اَللَّـهُمَّ قَوِّنِي فِيـهِ عَلَي إِقَامَةِ أَمْرِكَ خـدايا در اين روز، مـرا براي انجام فـرمانت، قـوّت بخشوَ اَذِقْنِي فِيهِ حَــلاَوَةَ ذِكـْرِكَو حلاوت و شيريني يادت را به من، بچشانو اَوْزَعْنِي فِيهِ لِأَدَاءِ شُكْرِكَ بِكَرَمِكَو بـراي اداي شـكــر خـود بكــرمـت، مُـهيا سـازوَاحْفَـظْنِي فِيهِ بِحِفْظِكَ وَ سِتْرِكَو به حـفظ و پـرده پوشي از گناه، مـرا محفوظ داريَا أَبْصَـرَ النَّاظِـرِينَ.اي بصـيرترين بينايان عالم.
در اوّلين جمله از دعاي امروز، از خداوند درخواست مينمائيم كه خدايا مرا براي اقامه دستورات و انجام فرمانت، قوّت بخش.اجراي اوامر و فرامين خداي متعال، نياز به قوّت و نيروي جسماني و روحاني دارد كه بخشي از لازمه آن بدن سالم و قوي داشتن است و لذا در اينجا لازم است، اشارهاي كوتاه به تربيت بدني داشته باشيم.
تربيت بدني زمينه ساز، رشد عقلاني و معنوي
نسبت به تربيت بدني دو ديدگاه وجود دارد، يكي اينكه رشد و تربيت بدني خود هدف است، كه از نظر ما اين ديدگاه مردود است و ديدگاه ديگر اينكه تربيت بدني زمينه ساز تربيت عقلاني است و براين اساس، به بدني سالم نيازمنديم، اگر جسم ما صحيح و سالم نباشد به عنوان يك مانع در سر راه پرورش عقلاني قرار ميگيرد و در اين ميان كسب قدرت جسماني از طريق تغذيه سالم و ورزش بدست ميآيد.ورزش از عوامل مؤثر رشد و سالم نگاه داشتن بدن است، جسم انسان، اگر بصورت صحيح رشد يابد و به دقت مورد توجه قرار گيرد، ميتواند بسيار قوي شده و به عنوان وسيلهاي مناسب، در اختيار فعاليتهاي عقلاني واقع شود.در نظام تربيتي اسلام بصورت كلي، حفظ سلامت بدن، لازم و واجب شمرده شده و هر كاري كه براي اين منظور باشد، مورد توجه قرار ميگيرد، ورزشهائي از قبيل تيراندازي، اسب سواري و شناكردن، سخت مورد توجه قرار گرفته، هرچند اين ورزشها جنبه آمادگي رزم در مقابل دشمن را دارد، ولي از جهت سلامتي بدن هم در خور اهميت است اما هدف نهائي از تربيت بدني و قدرت جسماني اين است كه، بدن تربيت يافته و جسم قوي، در خدمت خدا و بندگان خدا باشد، همانگونه كه در دعاي كميل ميخوانيم »قَوِّ عَلَي خِدْمَتِكَ جَوَارِحِي وَاشْدُدْ عَلَي الْعَزِيمَةِ جَوَانِحي وَهَبْ لِيَّ الْجِدَّ فِي خَشْيَتِكَ وَ الدَّوَامَ فِي الْأِتّصَالِ بِخِدْمَتِكَ حَتَّي اَسْرَحَ اِلَيْكَ فِي مَيَادِينِ السَّابِقِينَ وَ اُسْرِعَ اِلَيْكَ فِي الْبَارِزِينَ و اَشْتَاقَ اِلَي قُرْبِكَ فِي الْمُشْتَاقِينَ وَ اَدْنُوَ دُنُوَّ الْمُخْلِصِينَ وَ اَخَافَكَ مَخَافَةَ الْمُوقِنِينَ وَ اَجْتَمِعَ فِي جَوَارِكَ مَعَ الْمُؤمِنِينَ«1 خدايا به اعضاء و جوارحم در مقام بندگيت قوّت بخش و دلم را عزم ثابت ده، و اركان وجودم را به خوف و خشيت محكم و استوار گردان و پيوسته در خدمتت قرار ده، تا آنكه من در ميدان طاعتت بر همه پيشينيان، سبقت گيرم و از همه شتاب كنندگان زودتر به سويت آيم و عاشقانه با مشتاقانت، به مقام قرب حضرتت بشتابم و مانند اهل خلوص، به تو نزديك گردم و با اهل ايمان، در جوار رحمتت همنشين باشم.بنابراين قدرت بدني براي انجام فرمان خدا و اطاعت از او و كسب مقام قرب و جلب رضا و رحمت او، درخواست ميشود.
حلاوت و شيريني ذكر
در عبارت ديگري از دعاي امروز از خداوند درخواست ميكنيم كه »وَ اَذِقْنِي فِيهِ حَلَاوَةَ ذِكْرِكَ« خدايا حلاوت و شيريني يادت را، به من بچشان، در قرآن كريم ما امر شدهايم كه خداوند را ياد كنيم و يادش را در دل زنده نگه داريم، »وَاذْكُرْ اسْمِ رَبِّكَ وَ تَبَتَّلْ اِلَيْهِ تَبْتِيلاً«2 و دايم در شب و روز، نام خدا را ياد كن و به كلي از غير او علاقه بِبُر و به او بپرداز.علامه طباطبائي ميگويد: مراد از »ذكر اسم رب« ذكر زباني با رعايت مطابقت آن با قلب، ميباشد، اين جمله امر ميكند به اينكه، اسمي از اسمهاي خدا و يا خصوص لفظ جلاله را ذكر كند، در اين جمله خداي تعالي غايب فرض شده و شايد وجه آن اين باشد كه با ذكر كلمه »رب« ذلّت عبوديت عبد را كه رابط ميان عبد و پروردگارش است و عبد از آن غافل شده متذكر گردد.3
ذكر موجب آرامش قلب
با ذكر خدا، قلب تسكين و آرامش مييابد و اوامر الهي در قلب راه پيدا ميكند و جايگزين آنچه غير از خدا در قلب رسوخ كرده، ميشود، بدون اينكه قلب مضطرب يا رويگردان شود، در واقع ايمان به خدا ملازم به اطمينان قلب، بوسيله ياد خداست »اَلّذينَ َامَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللهِ اَلَا بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ«4 و هر وقت دل آدمي به ياد خدا بيفتد، اولين اثري كه در خود نشان ميدهد، اين است كه به كوتاهي ها و گناهان خويش توجه پيدا ميكند و متأثر ميشود و با آب توبه آن را ميشويد و وقتي متوجه پروردگارش شد، خاطرش سكون يافته و به ياد او دلش آرامش مييابد و اين آرامش روحي و رواني، شيريني و حلاوت ذكر خدا را به دنبال دارد.»يَا اَيُّهَا الَّذِينَ امَنُوا اذْكُرُوا اللهَ ذِكْراً كَثِيراً وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً«5 اي كساني كه به خدا ايمان آوردهايد، ذكر حق و ياد خدا، به دل و زبان بسيار كنيد و دايم صبح و شام به تسبيح و تنزيه ذات پاكش بپردازيد.از امام صادق عليهالسّلام روايت شده كه فرمود: »أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللهِ مَا اسْتَطَعْتُمْ فِي كُلِّ سَاعَةٍ مِنَ السَّاعَاتِ الْلَيْلِ وَ النَّهَارِ فَإِنَّ اللهَ أَمَرَ بِكَثْرَةِ الذِّكْرِ لَهُ«6 خدا را آنچه توان داريد در هر ساعت از ساعات شب و روز، زياد ياد كنيد، همانا خداوند امر كرده كه زياد يادش كنيد.(86)و در هر حال به ياد خدا باشيد، همانگونه كه خداي متعال ميفرمايد: خردمندان عالم كساني هستند كه در حالت ايستاده و نشسته خدا را ياد كنند.7همچنين، روايت شده كه يكي از وصاياي امام علي عليهالسّلام به فرزندش امام حسن عليهالسّلام در نزديك مرگ اين بود كه فرمود: »وَ كُنْ لِلّهِ ذَاكِراً عَلَي كُلِّ حَالٍ«8 در هر حالي ذاكر خدا باش.
ثمرات ذكر
از امام علي عليهالسّلام، روايت شده كه فرمود: ذكر كليد اصلاح و آباداني قلب است.ذكر زنده كننده قلب است.ذكر غذاي روح است.ذكر روشني قلب است.ذكر جلا دهنده و صفابخش قلب است.ذكر شفاء قلب است.ذكر براي انسان شرح صدر حاصل ميكند.9در تفسير برهان از امام صادق عليهالسّلام روايت كرده كه فردي پرسيد: اينكه خداي تعالي ميفرمايد: »فَاسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْر اِنْ كُنْتُمْ لَاتَعْلَمُونَ«10 مقصود از ذكر چيست؟حضرت فرمود: ذكر قرآن است و ال محمد، اهل ذكرند، كه خداي عزّوجل دستور داده مردم از آل محمد بپرسند.همچنين از اميرالمؤمنين علي عليهالسّلام روايت شده كه فرمود: »اَهْلُ الذِّكْرِ اَهْلُ اللهِ وَ حَامَّتِهِ«11 اهل ذكر، اهل خدا و حاميان آنانند و از رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم نيز روايت شده كه فرمود: ذكر من هستم و اهل ذكر، امامان بعد از من، ميباشند.شكر براي چيست و چگونه بايد صورت گيرددر جمله ديگري از دعاي امروز از خداوند ميخواهيم كه »وَ اَوْزِعْنِي فِيهِ لِأَدَاءِ شُكْرِكَ بِكَرَمِكَ« و مرا به اداي شكر خود، به كرمت مهيا ساز.قرآن كريم به ما امر ميكند كه نسبت به نعمتهاي الهي شكرگزار باشيد، از آنچه به شما روزي داده، پاكيزه و حلال بخوريد و اگر خدا را ميپرستيد، نعمتش را سپاسگذاري كنيد. زيرا سپاسگزاري نعمتهاي خداوند متعال، موجب افزوني نعمت و ناسپاسي از آن موجبات عذاب و خشم خداوند را فراهم خواهد نمود »لَئنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئنْ كَفَرْتُمْ اِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ«13 و همچنين امام سجاد عليهالسّلام، در دعاي عرفه ميفرمايد: »وَ اِنْ أَطَعْتُكَ شَكَرْتَنِي وَ اِنْ شَكَرْتُكَ زِدْتَّنِي«14 اگر تو را اطاعت كردم پاداش كامل دادي و اگر شكرت بجاي آوردم، بر نعمتم افزودي.از امام صادق عليهالسّلام، روايت شده كه فرمود: هرگاه خداوند نعمتي بر بندهاش ارزاني داشت دوست دارد، آن نعمت را بر او ببيند، زيرا خداوند زيباست و زيبائي را دوست ميدارد و از امام جواد عليهالسّلام، روايت شده كه فرمود: نعمتي كه سپاسگزاري نشود مانند گناهي است كه بخشيده نميشود و همچنين از امام صادق عليهالسّلام روايت شده كه فرمود:خداوند هيچ نعمت كوچك و بزرگي را بر بندهاي ارزاني نداشته مگر اينكه بنده با گفتن »اَلْحَمْدُللهِ« شكر آن را بجاي آورده باشد.از روايات متعدد چنين استفاده ميكنيم كه، حقيقت سپاسگزاري از نعمت، دوري جستن از كارهاي حرام و پرهيز از محرمات الهي است.
ناسپاسي و كفران نعمت
كفران نعمت، از گناهان بزرگ و كيفر آن بسيار سريع خواهد بود و باعث پيش آمدن گرفتاريها ميشود. ناسپاسي نعمت، به اين است كه آدمي از نعمات الهي استفاده كرده و از آنها بر گناه ياري طلبد، همانگونه كه فرمود: »وَاشْكُرُوالِي وَ لَاتَكْفُرُونِ«15 مرا شكر كنيد و كفران نعمتم نكنيد. زيرا كه كفران نعمت زوال و نابودي آن را، به همراه خواهد داشت.از امير مؤمنان علي عليهالسّلام روايت شده كه فرمود: »مَنْ لَمْ يَشْكُرِ النِّعْمَةَ عُوقِبَ بِزَوَالِهَا«16 هركس سپاس نعمت را نگويد، با از بين رفتن آن سزا داده خواهد شد.
عواقب ناسپاسي
ناسپاسي از نعمتهاي الهي، علاوه بر اينكه موجب نابودي و زوال نعمت ميشود، برحسب روايات، عواقب ديگري هم به دنبال دارد كه بعضي از موارد آن را بيان ميكنيم.
1- كيفر سريع را به همراه دارد
از امام رضا عليهالسّلام، روايت شده كه از پدرانش، از رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم روايت كرده كه آن حضرت فرمود: »أَسْرَعُ الذُّنُوبِ عُقُوبَةً كُفْرَانُ النِّعَمِ« ناسپاسي نعمت از همه گناهان كيفرش سريعتر است.
2- نقمت و گرفتاري را به دنبال دارد
از امام علي عليهالسّلام روايت شده كه فرمود: »كُفْرُ النِّعَمِ مَجْلِبَةٌ لِحُلُولِ النَّقَمِ« ناسپاسي نعمت، موجب پيش آمدن گرفتاريها ميشود.
3- فشار قبر را به دنبال دارد
از رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم، روايت شده كه فرمود: فشار قبر مؤمن كفاره تباه ساختن نعمتهائي است كه از سوي او صورت گرفته است.
4- خير و بركت از ميان ميرود
از علي عليهالسّلام روايت شده كه فرمود: »مَنْ قَلَّ شُكْرُهُ زَالَ خَيْرُهُ«17 كسي كه شكرگزاري از نعمات را كاهش داد بركت را از خود زائل ميكند.
حقيقت شكر نعمت
حقيقت شكر، اظهار نعمت است، همچنانكه كفر مقابل آن است، يعني پنهان كردن نعمت و سرپوش روي آن نهادن و اظهار نعمت به اين معناست كه، آن را در جاي خود استعمال كنيم. آن جائي كه دهنده نعمت در نظر داشته است و اين كه آن را به زبان آورده و مُنعم را در برابر نعمتي كه عنايت كرده، شكرگزاري كنيم.خداي متعال هيچ نعمتي را خلق نكرده، مگر براي اينكه در راه بندگي او بكار برده و از او اطاعت شود و به ياد مقام باعظمت و ربوبيش باشد، پس معناي آيه »وَاشْكُرُوالِيْ وَ لَاتَكْفُرُونِ«18 اين است كه به ياد خدا باشيم، يادي كه آميخته با نسيان و فراموشي نباشد و اوامر او را اطاعت كنيم، اطاعتي كه آميخته با عصيان نگردد، »شُكْرُ النِّعْمَةِ اِجْتَنَابُ الْمَحَارِمِ وَ تَمَامَ الشُّكْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ الْعَالَمِينَ«19بنابراين روشن گرديد كه شكر تمام نميشود، مگر با اخلاص، يعني خلوص شكر براي خدا، هم از حيث علم و هم از جهت عمل، پس شاكر كسي است كه از مخلصين براي خدا باشد و شيطان در او طمع نكند، اگر انسان شاكر به اين حقيقت رسيد، آنگاه ازدياد نعمتهاي الهي به سبب شكرش بر او محقق ميگردد، ولي متأسفانه »اَكْثُرُ النَّاسِ لَايَشْكُرُونَ«20 عموم مردم شكر او را بجاي نميآورند و كساني هم كه او را شكر ميكنند، آيا ميتوانند حقيقت شكرش را بجاي آورند؟!»از دست و زبان كه برآيد كز عهده شكرش به در آيد«در آخرين فقره از دعاي اين روز، از خداي متعال ميخواهيم كه ما را از گناه محفوظ دارد و بر گناهان ما پرده ستر و عفاف بكشد »وَاحْفِظْنِي فِيهِ بِحِفْظِكَ وَ سِتْرِكَ«حفظ و صيانت نفس از گناهان، به عنوان بهترين عامل براي رشد و تعالي انسان بشمار ميرود، گناهان در وجود آدمي، دو اثر بجاي ميگذارد، يكي اثر باطني كه نفس را از روحانيت باز ميدارد و از نورانيت، خارج ميكند و اثر دوم، در صحنه مبارزات اجتماعي آنجا كه نياز به اقتدار انساني دارد، گناهان، گريبان انسان را ميگيرد و انسان را از پا در ميآورد، پس چه خوب است سعي كنيم، وجود خويش را آلوده به گناه نسازيم و اگر آلوده به گناه شده در صدد محو آثار آن برآئيم.
راههاي صيانت نفس از گناه
1- علم و يقين به اثرات گناهان
بايد بدانيم كه گناهان اثرات مستقيم و غيرمستقيم در روح و روان و جسم و جان گذارده و حتي بر وضع اجتماعي ما از جهات مختلف اثر ميگذارد، اينكه به راحتي تن به گناه داده ميشود، به دليل اين است كه به اثرات مخرّب و زيانبار گناه، يقين نداريم، اگر بدانيم كه گناه مانند زهري كشنده و مهلك است، كه ما را هلاك و تباه ميسازد، همانگونه كه با علم قطعي به اثر زهر مهلك، از آن استفاده نميكنيم، در اين مورد نيز نزديك گناه نميشويم.
2- عشق به پروردگار
اگر آدمي به نعمات الهي توجه كند و پي به عظمت خالق خويش ببرد، آنچنان مجذوب او خواهد شد كه ديگر غيرخدا در دل او جائي پيدا نميكند و هيچ جذبه و كششي از گناهان، قدرت به دام انداختن او را ندارد.اينجاست كه انسان تلاش ميكند، تا در محضر خداي متعال خود را از كثافت و تعفن گناه محفوظ دارد، زيرا انسان عاشق، هنگامي كه به ديدار معشوق ميرود، اگر آلوده باشد، موجبات دل آزردگي معشوق و محبوبش را فراهم ساخته و در واقع خود را از او دور ميسازد.عشقبازان ميدانند، خاصيت عشق اين است كه عاشق هرگز از معشوق غفلت نميكند، گناه خواب و غفلت است و نبايد در محضر دوست از حضور او غافل شد.»راه ميدادي به دل اغيار را رنجه خاطر مينمودي يار را«دل آدمي، سرير تخت سلطنت خداست و كسي و چيزي شايستگي حاكميت بر دل را جز خدا ندارد، اما بسياري از اوقات، آدمي موفق به آزادي خود از بند گناه نشده و جسم و جان را به گناه آلوده ميكند، پس لازم است، با بهرهگيري از راههاي مختلف به محو آثار گناهان بپردازيم و تلاش كنيم اثرات مخرب گناه را از وجود، بزدائيم.
راههاي محو آثار گناهان
در قرآن كريم و روايات راههاي مختلفي براي محو آثار گناهان مطرح شده است كه به بعضي از آنها اشاره ميكنيم.1- انجام اعمال خير
يكي از راههاي محو اثرات گناهان انجام كارهاي خير است، كارهائي كه خداي متعال از آنها به عنوان حسنات ياد فرموده و ما را امر به انجام آن كرده است. و لذا ميفرمايد: »اِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَّ السَّيِّئَاتِ«21 همانا نيكيها، سيئات را از بين ميبرد.2- تحمل بلاها و سختيهاتأثير سختيها و بلاها در تصفيه روحي انسان و كاهش توجه انسان به خود بسيار عميق است، به همان اندازه كه لذّات و خوشيهاي دنيوي، سبب تعلق دل به دنيا ميشود، هر رنجي كه انسان با ايمان از دنيا ميكشد، دل را از آن گسسته و فارغ ميسازد، تحمل اينگونه سختيها كه منشأ آنها تقدير الهي است، در واقع لطف و عنايت اوست كه سبب كاهش بار گناهان و موجب پاداشهاي اُخروي و به تكامل روحي انسان سرعت ميبخشد.
3- هجرت و جهاد در راه خدا
از جمله راههاي محو آثار گناهان و جلب غفران و رحمت الهي هجرت و جهاد در راه خداست »فَا الَّذِينَ هَاجَرُوا وَ اُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَ اُوذُوا فِي سَبِيلِي وَ قَاتِلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكفِّرَنَّ عَنْهُم سَيِّئَاتِهِمْ«22 آنان كه از وطن خود هجرت نمودند و از ديار خويش بيرون شده و در راه خدا رنج كشيدند و جهاد كرده و كشته شدند، همانا بديهاي آنان را بپوشانيم و آنها را عفو كنيم.
4- تفكر و تدبر در آيات الهي
تفكر و تدبر در آيات الهي و شناخت عظمت خداي متعال، قلب را در برابر خدا خاشع و خاضع ساخته و انساني كه به خضوع و خشوع دست يافت، ميگويد: خدايا اين آيات را بيهوده نيافريدهاي منزهي تو ما را از اين آتش نگاه دار و اعلام ميدارد، كه خداي ما، از طريق تفكر در آيات و نشانههاي عظمت تو، صداي منادي توحيد را شنيديم و به تو ايمان آورديم خدايا گناهان ما را ببخش و ما را با نيكان بميران و آنچه را به انبياء وعده فرمودي به ما مرحمت فرما و ما را رسوا مكن، تحقق اين امور، به اين است كه انسان خاضعانه رو به سوي خدا آورد، لذا خدائي كه رحيم و كريم است، از خطاهاي ما چشم پوشي خواهد كرد.
5- تقوي و پرهيزگاري
تقوي و پرهيزگاري نيز از راههاي محو آثار معاصي بشمار ميرود، قرآن كريم در اين زمينه ميفرمايد: »اِنْ تَتَّقُوا اللهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمُ سَيِّئَاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لكُمْ«23 اگر تقواي الهي پيشه سازيد، قوه تميز حق از باطل به شما عنايت شده و زشتيهاي شما را پوشانده و گناهان شما را ميآمرزد.
6- وام و قرض دادن
يكي از اثرات وام و قرض دادن، پاداش الهي است كه در دنيا پاداش مضاعف را به دنبال خواهد داشت و در آخرت موجب آمرزش گناهان ميشود »اِنْ تَقْرِضُوا اللهَ قَرْضاً حَسَناً يَضَاعَفْهُ لَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ«24 و اگر به بندگان محتاج خدا قرض نيكو دهيد، خدا براي شما چندين برابر گرداند و هم از گناه شما درگذرد.
7- كمكها و صدقات
قرآن كريم صدقات پنهاني را يكي از عوامل مؤثر در محو آثار گناهان دانسته و ميفرمايد: »اِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّاهِيَ وَ اِنْ تُخْفُوهَا وَ تُؤتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ«25 اگر به مستحقان آشكارا انفاق كنيد، كاري نيكوست، ليكن اگر در پنهاني به فقيران برسانيد، نيكوتر است و خدا به پاداش آن، گناهان شما را محو و مستور دارد.
8- دوري از گناهان كبيره
پرهيز از گناهان بزرگ خود راهي براي محو اثرات گناهان بشمار آمده است، همانگونه كه قرآن كريم در اين زمينه ميفرمايد: »اِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ«26 چنانچه از گناهان بزرگي كه شما را از آن نهي كردهاند دوري گزينيد ما از گناهان ديگر شما درگذريم.
9- توبه
مهمترين راه براي محو آثار گناهان، بازگشت بسوي خداي متعال و ترك معاصي و تدارك مافات ميباشد، ما نبايد بواسطه گناهانمان از رحمت الهي مأيوس شويم زيرا يأس از رحمت الهي خود از گناهان بزرگ بشمار ميرود، توبه گناهان را شستشو داده و قلب را تطهير مينمايد.
10- پنهان داشتن گناهان
از امام رضا عليهالسّلام روايت شده كه فرمودند: كسي كه كار نيكش را پنهان كند، كارش برابر هفتاد حسنه است و كسي كه كار بدي را آشكار كند، مخذول است و پنهان كننده كار بد، آمرزيده است »اَلْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ يَعْدِلُ سَبْعِينَ حَسَنَةً وَ الْمُذْبَعُ بِالسَّيِّئةِ مَخْذُولٌ وَ الْمُسْتَتِرُ بِالسَّيِّئةِ مَغْفُورٌ لَهُ« علامه مجلسي، در شرح اين حديث ميفرمايد:فاش كننده گناه از نظر بيباكي نسبت به شرع مقدس بيشتر مخذول است و توفيق از او گرفته ميشود و پنهان كننده آن از نظر شرمي كه دارد، آمرزيده ميشود نه بخاطر نفاق و دروئي.در آخرين عبارت از دعاي امروز ميخوانيم »يَا اَبْصَرَ النَّاظِرِينَ« يكي از مباحثي كه در باب اسماء و صفات حق مورد بحث بين فلاسفه و متكلمين است اثبات سمع و بصر براي خداي متعال است كه عموم حكماء و انديشمندان اسلامي سمع و بصر را به علم الهي ارجاع ميدهند، ولي حضرت امام خميني رضواناللهتعاليعليه در كتاب شريف چهل حديث اين مطلب را نپذيرفته و ميفرمايد: اين مطلبي است باطل، سمع و بصر به حسب تحقيق از كمالات موجود مطلق است و حقيقت سمع و بصر از علومي هستند زائد بر اصل علم و غيرحقيقت علم هستند و از كمالات مطلق وجود بشمار ميروند، پس اثبات آنها براي حق تعالي كه مبدأ اصل وجود و سرچشمه كمال هستي است لازم است.خداي متعال نسبت به بندگانش بصير است و آنان را بخوبي ميشناسد و نسبت به نيازهايشان بيناست، هيچ بُعدي از ابعاد وجود آدمي از ديد او مخفي نيست.»اِنَّ اللهَ بِعِبَادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ« مفهوم بينائي و شنوائي به مفهوم واقعي كلمه يعني حضور همه مسموعات و مبصرات و تمام شنيدنيها و ديدنيها، منحصر به ذات خداست كه »اِنَّ اللهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ«27 خداوند آگاه از همه مسموعات و مبصرات است بيآنكه نيازي به اعضاي بينائي و شنوائي داشته باشد او همه جا حاضر و ناظر است و همه چيز را ميبيند و هر سخني را ميشنود.در هر حال هيچ گناهي از گناهان ما و هيچ ذكري از اذكار ما و فعلي از افعال ما از ديد خداي سميع و بصير، پوشيده نميماند و بايد يقين كرد كه: »عالم محضر خداست ]و لذا[ در محضر خدا معصيت ]نكنيم[.«