چرا بر پيامبر و خاندان او صلوات مي فرستيم؟

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، فِي كُلِّ وَقْتٍ وَ كُلِّ أَوَانٍ وَ عَلَي كُلِّ حَالٍ عَدَدَ مَا صَلَّيْتَ عَلَي مَنْ صَلَّيْتَ عَلَيْهِ، وَ أَضْعَافَ ذَلِكَ كُلِّهِ بِالْأَضْعَافِ الَّتِي لا يُحْصِيهَا غَيْرُكَ، إِنَّكَ فَعَّالٌ لِمَا تُرِيدُ .

اين جملات آخرين فراز از حضرت سجاد(ع) در دعاي ورود به ماه رمضان است. ترجمه تحت اللفظى‏ آن اين است كه خدايا بر محمد و آل محمد در هر وقتي، در هر فرصتي و در هر حالي صلوات بفرست، به اندازه آنچه بر همه، صلوات فرستاده‏اي، و بيش از آن به اضعاف آنچه بر ديگران صلوات فرستاده‏اي، اضعافي كه غير از تو كسي نمى‏تواند آنرا شمارش كند؛ إِنَّكَ فَعَّالٌ لِمَا تُرِيدُ، به درستي تو هر كاري بخواهي، مى‏تواني انجام دهي و انجام می‌دهي. مضمون صلوات در دعا بسيار فراوان است. صحيفه سجاديه مالامال از صلوات است. در دعاهاي ديگر نيز همين گونه است. اما چنين تعبيري بسيار اندک يافت می‌شود. در اين فراز در مقام شمارش صلواتي كه از خدا طلب مى‏كند، اضعاف صلواتي است كه بر همه خلايق و چند برابر آن فرستاده شده است. اضعاف را جز خدا  كسي نمى‏تواند شمارش كند. شبيه آن است كه گفته شود عددي به توان بى‏نهايت. با اين وصف اضعاف عددي است كه نمى‏شود به هيچ صورت ديگري ترسيم و  تصوير نمود كه چقدر است .

فرستادن صلوات به ين معنا است كه از خدا درخواست مى‏كنيم تا رحمت خاصي كه «صلوات» ناميده شده و ما نمى‏دانيم حقيقت آن چيست، براي پيغمبر مقرر بفرمايد. بزرگان دين گفته‏اند صلوات از خداي متعال «رحمت»، از ملائكه «تزكيه» و از مؤمنين «دعا» است. وقتي دعا مى‏كنيم، از خداوند می‌خواهيم تا آن رحمت را خدا بر پيغمبر نازل كند؛ رحمت انواع گوناگوني دارد؛ اما هر رحمتي «صلاة» نيست. « صلاة » تحيّت است، رحمتي است همراه با احترام. اداي احترام و تكريم خاصي است. رحمت شامل موجودات غيرانساني و غير ذى‏شعور نيز مى‏شود. همه چيز مشمول رحمت خداست؛ حيوانات نيز مشمول رحمت‏هاي ديگري هستند، رحمت‏هايي كه درك مى‏كنند؛ اما هيچ كدام اينها « صلاة » نيست. « صلاة» به عنوان تشبيه، يك سلام ويژه‏ است. انسان وقتي به كسي سلام کند، به او احترام می‌گذارد. اداي احترام يك امر اعتباري است. در هر طايفه و قومي، مردم براي خود يك نوع اداي احترام دارند. بعضي كلاه خود را برمی‌دارند يا بعضي دست به سينه مى‏گذارند، يا به شكل ديگر. در زبانهاي مختلف الفاظ مختلفي نيز بكار مى‏برند. اصل کلمه سلام به معني سلامتي و امنيت است؛ اين که می‌گوييم سلام بر شما، يعني من امنيت مى‏دهم به شما. آنهايي كه مؤمن نيز نيستند، و ايمان به خدا ندارند، مى‏توانند بگويند سلام؛ منظورشان هم اين است كه يعني از ناحيه من به شما ضرري نمى‏رسد و شما در امان هستيد. اما مؤمن وقتي كه سلام مى‏كند، در واقع معناي آن دعايي است براي سلامتي دو طرف؛ يعني من از خدا مى‏خواهم كه شما را سلامت و در امنيت بدارد. بر همين اساس سلام را رحمت خاصي به شمار می‌آورند اما چون به عنوان اداي احترام گفته مى‏شود، تحيت نيز به شمار می‌رود. تحيت يعني «زنده باشيد»، و از ريشه‌ي حيات است؛ وقتي به شخصي مى‏گويند زنده باشي؛ يعني من زندگي تو را مى‏خواهم، دلم مى‏خواهد شما زنده باشيد و حيات شما ادامه داشته باشد. سلام نيز يك نوع تحيت است.

سلامِ کامل‌تر، عميق‏تر و پربارتر به نام « صلاة » ناميده شده است. در فارسي معادل آن را نداريم و مي‌‏گوييم درود بر تو. در عربي صلاة تحيت كاملتري از سلام است. هم دلالت بر دوام دارد، هم دلالت بر رتبه بالاتري از تحيت. خداوند متعال مى‏فرمايد: إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ1 هم خدا و هم فرشتگان بر پيغمبر اكرم صلوات مى‏فرستند. البته خدا در جاي ديگر نيز فرموده بر مؤمنين نيز صلوات مي‌‏فرستيم؛ يعني مؤمنيني  هستند كه لايق احترام خداوند هستند. خدا رحمتي كه توأم با احترام هست بر آن‏ها نازل مى‏كند. بعد مى‏فرمايد: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً؛ شما بر پيغمبر هم صلوات بفرستيد و هم سلام. در آغاز به نظر مى‏رسد كه يعني در مقابل پيغمبر اداي احترام كنيد و چون احترام مؤمنين درخواست رحمت از خداست، يعني شما نيز براي پيغمبر درخواست رحمت بيشتري بكنيد. اين يك پيش فرضي دارد كه هر مؤمني در هر جا، هر وقت و در هر زماني، تا عالمي هست و انساني هست، دعا بكند، ظرفيت اين تحيت و اين رحمت براي پيغمبر وجود دارد؛ يعني باز هم مى‏شود بر پيغمبر رحمت فرستاد، و از خدا براي او درخواست رحمت نمود. پرسشي که مطرح می‌شود آن است که اين درخواست رحمت چه جايگاهي و براي ما چه فايده‏اي دارد؟ چرا به ما دستور داده شده تا صلوات بفرستيم؟ آيا پيامبر خدا، فاقد رحمت الهي است که ما بايد بري ايشان از خداوند رحمت را طلب کنيم؟ در اين جا دو تا سؤال ديگر نيز مطرح مى‏شود: يكي اينكه ما مى‏توانيم واقعاً براي پيغمبر خدمتي نموده و از خدا براي پيغمبر رحمت بخواهيم؟ يا اين درخواست ما براي پيامبر يك نوع خلاف ادب، به شمار نمی آ‌يد؟ با توجه به اعتقاد ما شيعيان و بر اساس رويات گوناگوني که ما به آن معتقديم وجود مقدس پيغمبر اكرم و ائمه اطهار صلوات الله عليهم اجمعين و فاطمه زهرا سلام الله عليها واسطه‌ي نزول فيض براي مخلوقات هستند. به ويژه تعبيراتي كه در زيارت جامعه كبيره است. البته منحصر به جامعه كبيره نيست؛ در زيارتهاي ديگر نيز هم‌چون در زيارت آل ياسين، مخصوصا آل ياسين كبير، مضاميني شبيه اين مطلب و يا شايد فاخرتر از آن نيز يافت ‏شود؛ فَمَا شَيْءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَيْهِ السَّبِيل2 چيزي و خيري از ما بوجود نمى‏آيد، مگر اينكه سبب آن شما هستيد. در زيارت جامعه كبيره اين موضوع فراوان ذکر شده است . بِكُمْ يُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَي الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ، به واسطه شما{اهل بيت‌(ع)} است که خداي متعال آسمان را نگه مى‏دارد تا روي زمين سقوط نكند بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ؛ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّر؛ غصه‏ها را به واسطه شما اهل بيت(ع) برطرف مي‌‏كند، دعاها را به واسطه شما مستجاب مى‏كند. در بعضي روايات تعبيرات بيشتر و آشکار‌تري وجود دارد در اينكه اهل بيت(ع) تنها براي زمان خود و مابعد خود نيستند؛ بلکه پيش از حيات مادي نيز آن‌ها وساطت داشته‌اند. در  اين‌باره در زيارت جامعه آمده است: خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتَّي مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ؛ در ادامه اين زيارت می‌فرمايد: وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا. پرسش ديگري که مطرح می‌شود اين است كه اگر آنها واسطه فيض الهي هستند و ديگران به واسطه آنها خلق شده و به واسطه آنها روزي داده مى‏شود، آنوقت چرا بايد ما براي آنها دعا كنيم؟ اگر دعايي از ما برمى‏آيد كار خيريست، که سبب و علت اين كار خير آنها هستند، آنوقت ما براي خود آنها چگونه دعا كنيم؟ يا با دعا کردن ما واسطه فيض بري آن‌ها می‌شويم؟

مؤمنين همان گونه كه اهل بيت صلوات الله عليهم اجمعين، شيعيان را تعريف كردند، اهل تسليم هستند و مى‏گويند: «وقتي پيغمبر اكرم و ائمه اطهار(ع) مطلبي را فرموده‌اند، به يقين درست است و ما نيز تسليم آن هستيم؛ اگر چه معني آن مطلب را درست نمی‌دانيم. اما مطمئن هستيم حقيقت آن مطلب با خود آنان است.» قرآن نيز از چنين منطقي طرفداري مى‏كند: وَ الرّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا3؛ هر چه خدا و پيغمبر گفته‏اند، درست است. ما حقيقت آن را نمي فهميم. هم آن سخني كه گفته‏اند، آنان واسطه فيض هستند، درست است؛ و هم سخني كه گفته‏اند براي آنان صلوات بفرستيد.

فهم ما درباره انسان و وجود انسان صرف‌نظر از آموزه‌ هاي انبياء صلوات الله عليهم اجمعين آن است كه انسان پديده‌اي مادي است كه نطفه ‏او منعقد ‏شده و در رحم مادر رشد مى‏كند. سپس به صورت جنين متولد ‏شده و چندي در اين فضا رشد مى‏كند. بعد از آن دوران ضعف شروع مى‏شود، پيري و فرسودگي، و سرانجام مى‏ميرد و نابود مى‏شود. ما وجود انسان را اين گونه مى‏دانيم؛ از نطفه شروع و تا مرگ ختم مى‏شود. وقتي كه بدن انسان در خاک متلاشي شده و اثري از آن نباشد، ديگر زندگي انسان تمام می‌شود. اين درك ابتدايي ما از وجود يك انسان است. اين معنا درباره همه انبياء و اولياء نيز صادق است. البته متلاشي شدن بدن شامل همه انسان‏ها نمى‏شود. گاهي ديده ‏شده، بدن بعضي از مؤمنين بعد از صدها سال سالم مانده و متلاشي نشده است. اين پرسش که سرآغاز و سرانجام خلقت و مبداء و مقصد انسان کجاست بري اولين بار به وسيله انبياء مطرح شده است. در حقيقت نخستين استدلال‌ها و براهين هدف خلقت را انبياء به بشر آموزش و تعليم دادند و سپس حکيمان و فيلسوفان الهي آن را پرورانده و گسترانيدند. اگر چه ممکن است علاوه بر انبيا انسان‏هاي فهيمي نيز متوجه اين مطلب شدند كه غير از بدن يك امر ديگري نيز در انسان وجود دارد و آن «روح» انسان است. هنوز بعد از هزاران سال بحثها و تحقيقات، و كشمكش‏هاي فراوني درباره حقيقت روح وجود دارد. از كجا بشر ابتدا متوجه شده است كه چنين چيزي وجود دارد دقيقاً مشخص نيست. اما با يقين می‌شود گفت انبياء روي اين مسئله تكيه كرده‏اند. و به ويژه وقتي آنان مسئله معاد را مطرح نمودند، معاد مبتني بر روح بوده و بر اساس آن روح پس ازمرگ به بدن انسان دوباره باز می‌گردد. وقتي مى‏گوييم انسان در آخرت پاداش داده مى‏شود، چيزي بايد وجود داشته باشد تا آن پاداش يا كيفر را درك كند.

با الهامي كه از دين گرفته می‌شود و نيز با براهين عقلي اثبات مى‏شود كه يك امر ديگري در انسان، به نام «روح» وجود دارد كه پس از مرگ باقي مى‏ماند. خود اين روح از چه وقت پيدا شده و چه ارتباطي با بدن دارد، هنوز به طور قطعي معلوم نيست. در بين صاحبنظران نيز هنوز در اين زمينه اختلاف وجود دارد كه روح از چه زماني پيدا مى‏شود؟ قبل از وجود بدن روح وجود دارد، يا روح و بدن، با هم خلق مى‏شود؟ آيا بعد از اينكه چهار ماه از منعقد شدن نطفه گذشت، خدا روح را در او خلق مى‏كند، يا به شکل ديگري است؟ آن چه همه اديان و همه حكماي الهي بر آن، اتفاق نظر دارند آن است كه با مرگ، روح نابود نمى‏شود. و همه اديان آسماني مى‏گويند: در روز قيامت روح به بدن باز مى‏گردد و دوباره انسان زنده ‏شده و حيات ابدي خواهد داشت. ما براي انسانهاي عادي، و ساير انسانهايي كه مى‏شناسيم، با معرفتي كه از دين و عقل سرچشمه مى‏گيرد، دو مرحله وجودي را پذيرفته‌يم. همه ما معتقديم كه عذاب شب اول قبر و سؤال نكير و منكر و عذاب برزخ و در مقابل روح و ريحان و نعمتهايي كه خداي متعال در عالم برزخ به اولياء مى‏دهد، وجود دارد، اما امر ديگري براي انسان بيش از اين دو نمى‏شناسيم. آن روح نيز چيزي است كه بدن را تدبير مى‏كند و سپس به نحوي از بدن جدا مى‏شود، اللّهُ يَتَوَفَّي الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها4؛ خدا روح را مى‏گيرد؛ تا اين مرحله بري همه انسانها دو نشئه، دو وجود، دو مرتبه، يا دو مرحله وجود دارد، يكي بدن، يكي روح. اما چيز ديگري براي انسانهاي عادي سراغ نداريم. در روايات غير از آن چه درباره ابدان انبياء و اولياء ذكر شده چيزهاي ديگري وارد شده كه نامأنوس‏تر از اينهاست. ما بدن را مى‏شناسيم، روح‏ را نيز مى‏فهميم، آن‌ها شبيه روحي كه ما داريم را دارند، بلکه كامل‏تر، عالى‏تر و شريف‏تر از آن. بدن آنان نيز از اول به صورت طفلي متولد شده و شير خورده و بزرگ شدند. اين گونه  نيست كه روح پيغمبر از آغاز که به بدن تعلق مى‏گيرد، داري همان مراتب و كمالاتي باشد که در هنگام نبوت آن‌ها را داشته است. روح چون تعلق به بدن دارد، در سايه اين تعلق، تكامل و تحول پيدا مى‏كند. در روايات چيز ديگري هم گفته شده است كه با اين دو نشئه حل نمى‏شود. اين كه خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً يا أَوَّلُ شَيْءٍ خَلَقَ اللَّهُ… نُورُ نَبِيِّك5 اين چيز ديگريست؛ يا اين که وقتي حضرت آدم(ع) خلق شد، در كنگره عرش يا در ستون‌هاي عرش، انوار و اسماء اهل بيت(ع) را ديد. هنوز نه بدني از آنها وجود پيدا كرده و نه روحي كه متعلق به بدن و مدبّر بدن است پديد آمده است. بعضي مى‏گويند اين نور همان روح است. و اين از باب آن رواياتي است كه می‌فرمايد روح قبل از بدن خلق شد. اين‏كه مى‏گويند: أَوَّلُ شَيْءٍ خَلَقَ اللَّهُ… نُورُ نَبِيِّك يعني روح نَبِيِّك. ولي اين مسئله با خصوصياتي كه براي «نور» ذكر شده و در عين حال با خصوصيات روح، متفاوت است.

وقتي مى‏گوييم پيغمبر اكرم(ص) در فلان زمان متولد شد و در فلان زمان از دنيا رفت، روح يا نور يا بدن ايشان را مى‏گوييم؟ مسلما اين عوارضي كه براي تولد و وفات و تحولات آن است، براي بدن است؛ خواب و بيداري و مرگ و حيات. روح ويژگيهايي دارد كه، همه ارواح انسان‏ها آن را دارند و آن اين است كه بعد از بدن نيز باقي مى‏ماند و تابع بدن نيست. روح يك نوع استقلال از بدن مى‏تواند پيدا كند، يا از اول نيز استقلال دارد. اما نور آنها يعني چه؟ در رواياتي كه اهل سنت هم نقل كرده‏اند، ابتدا خداي متعال از نور عظمت خود نور پيغمبر(ص) و علي(ع) را آفريد. در كتابهاي اهل سنت نيز اين روايت وجود دارد. كه اين دو، در آغاز خلقت با هم اتحاد داشتند، سپس انشقاق پيدا كرده و تا زمان پيدايش بدن و روح متعلق به ماده اين انشعابات و انشقاقات ادامه داشت6. آن چه که در بررسي اين مسايل يافت می‌شود آن است که امور ديگري نيز وجود دارد كه از فهم ما دور است و آنهم مرتبه و نشئه‏اي از وجود است، که مخصوص كاملين و اولياء خدا است.

اين وساطتي كه ما به انبياء و معصومين صلوات الله عليهم اجمعين نسبت مى‏دهيم اين وساطت در بدن نيست؛ براي اينكه بدنشان در يك زمان خاصي متولد شد و در يك زمان خاصي نيز از دنيا رفت. اين بدني كه نطفه آن در يك زمان خاصي منعقد شده، چه گونه واسطه فيض براي پدر و براي اجداد خود يا براي خود حضرت آدم(ع) بوده است؟ پس اين وساطت مسلما براي بدن نيست. يا براي روح است، اگر روح يك موجودي باشد كه قبل از بدن وجود دارد و با آن نوري كه در روايات ذكر شده وحدتي يا اتحادي دارد. اما اگر اين را نپذيرفتيم و گفتيم روح آن مرتبه‏اي است كه تعلق به بدن دارد و تدبير بدن مى‏كند و باز برمى‏گردد به بدن و چه بسا قبل از اينكه بدن مستعد بشود، روحي نبود و هنوز خدا روحي در انسان ندميده بود، پيدايش آن با همان نفخ روح است و نفخ روح در جنيني است كه شكل گرفته و خدا در او روح را مى‏دمد. پس جلوتر از آن چيزي به نام روح نيست كه بگوييم واسطه در فيض براي ساير حقايق است. وساطت در فيض يعني آن وساطتي كه به معناي واسطه در وجود است، به اصطلاح فلسفي، فاعل مابه الوجود، مجراي فيض است که اين مخصوص انوار ائمه معصومين است؛ بر همين اساس مى‏فرمايد از نور او بهشت را آفريد و از نور آن ديگري ملائكه، لوح و قلم و فرشتگان را آفريد7. در اين جا منظور اين نيست که از بدن پيغمبر اكرم(ص) يا از روح متعلق به بدن ايشان فرشتگان را خلق كرد. در بعضي روايات آمده است که حتي فرشتگان در يك مقامي نسبت به اهل بيت(ع) نوعي شاگردي داشتند. رُوحُ الْقُدُسِ فِي جِنَانِ الصَّاقُورَةِ ذَاقَ مِنْ حَدَائِقِنَا الْبَاكُورَة8؛ فرشته‌ي روح الامين خيلي پيش از انسانها و خلقت حضرت آدم وجود داشته و خدا به او تعليم كرده بود آنچه را كه بايد بداند. بدن ائمه معصومين(ع)، در آن زمان نبوده كه به جبرئيل چيزي ياد بدهند؛ آن روحي هم كه با بدن كار مى‏كند، آن نيز وجود نداشته يا فعاليت نداشته است. پس اين يك تعليم و تعلم ديگر و يك نوع ديگر آن‌ است که براي مقام نورانيت اهل بيت(ع) است.

اگر ما اين را تصوير صحيحي دانستيم كه ما انسان‏هاي عادي دو مرتبه و دو نشئه وجودي داريم: يك نشئه روحي و يك نشئه بدني؛ و پذيرفتيم كه مى‏شود انسان‏هاي كاملي وجود داشته باشند كه سه نشئه وجودي دارند، مشکل حل خواهد شد. اگر اين سه نشئه را تصور كرديم، اين وساطت‏هاي تكويني مربوط به آن مقام نورانيت است. ديگر چيزي از اين عالم به آنجا اضافه نمى‏شود. هر چه در اين عالم وجود دارد، از آنجا نازل مى‏شود. ديگر از اينجا چيزي برنمى‏گردد به آنجا، آنجا را اضافه كند. همه آنچه در اين عالم است شعاعي است از آن نور. ديگر نمى‏تواند اينجا چيزي براي آن نور بيافزايد؛ خود پرتويي از آن نور است. آن نوري كه واسطه در فيض براي همه موجودات است. اما اين که ما با دعا يا عبادات خود، كاري كنيم تا آن نور اضافه بشود؛ يعني ما واسطه بشويم، در اضافه شدن نور براي پيغمبر(ص)؛ اين فرض معقولي ندارد. اين همان اشكال دوري است كه عرض كردم، حالا اگر دور حقيقي هم نباشد، شبيه دور است.

واسطه در فيض معناي ديگري نيز دارد كه مقداري اعتبارى‏تر است؛ غير از مرتبه تكويني است كه عرض كردم. وقتي مؤمني در ميان جمعيتي دعا كند، خدا به بركت دعاي او به ديگران هم رحم مى‏كند؛ مؤمني، تائبي اگر در ميان گروهي براي نزول باران دعا بكند، خدا بواسطه دعاي او بر ديگران نيز باران نازل مى‏كند؛ حتي اگر كسي براي خدا محزون باشد حزن آخرتي داشته باشد و غم خدايي داشته باشد، خدا به واسطه حزنِ او، بر ديگران ترحم مى‏كند. اينها در فرهنگ ما شناخته شده است. اين نيز يك نوع واسطه است؛ البته اين واسطه حقيقي ما به الوجود نيست؛ اين شبيه اِعداد است؛ شبيه علت اعدادي است؛ والّا علت ايجادي نيست. اين معنا كه خدا به بركت و به واسطه شخصي به ديگران رحمت كند، اين در مرتبه روح نيز تصور دارد. آن مرتبه تكويني كه واسطه در فيض براي همه موجودات باشد حقيقتاً، و به اصطلاح فلسفي فاعل ما به الوجود باشد، آن فقط در مرتبه نورانيت معني دارد. اما اينكه خدا به واسطه رحمتي كه بر اهل بيت(ع) نازل مى‏كند، ديگران را هم مشمول رحمت قرار مى‏دهد؛ به خاطر ارتباطي است كه با آنها دارند. شعاعي از محبت آنها در دل اينها تابيده و به واسطه اين ارتباطات روحي كه با اهل بيت(ع) دارند، رحمتي بر آنها نازل مى‏شود. نوري كه بر قلب مقدس ولي عصر ارواحناه لتراب مقدمه الفداء مى‏تابد، از آن‏جا انعكاس پيدا مى‏كند و به قلب مؤمنين خالص می‌تابد. اين تعجب ندارد9. آن نور اصالتاً به قلب مقدس امام زمان(عج) مى‏تابد؛ اما هم چون  نوري كه به آينه مى‏تابد، انعكاس پيدا مى‏كند. آن كساني كه با آن آينه ارتباط و سنخيت و اتصالي دارند به آنان نيز مى‏تابد. اگر سيد ابن طاووس رضوان الله عليه مى‏گويد: «من شب قدر را درك كردم و از آن عناياتي كه به ولي امر سلام الله عليه نازل مى‏شد، بهره‏اي نصيب من شد» تكذيب نكنيد. اين محال نيست. آن كسي كه آنقدر پاك شد كه از خود ديگر هيچ ندارد و همه امور و آنچه براي خود بود را براي دين، خدا و اهل بيت(ع) تقديم كرد و در همه هستي شأني براي خود قائل نشد، اين در حقيقت هم چون آينه شده و هر نوري كه بر آن قلب مقدس بتابد، در او نيز انعكاس پيدا مى‏كند.

نه تنها اهل بيت(ع) وساطت دارند، بعضي از اولياء ديگر خدا نيز واسطه هستند و خدا به بركت آنان بلاها را از مردم دفع و رحمت‏هايي نازل مى‏كند. اگر گفتند كه قم در معرض زلزله بود و به بركت حضرت معصومه سلام الله عليها زلزله از قم برداشته شد، تعجب نكنيد، نگوييد دروغ است. آنقدر اين بانوي بزرگوار در نزد خدا عزيز است، كه يك دعا و عنايت ايشان كافي است كه همه ما را آمرزيده و دعاهاي همه ما را مستجاب كند. عقل ما نمى‏رسد كه اينها چه انواري هستند و چه مقامي پيش خدا دارند. به اين معنا وساطت فيض درباره ارواح نيز صادق است؛ آن وساطت فيضي كه براي همه موجودات است و همه چيز از شعاع آنها آفريده شده است آن براي مقام نوراني آنان است، كه ما درست نمى‏فهميم يعني چه؛ همين است كه مى‏گوييم «نور». كما اينكه خدا نيز وقتي مى‏خواهد خود را معرفي كند مى‏گويد: اللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ10؛ ديگر بيشتر از اين عقل ما نمى‏رسد كه نور چيست؛ چيزي پاك‏تر، منزه‏تر، شريف‏تر، مقدس‏تر از نور نمى‏شناسيم. آن «نور» كه خود خداست، بعد مى‏فرمايد: مَثَلُ نُورِهِ، «نور» يك مضافي است به يك مضاف‏اليه، مضاف‏اليه آن «اللّه» است كه نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ؛ در مورد خود قرآن و پيامبر اكرم و ائمه معصومين ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ نيز تعبير «نور» آمده است، خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً؛ ما نمى‏توانيم بفهميم آن چه وجود و چه سنخي است، نبايد هم چنين توقعي داشته باشيم؛ اما همين كه به ما ياد داده‏اند كه اين اندازه را بگوييم ما تشكر مى‏كنيم و خدا را سپاس مى‏گزاريم كه اين اندازه از معارف اهل بيت(ع)، سهم ما شده تا بدانيم يک نوري است كه بري ذات خداي متعال است، و يک نور مخلوق خداست. آن نور مراتب نازل‏تري دارد، كه تكثر پيدا مى‏كند در وجود حضرات معصومين ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ و از آن نور شعاعي در دل‏هاي مستعد و شيعيان خالص و راستين نيز مى‏تابد.

مـعـنای صـلوات
صلوات در لغت به معنای دعاست، و نماز را جهت شامل بودن بر دعا صلاه می گويند. در حال حاضر در عرف مردم صلوات را بر دو چيز اطلاق می کنند يکی درود و دعايی است خاص که مضمونش استدعای وسعت درجه و ازدياد قرب حضرت محمد (ص) است. معنای دوم صلوات، نماز است. بعضی صلواتِ از سوی حق تعالی را پنج معنی کرده اند:
رحمت، مغفرت، ثناء ، تزکيه و کرامت.
بعضی از علمای علم حروف می گويند«صلوات مرکب است» به شرح زير:
صاد: از صمد است که يکی از اسماء خداست.
لام: از لطيف است که يکی از اسماء خداوند است.
واو : از واحد است که از اسماء خداست.
هاء : از هادی است که از اسماء خداست.
بعضی می گويند: صلوات يعنی تسليم شدن، يعنی تسليم نمايد خود را برای کسی که خدا او را وصی و خليفة خودگردانيده.
محمد يعنی بسيار ستودن و بسيار ستايش کردن.
سزاوار است که محمد را بسيار ستايند يعنی به هر ستايشی ستوده شود و لذا اسم محمد به صلوات اختصاص داده شده .
واژه صلاه ، صلوه و جمع آن صلوات به معنی نماز خواندن و درود و تحیت است. صلی الله علیه یعنی خداوند بر او درود فرستاد، در معجم الوسیط هم صلاه به معنای دعا است. صاحب المیزان در مورد کلمه صلوه می گوید:«کلمه صلوه در اصل به معنای انعطاف بوده، و صلاه خدا بر پیغمبر به معنای انعطاف او به وی است، به وسیله رحمتش، البته، انعطافی مطلق، چون در آیه شریفه صلات را مقید به قیدی نکرده، و همچنین صلاه ملائکه او بر آن جناب، انعطاف ایشان است بر وی، به اینکه او را تزکیه نموده و برایش استغفار کنند، و صلات مومنین بر او انعطاف ایشان است به وسیله درخواست رحمت برای او.

راغب اصفهانی نیز در معنی صلوه معتقد است:«صلوات رسول الله و نماز مسلمانان، تزکیه ایشان است. همچنین دعا و استغفار فرشتگان مثل مردم است و صلاه که عبادت مخصوص است اصلش دعا است. و این عبادت خاص به این کلمه نامیده شده است.»

در تفسیر جوان نیز آمده است که «چنانچه صلوات به خدا نسبت داده شود به معنی فرستادن رحمت است و هرگاه به فرشتگان و مومنان منسوب گردد به معنی طلب رحمت می باشد.»

صلوات در آینه قرآن و کلام معصوم علیه السلام

در سوره احزاب آیه 56 خداوند با تاکید می فرماید: «خدا و فرشتگان او بر پیامبر اسلام درود می فرستند، شما هم ای کسانی که ایمان آورده اید بر او صلوات بفرستید، و آن طور که باید، تسلیم شوید.»

خداوند در این آیه تاکید می کند که ابتدا من و ملائکه بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم صلوات می فرستیم و به پیروی از ما شما انسانها بر ایشان و آلش سلام و درود بفرستید.

در حکمت 163 نهج البلاغه آمده است «اذا کانت لک الی الله سبحانه حاجه فابدا بمساله الصلاه علی رسوله ثم سل حاجتک فان الله اکرم من ان یسال حاجتین فیقضی احدا هما و یمنع الاخری».

«هرگاه از خدای سبحان درخواستی داری، بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم درود بفرست سپس حاجت خود را بخوان، زیرا خداوند بزرگوارتر از آن است که از دو حاجت درخواست شده، یکی را برآورده و دیگری را بازدارد.»

تمام دعاهای صحیفه سجادیه نیز با صلوات آغاز می شود و یا پایان می یابد. در برخی از دعاها نیز در اواسط دعا، صلوات فرستاده شده است زیرا ائمه معتقدند صلوات، ذکر برآورده شدن حاجت است و در هر دعایی که صلوات فرستاده شود اجابت آن از سوی خدا حتمی است.

ایشان در دعای 44 به کرات صلوات را تکرار کرده و دعا برای حفظ توحید، رسیدن به منزلت بالا در نماز، شناخت حرمت خدا را از خداوند مسالت می کند.

در قسمتی از این دعا می فرمایند:«اللهم صل علی محمد و اله، فی کل اوان وقت و کل و علی کل حال عدد ماصلیت علیه، و افعان ذلک کله بالاضعاف التی لا یحصیها غیرک، انک فعال لما ترید» بار خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست، به شمار درودهایی که بر هر کس نثار فرموده ای و چندین برابر آن به چندین برابر که هیچ کس جز تو شمار آن نداند، که تو هر چه خواهی کنی.

امام صادق علیه السلام نیز در باب اهمیت صلوات می فرمایند:«کسی که شهادت بدهد خدایی جز خدایی یگانه نیست و اگر شهادت دهد که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم رسول خداست، ده هزار حسنه برای او نوشته می شود.»

پندهای صلواتی

صلوات بهترین هدیه از طرف خداوند برای انسان است .
صلوات تحفه ای از بهشت است .
صلوات عطری است که دهان انسان را خوشبو می کند .
صلوات موجب کمال نماز می شود .
صلوات سپری در مقابل اتش جهنم است.
صلوات رمز دیدن پیامبردر خواب است.
صلوات ذکر الهی است.
صلوات انیس انسان در عالم برزخ وقیامت است.

صلوات سنگین ترین چیزی است که در قیامت بر میزان عرضه می شود.
صلوت بهترین داروی معنوی است.
صلوات انسان را در سه عالم بیمه می کند .
صلوات گناهان را از بین می برد.
چه خوب است که انسان همیشه اهل صلوات باشد. چرا که پیامبر نیز دائم الصلوات بوده است.
چه خوب است که همیشه زبان انسان مشغول ذکر صلوات باشد و فضای جامعه ومحیط کار خود را به صلوات نماییم.
با ذکر صلوات غم واندوه وحزن را از خود دور کند.
با یک صلوات نوری در بهشت برای خود بیافریند.
با یک صلوات گناهان خود را پاک وتولدی دیگر برای خود به وجود آورید.
با یک صلوات پاداش هفتاد ودو شهید را برای خود ثبت نمایید.
با یک صلوات ده حسنه برای خود ثبت کنید.

محاسبه ثواب صلوات

رسول خدا فرمودند : در معراج ملکی را دیدم که هزار هزار دست دارد وهر دستی هزار هزار انگشت دارد وهر انگشتی هزار هزار بند دارد. ان ملک گفت :من حساب دانه های قطرات باران را می دانم که چند تا در صحرا وچند دانه در دریا می بارد . تعداد قطرات باران را از ابتدای خلقت تا حال را می دانم ولی حسابی است که من از محاسبه آن عاجزم . رسول خدا فرمودند : چیست؟ عرض کرد : هر گاه جماعتی از امت تو با هم باشند و با هم بر تو صلوات بفرستند من از محاسبه ثواب آن صلوات عاجزم .

نوشتن صلوات
رسول خدا فرمودند: هرکس در کتابی یا نوشته ای بر من صلوات بنویسد تا زمانی که نام من در آان کتاب هست فرشتگان پیوسته برای او از درگاه حق طلب آمرزش می کنند .

صلوات جهت حاجت
حضرت محمد صلی وعلیه وآله وصلم فرمودند: صلوات فرستادن شما بر من روا شدن حاجت شماست وخدا را از شما راضی می گرداند و اعمال شما را پاک و پاکیزه می کند .

یک صلوات برابر با ده هزار صلوات

شخصی نزد سلطان محمود سبکتکین رفت وگفت مدتی که می خواستم رسول خدا را در خواب ببینم و غم خود را برایش بازگو کنم که سعادت مساعدت نمود و در شب گذشته به این دولت رسیدم و جمال با کمال آن حضرت را در خواب دیدم و گفتم یا رسول الله هزار درهم قرض دارم و بر ادای آن قادر نیستم می ترسم که اجل برسد و آن بدهی در گردن من باقی بماند. آن حضرت فرمودند:برو نزد محمود سبکتکین و آن مبلغ را از او بستان. عرض کردم شاید از من باور نکند و نشان طلبد . فرمودند به بگو به آن نشان که در اول شب سی هزار مرتبه بر من صلوات می فرستد و در آاخر شب سی هزار مرتبه دیگر بر من صلوات می فرستد. سلطان محمود از شنیدن این خواب به گریه آمد و تصدیق کرد و قرض او را ادا کرد و هزار درهم دیگر نیز به او بخشید . اطرافیان سلطان تعجب کردند و گفتند ای سلطان حرفهای این مرد را چگونه تصدیق می کنی و در حال آن که ما دراول شب واخر شب با تو هستیم و نمی بینیم که به فرستادن صلوات مشغول باشی و اگر کسی در تمام اوقات شبانه روز به فرستادن صلوات مشغول باشد نمی تواند که شصت هزار صلوات بفرستد .سلطان محمود گفت من از علما شنیده ام که هر که یک بار این صلوات را بفرستد گویا چنان است که ده هزار مرتبه صلوات فرستاده است ومن در اول شب سه مرتبه ودر اخر شب نیز سه مرتبه این صلوات را می خوانم . پس این شخص که پیغام آن حضرت را آورده درست و راست می گوید و این گریه من از شادی است.

شفای مریض با صلوات

زنی شفای پسر کر وکور خود را از حضرت رسول خواست. آن حضرت فرمودند: برو بر من بسیار صلوات بفرست . آن زن هم به هر قدمی که بر می داشت یک صلوات می فرستاد . چون به خانه رسید پسر او سالم شد . نزد حضرت برگشت وسلامتی پسرش را به آن حضرت گفت . حاضرین شاد شدند . جبرئیل نازل شد و گفت خداوند می فرماید چنانچه اعضای این پسر را به برکت صلوات بر تو و آل تو شفا دادم روز قیامت نیز به برکت صلوات بر تو گناهان امت را می بخشم.

استجابت دعا با صلوات

امام صادق فرمودند کسی که حاجتی دارد باید اول صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه واله وسلم بفرستد و بعد از ان حاجت خود را بخواهد و در اخر دعا دوباره صلوات بفرستد زیرا خدا کریم تر از آن است که دو طرف دعا را قبول کند و وسط دعا را قبول نکند و صلوات بر محمد و آل محمد مانع های استجابت دعا را بر طرف می کند .

خشنودی پیامبر از صلوات زیاد

شخصی بسیار زاهد وعابد که گوشه گیر بود و در مجالس و محافل حاضر نمی شد روزی در مجلس سخنرانی شرکت کرد و موجب تعجب همه شد .علت حضورش را پرسیدند گفت:رسول خدا را در خواب دیدم و به من فرمود: برو به مجلس سخنرانی فلان واعظ که زیاد بر من صلوات می فرستد و من از او خشنودم.

صلوات رمز خواب دیدن پیامبر

کفعمی در حاشیه مصباح نوشته است: در کتاب خواص القرآن نوشته است: هرکس شب جمعه پس از نماز شب هزار بار سوره کوثر را بخواند وسپس هزار بار صلوات بر محمد وال او بفرستد پیغمبر صلی وعلیه واله وسلم را در خواب می بیند.

تفسیر صلوات

«اِنَّ اللّه َ و مَلائِکتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبیِّ یا اَیُّها الّذینَ امَنُوا صَلّوا عَلیهِ و سَلِّمُوا تَسلیما ؛ به درستی که خدای تعالی و فرشتگانِ او، درود می فرستند بر پیغمبرِ عالی مقدار. ای کسانی که گرویده اید به خدا و رسول! صلوات دهید بر او و سلام گویید بر وی، سلام گفتی (سلامی شایسته)»

صلوات از حق تعالی، رحمتِ او است و از غیر او، طلب رحمت، و نزد جمعی، از جانب او رحمت و از ملائکه استغفار و از مؤمنان دعا و مراد اینجا اعتنا است به اظهار شرف و ترفیعِ شأن حضرت رسالت صلی الله علیه و آله وسلم و گفته اند که معنی «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد» این است که بار خدایا! تعظیم کن محمد را در دنیا به اِعلای دین و اظهار دعوت به طریق یقین و عظمت ذکر و ابقای شریعت او در آخرت به قبول شفاعت او در شأن امت و تضعیف (چند برابر کردن) ثواب و اظهار فضل او بر اولین و تقدیم او به کافه (همه) انبیا و مرسلین علیه السلام . گفته اند که تکریم و تعظیم حق تعالی، محمد را در این آیه، بیشتر است از تشریف آدم به سجود.

صلوات عامل قدسی شدن روح انسان است نبی مکرم اسلام افق انسانیت است هر کس از پیامبر (ص) باز بماند از خود بازمانده است خداوند در قرآن کریم نسبت به پیامبر (ص) یک پیام یک وظیفه ای یک هدایتی برای ما مطرح فرموده است می فرماید: این انسان ها ای همه انسانها قضیه از این قرار است .
ان الله و ملائکه و یصلون علی النبی یا ایها الذین امنوا صلو علیه و سلموا تسلیما
این یک قاعده کلی است ، یک ناموس جاری در هستی است که همه کروبیان اهل قدس ، حتی خداوند،که جامع همه کمالات است بر پیامبر (ص) درود می فرستند .

ای مؤمنین شما هم درود بفرستید ثانیاً تسلیم جانانه او شوید که شأنتان شأن قدس است و حال که شما دانستید اهل قدس و ملکوت هستید .پس اگر می خواهید قدسی شوید و شأنتان هم شأن ملائک و کروبیان شود و خدایی شوید شما هم بر او درود بفرستید تا متخلف به صفات الهی شوید .
در اینجا می فرماید ( صلو علیه سلموا تسلیما ) نه تنها درود بفرستید و به زبان بگوئید بلکه از قلب سلیم او شوید یعنی صلوات هم جنبه اقراری دارد هم جنبه علمی .

یکی از عرفا می گوید برای آرامش یافتن و الهامات الهیه و تسلیم قلب و مستقر شدن نیروهای معنوی با صلوات حاصل می شود . این الهامات معنوی چون برق در لامپ مستقر می گردد خاموش نمی شود .
انسان این چنین در شیخ مقام پیامبر(ص) است و اصل هر انسانی و مقصد هر انسانی در واقع فطرت و انسانی مقام اوست این مقام آسوده شدن از غفلتهاست و با خدا روبرو شدن است خداوند در عالم زر وقتی روح همه انسانها را خلق فرمود با آنان عهد بست که آیا من پرودگار شما نیستیم؟ همه انسانها جواب دادند: قالوا یلی و ما شهادت می دهیم تو پروردگار ما هستی از این رو می گویند کافری در روی زمین خلق نشد همه فطرتها به خداوند و معبودیت او ایمان دارند فطرت خدا خواه انسان ذاتی است و شرک کفر اکتسابی است هیچ کس ذاتاً کافر متولد نمی شود .

صلوات بر پیامبر (ص) یک نوع اشتیاق است پیامبر اکرم (ص) انسان کل ، عقل کل است دارای همه صفات عالیه الهی و انسانی است و ما جزئیم ، نقص داریم برای اینکه به آن کل برسیم باید صلوات درود بر او و اهل بیت پاکش بفرستیم .

صلوات توجه به اصل است انسان در زندگی روزمره خسته ،کسل ، دلهره و ناتوان می شود راکد می ماند. وقتی صلوات بر محمد آل محمد می فرستد از روزمرگی کارهای تکراری کسل کننده خارج می شود ، از خودمحوری خارج می شود، روحش وسعت پیدا می کند تجلی پیدا می کند در دلش نور ایمان می تابد . صلوات شستشوی روح و روان آدمی است از گرفتاریهای روزمره صلوات انسان را از پریشانی نجات می دهد صلوات انسان را مجبور می کند وقتی خداوند فرشتگان بر او درود می فرستد یعنی عالم هستی بر او نظر دارد و کسی که صلوات می فرستد عالم هستی بر او نظر دارد هم خدا و پیامبر (ص) ملائکه بر او نظر داشته باشند همّت های عالم بر او جاری می گردد صلوات انسان را در فیض حق قرار می دهد .

پیامبر اکرم (ص) مقام جامعی است که زمینی بودن بشر را با عالم غیب الهی ترکیب می کند مقام دنیا ، مقام کثرت و چندگانگی است . پیامبر (ص) از طریق رحمت محمدیه انسان را از حقارت پست ضعیف مادون دنیایی به وحدت ارزشمند الهی دعوت می کند و می کشاند .

مقام پیامبر (ص) مقام جامعیت است و جامع است و مأمور دعوت به اوست .پیامبر (ص) عامل قدسی شدن روح است .

صلوات سبب نزدیکی با قلب مبارک نبی مکرم اسلام است و کسی که به قلب نورانی محمد (ص) نزدیک شده به توصیه یکتا پرستی دست پیدا می کند .

دو صفت به پیامبر اکرم (ص) تعلق دارد:.

مجاهده : یعنی انسانی که در راه تحقق اراده خدا بر روی زمین از پای نشستند نشاط دینی خودش را با نپذیرفتن رفاه دنیایی هموار و خانه به دوش بودن برای حاکمیت اراده و خدا تحقق می بخشد و گسترش می دهد .

اگر از شمشیر پیامبر (ص) خون می ریزد این همان صفت مهاربت است پیامبر (ص) یک مدینه خداست روی زمین یک لحظه از خدای بودن جدا نیست پیامبر (ص) حاضر نیست خودش را هم سنگ کینه هایش نسبت به ابوسفیان بکند آنهمه زشتی و پلیدی فشار و ستم ابوسفیان را به چیزی نمی گیرد .

چون کرمش بسیار زیاد است کریم است چون در ترازوی سنگین پیامبری کینه ورزیهای ابوسفیان مقداری ندارد .

پیامبر اکرم (ص) اگر ازدواجهای مکرر دارد ازدواج ها را قدسی می کند نه اینکه خودش به ازدواجهای دنیایی آلوده کند اگر سیاسی ازدواج می کند سیاستش را قدسی می کند . سیاست در مقام پیامبر (ص) همان قدوسیت است اگر ازدواج پیامبر (ص) دنیایی بود وحی قطع می شده همین که وحی قطع نشود دلیل بر آن است که ازدواجها قدسی است .

زهد : یعنی حفظ حالت انس با خدا می باشد هر چیزی که پیامبر (ص) را از خدا قطع کند پیامبر (ص) از آن دوری می گزیند هر چیزی که مانع انس و خلوت پیامبر (ص) با خدا گردد پیامبر (ص) رهایش می کند و پای بندش می کند هر چیزی که سیمای الهی داشته باشد .

پیامبر اکرم (ص) رحمه للعامین است اسماء الحسنی است این پیامبر (ص) را به این القاب فرستاد تا الگوی راه و رسم زندگی باشد. رحمان رحیم در سوره های اسراء انعام حمد انبیاء آمده است پیامبری از جنس خودتان در میان شما با مشکلاتی همچون مشکلات شما با سرپنجه های رحمت و محبت بر همه مشکلات فائق آمده تا نشان دهد که می تواند با محبت زیست و در سایه محبت دلهای سخت و سنگ را مطیع و رام ساخت الگوی کامل برای تمامی بشریت در محیطی خشن خشک مبعوث شد که گرفتاریهای بی شماری در آن وجود داشت آنان جز خشونت جنگ چیزی نمی شناختند .

سلام وصلوات

نگاهی به تفسیر آیه 56 سوره احزاب

یکی از سنت های اصیل و ارزشمند الهی، صلوات بر پیامبر و آل او صلی الله علیه و اله است. صلوات بهترین ذکر برای برآوردن حاجات، درمان امراض و رفع گرفتاری هاست. مسلمانان هر روزحداقل 9 مرتبه در نمازهای یومیه آن را بر زبان جاری می کنند.

حضرت علی علیه السلام می فرمایند: هرگاه از خدای سبحان درخواستی داری، ابتدا بر پیامبر صلی الله علیه و اله درود فرست، سپس حاجت خود را بخواه، زیرا خدا بزرگوارتر از آن است که از دو حاجت درخواست شده، یکی را برآورد و دیگری را باز دارد.

یکی از سنت های پسندیده در بین مسلمانان تعقیبات نماز است که در تعقیبات نماز، این پرواز ملکوتی، مخصوصاً در نمازهای جماعت آیه ای که گوش هر شنونده ای را صیقل و صفا می بخشد و ملائکه را به حضور مجدد فرا می خواند ذکر آیه ی: «إنَّ اللهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلّونَ عَلَی النّبیَّ یاَ أیُّهَا الَّذینَ آمَنوا صلّوا عَلیهَ و سَلِّمُوا تَسلیماً» می باشد که فضا را به عطر اهل بیت علیهم السلام معطر می سازد.

آنچه در این مقاله گردآوری شده نظرات مفسدین شیعه و سنی درباره ی آیه 56 سوره احزاب می باشد که این نظرات در موضوعات، فضیلت آیه، سخا و چگونگی عمل به آیه می باشد که توفیقی بود تا حقایقی برایم آشکار شود از جمله اینکه در روایات تسلیم قولی و عملی بسیار مهم است و به آن تأکید شده است و وقتی می بینیم خوشبختانه ما شیعیان که اعتقاد قلبی و قولی به آل محمد صلی الله علیه و اله آیا در عمل نیز اینگونه هستیم؟!

آنچه باید مورد توجه ما قرار گیرد این است که روزانه چندین بار صلوات و درود بر پیامبر صلی الله علیه و اله و خاندانش می فرستیم تجدید میثاقی است که با اصل بیت عصمت و طهارت علیه السلام داریم. مخصوصاً هنگام نماز و بعد از آن که فضا را با عطر صلوات معطر می کنیم.

کیفیت صلوات

در مورد کیفیت صلوات، روایات فراوانی است که درود و سلام بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را همراه با آلش مقبول می دانند.

این نوع کیفیت صلوات از منابع شیعه و سنی قابل اثبات است، چنانکه در صحیح مسلم، سن ابن داود ترمذی، نسانی، موطا مالک، مسند احمد و سنن دارمی، از ابومسعود انصاری روایت کنند که گفت: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و با ما در مجلس سعد بن عباده نشست «بشیربن سعده ابونعمان بن بشیر به او گفت: ای رسول خدصلی الله علیه و آله و سلم خداوند ما را فرمان داده تا بر شما صلوات فرستیم، چگونه بر شما صلوات فرستیم؟ راوی گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم (به گونه ای) ساکت شد که ما آرزو کردیم ای کاش او چنین سوالی نکرده بود سپس فرمود بگویید خداوندا بر محمد و آل محمد صلوات فرست، همان گونه که بر ابراهیم صلوات فرستادی، و بر محمد آل محمد فزونی بخش، همان گونه که بر ابراهیم در جهانیان فزونی دادی.

از حضرت علی علیه السلام نیز روایت است که ایشان فرمودند «اصحاب گفتند ای رسول خدا چگونه بر شما صلوات فرستیم که فرمود «بگویید: خداوندا بر محمد و آل محمد صلوات فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم صلوات فرستادی، راستی که تو ستوده و والایی، و بر محمد و آل محمد فزونی بخش، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم فزونی دادی، براستی که تو پسندیده و عظمایی»

روایت است که پس از نزول این آیه، یاران از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم پرسیدند: یا رسول اللّه ! ما نمی دانیم که سلام را چگونه به تو کنیم. کیفیت صلوات را بیان فرمایید.
فرمود: بگویید
: اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ کما صَلَّیتَ علی ابراهیمَ و آلِ ابراهیم، اِنَّک حَمیدٌ مَجید و بارِک عَلی مَحمَّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ کما بارَکتَ علی ابراهیمَ و آلِ ابراهیم، انَّکَ حَمیدٌ مَجید؛ (بار خدایا! بر محمد و آل او صلوات فرست، همانند آن صلوات که بر ابراهیم و آل ابراهیم فرستادی؛ به راستی که تو مجید و حمیدی. برکت را بر محمد و آل او ارزانی دار همان گونه که بر ابراهیم و آل او ارزانی داشتی؛ به راستی که تو حمید و مجیدی).

پس از آن فرمود: حق تعالی بر من دو فرشته را موکّل گردانید تا هر جا که نامِ من بَرَند و مُستَمِع بر من صلوات فرستد، آن فرشته ها گویند: خدا تو را بیامرزد، [پس] خدا و فرشتگان آمین گویند و اگر بر من صلوات نفرستد، آن هر دو فرشته گویند: خدا تو را نیامرزد و خدا و فرشتگان آمین گویند. و از ابن مسعود روایت شده که هرگاه صلوات بر پیغمبر و آلِ او فرستید، باید که آن، بر وجهِ اَحسن باشد؛ چه شاید که آن بر شما پاسخ داده شود. یکی از یاران امام صادق علیه السلام از آن حضرت پرسید: صلوات فرستادنِ حق تعالی بر محمد که در این آیه ذکر کرده، به چه کیفیت است؟ فرمود: صلوات حق تعالی بر او، اعلایِ مرتبه اوست در آسمان های رفیع و برتر نمودن درجه او بر جمیع درجات انبیاء. سپس سؤال شد: تسلیم به چه کیفیت می باشد؟ فرمود: تسلیم، انقیاد نمودن است او را در جمیع امور و اطاعتِ اوامر او کردن و جهد نمودن در طاعت.

فوائد صلوات

فواید صلوات بقدری زیاد است که به قلم و زبان ناید هم فواید دنیوی دارد و هم فواید اخروی.

یعنی صلوات فرستنده هم در دنیا ثواب می‌برد و حوائج دنیائی او بواسطه صلوات برآورده می‌شود و هم در آخرت موجب خلاصی از عذاب و نجات از هول قیامت می‌گردد.اینک به چند نمونه از آن فواید اشاره می‌کنیم.

فواید دنیوی صلوات

فایده اول:در اصول کافی است که، رسول خدا(ص) فرموده‌اند در مقابل صد صلوات حق تعالی صد حاجت را برآورده می‌نماید.11

فایده دوم:با صدای بلند صلوات فرستادن نفاق را برطرف می‌سازد.12

فایده سوم:صلوات فرستادن موجب پاکیزه شدن عمل‌هاست.

فایده چهارم:هر کس یک صلوات بفرستد حق تعالی در عافیت را بر روی او می‌گشاید.

فایده پنجم:صلوات فرستادن فقر را برطرف می‌کند.

فایده ششم:هر گاه چیزی از یاد انسان برود و آدمی آن را فراموش کند صلوات موجب می‌شود که به خاطر آید.13

فایده هفتم:صلوات،دشمن دیرین و همیشه در کمین انسان یعنی ابلیس لعین را ذلیل و خوار می‌کند.

خلاصه اینکه صلوات آتش جهنّم را خاموش می کند.آری وقتی که آتش هوی و هوس و آتش سوزان نفس سرکش به واسطه صلوات بر محمّد و آل محمّد خاموش شد و ظلمات نفس به نور صلوات محو و نابود گردید آن وقت است که انسان از آتش جهنم رهائی یافته و به حریم امن الهی داخل و «لیخرجکم من الظلمات الی النور» را شامل خواهد شد و غایت امر در سایه رحمت خاصّ الهی مأوا کند «و کان بالمؤمنین رحیماً».«طوبی لهم و حسن مأب؛خوشا به حال آنان و حسن عاقبت‌شان».

فواید اخروی صلوات

فواید صلوات را در ظاهر دانسته‌ای و بدان رسیده‌ای اما فواید آن را در باطن که در نهایت صعوبت و دشواری است، عقل می‌خواهد تا بدانی،چشم بصیرت تا ببینی، دلی پاک تا یقین نمائی.

فایده اوّل:امام صادق(ع) می‌فرمایند:«هر کس ده مرتبه صلوات بفرستد حق تعالی صد مرتبه بر او صلوات می‌فرستد» و فرموده اند:«هر کس ده مرتبه صلوات بفرستد خدا و ملائکه هزار بار بر او صلوات می‌فرستند و هر که حق بر او هزار صلوات بفرستد هرگز او را به آتش،عذاب نخواهد کرد و در مقابل هر صلوات ده حسنه به او عطا می‌فرمایند و هر کس ده مرتبه صلوات بفرستد حق تعالی ده صلوات بر او می‌فرستد و ده گناه او را می‌آمرزد و ده درجه او را بلند می‌گرداند و از اهل بهشت خواهد شد».14

فایده دوم:سزاوارترین و نزدیک‌ترین مردم در روز قیامت به رسول خدا(ص) کسی است که در دنیا بر آن حضرت بیشتر صلوات فرستاده باشد.15

فایده سوم:رسول خدا(ص)به علی مرتضی (ع) می‌فرماید:«هرکس بر من صلوات بفرستد شفاعت من برای او واجب می‌شود».16

فایده چهارم:حضرت رضا(ع) فرموده‌اند:«صلوات فرستادن نزد خدا برابراست با تسبیح و تهلیل و تکبیر».17

فایده پنجم:حضرت علی بن موسی الرّضا(ع) می‌فرماید:«هر کس قادر بر کفاره گناهان نباشد صلوات بسیار بفرستد که صلوات بر محمّد و آل محمّد(ص) گناهان را می‌ریزاند».18

فایده ششم:امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرمایند:«صلوات فرستادن در محو کردن گناهان شدیدتر است از فرو نشاندن آب، آتش را».19

فایده هفتم:صلوات فرستادن در روز قیامت به صورت نوری در آمده در سر،طرف راست،طرف چپ و بالا، و جمیع اعضاء آدمی دیده می‌شود.20

فایده هشتم:هر که بگوید:«اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد(ص) خدا به او ثواب هفتاد و دو شهید عنایت می‌فرماید».

فایده نهم:سنگین‌ترین چیز در یوم الحشر(روز قیامت) صلوات است و صلوات، قبر را نورانی می‌کند.21

فایده دهم:فرستنده صلوات داخل آتش جهنّم نمی‌شود.

فایده یازدهم:برای فرستنده صلوات تلخی مرگ و هول و عطش روز قیامت نیست.

داستان هایی از صلوات و فواید صلوات

پخته نشدن ماهى در آتش به بركت صلوات

در كتاب مفتاح الجنة مرويست كه در زمان حضرت رسول صلى الله عليه و آله شخصى ماهى مرده اى را از بازار گرفته به خانه اش آورده و با زن آتش ‍ افروخته و ماهى را بر روى آتش انداختند، تا كباب شود.
آتش بر ماهى تأثير نكرد! و اصلاً از ماهى به قدر ذره اى نسوخت تا يك ساعت ماهى را روى آتش گذاشتند، مطلقاً نه سوخت و نه پخته شد مرد و زن در كار ماهى تعجب كردند، و حيران ماندند، آخر آن شخص ماهى را به دستمال بسته به خدمت حضرت رسول صلى الله عليه و آله ماجرا را عرض كرد.
حضرت به آن ماهى خطاب فرمود: كه به چه سبب آتش به تو تأثير نمى كند؟ و تو را كباب نمى كند؟ ماهى به قدرت الهى و معجزه رسالت پناهى به زبان فصيح به تكلم درآمده و گفت :
يا رسول الله از بركت تو و آل تو آتش مرا نمى سوزاند به جهت اين كه در فلان دريا بودم روزى يك كشتى از دريا مى گذشت ، شخصى در ميان كشتى بر تو و عترت تو صلوات مى فرستاد، و من نيز بر تو و اولاد تو صلوات فرستادم ، چنانكه از آن شخص ياد گرفتم ، پس از جانب حق تعالى به من ندا رسيد كه جسد تو بر آتش حرام شد و آتش بر تو تأثير نخواهد كرد.

درآمدن زنبورى نزد رسول و علت شيرينى عسلش

در كتاب امالى روايت شده كه روزى حضرت سيد عالم صلى الله عليه و آله در سايه نخلى نشسته بود، و حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در خدمت آن حضرت بود.كه ناگاه زنبورى بيامد و مثل پروانه به گرد سر آن حضرت گرديد و با زبان خود با رسول خدا صلى الله عليه و آله تكلم مى كرد و حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آستين مبارك خود را مى افشاند كه زنبور از آن حضرت دور شود، و حضرت رسول صلى الله عليه و آله تبسم مى كرد تا اين كه فرمود:

يا على مى دانى كه اين زنبور چه مى گويد يا نه ؟ مراد اين زنبور آن است كه ما را مهمان كند، مى گويد: در فلان موضع قدرى شهد نهاده ام اميرالمؤ منين عليه السلام را بفرما تا بياورد عذر خواهى بسيار مى نمايد كه سليمان پيغمبر را مور ضعيفى به پاى ملخى مهمان نمود اگر زنبور بى نوايى خواجه دو سرا، را به قدرى عسل مهمان كند عيب نخواهد داشت .

خلاصه اميرالمؤ منين عليه السلام به فرموده رسول رب العالمين آن عسل را حاضر نموده ميل فرمودند، پس حضرت رسول صلى الله عليه و آله از همان زنبور احوال پرسيد كه خوراك شما از شكوفه تلخ بيش نيست چگونه مى شود؟ كه در اندرون شما شهد شيرين مى شود و عرض كرد: يا رسول الله هر گاه قدرى شكوفه به درون ما داخل مى شود فى الحال الهام اللهى مى شود كه سه مرتبه به جانب شما صلوات مى فرستيم و به سبب صلوات آن شكوفه تلخ در شكم ما شهد شيرين مى گردد.

از بركت صلوات

در كتاب رياض الاذهان آورده اند، كه زنى دختر خود را بعد از مردن در خواب ديد كه به عقاب اليم گرفتار است ، بيدار گشته ناله و زارى بسيار كرد، بعد از يك شبانه روز ديگر، نيز او را در خواب ديد، كه خوش و شادان و در روضه رضوان مى خراميد، پرسيد: كه اى دختر چه حال بود كه يك وقت تو را در خواب ديدم در عذاب و شدت بودى و امروز در فراهت و راحت هستى ، دختر گفت : اى مادر به جهت جرايم خود، در عذاب بودم اما در اين روزها مؤ منى صالح بر قبرستان ما گذر نموده و چند مرتبه صلوات ذكر كرد و ثوابش را به اهل قبور بخشيد، حق تعالى به بركت صلواتها عذاب را از اهل قبور برداشت و به نعمت و سرور مبدل فرمود.

رسيدن فرشته اى به مقام خود از بركت صلوات

در اكثر كتب معتبره و مفتاح الجنة مرويست كه روزى جبرئيل به خدمت حضرت رسول صلى الله عليه و آله آمده عرض كرد: يا رسول الله امر عجيب و غريبى مشاهده كرده ام و آن اين است كه در وقت نزول ، گذرم از كوه قاف افتاد ناله سوزناكى شنيدم جلوتر رفتم فرشته اى را ديدم كه پيش از اين ، همين فرشته را در آسمان با جلال و عظمت ديده بودم ، كه بالاى تختى از نور مى نشست و هفتاد هزار نفر از ملائكه در حضورش صف بسته مى ايستادند، و چون نفس مى كشيد از نفس او ملائكه خلق مى شدند.

پس اين فرشته را ديدم با دل خسته و بالهاى شكسته بر زمين افتاده چون سببش را پرسيدم گفت : در شب معراج من در تخت خود نشسته بودم كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله بر من گذشت و من تعظيم لايق و تكريم شايسته براى مقدم شريفش به عمل نياوردم ، بنابراين به اين عقوبت گرفتار شدم و از بلندى افلاك به پستى خاك افتادم پس اى جبرئيل الان توشفيع باش و خلاصى مرا از درگاه الهى بخواه .

پس من با تضرع و زارى بسيار از درگاه الهى مسئلت عفو و مغفرت او را نمودم تا آنكه خطاب مستطاب را به او گفتم و او بر جناب شما از روى اخلاص صلوات فرستاد، و فى الحال بالهاى اقبال او از بركت صلوات فرستادن بر جناب شما، روئيده و از پستى خاك به بلندى افلاك و به مقام قرب خود رسيد.

رهایی از آتش:

از پیامبر روایت است که فرمود: جبرییل از طرف حق تعالی به من گفت: هر که یک بار بر تو صلوات دهد، من به جهت آن، ده بار بر او صلوات بفرستم و ده سیئه از او محو کنم و ده حسنه از برای او بنویسم. و جابر از ابی جعفر علیه السلام روایت کرده که: بنده ای از بندگان خدا، سال ها در آتش دوزخ معذَّب بود و در این مدت، استغاثه می کرد به خدا و او را سوگند می داد تا او را از عذاب برهاند، اما مژده راحتی [از عذاب] به او نمی رسید. پس آن بنده گفت: به حقّ محمد صلی الله علیه و آله وسلم و اهل بیت او که بر من رحم کن.

به جبرئیل وحی رسید که هبوط کن (فرود آی) به سوی بنده من و او را از دوزخ بیرون آر. گفت: یا رب! چگونه نزد او رَوَم که او در میان آتش دوزخ است؟ خطاب آمد که امر کرده ام آن آتش بر تو سرد و سلامت باشد. پس گفت: بار خدایا! این بنده در کدام موضع است؟ ندا رسید که در چاهی است از سجّین.

پس جبرئیل به آن هبوط کرد. دید که او را به زنجیر آتشین بسته اند و به شدتِ عذاب گرفتار است. به او گفت: چند سال است که در آتش دوزخ گرفتاری؟ گفت: نمی دانم و از درازی مدت و شدت عذاب، شمارِ مدت او را نمی دانم. پس او را از آن جا بیرون آورد.

[در این حال] خدای تعالی به او ندا کرد که: ای بنده من! چند بار به من استغاثه کردی و سوگند دادی در آتش، اما به عزّت و جلال من سوگند، که اگر محمد و اهل بیت او را وسیله نجات خود نمی کردی، مدت مکثِ تو را در دوزخ دراز می کنم. لیکن من بر خود واجب گردانیدم که هیچ بنده، مطلوبِ خود را از من نَطَلَبد به وسیله محمد و اهل بیت او، مگر آن چه کرده باشد، آن را بیامرزم. پس امروز از سرِ تو گذشتم و قلم عفو بر جمیع گناهانِ تو کشیدم.

مانع غيبت:

روزي يکي از اوليا به حضرت الياس و حضرت خضر (ع) شکايت کرد که مردم زياد غيبت مي کنند و غيبت هم از گناهان کبيره است و هر چه آنها را نصحيت مي کنم و آنها را منع از غيبت مي کنم ، به حرفم اعتنايي نمي کنند و آن عمل قبيح را ترک نمي کنند . چه کنم ؟ حضرت الياس (ع) فرمود : چاره اين کار اين است که وقتي وارد چنين مجلسي و ديدي غيبت مي کنند ، بگو:

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آل محمد

پروردگار ، ملکي را بر اهل مجلس موکل مي کند که هر وقت کسي خواست غيبت کند آن ملک جلوي اين عمل زشت را مي گيرد و نمي گذارد غيبت شود . سپس حضرت خضر (ع فرمود : وقتي کسي در وقت بيرون رفتن از مجلس بگويد:

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آل محمد

حضرت حق ملکي را مي فرستد تا نگذارد که اهل آن مجلس غيبت او را کنند.

فرياد رسي صلوات در قبر:

شبلي نقل نموده است : من همسايه اي داشتم که وفات نمود . او را خواب ديدم ،از او پرسيدم : خدا با تو چه کرد ؟گفت : اي شيخ ! هول هاي بزرگ ديدم ، و رنج هاي عظيم کشيدم . از آن جمله به وقت سوال منکر و نکير ، زبان من از کار باز ماند . با خود مي گفتم : واويلاه ، اين عقوبت از کجا به من رسيد ؟ آخر ، من مسلمان بودم و بر دين اسلام مُردم. آن دو فرشته با غضب از من جواب طلبيدند. ناگاه شخصي نيکو موي و خوش بوي آمد ، ميان من و ايشان حايل شد و مرا تلقين کرد تا جواب ايشان را به نحو خوب بدهم ، از آن شخص پرسيدم : تو کيستي – خدا تو را رحمت کند – که من را از اين غصه خلاصي دادي ؟

گفت : من شخصي هستم که از صلواتي که تو بر پيغمبر (ص) فرستادي آفريده شده ام ، و مامورم در هر وقت و هر جا که در ماني به فرياد تو رسم

نجات عبور از صراط:

رسول خدا (ص) فرمودند : شب گذشته ، عجيب خوابي ديدم . مردي از امت خود را ديدم که از صراط مي گذشت و هر لحظه مي لرزيد ، و در هر قدم مي لغزيد . پس ديدم صلواتي که بر من فرستاده بود ، آمد و دست او را گرفت ، و به سلامت او را از صراط گذرانيد.

رزقنا الله و اياكم ان‏شاء الله.

پی‌نوشت


1. احزاب / 56.

2. بحارالأنوار، ج 99، ص 92، باب 7، «زيارة الإمام المستتر عن الأبصار».

3. آل‏عمران / 7.

4. زمر / 42.

5. بحارالأنوار، ج 15، ص 24، باب 1.

6. أحمد بن حنبل، فضائل الصحابة، ص 205 المخطوط؛ «كُنْتُ أَنَا وَ عَليٌّ نُورا بَيْنَ يَدَيِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ عامٍ، فَلَمّا خَلَقَ اللّهُ تَعالي آدَمَ قَسَّمَ ذلِكَ النُّورَ جُزْئَيْنَ فَجُزْءٌ أَنَا وَ جُزْءٌ عَليّ»

7. ر.ك: بحارالأنوار، ج 36، ص 73، باب 37، «أنه? المؤذن بين الجنة و النار».

8. بحارالأنوار، ج 26، ص 264، باب 5، «جوامع مناقبهم و فضائلهم ع».

9. ر.ك: الكافي، ج 1، ص 194، باب «أن الأئمة ع نور الله عز و جل»؛ «لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤمِنِين».

01. نور / 35.

11. اصول کافی معرب،ص 493.

12. همان،ص 492.

13. جلاء الانهام،ص 255.

14.اصول کافی معرب،ص 493.

15.جامع الاخبار، ص 67.

16.همان.

17.عیون الاخبار، ج 1، ص 294.

18.جامع الاخبار،فصل 28.

19.ثواب الاعمال، ص 184.

20.جامع الاخبار، ص 68.

21. قرب الاسناد، ص 12.

جستجو