دوم حضور قلب

دوم حضور قلب

حضور قلب در نماز به خشوع دل تعبير شده است و مقصود از آن اين است كه، تمامى حواس و فكر و انديشه او متوجه نماز باشد. و جز ياد خدا چيز ديگرى در فكر و انديشه خود نپروراند و ديگرى خشوع در اعضاء و جوارح است و مراد اين است كه مقابل قبله و با وقار و خضوع بايستد و دستهاى خود را بر روى رانهاى خود مقابل زانو قرار داده و پاهاى خود را

(10)


گشاده از يكديگر به گونه‏اى كه انگشتانش رو به قبله باشد قرار دهد و بر جايگاه سجده كه بهتر است از تربت سيدالشهداءباشد، چشم دوزد و در حال نماز با ريش خود و امثال اينها بازى نكند.

از جمله كارهايى كه براى تحصيل حضور قلب و توجه بايد انجام داد، اين است كه انسان، پيش از نماز لحظاتى را به تفكر مشغول گردد و توجه خود را به خدا معطوف سازد، براى چند دقيقه در مصلى و جايگاه نماز خود را از غير خدا فارغ كنند، دل را از افكار و خيالات واهى خالى سازد و با متمركز ساختن حواس خود و به فراموشى سپردن گرايشهاى دنيوى، سعى كند حضور قلب پيدا نمايد، كه اين مهم با تفكر و پشيمانى از منافع جبران‏ناپذير نماز كه در گذشته از دست داده، بهتر حاصل مى‏شود.

قبل از شروع نماز لازم است انسان افكار خود را كنترل كند و تا آنجا كه مى‏تواند توجه خود را به نماز و محل نماز و سجده معطوف دارد و يا اگر در جاى خلوتى است، راحت و سبك بنشيند تا فشارى بر بدنش وارد نگردد و بعد از تمركز حواس، حضور خدا را تصور كند و به خود القا نمايد، تا براى او اين باور ايجاد شود كه در محضر خداوند متعال قرار گرفته است، اگرانسان باور كند در حضور خداست و بداند خدا او را مى‏بيند، مسلّم از هرزگى دل و اين سو آن سو شدن آن جلوگيرى مى‏كند.

از امام صادقروايت شده كه فرمود: زينب عطر فروش به خانه پيامبرآمد و از عظمت خداوند متعال سؤال كرد، پيامبردر جواب به مقايسه عوالم و آسمانهاى هفت‏گانه و كهشكانها پرداختند و نيز خردى و كوچكى هر كدام رانسبت به ديگرى بيان نمودند، از جمله فرمودند: اين زمين با آنچه دورن اوست و آنچه بر روى اوست. در برابر آسمان اول به مانند انگشترى است كه در بيابان پهناور افتاده و همين طور آسمان اول در برابر آسمان دوم به

(11)


مانندانگشترى است كه در بيابانى افتاده باشد(1).

اين نسبت در مقايسه هر يك از عوالم عالم بالاتر نيز وجود دارد و شكى نيست مقايسه بين عوالم و كهكشانها كه مخلوق خداى متعالند، انسان را به عظمت الهى رهنمون مى‏سازد.

پس وقتى انسان با توجه به عظمت آفرينش، تا حدى عظمت خداوند را شناخت، بايد در نماز متوجه باشد در برابر چه كسى ايستاده است و به دعاهاى قبل از شروع نماز مشغول شده و در هنگام نماز سعى نمايد، معانى جملاتى را كه بر زبان جارى مى‏كند، تصور كند و در آنها انديشه نمايد. لذا لازمه آن با تأمل و توجه، شمرده شمرده، نماز خواندن است.

البته بعد از نماز نيز انسان نبايد بلافاصله از خدا غافل گردد و از توجه و محضر خدا روى برگرداند و به امور ديگر بپردازد. بلكه بايد به تعقيبات وارد شده، نماز خويش را كامل سازد.

سوم: معانى آنچه را كه در نماز مى‏گويد، بفهمد و به آن توجه داشته باشد تا موجب تثبيت حضور قلبش در نماز گردد.

چهارم: تعظيم و گرامى داشتن نماز و كسى كه در برابر او ايستاده، انسان بايد در هر حال خود را در محضر خداوند تبارك و تعالى حاضر و او را بر اعمال خود ناظر بداند، خصوصا اين امر در نماز ضرورتى كامل دارد.

پنجم: خوف و خشيت الهى است

وقتى نمازگزار عظمت و مقام كبريائى خداوند عز و جل را تصور كند و خود را در پيشگاه باعظمت خداوند حاضر ببيند، ابّهت و عظمت او، دل را به لرزه در مى‏آورد.

ششم: اميدوارى

نمازگزارى كه خود را در پيشگاه با عظمت خداى متعال و خالق خويش حاضر ديده است و


    1- (بحارالانوار، ج 6، ص 85-83)

(12)


خوف و خشيت حضرت حق جل واعلى در دل او اثر كرده، بايد به ثواب و فضل و رحمت الهى اميدوار باشد، چرا كه اميد، شوق و ذوق وصف‏ناپذير در آدمى براى ادامه كار بوجود مى‏آورد.

هفتم: توجه به قصور و كوتاهى خود

انسانى كه دامن خويش را به گناهان آلوده ساخته و به عصيان و معصيت پروردگار پرداخته، در حال نماز بايد قصور و كوتاهى خويش را مورد توجه قرار دهد و به خود متذكر شود كه: توئى كه اكنون در برابر بارگاه با عظمت پروردگارت ايستاده‏اى و با او سخن مى‏گوئى، همان كسى هستى كه قبل از اين، معصيت او را انجام داده‏اى، اگر اين حالت براى انسان پيش آيد، انسان از معاصى و گناهان خويش شرمنده و خجل شده و ديگر خود را به گناه آلوده نمى‏كند و در واقع اين همان معناى آيه شريفه است كه مى‏فرمايد:

«اِنَّ الصَّلَوةَ تَنهْى عَنِ اْلفَحْشاءِ وَ اْلمُنْكَرِ»(1).

 


جستجو