين(ع) اينگونه خطاب ميكنيم: «و الوتر الموتور». وتر به معناي «تنها و يكتا»، و موتور «تنها شده» است. یك احتمال دربارة اين معنا، يگانگي، منحصر به فرد بودن و بيبديل بودن حضرت است. احتمال ديگر اين است كه، حضرت تنهاست و در اين تنهايي «موتور» است؛ يعني حضرت با نقشه و برنامهريزي تنها شده است؛ به خصوص اگر توجه داشته باشيم كه درگيري سيّدالشّهدا (ع) مخفيانه نبود كه مسلمانان از آن بيخبر باشند. يزيد بعد از مرگ معاويه به استاندار مدينه نامه نوشت كه بايد از حسين بيعت بگيري و الاّ او را بكش و سرش را بفرست. حضرت بيعت نكردند و با تدبير از مدينه خارج شدند؛ در مكه براي مسلمانان نامة دعوت نوشتند و آنها را مطلّع كردند، علاوه بر اين مكه محل رفت و آمد مسلمانان بود و اخبار از آنجا منتشر ميشد. بعد هم يزيد، عدهاي را فرستاد تا حضرت را در مكه ترور كنند و توصيه كرد كه، حتّي اگر دست حضرت به پردة كعبه بود او را بكشيد، لذا حضرت در 8 ذيالحجّه در حاليكه همه مُحرِم ميشدند كاملاً با سر و صدا و با حالتي كه همه متوجه باشند از مكه خارج شدند و با صراحت اعلام كردند:
كسي كه حاضر است خون دلش را در راه ما بدهد و خودش را مهيّاي لقاي خدا كرده است، همراه ما كوچ كرده، همسفر شود.[1]
از آن طرف مردم كوفه از خروج امام از مدينه و حركت به سوي مكه مطّلع شدند، نامه نوشتند و حضرت را دعوت كردند. حضرت نيز سفير فرستادند. لذا به گونهاي نبود كه مردم مطّلع نباشند. هم مردم حجاز، مدينه، بصره و هم مردم كوفه مطّلع بودند. كمابيش تمام مناطق اسلامي مطّلع شده بودند كه چنين حادثهاي در شرف اتّفاق است و امام با يزيد بيعت نكرده، ابتدا به مكه رفته سپس از مكه هم بيوقت خارج شده و مردم را به همكاري دعوت كردهاند.
1ـ شرايط تنها شدن حضرت سيدالشهدا (ع)
شرايطی که موجب تنها شدن امام حسين(ع) شد را میتوان در جبهه دشمن و جبهه حضرت سيدالشهدا (ع) مشاهده کرد:
1/1 ـ شرايط جبهة دشمن
اگر طرف درگيري حضرت، يكي از صحابي رسولالله يا فردي كه امثال اين عناوين را يدك ميكشيد، بود، جاي توجيه ـ ولو به باطل ـ وجود داشت. ولي طرف مقابل سيّدالشّهدا(ع)، يزيد و ابن زياد است كه حسب و نسبشان معلوم و هيچ نقطة قوتي در آنها نيست. يزيد شخصيتي است كه طرفداران او نيز نتوانستهاند برايش مدحي بگويند، حتي خيلي از اهلسنت هم يزيد را واجب اللعن ميدانند. غير از اينكه امتيازي هر چند دروغين نداشته، معروف به قماربازي و عيّاشي بوده است.
يكي از اشكالاتي كه برخي به حضرت امير(ع) ـ ارواحنا و ارواح العالمين له الفدا ـ ميكردند اين بود كه، تو جوان هستي و مردم زير بار خلافت شما نميروند.[2] غافل از اينكه اساس ديانت تولّي به وليّ خدا و تسليم بودن در مقابل اوست.
امر به معروف و نهی از منکر در کلام معتزله
مقدمه
معتزله یکی از مهم¬ترین فرقه¬های کلامی اسلامی به شمار می¬رود که بر مبنای عقل¬¬گرایی به تبیین آموزه¬ها و مسائل پرداخته است. آنها دارای پنج اصل اساسی هستند که جزء اصول ایمانی و اجماعی آنان شمرده می¬شود. این اصول عبارت¬اند از: توحید، عدل، منزلةٌ بین المنزلتین، وعد و وعید و امر به معروف و نهی از منکر.[1
در میان این اصول، امر به معروف و نهی از منکر عملی¬ترین و سیاسی¬ترین اصل محسوب می¬شود که می¬تواند توضیح دهندة زوایا و جنبه¬های سیاسی این گروه باشد. در واقع دیگر مسائل و جوانب سیاسی، ارتباطی اندام¬وار و قوی با این اصل داشته و به نوعی در آن مندرج¬اند. از این رو می¬توان این اصل را مبدأ مستقیم آرا، اندیشه¬ها و رفتارهای سیاسی معتزلیان دانست. در این مقاله برآنیم تا ابعاد گوناگون اندیشه و رفتار سیاسی این گروه را بر این پایه، سنجیده و تبیین نماییم.
امر به معروف و نهی از منکر در کلام معتزله
معتزله همانند دیگر فرق اسلامی بر اصل وجوب این فریضه اتفاق نظر دارند.[2 البته گفته شده که ابوبکر اصم در موضوع کاربرد شمشیر موضعی مخالف داشته است.[3 برخی بزرگان معتزله همانند ابوهاشم جبائی و قاضی عبدالجبار برآنند که راه وجوب آن تنها شرع است و فقط در یک مورد عقل اثبات¬گر وجوب است.[4 امّا رمانی،[5 ابوعلی جبائی، ابوالحسین خیاط و ابن ابی الحدید،[6 طریق عقل را نیز در تمامی موارد در کنار راه شرع قرار می¬دهند. اینان هر کدام دلایلی برای نظر خود برمی¬شمارند. دلایل نقلی وجوب نیز آیات 104 و 110 سورة مبارکة آل عمران، چند روایت از پیامبر اکرم (ص) و اجماع ذکر گردیده است. بیشتر معتزله مانند قاضی عبدالجبار، زمخشری و ابن ابی الحدید، وجوب امر به معروف و نهی از منکر را کفایی می¬دانند[7
اما ابوعلی جبائی بر عینی بودن آن نظر داده است[8. معتزله معتقدند که امر به معروف بر دو گونة واجب و مستحب است، اما نهی از منکر بدون تقسیم و بسیط می¬باشد[9. البته کسانی چون قاضی و ابن ابی الحدید قائل به تمایز و تقسیم در منکرات¬اند. برای اجرای امر به معروف و نهی از منکر پنج شرط برشمرده شده است: شناخت آمر و ناهی از معروف و منکر، آماده یا در حال وقوع بودن منکر، علم یا ظن قوی به تأثیر گفتار، عدم مفسده و عدم رساندن ضرر و زیان در جان و مال آمر و ناهی[10. معتزله برای امر و نهی، سلسله مراتبی قائل¬اند. روند مراتب امر و نهی از خفیف به شدید است. ابتدا قلب، سپس زبان، دست و آن¬گاه شمشیر و تا مرحلة خفیف به انجام نرسد عبور از آن جایز نیست.[11 این فریضه، همة آحاد جامعه از مردم و حاکمان را دربر می¬گیرد. مردم می¬توانند حاکمان را امر و نهی کنند و در صورت استبدادورزی و فساد، با رعایت شرایط و مراتب بر او بشورند و عزل و خلعش نمایند[12. امام جامعه و حاکمان نیز می¬توانند و باید از موضع قدرت نسبت به امر به معروف و نهی از منکر در جامعه اقدام نمایند[13.