دانش اندوزی درقران

ارزش علم و عالم

بدون تردید کمال انسان به دانش و بینش او وابسته است . از آیات قرآن استفاده می شود که خداوند متعال علم و دانش را علت کلی و اساسی آفرینش همه پدیده های هستی – اعم از آسمان و زمینمعرفی کرده است . همین نکته برای نشان دادن عظمت و ارزش علم، بهترین دلیل و قاطع ترین گواه است .

 

وقتی خداوند متعال می خواهد چشم بصیرت انسان را در برابر این نکته و حقیقت باز کند و دلهای خردمندان را در مقابل این واقعیت، آگاه و بیدار سازد، می فرماید:

الله الذی خلق سبع سموات ومن الارض مثلهن یتنزل الامر بینهن لتعلموا ان الله علی کل شی ء قدیر وان الله قد احاط بکل شی ء علما (۷۰) ;

خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید و زمین را همسان با آنها خلق کرد، فرمانش را میان این دو [پدیده شگرف] فرود می آورد تا بدانید که خداوند بر هر چیزی قدرت دارد و خداوند بر هر چیزی احاطه علمی دارد .

از جمله آیات دیگری که اهمیت علم را بیان نموده است، نخستین آیه هایی است که بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شده و با امر به خواندن (اقرا) آغاز می شود . این دلیل دیگری است بر اینکه سوادآموزی و دانش پژوهی و علم خواهی از نظر پروردگار متعال اهمیت فراوانی دارد . در آیاتی از قرآن این موضوع به شکلهای مختلفی بیان شده است . برخی از آنها عبارتند از:

۱ . درجات والای دانشمندان: یرفع الله الذین آمنوا منکم والذین اوتوا العلم درجات والله بما تعملون خبیر (۷۱) ;

خدا درجه های آنهایی از شما را که ایمان آورده اند و کسانی را که دانش داده شده اند بالا می برد و خدا به آنچه می کنید، آگاه است .

۲ . تنها دانشمندان از خدا هراس دارند:

انما یخشی الله من عباده العلماء (۷۲) ;

از بندگان خدا، تنها دانایانند که از او می ترسند .

۳ . پروردگار، اولین معلم هستی:

اقرا وربک الاکرم × الذی علم بالقلم × علم الانسان ما لم یعلم (۷۳) ;

بخوان و پروردگار تو کریم ترین است × همان کس که با قلم آموخت × آنچه را که انسان نمی دانست، به او آموخت .

۴ . علم و دانش ملاک برتری:

چیست علم از هوا رهاننده

صاحبش را به حق رساننده

حکمت آموز تا حکیم شوی

همره و همدم کلیم شوی

عمر ضایع مکن به بی خردی

دور شو دور از صفات بدی

سنایی

قرآن کریم می فرماید: ولقد آتینا داود وسلیمان علما وقالاالحمد لله الذی فضلنا علی کثیر من عباده المؤمنین (۷۴) ;

و به راستی به داوود و سلیمان دانش عطا کردیم، و آن دو گفتند: ستایش خدایی را که ما را بر بسیاری از بندگان با ایمانش برتری داده است .

علاوه بر آیات قرآن، در روایات معصومین علیهم السلام نیز آن قدر که برای طلب علم، تشویق و تحریض شده، برای چیزهای دیگر نشده است . چند روایت در این مورد در ذیل نقل می شود:

۱ . رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرموده اند: طلب العلم فریضة علی کل مسلم ومسلمة الا وان الله یحب بغاة العلم (۷۵) ;

تحصیل دانش، برای همه مردان و زنان مسلمان واجب است . و آگاه باشید که خداوند متعال جویندگان علم را دوست می دارد .

۲ذکر عند النبی صلی الله علیه و آله رجلان من بنی اسرائیل کان احدهما یصلی المکتوبة ثم یجلس فیعلم الناس الخیر، وکان الآخر یصوم النهار ویقوم اللیل، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله فضل الاول علی الثانی کفضلی علی ادناکم (۷۶) ;

در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله از دو مرد بنی اسرائیل سخن به میان آمد [و چنین گفته شد] که یکی از آنها نماز فریضه را می گذارد و سپس می نشیند و به مردم خوبیها را آموزش می دهد، اما دیگری روز را روزه می گیرد و شب را به عبادت می گذراند . رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: برتری اولی بر دومی همچون برتری من است بر کمترین شما!

بهترین دانشها

شکی نیست که هر علمی مورد پسند نیست، بلکه در روایات فوق علومی منظور است که مایه هدایت و رستگاری انسان شود .

امام علی علیه السلام فرمود: خیر العلم ما اصلحت به رشادک وشره ما افسدت به معادک (۷۷) ; بهترین دانش آن است که هدایت و رستگاری خود را با آن اصلاح کنی و بدترین دانش آن است که آخرت خویش را با آن تباه گردانی .

و هم ایشان فرمود:

خیر العلم ما قارنه العمل; (۷۸)

بهترین دانش، آن است که با عمل همراه باشد .

امام کاظم علیه السلام را نیز در این باره سخنی نغز و شنیدنی است که فرمود:

اولی العلم بک ما لایصلح لک العمل الا به، و اوجب العمل علیک ما انت مسئول عن العمل به، و الزم العلم لک ما دلک علی صلاح قلبک و اظهر لک فساده، و احمد العلم عاقبة مازاد فی عملک العاجل فلاتشتغلن بعلم ما لایضرک جهله و لاتغفلن عن علم مایزید فی جهلک ترکه; (۷۹)

سزاوارترین دانش برای تو، آن دانشی است که عملت جز با آن درست نشود و ضروری ترین عمل برای تو، عملی است که در برابر آن بازخواست می شوی و لازم ترین دانش برای تو، دانشی است که صلاح و فساد دلت را به تو نشان دهد و نیک فرجام ترین دانش، آن دانشی است که بر عمل تو در این دنیا بیفزاید; بنابراین، به دانستن چیزی که ندانستن آن زیانی به تو نمی رساند، مشغول نشو و از دانستن چیزی که فروگذاردنش بر نادانی تو می افزاید، غافل مباش .

اگر انسان دقت کند، می فهمد که بعضی از علوم متداول ارزش صرف وقت ندارد .

نقل است کودکی نحو می خواند . استادش گفت: بخوان ” ضرب زید عمرا ” . شاگرد پرسید: چرا زید عمرو را زد؟ استاد گفت: این مثال است; می خواهم تو بفهمی . شاگرد برخاست . استادش گفت: به کجا می روی؟ گفت: نمی خواهم علمی را بخوانم که از همین اول با زد و خورد شروع می شود!

ای کاش آن استاد به شاگردش می گفت: ضرب الله مثلا

دو حکایت

الف) وارثان انبیا:

دانشمندان راستین، وارثان انبیای الهی هستند . نقل است دو امیرزاده در مصر بودند، یکی علم آموخت و دیگری مال اندوخت . عاقبت الامر آن یکی علامه عصر گشت و این یکی عزیز مصر شد . پس این توانگر به چشم حقارت در دانشمند نظر کردی و گفتی: من به سلطنت رسیدم و این همچنان در مسکنت باقی بمانده است .

گفت ای برادر! شکر نعمت باری – عز اسمه – هم چنان افزون تر است بر من که میراث پیغمبران یافتم; یعنی، علم و تو میراث فرعون و هامان یافتی; یعنی، ملک مصر (۸۰) .

ب) خلاصه علمها:

روزی دانشمندی به شبانی رسید و گفت: چرا علم نیاموزی؟

شبان گفت: آنچه خلاصه علمهاست آموخته ام .

دانشمند گفت: چه آموخته ای؟ باز گوی .

گفت: خلاصه علمها پنج چیز است:

یکی آنکه تا راست سپری نشود، دروغ نگویم .

دوم، تا حلال سپری نشود، حرام نخورم .

سوم، تا از عیب خود فارغ نیایم، عیب دیگران نجویم .

چهارم، تا روزی خدای – عزوجل – سپری نشود، به هیچ در مخلوق نروم .

پنجم، تا پای در بهشت ننهم، از مکر نفس و شیطان غافل نباشم .

دانشمند گفت: تمامت علوم تو را حاصل است، هر که این پنج خصلت بدانست از کتب علم و حکمت مستغنی گشت . (۸۱)

حسن ختام

کلام را با این حدیث نورانی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به پایان می بریم که فرمودند: اعلم الناس من جمع علم الناس الی علمه (۸۲) ;

داناترین مردم، کسی است که دانش مردم را با دانش خود جمع کند .

کودکی گفت: من چه کار کنم

تا به آن کار افتخار کنم

گفتمش علم و معرفت آموز

تا شب محنت تو گردد روز

گفت: چون علم اختیار کنم

بعد از آن گو مرا چه کار کنم

گفتم ار علم اختیار کنی

علم گوید تو را چه کار کنی

۷۰) طلاق/۱۲ .

۷۱) مجادله/۱۱ .

۷۲) فاطر/۲۸ .

۷۳) علق/۵۳ .

۷۴) نمل/۱۵ .

۷۵) امالی، شیخ طوسی، ص ۴۸۸، ح ۱۰۶۹ .

۷۶) میزان الحکمة، ح ۱۳۸۲۴ .

۷۷) غرر الحکم، ۵۰۲۳ .

۷۸) همان، ۴۹۶۸ .

۷۹) میزان الحکمه، ح ۱۴۱۳۹ .

۸۰) گلستان سعدی .

۸۱) جوامع الحکایات .

۸۲) میزان الحکمة، ۱۴۱۶۴ .

۸۳) بقره/۲۶۸ .

جستجو