نقش خانواده در بازتولید فرهنگ حیا/ هاجرالسادات قاسمی

چکیده

کسانی که تیزبین‌تر بوده‌اند چند سالی است به بحث کم شدن حیا و اهمیت این مفهوم در جامعه می پردازند و تحقیقات خوبی در این خصوص رقم زده اند. اما شرایط کنونی در زمینه‌های گوناگون مانند رواج بی بندوباری و کم‌شدن حجاب و عفاف موجب شده است مفهوم حیا بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد و درباره آن هشدار دهند. معمولاً فرض می‌شود همگان مفهوم مشابه و دقیقی از حیا در ذهن دارند که موجب مفاهمه می شود و همه می‌دانند چطور باید باحیاتر شد یا فرزندان را با حیاتر تربیت کرد. در حالی‌که چنین نیست؛ برخی افراد خجالت از سر ضعف را با حیا یکی می‌دانند و به همین دلیل از رنگ باختن حیا ابراز خشنودی می‌کنند. نوشتار حاضر پس از توصیف نشانه‌های بی‌حیایی در فهم عامه، مفهوم حیا را مورد مداقّه قرار می دهد و عوامل ایجاد بی‌حیایی و راه‌های تربیت انسان با حیا را به اختصار بر می شمارد. در این مقاله به آسیب شناسی فرهنگ حیا می پردازیم.

متن

کسانی که تیزبین‌تر بوده‌اند چند سالی است به بحث کم شدن حیا و اهمیت این مفهوم در جامعه می¬پردازند و تحقیقات خوبی در این خصوص رقم زده¬اند.  اما شرایط کنونی در زمینه‌های گوناگون مانند رواج بی¬بندوباری و کم‌شدن حجاب و عفاف موجب شده است مفهوم حیا بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد و درباره آن هشدار دهند. معمولاً فرض می‌شود همگان مفهوم مشابه و دقیقی از حیا در ذهن دارند که موجب مفاهمه می¬شود و همه می‌دانند چطور باید باحیاتر شد یا فرزندان را با حیاتر تربیت کرد. در حالی‌که چنین نیست؛ برخی افراد خجالت از سر ضعف را با حیا یکی می‌دانند و به همین دلیل از رنگ باختن حیا ابراز خشنودی می‌کنند. نوشتار حاضر پس از توصیف نشانه‌های بی‌حیایی در فهم عامه، مفهوم حیا را مورد مداقّه قرار می¬دهد و عوامل ایجاد بی‌حیایی و راه‌های تربیت انسان با حیا را به اختصار بر می¬شمارد.

نشانه‌های کم شدن حیا

دریافت عمومی بسیاری از مردم این است که حیا روز به روز کمتر می‌شود. پدر و مادرها، رابطه خودشان با والدینشان را آمیخته با احترام و حیا توصیف می¬کنند و معتقدند امروز فرزندانشان چنین حریم‌هایی را رعایت نمی‌کنند، احترام ویژه‌ای برای بزرگ¬ترها قائل نیستند و شرم حضور در مقابل آنان ندارند. معلمان از دوران دانش‌آموزی خود می‌گویند که چه احترامی برای معلم قائل بودند و حیا مانع برخی رفتارهای آنان می¬شد. خود را  با دانش‌آموزان امروز می¬سنجند که گاه خیره به چشم‌های معلم می¬نگرند  و با جسارت تمام خطایشان را تکرار می‌کنند و یا حرف زشتی می‌زنند. نوع پوشش زن و مرد و روابط آنان نیز در نگاه بسیاری از مردم با آنچه حیا می‌دانند، فاصله گرفته است. در گذشته لباس‌ها حتی در خانه و در مقابل محارم نیز پوشید بود، اما امروز بسیاری از افراد در حریم خانه نیمه برهنه‌اند. در معابر عمومی نیز استفاده از مانتوهای تنگ، بدن¬نما و گاه نازک، حتی برای افرادی که به حجاب اسلامی پایبند هستند، عادی شده است. دختران و پسرانی که روزگاری در جلسه خواستگاری رنگ به رنگ می‌شدند، امروز بی‌پروا دوستی می‌کنند و حتی در بوستان‌های عمومی در مقابل چشم رهگذران سر بر شانه یکدیگر می‌گذارند و به جای آنها، این رهگذران هستند که گاهی حیا می‌کنند و نگاهشان را می‌دزدند.

چه حالت، صفت یا مفهومی در این موقعیت‌ها و موقعیت‌های مشابه آنها مشترک است که مردم آن را حیا می‌نامند. شرم- معادل فارسی حیا- اولین حالتی است که به ذهن می‌رسد. در گذشته مردم از چنین رفتارها و عملکردهایی شرم داشتند و آنها را انجام نمی‌دادند، اما امروز نه تنها این رفتارها عادی است، بلکه گاهی ضروری به نظر می¬رسد. شرم معمولاً از فهم خطا ناشی می¬شود. در گذشته این رفتار، خطا تلقی می‌شد و امروز نه. بنابراین باید گفت معیارهای خطا و صواب تغییر کرده است و می‌توان با اصلاح این معیارها و درونی‌کردن آنها، حیا را بازگرداند. آیا مفهوم حیا که در احادیث آن را از جنس نور  می‌دانند و میوه عقل  می¬شمارند و بهترین لباس دین  معرفی می‌کنند، می‌تواند با آنچه از مفهوم شرم استنباط می‌کنیم، یکسان باشد؟ به نظر می‌رسد مفهوم حیا باید دقیق‌تر بررسی شود تا ببینم این همه آثار ارزشمند چگونه بر آن مترتب است.

تعریف حیا

لغت‌شناسان کلمه حیا را چنین معنی کرده‌اند:

حیا عبارت است از دگرگونی حال و انکساری که به جهت ترس از آنچه عیب به شمار می¬آید و نکوهش می‌شود، به دست می¬آید؛

حیا، انقباض(گرفتگی) نفس از زشتی‌ها و ترک آن به دلیل همین زشت بودن است؛ 

حیا عبارت است از انقباض(گرفتگی) و انزوا (دوری گزینی) از کار زشت به جهت ترس از مذمت مردم.

بناباین حیا حالتی درونی است که می‌تواند ترس یا نوعی انقباض نفس- شبیه به کراهت داشتن از چیزی- باشد. دلیل ترس، مذمت‌شدن است و دلیل انقباض نفس می‌تواند همان ترس یا فهم زشتی یک عمل و تلاش برای دور نگاه داشتن نفس از آن زشتی باشد. علمای اخلاق تعاریف عینی‌تری برای حیا بیان کرده‌اند:

«حیا ملکه‌ای نفسانی است که موجب انقباض نفس از فعل قبیح و انزجار آن از کار خلاف ادب می‌¬شود. این کار به جهت ترس از سرزنش صورت می‌گیرد»؛  یا «حیا خصلتی است که انسان را بر ترک کردن فعل قبیح و جلوگیری از کوتاهی‌کردن در حق دیگران بر می‌انگیزد»؛  یا «حیا از قبیل وقار می¬باشد و عبارت است از سر به زیر افکندن و انقباض از سخن گفتن به جهت حرمت شخص مقابل که از او حیا می‌شود».

احادیث موجود درباره حیا این تعاریف را تکمیل می¬‌کند. در این احادیث، سه عنصر قابل تفکیک وجود دارد؛ شخص حیا کننده (فاعل)، شخصی که از او حیا می‌‌شود (ناظر) و فعل قبیح (فعل). امام زین‌العابدین می‌فرماید: «خدایا تو ما را دیدی و ما حیا نکردیم». این جمله از دعا به ناظر در بحث حیا اشاره می¬کند. این ناظر می‌تواند مردم، نفس انسان و یا خدا باشد. بیشتر افراد در مقابل مردم، از انجام دادن عملی که بر خلاف عرف جامعه باشد، حیا می‌کنند، زیرا از سرزنش‌شدن می‌ترسند و می‌خواهند در جمع پذیرفته شوند. تعداد کمتری از افراد هستند که در خلوت نیز از نفس خود حیا می‌کنند و مرتکب اعمال ناپسند نمی‌شوند. احادیث این افراد را چنین توصیف می¬کنند: «مَن کَرُمَت علیه نفسه …»؛ یعنی  «آنکه نفسش نزد او کرامت دارد … آن را با معصیت بی‌ارزش نمی‌سازد».  یا «دنیا نزد او خوار می‌شود». 

امام علی (ع) حیای از خود را بهترین نوع حیا  و ثمره ایمان می‌شمارد.  حیا از حق‌تعالی و عالم را محضر خدا دانستن، نقطه اوج حیا و بهترین بازدارنده از اعمال ناپسند است. امام صادق‌(ع) 5 گونه حیا بر می‌شمرد که تفاوت‌ها را نشان می‌دهد. حیا از گناه، حیا از کوتاهی (تقصیر)، حیا از روی کرامت، حیای محبت، حیای هیبت و عظمت که هر کدام اهلی دارد و هر گروه، مرتبه‌ای علی‌حده. 

امام باقر(ع) «حیا از آنچه نزد خداوند و نزد مردم قبیح است» را یکی از چهار خصلتی می¬شمارد که مایه کمال مسلمانی است. در این حدیث علاوه بر اشاره به ناظران در بحث حیا، معیار قبح فعل نیز مطرح شده است. معیار اول، دستورات الهی و معیار دوم، نظر مردم یا همان عرف است. فعل قبیح یعنی عمل نکردن به آنچه خدا امر می¬کند و عمل کردن به آنچه خدا نهی می‌فرماید. عرف هر جامعه نیز تا زمانی معیار است که با امر الهی تعارض نداشته باشد.

بنابر تعاریف فوق می‌توان گفت حیا ملکه‌ای در نفس آدمی است که در موقعیت انجام دادن عمل قبیح، موجب بروز حالاتی مانند کراهت یا ترس در نفس می‌شود و این حالات، انسان را از انجام دادن آن عمل در مقابل ناظران باز می‌دارد. ملکات نفسانی که روان‌شناسان به آن منش یا شخصیت نیز می‌گویند و در اثر شناخت و تکرار عمل پدید می‌آیند، در قرآن با مفهوم شاکله مطرح شده است. «کُلٌ یَعمَلُ علی شاکِلَتِه»؛  یعنی  هر یک بر پایه شاکله خود رفتار می‌کند. این مفهوم در انسان‌‌شناسی اهمیت زیادی دارد.

 قرآن در آیه‌ای دیگر به این موضوع اشاره می‌کند که شاکله از مجموع ادراک و احساس، نیت‌ها و افکار و عمل آدمی که ویژگی استمرار و پیوستگی داشته باشد، به دست می¬آید. «کلّا بَل رانَ علی قُلوبِهِم ما کانوا یکسبون». یعنی «چنین نیست، بلکه آنچه در پی کسب آن بودند، بر دلهایشان غشائی سخت زد». مقصود از «رین» در اینجا غشای مسلط و سرسخت است و آنچه درپی کسب آن بودند نیز افکار و نیت‌ها و افعال ¬آنها می¬باشد که خاصیت پیوستگی داشته است. اینها شاکله‌ آدمی را شکل می‌دهند و این شاکله، خود منشأ عملی متناسب با خود می‌شود (باقری، 1378).  حیا نیز از جنس همین شاکله یا ملکه نفسانی است که اگر به دست آید، بازداری‌هایی را برای انسان رقم می‌زند. بازداری‌هایی که زیر مجموعه  تقوا و یکی از وجوه آن تعریف می‌شود.

تربیت انسان با حیا

اگر حیا شاکله انسان باشد، تربیت انسان باحیا نیز فرآیندی تدریجی و طولانی مدت است. انسان با حیا باید در موقعیت‌های گوناگون حسن و قبح اعمال را بشناسد و نفسش از عمل قبیح کراهت داشته باشد. بیشتر انسان‌ها حداقلی از حیا را دارند، اما کسب آن مقدار از حیا که وجهی از وجوه تقوا و مایه سعادت آدمی است، به مراقبت افکار، نیت‌ها و اعمال در طول زندگی نیاز دارد. تا وقتی انسان در مرحله کودکی است، زمینه‌سازی برای باحیا‌ بودن او بر عهده خانواده است و پس از سن تکلیف، خود او نیز باید راه مراقبت از این شاکله پربرکت را بشناسد و مرتبه آن را افزایش دهد.

حیا به استناد احادیث، پیوندی ناگسستنی با ایمان دارد؛  بنابراین هر آنچه در تربیت ایمانی انجام شود به افزایش حیا نیز می‌انجامد؛ اما عادت‌دادن کودکان به برخی رفتارهای خاص و تصحیح نیت‌ها، شناخت‌ها و افکار آنها به مرور زمان، به طور ویژه برای نهادینه کردن حیا ضرورت دارد. کودکی که به پوشش نامناسب عادت کرده است، نمی‌توان از او انتظار داشت تا در بزرگسالی پوششی متناسب با حیا داشته باشد. کودکی که احترام به والدین را نیاموخته است و در خطاب‌هایش حرمت افراد را رعایت نمی‌کند، نمی‌توان انتظار داشت رفتار وقیحانه‌ای از او سر نزند. دستورات دینی سرشار از توصیه‌های خرد برای عادت‌های رفتاری که تأثیر عمیقی بر شاکله انسان می‌گذارد، هستند. توصیه به جدا کردن جای خواب کودکان از حداکثر ده سالگی  یا دستور قرآنی غض بصر، نمونه‌ای از این رفتارها به شمار می¬آیند که بر حیای فرد تأثیر خواهد گذارد.

همین‌گونه رفتارها نیز باید به بزرگسالان آموزش داده شود. یک قاعده کلی در تربیت وجود دارد که انسان برای به دست آوردن یک صفت، ظاهر اعمال را متناسب با آن تغییر می‌دهد. این ظاهر به تدریج بر باطن انسان مؤثر خواهد افتاد. یکی از آثار غض بصر که قرآن نیز به آن توصیه می¬کند، از این جمله است.

حیا، خانواده و جامعه

خانواده اولین و اصلی‌ترین نهاد مؤثر در تربیت انسان‌ها به شمار می¬آید. درونی‌شدن صفت حیا نیز بخشی از سیر تربیت است که به طور طبیعی باید در خانواده اتفاق بیفتد. لازم است مبانی، اصول و روش‌های متعددی برای تربیت صفت حیا در انسان مورد توجه قرار گیرد و چنان که ذکر خواهد شد، خانواده بهترین مکان برای اجرای این روش‌هاست. یکی از مبانی تربیتی، «تأثیر شرایط گوناگون بر انسان» در تربیت ایمانی و به تبع آن تربیت انسان باحیاست. اصل «اصلاح شرایط» برای تربیت، از این مبنا نشأت می¬گیرد. روش‌هایی که می‌توان برای اصلاح شرایط انسان به کار گرفت، روش زمینه‌سازی، روش تغییر موقعیت و روش اسوه‌سازی است.

ائمه علیهم‌السلام در روش زمینه‌سازی توصیه‌های خود را از مراحل مقدماتی تشکیل خانواده، یعنی انتخاب همسر با ایمان، آغاز می‌کنند. شرایط انعقاد نطفه از حیث زمان و حالات معنوی والدین، دوران بارداری و رعایت تغذیه و دوری از گناه، انتخاب نام نیکو برای فرزند و تغذیه نوزاد در حالی‌که مادر باوضو و در حال ذکر است، رعایت نکات اخلاقی لازم در تربیت جنسی کودکان، آموزش به آنها برای وارد نشدن به اتاق والدین، نمونه‌هایی از این زمینه‌سازی برای تربیت انسان باحیا و باایمان به شمار می¬آید. روش زمینه‌سازی را باید از روش‌های مبنایی در تربیت بر می¬شمارد که مربی با آگاهی بلند، پیشاپیش، موقعیت‌هایی که متربی در آن قرار می‌گیرد را مورد ارزیابی قرار می‌دهد (باقری، 1378، ص98). روشن است که محیط خانواده و عملکرد پدر و مادر در این زمینه تأثیر دارد.

در روش تغییر موقعیت، با موقعیتی بالفعل روبه¬رو است که اگر برای تربیت مفید باشد، باید خودش یا متربی انسان را در آن موقعیت قرار دهد و اگر برای تربیت مضر باشد یا باید آن را تغییر دهد یا از آن موقعیت هجرت کند و دوری گزیند(همان، ص99). یکی از مصادیق این روش به‌ویژه برای تربیت فرزندان با حیا، تصمیم‌های پدر و مادر برای انتخاب محل زندگی و همسایگان و همچنین امکاناتی است- از جمله امکانات رسانه‌ای- که در اختیار کودک خود قرار می‌دهند. انتخاب اقوام و افرادی که با آنها رفت و آمد خواهند داشت، نیز یکی از موارد تغییر موقعیت به شمار می¬آید.

روش اسوه‌سازی شاید بیش از هر روش دیگری نقش برجسته والدین در خانواده را نشان ‌دهد. اولین الگوی فرزندان، پدر و مادر هستند. اگر چه تعالیم اسلامی از انسان می‌خواهد الگوهای خود را با چشم باز انتخاب کند و از پیروی کورکورانه بپرهیزد، اما برای کودک که به آن مرحله از تشخیص نرسیده است، خواه‌ناخواه برترین الگو، والدین او هستند. تجلی حیا در رفتار والدین، آرام آرام رفتار و سپس نفس کودک را شکل می‌دهد.

چنان‌که در تعریف حیا آمد، انسانی که کرامت نفس داشته باشد، از خود حیا می‌کند و از رفتار زشت اجتناب می‌ورزد. کرامت از مبانی تربیتی به شمار می¬آید و اصل برآمده از آن عزت است. خانواده اولین جایی است که این صفت را به انسان هدیه می‌کند. روش عزت‌مند کردن فرزندان نیز ابراز توانایی‌ها و تغافل به جا نسبت به خطاهای آنهاست.

زن و حیا

حیا، این صفت زیبنده که در وجود هر انسانی به ودیعه گذاشته شده، به استناد احادیث در زنان بسیار بیش از مردان است. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «حیا ده جزء است که نه جزء آن در زنان و یک جزء آن در مردان است. وقتی زن به بلوغ می‌رسد یک جزء حیای او می‌رود. چون ازدواج می‌کند جزء دیگر. چون عروسی می‌کند، جزء دیگر و چون فرزند می‌زاید نیز جزئی دیگر می‌رود و در نهایت پنج جزء حیا برای او باقی می‌ماند». در حدیثی دیگر درباره پنج جزء باقی‌مانده می‌فرمایند:«اگر زن به ناپاکی تن دهد همه حیا از بین می‌رود، اما اگر عفت ورزد آن پنج جزء باقی می‌ماند».

چنان‌که در احادیث آمده است، توان جنسی زن بر مرد برتری دارد و در مقابل، حیا و صبر او نیز بیشتر است. پس زنان با این میزان از حیا متولد می‌شوند که برای افزایش جلال و شخصیت آنان، سلامت زندگی شخصی و همچنین پاکی و سلامت جامعه ضرورت دارد؛ اما ممکن است سبک‌های زندگی، سنت‌ها و عرف‌های جامعه، حیا را کم‌رنگ کند و آسیب‌پذیری فرد و جامعه را افزایش دهد. 

 عوامل کم شدن حیا

تعریف حیا نشان می¬دهد عوامل گوناگونی می‌توانند موجب کم‌حیایی یا بی‌حیایی شوند. تغییر مفهوم حسن و قبح یکی از عوامل اساسی به شمار می¬آید. این تغییر مفهوم می‌تواند مبتنی بر معرفت و شناختی تازه، برای مثال اجتهادی از متون دینی مبنی بر کاهش حدود حجاب- فارغ از صحت و سقم آن- باشد؛ اما معمولاً این تغییر مفهوم، بیش از آنکه بر شناخت تازه مبتنی باشد، به دلیل تغییر ذائقه است. تغییر ذائقه‌ای که مبتنی بر امیال نفسانی یا سبک زندگی تازه‌ای است که به عادت تبدیل شده است. به این ترتیب بسیاری از اعمالی که بر اساس معیارهای الهی قبیح‌اند، حیای افراد را برانگیخته نمی‌کند و گاه، همین امیال نیز آنان را برای موجه‌سازی وضعیت جدید بر می‌انگیزند.

 محدود‌کردن روابط زن و مرد نامحرم به میزان ضرورت، اجتناب از شوخی‌های کلامی و اجتناب از نگاه خیره و بی‌پروا به یکدیگر، ارزش‌هایی هستند که در گذشته‌ای نه چندان دور بیشتر مردم جامعه به آن باور داشتند و از آن حیا می‌کردند. چنین موقعیت‌هایی امروز برای بسیاری از افراد جامعه عادی شده است و علی‌رغم آگاهی به قبح آن، حیا را بر نمی¬انگیزند.

یکی دیگر از عناصر حیا، وجود ناظر است که نبودن یا کم ارج و بی‌اهمیت شدن آن، میزان حیا را کاهش می¬دهد. چنان‌که گفته شد، مردم، ابتدایی‌ترین و مرسوم‌ترین ناظر هستند. کارکرد این ناظر به دو دلیل خدشه‌دار می‌شود. اگر فاعل یک عمل قبیح با نهی از منکر بیشتر مردم مواجه نشود، ترس از سرزنشی که موجب برانگیخته‌شدن حیا می‌شد، رخت برمی‌بندد و به تدریج قبح عمل در چشم مردم از میان می‌رود. ممکن است در حالت دیگر فردی اساساً اهمیتی برای نظر مردم قائل نباشد و این نه از سر اعتماد به نفس، بلکه از سر پستی نفس او باشد. مانند فردی که گدایی می‌کند و به خوارشدن خود در چشم مردم اهمیتی نمی‌دهد. در این شرایط، خود فرد نیز که ناظری در مرتبه بالاتر به شمار می¬آید، کراهتی نسبت به انجام دادن عمل قبیح ندارد. بنابراین سدهای محکمی که قرار بود در مقابل انجام دادن عمل زشت در وجود انسان باشد، فروریخته است. کسانی که از مردم حیا ندارند، به تصریح پیامبر(ص) از خداوند نیز حیا نخواهند کرد. حیای از خداوند به درک حضور و نظارت خدا و عظمت او نیاز دارد. چنان‌که در قسمت تعریف حیا آمد، مراتب اولیه این حیا، به دلیل ترس و مراتب اعلای آن به دلیل هیبت، عظمت و محبت به خداست.

فروریختن پایه‌های حیا موجب می¬شود، انسان از انجام دادن عمل زشت متأثر نشود، گستاخ و بی‌باک در حضور دیگران اعمال قبیح انجام دهد، خطای بزرگ را کوچک شمرد، بر انجام گناه اصرار ورزد، از فعل قبیح خود راضی و خردسند باشد و از آن لذت ببرد و حتی به انجام دادن خطا تجاهر ورزد و به آن افتخار ‌کند؛ به این معنی که آشکارا گناه خود را برای مردم بازگو ‌کند، در حالی‌که پیامبر، اهل تجاهر را بدترین مردم دانسته است (پسندیده، 1383).

برخی مثال‌های عینی از عوامل بی‌حیایی در جامعه امروز عبارتند از:

• افزایش فضاهای خلوت در زندگی امروز موجب کاهش نظارت دیگران می‌شود که اگر نظارت فرد بر خود و درک نظارت خداوند بر فرد ضعیف باشد، موجب کاهش حیا می‌شود. خانواده‌های گسترده به خانواده هسته‌ای تبدیل شده است و روابط خویشاوندی روز به روز محدودتر می¬شود و دخالت و نظارت افراد فامیل بر زندگی یکدیگر کمتر است. حوزه خصوصی افراد – که دیگران حق ورود به آن را ندارند- در دو بعد فیزیکی و روانی، گسترش پیدا می‌کند. استفاده از اینترنت که فضاهای خلوت را گسترش می‌دهد، رو به افزایش است. اگر چه تعالیم اسلامی برای غلبه بر این تهدید بالقوه، بحث تقویت جایگاه نظارت فرد بر خود و نظارت خدا بر فرد را مطرح می¬کند، اما به طور قطع کمتر افرادی از این تهدید به سلامت خواهند گذشت. بسیاری از احادیث، قرار گرفتن در محیط خلوت را مذمت کرده¬اند؛ امام باقر(ع) می‌فرماید: «دلیرترین حالت شیطان نسبت به انسان، هنگامی است که تنها باشد… زیرا شیطان در این حالت، بیشترین شتاب را نسبت به انسان دارد …. و آسیبی که در این حالت به کسی برسد، امیدی به برطرف شدن آن نیست، مگر آن که خدا بخواهد».

• گمنامی و زندگی در کلان‌شهرهای امروزی که افراد به ندرت یکدیگر را می‌شناسند، یکی دیگر از عواملی است که تأثیر نظارت مردم را به حداقل می‌رساند. آلوین تافر در کتاب شوک آینده به کاهش مدت و عمق ارتباط افراد در کلان‌شهرها اشاره می‌کند و معتقد است روابط ناپایدار موجب رفع محدودیت انسان‌ها می‌شود. «بیشتر مردمی که یک فرد روستایی آنان را می‌شناخت، در سراسر زندگی¬شان تغییر نمی‌کردند. یک فرد شهرنشین نیز ممکن است با گروه معینی از مردم رابطه متقابلی داشته باشد که مدت‌های مدید به طول انجامد، اما در عین حال با صدها و بلکه هزاران نفر دیگر نیز برخورد دارد که ممکن است فقط یکی دوبار آنها را ببیند و سپس برای همیشه در بوته فراموشی و بی‌نامی گم شوند». همین نوع روابط است که از نظر تافلر آزادی انسان را به همراه دارد، اما در نگاه دینی حیای مردم را کاهش می‌دهد. مهاجرت به محلی دیگر نیز گمنامی می‌آورد. بسیاری از افراد، پس از مهاجرت از شهر کوچک یا روستای محل زندگی به یکی از کلان‌شهرها، حیای خود را در انجام دادن بسیاری از کارهای قبیح از دست می‌دهند.  تافلر، گسیختن مکرر روابط انسان¬ها که نتیجه مهاجرت است را علت از میان رفتن تعهد در انسان¬ها می‌شمارد. 

• رسانه‌های صوتی، تصویری و مکتوب، به‌ویژه با محتوایی که امروز دارند، یکی دیگر از عوامل بسیار مؤثر در کاهش حیا به شمار می¬آیند. اگر چه برنامه‌هایی که در صدا و سیمای جمهوری اسلامی تولید می¬شوند حریم‌شکنی‌هایی در این زمینه دارند و رسانه‌های مکتوب و کتاب‌ها نیز علی‌رغم گذشتن از ممیزی‌ها، مطالبی منافی حیای عمومی چاپ می‌کنند، اما خطر اصلی، از محتوای شبکه‌های ماهواره‌ای، شبکه جهانی اینترنت و شبکه‌های تولید و توزیع فیلم‌های غیرمجاز ناشی می¬شود. برهنگی، سکس، خشونت و موسیقی غنائی، از عناصر اصلی پیام¬های این رسانه‌هاست و تأثیر مهلک دریافت این پیام‌ها بر حیا، روشن‌تر از آن است که نیاز به تبیین داشته باشد.

 رسول خدا می‌فرماید: «اگر کودکی حتی صدای پدر و مادرش را بیرون از اتاق خواب بشنود، سعادتمند نخواهد شد.» امروز گزارش‌های فراوان نشان می¬دهند کودکان در کانال‌های ماهواره‌ای، صحنه‌های مستهجن می¬بینند. کانال‌هایی که گاه والدین آنها را قفل می¬کنند، اما کودکان به راحتی قفل¬ها را می¬گشایند.

فاصله این سبک از زندگی و دریافت مکرر چنین محتوایی با دستور قرآنی مبنی بر غض بصر و بسیاری توصیه‌های دینی دیگر، نشان می‌دهد استفاده‌کنندگان از این رسانه‌ها، تا کجا در منطقه ممنوعه پیش رفته‌اند. متأسفانه روز به روز بر مخاطبان این رسانه‌ها در کشور افزوده می‌شود و پشت‌بام شهرهای کوچک و روستاهای ما نیز به آنتن‌های ماهواره‌ای مزین شده است. در چنین شرایطی ناگزیر بی‌حیایی در جامعه افزایش خواهد یافت. وضعیتی که همین امروز در شهرهای بزرگ به روشنی لمس می¬شود.

چنان‌که گفته شد، رسانه‌های جمهوری اسلامی نیز چنان که باید، حیا محور نیستند. بسیاری از مرز شکنی‌ها در جامعه سنتی و مذهبی کشور متأسفانه با برنامه‌های صدا و سیما آغاز شد. روابط دوستانه و نسبتاً صمیمی میان دختر و پسر دانشجو، هنگامی در سریال‌ها به نمایش درآمد که هنوز در فضای دانشگاهی کشور مرسوم نبود.

یکی دیگر از عوامل کم‌حیایی، انگاره‌های غلط مردم در حوزه تعلیم و تربیت فرزندان است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی مباحث روان‌شناختی بدون توجه به ظرافت‌های لازم در اجرا و بدون توجه به آثار منفی برخی از آن مباحث، به طور گسترده از رسانه‌هایی که بسیار مورد اعتماد مردم بود، در اختیار آنان قرار گرفت و بعضی از این انگاره‌‌های غلط را شکل داد. به این ترتیب، احترام به والدین به غلط فدای صمیمیت با فرزندان شد؛ رعایت احترام بزرگسالان و معلمان، به غلط فدای اعتماد ‌به‌ نفس و صراحت لهجه شد و در یک کلام، بسیاری از مصادیق حیا در گفتار و رفتار، به غلط به عنوان حیای حمق یا خجالت از سر ضعف در اذهان مطرح گردید و جسارت وقیحانه، به عنوان توانمندی  مثبت تحسین شد.

بر اساس آنچه تا اینجا درباره مفهوم حیا، روش‌های تربیت انسان باحیا و عوامل بی‌حیایی گفته شد، به نظر می‌رسد حرکت به سمت جامعه¬ای با حیا، به سیاست‌گذاری در سطوح گوناگون نیاز دارد. اما نباید ناتوانی یا کم‌کاری دولت‌ها در سیاست‌گذاری و اجرا، ما را از آگاه‌سازی مردم نسبت به این صفت ارزشمند انسانی غافل کند. تشریح ضرورت حیا، کارکرد آن در سلامت نفس و جامعه و از همه مهم‌تر، اعمال و عقایدی که ناخودآگاه و بر خلاف میل افراد موجب کاهش حیا می‌شود، باید به طور مصداقی و دقیق برای مردم تبیین شوند و نسبت به آن پرهیز داده شود. هر چندکارهایی در این زمینه صورت گرفته است، اما هنوز کافی نیست.

منابع:

1. مصحف شریف

2. باقری، خسرو(1378)، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران: انتشارات مدرسه

3. بانکی پور فرد، امیر حسین(1386)، حیا، اصفهان: نشر حدیث راه عشق، چاپ پنجم

4. پسندیده، عباس(1383)، پژوهشی در فرهنگ حیا، قم: سازمان چاپ و نشر، موسسه علمی و فرهنگی دارالحدیث

5. غرر‌الحکم

6. تحف‌العقول

7. اصول کافی

منبع: حوراء سال 1388 شماره 35

جستجو