يادى از امام زمان عليه‏ السلام

فرهنگ انتظار از صدر اسلام و از زمان حيات پر بركت رسول معظم اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم در قاموس[i] شيعه جاى خود را باز كرده است . پيامبر  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و جانشينان بر حقّ ايشان همواره بر برقرارى كامل دين آسمانى اسلام در سراسر جهان ، توسّط آخرين وصىّ پيامبر تكيه داشتند و آن را در قالب روايات و ادعيّه به پيروان خود آموخته‏اند . يكى از آن دعاها « دعاى عهد » است . ابن مشهدى در كتاب « المزار » كه يكى از منابع معتبر ادعيه و زيارات است پس از ذكر روايتى از امام صادق  عليه‏السلام اين دعا را نقل كرده است .

« من دعا إلى اللّه‏ عزّوجلّ أربعين صباحا بهذا العهد كان من أنصار قائمنا سلام اللّه‏ عليه فانّ مات قبله أخرجه اللّه‏ تعالى من قبره وأعطاه اللّه‏ بكلّ كلمة ألف حسنةً ومحا عنه ألف سيئة »[ii] .

اگر كسى چهل روز خدا را با اين كلمات بخواند از ياران قائم ما ـ كه سلام خدا بر او باد ـ خواهد بود و اگر قبل از ظهور امام عصر  عليه‏السلام از دنيا برود ، خداوند او را زنده مى‏كند و در مقابل هر كلمه‏اى از كلمات اين دعا خداوند هزار حسنه به او عطا مى‏كند و از او هزار گناه را محو مى‏كند .

اين همان دعاى عهد است كه مرحوم محدّث قمى  رحمه‏الله در مفاتيح الجنان ذكر كرده و مؤمنين هر روز صبح بعد از نماز صبح به آن مداومت دارند.

« اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظيمِ وَرَبَّ الْكُرْسِىِّ الرَّفيعِ وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالأِنْجيلِ وَالزَّبُورِ وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ وَرَبَّ الْمَلاَّئِكَةِ الْمُقَرَّبينَ وَالأنبياءِ وَالْمُرْسَلينَ اَللّهُمَّ اِنّي أسْئَلُكَ بِوَجْهِكَ الْكَريمِ وَبِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنيرِ وَمُلْكِكَ الْقَديمِ يا حَيُّ يا قَيُّومُ »[iii] .

پروردگارا ! اى پروردگار نور بزرگ و خداوند كرسى با رفعت ، خداوند درياى جوشان و اى نازل كننده كتاب آسمانى تورات و انجيل و زبور و اى پروردگار سايه و آفتابِ گرم و اى نازل كننده قرآن عظيم الشأن و اى پروردگار ملائكه مقرّبين و پيغمبران و رسولان ، پروردگارا ! همانا از حضرتت درخواست مى‏كنم به حقّ ذات بزرگوارت و به نور جمال بى مثالت كه عالم به آن روشن است و به مُلك قديم و سلطنت ازليّت ، اى زنده پاينده سرمد .

اين دعا با كلمه اللّه‏ شروع مى‏شود . در جمله ابتدايى دعا چهار اسم از اسماء الهى گنجانده شده است ؛ « اللّهم ربّ نور العظيم » اين چهار اسم در ميان اسامى هزارگانه ذات اقدس حقّ متعال به اركان اربعه معروف است ؛ اسمايى است كه چهار ركن از اسماء الهى را تشكيل مى‏دهد .

اولين نام اللّه‏ است . اللّه‏ اسمى است كه مبيّن ذات جامع و مستجمع همه اسماء و اوصاف عُلياى الهى است . در خواندن خداوند با اين اسم ويژگى‏هايى نهفته است كه رنگ خاصّى به دعا مى‏دهد . اگر چه خدا را به هر اسمى بخوانيم از اجابت دريغ نمى‏كند . ويژگيى كه در اسم اللّه‏ وجود دارد اين است كه شهادت به توحيد جز با اين اسم قبول نمى‏شود ؛ بنابر اين اگر به جاى « لا إله إلاّ اللّه‏ » بگوييم « لا إله إلاّ الرّب ولا إله إلاّ الرحمن » پذيرفته نمى‏شود . در كنار اين اسم دومين نام از اركان اربعه قرار دارد و آن اسم « ربّ » است ، « اللّهم ربّ نور العظيم » .

براى شناخت عظمت اين اسم الهى بايد به آياتى كه در سوره مبارك آل عمران واقع شده دقّت كنيم . كلمه ربّ به حيث ربوبيّت حضرت حقّ بر عالم تكوين و تشريع و نيز بر جميع افعال و نشئه‏ها[iv] ، ـ هم نشئه آخرت و هم نشئه دنيا ـ دلالت دارد .

«إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لِأُوْلِي الألْبَابِ * الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»[v] .

مسلّما در آفرينش آسمانها و زمين و آمد و رفت شب و روز ، نشانه‏هاى روشنى براى خردمندان است * همانان كه خدا را در حال ايستاده و نشسته و آنگاه كه بر پهلو خوابيده‏اند ، ياد مى‏كنند ، و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مى‏انديشند ؛ و مى‏گويند : بارالها اينها را بيهوده نيافريده‏اى ، منزّهى تو ! ما را از عذاب آتش نگاه دار .

اين آيات خدا را با اسم « ربّ » مخاطب قرار مى‏دهد . «رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً» خداوند زمانى كه سخن از آفريدن است ، اسم ربّ را به كار مى‏برد اين روش در تمامى قرآن ديده مى‏شود . خداوند در آيات بعد مى‏فرمايد :

«رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ * رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِياً يُنَادِي لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ * رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلاَ تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لاَ تُخْلِفُ الْمِيعَادَ * فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَاباً مِّن عِندِ اللّهِ وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ»[vi] .

پروردگارا ! هر كه را تو (بخاطر اعمالش) به آتش افكنى ، او را خوار و رسوا ساخته‏اى ، و براى افراد ستمگر ، هيچ ياورى نيست . * پروردگارا ! ما صداى منادى (تو) را شنيديم كه به ايمان دعوت مى‏كرد كه : به پروردگار خود ، ايمان بياوريد و ما ايمان آورديم . پروردگارا ! گناهان ما را ببخش ؛ و بدى‏هاى ما را بپوشان ؛ و ما را با نيكان (و در مسير آنها) بميران . * پروردگارا ! آنچه را به وسيله پيامبرانت ، به ما وعده فرمودى ، به ما عطا كن ؛ و ما را در روز رستاخيز ، رسوا مگردان ؛ زيرا تو هيچ گاه از وعده خود ، تخلّف نمى‏كنى . * خداوند درخواست آنها را پذيرفت ؛ (و فرمود 🙂 من عمل هيچ عمل كننده‏اى از شما را ، زن باشد يا مرد ، ضايع نخواهم كرد ، شما هم نوع هستيد ، و از جنس يكديگر . آنها كه در راه خدا هجرت كردند ، و از خانه‏هاى خود بيرون رانده شدند و در راه من آزار ديدند ، و جنگ كردند و
كشته شدند ، به يقين گناهانشان را مى‏بخشم و آنها را در باغ‏هاى بهشتى ، كه از زير درختانش نهرها جارى است ، وارد مى‏كنم . اين پاداشى است از طرف خداوند ؛ و بهترين پاداش‏ها نزد پروردگار است .

سوّمين و چهارمين نام خداوند كه در اين دعا ذكر شده است « حىّ وقيوم » است كه شبه اسم اعظم هستند و حتّى ممكن است كه اسم اعظم باشند . خصوصيّات و خواصّ عجيبى در ذكر خدا با اين دو نام آمده است . كسانى كه مايلند مى‏توانند به كتب تفسير مثل « مجمع البيان » و امثال آن مراجعه كنند تا ببينند كه چه ويژگيهايى در روايات براى اين دو اسم آمده است[vii] .

اين دو اسم فقط سه بار در قرآن مجيد آمده است ؛ اوّل در آية الكرسى

«اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ»[viii] .

هيچ معبودى نيست جز خداوند يگانه زنده ، كه قائم به ذات خويش است و موجودات ديگر ، قائم به او هستند ، هيچ گاه خواب سبك و سنگينى او را فرا نمى‏گيرد .

دوم در ابتداى سوره آل عمران

«الم * اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ * نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ»[ix] .  الم * معبودى جز خداوند يگانه زنده و پاينده و نگهدارنده نيست * همان كسى كه كتاب را به حق بر تو نازل كرد كه با نشانه‏هاى كتب پيشين منطبق است ، تورات و انجيل را نازل كرد . سوم در سوره مبارك طه كه مى‏فرمايد :

«وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً»[x] .

در آن روز همه چهره‏ها در برابر خداوند حىّ و قيوم خاضع مى‏شوند ، و مأيوس و زيانكار است آن كه بار ستمى بر دوش دارد .

اكنون كه موارد و محلّ استعمال كلمات فوق را در قرآن يافتيم بهتر مى‏توانيم معناى دعا را درك نماييم . « رب النور العظيم » اين نور چه نورى است كه خداوند آن را خلق و تربيت مى‏نمايد ؟ قيّوميت خداوند در پايان دعا به چه معنا است ؟ معنى حىّ بودن خداوند چيست ؟ اين دعا ربوبيّت الهى را به نور نسبت مى‏دهد . اين چه نورى است و در كجا بايد آن را جستجو كرد ؟ آيا در سرداب سامرا است يا در مسجد مقدّس جمكران ؟ اين نور عظيم الهى كه در صدر دعا ذكر شده و در اين زمان منحصر به وجود مقدّس حضرت ولى عصر سلام اللّه‏ عليه است كجا بايد يافت شود ؟ آنچه مسلّم است اين كه اين نور چشم دنيا طلبان را آن‏چنان مى‏آزارد كه همه جبّاران طول تاريخ را وادار به اتّخاذ سياست واحدى كرده است كه جز خاموش كردن اين نور نيست . امّا غافلند از اينكه خداوند سبحان اراده ديگرى دارد . خداوند سبحان در قرآن مجيد مى‏فرمايد :

«يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»[xi] .

آنان مى‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند ولى خدا نور خود را كامل مى‏كند هر چند كافران خوش نداشته باشند .  و در آيه ديگر مى‏فرمايد :

«يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»[xii] .

آنها مى‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند ، ولى خدا جز اين نمى‏خواهد كه نور خود را كامل كند ، هر چند مشركان ناخشنود باشند .

در واقع چون اين نور متّصل به نور عظمت خداوند بوده و به عبارت ديگر متّصل به ذات حىّ و قيّوم است از بين رفتنى نيست و لذا آنگاه كه مى‏خوانيم « اللّهم ربّ نور العظيم … يا حيّ يا قيوم » معنايش اين است كه اين نور بوده ، هست و خواهد بود .

نكته جالب ديگرى كه بايد به آن توجّه كنيم اين است كه در آيه «يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ» نور يك مرتبه به اسم اللّه‏ كه مستجمع جميع اسماء و اوصاف الهى است اضافه شده و يكجا هم به ضمير متّصل اضافه شده است ؛ «وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ»از اين اضافه استظهار مى‏شود كه آنجا كه نور به اسم ظاهر اضافه شده بدين معنى است كه نور وجود مقدّس حضرت بقيّة اللّه‏ (عجّل اللّه‏ فرجه الشريف) در عصر ظهور تجلّى مى‏كند و وقتى نور به ضمير متّصل اضافه مى‏شود مربوط به زمانى است كه نورانيّت هست ولى نور در پس پرده غيبت مضمر و پنهان است . البتّه استظهار نور در وجود مقدّس حضرت بقيّة اللّه‏ (عجّل اللّه‏ فرجه الشريف) ، سخنى برانگيخته از احساسات قلبى ما نيست بلكه پشتوانه محكمى از روايات دارد . مرحوم صدوق روايت صحيحى را در كتاب كمال الدين ذكر مى‏كند كه سخن
ما را تأييد مى‏نمايد . امام صادق  عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« لم تخل الأرض منذ كانت من حجّة عالم يحيى فيها ما يميتون من الحقّ ، ثمّ تلاهذه الآية : «يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»[xiii] .  زمين از حجّتى كه عالم و عارف به همه امور باشد و آنچه از حقّ را كه كُشته‏اند ، زنده كند ، خالى نيست ، سپس امام  عليه‏السلام اين آيه را تلاوت فرمودند : مى‏خواهند نور خدا را با دهانشان خاموش كنند ولى خداوند نورش را تمام مى‏كند ولو اينكه كافران كراهت داشته باشند .

در اين روايت شريف حضرت امام صادق  عليه‏السلام آيه شريف را به ظهور امام عصر (عجّل اللّه‏ فرجه الشريف) تأويل و تفسير مى‏كنند . نكته جالب در ذيل آيات فوق و آيات ديگرى مانند ،

«هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً»[xiv] .

او كسى است كه رسولش را با هدايت و دين حق فرستاده تا آن را به همه اديان پيروز كند و كافى است كه خدا گواه اين موضوع باشد .

اين است كه حضرت امام صادق  عليه‏السلام تمام اين آيات را به زمان ظهور امام عصر ارواحنا فداه تأويل فرموده و تأكيد كرده‏اند كه اين زمان هنوز فرا نرسيده است . اين زمان همان زمانى است كه بسيارى از فرا رسيدن آن واهمه دارند و نمى‏خواهند آن زمان برسد . بحث امروز و ديروز هم نيست ، از همان آغاز ، اين مولود مورد بغض همه قدرت طلبان بوده است . آنها كه از ترسِ فانى شدن حكومت چند روزه خود ، شكمها دريدند و نوزادان بسيارى را كشتند ولى اراده الهيّه اين‏گونه تعلّق گرفت كه نرجس خاتون  عليهاالسلام به نحو پنهانى حمل بردارد و تا شب نيمه شعبان هم كسى نداند كه كدام يك از همسران حضرت امام عسكرى  عليه‏السلام قرار است فرزندى به دنيا بياورد . حتّى حكيمه خاتون خواهر امام هادى  عليه‏السلام در همان شب از حمل حضرت نرجس عليهاالسلام مطلّع گرديد . حضرت امام عسكرى  عليه‏السلام لحظه‏اى كه ايشان قصد ترك خانه امام  عليه‏السلام را داشت به او فرمودند : عمّه جان !
امشب را نزد ما بمان كه مولودى در اين خانه قدم به دنيا خواهد گذاشت . حكيمه سؤال كرد : كدام يك از خانمها باردار است ؟ علّت سؤال حكيمه اين بود كه هيچ اثرى در چهره زنان و كنيزان حضرت پيدا نبود[xv] .

ولى عصر (عجّل اللّه‏ فرجه الشريف) وجه اللّه‏ و باب اللّه‏ است . روشنايى و نورانيّت و به عبارتى بقاء ، دوام وقوام عالم آفرينش وابسته به وجود مقدّس حضرت بقيّة اللّه‏ روحى و ارواح العالمين له الفداه است . اميدواريم كه الطاف ويژه آن حضرت (عجّل اللّه‏ فرجه الشريف) از جمع شيعيان دريغ نشود . نقل شده است كه ميرزاى نائينى  قدس‏سرهدر حادثه مشروطه و پس از وقوع آن مصيبت‏ها خيلى آشفته بود . در عالم رؤيا يا عالم مكاشفه به محضر حضرت ولى عصر (عجّل اللّه‏ فرجه الشريف) تشرّف پيدا نمود ، حضرت (عجّل اللّه‏ فرجه الشريف) به ايشان فرمودند : نگران نباش ! ما شيعيانمان را مراعات مى‏كنيم . همچنين حضرت (عجّل اللّه‏ فرجه الشريف) براى مرحوم شيخ مفيد  قدس‏سره مرقوم فرمودند :

« لأخ السديد الشيخ المفيد والولىّ الرشيد أنّا غير مهملين لمراعاتكم ولاناسين لذكركم … »[xvi] .

به برادر و دوست آگاهم شيخ مفيد ! ما شما را هرگز فراموش نمى‏كنيم و شما را رها نمى‏كنيم .

سخن گفتن درباره حضرت (عجّل اللّه‏ فرجه الشريف) در توان انسان‏هاى عادى نيست . كسى بايد درباره حضرت سخن بگويد كه تِلوِ حضرت بوده و مثل ايشان باشد . لذا ايشان را بايد از زبان پدرانشان عليهم‏السلام و رسول اللّه‏  صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم شناخت . فقط آنانند كه مى ‏توانند عظمت حضرت را بيان كنند . جالب است اينكه وقتى كه حضرت (عجّل اللّه‏ فرجه الشريف) ظهور مى‏كنند ، جُبّه[xvii] رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم را بر تن مى‏كنند . در حديثى وارد شده كه حضرت امام صادق  عليه‏السلاماين جبّه را پوشيدند امّا مناسب قامت ايشان نبود و روى زمين كشيده مى‏شد . حضرت عليه‏السلام فرمودند : اين جبّه فقط به قامت حضرت مهدى (عجّل اللّه‏ فرجه الشريف) برازنده است[xviii] [i] ـ قاموس : فرهنگ و كتاب لغت . فرهنگ معين

[ii] ـ المزار ، صفحه 663 و مفاتيح الجنان .

[iii] ـ المزار ، صفحه 663 و مفاتيح الجنان .

[iv] ـ نشئه : عوالم . فرهنگ معين

[v] ـ سوره آل عمران ، آيات 191 ـ 190 .

[vi] ـ سوره آل عمران ، آيات 195 ـ 192 .

[vii] ـ تفسير مجمع البيان ، جلد 7 صفحه 385 .

[viii] ـ سوره بقره ، آيه 255 .

[ix] ـ سوره آل عمران ، آيات 3 ـ 1 .

[x] ـ سوره طه ، آيه 111 .

[xi] ـ سوره صف ، آيه 8 .

[xii] ـ سوره توبه ، آيه 32 .

[xiii] ـ كمال الدين ، صفحه 221 .

[xiv] ـ سوره فتح ، آيه 28 .

[xv] ـ كتاب الغيبة ، شيخ طوسى قدس‏سره ، صفحه 235 .

[xvi] ـ الصحيفة الهاديه والتحفة المهديّه ، صفحه 255 و صحيفة المهدى ، صفحه 346 ، بحار الأنوار ، جلد 53 صفحه 174 ، الإحتجاج ، جلد 2 صفحه 495 .

[xvii] ـ جُبّه : جامه گشاد و بلند كه بر روى جامه‏هاى ديگر مى‏پوشند . فرهنگ معين

[xviii] ـ كافى ، جلد 1 صفحه 233 .

جستجو