سخنان حضرت فاطمه سلام الله علیها(8)

خطبه پنجم :د- دفاع و مبارزه حديث 64
خ : سوم : از خودگذشتگى و ايثار فاطمه
1- مهمان نوازى فاطمه
مرد گرسنه اى در مسجد مدينه بپا خاست و گفت ، اى مسلمانان ! از گرسنگى به تنگ آمده ام ، مرا مهمان كنيد. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: چه كسى اين مرد را امشب مهمان مى كند؟
حضرت على (عليه السلام ) فرمود، من يا رسول الله !
كمى بعد وارد منزل شد و از فاطمه زهرا عليها السلام پرسيد: آيا غذايى در منزل داريم ؟ مهمان گرسنه آورده ام .
حضرت زهرا سلام الله عليها ايثارگرانه فرمود:
حديث 61 :
فقالت : ما عندنا الا قوت الصبيه و لكنا نؤ ثر به ضيفنا(134)
(در خانه ما غذايى نيست ، مگر به اندازه خوراك دختر بچه
اما امشب ايثار مى نماييم و گرسنگى را تحمل مى كنيم
و همين مقدار غذا را به مهمان مى بخشيم (135)
2- از خود گذشتگى و ايثار فاطمه عليها السلام
عرب تازه مسلمانى در مسجد مدينه از مردم كمك خواست ، پيامبر صلى الله عليه و آله باصحاب خود نگريست .
سلمان فارسى برخاست
تا نياز آن بيچاره را بر طرف سازد
هر جا رفت با دست خالى برگشت .

با نااميدى به طرف مسجد مى آمد كه چشمش به منزل حضرت زهرا عليها السلام افتاد، با خود گفت :
فاطمه عليها السلام سرچشمه نيكوكارى است
درب خانه را كوبيد، و داستان عرب مستمند را شرح داد.
حديث 62
قالت : يا سلمان والذى بعث محمدا بالحق نبيا ان لنا ثلاثا ما طعمنا و ان الحسن و الحسين قد اضطربا على من شده الجوع ثم رقدا كانهما فرخان منتوفان و لكن لا ارد الخير اذا نزل الخير ببابى
(اى سلمان ! سوگند به خداوندى كه حضرت محمد صلى الله عليه و آله را به پيامبرى برگزيد، سه روز است كه غذا نخورده ايم ، و فرزندانم حسن و حسين عليهماالسلام از شدت گرسنگى بى قرارى مى كردند و خسته و مانده به خواب رفته اند.
اما من ، نيكى و نيكوكارى را كه در خانه مرا كوبيده است ، رد نمى كنم )
آن گاه پيراهن خود را به مسلمان داد تا در مغازه شمعون يهودى گرو گذاشته ، مقدارى خرما و جو قرض بگيرد.
سلمان فارسى مى گويد: پس از دريافت جو و خرما به طرف منزل فاطمه عليها السلام آمدم و گفتم : دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله ! مقدارى از اين غذاها را براى فرزندان گرسنه ات بردار پاسخ داد:
حديث 63 :
قالت : يا سلمان هذا شى ء امضيناه لله عزوجل لسنا ناخذ منه شيئا(136)
(اى سلمان ! اين كار را فقط براى خداى بزرگ انجام داديم و هرگز از آن چيزى برنمى داريم .(137))
خ : چهارم : خوشروئى : د- روابط اجتماعى ، حديث 84
اول : دعوت مردم به قيام م – مبارزات سياسى و – وصيت هاى سياسى و د-دفاع
دوم : دفاع و مبارزه حضرت فاطمه عليها السلام
1- دفاع در برابر هجوم گستاخانه به منزل اميرالمؤ منين (عليه السلام )
پس از ماجراى سقيفه ، و سرپيچى عده اى از بيعت با ابوبكر، براى آن كه به خيال خودشان مركز تجمع مخالفان را مورد تهديد قرار دهند، به خانه امام يورش آوردند، عمر و قنفذ، و طرفداران آنها تهديد كردند، اگر امام على (عليه السلام ) براى بيعت به مسجد بيرون نيايد، خانه را آتش ‍ مى زنيم !!
حضرت زهرا عليها السلام در دفاع از امام ، در برابر مهاجمان فرمود:
حديث 64 :
قالت : ايها الضالون المكذبون ماذا تقولون ؟ واى شى ء تريدون ؟
يا عمر اما تتقى الله ؟ تدخل على بيتى ؟ ابحزبك الشيطان تخوفنى ؟ و كان حزب الشيطان ضعيفا
ويحك !ما هذه الجراه على الله و على رسوله ؟ تريد ان تقطع نسله من الدنيا و تفنيه و تطفى ء نور الله ؟ ((والله متم نوره (138))) وانتهاره لها
طغيانك يا عمر اخرجنى ، والزمك الحجه و كل ضال غوى
اما و الله يابن الخطاب لولا اءنى اكره ان يصيب البلاء من لا ذنب له لعلمت انى ساقسم على الله ثم اجده سريع الاجابه
يا ابتاه يا رسول الله هكذا كان يفعل بحبيبتك وابنتك ؟
آه يا فضه اليك فخذينى فقد والله قتل ما فى احشائى من حمل (139)
(شما اى گمراهان و دروغگويان ! چه مى گوييد و چه مى خواهيد؟
اى عمر!آيا از خدا پروا ندارى ؟ اين گونه مى خواهى وارد خانه من شوى ؟
آيا با حزبت كه حزب شيطان است ، مرا مى ترسانى در حالى كه حزب شيطان ناتوان است ! واى بر تو! اين چه جراءت و جسارتى است كه بر خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله او دارى ؟ آيا مى خواهى دودمان پيامبر را نابود كنى ؟ و نور خدا را خاموش ؟ آگاه باش كه خداوند نور خود را فروزان و جاودانه نگه مى دارد.
از شركت و حضور در ميان نامحرمان پرهيز داشتم ، اما تهاجم و طغيان تو مرا از خانه بيرون كشيد و حجت را بر تو و بر ديگر گمراهان تمام كرد.
سوگند بخدا، چون كراهت دارم كه بى گناهان دچار بلا و گرفتارى شوند، دست از نفرين برمى دارم .
اگر چنين نبود، مى دانستى كه سوگند و نفرين من به سرعت تحقق مى يافت و عذاب خدا فرو مى باريد.(140))
پس از كوبيده شدن بين در و ديوار و شهادت حضرت محسن (عليه السلام ) فرمود:
(اى پدر! اى رسول خدا! بنگر كه با دختر مورد علاقه تو چنين رفتار مى شود: آه : اى فضه بيا و مرا درياب . سوگند به خدا، فرزندى كه در شكم داشتم ، كشته شد(141))
2- دفاع و افشاگرى در برابر مهاجمان به منزل امام على (عليه السلام )
الف – افشاگرى توطئه ها
در آن هنگامه كه عمر با گروهى به منزل امام على (عليه السلام ) يورش ‍ آوردند و با تهديدهاى پياپى نتوانستند در خانه را بگشايند، به دستور عمر هيزم آورده و درب منزل را به آتش كشيدند، حضرت زهرا عليها السلام براى دفاع از ولايت و حرمت حريم امامت ، در برابر ستونى از دود و شعله هاى آتش به پيش رفت و فرمود:
حديث 65
قالت : يابن الخطاب اتراك محرقا على بابى ؟ اجئت لتحرق دارنا؟ اتحرق عليا و ولدى ؟
(اى پسر خطاب !آيا تو را مى بينم كه خانه ام را آتش مى زنى ؟ آيا آمده اى كه خانه ما را بسوزانى ؟ آيا تو على (عليه السلام ) و فرزندان مرا به آتش ‍ مى كشى ؟)
پاسخ شنيد:
و الله لنخرجنكم الى البيعة او لنحرقنكم
سوگند به خدا يا شما را براى بيعت با ابوبكر بيرون مى آورم و يا همه شما را به خانه به آتش مى كشم !
حضرت زهرا فرمود:
يا عمر اما تتقى تدخل على بيتى ؟
(اى عمر! آيا از خدا نمى ترسى ؟ كه (بى اجازه ) وارد خانه ام مى شوى ؟)
ب – شكوه ها با پدر
اينجا بود كه حضرت زهرا عليها السلام نگاه به قبر پدر كرد و فرمود:
حديث 66 :
يا ابتاه يا رسول الله ماذا لقينا بعدك من ابن الخطاب و ابن ابى قحافه ! يا ابابكر ما اسرع اغرتم على اهل بيت رسول الله صلى الله عليه و آله ؟ و الله لا اكلم عمر حتى القى الله (142)
(واى اى پدر پيامبر خدا! چه مصيبت هايى كه از دست پسر خطاب و پسر ابى قحافه كشيديم !)
اى ابوبكر، چه زود كينه توزيهاى خود را بر اهل بيت رسول خدا صلى الله عليه و آله ظاهر كرديد!! سوگند به خدا از اين لحظه ، تا روزى كه خدا را ملاقات مى كنم ، هرگز با عمر صحبت نخواهم نمود!(143))
ج – محكوم نمودن مهاجمان
امام صادق (عليه السلام ) نقل مى فرمايد كه : وقتى مهاجمان به خانه اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) يورش آوردند كه در خانه را بشكنند يا بسوزانند و وارد منزل شوند، حضرت زهرا عليها السلام پشت درب منزل رفته ، خطاب به عمر كه در پيشاپيش مهاجمان بود فرمود:
حديث 67 :
قالت : ويحك يا عمر ما هذه الجراه على الله و على رسوله ؟ تريد ان تقطع نسله من الدنيا و تفنيه ؟ و تطفى ء نور الله ؟ والله متم نوره (144 )
(واى بر تو اى عمر! اين چه جرات و جسارتى است كه نسبت به خدا و رسول خدا كرده اى ، آيا مى خواهى نسل رسول خدا را نابود كنى ؟ و از ميان بردارى ؟ آيا مى خواهى نور خدا را خاموش كنى ؟ خداوند نور خود را حفظ مى كند و تداوم مى بخشد.(145 ))
3- دفاع از اميرالمومنين (عليه السلام )
الف – دفاع و يادآورى فضائل اهل بيت (عليه السلام )
در آن هنگامه غم آلود كه على (عليه السلام ) را با زور به طرف مسجد مى بردند، فاطمه عليها السلام ميان جمعيت آمد و بين امام و آنها قرار گرفت ، و فرمود:
حديث 68 :
قالت : والله لا ادعكم تجرون ابن عمى ظلما
ويلكم ما اسرع ما خنتم الله و رسوله فينا اهل البيت و قد اوصاكم رسول الله صلى الله عليه و آله باتباعنا و مودتنا والتمسك بنا فقال الله تعالى
((قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى (146)))
(سوگند به خدا، نمى گذارم پسر عموى مرا ظالمانه به سوى مسجد بكشانيد. واى بر شما چه زود به خدا و رسولش خيانت كرديد و به خانواده او ستم نموديد، با اين كه رسول خدا پيروى از ما و دوستى با ما را به شما سفارش كرده و فرمود كه (در امور زندگى ) از اهل بيت (عليهم السلام ) اطاعت نماييد، كه خداوند فرمود: به مردم بگو از شما پاداش رسالت نمى خواهم ، جز آن كه اهل بيت من دوستى نمائيد.(147)
ب – تهديد به نفرين كردن
در آن لحظه كه امام على (عليه السلام ) را به سوى مسجد مى كشيدند، و هيچ كس در آن غربت و تنهايى دفاع نمى كرد، حضرت زهرا (عليها السلام ) خود را به امام رساند، و خطاب به عمر فرمود:
حديث 69 :
قالت : اما والله يابن الخطاب : لولا انى اكره ان يصيب البلاء من لا ذنب له لعلمت انى ساقسم على الله ثم اجده سريع الاجابه (148)
(اى پسر خطاب ! سوگند به خدا اگر كراهت نداشتم كه بيگناهان (مدينه ) گرفتار بلاى الهى شوند، نفرين مى كردم و آنگاه مى فهميدى كه نفرين من خيلى زود تحقق مى پذيرد.(149))
4- دفاع از امام در مسجد
آنگاه كه امام را مظلومانه و با ستم به مسجد بردند، حضرت زهرا (عليها السلام ) وارد مسجد شد و فرمود:
حديث 70 :
فقالت : خلوا عن ابن عمى
فوالذى بعث محمدا بالحق لئن لم تخلوا عنه لانشرن شعرى و لا ضعن قميص رسول الله على راسى و لاصرخن الى الله تبارك و تعالى
فما ناقة صالح باكرم على الله منى و لا الفصيل باءكرم على الله من ولدى (150)
(رها كنيد پسر عموى مرا؛
قسم به آن خدايى كه محمد صلى الله عليه و آله را به حق برانگيخت . اگر از على دست برنداريد، گيسوان خود را پريشان كرده ، و پيراهن رسول خدا صلى الله عليه و آله را بر سر افكنده و در برابر خدا فرياد خواهم زد، يقين بدانيد كه ناقه صالح ، در نزد خدا از من گرامى تر و بچه آن ناقه نيز از فرزندان من قدر و قيمتش زيادتر نبود.(151))
5- دفاع از جان امام
پس از بردن امام به مسجد، در آن ازدحام جمعيت ، عمر با شمشير برهنه تهديد كرد كه : اگر با ابوبكر بيعت نكنى گردنت را مى زنم . در اين هنگام حضرت زهرا عليها السلام خطاب به ابوبكر فرمود:
حديث 71 :
قالت : يا ابابكر اءتريد ان ترملنى من زوجى ؟
والله لئن لم تكف عنه لاءنشرن شعى و لاشقن جيبى ولآتين قبر ابى (152)
(اى ابوبكر! آيا مى خواهى شوهرم را از دستم بگيرى ؟ (و مرا بيوه سازى ؟) سوگند به خدا اگر دست از او برندارى ، موى سرم را پريشان مى كنم و گريبان چاك زده كنار قبر پدرم رسول خدا مى روم (153))
سپس دست امام حسن و حسين عليهماالسلام را گرفت تا در كنار قبر پيامبر صلى الله عليه و آله با نفرين و ناله تهديد خود را تحقق بخشد
امام على (عليه السلام ) به سلمان فرمود:
((سلمان فاطمه را درياب ، گوئى دو طرف مدينه را مى نگرم كه به لرزه درآمد، سوگند به خدا اگر فاطمه عليها السلام موى خود را پريشان كند و گريبان چاك نمايد و در كنار قبر پيامبر صلى الله عليه و آله نفرين و ناله سر دهد، ديگر مهلتى براى مردم مدينه باقى نمى ماند، و زمين همه آنها را در كام مرگبار خود فرو مى برد))
سلمان شتابان خدمت زهرا عليها السلام رسيد و گفت :
(اى دختر محمد صلى الله عليه و آله ! خداوند پدرت را مايه رحمت جهانيان قرار داده است ، خواهش مى كنم به خانه برگرد و نفرين در حق مردم نادان مكن .
حضرت زهرا عليها السلام پاسخ داد:
حديث 72 :
فقالت : يا سلمان ! يريدون قتل على و ما على على صبر فدعنى حتى آتى قبر ابى فانشرن شعرى ، و اشق جيبى و اصيح الى ربى (154)
(اى سلمان ! آنها قصد جان على (عليه السلام ) را دارند، و من در شهادت على (عليه السلام ) نمى توانم صبر كنم ، صبرم تمام شده ، مرا به حال خود بگذار تا كنار قبر پدرم بروم ، موهايم را پريشان نمايم گريبان چاك دهم ، و به درگاه خدا ناله سر دهم .(155))
سلمان فارسى كه فاطمه عليها السلام را براى ناله و نفرين مصمم يافت ، گفت : امام على (عليه السلام ) مرا فرستاد و فرمود كه به شما بگويم :
(فاطمه به خانه بازگرديد و از ناله و نفرين خوددارى كنيد)
وقتى حضرت زهرا عليها السلام پيام امام را شنيد فرمود:
حديث 73 :
قلت : اذا ارجع و اصبر و اسمع له و اطيع (156)
(حال كه شوهرم و امام من ، فرمان داده كه به خانه بازگردم ،) مى روم و صبر مى كنم و سخن آن بزرگوار را مى پذيرم و از او اطاعت مى كنم .(157))
6- دفاع تا رهايى و سلامت امام (عليه السلام )
آنگاه كه سلمان فارسى از يگانه دخت پيامبر خواست تا دست از نفرين و ناله بردارد، و به خانه بازگردد، فرمود:
حديث 74
قالت : ويلهم يا سلمان ! يريدون ان يوتموا ولدى الحسنين فوالله يا سلمان ! لا اخلى عن باب المسجد حتى ارى ابن عمى سالما بعينى (158 )
(واى بر آنان اى سلمان ! آنها مى خواهند دو فرزند من حسن و حسين (عليهم السلام ) را يتيم و بى سرپرست نمايند، اى سلمان ! سوگند به خدا از درب مسجد مدينه پا بيرون نمى گذارم تا آن كه پسر عمويى خود را با چشمان خودم ، (رها شده ) و سالم مشاهده نمايم .(159))
و پس از لحظاتى چند كه در ميان سكوت و اندوه و شگفتى حاضران ، مهاجمين دست از امام كشيدند و امام على (عليه السلام ) تنها و مظلوم از مسجد مدينه بيرون آمده راه خانه را در پيش گرفت ، حضرت زهرا عليها السلام به شوهر معصوم خود نگريست و فرمود:
حديث 75 :
قالت : روحى لروحك الفداء و نفسى لنفسك الوقاء يا اباالحسن ! ان كنت فى خير كنت معك و ان كنت فى شر كنت معك
(على جان ، جانم فداى جان تو، و جان و روح من سپر بلاهاى جان تو، يا اباالحسن ! همواره با تو خواهم بود، اگر تو در خير و نيكى بسر مى برى با تو خواهم زيست و يا اگر در سختى و بلاها گرفتار شدى ، باز هم با تو خواهم بود.(160))
7- دفاع از اموال خويش : ف – فدك
سوم : دعاهاى حضرت زهرا (عليها السلام )
براى آگاهى از دعاهاى حضرت فاطمه عليها السلام به كتاب صحيفه فاطميه مراجعه شود، كه در اين فصل تنها به ارزش دعا و هدفدارى دعا از ديدگاه حضرت زهرا عليها السلام اشاره مى گردد.
1- دعا براى گناهكاران امت
اسماء، همسر جعفر طيار نقل مى كند كه :
در لحظه هاى پايانى زندگانى حضرت زهرا عليها السلام متوجه آن بزرگ زنان عالم بودم
ابتدا غسل كرد و لباسها را تغيير داد و در خانه مشغول راز و نياز با خدا شد.
جلو رفتم ، فاطمه عليها السلام را ديدم كه رو به قبله نشسته ، و دستها را به سوى آسمان برآورده ، چنين دعا مى كند:
حديث 76 :
قالت : الهى و سيدى اسئلك بالذين اصطفيتهم و ببكاء ولدى فى مفارقتى ، ان تغفر لعصاه شيعتى و شيعه ذريتى
(پروردگارا! بزرگا! به حق پيامبرانى كه آنها را برگزيدى و به گريه هاى حسن و حسين در فراق من ، از تو مى خواهم از گناهكاران شيعيان من و شيعيان فرزندان من درگذرى (161))
2- دعا براى همسايگان
امام حسن مجتبى (عليه السلام ) مادر را ديد كه همواره براى همسايگان ، برادران اسلامى ، و مردم مسلمان دعا مى كند، گفت :
مادر جان چرا براى خودت دعا نمى كنى ؟
حضرت زهرا عليها السلام پاسخ داد:
حديث 77 :
قالت : الجار ثم الدار(162)
(پسرم !اول همسايه ، سپس خانه خود(163))
3- توجه به دعا حتى در هنگامه غم از دست دادن پدر
پس از وفات درد آلود رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله ، زنان بنى هاشم در منزل آن حضرت اجتماع كردند و نوحه و زارى مى نمودند.
حضرت زهرا عليها السلام همگان را به دعا سفارش فرمود:
حديث 78 :
قالت : اتركن التعداد و عليكن بالدعا(164)
(دست از شمارش افتخارات برداريد و به دعا و عبادت بپردازيد(165))
4- تقاضاى دعا براى شفاى امام حسن (عليه السلام )
امام حسن (عليه السلام ) مريض شد و درد و بى تابى آن بزرگوار بالا گرفت ، حضرت زهرا (عليها السلام ) فرزند عزيزش را خدمت رسول خدا برده فرمود:
حديث 79 :
قالت : يا رسول الله ادع الله لابنك ان يشفيه
(اى رسول خدا! پروردگارت را بخوان تا فرزندت را شفا دهد(166))
5- ارزش و اهميت دعا
رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمود، دخترم :
آيا دوست دارى دعايى را به تو بياموزم كه هيچ كس آن را نمى خواند مگر آنكه خواسته هاى او تحقق پذيرد؟
در پاسخ پدر فرمود:
حديث 80 :
قالت : يا ابه لهذا احب الى من الدنيا و ما فيها
(پدر جان ، چنين دعايى از دنيا و آنچه در آن است ، نزد من محبوب تر است (167))
6- دعاى معروف حضرت زهرا (عليها السلام )
سلمان فارسى نقل مى كند:
حضرت زهرا عليها السلام پس از ملاقات با حوريان بهشتى ، از خرماى خوش بويى كه به آن حضرت تقديم داشتند، مقدارى به من عطا فرمود، كه در شهر مدينه با هر يك از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله ملاقات كردم . مى گفت :
چه عطر دلنشينى ؟ آيا مشك ناب با خود دارى ؟
اين ماجراى شگفتى آور را براى حضرت فاطمه عليها السلام بازگو نمودم ، در حالى كه متبسم و خوشحال بود فرمود:
اين خرماى معطر بهشتى از درختى است كه براى يكى از دعاهاى من آفريده شد
و من آن را از رسول خدا صلى الله عليه و آله آموختم
و آن دعا اين است :
بسم الله النور
بسم الله الذى يقول للشى ء كن فيكون
بسم الله الذى يعلم خائنة الاعين و ما تخفى الصدور
بسم الله الذى خلق النور من النور
بسم الله الذى هو بالمعروف مذكور
بسم الله الذى انزل النور على الطور بقدر مقدور، فى كتاب مسطور على نبى محبور(168)
(بنام خداى نور
بنام خدايى كه به هر چيز مى گويد: باش ، پس مى باشد
بنام خدايى كه چشمها و نگاههاى پنهان و راز سينه ها را مى داند
بنام خدايى كه نور را از نور آفريد
بنام خدايى كه به نيكى ياد مى شود
بنام آن كه نور را بر كوه طور نازل كرد
به اندازه اى معين
در نوشته اى بر پيامبرى عظيم )
7- دعاى بعدازظهر روز جمعه
حضرت زهرا عليها السلام نسبت به دعاى روز جمعه از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله نقل فرمود كه :
حديث 82 :
قالت : ان فى الجمعه لساعه لا يوافقها رجل مسلم يسال الله عزوجل فيها خيرا الا اعطاه اياه
فقلت يا رسول الله اى ساعه هى ؟
قال اذا تولى نصف عين الشمس للغروب (169)
(در روز جمعه ساعتى است كه هر خواسته خير و نيكوئى در آن ساعت به اجابت مى رسد. پرسيدم يا رسول الله ! كدام ساعت است . فرمود: آنگاه كه نصف قرص خورشيد در افق پنهان شود)
از آن پس حضرت زهرا عليها السلام در اين ساعت از غروب جمعه در دعا و خير خواهى مسلمانان همت مى نمود و فردى را مى گماشت تا غروب خورشيد را به او اطلاع دهد(170)


جستجو