ولایت اهل بیت

ولایت گاهی به معنای محبت است و گاهی به معنای مالکیت تدبیر و صاحب اختیار و تصرف قانونی در اموری است که تصرف در آنها مستلزم پیروی و تبعیت دیگران و وجب طاعت او بر دیگران است.
ولایت اهل بیت :هر دو معنای ولایت را در برمی‌گیرد هم محبتشان بر ما فرض و واجب است به دلیل آیه «قل لااسئلکم علیه اجراً اِلاً المودة فی القربی»96 و هم مالکیت تدبیر و صاحب اختیاری را دارند چون ولایتشان استمرار ولایت رسول الله 6می‌باشد «النبی اولی بالمؤمنینَ من انفسهم»97 و این ولایتی است که اهل بیت7نیز دارا می‌باشند.
برای ولایت اهل بیت:معنای دیگری نیز هست و آن اینکه خداوند اراده امور بندگان خود را به دارنده آن مقام واگذار کند و از آن پس او مدبر امور بندگان خدا و متصرف در شؤؤن ایشان باشد که این ولایت بالاصالة از خدای متعال بوده و خداوند اهل بیت:را به این ولایت منصوب فرموده است.
این قسم از ولایت در توحید درج است زیرا توحید شاخه‌هائی دارد که یکی از شاخه‌هایش توحید در حاکمیت و ولایت و رهبری است و می‌دانیم امامان 7ولایت و رهبری خود را از ناحیه خدیا متعال گرفته‌اند و از خود استقلالی ندارند.

لزوم ولایت امام معصوم
از آنجا که بشریت به سوی کمال در حرکت است و برای رسیدن به این هدف، هدایت‌کننده‌ای لازم دارد، هادی درونی که همانا قوه عقل است به او عنایت شده است ولی به دلیل محرومیت درک عقل، انسان نمی‌تواند با تکیه صرف بر آن به کمال خویش دست یابد ضرورت دارد خدای متعال به عنوان خالق و حاکم بر انسان،‌اسباب لازم برای رشد و سعادت و هدایت او را فراهم سازد، لذا انبیاء:را به عنوان هادیان بیرونی و به منظور رساندن انسان به سر منزل مقصود قرار داد.
این سلسله نورانی با ختم رسالت نبی‌مکرم اسلام به پایان رسید ولی همچنان آدمی به هدایت‌کنندگان بیرونی نیازمند بوده و می‌باشد و این نیاز بشری برای خداوند معلوم بوده است پس در ادامه رسالت انبیاء :امامت را قرار داد،‌امامتی که نه تنها ادامه دهنده سالت انبیاء بود، بلکه به عنوان تکمیل کننده آن نیز به شمار می‌رود و پیامبرش را مأمور به ابلاغ آن فرمود:‌«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل فما بلغت بلغت رسالة و اللهُ یعصِمکَ‌ من الناس»98 ای پیامبر ‌آنچه از خدا بر تو نازل شده به مردم برسان که اگر نرسانی تبلیغ رسالت و اداء وظیفه نکرده‌ای و خدا تو را از شر و آزار مردمان محفوظ می‌دارد.
بخوبی روشن می‌شود، و آن هنگام که رسول خدا6این دستور الهی را در واقعه غدیرخم،‌ به مردم ابلاغ فرمود خدای متعال اکمال دین و اتمام نعمت هدایت و رضایت به اینکه اسلام دین بشریت باشد را اعلام فرمود، که آیه شریفه،‌« الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً »99‌ مبین آن می‌باشد.
هدایت بشریت، بعد از رسالت انبیاء :در ولایت امیرالمومنین علی7عهده‌دار این امانت الهی گردیدند تا اینکه مشیت خدای متعال بر این قرار گرفت، آخرین ذخیره الهی و حجت خدا و هادی بر خلق از دیدگان بشریت غائب گردد و دست انسانها از دامان آن حجت بر حق بطور مستقیم کوتاه گردید و آن خورشید فروزان هدایت ناگزیر نور افشانی خود را از ورای ابراها ارزانی خلائق می‌دارد و خدای متعال اطاعت ایشان را بر ما فرض و واجب دانسته و فرمود: «یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اوّلی الامر منکم فان تنازعتم فی شیء فردوهُ الی الله و الرسول ان کنتم تومنون بالله و الیوم الاخر ذلک خیرٌ و احسن تأویلاً».100
هان ای کسانی که ایمان آورده‌اید خدا را اطاعت کنید و رسول و کاردان خود را که خدا و رسول علامت و معیار ولایت آنان را معین کرده فرمان ببرید و هر گاه در امری اختلافتان شد برای حل آن به خدا و رسول مراجعه کنید اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید این برایتان بهتر و سرانجامش نیکوتر است.

اولی الامر چه کسانی هستند
علامه طباطبائی در این مورد می‌فرماید:‌
«اولی الامر هر طایفه‌ای که باشند وحی به آنان نمی‌رسد و کار آنها تنها صادر نمودن آرائی است که به نظرشان صحیح می‌رسد و اطاعت آن در آن آراء و در اقوالشان بر مردم واجب است همانطور که اطاعات رسول در آراء و اقوالش بر مردم واجب می‌باشد».101

ولایت تکوینی امام7
هدایتی که خدا آن را از شؤون امامت قرار  داده،‌ هدایت به معنای راهنمایی نیست چون می‌دانیم که خدای متعال ابراهیم7را وقتی امام قرار داد که سالها دارای منصب نبوت بود و معلوم است که نبوت منفک از منصب هدایت به معنای راهنمائی نیست،‌ پس هدایتی که منصب امام است، غیر از رساندن به مقصد نمی‌تواند معنائی داشته باشد و این معنا یک نوع تصرف تکوینی در نفوس است که با آن تصرف، راه را برای دلها به سوی کمال و انتقال دادن آنها از موفقی به موقف بالاتر هموار می‌سازد و چون تصرفی است تکوینی و عملی است باطنی، ناگزیر مراد از امری که با آن هدایت صورت می‌گیرد نیز امری تکوینی خواهد بود نه تشریعی که صرف اعتبار است.
این همین معنائی است که قرآن کریم در مورد آن می‌فرماید:
«و جعلناهم ائمةً یهدونَ بامرنا و اوحینا اِلیهم فعل الخیرات» «قرار دادیم آنها را امامانی که به فرمان ما هدایت کنند»102 و همان حقیقتی است که آیه شریفه«انما امرهُ اذا ارادَ شیئاً این یقولُ کن فیکون فسبحان الذی بیده ملکوت کل شیء»103 آن را تفسیر می‌کند و می‌فهماند که هدایت به امر خدا از فیوضات معنوی و مقامات باطنی است که مؤمنین بوسیله عمل صالح به سوی آن هدایت می‌شوند و به رحمت پروردگارشان ملبس می‌گردند و چون امام به وسیله امر، هدایت می‌کند می‌فهمیم که خود امام قبل از هر کس مزین به آن هدایت است و از او به سایر مردم منتشر می‌شود. برحسب اختلافی که در مقامات دارند هر کس به قدر استعداد خود از آن بهره‌مند می‌شود و از اینجا می‌فهمیم که پیغمبر رابط میان مردم و پروردگارشان در گرفتن فیوضات ظاهری و باطنی است همچنان که پیامبر رابط میان مردم و خداوند است. با در نظر گرفتن فیوضات ظاهری یعنی شرایع الهی که از راه وحی نازل گشته و از ناحیه پیغمبر به سایر مردم رسیده است و نیز می‌فهمیم که امام دلیل است که نفوس را به سوی مقاماتش راهنمائی می‌کند همچنانکه پیغمبر دلیلی است که مردم را به سوی اعتقادات حق و اعمال صالح راهنمایی می‌کند. البته بعضی از اولیای خدا تنها پیغمبرند و بعضی تنها امام و بعضی دارای هر دو مقام هستند.

مقام امامت از نبوت عامه بالاتر است
در مباحث، اصول عقائد، نبوت به عامه و خاصه تقسیم می‌شود و مراد از نبوت خاصه نبوت پیامبر اسلام و مراد از نبوت عامه نبوت انبیاء قبل از حضرت محمد6می‌باشد و ما بر این عقیده‌ایم که مقامت امامت بالاتر از نبوت عامه است.
در شرح حال حضرت ابراهیم7می‌خوانیم که خداود اراده فرمود مقامی بالاتر به آن حضرت عنایت کند، در حالی که آن حضرت مقامات رسالت، نبوت، اولوالعزم بودن،‌ و خلیل‌الله را دارا بوده است.
قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید:‌
«و اذا بتلی ابراهیم ربه بکلماتٍ فاتَّمُهنَّ قال انی جاعلکَ للناسِ اماماً قال و من ذریتی قال لاینال عهدی الظالمین». بیاد آر هنگامیکه خداوند ابراهیم را به اموری امتحان فرمود و او همه را به جای آورد خدا به او فرمود من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم، ابراهیم گفت: این امامت را به فرزندان من نیز عطا خواهی کرد،‌ فرمود:‌عهده من، که امامت است، به مردم ستمکار نخواهد رسید».104
از این آیه شریفه در می‌یابیم که مقام امات از جهت رتبه و درجه بالاتر از نبوت است زیرا حضرت ابراهیم7مقام رسالت و نبوت را دارا بوده و پس از آن به خلعت امامت مزین گردیده است.

امامت از اصول دین است
حالا که جایگاه والای امامت را دانستیم یادآر می‌شویم که امامت از اصول دین و از امور تحقیقی است نه تعبدی و لذا پیامبر خدا فرمود:
«من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلة» هر کس بمیرد و پیشوای زمان خود را نشناسد مرده است از نوع مردن زمان جاهلیت.105
حدیث ذکر شده بیانگر این مطلب مهم است که امامت از اصول دین می‌باشد زیرا اگر از فروع دین محسوب می‌شد مفهومی نداشت که پیامبر 9عدم معرفت به امام زمان خویش را با عدم ایمان مساوی بداند، این مطلب بدیهی است که عدم معرفت به نوعی از فروع دین موجب تزلزل دین و مردن به عصر جاهلیت نخواهد بود.

ولایت حصار الهی و معیار قبولی عمل
از آیات قرآن کریم و روایات چنین استفاده می‌شود کسی که بخواهد در مسیر هدایت گام بردارد و دچار انحراف نشود و اعمالش مورد قبول خدای متعال واقع شود جز تمسک به ولایت راهی ندارد و در اینجا به بیان یک حدیث اکتفا می‌کنیم. از امام رضا7از پدرش از پدرانش از رسول خدا9از جبرئیل از اسرافیل از میکائیل نقل شده که خداوند سبحان فرموده است:
من خداوند یگانه هستم که مردم را با قدرت خود خلق کردم و از میان آنها پیامبران خود را انتخاب نمودم و از میان همه انبیاء محمد را حبیب و خلیل خود قرار دادم و بعد از او هم وصی بر خلقم از امامان تعیین تا آنها کتاب مرا در میان مردم تشریح و با حکم من رفتار نمایند.
امامان را علامت هدایت‌کننده از گمراهی، درب توحید را اعتقاد بر امامان قرار دادم و اطاعت از آنها را خانه خود که اگر کسی داخل آن خانه شود از آتش در امان است. و اطاعت از آنها را حصاری قرار دادم که هر کسی به آن حصار پناه ببرد از بدیهای دنیا و آخرت در امان خواهد بود. و آنها وجهی هستند که هر کس به آن توجه کند من از او روگردان نمی‌شوم. آنها حجت من بر همه کسانی که در آسمانها و زمین هستند می‌باشند، من عمل هیچ عمل کننده‌‌ای را قبول نمی‌کنم مگر اینکه اعمال او توأم با اقرار به ولایت آنان و همچنین با اقرار به نبوت رسول من توأم باشد.
امام دست باز شده من به سوی بندگانم می‌باشد و آنها نعمتی از جانب من هستند و به کسانی اعطا نموده‌ام که آنها را دوست می‌دارم و هر کس از بندگانم را مبغوض داشتم بواسطه انحراف آنها از معرفت و شناخت ولایت امام بوده است.
به عزت و جلال خودم سوگند می‌خورم که هر کس به ولایت علی معترف باشد او را از شعله‌‌های آتش جهنم نجات می‌دهم و داخل بهشت می‌نمایم و هر کس از بندگانم علی7 را دشمن بدارد، من او را دشمن می‌دارم و داخل آتش جهنم می‌کنم که بدترین مرجع و قرارگاه می‌باشد. 106

ولایت شرط اصلی پذیرش توبه
خداوند متعال می‌فرماید:‌
«وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى».107  معنای آیه این است که من بر هر انسان که توبه کند و ایمان آورد چه اینکه از شرک توبه کند و یا از معصیت،‌ ایمان به خدا و پیامبران و احکام آنان آورد،‌ و اعمال صالح را انجام دهد و گناهانش را مبدل به اطاعت نماید و سپس هدایت هم شده باشد توبه او را پذیرفته و او را مورد مغفرت و آموزش قرار می‌دهم.
در این آیه شرط آمرزش را مقید به هدایت نموده و از آن استفاده می‌شود که مغفرت وقتی شامل حال مؤمن تائب عامل به اعمال صالح می‌شود که اعمالش را از طریق حق انجام دهد،‌در واقع ولایت رسول خدا بر مؤمنین، در دین و و دنیایشان، قیدی است که ایمان به خدا و عمل صالح را در تأثیر به آن مفید نموده است. زیرا خدای متعال رسولش را بر مردم ولایت بخشیده و اطاعتش را از او گرفته و اجرا نمایند که به نص روایات اهتداء به ولایت اهل بیت: می‌باشد.
در تفسیر مجمع‌البیان از امام صادق7 روایت کرده که حضرت فرمود:‌
مقصود از « ثُمَّ اهْتَدَى» اهتداء به ولایت اهل بیت است زیرا به خدا سوگند اگر کسی خدا را در تمام عمر بین رکن و مقام عبادت کند آنگاه بدون ولایت ما بمیرد او را به صورت در آتش داخل می‌کنند.108

آثار دوستی و دشمنان با امامان
«عن علی ابن الحسین7 قال:‌قال رسول9 فی الجنة ثلاث درجاتٍ و فی النار ثلاثُ درکات فأعلی درجات الجنة احبّنا بقلبِه و نصرنا بلسانه و یده»
و الدرجة الثانیة: من احبّنا بقلبِه و نصرنا بلسانه.
و فی الدرجة الثالثة: من احبّنا بقلبه.
و فی اسفل درک من النار من ابغضنا بقلبه و اعان علینا بلسانه و یده.
و فی الدرک الثانیه من النار: من ابغضنا بقلبه و اعانَ علینا بلسانه.
و فی الدرک الثانیة من النار: من ابغضنا بقلبهِ. 109
از علی بن الحسین7 نقل شده که پیامبر خدا9 فرمود:‌
در بهشت سه درجه و در دوزخ نیز سه مرتبه است،‌ بالاترین درجات بهشت از آن کسی است که ما را در دل دوست داشته باشد و با دست و زبانش ما را یاری کند.
در درجه دوم کسی قرار داد که ما را در دل دوست می‌دارد و فقط با زبانش ما را یاری کند.
در درجه دوم کسی قرار دارد که ما را در دل دوست می‌دارد و فقط با زبانش ما را یاری می‌کند.
در درجه دوم اختصاص به کسی دارد که ما را در دل دوست دارد.
پائین‌ترین مرتبه دوزخ: برای کسی که در دل با ما دشمن است و با دست و زبانش به زیان ما عمل می‌کند.
در  دومین مرتبه دوزخ: کسی قرار دارد که در دل دشمن ماست و با زبان خود به ما ضرر می‌رساند.
سومین مرتبه دوزخ:‌ برای کسی است که در دل با ما دشمنی می‌کند.

شأن و مقام امامت
در دعای عرفه می‌خوانیم:‌
«رب صلی علی اطائب اهل بیته الذین اخترتهم لامرک و جعلتهم خزنه علمک و حفظة‌دینک و خلفائک فی ارضک و حجتک علی عبادک و طهرتم من الرجس و الدنس تطهیراً بارادتک و جعلتهم الوسیلة الیک و المسلک الی جنتک».110
خداوند درود فرست بر پاکیزه‌ترین از اهل بیت او که ایشان را برای اجرای فرمان خود انتخاب کرده‌ای و آنان را گنجینه‌داران علم و حافظان دین و خلفای خود در زمین و حجت‌های خویش بر بندگانت قرار داده‌ای و به اراده خود ایشان را از پلیدی به تمام معنی پاک کرده‌ای و آنان را وسیله‌ای به سوی خود و راه بهشت خود نموده‌ای. در فقره دیگری از همین دعا می‌خوانیم:
«اللهم انک ایدت دینک فی کل اوان بامام اقمته علما لعبادک و مناراً فی لادک بعد اَن وصلت حبله بحبلک و جعلتَهُ الذریعه الی رضوانک و افترضت طاعتهُ و حذرت معصیةُ و امرت بامتثالِ اوامره و الانتهاء عند فهیهِ و الا یتقدمه متقدم و لایتاخر عنهُ متأخرْ».111
خداوندا تو در هر زمان دینت را به سبب رهبری حق تأیید کردی و او را نشانه‌ای برای بندگان و مشعلی فروزان در شهرهایت قرار دادی پس از آنکه ریسمان او را به ریسمان خود وصل کردی و او را سبب دستیابی به رضای خودساختی و طاعتش را بر همه واجب نمودی و از نافرمانیش بیم دادی و به اطاعت دستوراتش و باز ایستادن از نواهیش و پیشی نجستن بر او عقب ماندن از حضرتش فرمان دادی.
«فهو عصمهُ اللائذین و کهفُ المؤمنینَ و عروةُ المتمسکین و بهاء العالمین» پس او پناه پناهندگان و ملجاء اهل ایمان و دستاویز چنگ زنندگان و جمال جهانیان است.

امام رضا7 از شأن ولایت می‌گوید
شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه در کتاب عیون اخبارالرضا به سند خود از علی بن موسی الرضا7 و آن حضرت از پدران بزرگوارش و آنان از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب7 نقل کرده‌اند  که رسول خدا9 فرمود:
خدای تعالی آفریده‌ای از من برتر نیافرید و هیچ آفریده‌ای نزد خداوند از من گرامی‌تر نیست. علی7 گوید: من عرض کردم یا رسول الله آیا تو برتری یا جبرئیل؟‌
فرمود: یا علی همانا خدای تبارک و تعالی پیامبران مرسلش را بر فرشتگان مقربش برتری داردو مرا به همه پیامبران و مرسلین برتری بخشی و پس از من از ان و امامان پس از تو می‌باشد. سپس فرمود:‌
«ان الملائکة لخدا منا و خدام محبینا یا علی»  همانا فرشتگان خدمتگزاران ما و خدمتگزاران دوستان ما هستند ای علی، آنانکه حامل عرشند و آنان که در گرو عرش‌اند پروردگارتان را تسبیح می‌گویند و از برای کسانی که به ولایت ما ایمان آورده‌اند آمرزش می‌طلبند.
ای علی، اگر ما نبودیم خدای تعالی نه آدم7 را می‌آفرید و نه حوّا را و نه بهشت و دوزخ را و نه آسمان و زمین را پس چگونه ما برتر از فرشتگان نباشیم و حال آنکه ما پیش از آنان پروردگار خود را شناختیم و او را تسبیح گفتیم و تحلیل و تقدیس کردیم زیرا نخستین چیزی که خدای عزوجل آن را آفرید ارواح ما بود، پس خدای متعال آنها را به توحید و تمجید خود گویا فرمود سپس فرشتگان را آفرید و چون فرشتگان دیدند که ارواح ما همگی یک نورند دانستند که کار ما بسی با عظمت است پس ما تسبیح گفتیم تا ملائکه بدانند که ما مخلوق هستیم که دیگری ما را آفریده است و او از صفات منزه است پس فرشتگان نیز بخاطر آنکه ما خود تسبیح گفتیم، تسبیح گفتند و خدای تعالی را از صفات ما منزه دانستند.
چون فرشتگان عظمت شأن ما را دیدند تهلیل گفتیم تا فرشتگان بدانند که خدائی به جز او نیست و ما بندگانیم و خدایگان نیستیم، ‌که پرستش ما به همراه خدای تعالی و یا به تنهائی و بدون خدای تعالی بر آنان واجب باشد پس گفتند:‌«لا اله الاّ الله»  و چون بزرگی محل ما را دیدند ما تکبیر گفتیم، تا فرشتگان بدانند که خدای تعالی بزرگتر از آن است که کسی بتواند به مقام بزرگی دست بیابد، مگر اینکه بوسیله او بوده باشد.
چون فرشتگان دیدند آنچه را که خدای تعالی بر ما به عنوان نعمت ارزانی فرموده و اطاعت ما را بر دیگران واجب فرموده ما گفتیم «الحمدالله»‌ تا فرشتگان بدانند که خدای تعالی شایسته چیست و چه حقی بر ما دارد،‌که بر نعمت‌های او ثنا گوئیم، پس فرشتگان گفتند:‌ «الحمدالله»  بنابراین فرشتگان بوسیله ما خدای تعالی را شناختند و به تسبیح و تهلیل و تحمید و تمجید او راه یافتند.
پس از آن خداوند تبارک و تعالی آدم را آفرید و ما را در در صُلب او به ودیعت گذاشت و فرشتگان را دستور داد تا به خاطر بزرگداشت ما و به احترام ما بر آدم سجده کنند و سجده فرشتگان در پیشگاه خدای تعالی به عنوان بندگی بوده و سجده‌شان به آدم از نظر احترام و اطاعت بود، چون ما در صُلب او بودیم، پس چگونه ما برتر از فرشتگان نباشیم و حال آنکه همگی آنان به آدم سجده کردند، پس ملک در سجده آدم خاک بوسی در پیشگاه تورانیّت کرد. دیگر آنکه چون من به آسمان برده شدم جبرئیل اذان گفت و هر یک از جملات آن را دوبار تکرار کرد سپس به من گفت:‌ ای محمد جلو بایست،‌ من به او گفتم:‌ای جبرئیل من در جلو تو بایستم؟‌گفت: آری، همانا خدای تبارک و تعالی پیامبران خود را بر همه فرشتگان برتری بخشید و تو را برتری ویژه‌ای داد. رسول خدا فرمود:‌
پس من جلو ایستادم و با امامت بر آنان نماز خواندم، نه آنکه این را افتخاری برای خود بدانم و چون به جبرئیل به حجابهای نور رسیدیم جبرئیل به من گفت:‌ ای محمد تو از پیش برو و خود عقب ماند، پس گفتم ای جبرئیل، آیا در چنین جائی از من جدا می‌شوی؟
جبرئیل گفت: ای محمد، پایان حدی که خدای عزوجل از برای من قرار داده همین جاست اگر از این حد تجاوز کنم بال و پرم خواهد سوخت که از حدی که خدای عزوجل برایم تعیین کرده است پا فراتر نهاده‌‌ام، من در میان امواج نور در حرکت بودم و چه حرکتی تا در رابطه با بلند مرتبه‌ترین ملک خدای تعالی به آنها رسیدم که خدای خواست، پس ندائی به گوشیم رسید ای محمد! عرض کردم:‌ بلی ای پروردگار من، آماده اجرای فرمان توأم ای خدای پر برکت و و الامقام.
پس ندائی به گوشم رسید ای محمد!‌توئی بنده من و منم پروردگار تو پس تنها مرا باید بپرستی و تنها بر من باید توکل کنی که تو نور منی در میان بندگان من و فرستاده منی بر خلق من و حجت منی بر آفریدگان من،‌ بهشتم را برای تو و پیروانت آفریدم و دوزخم را برای مخالفین تو آفریدم و کرامتم را برای اوصیای تو واجب نمودم و پاداشم را برای شیعیان اوصیای تو واجب کردم پس من گفتم:‌
«یا رب و من اوصیانی؟ فقال یا محمد اوصیائکَ‌ المکتوبونَ‌ علی ساقِ العرشِ فنظرتَ و انا بینَ یدی ربی جل جلالَهُ الی ساق العرش فرأیت اثنی عشرَ نوراً فی کل نورٍ سطر اخضر علیه اسم وصی من اوصیائی اوَلهم علی‌بن ابی‌طالب و اخرهم مهدی اُمتی»  پروردگارا اوصیای من کیانند؟ فرمود: ای محمد اوصیای تو برساق عرش نوشته شده است پس من در همان حال که در پیشگاه پروردگارم جل جلاله بودم به ساق عرش نگاه کردم دوازده نور دیدم در هر نور سطری سبزرنگ بود که نام یکی از اوصیای من بر آن بود اولین آنها علی‌بن ابیطالب و آخرین آنها مهدی امتم بود.
پس عرض کردم پروردگارا اوصیای من پس از من کیانند؟‌پس ندایم رسید ای محمد اینان اولیای من و دوستان من و برگزیدگان و حجت‌‌های من پس از درگذشت تو، بر آفریدگان من هستند و آنان اوصیای تو و خلفای تو هستند و پس از تو بهترین مخلوقاتند، به عزت و جلالم سوگند که به طور حتم،‌ دین خودم را بوسیله آنان ظاهر خواهم سخت و به واسطه آنان کلمه خودم را بالا خواهم برد و بوسیله آفرینشان زمین را از دشمنانم پاک خواهم نمود و سراسر زمین را به ملک او در خواهم آورد و بادها را مسخر او خواهم نمود و ابرهای سنگین و سخت را برای او ذلیل و خوار خواهم کرد و در رابطه با اسباب، هدف او را پیش خواهم برد و با سپاه خودم او را یاری خواهم داد و با فرشتگان خودم او را کمک خواهم کرد تا دعوت مرا آشکار کند. و خلق را بر محور یکتائی من گرد آورد، سپس دوران ملک او را تداوم خواهم بخشید ودولت توحید را تا روز رستاخیز به دست دوستانم خواهم سپرد.112

توصیف امامت و امام
در حدیث شریفی عبدالعزیزبن مسلم از امام رضا7 روایت کرده و می‌گوید:‌
ما در مرو به همراه امام رضا7 بودیم یک روز در مسجد جامع آن انجمنی تشکیل شده و مردم درباره امامت صحبت کردند و اختلاف نظر فراوانی که در آن است یادآور شدند من خدمت آقا و مولایم امام رضا رسیدم و موضوع بحث مردم را با آن حضرت در میان گذاشتم. حضرت لبخندی زد سپس فرمود:‌ ای عبدالعزیز مردم نادانند و در دین خود فریب خوردند خداوند عزوجل پیغمبر خود را قبض روح نکرد تا دین خود را کامل کرد و حلال و حرام و حدود و احکام و هر آنچه مردم به آن نیازمندند بطور کلی در آن بیان کرد.
و فرمود:«چیزی را در قرآن فروگذار نکردیم113 و در حجةالوداع‌ که پایان عمرش بود به او نازل کرد «امروز دین خود را برای شما کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما پسندیدم»114 امر امامت از کمال دین است و پیغمبر در نگذشت تا برای امتش همه معالم دین را بیان کرد و روشهایش را توضیح داد و آنها را به راه راست گذاشت، و علی7 را سرور و امام آنها نمود و چیزی که امت به آن نیازمند باشند بجا نگذارد جز اینکه بیان کرد، هر کس پندارد که خدا دینش را کامل نکرده کتاب خدا را رد کرد، و هر کس کتاب خدا را رد کند کافر شده است.
آیا قدر امامت و موقعیت آن را در امت فهمیدند تا انتخاب آنها درباره آن روا باشد؟‌
امامت مقامی است که خداوند آن را مخصوص ابراهیم7 ساخت پس از درک مقام نبوت و خلّت و آن را در درجه سوم او نمود و وی را به آن شرافتمند کرد و نامش را بلند آواز نمود و خداوند عزوّجلّ‌ فرمود:‌ و آنگاه که ابراهیم را پروردگارش با کلماتی آزمود، از آنها را درست ادا نمود به او فرمود: به راستی تو را امام قرار دادم115 حضرت خلیل از شادمانی به این مقام عرض کرد، و از نژاد من هم؟‌
فرمود: «فرمان من به ستمکاران نرسد»116 این آیه امامت هر ظالمی را تا روز قیامت باطل کرد و آن را مخصوص برگزیده‌ها نمود سپس خداوند او را ارجمند گردانید و در نژاد برگزیدهای پاکش گذاشت.
و فرمود: «و بخشیدم به او اسحاق و یعقوب را یک غنیمتی و همه را خوب قرار دادیم و آنانرا امامانی ساختیم که به فرمان ما رهبری کنند و کارهای خیر را به آنها وحی می‌کردیم و برپا داشتن نماز و دادن زکات را و پرستنده ما بودند».117
و پیوسته نژاد آن را از یکدیگر قرن به قرن ارث بردند تا به پیغمبر اسلام رسید و خدا فرمود: ‌راستی شایسته‌ترین مردم به ابراهیم همان کسانند که پیرو او بودند و این پیغمبر و آنها که گرویدند118 امامت مخصوص آنان بود و پیامبر خدا آن را به عهده علی7 واگذاشت و در نژاد برگزیده‌اش رسید «همانا که خدا علم و ایمان به آنها داده و فرموده اوست که «و گفتند آن کسانیکه علم و ایمان به آنها داده شد هر آینه در کتاب خدا درنگ کردید تا روز رستاخیز، این روز رستاخیز است ولی شما نمی‌دانید بهمان روشی که خدا آن را جاری کرد و مقرر داشت در فرزندانش تا روز قیامت،119 زیرا پس از محمد6  پیغمبری نیست از کجا این جُهال به نظر خود امامت را انتخاب کنند.
امامت مقام پیغمبران و راث اوصیاء است، راستی امامت خلافت خدا و خلافت رسول خدا و مقام امیرالمؤمنین و خلافت حسن و حسین7 است.
سپس فرمود:‌
امامت زمام دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است امام بنیاد اسلام افزون شونده و فرع برازنده آن است بوسیله امام نماز، زکات، روزه حج و جهاد درست می‌شوند و خراج و صدقات فراوان می‌گردند و حدود و احکام اجراء می‌شوند و مرز و نواحی محفوظ می‌مانند.
امام است که حلال خدا را حلال و حرامش را حرام می‌داند و حدود را اقامه و از دین خدا دفاع و به راه خدا با حکمت و پند خوب و حجت رسال دعوت می‌نماید.120

ادعای ولایت داشتن کفایت نمی‌کند
رشد و کمال انسانی در سایه ولایت اهل بیت حاصل می‌شود ولایتی که به قلب اعتقاد و با زبان به آن اقرار و با اعضاء و جوراح از روی اخلاص و فرامین و دستورات حضرات عمل نمائیم همانگونه که امام باقر7 فرمودند:‌
ای جابر آیا کفایت می‌کند کسی را که مدعی تشیع است اینکه ادعا کند دوستی ما اهل بیت را؟ به خدا قسم،‌ شیعه ما نیست مگر کسی که از خدا بترسد و اطاعت او کند تا آنکه فرمود:‌ بترسید از خدا و عمل کنید برای آنچه پیش خداوند است [برای ثواب] میان خدا و افراد، خویشاوندی نیست و دوست‌ترین بندگان خدا پیش خدای تعالی و گرامی‌ترین آنها بر او پرهیزگارترین آنها و عمل‌ کننده ترین آنها به فرمایشات او می‌باشد.
ای جابر:‌ به خدا قسم که تقرب به خداوند تعالی حاصل نمی‌شود مگر به اطاعت او، نیست با ما آزادی او از آتش و نیست برای کسی حجت بر خداوند،‌کسی که مطیع خداوند است دوست ماست و کسی که نافرمانی خداوند کند او دشمن ماست و کسی به ولایت ما نایل نشود مگر به عمل و پرهیزگاری.121

ولایت ائمه ولایت خداست
هیچ پیامبری به رسالت مبعوث نشده مگر بواسطه ولایت اهل بیت: که همان ولایت خداست همانگونه که امام صادق7 فرمود:‌«ولایتنُا الله التی لم یبعث نبیّاً لم یبعث قَط الابها».122

وظایف ولایت و حاکمیت
همانگونه که از تعریف امامت و ولایت بر می‌آید حاکم جامعه اسلامی نسبت به جامعه وظایف گسترده‌ای دارد که افق آن دین و دنیای امت را در بر می‌گیرد و ریاست و حاکمیت امام بر مردم حاکمیتی فراگیرو همه جانبه است ما در اینجا با ذکر جملاتی از حضرات معصومین: به بخشها و مصادیقی از این وظایف اشاره می‌کند.
از امیرالمؤمنین علی7 روایت شده که فرمود: «اللهمَََََ انک تعلمُ انهُ لم یکن الذی منا مُناقسة فی سلطانٍ و لاالتماس شیء من فضولِ الحطامِ ولکن لنردَ المعالم من دینک و نظهرَ الاصلاحِ فی بلادکَ فیامنُ المظلومونَ منِ عبادک و تقامَ المعطلةَ من حدودِک».123 بار خدایا تو می‌دانی که آنچه از ما سر زده نه برای میل و رغبت در سلطنت و خلافت بوده و نه برای به دست آوردن چیزی از متاع پست دنیا بلکه برای این بود که نشانه‌های دین تو را باز گردانیم و در شهرهای تو اصلاح و آ‌سایش برقرار کنیم تا بندگان ستم کشیده‌ات در امن و آسودگی باشند و احکام تو که به دست فراموشی سپرده شده اقامه و احیاء شود.
و در کلام دیگری فرمود: «والا مامةُ نظاماً لِلامةِ» امامت لازم و واجب گردید و برای برقراری نظم در امت قرار داده شد.144
و همچنین فرمود: «اما ما فرضهُ الله عزوجلَ من الفرائضِ فی کتابهِ فدعائمُ الاسلام و هی خمسُ دعاتمَ و علی هذه الفرائضَ بنی‌الاسلامُ … ثم الولایة‌ و هی خاتمتها و الحافظةَ لجمیع الفرائض و السنن».125 آنچه را که خدا در قرآن فرض قرار داده است پایه‌ها و ستون‌های اسلام می‌باشند و اینها پنج چیز هستند که بر آنها اسلام بنا نهاده شده است که ولایت ختم کننده آنها و نگهدارنده همه فرائض و سنن الهی است.
و فرمود: «لاصلیح الحُکم و لا الحدودَ و لاالجمعةَ اِلاّ باِمام عدل».126
اصلاح نمی‌شود حکومت بر مردم و حدود و مجازاتها و نه اقامه جمعه مگر توسط امامی عادل. پس وظیفه امام است که فراض و سنن الهی را در جامعه به پا داشته و به مصلحت امت بر آنان حکمرانی کرده و با عدات حدود و مجازاتها را اجرا نماید. زیرا ایجاد جامعه شایسته ممکن نیست مگر اینکه بر آن جامعه حاکمی صالح و امامی عادل حکومت کند.
«لایصلحُ الناس الابامام و لا تصلحُ الارض الابذاک»127 مردم صالح و شایسته نمی‌شوند مگر بوسیله امام و زمین اصلاح نمی‌گردد مگر به همان امام.
همچنین حضرت فرمود:‌«فالولایةُ هی حفظُ الثغورِ‌و تدبیرُ‌الامور و تعدیدُ الایام و الشهور»128 ولایت و امامت یعنی پاسداری از مرزهای خاکی و ایمانی میهن اسلامی و تدبیر امور و تعیین و معرفی ایام و ماهها.
همچنین در لزوم اطاعت از ولایت و امامت، زهرای مرضیه3«فَجَعَلَ الله الایمانَ تطهیراً من الشرک …. و الطاعتنا نظاماً للملة و امامتنا اماناً للفرقة».129 خداوند ایمان را به جهت پاک ساختن انسانها از شرک و اطاعت از ما را به جهت نظام بخشیدن به امور مردم و امامت و رهبری را به جهت جلوگیری از تفرقه واجب فرموده است.

لوح حضرت فاطمه3
امام صادق7 می‌فرماید:‌روزی پدرم به جابر گفت:‌ جابر من با تو کاری دارم می‌خواهم روزی با هم تنها باشیم وقتی که با هم تنها شدند پدرم به جابر گفت مرا از آن لوحی که در دست حضرت فاطمه3 دیدی خبر بده.
جابر گفت:‌
خداوند را شاهد می‌گیرم من روزی نزد فاطمه 3 رفتم که تولد فرزندش حسین7 را تبریک بگویم، دیدم در دست فاطمه لوحی سبزرنگ هست که از زبرجد سبز ساخته شده و در آن نوشته‌ای هست که از نور خورشید درخشان‌تر می‌باشد و از مشک از فر خوشبوتر است، پس به فاطمه3 گفتم، ای دختر رسول6 خدا این چست؟
به من فرمود:‌
این لوحی است که خداوند آن را به پدرم هدیه داده است،‌ در آن نام شوهرم علی[7] و پدرم[6] و نام سایر اوصیاء نوشته شده که از فرزندان من بعد از علی خواهند آمد من از فاطمه خواهش کردم که آن لوح را به من بدهد تا از آن نسخه‌ای بردارم، و من آن نسخه را برداشتم،‌ پس امام صادق7 فرمود: پدرم به وی گفت که آیا می‌‌خواهی آن نسخه را با نسخه من مقابله کنی جابر گفت بلی، جابر رفت و از منزل آن نسخه را آورد که در روی کاغذ نوشته شده بود، پدرم به جابر گرفت تو به نوشت خودت نگا کن من هم صحیفه خودم را می‌خوانم، در آن صحیفه نوشته شده بود.

بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده مهربان
«هذا کتابٌ من الله العزیز الحکیم،‌ انزله الروحُ الامینَ علی محمدٍ خاتم النبین» این کتاب از خداوند عزیز حکیم است. که آن را بوسیله روح‌الامین بر محمد خاتم پیامبران نازل کرده است «یا محمد عظم اسمائی و اشکر نعمائی و لاتجحد آلائی و لاترج سِوائی» ای محمد نامهای مرا بزرگ شما و در مقابل نعمتهایم شکرگزار باش و الطاف مرا انکار مکن و به غیر من امیدوار مباش «و لاتخش غیری فانهُ مَن یرجُ سوای و یخش غیریِ اعذبه عذاباً» و به غیر من از کسی نترس، زیرا هر کس به غیر من امیدوار باشد و از غیر من بترسد او را چنان عذاب می‌کنم. «لااعذبُهُ احداً‌من العالمین».
که تاکنون هیچ کسی را مانند او عذاب نکرده باشم.
«یا محمد انی اصطفیتکَ علی الانبیاء و فضلت وصیکَ الاوصیاء» و ای محمد! من تو را را از میان پیامبرانم برگزیدم و وصی تو را بر سایر اوصیاء برتری دادم.
«جعلت الحسن غیبةَ علمی بعدَ‌ انقضاء مدة‌ انقضاء ابیه و الحسین خیر اولاده الاولین» و حسن را صندوقچه علم خود نمودم که بعد از پایان عمر پدرش جانشین او باشد و حسین را، که بهترین اولاد اولین «والاخرین منه بیت الامامة و منه یعقبُ علی زین العابدین و محمدٌ الباقرالعلمی». آخرین می‌باشد و خانه امامت از اوست و بعد از او هم علی زین‌‌العابدین و بعد از او محمد که شکافنده علم من است «والداعی الی سبیلی الی منهاج الحق و جعفرٌ الصادق فی قول و العمل تتسبّب من بعده» و دعوت‌کننده مردم به راه راست و طریق حق و بعد از او جعفر است که در قول و عمل صادق است و بعد از دوره تاریکی «فتنةٌ‌ صماءُ فالویلُ‌کل الویل للمکذب بعبدی و خیرتی من خلفی موسی و علی»  وفتنه می‌آید پس وای بر کسی که بنده و منتخب من، یعنی موسی کاظم را تکذیب کند و بعد از او هم علی،‌ «الرضا یقْتله عفریتٌ کافرٌ بالمدینة التی بنها العبدُ الصالح الی جنب»  رضا است که او را یک عفریب کافر می‌کشد و در شهری دفن می‌شود که بنده صالح من آن را بنا کرده و او «شر خلق الله و محمد الهادی الی سبیلی الذاب عن حریمی و القیم فی رعیته»  را در کنار شرورترین خلق خدا دفن می‌کنند و پس از او محمد، هادی به راه من و حمایت‌کننده. از حریم من و عدالت کننده در میان رعیتش «حسنُ‌اغر یخرج منه ذوالاسمین علی و احسن و الخلف محمدْ فی اخر الزمان علی راسه» و از صلب او دو نفر خارج می‌شوند که یکی علی النفی و دیگری حسن عسکری و آخر همه «م ح م د» است که در آخر الزمان «عمامة بیضاء تضللهُ من الشمس ینادی بلسان فصیح تسمعُ الثقلین و الخافقین» ظاهر می‌شود و عمامه سفیدرنگی دارد که او را از تابش نور خورشید حفط می‌کند و به زبان بسیار فصیح مردم را صدا می‌کند «هو المهدی من آل محمد،‌ یملأ الارض عدلاکما ملئت جوراً».130
و جن و انس و ملائکه صدای او را می‌شنوند و او مهدی آل محمد است روی زمین را پس از اینکه از جور و ستم پر شده با عدالت پر می‌کند.

زمین خالی از امام معصوم نمی‌شود
امام حسن مجتبی7 فرمود: روزی رسول خدا برای ما خطبه خواند و بعد از حمد و ثنای الهی فرمود:‌ای گروه مردم گویا مرا به عالم آخرت فرا خوانده‌اند و من اجابت کرده‌‌ام، سپس فرمود:‌«و انی تارکُ فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی [اهل بیتی] ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا [ابداً‌ لَن یفترقاً حتی یرِدا علی الحوض]».131 و به درستی که من دو چیز گرانبها و بزرگ در بین شما می‌گذارم یکی کتاب خدا و دیگری عترتم، اهل بیتم می‌باشند تا زمانیکه به این دو چنگ بزنید هرگز گمراه نشوید، این دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا در حوض به من ملحق شوند.
پس از عترت من هر چه خواهید بیاموزید و به آنها چیزی آموزش ندهید زیرا آنان از شما داناترند زمین هرگز از عترت من خالی نمی‌ماند و اگر خالی ماند هر آینه اهلش را فرا خواهد برد.
پس از آن فرمود: خدایا من می‌دانم که علم هرگز نابود و بریده نمی‌شود و هیچگاه زمینت را از حُجت خود بر خالق خالی نمی‌گذاری،‌ خواه آن حُجت آشکار باشد و اطاعت نشود و یا ترسان و پوشیده باشد، برای اینکه حجتت باطل نگردد و دوستانت گمراه نشوند، بعد از آنکه هدایشتان نمودی اینان تعدادشان اندک است و در نزد تو قدر و منزلتشان بسیار می‌باشد.
پس چون از منبرش فرود آمد، سوال کردم، ای رسول خدا، آیا شما حجت بر تمام مردم نیستی؟‌
حضرت فرمود: ای حسن بدرستی که خداوند متعال می‌فرماید: «همانا توئی انذارکننده و برای هر گروهی رهنما» پس من منذر هستم و علی7 هدایت‌کننده می‌باشد.
گفتم ای رسول خدا6 پس این سخن شما که زمین هرگز از حجت خالی نمی‌ماند یعنی چه؟‌
فرمود:‌ بلی! علی است امام و حجت بعد از من و توئی حجت و امام بعد از او و حسین امام و حجت بعد از تو می‌باشد و هر آینه خدای لطیف خبیر به من خبر داد که  از صُلب حسین 7 خارج می‌شود فرزندی که او را علی می‌گویند همنام جدش علی،‌ پس هنگامی که حسین از این عالم برود علی پسرش بعد از او قیام به امر دین می‌کند و او حجت و امام است و خارج می‌سازد خدا از صلب او پسری را که همنام من محمد و شبیه‌ترین مردم به من است علم او علم من و حکم او حکم من و او امام و حجت بعد از پدرش می‌باشد و خدای از صلب او فرزندی بیرون می‌آرد که به او جعفر گفته می‌شود، راستگوترین مردم است در گفتار و کردار و او امام و حجت بعد از پدرش می‌باشد، و بیرون می‌آورد خدا از صلب جعفر فرزندی را که همنام موسی‌بن عمران است، سخت‌ترین مردم از حیث عبادت بوده پس او امام و حجت بعد از پدرش می‌باشد و بیرون می‌آورد خدای بزرگ از صلب موسی پسری را که او را علی می‌نامند، معدن علم خدا و موضع حکم اوست پس او امام و حجت بعد از پدرش می‌باشد و خارج می‌کند خدا از صلب علی پسری را که او را محمد می‌نامند پس او امام و حجت بعد از پدرش می‌باشد و بیرون می‌آورد خداوند از صلب او پسری را که او را حسن می‌گویند و حجت و امام بعد از پدرش می‌باشد و خارج می‌کند خدای بزرگ از صلب حسن پسری را که حجت قائم و امام زمان و نجات‌دهنده دوستانش می‌باشد.
سپس فرمود:‌
«یغیبُ حتی لایری یرجعُ عَن امرهِ قومٌ و ثبت علیه آخرون و یقولون متی هذا الوعد ان کنتم صادقین و لولم یبق من الدنیا یومٌ واحدٌ لطولَ اللهُ عزوجلّ ذلکَ الیومَ حتی یخرجُ قائمنا. فیملأ قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً، فلا بخلو الارض مِنکُم‌، اعطاکُم الله علمی و فهمی و لقد دعوتَ‌ الله تبارک و تعالی اَن یجعلَ العلم و الفقه فی عقبی و عقُب منی و من زرعی و زرع زرعی» پنهان می‌شود به نحوی که دیده نشود از امر او گروهی بر می‌گردند و گروه دیگری ثابت می‌مانند و می‌گویند: «این وعده کی انجام می‌شود اگر شما راستگو هستید» و اگر از عمر دنیا باقی نماند مگر یک روز هر آینه خدای تعالی آن روز را طولانی می‌سازد تا اینکه قائم ما را بیرون آورد که دنیا را از قسط و عدل پرکند چنانکه از ظلم و ستم پر شده باشد، پس زمین از شما هرگز خالی نگردد.
خداوند علم و فهم مرا به شما عطا کرده است و هر آینه به تحقیق که من از پیشگاه مقدس الهی خواستم که علم و فقه را در فرزند زادگانم که امامند قرار دهد.132

کلامی از حضرت امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه در باب ثقلین
«اینجاست مناسب می‌دانم که شمه کوتاه و قاصر در باب ثقلین تذکر دهم نه از حیث مقامات غیبی و معنوی و عرفانی که قلم مثل منی عاجز است از جسارت در مرتبه‌ای که عرفانی آن برتمام دایره وجود از ملک تا ملکوت اعلی و از آ‌نجا تا لاهوت و آنچه در فهم من و تو ناید، سنگین و تحمل آن فوق طاقت، اگر نگویم ممتنع است و نه از آنچه بر بشریت گذشته است و از مهجور بودن از حقایق مقام والای ثقل کبیر که از هر چیز اکبر است جز ثقل اکبر که اکبر مطلق است، و نه از آنچه گذشته است بر این دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتیان بازیگر که شمارش آن برای مثل منی میسر نیست با قصور اطلاع و وقت محدود، بلکه مناسب دیدم اشاره‌ای گذرا و بسیار کوتاه از آنچه بر این دو ثقل گذشته بنمایم.
شاید جمله «لن یفترقاً حتی یردا علی الحوض»  اشاره بشاد بر اینک بعد از وجود مقدس رسول ا لله 6 هر چه بر یکی از این دو گذشته است، بر دیگری گذشته و مهجوریت هر یک مهجوریت دیگری است تا آنگاه که این دو مهجور بر رسول خدا در حوض وارد شوند و آیا این حوض مقام اتصال کثرت به وحدت است و اضمحلال قطرات در دریاست یا چیز دیگر که به عقل و عرفان بشر راهی ندارد و باید گفت آن ستمها که از طاغوتیان بر این دو ودیعه رسلو اکرم6 گذشته است بر امت مسلمان بلکه بر بشریت گذشته است که قلم از آن عاجز است و ذکر این نکته لازم است که حدیث ثقلین متواتر بین جمیع مسلمین است و کتب اهل سنت از صحاح ششگانه تا کتب دیگر آنان با الفاظ مختلفه و موارد مکرره از پیغمبر اکرم6 بطور متواتر نقل شده است و این حدیث شریف حجت قاطع  است بر جمیع بشر بویژه مسلمانان مذاهب مختلف و باید همه مسلمانان که حُجت بر آنان تمام است جوابگوی آن باشند و اگر عذری برای جاهلان بی‌خبر باشد برای علماء مذاهب نیست.133
در تفسیر نورالثقلین از جابرن بن عبدالله انصاری روایت شده که گفت: «آنچه را که خداوند عزوجل بر پیامبرش6 نازل کرد «اطاعت کنید خدا و اطاعت کنید رسول را و اطاعت کنید اولی‌‌الامر را» گفتم یا رسول‌الله خدا ورسول او برای ما شناخته شده‌اند پس«اولی‌الامر» چه کسانی هستند که همراه نموده است خدای متعال اطاعت ایشان را با اطاعت شما؟‌
حضرت فرمودند:‌
ای جابر ایشان جانشینان من و پیشوایان مسلمان بعد از من هستند، اول ایشان علی‌بن ابیطالب و پس از او حسن و پس از او حسین و سپس علی ابن الحسین و بعد از او محمدبن‌علی که در تورات به باقر معروف می‌باشد و بزودی درک می‌کنی ایشان را.
ای جابر! پس هنگامی که ملاقات کردی ایشان را سلام مرا به او برسان، بعد از او صادق جعفر بن محمد و سپس موسی‌بن جعفر و سپس علی بن موسی و بعد از او محمدبن‌علی و بعد علی‌بن محمد و پس از ایشان حسن‌بن‌علی است.
او کسی است که خداوند تعالی یادش را بر سراسر زمین گسترش می‌دهد و غایب می‌شود و از پیروان و دوست‌دارانش تا جائی که ثابت نمی‌مانند بر امامت او مگر کسانی که قلوبشان به ایمان متحد شده و مستحکم گردیده است.
جابر گفت:‌
گفت ای رسول خدا در زمان غیبت او چگونه از او منتفع می‌شوند؟
حضرت فرمودند:‌
به خدائی که مرا به نبوت مبعوث کره شیعیان بهره می‌برند از او و مسیر هدایشتان را به نور ولایتش در زمان غیبت روشن می‌سازند،‌ همانگونه که مردم از خورشید در ماورای ابرها بهره می‌برند، ای جابر! این از پوشیده‌ترین اسرار الهی است و از  خزائن علم خدا می‌باشد پس پوشیده شده از ایشان مگر از اهلش.134

امامان دوازده نفرند
در صحیح مسلم از جابرین سمرة روایت شده که گفت: از رسول خدا شنیدم که فرمود:‌
دین تا روز قیامت بر پا خواهد بود و بر مردمان دوازده خلیفه که همه از قریشند حکومت می‌کنند.135
اهل بیت پناهگاه امت اسلام
یکی از علمای اهل سنت حدیثی را از رسول خدا6 روایت کرده که حضرت فرمودند:‌«اهل بیتی امانٌ من الاختلاف فی الدین»  اهل بیت من پناهگاه امت در قبال اختلاف ایشان در دین هستند.136

اهل بیت کشتی نجات امت
همچنین ایشان در نقل حدیثی دیگر از پیامبر مکرم اسلام روایت کرده که حضرت فرمود:
« الا ان مَثَل اهل بیتی فیکم مثلُ سفینةَ نوح من رکبها نجی و من تخلفَ عنها غَرِقَ» آگاه باشید که اهل بیت من در میان شما مانند کشتی نوح هستند هر کس به آنان پیوست نجات یافت و هر کس از آنها تخلف کرد غرق شد».137
همچنین روایت از امام رضا7 از اجداد طاهرینش از رسول خدا با عبارت «زجّ‌ فی النار»138 همراه شده،‌ یعنی کسی که از آن تخلف کند به دوزخ افکنده می‌شود.

اهل بیت سزاوارترین افراد برای حاکمیت و ولایت
از امیرالمؤمنین 7 نقل شده که حضرت فرمود: « یا معاشر المهاجرینَ‌ لنحنُ احقُّ الناس بهِ لانا اهل البیت و نحنُ احقُ بهذالامر منکم،‌ما کان لفینا فلاتتبعوا الهوی فتضلوا عن سبیل‌الله فتزدادُ‌ وا من الحق بُعداً».139 ای جمعیت مهاجر و انصار! هر آینه ما سزاوراترین به امر حکومت بر شمائیم،‌ مادامیکه در بین خواننده کتاب و فقیه در دین خدا و علم به سنن و روش پیامبر خدا وجود دارد.
کسی که در اداره امور رعیت و ملت قوی و نیرومند است و بدیها را از آنان دفع می‌کند و اموال را به طور مساوی تقسیم می‌کند.
به خدا قسم کسی که دارای این صفات است در بین ماست پس از هوی و هوسهای خود پیروی نکنید که اگر چنین گردید از راه خدا گمراه می‌شوید و از حق هر چه بیشتر، دور می‌گردید.

محبان اهل بیت 7 چند گروهند
«در روایت آمده مردی که بر امام صادق7 وارد شد حضرت سوال کردند این مرد از چه کسانی است؟‌
در پاسخ عرض شد از دوستان و موالیان شما امام صادق7 فرمودند:‌خدا بنده‌ای را دوست ندارد تا او را به راه دهد و او را به خود راه ندهد تا بهشت را برای او واجب کند سپس به او فرمود:
تو از کدام دوستان ما هستی؟ آن مرد ساکت شد، یکی از یاران ان حضرت به نام «سُدیر» سوال کرد دوستان شما چند طبقه هستند؟‌
حضرت فرمودند: سه طبقه.
«طبقه اُحبونا فی العلانیة و لم یُحبونا فی السر و طبقةٌ یحبونا فی السر و لم یحبونا فی العلانیة و طبقهٌ یحبونا فی السر و العلانیه»  یک طبقه که ما را آشکار دوست دارد ولی نهانی دوست ندارد و یک طبقه که ما را نهانی دوست دارند و آشکارا دوست ندارند و طبقه دیگر ما را در نهان و آشکار دوست دارند، سپس در توصیف این طبقه سوم فرمود:
«هم النمط الاعلی شربوا من العذاب الفرات و علموا بأوائل الکتاب و فَصل الخطاب و سبب الاسباب فهم النمط الاعلی، من الفقر و الفاقة و انواع البلاء. اسرع الیهم من رکض الخیل، مستهم الباساء و الضراءُ و زلزلوا و فتنوا فمن بین مجروح و مذبوح متفرقین فی کل بلادقاصیه بهم یشفی الله السقیم و یغنی العدیم و بهم تنصرون و بهم تمطرون و بهم ترزقون و هم الاقلون عدداً الاعظمونَ‌ عندالله قدراً و خطراً»  اینان طراز اولند، آب صافی را نوشیدند و تأویل و تفسیر کتاب را دانستند و فصل الخطاب و موجبات سببها را دانستند فقر و فاقه و انواع بلا شتابان‌تر از دویدن اسب برسرشان بریزند و سختی  و تنگدستی آنها را فرا گیرد و لرزان شوند و بیاشوبند، زخم‌دار و سربریده، پراکنده،‌در ره دیار دور افتاده باشند. بوسیله آنها خدا بیمار را شفا دهد و کم درآمد را توانگر سازد و بوسیله آنها شما یاری شوید و و به فیض وجود آنان بر شما و زمینشان باران ببارد و روزی داده شوید، آنها تعدادشان بسیار کم ولی نزد خدا قدر و منزلتی برگزار را دارا می‌باشند.
سپس حضرت در بیان خصوصیت طبقه دوم فرمود:‌«النمطُ الاسفلَ اُحبونا فی العلانیةِ و ساروا بسیرةَ الملوکِ، فألسنتهم معنا و سیوفهم علینا» اینان طراز پائینند،‌ در آشکار ادعای دوستی می‌کنند ولی به روش پادشاهان زندگی کرده، زبانشان با ماست و شمشیرشان بر علیه ماست.
طبقه سوم: حد وسط باشند که از دل دوست ما هستند و در عیان با ما دوستی ندارند، به جان خودم قسم که اگر با ما دوستی محرمانه داشتند روزه‌داران روز و عبادت کننده‌های شب بودند و اثر عبادت را در چهره آنها می‌دیدی، اهل سازش و اطاعت بودند.
آن مرد سخن امام را قطع کرد و گفت:‌
من از دوستان نهانیو عیانی شما هستم، آشکارا و نهان شما را دوست دارم، امام صادق7 فرمودند: دوستان نهان و آشکار ما نشانه‌هائی دارند که با آنها شناخته می‌شوند آن مرد گفت: آن نشانه‌ها چیست؟‌حضرت فرمود: چند خصلتند.
یگانه‌پرستی را بر حق فهیمده و علم توحید را به خوبی آموخته و آنچه ذات  او وصفت او است را درک کرده ایمان و حقائق و شروطش و تأویلش را دانسته‌اند.140

لزوم اطاعت از امامان 7
قرآن کریم می‌فرماید:‌»يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنتُمْ تَسْمَعُونَ»  ای کسانی که ایمان آورده‌اید از خدا و رسول وی اطاعت کنید و شما که گوشی شنوا  دارید از او روی مگردانید.141
همچنین فرمود: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ»142
ای اهل ایمان چون خدا و رسول شما را به ایمان دعوت کنند اجابت کنید تا به حیات ابدی برسید و فرمود: «إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَى يَبْعَثُهُمُ اللّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ».143
ای رسول دعوت تو را تنها زنده‌دلان عالم که گوش شنوا دارند اجابت کنند.
و هر کس از خدا و رسول او اطاعت کند با کسانی خواهد بود، که خدا به آنان نعمت داده است و ایشان پیامبران و راستگویان و شهیدان و صالحان هستند چه نیکو رفیقانی می‌باشند.
«وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا».143
رسول خدا6 فرمود: امامان از فرزندان حسین7 هستند هر کس از آنان اطاعت کند از خدا اطاعت کرده و هر کس آنان را نافرمانی نماید خدا را نافرمانی کرده است، آنان دستاویز مورد اطمینان و وسیله تقرب به سوی خدا هستند.145
همچنین از امام صادق7 روایت شده که فرمود: «نحنُ قومٌ فَرَضَ الله طاعتنا» ما گروهی هستیم که خداوند اطاعتشان را واجب شمرده همچنین از ابوذر غفاری نقل شده که گفت پیامبر خدا6 فرمود: «یا علی من اطاعکَ‌ فقد اطاعنی و من اطاعنی فقد اطاعَ الله و من عصاکَ فقد عصانی و من عصانی فقد عصی الله» ای علی هر کس تو را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر کس مرا اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است و هر کس تو را نافرمانی کند مرا نافرمانی کرده و هر کس مرا نافرمانی کند خدا را نافرمانی کرده است.147

جستجو