تربيت جنسى: مبانى، اصول و روشها از منظر قرآن و حديث، ص: 122
و- جداسازى بستر كودكان
باتوجّه به دستورى كه در سوره نور، مبنى بر لزوم اجازه گرفتن كودكان براى ورود به اتاق والدين آمده، طبيعتا خوابيدن كودكان، در بستر والدين نيز روا نيست؛ زيرا اگر اجازه گرفتن براى نهى از ديدن صحنههاى خاص از سوى كودكان، يا ديدن
تربيت جنسى: مبانى، اصول و روشها از منظر قرآن و حديث، ص: 123
والدين درحالىكه لباس آنها پس رفته يا لباس مناسبى دربر ندارند، واجب باشد، قاعدتا خوابيدن آنها در كنار والدين- كه زمينه مساعدترى براى انحراف جنسى ايجاد مىكند- جايز نخواهد بود. ازاينرو، والدين بايد به اين امر، توجّه داشته باشند كه بستر كودكانشان را از سنّى كه قادر به اجازه گرفتن براى ورود به اتاق هستند (تقريبا از سن سه سالگى) جدا كنند و كودكان را در اتاق جداگانهاى بخوابانند.
همچنين در سنين خاصّى، بستر كودكان دختر و پسر بايد از يكديگر جدا باشد و زير يك پتو نخوابند. در اين زمينه، سه دسته روايات وجود دارد، كه سنين: شش، هفت و ده سالگى را سن جدا كردن بسترها مىدانند.
در حديثى امام على عليه السّلام مىفرمايد:
إنّه يفرّق بين الصّبيان فى المضاجع لستّ سنين.[1]
رختخواب بچّههاى ششساله بايد از هم جدا باشد.
از آنجا كه باهم خوابيدن، ممكن است باعث تماس بدنى آنها با يكديگر و شايد تحريك حس كنجكاوى آنها شود، لذا طبق اصل لزوم علاج واقعه، قبل از وقوع، پيش از آگاه شدن كودكان به لذّتهاى جنسى، بايد رختخواب آنها جدا گردد.
در حديث ديگرى، پيامبر صلّى اللّه عليه و اله مىفرمايد:
إذا بلغ أولادكم سبع سنين ففرّقوا بين فرشهم …[2]
هنگامى كه كودكان شما هفت ساله مىشوند، رختخواب آنها را از هم جدا كنيد.
نيز همين محتوا را با تعبير ديگرى مطرح كرده است:
فرّقوا بين أولادكم فى المضاجع إذا بلغوا سبع سنين.[3]
رختخواب كودكانتان را از هم جدا كنيد هنگامى كه سن آنها از هفتسالگى مىگذرد.
______________________________
(1). كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 436؛ وسائل الشيعة، ج 20، ص 231.
(2). المستدرك على الصحيحين، ج 1 ص 201؛ كنز العمّال، ج 16، ص 441، ح 45329.
(3). مكارم الأخلاق، ص 223؛ بحار الأنوار، ج 104، ص 96، ح 54.
تربيت جنسى: مبانى، اصول و روشها از منظر قرآن و حديث، ص: 123
همچنين فرمود:
الصّبىّ و الصّبىّ، و الصّبىّ و الصّبيّه، و الصّبيّة و الصّبيّة يفرّق بينهم فى المضاجع لعشر سنين.[4]
رختخواب كودكان دهساله، چه پسر با پسر، يا دختر با پسر، يا دختر با دختر باشد بايد از هم جدا باشد.
نيز فرمود:
مرّوا صبيانكم بالصّلاة إذا كانوا أبناء سبع سنين … و فرّقوا بينهم فى المضاجع إذا كانوا أبناء عشر سنين.[5]
كودكانتان را از هفت سالگى، امر به نماز كنيد و بستر آنها را از ده سالگى، از يكديگر جدا سازيد.
ملاحظه مىشود كه در احاديث براى جدا خوابيدن كودكان از يكديگر، سنهاى مختلف: شش، هفت و ده، مطرح شدهاند. در اينكه منظور از اين تفاوت سنّى چيست، مىتوان به صورت زير، احاديث را جمع كرد: اين سه حديث باهم تناقض ندارند؛ زيرا در حديث اوّل، بر شش سالگى تمام دلالت دارد و حديث دوم و سوم، بر آغاز هفتسالگى. البته باتوجّه به حديثى كه نقل شد، مبنى بر عدم جواز بوسه زدن به دختر شش سال به بالا و پسر هفتساله و تحريكپذيرى دختران در سنين كمتر از پسران، احتمال دارد حديثى كه جدا خوابيدن كودكان را در شش سالگى تبيين مىكند، به دختران اختصاص داشته باشد و حديث دوم و سوم كه هفتسالگى را مطرح مىسازد، تنها مربوط به پسران باشد.
لازم بهتوجّه است كه لزوم جداسازى بستر خواب كودكان، به جداسازى بستر آنها از يكديگر اختصاص ندارد؛ بلكه بايد بستر خواب آنها از زنان و مردان و حتى از بستر پدر يا مادر نيز جدا باشد. امام صادق عليه السّلام مىفرمايد:
يفرّق بين الغلمان و النّساء فى المضاجع إذا بلغوا عشر سنين.[6]
______________________________
(1). كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 436.
(2). النوادر، راوندى، ص 275؛ بحار الأنوار، ج 104، ص 98، ح 65.
(3). الكافى، ج 6، ص 47، ح 6؛ وسائل الشيعة، ج 21، ص 461.
تربيت جنسى: مبانى، اصول و روشها از منظر قرآن و حديث، ص: 124
رختخواب پسران نوجوان ده ساله، از بستر زنان بايد جدا باشد.
امام صادق عليه السّلام در حديث ديگرى نيز از خوابيدن دختر با پدر يا مرد با مادرش و يا دو زن يا دو مرد در يك رختخواب، نهى كرده، مىفرمايد:
لا ينام الرّجلان فى لحاف واحد إلّا أن يضطرّا فينام كلّ واحد منهما فى إزاره و يكون اللّحاف بعد واحدا، و المرأتان جميعا كذلك، و لا تنام ابنة الرّجل معه فى لحافه و لا أمّه …[7]
دو مرد، در زير يك پتو نبايد بخوابند، مگر آنكه ضرورت باشد و در آنجا جز يك لحاف، بيشتر نباشد. دو زن نيز نبايد در زير يك پتو بخوابند. همچنين دختر مرد نبايد با او يا مادرش در زير يك لحاف بخوابند.
[1] ( 1). كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 436؛ وسائل الشيعة، ج 20، ص 231.
[2] ( 2). المستدرك على الصحيحين، ج 1 ص 201؛ كنز العمّال، ج 16، ص 441، ح 45329.
[3] ( 3). مكارم الأخلاق، ص 223؛ بحار الأنوار، ج 104، ص 96، ح 54.
[4] ( 1). كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 436.
[5] ( 2). النوادر، راوندى، ص 275؛ بحار الأنوار، ج 104، ص 98، ح 65.
[6] ( 3). الكافى، ج 6، ص 47، ح 6؛ وسائل الشيعة، ج 21، ص 461.
[7] ( 1). وسائل الشيعة، ج 20، ص 347؛ بحار الأنوار، ج 104، ص 49.