تغذیه در اسلام5

مصرف خون :

و بُحِلُّ لَهُمُ الطّيباتِ و يُحرِّمُ عليهِمُ الخَبائث.  (اعراف – 157)

حُرِّمَت عليكُم الميتَهُ و الدَّمَ و لَحْمَ الخِنزير و ما اهِّلَ لغيرِ الله بهِ المُحنقَّهُ وَ الموقوُدَهُ وُالمُتَرَدَيَهُ وَ النطيحَهُ و ما اكَلَ السَّبُح الاّ ما ذَكَّبتُم و ما ذُبِحَ علي النُّصُبِ. (مائده –   )

طب امروزه ، ضررهاي قابل توجهي براي تغذيه با خون كشف كرده است وانگهي هميشه خون مملوء از انواع ميكروب هاست و از اين گذشته بواسطه تجربه و امتحان ثابت شده كه تغذيه با خون، روحيات و ملكات نامطلوبي از نظر اخلاق در انسان بوجود مي آورد از جمله ضعف عواطف ، نوع دوستي و قصاوت.

خون حاصل ميكروب هاي بيماي آور بوده و آلودگي بدان سبب واگيري مستقيم بوده باشد، چون بيشتر زهرهاي تراوش شدة از ميكروبها، اثرش در خون بوده و يا بعضي از مواقع خود ميكروبها در آن وجود دارند زيرا يكي از وظايف خون حمل سموم و مواد زائد بدن و تمهيد مقدمات دفع آنها از بدن از طريق كليه ها و يا معرق است بدين جهت خوردن آن خواه يا نخواه توليد عفونت مي كند.

و به نظر بيشتر استادان پزشكي بيشتر بيماري ها به شكل عفونت خوني « ستپي سمي‌ » بروز مي نمايد يعني ابتدا ميكروب به خون نفوذ مي كند و سپس امراض را توليد مي كند.

1- مهمترين مواد زائدي كه از طريق خون دفع مي شوند عبارتند از: اوره (urea) ، اسيداوريك (uricacid) كرياتينين و گاز دي اكسيد كربن CO­2 كه از طريق ريه ها دفع مي شود. همچنين برخي از سموم امعاء از طريق خون به كبد مي رود تا تعديلاتي روي آنها انجام پذيرد، بالاتر و خطرناك تر از همة اين ها، خوردن مقداري خون از دهان است كه در نتيجه آن ميزان اوره خون به دليل شكستن پروتئين ها بشدت بالا رفته و منجر به كما coma مي شود.

2- خون محيط مناسبي براي رشد انواع ميكروب ها مي باشد و در آزمايشگاه هاي طبي Bacterioloogy از خون براي كشت انواع باكتري ها به منظور مطالعه آنها استفاده مي نمايند. اما منابع آلودگي خون ريخته شده عبارتنداز : ابزار ذبح، دستها، ظرفي كه خون در آن ريخته مي شود، هوا و مگس ها. زيان خون زماني بيش از پيش مي گردد كه حيوان بيمار بوده باشد بويژه بيماري عفوني.

3- خون غذاي انسان نيست، زيرا اگر تركيبات تشكيل دهنده خون را بررسي كنيم مشاهده خواهيم كرد كه نسبت پروتئين هاي پلاسما (آلبومين، گلوبولين، فيبرينوژن) نسبت اندكي است يعني 8-6 ميلي گرم در هر 100 ميلي گرم.

اما هموگلوبين كه به نسبت زيادي در گلبولهاي قرمز وجود دارد، خيلي سخت هضم مي گردد و معده تحمل آن را ندارد. از طرفي اگر خون لخته شده باشد، به دليل در برداشتن فيبرين Fibrin هضم آن به مراتب سخت تر خواهد بود. برخي ادعا دارند كه خوردن خون براي استفاده از تركيبات آهن موجود در آن مفيد مي باشد. اين سخن كاملاً مردد است. زيرا آهن موجود در خون آهن آلي است كه نسبت به تركيبات آهن غير آلي بسيار كندتر و سخت تر جذب روده ها مي شود. همچنين با در دسترس بودن تركيبات دارويي آهن در داروخانه كه بسيار مناسب تر از خون هستند، ضرورتي براي خوردن خون وجود نخواهد داشت. خوردن كبد (جگر سياه و طهال حيوانات حلال گوشت كه از نظر شرعي سر بلااشكال است، مي تواند مقدار قابل توجهي آهن به بدن برساند.

خون كبد و طحال:

شايد در زبان شرع از كبد و طحال با نام خون ياد شود. اين نامگذاري به دليل وجود مقدار زيادي خون را در اين عضو بيشتر از قبيل شبيه است تا حقيقت. و واقع امر اين است كه اين دو ، داراي بافتهاي ويژه خود بود وظايف خاص خود را دارند. حديثي از رسول اكرم (ص) نقل گرديده كه :

اُحِلَّت لَكُم مبنتانِ السّمَكِ و الجرادو دهان الكبَدِ والطّحال.

شايد منظور پيامبر اكرم (ص) : از اين حديث رفع شبهه تحريم اين دو عضو (كبد و طحال) بوده باشد كه شباهت زيادي به خون دارند تا به گوشت به هر حال دانش پزشكي هيچگونه زياني را براي مصرف اين دو قائل نيست بلكه بر عكس ثابت شده كه اين دو عضو از نظر برداشتن بسياري از مواد غذائي ، مفيد مي باشند و از جمله اين مواد، ماده قند زاي گلوكوژن glocogem ، آهن ، پروتئين و انواع ويتامين ها و بدين ترتيب مي بينيم كه تا چه حد دانش پزشكي مهر تاييد بر نظريات شرعي مي زند.

حشيش و ترياك :

پيغمبر اسلام (ص) مي فرمايد: اياكُم والحَشيش فانّ الحشيش خمرَ العَجَم بَسلِبُ الحياه مِنَ العَيْنِ و يصلِبُ الايمانِ عِندَ الموت.

بپرهيزيد از حشيش، زيرا شراب عجم است، سلب مي كند حياء را از چشم و برطرف مي كند ايمان را هنگام مرگ. مردم زمان پيشواي اسلام فقط حشيش را مي شناختند، لذا صاحب شريعت متوجه اين مادة خطرناكم گرديده و استعمال آن را نهي فرمود.

مضرات ترياك با حشيش چندان تفاوتي ندارد چون هر دو خطرناك و موجب ابتلاء به امراض مي باشند. دكتر تومانيانس در كتاب خود چنين مي نويسد: در اثر استعمال حشيش و ترياك و آلات تنفس و تغذيه از ابتدا تا انتها بكلي خراب و فاسد گرديده و دندان ها سياه و سست و كم قوه مي شوند، بطوريكه ديگر استفاده از آنها نمي شود نمود.

روي زبان، بار زرد رنگي بسته مي شود كه مانع فهميدن طعم و مزه غذا خواهد گرديد.

دهان و گلو، خشك و بد مزه و در نتيجه آب يا چاي زياد نوشيده مي شود.

معده، سست و بي حس و ترشحات آن خيلي كم و در نتيجه انسان كم خوراك و كم خون و كم قوت مي گردد و به همين جهت است كه استعمال كنندگان ترياك و حشيش عموماً ضعيف و بي بنيه مي باشند.

روده ها بر اثر آشاميدن افيون و حشيش، خشك و سست مي شوند، بطوريكه قادر نجارج نمودن هيچ چيز از خود نيستند و در اين هنگام فشار به روده ها وارد آمده و در نتيجه يبوست و بواسير توليد مي گردد و به همين مناسبت است كه در اشخاص ترياكي از صد و هفتاد و پنج نفرشان مبتلا به بواسير هستند. حشيش و ترياك بعد از اين كه اثرشان از بدن بيرون رفت، عضلات بدن سست و بي حس مي شود اين است كه اشخاص ترياكي و حشيشي غالباً كم حرف و تنبل ديده مي شوند در نتيجه استعمال حشيش يا ترياك، ريه ها به اندازه اي گرفتار رخوت و سستي مي شوند و بطوري خلل و سوراخهايشان تنگ مي شود كه خوني كه بايد در آن تجزيه شود، تجزيه نشده و بدين جهت خون كثيف در همانجا جمع گرديده و در نتيجه ماده غذائي كه از خون بايستي به بدن برسد نرسيد و به اين جهت بدن سست مي گردد.

سستي «يقين» به اندازه اي زياد مي شود كه ديگر قادر به بيرون دادن اخلا و سينه بواسطة سرفه نيستند و به همين بواسطه اشخاص ترياكي بيش از كشيدن ترياك بشدت سرفه كرده و بعد از آن راحت مي شوند، زيرا پس از استعمال ترياك بشدت «ريتين»، آنها سست و ديگر قادر به سرفه كردن و بيرون دادن اخلاط سينه نيست.

حشيش و ترياك، عضلات قلب و اعصاب آن را بطوري سست مي كد كه نبض شخص ترياكي هميشه كمتر از درجة طبيعي است و در موقع حركت قلبشان دچار طپش و ضعف مي گردد و به اين لحاظ است كه پياده نمي توانند بدوند و يا راه بروند.

اثر ترياك و حشيش مخصوصاً در مغز انسان و اجزائي است كه در تحت فرمان دماغ انجام وظيفه مي نمايند. مانند چشم و گوش و غيره ، زيرا همانطوريكه ترياك و حشيش اعصاب را تحريك و فكر را از حد طبيعي خارج نموده و چيزهايي به انسان نشان مي دهد. مانند مشاهده خيالي باغ، درخت ها، نهر و غيره ، همانطور هم پس از رفع آثار آنها، شخص معتاد چيزهائي را كه در حال طبيعي مي بيند غير عادي تلقي خواهد كرد و نتيجة اين حال كم شدن نور چشم، حافظه ، سامعه، هوش و فكر ، ذكاوت، قوه محاسبه، خلاصه كم گرد بدن حواس ظاهري و باطني است.

همچنين در اثر عادت به افيون و حشيش بي ميلي به غذا، كم خوني، كمي حركت، زردي و سياهي رخسار، علاقه نداشتن به زندگاني وصحت پيدا مي گردد بطوريكه انسان اعتنائي به پيش آمد و زندگي آيندة خود ندارد.

قرآن و علوم روز : نگارنده : سيد جواد افتخاريان


جستجو