اسلام و ايمان(تفسیر سوره حجرات)

قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا يدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَا يلِتْكُم مِّنْ أعْمَالِكُمْ شَيئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (14)
[برخي از] باديه‏نشينان گفتند: «ايمان آورديم.» بگو: «ايمان نياورده‏ايد، ليكن بگوييد: اسلام آورديم.» و هنوز در دلهاي شما ايمان داخل نشده است. و اگر خدا و پيامبرِ او را فرمان بريد از [ارزشِ‏] كرده‏هايتان چيزي كم نمي‏كند. خدا آمرزنده مهربان است.»
شأن نزول
بسياري از مفسّران، در سبب نزول اين آيه گفته‌اند:
جمعي از طايفه «بني اسد» در يكي از سالهاي قحطي و خشكسالي وارد مدينه شدند، و به اميد گرفتن كمكي از پيامبر شهادتين را بر زبان جاري كردند، و به پيامبر گفتند: طوائف عرب بر مركبها سوار شدند و با تو پيكار كردند، ولي ما با زن و فرزندان خود نزد تو آمديم، و دست به جنگ نزديم، و مي‏خواستند از اين راه بر پيامبر منت گذارند که اين آيات نازل شد.
نکات تفسيري
1. اين آيه و آيات بعد تا آخر سوره در باره اعرابي است كه ادعاي ايمان مي‏كردند، و بر پيامبر منت مي‏نهادند كه ما ايمان آورده‏ايم. سياق اين آيه دلالت دارد بر اينكه مراد از «اعراب» بعضي از عربهاي باديه‏نشين است، نه همه آنان.
2. تفاوت ايمان واسلام در اين آيه مطرح مي‌شود. اسلام، تسليم ظاهري در برابر دين و پذيرفتن شهادتين است، در صورتي كه ايمان به معني انقلابي حقيقي است كه در نفس و جان آدمي رخ مي‌دهد. از نظر اسلام هر كس شهادتين را بر زبان جاري كند و در جمع مسلمانان وارد شود، احكام اسلام بر او جاري مي‏گردد. ولي ايمان، حقيقتي باطني است و جايگاه آن در قلب آدمي است، نه در زبان و ظاهر او. اسلام آوردن ممكن است انگيزه‏هاي گوناگوني داشته باشد، حتّي انگيزه‏هاي مادي و منافع شخصي، ولي ايمان از انگيزه‏هاي معنوي و علم و آگاهي سرچشمه مي‏گيرد، و همان است كه ميوة حيات‌بخشِ تقوي بر شاخسارش ظاهر مي‏شود.

3. تفاوت مفهومي بين ايمان و اسلام در صورتي است كه اين دو واژه در برابر هم قرار گيرند، اما هر گاه جدا از هم ذكر شوند ممكن است هر دو واژه در يك معنا به کار روند.
امام صادق در بيان تفاوت بين اسلام و ايمان فرمود:
إِنَّ الْإِيمَانَ يشَارِكُ الْإِسْلَامَ وَ لَا يشَارِكُهُ الْإِسْلَامُ إِنَّ الْإِيمَانَ مَا وَقَرَ فِي الْقُلُوبِ‏ وَ الْإِسْلَامَ مَا عَلَيهِ الْمَنَاكِحُ وَ الْمَوَارِيثُ وَ حَقْنُ الدِّمَاءِ وَ الْإِيمَانَ يشْرَكُ الْإِسْلَامَ وَالْإِسْلَامَ لَا يشْرَكُ الْإِيمَانَ.
ايمان، حاوي اسلام است، اما اسلام حاوي ايمان نيست. ايمان، يك واقعيت است كه در دلها جاي مي‏گيرد، ولي اسلام، اعتراف زباني است كه ازدواج و ميراث را رسميت مي‏دهد و خون مسلمان را محفوظ نگه مي‏دارد. ايمان، حاوي اسلام است و اسلام حاوي ايمان نيست.
4. كلمه «لمّا» در آيه، دلالت مي‌کند كه هر كس اسلام آورده است، اميد آن مي‏رود كه به ايمان دست يابد، و شايد حاكي از آن باشد كه فاصله ميان اسلام
و ايمان چندان کوتاه نيست كه به زودي بتوان از آن گذشت، و بر انسان مسلمان است كه با تلاش پيوسته خود اين راه دشوار را بپيمايد تا به ايمان برسد. پس اگر اسلام را به معني جواز پذيرفته شدن در يك مؤسسه علمي عالي بدانيم، ايمان به معني تمام كردن دوره تحصيلي آن دانشگاه يا دانشكده است.
4. «لا يلتكم» از ماده «ليت» به معني كم گذاردن حق است. اين بخش آيه در حقيقت اشاره به يك اصل مسلم قرآني است كه شرط قبولي اعمال «ايمان» است، مي‏گويد: اگر شما ايمان قلبي به خدا و پيامبر داشته باشيد كه نشانه آن اطاعت از فرمان خدا و رسول او است، اعمال شما ارزش مي‏يابد، و خداوند كوچكترين حسنات شما را مي‏پذيرد، و پاداش مي‏دهد، و حتي به بركت اين ايمان گناهان شما را مي‏بخشد زيرا او غفور و رحيم است.
تفاوت اسلام با ايمان
1. تفاوت در عمق:
اسلام، رنگ ظاهري است، ولي ايمان تمسّك قلبي است. امام صادق به مناسبت آية «و مَن اَحسَنُ من اللَّه صِبغَة»  فرمود: رنگ الهي اسلام است،
و در تفسير آيه‏ «فقد استَمسَك بِالعُروَة الوثقي‏»  فرمود: تمسّك به ريسمان محكم الهي، همان ايمان است.
2. تفاوت در انگيزه:
گاهي انگيزة اسلام آوردن، حفظ يا رسيدن به منافع مادّي است، ولي انگيزة ايمان حتماً معنوي است. امام صادق فرمودند: با اسلام آوردن، خون انسان حفظ مي‏شود و ازدواج با مسلمانان حلال مي‏شود، ولي پاداش اخروي بر اساس ايمان قلبي است.
3. تفاوت در عمل
اظهارِ اسلام، بدون عمل ممكن است، ولي ايمان بايد همراه عمل باشد، چنانكه در حديث مي‏خوانيم: «الايمانُ اِقرارٌ وعَمَل و الاسلام اِقرارٌ بلاعَمَل»  بنابراين در ايمان، اسلام نهفته است، ولي در اسلام ايمان نهفته نيست.
امام باقر فرمود: ايمان، چيزي است كه در قلب جاي مي‌گيرد و انسان به وسيله آن به خدا مي‏رسد و عمل، آن باور قلبي را تصديق مي‏كند. ولي اسلام چيزي است كه در گفتار و رفتار ظاهر مي‏گردد، گرچه در قلب جاي نگرفته باشد.
4. تفاوت در رتبه
در حديث مي‏خوانيم: ايمان، بالاتر از اسلام و تقوا، بالاتر از ايمان و يقين، بالاتر از تقوا است و در ميان مردم چيزي كمياب‏تر ازيقين نيست.
نکته‌ها وپيام‌ها
1) ادّعاهاي نابجا را مهار کنيم. «قُل لَمْ تُؤْمِنُوا»
2) هر کس بايد حريم خود را حفظ کند و خود را  بيش از آنچه هست مطرح نکند. «قُولُوا أَسْلَمْنَا»
3) اسلام، امري ظاهري است، ولي ايمان، به دل مربوط است. «في قلوبكم»
4) با مدّعيان کمال بايد به گونه اي سخن گفت که از رسيدن به کمال نا اميد نشوند. «لَمَّا يدْخُلِ الْإِيمَانُ… َإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»
5) راه رسيدن به ايمان، تکليف‌گرايي و پيروي از خدا و اولياي اوست . «لما يدخل الايمان… و ان تُطيعوا اللَّه و رسوله …»
6) اطاعت از پيامبر در كنار اطاعت از خدا آمده است و اين نشانة عصمت پيامبر است و بايد او را بدون چون و چرا اطاعت كرد. «ان تُطيعوا اللَّه ورسوله»
7) خداوند، عادل است و ذرّه‌اي از پاداش عمل انسان را کم نمي‌کند. (مديريت صحيح آن است که ذرّه‌اي از حقوق ديگران کم گذاشنه نشود).
«لَا يلِتْكُم مِّنْ أعْمَالِكُمْ شَيئاً»
8) اطاعت از خدا و رسول، زمينه دريافت بخشش و رحمت الهي است. «تطيعوا… انّ اللّه غفور رحيم»


جستجو