قسمت اول مقاله
چکیده
این مقاله درصدد است تا ضمن بررسی جایگاه و نیز ضرورت بحث از تفاوتهای زن و مرد، ابتدا به این سؤال پاسخ دهد که آیا تفاوتهای جسمی و روانی قابل توجه، میان زن و مرد وجود دارد؟
پس از روشن شدن این مطلب، به بررسی این مسأله پرداخته میشود که آیا در برنامهریزیها جعل قوانین، تعیین الگوهای فردی و اجماعی و … میبایست به این تفاوتها توجه نمود و آنها را دخیل کرد؟
بدین منظور، تلاش شده است تا به دیدگاههای موجود در خصوص بحث تفاوتها، محدوده تفاوتها در جسم و روان زن و مرد، ادله اثبات تفاوتها، حکمت جعل تفاوتها و نیز بایستههایی که میبایست بر پایه پذیرش تفاوتها، در سیاست گذاریها، برنامهریزیها و اجرای قوانین لحاظ شود، به صورت اجمالی پرداخته شود.
1- مقدمه
با نگاهی به طبیعت و ویژگیهای تکوینی زن و مرد، با اندکی تأمل میتوان به اشتراکات فراوان، در کنار برخی تفاوتهای موجود میان آنان پی برد. چرا که زن و مرد به عنوان دو صنف از یک نوع، به واسطۀ برابری در انسانیت و خلقت مشترک، در تمام ویژگیهایی که مقوم انسانیت انسان است، کاملاً با یکدیگر مساوی و یکسان میباشند.
نظر به آموزههای دینی و احکام تشریعی نیز حاکی از آن است که احکام شرعی مشترک میان زن و مرد، بسیار بیشتر از احکام متفاوت آنان میباشد. حتی در اغلب موارد اختلاف در احکام، هر یک از زن و مرد در اصل حکم با یکدیگر برابرند و تمایز صرفاً در جزئیات مربوط به آن احکام است.
از مجموع ویژگیهای تکوینی و تشریعی زن و مرد میتوان دریافت که آنان در انسانیت همسان بوده و بر اساس یک هدف مشترک آفریده شدهاند و صرفاً در مقومات جنسیت – یعنی زنانگی و مردانگی- و احکام مربوط به آن، میان این دو صنف، تفاوت میباشد. لذا تکلیف الهی به هر دو تعلق گرفته و اما نوع تکلیف ممکن است به واسطۀ جنبههای متفاوت آنان، متمایز از یکدیگر باشد.[1]
این نوشتار تلاش میکند تا ضمن بررسی ضرورت شناخت تفاوتهای موجود میان زن و مرد، طبیعی و یا برساختۀ اجتماع بودن این تفاوتها را تنقیح نموده، انواع و محدودۀ تفاوتها را مورد کنکاش قرار دهد.
همچنین ضمن بررسی تأثیر تفاوتها در ساختهای گوناگون حیات آدمی، نسبت به آثار بی تفاوتی نسبت به این تدبیر حکیمانۀ خالق هستی هشدار دهد و در پایان، بایستههای استفادۀ مناسب از تفاوتها در مسیر کمال و قرب الهی را مورد توجه قرار دهد.
این نکته شایان ذکر است که تلاش شده تا رویکرد غالب در بخشهای گوناگون، ارائه مباحث کاربردی و مؤثر در شئون روزمرۀ زندگی باشد و حتی المقدور از استدلالات نظری و مباحث فاقد کاربرد علمی پرهیز شود.
2- ضرورت بحث
آنچنان که در بحث دیدگاههای مربوط به تفاوتها خواهد آمد، کمتر موضوعی همچون بحث از تفاوتها و آثار آن، کانون توجه شاخههای متعدد علمی قرار گرفته و این چنین مورد نقض و ابرام و نیز منشأ تحولات در دهههای اخیر گشته است. پیوند مستحکم موضوع تفاوتها با دو مبحث اساسی «نقشها» و «حقوق»، مستمسکی برای کسانی بود که میخواستند از طریق نفی تفاوتها، به نفی هرگونه تمایز نقش و تفاوت حقوقی میان زن و مرد بپردازند.
بی شک یکی از مبانی مهم و اصلی جریان تشابه محور و به تعبیر دیگر، فمینیستها در ادوار مختلف تاریخ خصومت این جریان با طبیعت و آموزههای دینی، مسألۀ تفاوتها بوده است. میزان القائات آنان به حدی بوده است که افکار عمومی حتی در متن جوامع اسلامی، یکسانی کامل زن و مرد در تمام حوزهها را تا حدود زیادی پذیرفتهاند و به جز معدود تفاوتهای جسمی، این دو صنف را کاملاً همسان انگشاتهاند. چنین شده است که تعاریف زنان از زن بودن[2] و مردان از مرد بودن خویش، دچار تغییر جدی گشته و تفکیک نقش[3] و وظایف میان آن دو در خانه و اجتماع، تمسخر آمیز جلوه نموده و احکام متفاوت میان زن و مرد، مربوط به عصر و شرایط خاص دانسته شده و اکنون همۀ آنها قابل تغییر میباشد.
حال چنانچه فراتر از جنبههای شعاری و لقلقههای زبانی، برای خالق عالم هستی حقیقتاً از اعماق جان، حکمت، تدبیر و قدرت قائل باشیم و نظام حاکم بر جهان را ناشی از برنامۀ از پیش طرح ریزی شده و و بر اساس نظام احسن بدانیم که همه چیز در آن، حکیمانه و در جایگاه مناسب خویش است، آثار و نتایج نفی و اثبات تفاوتهای طبیعی و تشریعی روشنتر میگردد. اگر تدبیر خلقت، ویژگیهای هر یک از زن و مرد و تناسب آن با سایر سنتها و ویژگیهای حاکم بر عالم هستی را در قدر و اندازۀ دقیق و مشخص تنظیم کرده باشد واز کنار هم قرار دادن قطعات این پازل، قرار باشد «انسان کامل» تصویر شود، وضعیت اسفبار کنونی بشر انسان محور و بریدۀ از آسمان، به خوبی نمایشگر تفاوت تدبیر او با تدبیر و تقدیر قادر متعال میشود. اگر انسان غربی، به بهانۀ رفع تفاوتها، تلاش مینمود تفاوتهای میان دو صنف زن و مرد را بردارد، به گواهی گزارشات خود آنان، آنچه اکنون حاصل شده است، حرکت به سمت برداشته شدن تفاوت در مرزهای انسانی و حیوانی است.[4] اهمیت این مسأله آنجا دانسته میشود که بدانیم امروزه، اکثریت قریب به اتفاق برنامه ریزیها، الگوها و تحولات در جهان معاصر، بر مبنای نفی تفاوتهای زن و مرد و نیز عدم دخالت تفاوتها در شئون مختلف طرح ریزی شده است. لذا به جرأت میتوان گفت که چنانچه خالق هستی و آموزههای دینی او به گونهای تصویر شده باشد که تفاوتهای زن و مرد، از بازیگران اصلی این سیستم باشند، تنها با تحلیل درست از دیدگاه تفاوت محوری و بررسی آثار و کارکردهای آن، خواهیم توانست از هضم شدن در برنامهای مغایر با اغراض الهی، جلوگیری نمائیم.
بی شک اختلاف دو دیدگاه «تفاوت محور» و «تشابه محور»[5] در تصویر انسان و جامعه آرمانی، آن چنان زیاد و جدی است که تعریف و انتظاری که هر فرد از خود و جامعۀ انسانی از افراد آن جامعه در تفکر تشابه محوری دارد، با تعریف و انتظار دیدگاه تفاوت محور، کاملاً متفاوت است.
3- مفهوم شناسی تفاوتهای زن و مرد
در زن و مرد، شاهد دو دسته تفاوت میباشیم. برخی خاستگاهی محیطی داشته و حاصل تربیت اجتماعی و مربوط به ویژگیهای فرهنگی بوده و لذا در اعصار گوناگون، تفاوت کرده است.[6]
دسته دوم، تفاوتهایی هستند که خاستگاه طبیعی داشته و تفاوتهایی ذاتی و نه عرضی میباشند. بدین جهت، گذشت زمان خللی در آن ایجاد نمیکند. البته این بدان معنا نیست که چنانچه طبیعی بودن یک تفاوت میان زن و مرد اثبات شد، نتوان هیچ مورد استثنایی برای آن پیدا کرد.[7] ضمن آنکه تفاوتهای تکوینی گر چه ناشی از خاستگاهی طبیعیاند ولی در برخی از آنها، این امکان وجود دارد که عوامل تربیتی و محیطی، آن ویژگیها را تضعیف یا تشدید کنند.[8]
4- دیدگاههای مربوط به تفاوتها
همانگونه که شهید مطهری در کتاب «نظام حقوق زن در اسلام»،[9] به خوبی تنقیح نمودند، در برخورد با مباحث زنان و تفاوتهای آنان با مردان، دو دیدگاه اساسی وجود دارد. عدهای خصوصاً در دنیای غرب، تلاش میکنند میان زن و مرد از لحاظ قوانین، مقررات، حقوق و وظایف، وضع واحد و مشابهی بوجود آورندو تفاوتهای طبیعی و غریزی زن و مرد را نادیده بگیرند. از این تفکر، به دیدگاه «تشابه محوری» تعبیر شده است. برخی دیگر خصوصاً با عنایت به آموزههای اسلام، معتقدند که زن و مرد در جهات متعددی با یکدیگر تفاوت دارند و خلقت و طبیعت، آنها را یکنواخت نخواسته است و لذا از لحاظ بسیاری از حقوق، تکالیف و مجازاتها، وضع مشابهی ندارند. این دیدگاه به «تفاوت محوری» نامیده میشود.
اختلافات گوناگون میان ادیان مختلف، نهضتها و جنبشهای اجتماعی و نظریه پردازان علوم اجتماعی و فلاسفه، در نگاه به تفاوتها و محدودۀ آن را میتوان در شدت و ضعف اعتقاد نسبت به این دو دیدگاه اساسی تحلیل نمود. بررسی تفصیلی این اختلافات از حوصلۀ این مقال بیرون است ولیکن به اختصار، به برخی از آنها اشاره میگردد:
بطور نمونه، در میان اندیشههای یهودیت و مسیحیت، که دیدگاه کم و بیش مشابهی در خصوص خلقت و ویژگیهای زن و مرد دارند، میتوان تفاوتهای آشکاری در ویژگیهای طبیعی، احکام دینی و جایگاه زن و مرد یافت.[10]
در میان اندیشمندان نامدار غربی نیز، «بقراط حکیم»، طبیعت زنان را مرطوب، اسفنجی و سرد و مرد را دارای طبعی خشک و گرم میدانست.[11] افلاطون، وضع مقررات سهل گیرانهتر را برای زنان، با توجه به ضعف نسبی آنان میپذیرد.[12] ارسطو نیز معتقد است که: طبیعت، استعدادهای مختلفی به زن و مرد ارزانی داشته، نقشها و جایگاههای مختلفی برای آنان رقم زده و حقوق متفاوتی نیز مقرر ساخته است. فضایل اخلاقی زن و مرد نیز در بسیاری موارد مختلفاند، چنانکه یک ویژگی برای مرد فضیلت اخلاقی به شمار میآید، اما برای زن چنین نیست.[13]
بطور خلاصه می توان تاریخ اندیشۀ غرب را چنین تصویر کرد که تا قرن هفدهم، تقریباً تمامی اندیشمندان غربی، به وجود تفاوتهای طبیعی میان زن و مرد اذعان داشتند، اما کم کم در قرن هفدهم، این تمایزها مورد تردید قرار گرفت. این روند تا اواخر قرن هجدهم ادامه یافت و از اوایل قرن نوزدهم، مجدداً این تفاوتها برجسته شد. پس از آن ، با روی کار آمدن موجهای سه گانه فمینیستی[14] تفاوتهایی در نوع نگاه به تفاوتها بوجود آمد.
در قرن نوزدهم، فمینیستهای موج اول، قد علم کردند که بر تفاوتهای زن و مرد صحه میگذاشتند ولی منشأ بسیاری از مشکلات از جمله خشونتها و جنگها را همان روحیات مردانه دانسته و بر ضرورت حضور ویژگیهای زنانه از جمله صلح دوستی و عاطفه ورزی در اجتماع، تاکید میگردند. فمینیستهای موچ دوم که اغلب آنان، مدافع برابری زن و مرد بودند، تلاش میکردند تفاوتهای زن و مرد را صرفاً در برخی تفاوتهای جسمی دانسته و بقیه تفاوتها را بر ساختة اجتماع و نظام مرد سالار بدانند. پس از آنکه یافتههای علوم تجربی، طبیعی بودن بسیاری از تفاوتها را اثبات کرد و موجب نقض دیدگاه فمینیستهای موج دوم گشت، فمینیستهای موج سوم ظهور کردند که بر تفاوتهای بیشتری مهر تأیید میزدند.[15]
در علوم مختلف نیز میتوان ردپای بحث تفاوتهای تکوینی زن و مرد را یافت. از جمله شاخههای علوم که این بحث را کانون توجه قرار داده میتوان به زیست شناسی اجتماعی، روانشناسی، علوم سیاسی، فلسفه حقوق، علوم تربیتی، علم اخلاق، جرم شناسی، جامعه شناسی اقتصاد و … اشاره کرد. بطور نمونه زیست شناسان عوامل زیستی و ژنتیکی، روان شناسان علاوه بر عوامل زیستی، عوامل روان شناختی همچون گرایشها و تمایلات و جامعه شناسان، فرهنگ و سنن اجتماعی را مهمترین عامل و منشأ ایجاد تفاوتها میدانند. پس از پذیرش تأثیر این عوامل، هر یک قائل به آثار خاص، اعتبار و نیز قابلیت تغییر آنها یا عدم تغییر آنها میشوند.
5- محدودۀ تفاوتها
در یافتههای علوم اجتماعی و در میان اندیشمندان و نیز در آموزههای دینی، اختلافات فراوانی در حدود و ثغور تفاوتها به چشم میخورد. گذشته از بحث تفاوتهای جسمی که اصل تفاوت، غیرقابل انکار میباشد، در مبحث تفاوتهای روحی و روانی، برخی معتقدند که اصلاً تفاوتی وجود ندارد. برخی دیگر از وجود تفاوتهای روحی و روانی حکایت کرده ولی دامنۀ آنرا خیلی عمیق و تاثیر گذار نمیدانند. برخی دیگر تفاوتها را بسیار عمیق و موثر در شئون مختلف میدانند.
تفاوت در ساختمان بدنی و متوسط قد و وزن و حجم مغز، تفاوت در خلقیات، خلاقیتهای هنری، میزان تحمل پذیری، آستانۀ تحریک پذیری، نوع خردورزی، جنبههای زیبایی شناختی و ….همگی در دایرۀ تفاوتهای زن و مرد جای میگیرند. لذا صرف نظر از تفاوتهایی که اصولاً خاستگاه اجتماعی دارند، تفاوتهای طبیعی در جسمیت، ذهنیت، احساسات و رفتارها نیز موجب تمایز زن و مرد از یکدیگر میشود.[16]
در یک تقسیم بندی، میتوان تفاوتها را به تکوینی و تشریعی تقسیم کرد. از آنجا که تفاوتهای تشریعی، چندان قابلیت نقض و ابرام ندارد و مورد اتفاق علمای دینی است، تلاش میکنیم تا محدودۀ تفاوتهای تکوینی را مورد بررسی قرار دهیم.[17]
برخی تفاوتهای تکوینی دایرۀ اثر محدودی داشته و برخی دیگر، چنان تأثیر گذار است که عرصههای مختلف حیات را تحت تأثیر قرار میدهد. تفاوتهای تکوینی را میتوان به تفاوتهای جسمی و روانی تقسیم نمود که در این بخش، تنها فهرستی از این تفاوتها که در علوم اجتماعی اثبات گردیده، ارائه میشود:
1-5 : تفاوتهای جسمی
علوم تجربی از جمله زیست شناسی، تفاوتهای جسمی فراوانی میان زن و مرد را به اثبات رساندهاند که به برخی از آنها اشاره میشود:
· اختلاف در کروموزومها
در دنیای رحم، اختلاف اساسی زن و مرد آغاز میشود. سلول جنسی ماده، همواره دارای کروموزوم x است اما سلولهای جنسی نر، گاه کروموزوم x و گاه کروموزوم y دارند. بطوریکه پس از انعقاد نطفه تنها از طریق کروموزومها میشود تشخیص داد که جنین دختر است یا پسر.[18]
· دستگاه تولید مثل
در مردان، کار اصلی بیضه، ساخت اسپرم و تولید هورمونهای جنسی مردانه است. در دوران بلوغ ترشح هورمونهای جنسی از بیضهها افزایش مییابد و سبب رشد سریع اندامهای مختلف بدن و تکامل دستگاه تولید مثل مرد و رویش موی صورت، بم شدن صدا و … میشود.[19] در زنان، دستگاه تناسلی از تخمدانها، لولههای رحم، و مهبل تشکیل شده است و تخمکگذاری حدوداً دو سال پس از نخستین قاعدگی انجام میشود.[20]
وجود قاعدگی، حاملگی، زایمان و یائسگی از تفاوتهای دستگاه تناسلی زنان با مردان است. همچنین تفاوتهای موجود میان اسپرم (سلولهای جنسی نر) و تخمک (سلول جنسی ماده) از لحاظ شکل، اندازه، تعداد، تحرک و عمر، از دیگر تفاوتهای میان دستگاه تناسلی زن و مرد است.[21]
· تفاوت در هورمونهای زن و مرد
تفاوت در میزان تولید هورمون تستوسترون از تفاوتهای دیگر میان دو جنس است. بطوریکه افزایش تستوسترون و دفع استروژن موجب ایجاد صفات مردانه و کاهش تستوسترون، موجب ایجاد صفات زنانه است.[22] تولید پروتئین در اثر ترشح تستوسترون، موجب ایجاد ماهیچهها و عضلات قویتر و استحکام استخوان در مردان است.[23]
بر خلاف استروژن که آرامش بخش است، افزایش تستوسترون، حالات تهاجمی و پرخاشگری را برمیانگیزاند.[24]
هورمون استروژن موجب زیبایی اندام و لطافت، نرمی پوست و تنظیم انحناهای خاص اندام زنان و تنظیم تغییرات دورهای رحم میشود.[25] همچنین عامل کوتاهی قد و انعطاف و نرمی مفاصل زنان نسبت به مردان است.
همچنین هورمون پروژسترون که هورمونی زنانه است، در آرامش بخشی و پیدایش احساس صلح و آرامش زنان در زمان بارداری و هورمون پرولاکتین در ترشح شیر و ایجاد رفتار مادرانه، موثر است.[26]
· سایر تفاوتها
پسران در فعالیتهایی که نیاز به مهارتهای حرکتی دارد، برتر از دختران هستند. در برابر، رشد جسمی دختران زودتر از پسرهاست و در برابر بیماریها مقاومترند و کمتر از پسران آسیب میبینند.[27] چشمان مردان بزرگتر از زنان است و برای دیدی تونل مانند و دور طراحی شده است، اما دایره دید زنان وسیعتر از مردان بوده و در یک لحظه میتوانند چیزهای بیشتری را در میدان دید قرار دهند.[28] حس شنوایی در زنان قویتر است و صدای آنان نازکتر از مردان است.[29]
دختران زودتر از پسران سخن گفتن را شروع میکنند اما پسرها زودتر از دخترها راه میافتند.[30]
2-5 : تفاوتهای روانی
گر چه دامنه تفاوتهای روانی زن و مرد بسیار وسیع است، اما از باب نمونه، به برخی از آنها اشاره میشود:
پسران در پردازش اطلاعات فضایی و ریاضیات، بویژه در هندسۀ تجسمی موفقتر از دختران هستند و دختران در فراگیری زبانهای خارجی و امور ظریف و هنری، توانمندتر از پسران میباشند.[31] مردان در دریافت و شناخت مفاهیم انتزاعی و کلمات مجرد برتری دارند.[32]
گسترۀ منطقهای از مغز که در هنگام درگیری زنان با خاطرات غم انگیز فعال میشود، هشت برابر مردان است و مغز مردان به گونهای طراحی شده که اطلاعات را منظمتر و مرتبتر دستهبندی میکند.[33] مغز پسران برای واکنش به اشیاء و اشکال و مغز دختران برای حساسیت در برابر انسانها و چهرهها طراحی شده است.[34]
رنج و عزا در جنس زن، بیشتر با گریه و افسردگی ظاهر میشود و برای آنان، موضوعات جزئی به اندازه موضوعات بزرگ، مهم است. عاطفه و هیجان در زن و پرخاشگری و استقلال طلبی در مرد بیشتر است.[35]
شکلگیری هویت دختران، تنها برای استقلال شخصیت نیست، بلکه برای همکاری و صمیمیت و مراقبت از دیگران نیز هست. در حالی که هویت پسران از اساس برای استقلال و رقابت و فردیت شکل میگیرد.[36]
گفت و گو و تبادل نظر برای پسران، وسیلهای برای انتقال پیام است اما برای دختران، بیشتر ابزاری برای ارتباط عاطفی و همدلی است.[37]
زن دوست دارد شنونده داشته باشد و زمانی که ناراحت،خسته و ناامید است، نیازمند نوازش و احساس دوستی است.[38] از دورۀ کودکی، خودنمایی در جنس زن بیشتر به چشم میخورد و با آرایش ظاهر و پوشیدن لباس زیبا به لذتی وصف ناپذیر دست مییابد.[39] در بازیهای گروهی، دختران کمتر از پسران به وضع قوانین تمایل دارد و بیش از آنان رعایت مقررات را برای همدلی با اعضای گروه نادیده میگیرند.[40]
مادران به طور طبیعی با بچههای خود زیادتر صحبت میکنند؛ به صدای بچهها حساسترند و با شنیدن صدای نوزادانشان غدد شیری آنان تراوش میکند. آنچه را پدران، در رابطه با فرزندانشان باید بیاموزند، مادران به طور طبیعی دارا هستند.[41]
جنس مذکر عصبانیت خود را غالباً به صورت خشونتهای فیزیکی اعمال میکند و به رقابت میل بیشتری دارد، اما زنان عصبانیت خود را بیشتر به شکل غیرمستقیم، یعنی مقاومت منفی که گاه به شکل قهر، کینه توزی، سکوت یا شایعه پراکنی است، ظاهر میسازند.[42]
6- نتیجهگیری:
مساله تفاوتهای زن و مرد یکی از مهم ترین مسائل در تنظیم روابط اجتماعی و به ویژه خانواده است که اندیشمندان فراوانی بر ضرورت توجه به این تفاوتها تأکید کردهاند. در بررسی موارد تفاوتهای زن و مرد به تفاوتهای فراوان جسمی، روحی و روانی میان زن و مرد دست مییابیم – که به برخی از آنها اشاره گردید- و همه این موارد میبایست در قانونگذاری و برنامهریزی مورد توجه قرار گیرد.
پاورقی های قسمت اول :
[1] . درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، محمدرضا زیبایی نژاد و محمدتقی سبحانی، ص 63.
[2] . تعریف هر یک از زن و مرد از خویشتن خویش و پاسخی که به پرسش «من کیستم؟» و «من چیستم؟» میدهد تا بوسیله آن از جنس مقابل متمایز شود، «هویت جنسی» نام دارد. بحث تفاوتهای طبیعی بصورت جدی در هویت جنسی زن و مرد اثر گذار است. (ر.ک: حمید عضدانلو، آشنایی با مفاهیم جامعه شناسی، ص 683).
[3] . آنچه که فرد برای شناساندن خود به منزله یک پسر یا دختر میگوید یا انجام میدهد، «نقش جنسی» نام دارد. (ر.ک: ناصر بی ریا و دیگران، روان شناسی رشد، ص 1001).
[4] . به تعبیر خانم «تونی گرنت»: «زن امروزی مردی بدلی است، بامردان حقیقی در جنگ است و به همین علت، آشفته و ناآرام است» (زن بودن ، ص 16)؛ «زنان سعی میکنند تا از مردان تقلید کنند. بسیاری از آنها در تلاش برای مرد بودن، ناشیانه به تقلید از زبان و رفتار مردان طبقات پست دست میزنند…در خلال دهههای شصت و هشتاد، زنان مانند کارگران بار انداز صحبت میکردند، آنها نه تنها مثل مردان کار میکردند بلکه همچون آنها رفتار میکردند…» (همان، ص 90)؛ «زن امروزی سهل و آسان شده و پیوسته در دسترس است» (همان، ص 70).
[5] . به تفاوت این دو تفکر در بحث مربوط به دیدگاههای مربوط به تفاوتها، پرداخته خواهد شد.
[6] . فمینیستها برای نشان دادن و متمایز ساختن تفاوتهای طبیعی و بیولوژیک از تفاوتهای محیطی و اجتماعی، به ترتیب از دو واژه جنس (sex) و جنسیت (Gender) بهره میگیرند.
[7] . بطور نمونه، چنانچه پذیرفتیم که جمجمه مردان بزرگتر از زنان است، اگر در یک زن یافت شد که جمجمه او بزرگتر از جمجمه مردان است، این مورد استثنایی موجب غیر طبیعی شدن این ویژگی نمیشود. لذا تفاوتهای طبیعی، «غالباً» در صنف مردان و زنان بصورت متفاوت وجود دارد.
[8] . مثلاً در برخی کشورها، زنان برای حضور در پستهای مدیریتی و مناصب سیاسی، با تزریق هورمونهای مردانه تلاش میکنند تا با غلبه بر احساسات خود، بتوانند صلابت و در برخی مواقع خشونت لازم برای پیگیری امور را کسب نمایند.
È[9] . شهید مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 120.
[10] . بطور مثال در یهودیت، به تفاوت اساسی میان قوای جنسی زن و مرد اشاره و بیان شده است که: در روابط جنسی، مرد عضو فعال و خودبین است و همیشه این خطر وجود دارد که شهوتش طغیان کند، اما زنها نقش درون گرا و منفعل دارند. شهوت زن مخفی است اما تمایلات جنسی او بیش از مرد است و به همان شدت و حتی بیشتر میتواند بروز کند. (ر.ک: جین هولم و جان بوکر، زن در ادیان بزرگ جهان، ترجمه علی غفاری، ص 213) و یا اینکه پدر موظف است به فرزند پسرش تورات بیاموزد اما دختران از خواندن تورات معافند. (همان، ص 201) و یا در مسیحیت آمده است که حوا از دنده چپ آدم آفریده شده و لذا مرد بر زن تسلط دارد (رساله دوم پولس: 13/14) و زنان اجازه ندارند به مردان تعلیم دهند یا بر آنها مسلط باشند (رساله اول: 2/11)
[11] . بنوات گری، زنان از دید مردان، ترجمه محمد جعفر پوینده، ص 21.
[12] . ر.ک: سوزان مولیر آکین، زن از دیدگاه فلسفه سیاسی غرب، ترجمه نوری زاده، ص 75-106.
[13] . همان، ص 107-139. همچنین توماس آکویناس، بزرگترین فیلسوف مسیحی قرون وسطی، زن را در قیاس با مرد، از نظر جسم ، عقل و اراده، موجودی ضعیفتر و ناپایدارتر و از لحاظ میل شهوانی، قویتر میداند. (ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم طاهری، ج 4، ص 211).
[14] . موج اول فمینیسم از 1780 تا 1920 ادامه داشت و اعتراض به اختصاص ارزشهای مدرنیته به مردان و تقاضای فرصتهای برابر تحصیلی ، سیاسی و…از شعارهای اصلی آنان برد. موج دوم فمینیسم از 1960 تا 1980 به طول انجامید. اعتقاد به ضرورت براندازی نظام مردسالار و جنس برتر بودن زنان از نکات اصلی موج دوم بود. در موج سوم که از 1980 آغاز شده است، تفاوتهای طبیعی زن و مرد پذیرفته شده و ضرورت استفاده از ویژگیهای منحصر به فرد زنان و رسیدن به جایگاه واقعی، طلب میشود.
[15] . برای مطالعه بیشتر رک به: حمیرا مشیرزاده، «فمینیسم،از جنبش تا نظریه اجتماعی»؛ نرجس رودگر، «فمینیسم؛ تاریخچه، نظریات گرایشها و نقدها».
[16] . گر چه زن و مرد در بسیاری از احکام با یکدیگر مشترکند ولیکن در آموزههای دینی تفاوتهایی میان زن و مرد ذکر شده است. بطور نمونه: زنان بیش از مردان باید حجاب خود را رعایت کنند و میبایست موهای سر و گردن و زیبایی بدن و زینت خود را از نامحرم بپوشانند (نور، 31؛ احزاب، 33) همچنین نفقه ومهریه زن بر عهده شوهر است و زن در قبال تأمین اقتصادی خانواده وظیفهای بر عهده ندارد. (بقره، 223، 236و 237) مرد بر خلاف زن میتواند با رعایت عدالت، تا چهار همسر دائمی اختیار کند (نساء 2) و….
[17] . همان.
[18] . ریتا ال اتکینسون و دیگران، زمینه روانشناسی هیلگارد، ترجمه محمد تقی براهنی و دیگران، ج 1، ص 678-679.
[19] . جمعی از نویسندگان، کتاب زن، ص 31.
[20] . آرتور گایتون، جان هال، فیزیولوژی پزشکی، ج 2، ص 1512.
[21] . بطور مثال، زن در دوران باروری، هر ماه یک تخمک آزاد میسازد و در حدود پنجاه سالگی، تخمک گذاری پایان مییابد. در هر حالی که مرد در هر بار انزال، حدود چهارصد میلیون اسپرم تولید میکند که تا اواخر عمر ادامه دارد. (آرتور گایتون و جان هال، فیزیولوژی پزشکی، ج 2، ص 1512)
[22] . جمعی از نویسندگان، کتاب زن، ص 74.
[23] . توده عضلانی بدن مرد، بطور متوسط، پنجاه درصد بیشتر از زن است. همچنین استخوان جمجمه مرد، بزرگتر و ضخیمتر از جمجمه زن است. (حسین لطف آبادی، روان شناسی رشد، چ 2، ص 68)
[24] . آرتور گایتون و جان هال، فیزیولوژی پزشکی، ج 2، ص 1578. تستوسترون همچنین موجب می شود پس از بلوغ، نیاز به نوازش و در آغوش کشیده شدن در پسران کم شود در حالی که این نیاز در زنان، از کودکی تا پایان عمر، همچنان فعال و شدید است. (کتاب زن، ص 83).
[25] . رک به: فیزیولوژی پزشکی، ج 2، ص 1522 و 1523.
[26] . کتاب زن، ص 96.
[27] . کان. جی. کارسون و دیگران، بهداشت روانی زنان، ترجمه خدیجه ابوالمعالی و دیگران، ص 340.
[28] . آلن و باربارا پیس، آنچه زنان و مردان نمیدانند، ترجمه زهرا افتخاری، ص 42.
[29] . حمزه گنجی، روانشناسی تفاوتهای فردی، ص 203.
[30] . حسین نجاتی، روان شناسی رشد، ص 249.
[31] . روژه پیره، روانشناسی اختلافی زن و مرد، ترجمه حسین سروری، ص 104.
[32] . محمد صادق رحمتی، روانشناسی اجتماعی معاصر، ص 190.
[33] . شارون بگلی، «چرا مردان و زنان متفاوت فکر میکنند»، ترجمه مرسده سمیعی، جامعه سالم، ش 21، 1374، ص 55.
[34] . آلن و باربارا پیس، چرا مردان به حرف زنان گوش نمیدهند…، ترجمه محسن جده دوست و آذر محمودی، ص 223.
[35] . جمعی از نویسندگان، کتاب زن، ص 207.
[36] . حسین لطف آبادی، روانشناسی رشد، ج 2، ص 129. زنان در اوصافی مانند ابراز محبت و همدردی، مشارکت اجتماعی، دگر خواهی، نجابت و صمیمیت بر مردان برتری دارند. در حالی که مردان بیشتر استقلال طلب، سلطه جو و پرخاشگر هستند و نیز رقابت، مقاومت و سرکشی فزونتری دارند. (اتو کلاین برگ، روانشناسی اجتماعی، ج 1، ص 18- 314).
[37] . جینالمبروزر، روح زن، ترجمه پری حسام شه رئیس، ص 18.
[38] جان گری، مردان مریخی، زنان ونوسی، ص 51.
[39] . کتاب زن، ص 433.
[40] . تونی گرنت، زن بودن، ترجمه فروزان گنجی زاده، ص 19.
[41] . میخائیل اس، بازیس و ریچارد جی گلز، «تبعیض جنسی» ترجمه فریبا شایگان، پیام زن، ش 10، 1379، ص 35.
[42] . سیمون بارون کوهن، زن چیست؟ مرد کیست؟ ترجمه گیسو ناصری، ص 74.
قسمت دوم مقاله
1- مقدمه
در بخش اول مقاله، تفاوتهای زن و مرد و دیدگاههای مختلف در این موضوع مورد بحث قرار گرفت و بیان شد که توجه به تفاوتهای زن و مرد مساله مهم و کلیدی در روابط زن و مرد و برنامهریزیهای اجتماعی است. در بخش دوم، به بررسی ادله اثبات تفاوتهای زن و مرد و نیز آثار بیتوجهی به تفاوتهای زن و مرد پرداخته و بایستههای این موضوع را مورد توجه قرار میدهیم.
2- ادله اثبات تفاوتها
از آنجا كه وجود تفاوت ميان زن و مرد در احكام و آموزههاي ديني، از ضروريات شريعت اسلام ميباشد و هيچكس در اصل وجود اين تفاوتها ترديد ندارد و صرفاً در ميزان و دامنۀ اين تفاوتها بحث است، لذا در اين بخش بحث از تفاوتهاي تشريعي نشده و بر تفاوتهاي تكويني تكيه ميشود. و به اثبات اين نكته پرداخته ميشود كه آيا تفاوتهاي تكويني، واقعيتي خارجي دارد و منشأ آن طبيعت است و يا امري موهوم و ساختۀ فرهنگ و تربيت اجتماعي است؟
بدين منظور به بررسي اين مطلب از منظر علوم اجتماعي و منابع ديني، ميپردازيم. البته وجود انبوه عقلاي معتقد به تفاوتها، ميتواند مؤيدي بر سيرۀ عقلا در پذيرش تفاوتها باشد.[1]
1-2 : علوم اجتماعي و دانشهاي بشري:
همانگونه كه گفته شد، شاخههاي مختلفي از علوم اجتماعي بحث از تفاوتهاي زن و مرد را از زاويههاي مختلف، در كانون توجه خود قرار دادهاند. نتايج تحقيقات و آراي انديشمندان علوم تجربي چنين بود كه تا اوايل قرن هفدهم، وجود تفاوتهاي طبيعي ميان زن و مرد، مورد تفاهم و اتفاق بود و كم كم از قرن هفدهم، تمايزهاي تكويني، مورد ترديد قرار گرفت.[2] اين اختلافات در قرن هجدهم شدت گرفت.[3] تا اينكه در اواخر قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم، فلاسفۀ مكتب رمانتيسم، به برجسته سازي تفاوتهاي زن و مرد پرداختند و آنها را برخاسته از تفاوتهای زيستي دانستند.
در قرن نوزدهم و نيمه اول قرن بيستم، بررسيهاي علمي غالباً تفاوتها را تأييد ميكرد ولي با استفاده از آزمايشات، تلاش ميكردند تا خاستگاه تفاوتهاي رواني را در محيط و اجتماع جستجو كنند. پس از طرح نظريه داروين، پژوهشهاي بيشتري در اثبات تفاوتهاي تكويني انجام شد كه همزمان با پيشرفت علم و رواج تكنولوژيهاي دقيق در عكسبرداري از مغز، شتاب بيشتري گرفت و يافتههاي جديد، بطلان نظر كساني كه قائل بودند اين تفاوتها، خاستگاهي غير طبيعي دارد، بيش از پيش روشن نمود. اثبات طبيعي بودن تفاوتها و نقش عوامل زيستي همچون هورمونها در بوجود آمدن آنها، موجب گرديد كه از آن پس، مخالفين تفاوتهاي طبيعي از جمله فمينيستها، از انكار طبيعي بودن آنها ناكام بمانند و تلاش خود را در حوزههاي ديگر معطوف نمايند.[4]چنانكه هر روزه، آثار متنوعي در خصوص يافتههاي جديد علوم اجتماعي پيرامون تفاوتهاي طبيعي زن و مرد منتشر ميشود.
2-2 : ادله ديني
جداي از بحث تفاوتهاي تكويني، وجود تفاوتهاي فراوان در احكام تشريعي ميان زن و مرد از ضروريات دين است. چنانكه آيات و روايات متعددي به تفاوتهايي همچون تمايز وظايف و تكاليف در حجاب، پوشش، مهريه، نفقه، چند همسری، طلاق، سلسله مراتب و وظايف در زندگي زناشويي، ارث، شهادت، حج، نماز، روزه، غسل و… اشاره دارند.[5] بدون شك، وجود اين تفاوتهاي انكار ناپذير، ناشي از هدفمندي و طرح ريزي خالق حكيم هستي است كه در تدبير خلقت، در متن تكوين و طبيعت، ابزار لازم به منظور دستيابي به هدف غايي را در دسترس زن و مرد قرار داده است. از سوي ديگر، تشريع – يعني مجموعه معارف و مقررات الهي- چراغ راهنمايي است كه راه به كارگيري استعدادهاي طبيعي براي نيل به مقصود را پيش روي انسان قرار ميدهد. چون تكوين بستر و مجراي تشريع است و هر دو در راستاي يك هدف بوجود آمدهاند، به ناچار با هم متناسب و هم جهتند؛[6] لذا تكوين با تشريع، در هماهنگ و تناسب كامل است. در نتيجه، از وجود تفاوتهاي تشريعي ميتوان به وجود تفاوتهاي تكويني كه عامل اختلاف در احكام و وظايف است پي برد. در واقع از وجود معلول (وجود احكام متفاوت) و ضميمه كردن مقدماتي همچون هدفمندي خلقت و تناسب تكوين و تشريع، ميتوان به وجود علت (تفاوت در ويژگيهاي تكويني) پي برد. ممكن است بتوان برعكس اين مطلب را نيز گفت. يعني اغراض مختلف شارع مقدس از خلقت دو جنس موجب شده است كه انتظارات مختلفي از آنان داشته باشد و احكام شرعي متمايزي را براي رسيدن به كمال مطلوب وضع كند. انجام اين احكام نيازمند تجهيز آنان به ويژگيهاي تكويني متفاوت است. در آموزههاي ديني فراواني، به اين ويژگيها و تفاوتهاي تكويني اشاره شده است كه به اجمال، به آنها اشاره ميگردد:
1-2-2 : تفاوتهاي جسمي در متون ديني
در روايات، با استفاده از الفاظي همچون ضعيفات القوي، گل لطيف، ريحانه و نيز با تحريك به مدارا و واگذار نکردن مسئوليتهاي سنگين جسمی به زنان، تفاوتهاي جسمي زن و مرد، مورد اشاره قرار گرفته است.[7]
2-2-2 : تفاوتهاي روحي و رواني در متون ديني
· تفاوت در گرايش به زينت:
اصل گرايش به زينت، امري فطري است و مورد سفارش آيات و روايات متعددي است.[8] البته گر چه زن و مرد در گرايش به زينت با يكديگر مساوي هستند، اما گرايش و تمايل زنان به زيور و زينت بسيار بيشتر از مردان است.[9] اسلام نيز ضمن توجه به اين تفاوت در ميزان تمايل، استفاده از برخي زينتها را براي زنان جايز و براي مردان حرام نموده است.
· حيا
در آموزههاي روايي فراواني، ميتوان به تفاوت زن و مرد در «حيا» و فزوني اين ويژگي در زنان نسبت به مردان پي برد. در اين روايات بر خاستگاه طبيعي حيا و همراه بودن آن با زن، از بدو خلقت اشاره شده است.[10] همچنين كم حيايي امري ناپسند شمرده شده[11] و از خصوصيات آخرالزمان، كاهش حيا در زنان دانسته شده است.[12]
· تفاوت در ادراك
يكي از بحثهاي پردامنه در ميان انديشمندان ديني معاصر، بحث از تفاوت زن و مرد در قوۀ عقل و ادراك است.[13] در اين خصوص سه ديدگاه قابل تصور است كه براي بررسي دقيق آنها، نياز به فرصت مناسبتري است.[14]
آنچه قطعي است، وجود خاستگاه طبيعي براي تفاوت عقلي ميان زن و مرد است. اگر ادراك را به معناي پاسخ گزينشي هر فرد به محركهاي بسياري كه در هر لحظه با آن روبرو است بدانيم، زنان از ميان محركهاي مختلف، آنچه را با احساسات و عواطف سرشار آنان تناسب بيشتري دارد را برميگزينند.[15]
· خويشتنداري و صبر در مسايل جنسي
از مشاهده برخي روايات ميتوان، افزون بودن صبر در زنان نسبت به مردان در روابط جنسي را اثبات نمود. وجود اين ويژگي در زنان سبب شده است كه زنان با داشتن شهوت بيشتر و نيروي جسمي كمتر، در برابر ميل جنسي مقاوم باشند و نبود صبر در مردان، با وجود شهوت كمتر و قدرت جسمي بيشتر، آنان را در برابر شهوت جنسي ضعيفتر گردانيده است.[16]
· آرامش بخشي
گر چه كانون خانواده، محلي براي كسب آرامش براي زن و مرد است، ولي بررسي روايات نشان ميدهد كه سهم زنان در آرامش بخشي، بيش از مردان میباشد.[17] پرخاشگري جنس نر علاوه بر اينكه در ميان حيوانات قابل مشاهده است، در مقايسه رفتار كودك پسر با كودك دختر از همان طفوليت نيز قابل رؤيت است.
· غيرت
در آموزههاي ديني بر تفاوت زن و مرد در غيرت ورزي تاكيد شده و بر مبناي طبيعي آن صحه گذارده شده است. در روايات به اختصاص غيرت به مردان اشاره شده است.[18]
· عاطفه ورزي، ديگر خواهي و تأثير پذيري
گرچه نگارنده آيه و روايتي كه به طور صریح از اين ويژگيها در زنان سخن گفته باشد، نيافته است وليكن علما و انديشمندان متعددي از مضمون تعدادي از آيات و روايات، اين خصوصيات را احصاء و بيان كردهاند:[19]
به تعبير شهيد مطهري، اين يكي از تدابير حكيمانه و شاهكارهاي خلقت است كه در غريزه مرد، نياز و طلب و در غريزه زن، ناز و جلوهگری قرار داده است.[20] لذا خلقت هدفمند، مرد را مظهر طلب و عشق، و زن را مظهر محبوبيت و معشوقيت قرار داده است.[21]
خواست فطري زن اين است كه ديگران دوستش بدارند و به او مهر بورزند؛ در حالي كه مرد طبعاً ميخواهد كه ديگران را دوست بدارد و به آنان مهر بورزد…زن در جستجوي محب است و مرد به دنبال محبوب.[22]
اين احساسات و عواطف موجب شده كه جنس مونث، تأثير پذيرتر از جنس مذكر باشد.
3- حكمت تفاوتها و آثار بي توجهي به آنها
راز تفاوت بين زن و مرد در استعدادها و قواي مختلف، آن است كه انسان موجودي طبيعتاً اجتماعي است و نميتواند امور خود را به تنهايي انجام دهد و نيازمند برقراري ارتباط با ديگران است. خداوند به واسطۀ اين تفاوتها، زمينۀ ايجاد پيوند را برقرار كرده است. لذا در تفكر اسلامي، ارتقاي هر يك از اعضاي خانواده و اجتماع، تا حدود زيادي در گرو ارتقاي اعضاي ديگر است. از اين رو، افراد يك جامعه از جمله مرد و زن، كمال خود را در كمال ساير افراد ميدانند.[23] اين حسّ نياز متقابل، موجب ايجاد پيوند متقابل در قالب احساس نياز به مكمل میشود که در گرو رفع نواقص خويش در تعامل با فرد ديگر است.
البته هدف خداوند از خلقت زن و مرد يك چيز است، ولي براي رسيدن به اين هدف، مسيرها، استعدادها و ظرفيتهاي متفاوتي را در زن و مرد قرار داده است. در واقع نقشهايي كه طبيعت بر عهده مرد و زن گذاشته متفاوت است و الزاماً بايد ابزار ايفاي اين نقشها را در اختيار او گذارد. وجود تفاوتها یاریگر هر یک از دو جنس در انجام وظایف و نقشهاست. به همین جهت در روایات، جهاد مردان، بذل مال و جان در راه خدا و جهاد زنان، شوهر داري نيكو و صبر بر بدخلقي همسر ميباشد.[24]
تشريع نيز كاملاً متناسب با اين تفاوتهاي تكويني است. به گونهاي كه خداوند بر اساس هدفمندي، به منظور نيل به غايات آفرينش، تفاوتهايي ميان زن و مرد قرار داده و استعدادها و تواناييهايي متناسب با مسئوليتها و وظايف به آنها عطا كرده و قوانين خويش را به منظور هموار ساختن راه دستيابي به غايتهاي آفرينش تنظيم نموده و در تمام اين قوانين، وضع مقررات را با لحاظ تفاوتها طرح ريزي كرده است.[25]
به طور خلاصه ميتوان گفت راز تفاوتها، تشكيل نظام خانوادگي و حفظ پيوندهاي اجتماعي از طريق احساس نياز دو جنس به يكديگر است.
بايد توجه داشت كه بسياري از مشكلات موجود جامعه بشري، مولود انحطاط خانواده است و يكي از عوامل مهم تضعيف خانواده، بي توجهي به تفاوتها و كنار گذاشتن نقشهايي است كه هر يك از اعضاي خانواده ميبايست متناسب با ويژگيها و استعدادهاي خود انجام دهند. در واقع، اقتضاي بي توجهي به استعدادها و تمايزات آن است كه طرح ريزي حكيمانۀ خالق هستي براي سعادت بشري مورد بي توجهي قرار گرفته و با از ميان رفتن احساس نقص و كمبود در هر يك از دو جنس، جذابيت آنان براي يكديگر كاهش يابد.[26]
از ديگر نتايج بي تفاوتي به تمايزات و تلاش در صدد تغيير آنها اين است كه نظام آموزش و پرورش، نسبت به اين تفاوتها حساس نبوده و براي هر دو جنس، از محتوا و روش آموزشي يكسان بهره ميگيرد. نتيجۀ اين عدم حساسيت اين است كه مردان براي انجام مسئوليتهاي خود در سرپرستي خانواده، هيچ آموزش و مهارتي را فرا نميگيرند و زنان نيز نميآموزند كه چگونه ميتوانند نقش مادري و همسري را به درستي ايفا كنند.[27] آنها اصولاً نميتوانند هضم كنند كه در خانواده، سلسله مراتب طولي برقرار بوده و جايگاه پدر، مادر و فرزندان متفاوت و هر يك از آنان، نقش ويژه و متمايزي بر عهده دارد. حاصل آن چيزي جز افزايش خصومتهاي خانوادگي، طلاق و از هم پاشيدگي خانواده نخواهد بود. پدر از زير بار مسئوليت خويش شانه خالي كرده و مادر، اشتغال تمام وقت خويش را نسبت به تربيت فرزند در اولويت قرار ميدهد.[28] فرزندان نيز حاضر به اطاعت از پدر و مادر نبوده و به بهانۀ استقلال طلبي، هرگونه نظارت و كنترل پدر و مادر بر رفتار خويش را برنميتابند.
از سوي ديگر، زن و مردي كه با فلسفه و حكمت تفاوتها آشنا نباشند، وجود اين تفاوتها را نشانۀ تبعيض و ظلم در شريعت اسلام دانسته و از آموزههاي ديني ابراز نارضايتي ميكنند. چنين ميشود كه ارزشهاي مردانه اصل قرار گرفته و زنان در اعتراض به شريعت، مسابقه مردانه شدن را با سرعت و اشتياق برگزار ميكنند.[29]
همچنين بي توجهي به هويت جنسي و تفاوتها، از عوامل فزوني بيماريهاي رواني و جنسي در عصر حاضر و كاهش آرامش و افزايش خشونت در خانواده و جامعه است.
4- نتیجهگیری
حال كه پذيرفته شد وجود تفاوتها امري مسجّل و حتمي است و آموزههاي ديني نيز نسبت به تفاوتها حساس ميباشند، توجه به اين نكته ضروري است كه تفاوتها ميبايست در شئون مختلف حيات فردي و اجتماعي مدنظر افراد جامعه و نيز تصميم گيران و تصميم سازان اجتماعي قرار گيرد. براي تحقق اين امر، ابتدا ميبايست فراتر از لقلقههاي زباني، خداوند را در جايگاه بايسته و شايسته خويش قرار داده و به حكيمانه و احسن بودن نظام خلقت ايمان بياوريم. سپس تفاوتهاي طبيعي زن و مرد را شناخته و به جستجوي انتظارات و اغراض الهي از قرار دادن اين تفاوتها برويم. پس از شناخت اهداف و ارزشهاي هر يك از اين ويژگيها و استعدادها، وظايف و نقشهايي كه شريعت متناسب با اين تمايزات تكويني، بر عهدۀ هر يك از زن و مرد قرار داده است را از آموزههاي ديني استخراج كنيم. در گام بعدي، هر يك از زن و مرد، ضمن احترام به نقشهاي جنس مقابل، وجهه همت خويش را بر روي انجام وظايف و نقشهاي خويش گذارده و انجام آنها را در راستاي كمال معنوي و عمل به طرح ريزي حكيمانۀ الهي براي سعادت دنيا و آخرت خويش بداند.
جامعه و حكومت نيز ميبايست در برنامهريزيها و سياستگذاريها، خصوصاً در نظام آموزشي، توجه به تفاوتها و مهيا كردن هر يك از دو جنس براي انجام نقشها و مسئوليتهاي خويش را در سرلوحۀ فعاليتهاي خود قرار دهد. اصلاح الگوي مشاركت اجتماعي و اشتغال زنان و اصلاح سيستمها حمايتي نظام از زن و خانواده، از ديگر الزامات و بايستههاي حكومت است.
[1] . انديشمندان نامدار بسياري همچون بقراط، ارسطو، ابن سينا، توماس اكويناس، ولتر، غزالي، مولوي، هيوم، روسو، باخ اوفن، جمال الدين اسد آبادي، سيد قطب، شهيد مطهري، علامه طباطبايي، آيت الله مصباح و….وجود تفاوتهاي طبيعي ميان زن و مرد را مورد تاكيد قرار دادهاند كه بررسي دقيق نظريات آنان، از حوصله اين سطور خارج است. البته معدودي از دانشمندان غربي، بر طبل عدم پذيرش تفاوتها و يا غيرطبيعي بودن تفاوتها كوبيدهاند ولي آنان را ميبايست در اقليت دانست. همچنین اكثر قريب به اتفاق انديشمندان مسلمان، گرچه زن و مرد را در انسانيت برابر دانستهاند وليكن وجود برخي ويژگيهاي طبيعي را در هر يك از دو صنف، ترديد ناپذير دانستهاند.
[2] . ر.ك به آثاري همچون سوزان جيمز، «فمينيسم»، فمينيسم و دانشهاي فمينيستي، ترجمه عباس يزداني، ص 85.
[3] . حميرا مشيرزاده، فمينيسم، از جنبش تا نظريه اجتماعي، ص 13-17.
[4] . اكثر فمينيستهاي موج سوم كه آخرين موج مهم فمينيسم را تشكيل ميدهند، قائل به تفاوت در طبيعت زنانه و مردانه هستند. براي مطالعه بيشتر رك به: گلي هام و سارا گمبل، فرهنگ نظريههاي فمينيستي، ترجمه فيروزه مهاجر و ديگران، ص 314. و سيمون بارون كوهن، زن چيست ؟ مرد كيست؟…ترجمه گيسو ناصري، ص 270.
[5] . به طور نمونه رك به: نور/31، احزاب/33، بقره/ 235، 236 و 237، طلاق/ 6 و 7، نساء/3، مائده/ 5، نحل/ 43 و نيز كافي، ج 3، ص 40، 175، 28، 147؛ وسايل الشيعه، ج 3، ص 8، 303 و ج 12، ص 380 و ج 21، ص 416؛ من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 470، 485 و ج 4، ص 350؛ بحارالانوار، ج 93، ص 328 و….
[6] . محمدرضا زيبايي نژاد و محمد تقي سبحاني، درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام، ص 65 و 66.
[7] . بطور نمونه امام رضا (ع) ميفرمايند: «دليل پذيرفته نشدن شهادت زنان درباره رؤيت هلال ضعف آنان نسبت به رؤيت است.» (ابوالقاسم خويي، معجم رجال الحديث، ج 16، ص 151). پيش از اين در بخش تفاوتهاي رواني، به يافتههاي علوم تجربي در خصوص تفاوت ديد زن و مرد اشاره شد. حضرت علي (ع) نيز ميفرمايد: «امور فوق توان زن را به وي وامگذار، به اين دليل كه زن چون گلي (لطيف) است نه شخصي كه در هر امري مباشرت كند. (محمد بن حسن حر عاملي، وسايل الشيعه، ج 20، ص 170).
[8] . «بگو چه كسي زينتهاي الهي را كه براي بندگان خود آفريده، حرام كرده است؟ (اعراف 32)، همچنين در آيه 31 اعراف و در روايت مذكور در ج 5، ص 11 وسايل الشيعه و نيز سيره پيامبر اكرم كه در جامع الاحكام القران، تأليف قرطبي، ج 7، ص 197، مورد اشاره قرار گرفته، اصل تمايل و گرايش به زينت مورد سفارش قرار گرفته است. (ر.ك: جمعي از نويسندگان، جستاري در هستي شناسي زن، ص 29).
[9] . علامه طباطبايي (ره) در ذيل آيه 18 سوره زخرف (او من ينشاء في الحليه و هو في الضحام غير مبين: آيا كسي را كه در زر و زيور پرورش مييابد و به هنگام مجادله، بيانش غير روشن است [ فرزند خدا ميخوانيد]؟) ميل و گرايش شديد زنان به زيور و زينت و عدم توانايي در بيان دليل و حجت بواسطه احساسات وعواطف سرشار را از ويژگيهاي زنان ميدانند. (ر.ك به: الميزان، ج 18، ص 90). اميرالمؤمنين (ع) نيز در خطبه 153 نهج البلاغه ميفرمايند: «ان النساء همّهن زينه الحياه الدنيا» يعني زنان به زر و زيور گرايش شديد دارند. پيش از اين گفته شد كه يافتههاي علوم تجربي نيز بر اين مطلب صحه ميگذارند. بطور مثال، جينالمبروزو» ميگويد: «يكي از تمايلات عميق و آرزوهاي اساسي زن، آن است كه در چشم ديگران اثري مطلوب بخشيده و به وسيله حسن قيافه ، زيبايي اندام، موزون بودن حركات، خوش آهنگي صدا، طرز تكلم و بالاخره با شيوه خرام خود، مطبوع طباع واقع گشته، احساسات آنها را تحريك و روحشان را مجذوب سازد. (جينالمبروزو، روح زن، ترجمه پري حسان شه رئيس، ص 29).
[10] . امام صادق (ع): «حيا ده جزء دارد كه نه جزء آن در زنان و يك جزء آن در مردان نهاده شده است» (محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 103، ص 114). در روايات ديگر امام صادق (ع) فرمود: «حوا گفت: خداوندا از تو ميخواهم آنچه به آدم ارزاني داشتي به من ارزاني كني، خداوند گفت: به تو حيا، رحمت و انس….ارزاني كردم».
[11] . حسن ابن ابي الحسن ديلمي، ارشاد القلوب، ج 1، ص 194.
[12] . پيامبر اكرم (ص): «قيامت بر پا نميشود مگر پس از آنكه حيا از كودكان و زنان رفته باشد» (محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 6، ص 315).
[13] . در آيات متعدد قرآن همچون: زخرف/18، نساء/34 و بقره/ 282 و نيز روايات فراواني ميتوان به نظر وحي پيرامون طبيعي بودن خاستگاه تفاوت در عقل پي برد.
[14] . نظريه اول: زن و مرد از نظر برخورداري از قواي عقلاني و قدرت تعقل مساوياند اما اين مسأله معلول اوضاع فرهنگي و اجتماعي است. نظريه دوم: زن و مرد در بهرهمندي از قوه عقل يكسانند اما به دليل غلبه احساسات و عواطف كه لازمه زندگي زناشويي و ايفاي نقش مادري و همسري است، جنبه تعقل زن در مقايسه با مرد، كمتر فعال است. نظريه سوم: زن و مرد در بهرهمندي از قواي عقلاني با يكديگر يكسان نيستند و زن از آنجا كه در طرح حكيمانه عالم تكوين براي فعاليتهاي ويژهاي انتخاب شده است، نيازي به برخورداري از استعداد عقلاني مساوي با مردان نداشته است. (براي مطالعه بيشتر رك به: درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام، ص 70- 73). بطلان نظريه اول قابل اثبات است وليكن از ميان دو نظريه ديگر انتخاب ديدگاه مختار دشوار است. البته ديدگاه سوم كه از سوي علامه طباطبايي (ره) بيان شده به نظر صحيح تر ميرسد.
[15] . آيت الله مصباح يزدي معتقدند: اينكه قدرت تعقل در مرد بيشتر است، ناشي از قوت خود مرد نيست. بلكه معلول ضعف دشمنان تعقل در اوست (محمد تقي مصباح يزدي، معارف قرآن، بخش حقوق، ص 2093). لذا قدرت تعقل در هر دو جنس هست ولي شدت و ضعف آن ميتواند ناشي از دلايل مختلف، از جمله بيشتر بودن موانع تعقل از جمله احساسات وعواطف در زنان و بيشتر بودن اقتضاي تعقل در مردان باشد. (ر.ك: جمعي از نويسندگان، جستاري در هستي شناسي زن، ص 128).
[16] . امام صادق (ع): «خداوند تبارك و تعالي براي زن، صبري معادل صبر ده مرد قرار داده است، و آن گاه كه حمل بردارد، قدرت ده مرد ديگر را نيز به وي ميدهد». (محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 103، ص 241).
امام صادق (ع): «به زنان نيروي مباشرت (ارتباط جنسي) دوازده نفر و صبر دوازده نفر عطا شده است. (كليني، الكافي، ج 5، ص 338). تحقيقات روانشناسان ثابت كرده است كه زنان در مقابل غريزه جنسي بسيار مقاوم هستند، به عكس مردان كه به سرعت و شدت در برابر مناظر تحريك آميز، دچار طغيان شهوت ميشوند و مقاومت خويش را از دست ميدهند. (مجتبي هاشمي و ركاوندي، روانشناسي زن، ص 220).
[17] . امام صادق (ع): «زنان آفريده شدند تا براي مردان، آرامش بخش و سبب انس گردند» (محمد بن حسن حر عاملي، وسايل الشيعه، ج 20، ص 350).
[18] . امام صادق (ع): «غيرت، ويژه مردان، و از اين روست كه خداوند تمام مردان، جز همسر را بر زن حرام گردانيد، اما براي مردان چهار همسر را تجويز كرد و خداوند كريمتر از آن است كه به زن غيرت دهد، آنگاه به همسرانشان اجازه دهد كه سه همسر ديگر نيز برگزينند.» (كليني، الكافي، ج 5، ص 505)
امام باقر (ع): « خداوند غيرت را براي زن قرار نداد و فقط براي مرد قرار داد» (محمد بن حسن حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 20، ص 154).
[19] . ر.ك به: نظرات شهيد مطهري در نظام حقوق زن در اسلام، آيت الله مصباح يزدي در معارف قرآن، آيت الله جوادي آملي در زن در آئينه جلال و جمال، علامه طباطبايي در تفسير الميزان و….
[20] . مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، ص 166.
[21] . همان، ص 163.
[22] . محمد تقي مصباح يزدي، معارف قرآن، حقوق زن در اسلام، ص 2087.
[23] . درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام، ص 77و 78.
[24] . محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 10، ص 99 و ج 18، ص 107. «ناسي لي دموس» در كتاب خود تحت عنوان «دروغهايي كه زنان باور ميكنندو حقايقي كه آنها را آزاد ميسازد»، در صفحه 133 كتاب خود اشاره به طبيعي بودن منشاء تفاوتها. مينويسد: «رضايت و سعادت واقعي وقتي حاصل ميشود كه هدف از خلقت خود را كشف كنيم و آن را با آغوش باز بپذيريم. خداوند زن را به گونهاي خلق كرده است كه ياور همسرش باشد و بتواند موجب بقاي نسل گردد.
[25] . جستاري در هستي شناسي زن، ص 241.
[26] . «لاراشلسينگر» در كتاب «قدرت زن» مينويسد: زنان و مردان از لحاظ بنيادي با هم متفاوتند. اين تفاوتها را ما بوجود نياوردهايم كه خودمان هم بتوانيم آن را از بين ببريم…به جاي اينكه زنان ومردان اين تفاوتها را تهديد و توهيني به خود تلقي نمايند و از آن گلايه داشته باشند، بهتر است به اين بيانديشند كه همين تفاوتها موجب ميشود كه زن و مرد، مكمل يكديگر باشند.» (قدرت زن، ص 136).
[27] . «براي اولين بار در تاريخ بشريت، پسران و دختران به اين روش بزرگ ميشوند كه به آنان ميآموزيم كه هر دو برابرند و از تواناييهاي برابر برخوردارند. وقتي بزرگ شدند، ازدواج ميكنند و يك روز از خواب بلند ميشوند و متوجه ميشوند كه مثل روز و شب با هم فرق دارند. تعجبي ندارد كه جوانان اين قدر در روابط و ازدواجشان مشكل دارند». (آلن و باربارا پيس، چرا مردان به حرف زنان گوش نميدهند و…، ص 383).
[28] . يكي از تلاشهاي جدي فمينيستها در مبارزه با تفاوتهاي طبيعي، همين مسأله بوده است. «سيمون دوبووار» كه يكي از تأثيرگذارترين افراد بر جريان فمينيسم بوده است ميگويد:«به هيچ زني نبايد اجازه داد تا در خانه بماند و به امر پرورش كودكانش بپردازد…. اگر به هر زني حق انتخاب در خانه ماندن و پرورش كودكان خود و يا شاغل بودن در بيرون را بدهند، اغلب زنان ترجيح ميدهند تا در خانه بمانند» (رابرت اچ. بورك، ليبراليسم مدرن در سراشيبي به سوي گومورا، ص 472).
دكتر «دروتي پاترسون» نيز معتقد است: «زنان از آزادي اصيلي كه قرنها از آن لذت ميبردند، يعني رسيدگي به امور خانه، پرورش كودكان و پيگيري خلاقيتهاي فردي دور افتادهاند. مغزشان شستشو داده شده تا باور كنند انجام كاري كه دستمزد و حقوق مادي ندارد، زن را گرفتار ناكامي، ملامت و حبس در محدوده خانه ميكند». (نانسي لي دموس، دروغهايي كه زنان باور ميكنند و حقايقي كه آنها را آزاد ميسازد، ص 72).
[29] . خانم توني گرنت در صفحه 16 كتاب خود، «زن بودن» مينويسد: زن امروزي مردي بدلي است، با مردان حقيقي در جنگ است و به همين علت آشفته و نا آرام است.» وي در صفحات 24 و 79 كتاب خود اضافه ميكند: «زنان در حسرت چيزي ميسوزند كه نميدانند دقيقاً چيست»؛ «مرد بودن وقتي كه شخص در واقع يك زن است، كار خسته كنندهاي است».
فهرست منابع قسمت اول مقاله
1) آکین، سوزان مولیر؛ زن از دیدگاه فلسفه سیاسی غرب، ترجمه نوری زاده، تهران، قصیده سرا، 1383.
2) اتکینسون، ریتا ال و دیگران؛ زمینه روانشناسی هیلگارد، ترجمه محمدتقی براهنی و دیگران، تهران، چاپ 22، رشد، 1384.
3) بارون کوهن، سیمون؛ زن چیست؟ مرد کیست؟ تفاوتهای اساسی زن و مرد، ترجمه گیسو ناصری، تهران، پل، 1384.
4) بازیس، میخائیل اس؛ و ریچارد جی گلز، «تبعیض جنسی»، ترجمه فریبا شایگان، پیام زن، ش 10، 1379.
5) برگ، اتوکلاین؛ روانشناسی اجتماعی، ج 1.
6) بگلی، شارون؛ چرا مردان و زنان متفاوت فکر میکنند، ترجمه مرسده سمیعی، جامعه سالم، ش 21، 1374.
7) بی ریا، ناصر و دیگران؛ روانشناسی رشد با نگرشی به منابع اسلامی، چاپ 4، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1385.
8) پیره، روژه، روانشناسی اختلافی زن و مرد، ترجمه حسین سروری.
9) پیس، آلن و باربارا؛ آنچه زنان و مردان نمیدانند، ترجمه زهرا افتخاری، تهران، نسل نواندیش، 1384.
10) جمعی از نویسندگان؛ کتاب زن، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1381.
11) دورانت، ویل؛ تاریخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم طاهری، چاپ 4، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1373.
12) رحمتی، محمدصادق؛ روانشناسی اجتماعی معاصر، تهران، سینا، 1371.
13) رودگر، نرجس؛ فمینیسم، تاریخچه، نظریات، گرایشها و نقدها، چاپ اول، قم، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، 1388.
14) زیبایی نژاد، محمدرضا و محمدتقی سبحانی؛ درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، چاپ 3، قم، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، 1385.
15) عضدانلو، حمید؛ آشنایی با مفاهیم جامعه شناسی، تهران، نشر نی، 1384.
16) قرآن کریم.
17) کتاب مقدس
18) کارلسون، کان. جی؛ و دیگران، بهداشت روانی زنان، ترجمه خدیجه ابوالمعالی و دیگران، تهران، ساوالان، 1379.
19) گایتون، آرتور، و جان هال؛ فیزیولوژی پزشکی، ج 2.
20) گرنت، تونی؛ زن بودن، ترجمه فروزان گنجی زاده، تهران، ورجاوند، 1381.
21) گری، بنوات؛ زنان از دید مردان، ترجمه محمد جعفر پوینده، چاپ 2، تهران، جامی، 1378.
22) گری، جان؛ مردان مریخی و زنان ونوسی، ترجمه مهدی قراچه داغی، چاپ 35، تهران، آسیم، 1385.
23) گنجی، حمزه؛ روانشناسی تفاوتهای فردی.
24) لطف آبادی، حسین؛ روانشناسی رشد، ج 2.
25) لمبروزر، جینا؛ روح زن، ترجمه پری حسام شه رئیس، تهران، دانش، 1369.
26) مشیرزاده، حمیرا؛ فمینیسم، از جنبش تا نظریه اجتماعی، تهران، شیرازه، 1382.
27) مطهری، مرتضی؛ نظام حقوق زن در اسلام، چاپ 9، قم، جامعه مدرسین، 1359.
28) نجاتی، حسین؛ روانشناسی رشد.
29) هولم، جین و جان بوکر؛ زن در ادیان بزرگ جهان، ترجمه علی غفاری، تهران، چاپ و نشر بین الملل، 1384.
فهرست منابع قسمت دوم مقاله
1) بورك، رابرت.اچ؛ ليبراليسم مدرن در سراشيبي به سوي گومورا،
2) پيس، آلن و باربارا؛ چرا مردان به حرف زنان گوش نميدهند و چرا زنان زياد حرف ميزنند و بد پارك ميكنند، ترجمه محسن جده دوست و آذر محمودي، تهران، فصل سبز، 1382.
3) جمعي از نويسندگان؛ جستاري در هستي شناسي زن، چاپ 5، قم، انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1385.
4) جوادي آملي، عبدالله، زن در آئينه جلال و جمال، چاپ 10، قم، اسراء، 1384.
5) جيمز، سوزان؛ «فمينيسم».
6) حر عاملي، محمد بن حسن؛ وسايل الشيعه، قم، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، 1416 ق.
7) خويي، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحديث، قم، مدينه العلم، 1409 ق.
8) دموس، نانسيلي؛ دروغهايي كه زنان باور ميكنند و حقايقي كه آنها را آزاد ميسازد، ترجمه و تلخيص پريسا پور علمداري، چاپ اول، قم، نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها، 1387.
9) ديلمي، حسن بن ابي الحسن؛ ارشاد القلوب، دارالشريف الرضي للنشر، 1412 ق.
10) زيبايي نژاد، محمدرضا و محمدتقي سبحاني؛ درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام، چاپ 3، قم، دفتر مطالعات و تحقيقات زنان، 1385.
11) سروري، حسين؛ روانشناسي اختلافي زن و مرد.
12) شلسينگر، لارا؛ قدرت زن، ترجمه دنيس آژيري، چاپ اول، تهران، نشر ثالث، 1386.
13) صدوق، محمد بن علي بن بابويه؛ من لايحضره الفقيه، قم، جامعه مدرسين، 1363.
14) طباطبايي، محمد حسين؛ الميزان في تفسير القرآن، چاپ 5، بيروت، موسسه اعلمي، 1983.
15) قرطبي؛ جامع الاحكام القرآن، ج 7.
16) كليني، محمد بن يعقوب؛ كافي، چاپ 4، دارالكتاب الاسلاميه، 1375.
17) گرنت، توني؛ زن بودن، ترجمه فروزان گنجي زاده، تهران، ورجاوند، 1381.
18) مجلسي، محمدباقر؛ بحارالانوار، چاپ 3، تهران، اسلاميه، 1374.
19) مصباح يزدي، محمدتقي؛ معارف قرآن.
20) مطهري، مرتضي؛ نظام حقوق زن در اسلام، چاپ 9، قم، جامعه مدرسين، 1359.
21) نهج البلاغه.
22) هاشمي ركاوندي، مجتبي؛ روانشناسي زن.
23) هام، گلي و سارا گمبل؛ فرهنگ نظريههاي فمينيستي، ترجمه فيروزه مهاجر و ديگران، تهران، توسعه، 1382.
24) ….، فمینیسم و دانشهای فمینیستی، ترجمه عباس یزدانی، قم، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، 1382.