نگاه امیرالمؤمنین(ع) به حکومت، نگاهی الهی است؛ نگاهی که با نگاه دنیا مدارانه و قدرت محورانه به حکومت تفاوت اساسی دارد. امام علی(ع) جهان را آفرید حضرت حق و خدا را مالک مطلق هستی می دانر؛ خداوندی که خلق را به حال خود رها نساخته است، بلکه زمینه هدایت و راهیابی اش را به کمال حقیقی از طریق بعثت پیامبران فراهم نموده است و این هدایت به سوی حقیقت تحقق نمی یابد، مگر اینکه لوازم تحقق این هدف در محیط زندگی و جامعه وجود داشته باشد.
از نگاه حضرت علی(ع) ساختار حکومت نه صرفاً به دلیل نقش آن در مدیریت امور اقتصادی و اجتماعی و تأمین امنیت و آبادانی و رفاه مردم، بلکه مهمتر از آن به دلیل نقش حکومت در شکل گیری رفتار و اخلاق جامعه و سرشت معنوی مردم، جایگاه برجسته و مهمی پیدا می کند؛ چنان که حضرت علی(ع) می فرمایند:
«الناس بامرائهم أشبه منهم بابائهم؛ مردم به زمامدارانشان بیش از پدرانشان شباهت دارند.»
هدف و غایت حکومت در اندیشه علویف اعلای کلمه حق و اعتلای همه جانبه مردم است و این بدان معنی نیست که تأمین معاش و رفاه مردم و رشداقتصادی جامعه به فراموشی سپرده شود، بلکه در پرتو همین عنایت، به بعد مادی زندگی مردمان نیز پرداخته می شود. حکومت در این چهارچوب فکری، مردم را برای همراهی و پیروی از خود و یا تأمین خواسته های حکام نمی خواهد، بلکه آنان را برای خدا می خواهد و هدف امام عادل از بسیج توده های مردم برای همراهی با حکومت، تحقق آرمانهای الهی است؛ آرمان مقدسی که محور اصلی آن اعتلای امت است.
قال النبي – صلي الله عليه و آله – : کلا، و الذي نفس محمد بيده! ان شملته الآن لتحترق عليه في النار، کان غلها من فيء المسلمين يوم خيبر.
(مدعم، از خدمتکاران پيامبر – صلي الله عليه و آله – در يکي از جنگ ها، همراه وي بود. او، در آن جنگ، به تير دشمن شهيد گشت. مسلمانان، کنار پيکر او گرد آمده، مي گفتند: بهشت بر تو گوارا باد! ولي پيامبر – صلي الله عليه و آله – سخني نمي فرمود و خشمناک به نظر مي رسيد. حاضران، علت خشم را نمي دانستند که ناگهان) پيامبر – صلي الله عليه و آله – فرمودند: نه هرگز، سوگند به خداوندي که جان محمد در دست اوست، روپوش او هم اکنون وي را در ميان آتش شعله ور خود مي سوزاند، چون او، آن روپوش را از فيء مسلمانان (بدون رعايت مقررات) در روز (جنگ) خيبر برداشته بود.
«سيره ابن هشام، ج 3، ص 354»
قال امام الرضا – عليه السلام – : ما ذِئبانِ ضارِيانِ في غَنَمٍ قَد تَفَرَّّقَ رُعاتُها بِاَضَرَّ في دينِ المُسلِمٍ مِن طَلَبِ الرّياسَة.
امام رضا – عليه السلام – فرمودند: زياني که دو گرگ گرسنه به گله گوسفندي بي چوپان مي زنند از زيان رياست طلبي در دين مسلمانان بيش تر نيست.
«بحار الأنوار، ج 73، ص 145»
قال الباقر – عليه السلام – إلي عمر بن عبد العزيز: اِفتَحِ البابَ وَ سَهِّلِ الحِجابَ وَ اُنصُرِ المُظلومَ وَ رَدِّ المَظالِمَ.
امام باقر – عليه السلام – به عمر بن عبد العزيز فرمودند: در را به روي مردم باز کن و دسترسي مردم را به خودت آسان گردان و ستمديده را ياري کن و حق ستمديدگان را به آنان برگردان.
«بحار الأنوار، ج 46، ص 346»
در كتب اهل سنّت از زبان رسول اللّه صلى الله عليه وآله وسلم آمده است :
« من سبّ أصحابي فعليه لعنة اللّه والملائكة والناس أجمعين »[1] .
هر كه اصحابم را دشنام دهد ، لعنت خدا ، فرشتگان و تمام مردم بر او باد.
در جلسه گذشته به تفصيل اين دسته از روايات را نقد كرديم . از جمله اشكالاتى كه به اين نوع از روايات وارد مىشود و تماميّت استدلال اهل سنّت را مخدوش مىكنند ، عبارت است از :
1 ـ اين فرمايش رسول اللّه صلی الله عليه وآله وسلم همانند ديگر فرامين ايشان دستورى عام و فراگير مىباشد ؛ به اين معنى كه مسلمانان حق ندارند ديگران را دشنام دهند و نبايد زبان به بدگويى يكديگر بگشايند .
آنچه در عاشورا سال شصت و یک هجری اتفاق افتاد گرچه به ظاهر یک حادثه می نمود، امّا حماسهای عظیم و تکان دهنده بود که وجدانهای خفته را بیدار کرد و خون رشادت و آگاهی را در رگها ی اُمّت اسلامی دوانید. در واقع عاشورا به مکتبی تبدیل گردید که ستمدیدگان را بر ضد ظلم شورانید. از این رو ائمه هُدی (ع) بر حادثه کربلا به عنوان برنامهای تحول آفرین، احیاگر و بسیج کننده تأکید داشتند و همواره میکوشیدند تا آن را زنده و سازنده نگه دارند.
امام خمینی (ره) که به حق در سخن و رهنمود، در قیام و عمل در حفظ میراث عاشورا اسوة بیبدیلی در تاریخ معاصر تشیع بود، میفرمود: «دستور آموزندة کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا باید سرمشق امت اسلامی باشد. قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین. عاشوار قیام عدالتخواهان با عددی قلیل و ایمان و عشق بزرگ در مقابل ستمگران کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که این برنامه سرلوحه زندگی امت در هر روز و در هر سرزمین باشد.»
اهداف وبرنامههای دشمن برای نفوذ در سازمان حکومتی پیامبرصلی الله علیه واله وسلم
قرآن همواره مسلمانان را پرهیز میدهد که از مکر شیطان و دیگر دشمنان غافل نباشند و خویشتن را برای مبارزه و دفاع آماده کنند. حتی در بسیاری موارد، انگشت اشاره به دشمن نشانه رفته و آن را معرفی میکند.
مطابق این آیات الهی، سرسختترین دشمنان اسلام یهود و مشرکاناند:
مشرکان، با پیدایش اسلام، با به راه انداختن جنگهای پیاپی و شکنجه و آزار نو مسلمانان، در صدد ایجاد موانع نفوذ اسلام در جزیرهالعرب و دیگر مناطق بود.
به شهادت تاریخ، یهودیان نیز همواره مترصد ظهور پیامبری از بنی اسماعیل بودند و نگران از فروریختن آمال بنی اسحاق در دستیابی به حاکمیت جهانی، دست به برنامهریزیهای گسترده در مقابله با قیام پیامبر آخر زمان(صلی الله علیه واله وسلم) زده بودند. آنان با شناختی که از نور نبوت و سلسله حاملان آن داشتند، اجداد پیامبر را شناسایی و ردیابی کرده در هر فرصت ممکن، اقدام به ترور و از میان برداشتن آنان کردهاند. ترور هاشم، جد اعلای پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه واله وسلم) و نیز عبدالله پدر آن بزرگوار، در زمره این تلاشها در راستای جلوگیری از پیدایش پیامبر آخر الزمان است. با امداد الهی، با میلاد پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) این مرحله از عملیات یهود، به بار ننشست و برنامهریزی برای از میان بردن رسول اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) آغاز شد.
تاریخ زندگی پیامبر اسلام(ص)، در بردارنده صفحاتی است که به این تلاش اشاره کرده است. این برنامه از دوران کودکی پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) آغاز شده بود. اما دشمن که با برنامهریزیهایی دقیق به میدان آمده بود، در هنگامه این تلاشها، احتمال عدم موفقیت را نیز پیشبینی کرده بود و در صدد نفوذ در سازمان حکومتی پیامبر نیز بود تا در وقت لازم، نفوذیان خویش را برای برنامههای معین به کار گیرد.
عناصر نفوذی دشمن هرگز ماهیت خویش را ابراز نکردند و حتی با ظاهرسازیهای دروغین تا رأس هرم قدرت نیز پیش رفتند. هر چند این افراد ردپایی از خویش به جای گذاشتهاند و میتوان در تاریخ نفوذ آنان را اثبات کرد، (1. در جنگ تبوک، گروهی از منافقان در صدد قتل پیامبر(ص) برآمدند و خداوند از توطئه آنان پرده برداشت. حذیفه بن یمان، صحابی وفادار رسولالله، این منافقان را دیده و شناخته است. ر.ک: شیخ صدوق، الخصال، ص 499؛ الخرایج و الجرایح، ج 1، ص100.) اما آنان توانستند کار خویش را به درستی پیش برده و همچنان قلوب عوامالناس را همراه خود سازند و بیعت و حمایت آنان را پس از رسول(ص) به دست آورند. بسیاری از اطرافیان پیامبر(ص) آستانه تحمل و پذیرش حقیقت را نداشتند؛ بنابراین رسوا ساختن آنان نیز کاری از پیش نمیبرد.
ولایت فقیه مجری عدالت اجتماعی در دوران غیبت حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) ولایت فقیه را به عنوان نظریه عدالت اجتماعی مطرح می کردند و اگر همه شئون اجتماعی بر مدار ولایت فقیه شکل وآن ولایتی که امام می فرمودند که شعبه ای از ولایت مفوضه ی نبی اکرم(ص) است ، شکل بگیرد […]
ولایت فقیه و قانون اساسی : یکی از مسایلی که معمولأ در بحث ولایت فقیه مطلقه فقیه مطرح میشود مسأله رابطه ولایت فقیه با قانون اساسی است که در واقع به تبیین روشن تر «مطلقه» در ولایت فقیه مربوط می شود و به همین دلیل منطقأ بایددر همان قسمت قبلی که بحث ولایت مطلقه را […]
الف:عمل به قران إِنَّ اَلدُّنْیَا لاَ تَذْهَبُ حَتَّى یَبْعَثَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَجُلاً مِنَّا أَهْلَ اَلْبَیْتِ یَعْمَلُ بِکِتَابِ اَللَّهِ لاَ یَرَى فِیکُمْ مُنْکَراً إِلاَّ أَنْکَرَهُ .امام باقر علیه السلام فرمودند: دنیا از میان نمی رود تا اینکه خداوند مردی از ما اهل بیت را بر انگیزدکه به کتاب خدا عمل می کند هیچ کار زشتی را میان […]
الف. استحاله فرهنگی در عصر عثمان
خط و مشی سقیفه این بود که به تدریج بی دینی و انحراف و فساد را در جامعه ترویج دهد و جامعه اسلامی را استحاله فرهنگی کرده و اسلام ویروسی را جایگزین اسلام نبوی کند. این امر میسر نیست مگر با حاکمیت فاسقان؛ چرا که حکام به آسانی می توانند در جامعه بی دینی و فساد و کجی را حاکم کنند. فاسدترین افراد، بنی امیه هستند که سرسخت ترین دشمن اسلام و پیامبرند. امیر مومنان(ع) درباره آنان فرمود: سوگند به خدایی که دانه را شکافت و خلایق را خلق نمود، آنان اسلام نیاوردند، بلکه تظاهر به اسلام نمودند و کفر خویش مخفی کردند تا وقتی یارانی یافتند به دشمنی با ما برگردند. پیامبر اسلام، فساد دین و هلاک امت را به دست بنی امیه می دانست و مردم را از پذیرش حاکمیت آنان نهی می کرد و وقتی در خواب دید که بنی امیه چون میمون از منبرش بالا می روند، هرگز تا آخر عمرش نخندید و پیوسته محزون بود. پس بنی امیه برترین مهره برای اجرای سیاست سقیفه و از بین بردن دین نبوی هستند.این فرصت برای ابوبکر فراهم نبود که آنان را به بدنه حکومت تزریق کند؛ چون هنوز صحابه زنده هستند و گفتارهای پیامبر(ص) درباره بنی امیه، هنوز در گوش آنان طنین انداز است.
در عصر عمر و فتح بلاد، تازه مسلمانان سرزمینهای فتح شده،از سابقه بنی امیه بی خبر بودند. بنابراین عمر آنها را در این مناطق به کار گرفت و شام را به دست آل ابی سفیان سپرد.
در روزگار امام علي عليه السلام هرچند كه برخي از مسؤوليتها متداخل باهم بوده انداما نوع پرداختن اما به مسائل به گونه اي بوده است كه وجود يك سازمان تشكيلاتي منسجم ونيرومند در مجموعه اندام آن محسوس بوده است.
تشكيلات ودواوين امام علي عليه السلام
آنگاه كه ازسازمان سخن مي گويييم،ناظربه وجود دستگاه (سيستم)عمل كننده اي هستيم كه قسمت هاي اصلي وفرعي دارد وهمه قسمت ها با يكديگر وبا هدف غايي دستگاه متناسبند.مديران براساس اقتضاي هدف غايي دستگاهشان مي توانند كيفيتي به آن بدهندكه به طور خودكار چنين عمل كند. لذا اينكه در يك دستگاه قضايي عدالت محور چه كيفيتي بايد برآن مجموعه سايه افكنده باشد،بحثي در سازمان آن است.