منبع: معرفت 1385 شماره 107
درباره حضور زن در اجتماع، پرسش هایى مى تواند مطرح باشد; از جمله اینکه زن چگونه و به چه کیفیتى در عرصه عمومى ظاهر شود؟ و دیگر اینکه تعامل و برخورد او با دیگران چگونه باید باشد؟ مقاله حاضر تنها محور «کیفیت حضور زن در اجتماع» را بررسیده و در جستوجوى پاسخ به این پرسش هاست:
1. اسلام براى حضور زن در عرصه عمومى چه تدبیرى اندیشیده است؟
2. آیا زن و مرد در این جهت مساوى اند یا براى حضور زن، شروط ویژه اى وجود دارد؟
3. در صورت وجود شروط ویژه، این شروط کدام است؟
اما در آغاز توجه به چند نکته ضرورى مى نماید:
1. وجود غریزه جنسى و جذّابیت هر یک از مرد و زن براى یکدیگر، صلابت و قدرت جسمى برتر مرد و لطافت و ضعف جسمانى زن و علاقه بیشتر وى به تبرّج و خودنمایى در مقایسه با مرد، از امورى است که نمى توان انکار کرد. با توجه به این ویژگى ها، اگر زن بدون ضابطه، به هر شکل و قیافه اى در عرصه عمومى و در
محل کار و اداره حاضر شود و خود را در برابر دیدگان مردان به نمایش بگذارد، جامعه اى که محل کار و تلاش اقتصادى و تأمین نیازهاى مادى1 و کسب فضایل اخلاقى و کمالات معنوى است،2 به صحنه نمایش جذّابیت هاى جنسى و میدان تاخت و تاز امیال و شهوات تبدیل مى شود و این آثار مخرّب و زیان بارى در پى خواهد داشت.
حضور بى ضابطه زن در حوزه عمومى، نه تنها موفقیتى براى وى به ارمغان نخواهد آورد، بلکه کرامت انسانى و شخصیت واقعى او را نیز از بین خواهد برد و زن را طعمه دام صیادان شهوت پرست کرده، او را از قله بلند عزّت و کرامت، به پرتگاه ذلّت شهوت ساقط خواهد کرد. چنین زنى نه تنها نخواهد توانست در بعد مادى، همگام با مردان به تلاش و فعالیت اجتماعى بپردازد و از نیروى خود در طریق پیشرفت جامعه استفاده کند، بلکه تا حد فراوانى، خنثاکننده توان مادى و نیروى فکرى مردان نیز خواهد شد. تجربه زنان غربى بهترین شاهد بر این ادعاست. انواع مشکلات و معضلات اجتماعى همچون تجاوز و آزارهاى جنسى، فرار دختران از خانه، باردارى هایى ناخواسته، سست شدن بنیان خانواده و از بین رفتن آن، سقط جنین، قتل و خودکشى و خودسوزى همه از پیامدهاى سوء آزادى بى قید و شرط فرهنگ نوین غربى است.
بنابراین، براى حضور سالم و مفید زن در اجتماع و تأمین امنیت وى در محل کار و دانش، و برقرارى جامعه اى سالم، که تأمین کننده سعادت انسان باشد، باید براى حضور اجتماعى زن، برنامه و مقرّراتى پیش بینى شود تا از زن حمایت کرده، سلامت معنوى وى را تضمین و حقوق مادى او را تأمین کند.
اسلام با در نظر گرفتن ابعاد مادى و معنوى زن و با در نظر گرفتن تأثیر اعمال و رفتار وى در سعادت ابدى او و دیگران، مقرّراتى را براى حضور زن در اجتماع وضع کرده است. این مقرّرات علاوه بر حمایت از زنان در بعد مادى و بهینه سازى روابط اجتماعى آنان، حافظ منافع معنوى و کرامت انسانى زن نیز هست. بى توجهى به این دسته از مقرّرات، پیامدهاى جبران ناپذیرى براى زنان و جامعه انسانى به دنبال خواهد داشت.
2. مقرّرات ضرورى براى حمایت از حضور زنان در جامعه و در فعالیت هاى اجتماعى و اقتصادى دو دسته است: نخست قوانینى که در بعد مادى از زن حمایت مى کند; مثل تعیین میزان ساعات کار، میزان ساعات مرخصى، مرخصى زایمان، ویژگى هاى محل کار، نوع کار و تعیین زمان بازنشستگى. معمولا مقرّراتى که در کشورهاى غربى به هدف حمایت از زنان وضع مى شود از این دسته است. فمینیست ها و کسانى که سنگ حمایت از زنان را به سینه زده و خواستار رسیدگى به وضعیت زنان و بهینه سازى آن هستند، فقط به همین بعد از زندگى زن توجه کرده و به دنبال وضع مقرّراتى هستند که رفاه بهتر و لذت دنیوى بیشترى براى زنان به دنبال داشته باشد.
دوم مقرّراتى که علاوه بر بعد مادى، بعد معنوى و سعادت ابدى زن را نیز لحاظ کرده و از شخصیت و هویّت واقعى زن حمایت مى کند; مانند مقرّرات مربوط به اطاعت زن از شوهر، ولایت پدر بر دختر، تعیین پوشش براى حضور در اجتماع، آداب راه رفتن زن، چگونگى ارتباط با مردان نامحرم، و حمایت از حضور زن در عرصه اجتماعى و صحنه هاى کار و تلاش اقتصادى. وضع مقرّراتى از قسم اول گرچه لازم است، ولى کافى نیست.
اخلاق، معنویت و سعادت ابدى، مهم ترین بعد زندگى زن است که مورد غفلت قانون گذاران واقع شده. بر خلاف مقرّرات نوع اول، که انسان ها به طور طبیعى در اندیشه وضع آن هستند و مدافعان حقوق زن از آن سخن مى رانند و در محافل قانونى، به تصویب مى رسانند، قوانین دسته دوم، خواه به سبب جهل و نادانى یا به اغراض و اهداف دیگر، مورد بى توجهى و بى مهرى سازمان هاى بین المللى و مدافعان حقوق زن واقع شده است، بلکه دنیاى مادیگراى غرب با این گونه قوانین موجود در کشورهاى اسلامى، مخالفت مىورزد و حتى برخى از آنها مثل استفاده از پوشش را ممنوع مى کند.3 اکنون با توجه به نکاتى که بیان شد، برخى از شرایطى را که قرآن در خصوص کیفیت حضور زن در اجتماع بیان کرده است برمى رسیم.
1. پوشش
اندام انسان بر خلاف سایر حیوانات، از پوششى طبیعى که او را از سرما و گرما حفظ کند، خالى است. از سوى دیگر، بشر به طور فطرى، از برهنگى رنج مى برد و خوش ندارد بدن، یا دست کم برخى از اندامش در معرض دید دیگران باشد. همچنین انسان به زیبایى و آراستگى ظاهرى اهمیت مى دهد و تلاش مى کند تا حدّ امکان، با ظاهرى آراسته در برابر دیدگان دیگران ظاهر شود. بنابراین، انسان از جهات گوناگون، نیازمند چیزى است که هم او را از آسیب سرما و آزار گرما حفظ کند، هم از برهنگى نجات دهد و هم میل به زیبایى و آراستگى او را تأمین کند. لباس پاسخى مناسب به همه این نیازهاست. بدین روى، قرآن شریف لباس را به عنوان چیزى معرفى کرده است که انسان را از سرما و گرما محافظت مى کند و زشتى هاى انسان را مى پوشاند.4 از این رو، نیاز به پوشش، یک نیاز طبیعى براى انسان، اعم از زن و مرد است و استفاده از آن تا حدى فطرى و طبیعى است و زن و مرد در این زمینه، تفاوتى ندارند. بدین روى، مشاهده مى کنیم که زن و مرد صرف نظر از اینکه متدیّن به دینى باشند، به طور طبیعى، بدن خود را از نگاه دیگران مى پوشانند، اگرچه مقدار پوشش و کیفیت آن، طبق آداب و رسوم و فرهنگ هاى گوناگون، متفاوت است.
شریعت اسلام براى پوشش انسان ها مقرّراتى قرار داده که بیشتر آنها میان زن و مرد مشترک است. مرد براى حضور در محل کار، باید بدن خود را بپوشاند. لزوم پوشاندن از گردن به پایین در حوزه عمومى، به جنس خاصى اختصاصى ندارد.5این مقدار از پوشش تقریباً میان زن و مرد مشترک است. در نتیجه، پوشش ویژه زن نبوده و اسلام نیز آن را مختص زن ندانسته است. مرد نیز موظف به پوشش است. بنابراین، تفاوت زن و مرد در مقدار پوشش است، نه در اصل آن. آنچه زن را از مرد در امر پوشش جدا مى کند آن است که زن علاوه بر پوشاندن مقدار مشترک، باید مواضعى از بدن را بپوشاند که بر مرد واجب نیست. در اینجا، توجه به پوشش خاص زن که در آیات و روایات بیان شده، محل بحث و نظر است:
1ـ (وَ قُل لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ)(نور: 31); و به زنان با ایمان بگو: چشم هاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را ـ جز آن مقدار که ظاهر است ـ آشکار ننمایند و اطراف روسرى هاى خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود.)
«زینت» در جمله (وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا)از ریشه «زَیْن» به معناى دلپسند و زیبا، در مقابل کلمه «شَیْن» به معناى زشت است. همچنین به اشیایى که انسان خود را با آن مى آراید و تزیین مى کند، «زینت» گفته مى شود.6 بنابراین، واژه «زینت»، هم به زیورآلاتى که از بدن جداست ـ مانند طلا و جواهر آلات ـ و هم به آرایش هایى که به بدن متصل است همچون سرمه و خضاب گفته مى شود. این واژه در لسان روایات، به محاسن و زیبایى هاى غیراکتسابى، که با آفرینش انسان همراه است، مثل موى سر، صورت، بازو و ذراع نیز اطلاق شده است.
فضیل مى گوید: از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم: آیا ذراع از زینتى است که خدا فرموده است زنان آن را ظاهر نکنند؟ فرمود: بلى و آنچه زیر مقنعه و دستبند قرار مى گیرد زینت است.7
مسعده بن زیاد مى گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم در جواب این سؤال که زن چه زینت هایى را مى تواند ظاهر کند، فرمود: وجه و کفین.8
امام صادق(علیه السلام) به مردان فرمودند: ناخن هاى خود را کوتاه کنید، و به زن ها گفتند: (ناخن ها را) رها کنید; زیرا آن (رها کردن) براى شما زیباتر است.9
در روایت است که موى زن از زیبایى هاى زن است و شایسته است مرد در هنگام ازدواج، از آن سراغ بگیرد.10
در این روایات به ذراع، وجه، کفین، ناخن و موى سر، «زینت» اطلاق شده است که معلوم مى شود همه آنها از مصادیق زینتند. همچنین در روایات به بازو، گردن، محل خلخال و حتى به تمام بدن زن زینت اطلاق شده است11 بنابراین، در فرهنگ دینى، همه بدن زن از سر تا قدم زینت است.12 این را مى توان صغراى قیاس قرار داد. از سوى دیگر، آیه شریفه به طور مطلق، زنان را از اظهار زینت نهى کرده است که این هم کبراى قیاس را تشکیل مى دهد. نتیجه حاصل از این قیاس آن است که زن حق ندارد هیچ عضوى از بدن خود را براى نامحرم آشکار کند.
استثناهاى پوشش
سپس براى این حکم کلى، که نهى از اظهار زینت است، دو استثنا ذکر کرده: در استثناى اول، مى فرماید: (إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا); یعنى جز زینت هایى که آشکار است. از این استثنا به دست مى آید که زینت هاى زن دو نوع است: زینتى که به طور طبیعى آشکار است و زینتى که مخفى است، مگر آنکه زن با اراده و اختیار خود آن را آشکار کند. آیه شریفه با این استثنا، زینت هاى ظاهر را از حکم قبلى، که نهى از اظهار بود، خارج کرد. در نتیجه، زن نسبت به پوشاندن زینت هایى که خود به خود ظاهر است، وظیفه اى ندارد. اما زینت هاى مخفى مشمول نهى (لَا یُبْدِینَ) بوده و پوشاندن آنها بر زن واجب است. (در ادامه، از استثناى دوم بحث خواهد شد.)
زینت هاى آشکار
مقصود از زینت هاى آشکار، که از وجوب پوشاندن استثنا گردیده، چیست؟ امام صادق(علیه السلام)در جواب زراره، که از این استثنا سؤال کرد، فرمودند: زینت ظاهر، سرمه و انگشتر است. همچنین در روایت دیگرى به ابوبصیر فرمودند: انگشتر و النگو است.
در روایت دیگر آمده است: شخصى از امام صادق(علیه السلام)پرسید: مرد چه مواضعى از اندامِ زنِ نامحرم را مى تواند ببیند؟ فرمودند: صورت و دست و پا.13
بنابراین، مى توان گفت: سرمه و انگشتر هم، که در دو روایت اول آمده بود، اشاره به مواضع آنها دارد که در دست و صورت است; زیرا زینت ظاهر بودن خود انگشتر و النگو معنایى ندارد. خود اینها نه ظاهرند و نه باطن، بلکه محل اینهاست که یا ظاهر است یا مخفى، که همان دست و صورت است. بنابراین، مى توان گفت: از روایات استفاده مى شود: مقصود از زینت ظاهرى که در این آیه از لزوم پوشش استثنا شده، وجه و کفین است.14
پس از جمله (وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا)محدوده پوشش زن به دست مى آید و معلوم مى شود: زن موظّف است در عرصه عمومى و در محل کار، تمام اندام خود را بجز وجه و کفین از مردان نامحرم بپوشاند. اما وجه و کفین لازم نیست; چون در بسیارى از موارد، پوشش آنها براى زن حرجى است یا با نوع کار، قابل جمع نیست. زنى که براى تأمین نیازهاى خود، باید در اداره، کارخانه و کارگاه کار کند، نمى تواند دست و صورت خود را بپوشاند و مشغول کار شود. زنى که مسئولیت اجتماعى دارد، با مردم سر و کار دارد و مى خواهد کار آنان را انجام دهد، نمى تواند همه بدن خود، حتى دست و صورتش را بپوشاند. زنى که در مزرعه و باغ کار مى کند باید دست و صورتش باز باشد. بنابراین، وجه و کفین که در میان زنان به طور معمول ظاهر است، از حکم پوشش استثنا شده است.
ملازمه پوشش و نگاه
توجه به این نکته ضرورى مى نماید که استثناى آیه وظیفه زن را در ارتباط با عدم لزوم پوشش برخى از مواضع بیان مى کند و از این رو، زن نسبت به پوشاندن این مواضع وظیفه اى ندارد، اما این امر لزوماً به معناى جواز نگاه مرد به آن مواضع نیست; زیرا بین حکم عدم وجوب پوشش برخى از اعضا بر زن یا مرد با جواز نگاه طرف مقابل به آن، ملازمه اى نیست. دستور پوشش براى زنان و نهى از نگاه براى زنان و مردان در آیات قرآن، جداگانه و مستقل مطرح شده است.15 بنابراین، صِرف عدم وجوب پوشاندن دست و صورت بر زنان، دلیلى بر جواز نگاه مرد نیست و دلیل دیگرى مى طلبد که در کتاب هاى فقهى از آن بحث شده است.16
پوشش; وظیفه اى اجتماعى
جمله (وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ) (زینت هاى خود را جز براى شوهران آشکار نکنند) استثناى دومى است بر دستور پوشش زنان. در این استثنا، کسانى ذکر شده اند که لازم نیست زن خود را از آنان بپوشاند. از استثنا در این قسمت آیه، فهمیده مى شود که پوشش زن براى زمانى است که از قلمرو خصوصى فراتر رود. پوشش وظیفه زن براى حضور در بیرون از خانه و ظهور در برابر مردان نامحرم است. بنابراین، زن در فرصت هایى که در خانه و در میان محارم خود است، وظیفه پوشش ـ دست کم، به شکلى که در برابر نامحرمان موظف به رعایت آن بود ـ ندارد; زیرا محارم نیز از نهى اى که در آیه آمده، استثنا شده اند.
کیفیت پوشش اسلامى
(وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ.) «خُمُرْ» جمع «خمار»، به معناى مقنعه، روسرى و پارچه اى است که زن با آن، سر خود را مى پوشاند.17 «جیوب» جمع «جیب» به معناى گریبان و یقه، قسمت بالاى لباس است،18 در برابر دامن که به قسمت پایین لباس گفته مى شود; اما مراد از آن، محلِ یقه و اطراف آن یعنى گردن، گلو و سینه است.19 زنان مسلمان پیش از نزول آیاتِ پوشش، به حکم عادت معمول آن زمان، روسرى را از پشت گوش ها رد مى کردند و اطراف آن را به پشت خود مى انداختند.20 در نتیجه، فقط موى سرشان پوشیده مى شد و بخش هاى زیادى از زیبایى هاى آنها مثل گوش ها، گوشواره ها، چهره، گردن و گریبان نمایان بود. خداوند متعال با فرو فرستادن این آیه، کیفیت صحیح پوشش زنان را بیان کرد و به آنان فرمود: باید دو طرف روسرى را از جانب راست و چپ به جلو آوردند و به طور معکوس بر گریبان بزنند. این گونه پوشاندن موجب مى شود همه سر و گردن و زیبایى هاى آن پوشیده و فقط چهره باز بماند.21 در نتیجه، این آیه به طور صریح، پوشش سر و گردن را به عنوان یک حکم اختصاصى بر زن واجب مى کند.
شاید سبب این پوشش اختصاصى آن باشد که سر و گردن و گریبان مهم ترین محل زیبایى هاى زن است; زیرا هم محل محاسن طبیعى زن ـ مثل صورت و موى سر ـ است و هم موضع قرار دادن انواع زینت هاى منفصل; از قبیل گوشواره، سینه ریز و گردنبند. از این رو، آیه روى این قسمت، که پوشش آن ویژه زن است، تکیه کرده و زن را موظّف ساخته که بخصوص سر و گردن و گریبان و دستان را به هنگام خروج از خانه بپوشاند ـ البته بجز مقدارى که استثنا شده است.
2ـ (یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِأَزْوَاجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِیماً)(احزاب: 59); اى پیغمبر! به همسرانت و دخترانت و به زنان با ایمان بگو که جلباب ها (روسرى ها)ى خویش را به خود نزدیک سازند. این کار براى آنکه شناخته شوند و مورد اذیت قرار نگیرند نزدیک تر است و خدا آمرزنده و مهربان است.
«جلباب» در لغت، به معناى جامه گشاد، کوچک تر از ملحفه یا جامه اى مثل ملحفه (چادر مانند) است یا همان خمار و مقنعه است.22 «اِدناء» از ریشه «دنو» به معناى قرب و نزدیکى است. فعل «یدنین» با حرف «على» به کار رفته که علاوه بر معناى اصلى خود، معناى گستردگى و پهن شدن نیز در آن تضمین شده است.23 در نتیجه، جمله (یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ)به معناى در بر کردن جامه وسیع و گشاد و بر خود گستراندن آن است. بنابراین، معناى آیه شریف این است که زنان جلباب بر خود بگسترانند، به گونه اى که سر و گردن و سینه، یا سر و سینه و تمام جوانب آنان را فرا گیرد.24
این آیه نیز وجوب پوشش تمام بدن را براى همه زنان بیان کرده است; زیرا مخاطبان آیه همه زنانند.
پوشش; مرز زندگى خصوصى و عمومى
جمله (ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ) بیانگر حکمتِ حکم، و مضمونش این است که پوشش، معرِّف زن است و لازمه این معرفى و نتیجه مثبت آن به امنیت رسیدن زن و سلب آزار دیگران از اوست. از تأخیر (فَلَا یُؤْذَیْنَ) بر (یُعْرَفْنَ)معلوم مى شود که حجاب در جهت خاصى زن را معرفى مى کند; در جهتى که اگر نباشد، زن مورد آزار دیگران واقع مى شود و امنیتش به خطر مى افتد. از این رو، مفسّران این شناخت را دو گونه معنا کرده اند: یکى شناخته شدن به پاک دامنى که این معنا مناسبت تر به نظر مى رسد;25 و دوم شناخته شدن به اینکه آزاد است، نه کنیر.26 این معرفى ـ به هر کدام ا ز دو معناى یاد شده که باشد ـ مربوط به اجتماع و عرصه عمومى است، نه مربوط به خانه. زن در خانواده خود، از هر دو جهت شناخته شده است و به معرفى خود به وسیله حجاب نیازى ندارد. علاوه بر این، اثر رفعِ آزار به وسیله حجاب داشتن نیز مربوط به بیرون خانه است. حجاب در خانه نه معرّف زن است و نه مى تواند زن را از آزارهاى خانگى مصون بدارد. شأن نزول27 آیه نیز مؤیّد اجتماعى بودن حکم حجاب و شرط آن براى حضور زن در اجتماعات است. بنابراین، آیاتى که وجوب پوشش را براى زنان بیان مى کنند در حقیقت، مرز زندگى خصوصى زن را از زندگى عمومى وى جدا مى سازند. این آیات بیان مى کنند که زن در زندگى عمومى و در اجتماعات، باید به گونه اى حاضر شود که با حضورش در زندگى خصوصى و در میان محارم خود، متفاوت باشد.
پوشش; حمایت از حضور اجتماعى زن
اسلام نه تنها زن را در حصار خانه محدود و زندانى نکرد، بلکه با آوردن قانون پوشش براى زن، در صدد تأمین امنیت وى در دو بعد مادى و معنوى برآمد. قانون پوشش، هم دلیل بر جواز مشارکت زن در اجتماع است و هم نشانه حمایت اسلام از دین و دنیاى زن. جمله (ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ)که در پایان آیه «حجاب» آمده، نقش حمایتى پوشش را در بعد مادى بیان کرده است. زنان بدون پوشش یا با پوشش نامناسب، معمولا در جامعه مورد انواع آزارهاى لمسى، دیدارى و شنیدارى مردانِ ضعیف الایمان قرار مى گیرند. در صدر اسلام نیز برخى از جوانان و افراد بیمار دل بر سر راه ها و کوچه ها مى نشستند و وقتى زنان براى نماز جماعت یا کارهاى دیگر از خانه خارج مى شدند، به گونه هاى مختلف آنان را آزار مى دادند.28 آیه شریفه (ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ) به این امر اشاره کرده و فرموده است: این کار (پوشش) براى اینکه (زنان با حجاب) شناخته شوند و مورد اذیت قرار نگیرند، نزدیک تر است.
پوشش پیام پاک دامنى و تقواست; پیام حیا و عفت است. در نتیجه، زنى که با پوشش از منزل خارج مى شود، این پیام را به مردان نامحرم و به مخاطبان خود منتقل مى کند و مردان نیز با گرفتن این پیام، از وى حریم مى گیرند. نه زن، مردان را به سوى خود مى خواند و نه مردان به وى نزدیک مى شوند و بدین سان، او کمتر مورد آزار دیگران واقع مى شود.
بدحجابى و بى حجابى حامل خلاف این پیام به دیگران است. بى حجاب نگاه ها را به سوى خود فرامى خواند. بى حجاب خود را در معرض انواع نگاه هاى آلوده قرار مى دهد و به طور طبیعى، باید به دنبال آن، آزارهاى جنسى و فیزیکى آنان را نیز تحمّل کند.
در برخى دیگر از آیات، به نقش حمایت معنوىِ پوشش اشاره شده است. در سوره احزاب، آیه 53 مى خوانیم: (وَ إِذَا سَأَلُْتمُوهُنَّ مَتَاعاً فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَاب ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ)و هنگامى که چیزى از وسایل زندگى (به عنوان عاریت) از آنها (همسران پیامبر) مى خواهید، از پشت پرده بخواهید. این کار دل هاى شما و آنها را پاک تر مى دارد. جمله (ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ)در مقام بیان فلسفه و مصلحت این دستور است.29 «اطهر» صفت تفضیل به معناى پاک تر و پاکیزه تر، و «قلوب» جمع «قلب» و مقصود از آن نفس و روان است، و جمع آمدن آن در آیه، به اعتبار مخاطبان است. معناى آیه این است: آن رفتار (درخواست چیزى از زنان پیامبر از پشت پرده) دل هاى شما و زنان پیامبر را از میل به و فجور و وساوس شیطانى پاک تر نگاه مى دارد;30 زیرا نگاه زن و مرد به یکدیگر و مواجهه مستقیم داشتن با همدیگر، در تحریک میل جنسى بسیار نقش دارد. اگر این ارتباط از پشت پرده باشد زمینه تحریک میل جنسى و افکار و وساوس شیطانى در دل از بین مى رود و دل از آلودگى به برخى از وسوسه ها پاک تر باقى مى ماند. این آیه گرچه درباره زنان پیامبر است، اما فلسفه اى که براى این دستور بیان شده، عمومیت دارد. از این رو، در آیات دیگر، این معنا به تعبیر دیگر، براى مردان و زنان مؤمن بیان شده است.
در سوره نور نیز به مردان فرموده است: (قُل لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ)(نور: 30); به مؤمنان بگو، چشم هاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند و فروج خود را حفظ کنند. این براى آنها پاکیزه تر است. خداوند از آنچه انجام مى دهید، آگاه است.
«ازکى» از ریشه «زکو» به معناى نماء و طهارت، و مقصود از آن در آیه، طهارت باطنى و قلبى است. «ازکى» افعل وصفى به معناى مبالغه در طهارت و پاکى یا افعل تفضیل به معناى پاکیزه تر است.31 «ذلک» اشاره به غضّ بصر و حفظ فرج32 و این بخش از آیه که در مقام بیان فلسفه حکم مذکور است.33 فلسفه غضّ بصر و حفظ فرج طهارت باطنى و دورى از وساوس شیطانى دانسته شده است.34 بنابراین، دستور مزبور به خاطر حمایت از اخلاق و معنویت زنان و مردان جامعه است. گرچه این آیه خطاب به مردان و ضمیر در «لهم» نیز جمع مذکر است، اما واضح است که این فلسفه در مورد زنان نیز جارى است.
روایات فراوانى نیز بر لزوم استفاده از پوشش مناسب براى زنان هنگام حضور در مجامع عمومى وجود دارد که با توجه به وجود آیات یاد شده، نیازى به بررسى آنها نیست. در اینجا، فقط برخى از آنها را از نظر مى گذرانیم:
عایشه مى گوید: اسماء دختر ابى بکر بر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) با لباس نازک وارد شد. پیامبر روى خود را از وى برگرداند و به او فرمود: وقتى زن به سن بلوغ رسید مصلحت نیست اندامش دیده شود، مگر این و این، و با این سخن، به وجه و کفین خود اشاره کردند.35 و فرمودند: هر زنى که در غیر منزل شوهر یا بدون اجازه شوهر، پوشش خود را بردارد از رحمت الهى دور است تا به منزل برگردد.36 و فرمودند: هر زنى که مقنعه خود را در غیر خانه شوهر از سرش بردارد، حجاب را رعایت نکرده است.37
جابربن عبداللّه انصارى مى گوید: رسول خدا(صلى الله علیه وآله)به قصد دیدار فرزندش، حضرت فاطمه(علیها السلام) بیرون رفت، در حالى که من نیز با او بودم. وقتى به در منزل رسیدیم، رسول خدا(صلى الله علیه وآله)در را فشار داد و فرمود: السلام علیکم. حضرت فاطمه(علیها السلام)جواب فرمود: علیک السلام، یا رسول اللّه. در این هنگام، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: اجازه هست وارد شوم؟ پاسخ دادند: وارد شو، اى رسول خدا. حضرت فرمود: با همراه خود وارد شوم؟ حضرت فاطمه(علیها السلام) جواب دادند: مقنعه بر سر ندارم. رسول خدا(صلى الله علیه وآله)فرمودند: با مقدارى از روپوش خود، سرت را بپوشان. حضرت فاطمه(علیها السلام) چنین کرد. پیامبر مجدداً اجازه گرفتند و وارد شدیم.38
2. پرهیز از تبرّج
«تبرّج» عبارت است از: نمایان کردن چیزى که لازم است مستور و مخفى باشد. این واژه از ریشه «برج» است. به ساختمان هاى بلند و مرتفع نیز بدین دلیل که براى مردم نمایان است، «برج» گفته مى شود. به اظهار زیبایى هاى زن، که باید مستور باشد، «تبرّج» مى گویند.39 قرآن شریف در دو جا زنان را از خودنمایى و تبرّج برحذر داشته است:
یکى در سوره احزاب، آیه 33 خطاب به زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرموده است: (وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى); و در خانه هاى خود بمانید و همچون جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید. این دستور گرچه در قرآن شریف به لحاظ اهمیت و موقعیت ویژه اى که زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله)در میان مردم داشتند، متوجه زنان رسول خدا(صلى الله علیه وآله)شده است، ولى دلیلى بر اختصاص آن به زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله)نداریم و مورد آیه نمى تواند مخصّص باشد.
دوم در آیه 60 سوره نور در خصوص زنان سالمند گفته است: (وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاء اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَن یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَات بِزِینَة.)این آیه، به زنان سالمند در کیفیت پوشش تخفیف داده است، مشروط به اینکه از این کار قصد تبرّج و خودنمایى نداشته باشند. بنابراین، تبرّج به طور مطلق، براى همه زنان، خواه زنان پیامبر باشند یا غیر آن و خواه جوان باشند یا مسن، ممنوع است و استثنایى ندارد.
این دستور بدان سبب است که زن ممکن است دستور پوشش را رعایت کند و با سرو گردن پوشیده در محل کار حاضر شود، در مجالس و محافل شرکت کند، به دانشگاه و مدرسه برود، اما با هیأتى که جلب توجه مى کند، با پوششى که دیگران را مجذوب خود مى سازد، با شکل و قیافه اى که نگاه ها را به خود خیره مى کند و میل جنسى افراد را تحریک مى نماید. در این صورت با اینکه زن پوشش دارد، ولى مشکلى که اینجا مطرح است، نوع پوشش و کیفیت آن است که هرچند بدن زن را از نامحرم پوشانده، اما هوس انگیز است، تحریک شهوت مى کند. این کار خودنمایى و به نمایش گذاشتن زیبایى ها براى به طمع انداختن دیگران است که در فرهنگ قرآن بدان «تبرّج» گفته شده است. دستور پوشش گرچه زنان را از بى حجابى منع مى کند، اما براى منع تبرّج و جلوگیرى از خودنمایى کافى نیست. از این رو، دستور پوشش به مکمّلى نیاز داشت که جلوى این گونه ظاهر شدن زنان را بگیرد. آیات یاد شده مکمّل و متمّم حکم پوشش است.
بنابراین، تمام زنان وظیفه دارند به هنگام خروج از خانه، از پوشش هاى هوس انگیز و حرکات جالب توجه و رفتارهاى تحریک کننده پرهیز کنند. روایات فراوانى نیز زنان را از تبرّج در مجامع عمومى نهى کرده است:
رسول گرامى(صلى الله علیه وآله) نهى فرمودند از اینکه زن براى غیر همسر خود آرایش کند و زنى را که مرتکب چنین عملى شود سزاوار عذاب و آتش دانستند.40 و نهى کردند از اینکه زن لباسى بپوشد که در میان مردم انگشت نما باشد و همه به او نگاه کنند.41
عایشه مى گوید: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در مسجد نشسته بود، زنى از قبیله «مزینه» در حالى که زینت کرده بود و لباس هایش را به زمین مى کشید، با عُجب و تکبّر وارد مسجد شد. پیامبر(صلى الله علیه وآله) به مردم فرمودند: اى مردم! زنانتان را از زینت کردن و تبختر در مسجد منع کنید; زیرا بنى اسرائیل بدین سبب مورد لعن واقع شدند که زنان آنان با زینت در مساجد حاضر مى شدند.42
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) دو گروه را اهل دوزخ دانست. در توصیف گروه دوم فرمود: زنانى که به ظاهر پوشیده اند، اما در واقع، برهنه و بى حجابند; با زرق و برق، خود را به مردم نشان مى دهند و هوس هاى آنان را به سوى خود جذب مى کنند، موهاى سرشان همچون کوهان شتر عربى است.43
این روایات گرچه از نظر سند، محل تأمّل است و نمى توان به تنهایى به آنها استناد کرد، اما مضامین آنها موافق با آیات نهى از «تبرّج» است و مى توان به عنوان مؤیّد از آنها بهره جست.
بنابراین، جامعه با دو گروه از زنان مواجه است: نخست زنانى که به طور کلى، دستور پوشش را رعایت نمى کنند و با سر و گردن باز در اجتماع ظاهر مى شوند، و گروه دوم زنانى که از پوشش هاى تحریک آمیز استفاده مى کنند. آنچه بیشتر جوامع اسلامى بدان مبتلاست بى حجابى و کنار گذاشتن پوشش نیست، بلکه تبرّج و خودنمایى است; ظاهر شدن زنان با رنگ ها و شکل هاى جاذب; پوشیدن انواع لباس هاى تحریک کننده و هوس انگیز، لباس هاى تنگ و چسبان که برجستگى هاى بدن را به طور کامل با جلوه اى زیباتر به بیننده نشان مى دهد، پوشیدن انواع کفش ها و جوراب هاى مهیّج و زدن عینک هاى زیباکننده. این همان «تبرّج» و خودنمایى است که قرآن آن را ممنوع کرده.
نتیجه
1. از آیات و روایات به دست مى آید که اسلام میان دو حوزه خانه و بیرون، تفاوت قایل است. دین براى زن در هر یک از این دو حوزه، دستورات ویژه اى وضع کرده است. زن در حوزه رحامت و خویشانِ طبقه اول، مثل پسر، پدر، برادر، دایى و عمو، موظّف به نوع خاصى از پوشش نیست. اما در خارج از این حوزه، یعنى در عرصه اجتماعى، باید تمام بدن خود را از دیگران بپوشاند، جذابیت ها، زینت ها و هر آنچه سبب جلب توجه مردان شده و زمینه تحریک شهوت جنسى آنان را فراهم مى سازد، کنار بگذارد. بنابراین، ظاهر کردن مقدارى از موى جلوى سر یا رها کردن گیسوان از پشتِ سر و نمایان کردن آنها و ظاهر ساختن بالاتر از مچ به هیچ وجه مجاز نیست.
2. قانون پوشش و استفاده از آن، در بعد مادى، ضریب امنیت اجتماعى زنان را افزایش داده، زمینه هاى سوء استفاده و آزار زنان را کاهش مى دهد و سبب مى شود زنان با آرامش خاطر، به فعالیت اجتماعى بپردازند. در بعد معنوى نیز زمینه طهارت باطنى و پاکیزگى روانى آنان را بیشتر فراهم مى سازد.
3. آیات دال بر لزوم پوشش براى زنان، مطلق و براى همه زنان در تمام زمان هاست، نه ویژه قشرى از زنان و محدود به برهه اى از زمان.
——————————————————————————–
پى نوشت ها
1ـ (یا أیها الذین آمنوا إذا نودى للصلاة من یوم الجمعة فاسعوا إلى ذکر الله وذروا البیع ذلکم خیر لکم إن کنتم تعلمون فإذا قضیت الصلاة فانتشروا فى الارض وابتغوا من فضل اللّه)(جمعه: 9ـ10); (و آخرون یضربون فى الارض یبتغون من فضل اللّه)(مزمّل: 20); (للرجال نصیب مما اکتسبوا وللنساء نصیب مما اکتسبن)(نساء: 32); (وابتغ فى ما آتاک اللّه الدار الاخرة ولا تنس نصیبک من الدنیا وأحسن کما أحسن الله إلیک.) (قصص: 77)
2ـ (و فى الارض آیات للموقنین وفى أنفسکم أفلا تبصرون)(ذاریات: 20 و 21)
3ـ مجلس فرانسه با 494 رأى موافق، طرح دولت براى منع استفاده از مظاهر مذهبى از جمله حجاب اسلامى، کلاه کوچک مخصوص یهودیان و انداختن صلیب بزرگ به گردن در مدارس دولتى این کشور را تأیید کرده است. (WWW.CNN)
4ـ (و جعل لکم سرابیل تقیکم الحرّ و سرابیل تقیکم باسکم)(نحل: 81); و براى شما پیراهن هایى آفریده است که شما را از گرما (و سرما) حفظ مى کند، و پیراهن هایى که حافظ شما به هنگام جنگ است. (یا بنى آدم قد انزلنا علیکم لباساً یوارى سوءاتکم و ریشا) (اعراف: 26) اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرو فرستادیم که اندام شما را مى پوشاند و مایه زینت شماست.
5ـ ر.ک. سیدمسعود معصومى، احکام روابط زن و مرد و مسائل اجتماعى آنان، قم، بوستان کتاب، ص 99ـ100.
6ـ ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، لبنان، الدوطار الاسلامیه، 1410 / احمدبن محمّد فیومى، مصباح المنیر فى غریب شرح الکبیر، قم، دارالهجره، 1405 / فضل بن حسن طبرسى، مجمع البیان فى تفسیرالقرآن، چ دوم، تهران، انتشارات ناصر خسرو، ج 6، ص 223.
7ـ محمّدبن یعقوب کلینى، کافى، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1350 ش، ج 5، ص 521.
8ـ عبداللّه حمیرى، قرب الاسناد، تحقیق مؤسسه آل البیت لاحیاءالتراث، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاءالتراث، 1413، ص 82.
9ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، بیروت، الوفاء، 1403، ج 6، ص 123 / محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 6، ص 492.
10ـ حسن بن فضل طبرسى، مکارم الاخلاق، چ ششم، منشورات شریف رضى، 1392، ص 200.
11ـ على بن ابراهیم، تفسیر قمى، چ سوم، قم، دارالکتاب، ج 2، ص 101.
12ـ «أنّ المراد من الزینة الواردة فى الایة أعمّ من الزینة الخلقیة، و حیث إنّه عد منها الذراعان والکفان، فهى بلا إشکال تعمّ الشعر والثدى والرقبة والساق والفخذ والالتیین والظهر والبطن، فان تزیّن المرأة خلقة بکل منها لیس أقل من تزیّنها بالذراعین والکفین، کما لا یخفى. فالایة أحسن دلیل على وجوب تستر المرأة و حرمة کشفها عن أى موضع من جسدها.» (ر.ک. محمّد مؤمن قمى، کتاب الصلاه (تقریرات درس آیة اللّه محمّد محقق داماد)، قم، مؤسسه نشر اسلامى، 1405، ص 352.)
13ـ … عن زرارة، عن أبى عبداللّه ـ علیه السلام ـ فى قول اللّه ـ تبارک وتعالى: (إلا ما ظهر منها)، قال: «الزینة الظاهرة الکحل والخاتم.» عن أبى بصیر، عن ابى عبداللّه ـ علیه السلام ـ قال: سألته عن قول اللّه ـ تعالى: (و لا یبدین زینتهن إلاّ ما ظهر منها)قال: «الخاتم والمسکة و هى القلب.» عن أبى عبداللّه ـ علیه السلام ـ قال: قلت له: ما یحلّ للرجل أن یرى من المرأة إذا لم یکن محرما؟ قال: «الوجه والکفان والقدمان.» (محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 5، ص 521.)
14ـ «و قد استثنى اللّه ـ سبحانه ـ منها ما ظهر، و قد وردت الروایة أن المراد بما ظهر منها الوجه والکفان والقدمان.» (سید محمّدحسین طباطبائى، تفسیر المیزان، قم، جامعه مدرسین، ج 15، ص 110.)
15ـ (قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکى لهم انّ اللّه خبیر بما یصنعون) (نور: 30); به مؤمنان بگو: چشم هاى خود را از نگاه کردن به نامحرمان فروگیرند و پاک دامنى و عفّت خود را حفظ کنند. این براى آنان پاکیزه تر است. خداوند از آنچه انجام مى دهند آگاه است. سپس همین دستور را نسبت به زنان سفارش فرموده است: (و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهنّ و یحفظن فروجهن و لا یبدین زینتهن الاّ ما ظهر منها …) (نور: 31)
16ـ ر.ک. ابوالقاسم خوئى، کتاب النکاح، ق، الهادى، ج 1، ص 56.
17ـ فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 7، ص 242 / سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 15، ص 110 / محمّدبن احمدالقرطبى، الجامع الاحکام القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1405، ج 12، ص 228.
18ـ ر. ک. على اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، 1337/ سعید شرتونى، اقرب الموارد، قم، منشورات مکتبة آیة اللّه مرعشى نجفى، 1403ق.
19ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 15، ص 112.
20ـ محمّدبن احمدالقرطبى، پیشین، ج 12، ص 228.
21ـ مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1378، ج 19، ص 514.
22ـ فخرالدین طریحى، تفسیر غرائب القرآن، قم، زاهدى، ص 91 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 8، ص 178 / سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 16، ص 339 / جلال الدین سیوطى و جلال الدین محلّى، تفسیر الجلالین، بیروت، دارالمعرفه، ص 559.
23ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 20، ص 129.
24ـ مولى محسن فیض کاشانى، الاصفى فى تفسیرالقرآن، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، ج 2، ص 1002 / فخرالدین طریحى، پیشین، ص 27 / سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 16، ص 339.
25ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 16، ص 339.
26ـ فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 8 / مولى محسن فیض کاشانى، تفسیر صافى، تحقیق حسین اعلمى، چ دوم، قم، الهادى، 1416، ج 4، ص 203.
27ـ در شان نزول آیه آمده است: آن ایّام، زنان مسلمان به مسجد مى رفتند و پشت سر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نماز مى گزاردند. هنگام شب وقتى براى نماز مغرب و عشا مى رفتند، بعضى از جوانان هرزه و اوباش بر سر راه آنها مى نشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را آزار مى دادند و مزاحم آنان مى شدند. آیه مزبور نازل شد و به آنها دستور داد حجاب خود را به طور کامل رعایت کنند تا به خوبى شناخته شوند و کسى بهانه مزاحمت پیدا نکند. (إبن جریر طبرى، جامع البیان عن تأویل اى القرآن، بیروت، دارالفکر، 1415، ج 2، ص 58 / عبدعلى جمعه عروسى حویزى، نورالثقلین، تحقیق رسولى محلاتى، چ چهارم، قم، اسماعیلیان، 1412، ج 4، ص 307 / مولى محسن فیض کاشانى، تفسیر صافى، ج 4، ص 203 / محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 101، ص 33.)
28ـ ر.ک. شأن نزول آیه.
29ـ ر. ک. سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 16، ص 337.
30ـ محمّدبن حسن طوسى، التبیان فى تفسیرالقرآن، تحقیق احمد حبیب قصیرالعاملى، مکتب الاعلام الاسلامى، 1409، ج 8، ص 357 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 8، ص 177 / احمدبن على جصّاص، أحکام القرآن، بیروت، دارالکتاب العربى، ج 3، ص 483 / محمّد راغب اصفهانى، المفردات فى غریب القرآن، تهران، دفتر نشر کتاب، 1404، ص 411 / محمّدبن احمد القرطبى، پیشین، ج 14، ص 228 / محمّدبن على شوکانى، فتح القدیر، عالم الکتاب، ج 4، ص 298.
31ـ محمود آلوسى، روح المعانى، تهران، جهان، ج 18، ص 128.
32ـ جلال الدین سیوطى، الدر المنثور فى تفسیرالمأثور، بیروت، 1403، ج 5، ص 40 / محمّدبن على شوکانى، پیشین، ج 4، ص 22 / محمّدبن احمد القرطبى، پیشین، ج 12، ص 226 / على محمد الجوزى القرشى، زاد المسیر فى علم التفسیر، تحقیق محمدبن عبدالرحمان عبداللّه، بیروت، دارالفکر، 1407، ج 5، ص 355.
33ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 15، ص 111.
34ـ محقق أردبیلى، زبدة البیان فى احکام القرآن، تحقیق محمّدباقر بهبودى، مکتبة المرتضویه لاحیاء التراث الجعفریه، ص 542 / مولى محسن فیض کاشانى، تفسیر صافى، ج 3، ص 429 / محمود آلوسى، پیشین، ج 18، ص 128 / محمّدبن على شوکانى، پیشین، ج 4، ص 22 / ابن کثیر القرشى، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالمعرفه، 1412، ج 3، ص 293 / محمّدبن احمد القرطبى، پیشین، ج 12، ص 226.
35ـ سیلمان بن أشعث سجستانى، سنن أبى داود، تحقیق سیدمحمّد اللحام، بیروت، دارالفکر، 1410، ج 2، ص 270.
36ـ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، تحقیق سیدحسن خراسانى، چ ششم، بیروت، 1405، ج 3، ص 440.
37ـ محدث نورى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، تحقیق مؤسسه آل البیت، 1409، ج 14، ص 280.
38ـ محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 5، ص 528.
39ـ فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 7، ص 269 / فضل بن حسن طبرسى، جوامع الجامع، قم، جامعه مدرسین، 1418، ج 2، ص 633 / سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 16، ص 309 / ابى جعفر النحاس، معانى القرآن، تحقیق محمّدعلى صابونى، جامعه ام القرى، 1409، ج 5، ص 347 / محمّدبن على شوکانى، پیشین، ج 4، ص 278.
40ـ شیخ صدوق، الامالى، ترجمه آیة اللّه کمره اى، چ چهارم، تهران، انتشارات کتابخانه اسلامیه، 1362، ص 510 / همو، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 6.
41ـ محدّث نورى، پیشین، ج 14، ص 280.
42ـ ابن ماجه، سنن ابن ماجه، تحقیق محمّد فؤاد عبدالباقى، بیروت، دارالفکر، ج 2، ص 1326 / سید عبدالوهّاب شعرانى، لواقح الانوار القدسین فى بیان العهود المحمّدیه، چ دوم، مصطفى البابى الحلبى و اولاده، 1393، ص 760 / حسام الدین متقى الهندى، کنزالعمّال، تحقیق شیخ بکرى حیانى و شیخ صفوه السقا، بیروت، مؤسسه رساله، ج 16، ص 387 / محمد عبدالرؤوف المناوى، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، تحقیق احمد عبدالسلام، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415، ج 1، ص 353 / یوسف المزى، تهذیب الکمال، تحقیق دکتر بشار عواد معروف، چ چهارم، بیروت، مؤسسه رساله، ج 8، ص 450.
43ـ احمدبن حنبل، مسند احمد، بیروت، دار صادر، ج 2، ص 356 / شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 390.