شبهاتی درباره زنان و پاسخ به آنها/ علی غضنفری

منبع : ازدواج و آداب زناشویی در آیینه حدیث، ص: 196

در برخی از روایات به احادیثی برمی خوریم که شاید ظاهر آنها را نگرشی منفی به جنس مؤنث ببینیم، جواز زدن زن به وسیله همسر، لزوم غیرت و ستایش آن برای مردان، ممنوعیت خروج زن از منزل، نهی از مشورت با او، ترک اطاعت و لزوم مخالفت وی، نقصان عقل و ضلع معوج و نیز قلّت زنان شایسته، فهرستی از عناوین اخبار و احادیث در این زمینه است که اینک به نمونه ای از آنها اشاره می شود.

الف: جواز زدن زن

در آیه شریفه ذیل آمده است:

الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیا کبِیراً[1].

مردان سرپرست برزنانند به خاطر برتریهایی که خداوند برای برخی بر برخی دیگر قرار داده است و به خاطر تعهداتی که در مورد پرداخت نفقه دارند، زنهای صالحه آنانند که متواضع بوده و حقوقی که خداوند برای شوهرانشان قرار داده در غیاب آنها حفظ می کنند، ولی آن دسته از زنان را که از مخالفتشان بیم دارید، پند دهید و اگر مؤثر نبود در بستر از آنها دوری کنید و اگر آن هم مؤثر نبود آنان را تنبیه کنید و اگر از شما تبعیت کردند زیاده روی ننمایید و بدانید که خداوند بلندمرتبه و بزرگ است.

ب: غیرت مردان

قال الصادق علیه السلام: لَیسَ الغَیرَةُ الّا لِلرّجالِ، فَامَّا النِّساءُ فَانَّما ذلِک مِنْهُنَّ حَسَدٌ، وَالْغَیرَةُ لِلرِّجالِ وَلِذلِک حَرَّمَ عَلَی النِّساءِ الّا زَوْجَها وَاحَلَّ لِلرَّجُلِ ارْبْعاً فَانَ اللَّهَ اکرَمَ مِنْ انْ یبْتَلیهِنَ بِالْغَیرَةِ وَیحِلُّ لِلرَّجُلِ مَعَها ثَلاثاً[2].

امام صادق علیه السلام می فرماید: غیرت تنها برای مردان جایز است، غیرت زنان همان حسد است، بر این اساس برای زن احدی غیر شوهرش روا نیست، ولی برای مردان تا چهار زن (با حصول شرایط) مشروع می باشد. خدای متعال کریم تر از آنست که زنان را به غیرت بیازماید و لذا سه زن دیگر را با وجود شرایط برای شوهرش حلال فرموده است.

ج: ممنوعیت خروج از منزل

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم: ای امْرَأَةٍ تَطَیبَتْ وَخَرَجَتْ مِنْ بَیتِها فَهِی تُلْعَنُ حَتّی تَرْجِعَ الی بَیتِها مَتی ما رَجَعَتْ[3].

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: هرزنی که خود را زینت کند و خوشبو نماید و از منزل خود خارج گردد، تا وقتی که بازمی گردد از درگاه رحمت خداوند بدور است تا هرزمانی که طول کشد.

د: نهی از مشورت

عن سلیمان بن خالد قال: سمعت اباعبداللَّه علیه السلام یقول: ایاکمْ وَمُشاوَرَةَ النِّساءِ، فَانَّ فیهِنَّ الضَّعْفُ وَالْوَهَنُ وَالْعَجْزُ[4].

سلیمان بن خالد می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: از مشورت با زنان بپرهیز چرا که رأی آنان ضعیف و سست بوده و نظراتشان حکایت از عجز می نماید.

ه: ترک اطاعت

قال علی علیه السلام: ثَلاثٌ مُهْلِکاتٌ: طاعَةُ النِّساءِ وَطاعَةُ الْغَضَبِ وَطاعَةُ الشَّهْوَةِ[5].

حضرت علی علیه السلام می فرماید: سه چیز هلاکت آورند، اطاعت زنان، اطاعت خود در حال خشم اطاعت از شهوتها و خواسته های خود.

و: نقصان عقل

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم: ما رَأَیتُ مِنْ ضَعیفاتِ الدِّینِ وَناقِصاتِ اْلْعُقُولِ اسْلَبَ لِذی لُبٍّ مِنْکنَ[6].

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به دسته ای از زنان فرمودند: من از شما کسی را که دینش ضعیف تر و عقلش ناقص تر باشد، ندیده ام.

ز: ضلع معوج

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم: انَّما مَثَلُ الْمَرْئَةِ مِثْلُ ضِلْعِ الْمُعْوَجَّ انْ تَرَکتَهُ انْتَفَعْتَ بِهِ وَانْ اقَمْتَهُ کسَرْتَهُ[7].

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: مثل زن چون دنده کجی است اگر او را رها کنی و به حال خود گذاری از آن بهره می بری ولی اگر بخواهی او را راست کنی، وی را می شکنی.

ح: بازیچه دست ابلیس

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم: الِنِّساءُ حَبائِلُ الشَّیطانِ، ما لِلشَّیطانِ سِلاحٌ ابْلَغُ فِی الصَّالِحینَ مِنَ النِّساءٍ؟[8].

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: زنان ریسمانهای شیطانند، شیطان را اسلحه ای کاری تر از زنان در مورد بندگان صالح خدا نیست.

ط: قلّت زنان شایسته

قال الصادق: انَّ النَّاجِی مِنَ الرِّجالِ قَلیلٌ وَمِنَ النِّساءِ اقَلُّ وَاقَلٌ[9].

امام صادق علیه السلام می فرماید: اهل نجات از مردان کم و از زنان بسیار کمترند.

ی: و…

قال علی علیه السلام: الْمَرْأَةُ عَقْرَبٌ حُلْوَةُ اللَّسَبَةِ[10].

حضرت علی علیه السلام: زن کژدمی است که گزش او شیرین است.

وقال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم: لَوْلَا النِّساءُ لَعَبَداللَّهُ حَقّاً حَقّاً[11].

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: اگر زنان نبودند بی تردید همه خلایق، خدا را عبادت می کردند.

قال علی علیه السلام: انَّ النِّساءَ لا عَهْدَ لَهُنَّ وَلا رَوِّیةَ وَلا یبْعُدَنَّ مِنَ الْاخْلاقِ الدَّنِیةِ، صالِحَتُهُنَّ طالِحَةٌ وَطالِحَتُّهُنَّ فاجَرةٌ، الّا الْمَعْصُوماتِ فَانَّهُنَّ مَفْقُوداتٌ، انْ وَکلَتْ الَیهِنَّ مِنْ امْرٍ ضاعَ وَانِ اسْتَوْدَعْتَهُنَّ مِنْ امْرٍ ذاعَ، فَکنْ مِنْهُنَّ کالْمُجْتازِ وَاحْفَظْ نَفْسَک بِالْاحْتِرازِ، فَانَّهُنَّ الْیوْمَ لَک وَغَداً عَلَیک[12].

حضرت امیر علیه السلام فرموده است: زنان نه پیمانی دارند و نه تدبّر درامور، آنها از اخلاق ناپسند بدور نیستند صالحان آنها ناشایست و طالحان آنها اهل فجور هستند.

مگر زنان به دور از گناه که آنان اندکند. اگر تو کاری را به آنها بسپاری تباهش می کنند و چون چیزی نزد آنها به ودیعت بگذاری از بینش ببرند، تو از آنها بگذر و نفس خویش را از آنها دور کن که آنها امروز برای تو و فردا علیه تو هستند.

نمونه هایی از احادیثی که به ظاهر مقام زن را مورد نکوهش قرار داده بودند ملاحظه نمودید و شبهه عدم توجه اسلام به جنس زن را کاملًا واضح و آشکار متوجه شدید. اکنون به بیان پاسخ مناسب آن می پردازیم.

پاسخ شبهه

قبل از ورود به بحث ذکر دو مقدّمه ضروری به نظر می رسد:

مقدمه اوّل:

مسئله زن و مرد و تساوی حقوق آنها در همواره تاریخ از معماهای غامض بشریت بوده است، اندیشمندانی که وارد این مقوله شده اند از تأثیر محیط و اجتماعی خود و نیز حوادث و وقایع اتّفاقیه، بی بهره نمانده اند و نظریه های خود را بی ارتباط با آنها مطرح نکرده اند.

به عنوان مثال «اگوست کنت» که فیلسوفی عینی گرا و به دور از احساس بود، در پی دیدارش با خانم «کلوتلددووو» و عشق به او فلسفه ای برمبنای احساسات در انسان شناسی بنا می نهد، از سوی دیگر «شوپنهور» که از ناسازگاری مادر و پدرش رنج می برد و تدریجاً از مادرش فاصله می گیرد و در پی نزاعی از او جدا می شود فلسفه ای برمبنای بدبینی نسبت به جنس زن پدید می آورد و در مورد زن می گوید:

به جای نامگذاری زن به جنس لطیف بهتر آن است که آن را جنسی بدون هیچ ذوق هنری بنامیم، زن توانایی ارزیابی هنرها را ندارد و تنها ادعای ریاکارانه می کند.

زن فقط برای حفظ نوع خلق شده و تنها به همان علاقه دارد، تنها هدف او تسلط برمرد و تحکم براوست و او همه چیز را وسیله پیکار با مرد می انگارد، علاقه زن به هرچیزی تنها در راستای هدف او قرار گرفته و از میل طبیعی او سرچشمه نمی گیرد. او اگر هنری را دوست دارد نه به خاطر میل طبیعی بلکه برای آن است که به آن جمال یابد و خود را به مرد نشان دهد و در برابر او بدرخشد اگر قانونی بخواهد اصل تساوی مرد و زن را اقامه کند باید اول عقلی به قدر عقل مردان به زنان هبه کند[13].

مقدمه دوم:

اینکه بی تردید هیچ آیینی به قدر اسلام و هیچ مذهبی به قدر تشیع از معارف غنی برگرفته از وسایط فیض الهی برخوردار نیست. کتب روایی شیعه مجموعه هایی گرانسنگ از معصومین گرامی علیهم السلام به ما منتقل نموده اند و البته آنچه که در کتابسوزی ها و تاراج ها از بین رفته است بسیار بیش از سفره پرنعمت کنونی بوده است.

حوزه های تدریس و تعلیم ائمه اطهار علیهم السلام و خصوصاً از زمان باقَرین علیهما السلام به بعد همواره برقرار بوده و مطابق ظلم و ستم حاکمان وقت و توسعه آنان شدت و ضعف می یافته است. آنان شاگردان خود را از جزئی ترین مباحث فرعی و از ریشه ای ترین ابحاث کلّی آگاه می ساختند و خود به اطراف مملکت اسلامی مبلّغ می فرستادند.

طبیعی است چنین عرض وسیعی در طول اعصار چه بسا مشکلاتی را به دنبال داشته باشد که از آن جمله اند:

1- ناهماهنگی در میزان فهم و ادراک همه شاگردان ائمه علیهم السلام که گاهی موجب می شد برخی هدف اساسی امام را از بیان مطلب تشخیص ندهند و خبر را برخلاف مراد امام و چه بسا متضاد با وی نقل کنند.

2- معاندانی که همیشه در فکر ضربه زدن به پیکره تشیع بوده اند با جعل احادیث ساختگی و سلسله مجعول حدیث، روایاتی نادرست را در جامعه پراکنده ساخته تا صحیح از سقیم برای دورماندگان از منبع و نسل های آینده شفاف نشود.

براین اساس و نیز عوامل دیگری که ما در پی بیان آن در این مختصر نیستیم موجب شده است معصومین علیهم السلام اندیشه کنند و راههایی برای شناخت احادیث صحیح و کشف مجعولات بیان نمایند. این طرق که معمولًا بخش عمده ای از علم اصول و نیز کتابهای رجال و مصطلح الحدیث را به خود اختصاص داده است، سلاح دست فقیهان و متتبّعان در علم حدیث می باشد.

اکنون با بیان اینکه چه بسا برخی احادیث مطرح شده در شبهه ضعیف السند باشند و یا اساساً سندی نداشته باشند ولی از آنجا که کنکاش در این زمینه، بحثی کاملًا فنّی است و توجّهی عمیق به مبانی رجال می طلبد و ورود در آن از ظرفیت این مقوله و حوصله مخاطبین آن که عامّه مؤمنین هستند خارج می باشد، علی هذا، فرض برصحت احادیث گذاشته و از همین جا بحث را پی می گیرم.

اولین نکته که می بایست در پاسخ این شبهه مطرح شود این است که: روایات معصومین علیهم السلام چون آیات قرآن کریم حاوی اخبار محکمات و متشابهاتند[14] محکمات احادیث قابل اخذ بوده و متشابهات را باید به محکمات رد نمود و فهم آنها را با استمداد از محکمات جویا شد.

قال الرضا علیه السلام: انَّ فِی اخْبارِنا مُتَشابِهاً کمُتَشابِهِ الْقُرْآنِ وَمُحْکماً کمُحْکمِ الْقُرْآنِ فَرُدُّوا مُتَشابِهاً الی مُحْکمِها وَلا تَتَّبِعُوا مُتَشابِهَها دُونَ مُحْکمِها فَتَضِلُّوا[15].

امام رضا علیه السلام می فرماید: روایات ما چون قرآن دارای متشابهات و محکمات هستند پس می بایست متشابهات آنها را به محکماتشان عرضه نمود و از متشابهات پیروی نکرد که موجب گمراهی می گردد. آنان که از قلبهای سالم برخوردارند محکمات را اخذ نموده و در پی فحص از معانی اصیل متشابهات برمی آیند ولی قلبهای مریض ظواهر متشابهات را نگریسته و آنرا مایه خرده گیری براسلام می یابند.

«… فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیغٌ فَیتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ»[16].

«آنها که قلبهایشان منحرف است به دنبال متشابهات می افتند تا فتنه انگیزی کرده و مردم را گمراه سازند و تفسیر نادرست برای آن بیابند».

براین اساس روایات و احادیث وارده در مذمّت زنان چون سایر روایات در همه ابواب اعتقادی، عملی، اخلاقی، دارای ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقید، مجمل و مبین و… هستند و اخذ منسوخات، عمومات، مطلقات و مجملات بدون توجه به نواسخ و مقیدات و مبینات، صحیح نیست. به عنوان مثال نهی از مشورت زن، همانطور که خواهد آمد به نهی از مشورت زنان بی تدبیر اختصاص یافته است و یا فرمایش حضرت امیر علیه السلام در مورد زنان در پی واقعه جمل، نظر به عمل عایشه در تحریص و ترغیب بصریان به جنگ، تشویق به پیمان شکنی و بیعت شکنی که در عرب مرسوم نبوده و قتل و خونریزی و عامل کشته شدن حدود سی هزار نفر در در این واقعه تلخ تاریخی دارد.

نکته دوم در پاسخ به شبهه توجه عمیق اسلام به جنس مؤنث است، هنگامی که خداوند تنها دو انسان را آفریده بود، یکی از آن دو زن بود و آنگاه که دستور اجرای فرامین رسید، زن نیز در کنار مرد مورد خطاب قرار گرفت.

«وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکنْ أَنْتَ وَ زَوْجُک الْجَنَّةَ وَ کلا مِنْها رَغَداً حَیثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکونا مِنَ الظَّالِمِینَ»[17].

و گفتیم ای آدم تو و همسرت در بهشت سکونت کنید و از نعمتهای آن بخورید ولی به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید بود.

مادر موسی علیه السلام چنان شأن و مرتبه ای یافته است که مورد خطاب خداوند قرار می گیرد و به او وحی الهی می رسد:

«وَ أَوْحَینا إِلی أُمِّ مُوسی أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیمِّ وَ لا تَخافِی وَ لا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیک وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ»[18].

ما به مادر موسی وحی کردیم که او را شیر ده و هنگامی که براو ترسیدی او را در دریا افکن و نترس و غمگین مباش که ما او را به تو بازمی گردانیم و وی را از رسولان قرار می دهیم.

قرآن کریم مادر عیسی علیه السلام را چنین مورد اکرام قرار داده است:

«وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکةُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاک وَ طَهَّرَک وَ اصْطَفاک عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ»[19].

هنگامی که فرشتگان گفتند: ای مریم خدای تو را برگزیده و پاک ساخته و برتمام زنان برتری بخشیده است.

بنابراین زن در کنار مرد و دوشادوش او مورد امر و نهی قرار می گیرد و قابلیت التفات و توجّه خداوند می یابد.

سومین نکته: شخصیت عظیمی است که اسلام به زن به عنوان همسر هبه فرموده است این رتبه والا را در عناوین ذیل پی می گیریم:

الف: لزوم اکرام و احسان به همسر

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم: اخْبِرْنی اخی جَبْرائیلُ وَلَمْ یزَلْ یوصینی بِالنِّساءِ حَتّی ظَنَنْتُ انْ لا یحِلَّ لِزَوْجِها انْ یقُولَ لَها افٍ[20].

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: برادرم جبرئیل مرا خبر آورده و همواره سفارش به زنان می نمود به آن حد که گمان کردم برشوهرش روا نیست که به او اف گوید.

و آن حضرت، نیز فرموده است:

خَیرُکمْ خَیرُکمْ لِنِسائِکمْ وَبَناتِکمْ[21].

برترین شما آنانند که برای زنان و دخترانشان بهتر باشند.

در صدر اسلام شیوه رفتار رسول خدا با همسران خود و نیز دستورات آن حضرت به مؤمنین در این باره چنان بود که برای زنان در محیط خانواده فضای بازی ایجاد شده بود به طوری که از مردان خود نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شکوه می کردند، این فضای جدید برعرب آن روز که هنوز شدّت و حدّت و سخت گیری برزنان را فراموش نکرده بود سنگین جلوه می کرد به طوری که برخی از آنها نزد رسول خدا آمدند و از وضعیت جدید گلایه کردند.

علی علیه السلام لزوم اکرام به زنان را در حدیث شریف ذیل چنین آورده است:

انَّهُنَّ امانَةُاللَّهِ عِنْدَکمْ فَلا تُضارُّوهُنَّ وَلا تَعْضُلُوهُنَ[22].

زنان امانت خداوند نزد شمایند آنها را آزار نرسانید و برآنها سخت نگیرید.

امام صادق علیه السلام نیز می فرماید:

رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً احْسَنَ فِیها بَینَهُ وَبَینَ زَوْجَتِهِ[23].

خدای رحمت کند بنده ای که بین او همسرش به خوشی بگذرد.

ب: ثواب زن در اطاعت همسر

در اخبار و احادیث ثوابهای بی شماری برای زنی که ملتزم به انجام واجبات و دستورات الهی است بیان شده است که به چند نمونه آن اشاره می کنیم:

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:

ایما امْرَأَةٍ خَدَمَتْ زَوْجَها سَبْعَةُ ایامٍ اغْلَقَ اللَّهُ عَنْها سَبْعَةَ ابْوابِ النَّارِ وَفَتَحَ لَها ثَمانِیةَ ابْوابِ الْجَنَّةِ تَدْخُلُ مِنْ ایها شاءَتْ[24].

هرزنی که هفت روز به شوهرش خدمت نماید خداوند هفت در جهنم را بر او بسته و هشت در بهشت را بر او باز می نماید تا از هردری که خواست وارد شود.

نیز می فرماید:

ما مِنْ امْرَئَةٍ تَسْقی زَوْجَها شِرْبَةً مِنْ ماءٍ الّا کانَ خَیراً لَها مِنْ عِبادَةِ سَنَةٍ صِیامٌ نَهارِها وَقِیامٌ لَیلِها وَیبْنِی اللَّهُ لَها بِکلِّ شِرْبَةٍ تَسْقِی زَوْجَها مَدینَةً فِی الْجَنَّةِ وَغَفَرَلَها سِتّینَ خَطیئَةً[25].

زنی نیست که جرعه ای آب به همسرش دهد مگر اینکه این عمل از او برتر است از عبادت یک سال که روزهایش را به روزه و شبهایش را به نماز سپری نموده باشد و نیز خداوند در مقابل هرجرعه ای که به شوهرش نوشانیده است شهری در بهشت بپا می کند و شصت خطای او را می بخشد.

از سوی دیگر وظایف زن در مقابل پروردگارش محدود بوده و خداوند به چند عمل او بسنده می نماید.

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم: اذا عَرَفَتِ الْمَرْأَةُ رَبَّها وَآمَنَتْ بِهِ وَبِرَسُولِهِ وَعَرفَتْ فَضْلَ اهْلِ بَیتِ نَبِیها وَصَلَّتْ خَمْساً وَصامَتْ شَهْرَ رَمَضانَ وَاحْصَنَتْ فَرْجَها وَاطاعَت زَوْجَها دَخَلْت مِنَ ای ابْوابِ الْجَنَّةِ شاءَتْ[26].

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: زمانی که زن خدای خود را بشناسد و به پروردگارش و رسول او ایمان آورده و فضل اهل بیت پیامبرش را درک کند، نمازهای پنجگانه را به جا آورده و روزه ماه رمضان را بگیرد و عفت خود را حفظ نماید و شوهرش را اطاعت کند از هردر بهشت که بخواهد وارد بهشت می شود.

چهارمین نکته قابل بیان در پاسخ به شبهه این است که معیار خوب و بد بودن انسانها در اسلام تقواست و انسانها در غیر این ویژگی، هیچ مزیتی بریکدیگر ندارند:

«یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکمْ مِنْ ذَکرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»[27].

ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و تیره ها و قبایل قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید ولی گرامی ترین شما نزد خداوند، باتقواترین شماست، خداوند دانا و آگاه به امور است.

در شأن نزول این آیه آمده است: بعد از فتح مکه بلال حبشی بربام کعبه رفت و اذان گفت، صدای اللَّه اکبر او بلند شد و طنین آن در همه جا پیچید. «عتاب بن اسید» گفت: خدای را شاکرم که پدرم از دنیا رفته و چنین روزی را به چشم ندید! «حارث بن هشام» نیز گفت: آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم غیر این کلاغ سیاه کسی را نیافت؟

همچنین گفته شده است این آیه زمانی نازل شد که یکی از اشراف عرب از دادن دخترش به برده عجمی آزاد شده ای استنکاف ورزید. به هر حال نزول این آیه بتهای ساختگی عرب را درهم کوبید و یگانه معیار ارزش اسلام را معرفی ساخت.

براین اساس زن و مرد هردو بنده خدا هستند و مکلّف برانجام واجبات و ترک محرمات و نیز سایر اقسام تکالیفند، هیچ کدام بردیگری جز به تقوا برتری ندارد و هرگز خلایقی از مردان بی تقوا با زنان صالحه قابل قیاس نیست.

قال علیه السلام: الْامْرَأَةُ الصَّالِحَةُ خَیرٌ مِنْ الْفِ رَجُلٍ غَیرِ صالِحٍ[28].

از طرفی بهره هردو در انجام عمل نیکشان نیز تضمین شده است، خداوند می فرماید ما عمل هیچیک را ضایع نمی کنیم:

«… أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکمْ مِنْ ذَکرٍ أَوْ أُنْثی بَعْضُکمْ مِنْ بَعْضٍ…»[29].

البته من عمل هیچکس از مرد و زن را بی مزد نمی گذارم، برخی از شما از برخی دیگرید.

در آیه ذیل می فرماید:

«إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقِینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرِینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمِینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاکرِینَ اللَّهَ کثِیراً وَ الذَّاکراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً»[30].

همه مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان با ایمان، مردان و زنان اهل طاعت، و مردان و زنان راستگو، و مردان و زنان صابر، و مردان و زنان خدا ترس و خاشع، و مردان و زنان مسکین نواز، و مردان و زنان روزه دار، و مردان و زنان پرهیزگار از تمایلات حرام جنسی، و مردان و زنان که بسیار یاد خدا می کنند، خداوند برای همه آنها مغفرت و پاداش بزرگ مهیا ساخته است.

پاسخ دیگر به شبهه

پاسخ دیگر به شبهه بررسی موارد شبهه است، چرا که کشف عمق شبهات مطروحه، ما را به نتایجی غیرآنچه در اذهان منفی گرایان دیده می شود خواهد رساند.

الف: جواز زدن

آیه شریفه که ذکر آن گذشت به یکی از پدیده های مهم جامعه شناسی اشاره دارد و آن اینکه هیچ اجتماعی بدون وجود ریاستی که اوامرش نافذ باشد، پایدار نمی ماند و جامعه بدون ریاست جز به هرج و مرج و کشمکش نمی انجامد، خانواده نیز کوچکترین واحد اجتماعی است و از این قانون کلی مستثنی نمی باشد و مرد به واسطه چیرگی و برتری قوّه تفکر براحساس و نیز توان بدنی، دخالت بیشتر در اجتماع و تعهد او در مقابل تهیه نفقه زن و فرزندان و… به عنوان رئیس این واحد معین شده و زن نیز معاون او در اداره امور اجتماع محدود خود هستند.

بنابرآنچه در آیه آمده است؛ زنان بر دو صنف می باشند، گروهی زنان صالح و نیکوکار و رستگار، اینان به وظیفه های خود در مقابل خانواده و نیز خدای متعال آشنا می باشند، کسی را یارای تعرّض به این دسته نیست. مرد حقّ بلند کردن دست برچنین زنی را ندارد.

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم: فَای رَجُلٍ لَطَمَ امْرَئَتَهُ لَطْمَةً، امْرَاللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مالِک خازِنَ النِّیرانِ فَیلْطِمُهُ عَلی حَرِّ وجْهِهِ سَبْعینَ لَطْمَةً فِی نارِ جَهَنَّمَ[31].

رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: هرمردی به رخسار همسرش یک سیلی بنوازد، خداوند به مالک، مسئول آتش امر می کند که هفتاد سیلی در آتش جهنّم برصورت آتشین او بنوازد.

دسته دیگر زنان ناشزه اند، اینان زنانی هستند که از وظایف خود سرپیچی می کنند، ناسازگار و لجوجند، مسؤولیتهای خود را در قبال شوهر، مانند تمکین و غیرآن انجام نمی دهند، واجبات شرعی خود را در مقابل خداوند را اتیان نمی کنند، اینان را چه باید کرد؟ به مرد سفارش شده است، تا آنجا که می تواند مدارا کند و برآزار همسرش صبر پیشه نماید.

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم: مَنْ صَبَرَ عَلی سُوْءِ خُلْقِ امْرَئَتِهِ وَاحْتَسَبَهُ، اعْطاهُ اللَّهُ لَهُ بِکلِّ مَرَّةٍ یصْبِرُ عَلَیها مِنَ الثَّوابِ مِثْلَ ما اعْطِی ایوبُ عَلی بَلائِهِ[32].

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: آن کس که بر بدخُلقی زنش صبر کند و او را نگه دارد، خداوند به قدر هرباری که برآزار او صبر می کند، ثواب حضرت ایوب علیه السلام در صبر برگرفتاری ها و بلاهایش به او عطا می کند.

امّا این دستور صرفاً دستوری اخلاقی است و نه یک قانون، صبر مرد نوعی ایثار و از خودگذشتگی است و گذشت از حقّ خود است. و قانون می بایست به عدالت رفتار نموده و حق را به صاحب حق برساند. براین اساس آیه شریفه می فرماید، مرد می بایست این راهها را برای رسیدن به حقّ خود یعنی بهره بری از کانون گرم خانواده، بدور از عناد و لجاجت طی کند، نخست می بایست زن را پند دهد، با او گفتگو نماید، تا بلکه عقده های احتمالی گشوده شود، و کار به جاهای باریک نکشد، اگر زن باز هم راه پلید خود را پیمود، مرد می تواند از او فاصله گیرد و با او قهر کند و با این عمل نارضایتی خود را ابلاغ نماید، و اگر باز هم بی فایده بود و لجاجت و سرکشی زن ادامه داشت، مرد می تواند او را تنبیه کند، چه اینکه اولًا کاری دیگر، غیر همین برای اجرای عدالت و مکلف کردن هرکس به انجام تعهدّات خود باقی نمانده و ثانیاً، چنین نوعی از عناد و لجاجت که در مقابل همه مراحل گذشته مقاوم بوده، نوعی بیماری روانی و آزارطلبی است و جز با ایجاد حالتی شبیه به شوک که با چند ضربه ملایم امکانپذیر است معالجه نمی شود.

بدیهی است در کمّ و کیف تنبیه می بایست ملایمت رعایت شود و لذا اگر موجب شکستگی جایی از بدن زن شود و یا جراحتی ایجاد گردد و یا پوست بدن کبود شود، حرام بوده و مستلزم پرداخت دیه و یا انجام قصاص است. اینک به چند نمونه دیگر از روایات که زدن زنان دسته دوم را در پی پیمودن مراحل پند و قهر مطرح نموده و آن را در حدّ خود نیز محدودتر کرده است توجه کنید:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم: ایما رَجُلٍ ضَرَبَ امْرَئَتَهُ فَوْقَ ثَلاثٍ، اقامَهُ اللَّهُ یوْمَ الْقِیامَةِ عَلی رُئُوسِ الْخَلائِقِ، فَیفْضَحَهُ فَضیحَةً، ینْظُرُ الَیهِ الْاوَّلُونَ وَالْاخِرُونَ[33].

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: هرمردی بیش از سه ضربه (بعد از طی مراحل و به صورت ملایم) به همسرش بزند، خداوند او را در قیامت در مقابل دیدگان خلایق نمایان ساخته و او را چنان رسوا خواهد ساخت که تمام گذشتگان و آیندگان بدو بنگرند.

آن حضرت نیز زدن همسر را برای انجام ندادن وظایف مستحبّه جایز نمی داند.

انَّهُ نَهی عَنْ ضَرْبِ النِّساءِ مِنْ غَیرِ واجِبٍ[34].

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از زدن زنان در غیرواجبات نهی فرموده است.

آن حضرت نیز فرموده است:

انّی اتَعَجَبُ مِمَّنْ یضْرِبُ امْرَئَتَهُ وَهُوَ بِالضَّرْبِ اوْلی مِنْها، لا تَضْرِبُوا نِسائَکمْ بِالْخَشَبِ فَانَّ فِیهِ الْقِصاصُ، وَلکنْ اضْرِبُوهُنَّ بِالْجُوعِ وَالْعُری حَتّی تَرْبَحُوا فِی الدُّنْیا وَالْاخِرَةِ[35].

من تعجب می کنم از مردی که همسرش را می زند در حالی که خود او به زدن سزاوارتر است (سزاوار است زن او را بزند) حق ندارید زنانتان را با چوب بزنید که در این صورت، قصاص از شما لازم است و زن می بایست با همان کیفیت شمار ا بزند، بلکه تنها با گرسنگی و تشنگی آنها را تأدیب کنید تا اینکه در دنیا و آخرت بهره مند شوید.

ب: غیرت مردان

جنس زن به صورتی است که بیشتر مورد دستبرد هوسبازان قرار می گیرد و از آنجا که عقد ازدواج او را مختص به مردی می سازد، هرگونه کجروی او تعدّی به حقوق شوهر شمرده می شود، از سوی دیگر رحم زن ظرف انعقاد نطفه از او و همسرش می باشد، بی تردید صاحب این ظرف می بایست مصون از هرلغزش بوده باشد تا طهارت طفل محرز گردد و والدین کاملًا معلوم باشند، لذا مرد نبایست اجازه دهد همسرش در دست بیگانگان باشد، بی غیرتی برخی مردان از وقیح ترین گناهان کبیره است و قبلًا روایات آن مطرح شده است، فایده چنین غیرتی تنها به مرد برنمی گردد بلکه سلامتی و عفت زن و نیز طهارت انتساب اولاد و در نهایت تمام اهل خانواده را در بر دارد. البته ناگفته نماند غیرت بیش از حد متعارف و اعمال برخی جاهلان و افراط آنها نه تنها از فواید مثبت به دور است بلکه گاهی موجب فساد و تباهی کانون خانواده شده و زن عفیفه را به گناه و معصیت می کشاند.

قال علی علیه السلام: ایاک وَالتَّغایرَ فِی غَیرِ مَوضِعِ الْغَیرَةِ فَانَّ ذلِک یدْعُو الصَّحیحَةَ مِنْهُنَّ الی السُّقْمِ[36].

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: از غیرت بیجا بپرهیز که آن زن عفیفه را به فساد می کشاند.

ج: ممنوعیت خروج از منزل

منزل برای زن امن ترین مکان برای حفظ عفّت اوست، زن چون راه کوچه و بازار گیرد، بسیار بیشتر در معرض معصیت قرار می گیرد، از سوی دیگر چه بسا زن برای به انجام رسانیدن برخی امور بایسته و شایسته خود، محتاج به خروج از منزل شود.

اسلام برای مصونیت او خروجش را جایز و منوط به اجازه مرد نموده است تا او که بیشتر با اجتماع بیرون از منزل در ارتباط است، تدبیری عاقلانه برای حفظ عفّت همسر خود برگزیند.

د: نهی از مشورت و اطاعت او

زن موجودی احساسی است، عاطفه زن بسیار قوی می باشد، فکر او هم در چارچوبه عاطفه بسیار پُرجوَلان است، او سریعاً به راهی که بتواند کودک گریانش را آرام کند رهنمون می شود، راهی که گاه هرگز به مخیله مرد خطور نمی کند و…

حوایج و نیازهای وی نیز در راستای عواطف او قرار می گیرد، دل مهربان او به فقیر ترحم می کند هرچند بداند او اموالش را مصرف شرب خمر کند، ریختن خون انسان در مقابل دیدگانش سخت ترین شکنجه هاست، خواه انسانی که به ظلم و ستم کشته می شود و یا به حقّ قصاص می گردد.

او هرچند به بهبودی فرزند بیمار خود می اندیشد و گریه کودک مریضش خواب و خوراک را از وی گرفته است، ولی دلش رضایت به ریختن داروی شفابخش امّا تلخ به کام کودک نمی دهد. بی تردید اگر این پهنه وسیع از عاطفه و احساس در وجود او نبود هرگز حاضر نمی شد نُه ماه سنگینی کودکش را تحمّل کند و درد زایمان را که شدیدترین انقباضهای عضلانی بوده و موجب غفران معاصی زن می شود بر خود هموار کند و دو سال کودکش را تطهیر نماید، نجاساتش را شستشو دهد و شبها را تا صبح منتظر اولین صدای گریه او باشد.

ولی در برابر، احساس قوی او دایره تعقّلش را محدود ساخته است و چون محور مشورت و اطاعت، عقل کامل و قوی مشاور می باشد، اطاعت از او و مشورت با او در امور عقلانی صحیح نبوده و قابل اعتماد نیست. همانطور که عقل قوی مردان، دایره عواطف او را ضعیف نموده و لذا کلام مرد در حوزه عاطفه و احساس ناصحیح و غیرقابل اعتماد است. تدبیر و تعقل مرد در کنار عاطفه و احساس زن موجب قوام محیط اجتماعی آنان و پیدایش جوامع دیگر از این جامعه کوچک می شود، بی تردید عقل بدون احساس و یا احساس بدون تدبیر همچون آجرها و خشتهای خشک و بدون ملات و یا ملات بی خشت بوده و هیچ بنائی با آن احداث نمی شود، برجهای بلند از چنین خشتهای خشک متصل شده با ملات نرم بوجود می آید. به این روایت زیبا از حضرت علی علیه السلام توجه کنیم:

قال علی علیه السلام: ایاک وَمُشاوَرَةَ النِّساءِ الّا مَنْ جَرَّبْتَ بِکمالِ الْعَقْلِ[37].

از مشاورات با زنان بپرهیز، مگر آن دسته از زنانی را که به داشتن عقل و خرد وافر آزمایش نموده ای.

البته آنچه گذشت نظر به غالب مردان و زنان داشت و جنس این دو لحاظ شده بود بنابراین وجود استثنائاتی از هردو گروه غیرقابل اغماض است.

تاریخ گذشته زنانی را به خود دیده است که گوی شهامت و شجاعت و عقل و ادراک را از همه مردان عصر خود ربوده اند در همه اعصار، مردانی نیز وجود داشته اند که ضعف شدید عقل آنان در کنار نداشتن عاطفه، انسان نماهائی از آنها ساخته است که اثری جز فساد و تباهی و هلاک انسانها از آنها صادر نشده است، بی تردید اخبار و روایاتی که مشورت با زنان را نهی می کنند و اطاعت از آنها نمی پسندند، منصرف از زنان عاقل است و روایت فوق این انصراف را تأئید می کند.

بنابراین روایات نهی از مشورت از دسته روایاتی است که باید در کنار روایات مقید و مخصص قرار گیرند چرا که در اخبار و احادیث دیگری، نهی از مشورت مقید شده و به زنان به دور از تدبّر و تعقل منحصر گشته است، علاوه اینکه روایاتی که اطاعت از زن را ناپسند شمرده اند، به نوعی از اطاعت که موجب می شود عفت آنان زایل شود مقید می گردند به این روایت که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به حضرت امیر علیه السلام فرموده است، توجه کنید:

یا عَلِی مَنْ اطاعَ امْرَئَتَهُ اکبَّهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلی وَجْهِهِ فِی النَّارِ، فَقالَ عَلِی علیه السلام: وَما تِلْک الطَّاعَةِ؟ قالَ: یطْلُبُ الَیهِ فِی الذِّهابِ الَی الْحَماماتِ، وَالْعُرُوساتِ وَالْعِیداتِ وَالنِّیاحاتِ وَلَبِسَ الثِّیابَ الرِّقاقَ (والثِّیابُ الرِّقاقُ) [38].

ای علی علیه السلام آنکه همسرش را اطاعت کند، خداوند وی را با صورتش درآتش می افکند، حضرت پرسیدند: مراد چه نوع اطاعتی است؟ پیامبر فرمودند: از شوهرش اجازه خواهد که با لباس نازک و بدن نما به حمام ها و مجالس عروسی و جشن و عزا برود.

ه: ضلع معوجّ

از آنچه تاکنون گفتیم تا حدودی مراد روایاتی که زن را «ضلع معوّج» خوانده اند ظاهر شد، چه اینکه زن با احساس قوی و عاطفه والای خود انتظار دارد با همین احساس و عاطفه روبرو گردد و از شوهر خود آنچه بیند که هست ولی شوهر که از آن حدّ اعلای عاطفه بی بهره است هرگز نیاز همسرش را درک نمی کند و لذا حرف او را کودکانه خوانده و یا پیرایه های دیگری براو می بندد. او اگر بخواهد آسایش خود و همسرش را فراهم و محیطی جذاب ایجاد کند می بایست شمّه ای از نیازهای او را درک کرده و با او مدارا نماید.

شوهر اگر بخواهد عقل و تدبیر توأم با زبری و خشونت را بر گل بهاری تحمیل کند او را می شکند و پژمرده می سازد ولی اگر او را به حال خود بگذارد و نظرش را بر وی تحمیل نکند همواره از عطر بویش و از سرخی رویش بهره مند می شود.

آری، گل چون درخت چنار ستبر و قوی و راست قامت نیست، زیبایی گل در انحنای کمرش و میل به معشوق است، نه چون بید راست قامت بلکه چون آفتابگردان همواره در جستجوی یارچرخان، این گل اگر راست باشد گل نیست و گل بودن آن به کجی اوست، و این کجی نه عیب بلکه دنیایی از ظرافت قابل ستایش را در خود جای داده است. این کجی را راست کردن به منزله این است که از گل انتظار بید را داشته باشیم، چنین انتظاری گل را تباه می سازد و امید به بید بودن او را قطع می کند پس با گل باید هم آوا شد و با او مدارا کرد تا بهره دهد و بس و این است تفسیر حدیث شریفه «ضلع معوّج» و البته گوشه ای از حکمت های نهفته در این خبر گرانسنگ.

و: زن و ابلیس

خلقت زن به گونه ای است که بیشتر می تواند مورد اغوای ابلیس قرار گیرد، جاذبه های او به حدّی است که مردان را به سوی خود می کشاند، حفظ عفّت وی نیز بسی مهمتر است، یکی از علل بیزاری عرب جاهلیت از دختر و زنده به گور کردن آنها، احتمال هتک حرمت و عفّت آنان در پی جنگها بوده است، آیا تاکنون شنیده اید چند دختر بر سر چهار راه خیابان منتظر پسران باشند و یا هرگز شنیده اید که دخترانی هوسباز بر درگاه دبیرستان های پسرانه اجتماع نمایند؟ و یا اینکه دختری، پسری را برباید!؟ اینگونه موارد چه بسا به ندرت اتفاق افتد ولی همان مورد نادر نیز بسیار تعجب انگیز است، طبعاً اگر دختر عفت خود را حفظ کند استعداد هوسبازی پسر را در نطفه، خفه نموده است، ولی اگر او زیور خویش را به نمایش گذارد، یوسفی را لازم است تا دامن آلوده ننماید. به همین خاطر است که شیطان می گوید: زنان نور چشمان من هستند: النِّساءُ قُرَّةُ عَینی؛ ابلیس چون اغوای مردان را به وسیله زنان سا ده می بیند، تمام همّ و غمّ خود را به کار می برد تا این موجود عفیف را از حجاب عفّت بیرون کشد و او را بازیچه مطامع خود قرار دهد. بدین وسیله با یک تیر دونشان را هدف نماید، هم زن را بفریبد و هم فریب مرد را تضمین کند. به همین جهت زنان صالحه بسیار کم بوده و البته همان تعداد نادر، کیمیاهایی گرانقیمت هستند، آنها که تمامی امواج ویرانگر ابلیس را از خود دفع نموده اند به راستی تلو مقام عصمت هستند.

پی نوشت ها

[1] سوره نساء، آيه 34.

[2] وسايل الشيعه، حديث 25282.

[3] وسايل الشيعه، حديث 25308.

[4] وسايل الشيعه، حديث 25371.

[5] مستدرك الوسايل، حديث 16658.

[6] وسايل الشيعه، حديث 24934.

[7] وسايل الشيعه، حديث 25343.

[8] مستدرك الوسايل، حديث 16371، 16372.

[9] وسايل الشيعه، حديث 25298.

[10] مستدرك الوسايل، حديث 16369.

[11] وسايل الشيعه، حديث 24962.

[12] مستدرك الوسايل، حديث 16624.

[13] رجوع شود به« قصة الفلسفة الحديثه» نوشته احمد امين و زكى نجيب، صفحه 393 به بعد.

[14] در كتاب بيان روان صفحه 71 تا 78 مبانى محكم و متشابه و نيز عوامل وجود محكم و متشابه را نگاشته‏ايم.

[15] بحارالأنوار، ج 2، ص 185.

[16] سوره آل عمران، آيه 7.

[17] سوره بقره، آيه 35.

[18] سوره قصص، آيه 7.

[19] سوره آل عمران، آيه 42.

[20] مستدرك الوسايل، حديث 16627.

[21] مستدرك الوسايل، حديث 16636.

[22] مستدرك الوسايل، 16622.

[23] وسايل الشيعه، حديث 25334.

[24] وسايل الشيعه، حديث 25342.

[25] وسايل الشيعه، حديث 25343.

[26] مستدرك الوسايل، حديث 16600.

[27] سوره حجرات، آيه 13.

[28] وسايل الشيعه، حديث 25342.

[29] سوره آل عمران، آيه 195.

[30] سوره احزاب، آيه 35.

[31] مستدرك الوسايل، حديث 16619.

[32] وسايل الشيعه، حديث 25315.

[33] مستدرك الوسايل، حديث 16621.

[34] مستدرك الوسايل، حديث 16620.

[35] مستدرك الوسايل، حديث 16618.

[36] وسايل الشيعه، حديث 25524.

[37] بحارالأنوار، ج 103، ص 253.

[38] وسايل الشيعه، حديث 25368.


جستجو