ماهیت ولایت مطلقه فقیه در مکتب تشیع

ولایت فقیه به معنای تصدی امور جامعه اسلامی و حق تصرف در مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی و خلاصه همه مسائل اجتماعی است. این ولایت از سنخ ولایت بر محجوران(سفیه، مجنون، صغیر) نیست که بر قصور جامعه دلالت کند بلکه از سنخ ولایت بر خردمندان است که ناشی از نیاز و ضرورت اجتماعی می باشد. بنابر این علی(ع) می فرماید: «لابُد لِلناس من اَمیرٍ بِرٍّ اَو فاجِرٍ»؛ مردم به ناچار نیاز به امیر دارند، نیکوکار باشد یا زشت کار (نهج البلاغه، خطبه 40( .

ویژگی های فقیه جامع الشرایط برای ولایت فقیهی بدین شرح می باشد :

اجتهاد مطلق

عدالت مطلق

قدرت مدیریت و استعداد رهبرى

اجتهاد مطلق

اسلام، یک مجموعه منسجم است‏به گونه‏اى که دیانت آن، عین سیاست است و سیاست آن، عین دیانتش مى‏باشد و فهم درست و کامل ره‏آورد وحى، زمانى صورت مى‏گیرد که فقیه، به همه ابعاد آن آگاه باشد و از اینرو، اسلام‏شناس واقعى کسى است که در همه اصول و فروع، در عبادات و عقود و احکام و ایقاعات و سیاست اسلامى مجتهد باشد. بنابراین، کسى که در تحلیل همه معارف دین، اجتهاد مطلق ندارد و به اصطلاح، «مجتهد مطلق‏» نیست، بلکه «مجتهد متجزى‏» است، صلاحیت ولایت‏بر جامعه اسلامى و اداره آن را ندارد و همچنین فقیهى که ابعاد سیاسى اسلام را خوب نفهمیده است، توان چنین مسؤولیت عظیمى را نمى‏تواند داشته باشد.

فقیه حاکم بر نظام اسلامى که در عصر غیبت، مجرى و حافظ و مبین قرآن است، باید به تمام جوانب آن آگاه باشد. او باید علاوه بر شناخت احکام و معارف قرآن کریم، درباره انسان و جامعه اسلامى، روایات رسیده از عترت(علیهم‏السلام) را نیز به خوبى بررسى نماید و به شناختى کامل و جامع از احکام اسلام برسد. اگر شخصى برخى از مسائل اسلامى برایش حل نشده و خود نمى‏تواند آنها را عمیقا بررسى نماید، او ولى مسلمین نیست; یعنى نه «مرجع فتوا»ست و نه «مصدر ولایت‏»; نه مى‏تواند فتوا بدهد و نه مى‏تواند اسلام را به اجرا درآورد.

فقیهى که شعاع عملش همدوش شعاع فقه باشد و بتواند مسائل جدید و مستحدثه مسلمین را حل کند و آنها را بر اصول و فروع دین تطبیق دهد، او «مجتهد مطلق‏»ى است که در صورت واجد بودن شرایط دیگر، مى‏تواند مسؤولیت ولایت و مدیریت جامعه اسلامى را بپذیرد و از عهده آن برآید.

عدالت مطلق

فقیه جامع‏الشرایط، کسى است که علاوه بر جناح عقل نظرى، در جناح عقل عملى نیز به مقدار ممکن کامل باشد; یعنى علاوه بر اینکه لازم است علم دین را درست‏بفهمد، باید آن م را در خودش و محدوده حیاتش و در جامعه اسلامى به درستى اجرا نماید; لازم است همه وظایف دینى خود را انجام دهد و آنچه از دین باید به مردم ابلاغ کند، ابلاغ نماید و چیزى را کتمان نکند. فقیه عادل، باید به میل و هوس کارى نکند; مطیع هواهاى نفسانى نگردد و گناهى از او سرنزند; نه واجبى را ترک کند و نه حرامى را مرتکب شود.

شخصى که مطیع هوس است، در درون جانش بتکده‏اى دارد و در نهادش، بت‏پرستى رسوخ یافته است و در واقع، هوایش را معبود و اله خود قرار داده و همان را مى‏پرستد: «افرایت من اتخذ الهه هواه‏» . چنین شخصى، هیچ‏گاه صلاحیت ولایت و هدایت مسلمین را ندارد و مشمول خطاب ابراهیم خلیل(سلام‏الله‏علیه) است که فرمود: «اف لکم ولما تعبدون من دون الله‏» ; اف بر شما و بر هر آنچه غیر خدا مى‏پرستید. این بیان عتاب‏آمیز، تنها شامل بت‏پرستان بتکده‏هاى صورى نیست، بلکه بتکده‏هاى درونى هواپرستان را نیز شامل مى‏شود.

بنابراین، ویژگى دوم فقیه جامع‏الشرایط، ترک هوا و هوس و تابعیت عملى محض سبت‏به احکام و دستورهاى دین است. فقیه حاکم، اگر فتوا مى‏دهد، باید خود نیز به آن عمل کند و اگر حکم قضایى صادر مى‏کند، خود نیز آن را بپذیرد و اگر حکم ولایى و حکومتى صادر و انشاء مى‏نماید، خود نیز به آن گردن نهد و آن را نقض نکند.

قدرت مدیریت و استعداد رهبرى

در اصل یکصدونهم قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، ویژگى‏هاى رهبر، چنین بیان شده است:

شرایط و صفات رهبرى:

1- صلاحیت علمى لازم براى افتاء در ابواب مختلف فقه.

2- عدالت و تقواى لازم براى رهبرى امت اسلام.

3- بینش صحیح سیاسى و اجتماعى، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافى براى رهبرى.

در صورت تعدد واجدین شرایط فوق، شخصى که داراى بینش فقهى و سیاسى قوى‏تر باشد مقدم است.

بنابراین، علاوه بر اجتهاد مطلق و صلاحیت علمى لازم براى افتاء در ابواب مختلف فقه و همچنین عدالت و تقواى لازم براى رهبرى امت اسلام، استعداد و توانائى رهبرى و کشوردارى، شرط ضرورى سوم براى فقیه است.

فقیه جامع‏الشرایط باید علاوه بر اجتهاد و عدالت مطلق، اولا بینش درست و صحیحى نسبت‏به امور سیاسى و اجتماعى داخل و خارج کشور داشته باشد و ترفندهاى دشمنان خارج را خوب بشناسد و ثانیا از هنر مدیریت و لوازم آن برخوردار باشد; زیرا مدیریت، گذشته از تئورى، نیازمند ذوق اداره و هنر تدبیر است; بسیارى از ما اوزان شعر را مى‏دانیم که مثلا فلان شعر باید بر وزن «مستفعلن، مستفعلن، مستفعلن‏» باشد; اما دانستن عروض، هیچ گاه کسى را شاعر نمى‏کند. شعرشناسى، غیر از شاعر بودن است; چراکه انشاء شعر، گذشته از آشنائى به قواعد شعر، نیازمند استعدادهاى خاصى است. همه ما مى‏دانیم که باید کشور را بر اساس قسط و عدل اداره کرد، اما مدیر و مدبر بودن، غیر از دانش و بینش سیاسى است; هنرى است که هر کس آن‏را ندارد. شرط اسلام‏شناسى را ممکن است‏برخى داشته باشند ولى همه آنان شجاعت لازم را مانند شجاعت امام راحل(قدس‏سره) ندارند. وقتى خبر حکومت نظامى را در یکى از روزهاى دهه دوم بهمن‏57 به ایشان دادند، امام هراسناک نبودند و فرمودند: بیرون بروید و حکومت نظامى را بشکنید! و آن زمان که خبر تجاوز رژیم عراق و توطئه استکبار بر ضد انقلاب اسلامى را به ایشان رساندند، نترسیدند و شجاعت‏خود را به دیگران نیز انتقال دادند.

در رژیم فاسد و منحوس پهلوى، در بحبوحه گرفت‏وگیرها، بعضى از آقایان، خدمت مراجع و فقهاى بزرگ مى‏رفتند و با آنان مشورت مى‏کردند و خواستار اطلاعیه مى‏شدند. من خدمت‏یکى از بزرگان فقه رفتم، خدا غریق رحمتش کند که بر ما حق بزرگى داشت. در آن اوضاع بحرانى که امام مى‏فرمودند وقتى که دین در خطر باشد، تقیه حرام است و براى حفظ دین از هیچ چیزى حتى جان نباید دریغ ورزید، من دیدم این فقیهى که به علم و دانش او خیلى اعتقاد داشتیم و داریم، بحارالانوار رحلى مرحوم مجلسى(رض) را جلوى خود گذاشته و بحث تقیه را مطالعه مى‏کند. او به همه آنچه در کتاب و سنت نوشته شده، علم داشت و اگر اعلم از دیگران نبود، دیگران از او اعلم نبودند; ادق از دیگران بود ولى هنر کشوردارى و تدبیر و مدیریت در او نبود که در پرتو آن، اگر به او بگویند ده نفر یا صدنفر کشته شده‏اند، آن خون‏ها را هدر رفته نبیند و بلکه شهادت هزاران نفر را براى حفظ اسلام و زنده کردن دین و حیات انسانى در جامعه ضرورى ببیند.

بنابراین، نمى‏توان گفت هر فقیه عادلى صلاحیت رهبرى جامعه را دارد، بلکه باید گذشته از شرائط علمى، داراى استعداد و توانایى لازم براى اداره امت اسلامى باشد.

شرایط ولایت فقیه

در جامعه اسلامی تنها فقیه جامع الشرایط، ولایت دارد. فقیه جامع الشرایط کسی است که علاوه بر شرایط عمومی مثل عقل، ایمان، پاکزادی و … باید سه ویژگی داشته باشد که عبارتند از : اجتهاد مطلق، عدالت مطلق، قدرت مدیریت و رهبری (بینش صحیح سیاسی و اجتماعی).این شرایط در روایات پیامبراسلام(ص) و امام علی(ع) آمده است.(اصول کافی، کتاب الحجه، حدیث8 – نهج البلاغه، خطبه 173)

ضرورت ولایت فقیه

ادله عقلی و نقلی بر ضرورت وجود ولی فقیه در جامعه اسلامی دلالت دارد.

دلیل عقلی: این دلیل از مقدمه تشکیل می شود.

1- جامعه بشری به دین و قانون الهی نیاز دارد؛ زیرا انسان نمی تواند برای خود یک برنامه جامع و خطاناپذیر طراح کند.

2- قانون الهی نیاز به تفسیر و تبیین صحیح دارد تا مانع ابهام و اختلاف شود.

3- مهمتر از وجود قانون، تحقق عملی و اجرای آن ها در جامعه در همه زمان هاست.

4- عقل حکم می کند که بهترین فرد برای اجرای قوانین الهی کسی است که در قانون شناسی، تفسیر قانون و اجرای آن از خطا و اشتباه و تخلف مصون باشد (معصوم باشد).

5- در صورت عدم دسترسی به معصوم (عصر غیبت) باید به سراغ کسی رفت که از هر جهت به امام معصوم شبیه تر باشد و او فقیه جامع الشرایط است.

ادله نقلی

1- امام صادق (ع) در پاسخ به این پرسش که آیا در مسائل اختلافی که نیازمند داوری و قضاوت است، میتوان به سلطان (حاکم غیر دینی)و قضات منسوب از سوی او رجوع کرد، مراجعه به آنان را،رجوع به طاغوت دانسته و به شدت از آن منع کرده و عالمان دینی رابه عنوان حاکم بر جامعه اسلامی معرفی می کند: «اُنظُروا اِلی مَنْ کانَ مِنکُم قَدْ رَوی حَدیثَنا و نَظَر فی حَلالِنا و حَرامِنا و عَرفَ اَحکامَنا، فَاَرضوا بِه حَکَماً، فَانی قَد جَعَلتُهُ حاکِمًا»؛ بنگرید در بین شما کسی که گفتار ما را روایت می کند و در حلال و حرامی که ما بیان کردیم مطالعه کرده و آنها را می شناسد (فقیه باشد)، او را به عنوان حکم کننده قرار دهید؛زیرا من او را حاکم قرار داده ام.(وسائل الشیعه، حر عاملی، ج18، باب 11)

2- پیامبر بزرگ اسلام (ص) فرمود: «اللهم ارْحم خُلَفایی، قیلَ یا رسولَ الله و مَنْ خُلَفائُک؟قال: الذینَ یَأتونَ مِنْ بَعدی و یروُن حدیثی و سُنَّتی» ؛ خدایا جانشینان مرا مورد رحمت خویش قرار ده. از آن حضرت پرسیدند جانشینان شما چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند آنان که پس از من می آیند و حدیث و سنت مرا روایت می کنند.(من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق،ج4،حدیث 5919) امامان معصوم(ع) روشن ترین مصداق راوی حدیث و سنت هستند که در زمان غیبت، راویان حدیث فقیهان جامع الشرایط می باشند. از آنجا که پیامبر(ص) راویان حدیث را به طور مطلق جانشین خود دانسته، پس آن ها در همه شئون (تبلیغ دین، قضاوت، ولایت و زمامداری جامعه) جانشین حضرت هستند.

3- امام عصر (عج) در پاسخ به نامه به یکی از یاران خود درباره وظیفه شیعیان در رویداد ها و حوادثی که پیش میآید، فرمودند: اَما الحَوادِثُ الواقعَه فَارْجِعُوا فیها اِلی رُواةِ حَدیتَنا فَاِنَّهُم حُجَتی عَلَیْکُم وَ اَنا حُجَةُ الله عَلَیهِم .

در رویدار هایی که پیش می آید، به راویان حدیث ما مراجعه کنید؛ زیرا آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنانم.(کمال الدین و اتمام النعمة،شیخ صدوق، ج2، باب 45، حدیث 4)

مقصود از حوادث واقعه، صرف مراجه در مسائل شرعی نیست؛ بلکه امور اجتماعی و رهبری جامعه اسلامی مد نظر است؛ زیرا مراجعه به فیهان در مسائل شرعی با روایات متواتر ثابت شده و در زمان معصومین(ع) هم رایج بوده و اختصاص به عصر غیبت ندارد.

ولایت مطلقه فقیه

مقصود از ولایت مطلقه، ولایت بی قید و شرط نیست. امام خمینی(ره) در توضیح ولایت مطلقه می فرمایند: «درتمام اموری که ائمه(ع) به واسطه حکومتشان بر مردم ولایت داشتند، فقها نیز از جانب امامان(ع) در آن امور دارای ولایت هستند»(کتاب البیع، ج2،ص488)

البته ولایت مطلقه فقیه همچون ولایت ائمه(ع) مقید ب احکام فرعی اولیه و ثانویه نیست و در نظام ولایی، مصالح عمومی نظام اسلامی و مسلمانان مقدم بر آن هاست. مانند: قرار دادن زکات بر اسب در زمان امام علی(ع)، واجب کردن خمس بر طلا و نقره از سوی امام جواد(ع). ولی فقیه نیز می تواند مسجدی که در مسیر خیابان قرار گرفته و برای مردم عسر و حرج دارد را تخریب نماید یا از فریضه مهم حج ممانعت نماید.

اشاره:

در بحث پیشین گفتیم که طبق مبانی عقلی و نقلی، اصل مشروعیت ولایت فقیه جامع الشرایط و لزوم اطاعت از آن، از نظر عقل و آیات قرآن وروایات و اتفاق فقهاء و علمای شیعه به عنوان نیابت عام از حضرت ولی عصر امام زمان(عج) قطعی است. اینک این سوال مطرح می شود که حدوداختیارات فقیه جامع الشرایط چه اندازه است؟ آیا فقیه جامع الشرایط، هم چون امام معصوم و پیامبر(ص) دارای اختیارات وسیع است یا این که در اموری محدود است، و دارای آن گستردگی نیست؟

در این مورد دو نظریه وجود دارد:

1 گستردگی اختیارات ولایت فقیه، هم چون ولایت پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) عام و گسترده نیست، بلکه به امور حسبیه مانند تصرف دراموال یتیم و مجنون و سفیهی که پدر و مادر ندارند، و هم چنین ولایت بر تصرف اموال مفلس یا مجهول المالک، یا اموال غائبانی که در معرض خطر است، و ولایت به طلاق دادن زنی که همسرش مفقود شده، یا ادامه ازدواج موجب عسر و حرج می باشد محدود است و… منظور از امورحسبیه، اموری است که شارع مقدس به ترک آن ها راضی نیست، و حتماباید انجام شود، و برای انجام آن ها شخص خاصی معین نشده است

2 نظریه ولایت مطلقه فقیه; این نظریه می گوید: فقیه جامع الشرایط ،جانشین امام معصوم (ع) است، و جز در موارد بسیار نادر (مثل جهادابتدایی و…) دارای همه اختیارات پیامبر (ص) و امام معصوم (ع) است،هرگاه توانست باید حکومت تشکیل دهد. در این صورت مانند امام معصوم(ع) در اداره امور جامعه، دارای اختیارات وسیع و گسترده بوده و بر همه مردم واجب است که از او اطاعت کنند.

این نظریه همان نظریه حضرت امام خمینی قدس سره است که بر همین اساس به نهضت عظیم انقلاب اسلامی در ایران اقدام نمود، و حکومت اسلامی تشکیل داد، و هم اکنون نظام جمهوری اسلامی که در کشور ایران برقرار است، بر همین اساس می باشد. پس از این اشاره، نظر شما را به تبیین این مساله (نظریه ولایت مطلقه فقیه جامع الشرایط) به طوراختصار (در محدوده یک مقاله) جلب می نماییم

فلسفه امامت

سخن را از این جا آغاز می کنیم که طبق سند معتبر، امام علی بن موسی الرضا(ع) در ضمن گفتاری پیرامون امامت، فرمود: «ان الامامه زمام الدین و نظام المسلمین، و صلاح الدنیا، و عز المومنین، ان الامامه اس الاسلام النامی، و فرعه السامی، بالامام تمام الصلاه، والزکاه والصیام والحج والجهاد و توفیر الفیی ء والصدقات و امضاء الحدودوالاحکام و منع الثغور والاطراف. الامام یحل حلال الله و یحرم حرام الله، و یقیم حدود الله و یذب عن دین الله، و یدعو الی سبیل ربه بالحکمه والموعظه الحسنه والحجه البالغه; همانا امامت، زمام دین ومایه نظام مسلمانان، و اصلاح دنیا و عزت مومنان است، همانا امامت ریشه اسلام رشد یافته، و شاخه بلند آن است. کامل شدن نماز، زکات،روزه، حج و جهاد، و فراوانی غنیمت جنگی و صدقات، و اجرای حدود واحکام، و نگهبانی از مرزها و اطراف به وسیله امام است، او است که حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام می کند، و حدود خدا را برقرار وجاری می سازد و از حریم دین خدا دفاع می نماید. و مردم را به سوی راه پروردگارش با حکمت و اندرز نیک و حجت رسا فرا می خواند.» دراین گفتار دامنه وسیع و عمیق مسوولیت های اجرایی امام معصوم(ع)نشان داده شده است. طبق این رهنمود شفاف و روشن، امام باید به طورکامل در صحنه های اجتماعی و سیاسی و دینی حضور پرتلاش داشته باشد وبا همه توان مندی های خود به دفاع از حریم دین خدا پردازد و آن رااجرا نماید. از همین جا عقلا چنین نتیجه می گیریم که جانشین چنین امامی نیز باید دارای اختیارات وسیع باشد تا بتواند به عنوان جانشین، چنان کارهای مهمی را انجام دهد. به عبارت روشن تر ما قبل از آن که به دلایل نقلی داشتن اختیارات وسیع ولایت فقیه بپردازیم،باید توجه کنیم که ولایت فقیه; یعنی حکومت دینی، چنین معنایی که ازبطن ولایت فقیه بیرون می آید، مستلزم اختیارات وسیع است تا بتواندحکومت دینی را در همه ابعادش در جامعه اجرا کند، چرا که معقول نیست دین اسلام به عنوان یک دین کامل، جهانی و ابدی معرفی گردد،ولی مجری چنان دینی ست بسته باشد و با اختیارات محدود زمام دین عمیق و جهان شمول را به دست گیرد.

خداوندی که می خواهد دین اسلام به طور کامل در همه ابعادش اجراگردد، و هفتاد درصد اجرای آن نیاز به امام و رهبر لایق و قاطع دارد، چگونه راضی می شود که در عصر غیبت، مردم را بدون رهبر صالح بگذارد و هفتاد درصد اسلام تعطیل شود؟! فلسفه نصب امامت از جانب خداوند ابلاغ و اجرای اسلام است، این فلسفه و حکمت، قطعا به عصرمحدود امامان معصوم(ع) از سال یازدهم هجرت تا سال 260 (آغاز غیبت صغری) یا تا سال 329 (آغاز غیبت کبری) اختصاص ندارد، بلکه باید تاعصر ظهور جهانی حضرت مهدی(عج) ادامه داشته باشد. اکنون بیش ازهزارسال است که حضرت مهدی(عج) از نظرها غایب است، و شاید هزاران سال نیز غایب باشد. آیا در این مدت، اسلام نباید دارای رهبری به نیابت عام از جانب حضرت مهدی(عج) با اختیارات وسیع باشد، تا احکام سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و جزایی اسلام تعطیل نگردد؟! قطعا خدواندحکیم که به حکم قرآن «و لله الحجه البالغه; دلیل قاطع و رسا برای خدا است.» در عصر غیبت حضرت مهدی(عج) امت را بدون رهبر لایق وعادل با اختیاراتی وسیع نمی گذارد، چرا که در غیر این صورت حجت خداوند، بالغ و کامل نخواهد شد، و مفهوم جانشینی امام معصوم(ع) به طور صحیح و مناسب تحقق نمی یابد

تحلیل و تبیین آیه الله العظمی بروجردی

از بیانات آیه الله العظمی بروجردی(ره) استفاده می شود که ایشان اختیارات وسیعی برای ولی فقیه قائل است، ترجمه متن گفتار ایشان که در چهار مقدمه و نتیجه گیری بررسی شده، چنین خلاصه شده است:

1 در جامعه اسلامی اموری است که قطعا از وظایف افراد خارج است،زیرا جزء امور عمومی و اجتماعی است که حفظ نظام بستگی به آن اموردارد; مانند قضاوت، سرپرستی اموال غایبان و نابالغان، حفظ انتظامات داخلی کشور، حفاظت از مرزها، فرمان جهاد و دفاع و نظایرآن.

2 اسلام دینی سیاسی اجتماعی است که احکام آن در عبادات خلاصه نمی شود، بلکه بیش تر احکام اسلام در زمینه کشورداری و تنظیم امورجامعه و تامین افراد جامعه است، مانند: حدود، قصاص، دیات و امورمالی که موجب حفظ دولت اسلامی هستند.

3 سیاست و کشورداری و نیز پاسداری از اجتماع انسانی هیچ گاه دراسلام جدای از امور روحانی و شوون اسلامی نبوده است، بلکه زمام این امور را شخص پیامبر اکرم(ص) و علی(ع) خود به دست داشته و اداره می کردند، و یا به وسیله نائبان و نمایندگان خود که به بلاد اسلامی اعزام می داشتند به اجرا می گذاشتند.

4 از اعتقادات مذهبی ما شیعیان این است که پیامبر اسلام(ص) وامامان معصوم(ع) امت را پس از دوران نبوت و امامت، بی سرپرست وبدون زمام دار رها نکرده، حتی برای مسایل فردی و جزیی آنان نیزافرادی را از بزرگان اصحاب خود تعیین می کردند. این شیوه به گواه قطعی تاریخ، جزء سیره عملی پیشوایان معصوم(ع) حتی در حال حیات خودشان بوده است تا چه رسد برای زمان بعد از خودشان (دوران غیبت).

پس از توجه به این مقدمات، ناچار افرادی که از طرف امامان معصوم(ع) برای مراجعه مردم به آنان در عصر غیبت تعیین شده اند،تنها فقیهان عادل جامع الشرایط هستند، زیرا امامان معصوم(ع) فردیا افرادی را منصوب نکرده اند، که دیدیم به گواهی عقل و نقل مردوداست، یا افرادی غیر فقیه را منصوب کرده اند که این هم به حکم عقل باطل است و کسی هم آن را نگفته است، زیرا عقل حکم می کند کسی که متخصص امور دینی و کارشناس مسائل اسلامی است، برای چنین منصب مهمی برگزیده شود، نه غیر متخصص، یا این که فقها را منصوب کرده اند که در این صورت، مطلوب ثابت می شود. کوتاه سخن آن که: مرحوم آیه الله العظمی بروجردی(ره) ولایت فقیه را در امور مورد ابتلای مردم از اموربدیهی و روشن شمرده که حتی اثبات آن نیازی به روایت مقبوله «عمربن حنظله » ندارد، می فرماید: «… و بالجمله کون الفقیه العادل منصوبا لمثل تلک الامور المهمه التی یبتلی بها العامه مما لا اشکال فیه اجمالا، بعد ما بیناه، و لایحتاج فی اثباته الی مقبوله ابن حنظله، غایه الامر کونها ایضا من الشواهد; … خلاصه آن که نصب فقیه عادل برای مثل این امور مهم که مورد نیاز عمومی جامعه است با توجه به آن چه بیان کردیم دارای هیچ گونه اشکالی نیست، و برای اثبات آن نیازی به روایت قابل قبول عمر بن حنظله نمی باشد، هرچند می توان آن را به عنوان یکی از شواهد ذکر کرد.» برای تکمیل بحث پیرامون نظریه آیه الله العظمی بروجردی(ره) نظر شما را به فراز زیر نیزجلب می کنیم: هنگامی که آیه الله بروجردی (در سال های بین 1330 تا1340 شمسی) تصمیم گرفتند در کنار مرقد مطهر حضرت معصومه(س) مسجداعظم را بنا کنند، در مورد زمین این مسجد، به مقبره هایی برخوردمی شد که باید خراب می شد، تا ضمیمه مسجد شود. این مقبره ها خریدنی نبود، یا ورثه بعضی از صاحبان قبرها مشخص نبود، آقای بروجردی(ره)دستور داد که همه را خراب کنند. مرحوم آیه الله شیخ مرتضی حائری(فرزند ارشد آیه الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری) به حضور آقای بروجردی رسید، و در این رابطه از ایشان پرسید: «شما برای فقیه چه سمتی قائل هستید که دستور به هم زدن این ساختمان های قبور رامی دهید؟» (منظور ساختمان های قبوری بود که ممکن نبود از صاحبانشان رضایت گرفت) آقای بروجردی در پاسخ فرمود: «ما فقیه را در قدرت واختیار، تالی تلو (جانشین بسیار نزدیک) امام معصوم(ع) می دانیم.»

فقيه كيست؟ ويژگيهاي فقيه جامع الشرايط چيست؟

مقصود از((فقيه)) دربحث ولايت فقيه، مجتهد جامع الشرايط است نه هركس كه فقه خوانده باشد. فقيه جامع الشرايط بايد سه ويژگي داشته باشد؛ ((اجتهاد مطلق)) ،(( عدالت مطلق)) ، و((قدرت مديريت واستعداد رهبري)).يعني از سويي بايد صدر و ساقه ي اسلام را به طور عميق وبا استدلال واستنباط بشناسد و ازسوي ديگر، درتمام زمينه ها، حدود و ضوابط الهي را رعايت كند وازهيچ ازسوي ديگر، درتمام زمينه ها، حدود و ضوابط الهي را رعايت كند وازهيچ يك تخطّي و تخلّف ننمايد وازسوي سوّم، استعداد و توانايي مديريت و كشورداري ولوازم آن را واجد باشد. اكنون هريك از اين سه ويژگي را مورد بررسي قرار مي دهيم.

ويژگيهاي فقيه جامع الشرايط

1. اجتهاد مطلق

اسلام، يك مجموعه ي منسجم است به گونه اي كه ديانت آن، عين سياست است وسياست آن ، عين ديانتش مي باشد و فهم درست و كامل ره آورد وحي، زماني صورت مي گيرد كه فقيه، به همه ي ابعاد آن آگاه باشد واز اينرو ، اسلام شناس واقعي كسي است كه درهمه ي اصول و فروع، درعبادات وعقود واحكام و ايقاعات وسياست اسلامي مجتهد باشد. بنابراين، كسي كه درتحليل همه ي معارف دين، اجتهاد مطلق ندارد وبه اصطلاح ، (( مجتهد مطلق)) نيست، بلكه ((مجتهد متجزي)) است، صلاحيت ولايت برجامعه ي اسلامي واداره ي آن را ندارد وهمچنين فقيهي كه ابعاد سياسي اسلام را خوب نفهميده است، توان چنين مسؤوليت عظيمي را نمي تواند داشته باشد.

فقيه حاكم برنظام اسلامي كه درعصر غيبت، مجري وحافظ ومبيّن قرآن است،بايد به تمام جوانب آن آگاه باشد. او بايد علاوه برشناخت احكام و معارف قرآن كريم، درباره ي انسان وجامعه ي اسلامي، روايات رسيده از عترت(عليهم السلام) را نيز به خوبي بررسي نمايد وبه شناختي كامل وجامع از احكام اسلام برسد. اگر شخصي برخي ازمسايل اسلامي برايش حل نشده و خود نمي تواند آنها را عميقاً بررسي نمايد، او وليّ مسلمين نيست؛ يعني نه ((مرجع فتوا)) ست ونه (( مصدر ولايت)) ؛ نه مي تواند فتوا بدهد و نه مي تواند اسلام را به اجرا درآورد.

فقيهي كه شعاع عملش همدوش شعاع فقه باشد وبتواند مسايل جديد و مستحدثه ي مسلمين را حل كند وآنها را براصول وفروع دين تطبيق دهد، او ((مجتهد مطلق)) ي است كه درصورت واجد بودن شرايط ديگر، مي تواند مسؤوليت ولايت و مديريت جامعه ي اسلامي را بپذيرد وازعهده ي آن برآيد.

2- عدالت مطلق

فقيه جامع الشرايط، كسي است كه علاوه برجناح عقل نظري، درجناح عقل عملي نيز به مقدار ممكن كامل باشد؛ يعني علاوه براين كه لازم است علم دين را درست بفهمد، بايد آن علم را درخودش و محدوده ي حياتش و درجامعه ي اسلامي به درستي اجرا نمايد؛ لازم است همه وظايف ديني خود را انجام دهد وآن چه از دين بايد به مردم ابلاغ كند، ابلاغ نمايد وچيزي را كتمان نكند،فقيه عادل، بايد به ميل وهوس كاري نكند؛ مطيع هواهاي نفساني نگردد وگناهي ازاوسرنزند؛ نه واجبي را ترك كند ونه حرامي را مرتكب شود.

شخصي كه مطيع هوس است،دردرون جانش بتكده اي دارد و در نهادش، بت پرستي رسوخ يافته است ودر واقع ، هوايش را معبود واله خود قرار داده وهمان را مي پرستد: ﴿أفرأيت من اتّخذ الهه هواه﴾1 . چنين شخصي، هيچ گاه صلاحيت ولايت و هدايت مسلمين را ندارد ومشمول خطاب ابراهيم خليل (سلام الله عليه) است كه فرمود: ﴿أ ُف لكم ولما تعبدون من دون الله﴾2؛ اُف بر شما وبرهرآن چه غير خدا مي پرستيد. اين بيان عتاب آميز، تنها شامل بت پرستانِ بتكده هاي صوري نيست، بلكه بتكده هاي دروني هواپرستان را نيز شامل مي شود.

بنابراين، ويژگي دوّم فقيه جامع الشرايط ، ترك هوا وهوس و تابعيت عملي محض نسبت به احكام و دستورهاي دين است . فقيه حاكم، اگر فتوا مي دهد،بايد خود نيز به آن عمل كند واگر حكم قضايي صادر مي كند، خود نيز آن را بپذيرد واگر حكم ولايي و حكومتي صادر و انشاء مي نمايد، خود نيز به آن گردن نهد وآن را نقض نكند.

3- قدرت مديريت و استعداد رهبري

دراصل يكصد ونهم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، ويژگي هاي رهبر، چنين بيان شده است:

شرايط وصفات رهبري:

1- صلاحيت علمي لازم براي افتاء درابواب مختلف فقه.

2- عدالت و تقواي لازم براي رهبري امت اسلام.

3- بينش صحيح سياسي واجتماعي، تدبير، شجاعت ، مديريّت و قدرت كافي براي رهبري.

درصورت تعدّد واجدين شرايط فوق، شخصي كه داراي بينش فقهي وسياسي قوي تر باشد مقدّم است.

بنابراين، علاوه براجتهاد مطلق وصلاحيت علمي لازم براي افتاء در ابواب مختلف فقه وهمچنين عدالت وتقواي لازم براي رهبري امت اسلام، استعداد و توانايي رهبري و كشورداري ، شرط ضروري سوم براي فقيه است.

فقيه جامع الشرايط بايد علاوه براجتهاد و عدالت مطلق، اوّلاً بينش درست وصحيحي نسبت به امور سياسي و اجتماعي داخل و خارج كشورداشته باشد وترفند هاي دشمنان خارج را خوب بشناسد وثانياً ازهنر مديريت ولوازم آن برخوردار باشد؛ زيرا مديريّت، گذشته ازتئوري، نيازمند ذوق اداره وهنر تدبير است؛ بسياري ازما اوزان شعر را مي دانيم كه مثلاً فلان شعر بايد بر وزن ((مستفعلن، مستفعلن، مستفعلن)) باشد؛ امّا دانستن عروض ، هيچ گاه كسي را شاعر نمي كند.شعرشناسي ، غير ازشاعر بودن است؛ چرا كه انشاء شعر،گذشته از آشنايي به قواعد شعر، نيازمند استعدادهاي خاصي است. همه ي ما مي دانيم كه بايد كشور را براساس قسط و عدل اداره كرد، امّا مدير و مدّبر بودن، غير از دانش و بينش سياسي است؛ هنري است كه هركس آن را ندارد.شرط اسلام شناسي را ممكن است برخي داشته باشند ولي همه ي آنان شجاعت لازم را مانند شجاعت امام راحل (قدس سره) ندارند. وقتي خبر حكومت نظامي را دريكي از روزهاي دهه دوم بهمن 57 به ايشان دادند، امام هراسناك نبودند و فرمودند: بيرون برويد و حكومت نظامي را بشكنيد! وآن زمان كه خبر تجاوز رژيم عراق و توطئه استكبار برضدّ انقلاب اسلامي را به ايشان رساندند، نترسيدند و شجاعت خود را به ديگران نيز انتقال دادند.

در رژيم فاسد ومنحوس پهلوي، دربحبوحه ي گرفت و گيرها، بعضي از آقايان، خدمت مراجع و فقهاي بزرگ مي رفتند و با آنان مشورت مي كردند و خواستار اطّلاعيه مي شدند . من خدمت يكي از بزرگان فقه رفتم، خدا غريق رحمتش كند كه برما حق بزرگي داشت. درآن اوضاع بحراني كه امام مي فرمودند وقتي كه دين درخطر باشد،تقيه حرام است و براي حفظ دين از هيچ چيزي حتي جان نبايد دريغ ورزيد، من ديدم اين فقيهي كه به علم و دانش او خيلي اعتقاد داشتيم و داريم، بِحار الانوار رَحلي مرحوم مجلسي (رضوان الله تعالي عليه) را جلوي خود گذاشته وبحث تقيه را مطالعه مي كند. او به همه ي آنچه دركتاب و سنّت نوشته شده ، علم داشت و اگر اعلم از ديگران نبود، ديگران از او اعلم نبودند؛ اَدقِّ از ديگران بود ولي هنر كشورداري و تدبير و مديريت دراو نبود كه در پرتو آن، اگر به او بگويند ده نفر يا صد نفر كشته شده اند، آن خون ها را هدر رفته نبيند و بلكه شهادت هزاران نفر را براي حفظ اسلام و زنده كردن دين و حيات انساني در جامعه ضروري ببيند.

بنابراين، نمي توان گفت هرفقيه عادلي صلاحيت رهبري جامعه را دارد، بلكه بايد گذشته از شرايط علمي ، داراي استعداد و توانايي لازم براي اداره ي امت اسلامي باشد.

جستجو