اوصاف حق و باطل از نظر قرآن
الف – حق همیشه مفید و سودمند است
همچون آب زلال که مایه حیات و زندگى است، اما باطل بى فایده و بیهوده است، نه کفهاى روى آب هرگز کسى را سیراب مى کنند و درختى را مى رویانند، و نه کفهائى که در کوره هاى ذوب فلزات ظاهر مى شود. مى توان از آنها زینتى و یا وسیله اى براى زندگى ساخت، و اگر هم مصرفى داشته باشند، مصارف بسیار پست و بى ارزشند که به حساب نمى آیند، همانند صرف کردن خاشاک براى سوزاندن: باطل همواره مستکبر، بالانشین، پرسروصدا، پر قال و غوغا ولى تو خالى و بى محتوا است، اما حق متواضع، کم سر و صدا، اهل عمل و پر محتوا و سنگین وزن است.
امام موسي كاظم(ع) همانند ديگر اوصياي الهي كوشيد تا در قول و عمل به عنوان نمونه عيني و شاهد كامل الهي ظاهر شود. زندگي او سرشار از آموزه ها و درس هايي است كه مي تواند راهنماي عمل هر يك از افراد و جوامع بشري باشد. هر كسي كه بخواهد در مسير كمالي قرارگيرد و زندگي فردي و اجتماعي خود را چنان بسازد كه احساس خوشبختي كند و هرگونه اندوهي از گذشته و ترسي از آينده خويش بزدايد، مي تواند با رجوع به آن بزرگوار، خود را در اين حالت قراردهد.
از آن جايي كه در نظام موجود هستي، حق و باطل به هم آميخته است تا جايي كه باطل به سبب شرايط و مقتضياتي، بيش تر از حق جلوه گري مي كند، شناخت حق و پيروي از آن براي بيشتر مردم، دشوار و سخت است. از اين دشوارتر، عمل براساس حق و لوازم آن است. از اين رو اهل بصيرت و شناخت حقايق و صالحان و صادقاني كه براساس بصيرت و شناخت خويش عمل كنند، همواره بسيار اندك هستند.
از میان معصومان(ع) تنها پیامبر(ص) و امام علی(ع) موفق شدند مدت زمانی نه چندان زیاد، زمام حکومت را به دست گیرند و بر مردم حکمرانی کنند. با نگاهی گذرا به تاریخ بشری درمی یابیم که در دوره ها و مدت زمان محدودی فرمانروایان صالح، زمام حکومت جوامع را در دست داشته اند. از میان انبیایی که قرآن از آنان نام برده است، تنها حضرت سلیمان و داوود و یوسف تشکیل حکومت دادند و حضرت موسی(ع) هم در این راه قدم برداشت و توانست بنی اسرائیل را از چنگال فرعون نجات دهد و به سرزمینی دیگر برود و حتی حکومتی تاسیس کند.
ملاک تمییز حق و باطل از دیدگاه قرآن کریم
از نظر قرآن، انسان به طور طبیعی و فطری حقطلب است و گرایش به حق دارد، زیرا کمالگرایی و نقصگریزی در انسان، فطری و طبیعی است و از آنجایی که کمال تنها در حق یافت میشود و باطل چیزی جز نقص نیست، او به حق گرایش داشته و از باطل گریزان است.
بنابر این انسان، با توجه به ماهیت و ساختار فطریاش باید جویای حق و پیرو حقیقت باشد، راه درست را برگزیده و همیشه با حقیقت همراه و همدم باشد. و بنا بر مسئولیت و هدفی که از خلقت، برایش تعریف شده باید در درون و برون نفس خویش با تمسک به حق و مصادیق تعریف شده آن با باطل در پیکار و نبرد باشد.
ویژگیهای حق و نحوه شناخت آن
بسیاری از مواقع از خود پرسیده ام که در شرایط غبار آلود کنونی چگونه میشود حق را از باطل تشخیص داد ؟ و در صورتیکه موضوعی را حق تشخیص دادیم از کجا متوجه درستی یا نادرستی آن گردیم؟ این نخستین پرسشی است که برای تمامی حق جویان مطرح میشود. زیرا جهان آمیزه ای از حق و باطل است و باطل به سبب فریبکاری و نیرنگ بازی همواره خود را حق مطلق و محض نشان میدهد و در این دغل کاری ، کاسة داغ تر آش و کاتولیک تر از پاپ میباشد. از این رو در بسیاری از مواقع انسانها در تشخیص و شناخت حق از باطل در تردید و حیرتند.
ويژگي هاي حق و اهل آن
نخستين پرسشي كه از سوي حق جويان مطرح مي شود آن است كه چگونه حق را از باطل بشناسيم؟ زيرا جهان آميزه اي از حق و باطل است و باطل به سبب فريبكاري و نيرنگ بازي همواره خود را حق مطلق و محض نشان مي دهد و دراين دغل كاري، كاسه از آش داغ تر و كاتوليك تر از پاپ مي باشد. از اينرو مردم درشناخت حق و باطل درحيرت مي مانند.
بصیرت
در لغت، به معناى عقیده قلبى، شناخت، یقین، زیركى و عبرت آمده[1] و در اصطلاح، عبارت است از قوهاى در قلب شخص، كه به نور قدسى منوّر بوده، به وسیله آن حقایق اشیا و امور را درك مىكند؛ همانگونه كه شخص به وسیله چشم، صُوَر و ظواهر اشیا را مىبیند.[2]
بصیرت از دیدگاه قرآن و حدیث
در قرآن كریم، مشتقات «بصر» 148بار و واژه «بصیرت» دوبار تكرار شده است. به طور كلی واژه «بصر» درمتون اسلامی، گاه درباره بینایی ظاهری و حس، و گاه درباره بینایی باطنی و عقلی به كار می رود.
به تعبیر دیگر، مردم از نظر بینش به دو دسته تقسیم می شوند:
بصیرت در احادیث اهل بیت (علیهم السلام)
1- فاقد البصر فاسد النّظر
كسى كه بصيرت و بينايى ندارد فكر و انديشهاش فاسد است. (غررالحکم ترجمه محلاتی حدیث4 416)
2- ابصر النّاس من ابصر عيوبه و اقلع عن ذنوبه
بيناترين مردم كسى است كه ببيند عيبهاى خود را و باز ايستد از گناهان خود.(غررالحکم ترجمه خوانساری3061 )