دانشگاه در کلام امام خمینی قدس سره

 

آقايان مى‏دانيد كه دانشگاه يك كشورى اگر اصلاح بشود آن كشور اصلاح مى‏شود؛ براى اينكه آنكه در رأس امور اجرايى يا تقنين يا قضاوت يا اين طور چيزها واقع مى‏شود دانشگاهيها هستند و روحانيين و با اصلاح اين دانشگاه امور كشور اصلاح مى‏شود و با انحراف دانشگاه، كشور منحرف مى‏شود. (صحيفه امام، ج‏15، 429)

احساس اين معنا را بكنيم ما خودمان كه بايد سر پاى خودمان بايستيم. بايد اين معنا در قلب همه ما بطور ايمان وارد بشود؛ مؤمن به اين مطلب باشيم كه خودمان يك كشورى داريم، كشورمان غنى هم هست، ديگران به ما محتاج هستند. اين كشور غنى كوشش كند كه خودش سر پاى خودش بايستد، تصور نكند كه نمى‏شود. خوب، اين تصور را اينها در دل بسيارى انداخته‏اند، در مغزها اين تصور را انداخته‏اند كه بدون اتكال به غرب يا شرق نمى‏شود زندگى كرد- اين تصورى بوده است كه آنها ديكته كرده‏اند و اينها پخش كرده‏اند، تبليغش را كرده‏اند- نخير، مى‏شود…. بايد ما با قدرتمندى، با فكر اينكه نمى‏توانند به ما تصرف بكنند و با فكر اينكه مى‏توانيم ما خودمان كارهاى خودمان را انجام بدهيم پيش برويم.(  صحيفه امام، ج‏15، 431)

استاد جایگاه تأثیرگذارى در ذهن شاگردان خودش دارد؛ خاصیّت استادى این است؛ یعنى تفوّق علمى شما بر دانشجو و تعلیمى که به او میدهید، یک جایگاه اثرگذارى براى شما در ذهن او و در شخصیّت او به‌وجود مى‌آورد؛ از این جایگاه براى تربیت دانشجویتان استفاده کنید. ما امروز نیازمندیم که جوانان ما خوش‌روحیّه، امیدوار، شجاع، داراى اعتمادبه‌نفس، داراى ایمان، داراى روحیّه‌ى آینده‌نگر، داراى روحیّه‌ى خدمت [باشند]؛ احتیاج داریم دانشجوى ما این‌جور بار بیاید. خب، این را شما میتوانید در محیط علمى، در کلاس درس تأمین کنید. عکس آن هم ممکن است: میشود با تعبیراتى، با متلک گفتن به بنیانها و اصول پذیرفته‌شده‌ى کشور، دانشجو را نسبت به آینده‌ى کشور بى‌اعتماد کرد، بى‌اعتقاد کرد، لااُبالى کرد؛ این هم میشود. آنچه از استاد انتظار میرود فقط تغذیه‌ى علمى دانشجو نیست، بلکه تقویت روحیّه‌ى معنوى او و شخصیّت معنوى او هم از استاد متوقّع است؛ شما میتوانید در این زمینه اثر بگذارید. سعى کنید دانشجو را پایبند به تعلّقات معنوى، تعلّقات خانوادگى، تعلّقات میهنى بار بیاورید؛ دانشجو را معتقد و مؤمن به فرهنگ اسلامى بار بیاورید.

شما اساتيد محترم نمى‏توانيد علم خودتان را به ديگران [تعليم‏] كنيد، مگر در يك محيط آرام؛ آرامش دانشگاهها از همه جا لازمتر است. اگر آرامش در دانشگاه نباشد، تمام زحمتهاى اساتيد به باد فنا خواهد رفت. اگر آرامش در دانشگاه نباشد و در محيطهاى تعليمى نباشد، چطور امكان دارد كه متفكران افكار خودشان را به جوانان ما صادر كنند و مغزهاى آنها را متفكر و متخصص بار بياورند. آن چيزى كه براى ما مهم است آرامش است در همه جا، در سطح كشور، در بين كشاورزان، در بين كارخانه‏ها، در بين صاحبان صنايع و خصوصاً در بين دانشگاه. از دانشگاه است كه تمام علوم به خارج و به جوانان ما مى‏رسد. اين احتياج به يك آرامش دارد. البته علوم انسانى محتاج به يك انسانهاى متعهد دارد. انسانى كه تعهد به قواعد اسلام ندارد و تعهد به آن زيربنايى كه توحيد است ندارد، در علوم انسانى نمى‏تواند عملى انجام بدهد الّا انحراف و اين قابل پذيرش نيست‏ (صحیفه امام ج14  ص292)

من خواهش میکنم از مدیران دانشگاه‌ها و مسئولان گوناگون مدیریّتى که دانشگاه را مرکز جوَلان سیاسى و تلاشها و فعّالیّتهاى جناحهاى سیاسى قرار ندهید. سمّ مهلک حرکت علمى این است که دانشگاه‌ها تبدیل بشوند به باشگاه‌هاى سیاسى؛ کارى که در یک دوره‌اى انجام گرفت. این به‌معناى نفى حرکت سیاسى در بین دانشجویان دانشگاه‌ها نیست؛ بنده همیشه مدافع و منادى کار سیاسى دانشجوها و دانشگاهیان بوده‌ام و هستم – الان هم معتقدم – منتها نگاه سیاسى، مَشرب سیاسى، فهم سیاسى و فعّالیّت سیاسى داشتن، یک حرف است و دانشگاه را و کلاس درس را و محیط علمى را جولانگاه کار سیاسى قرار دادن، یک حرف دیگرى است؛ اینها با همدیگر تفاوت دارد. آرامش دانشگاه کمک‌کننده‌ى به این است که دانشگاه بتواند در زمینه‌ى مسائل علم – که این‌همه اهمّیّت دارد – کار خودش را انجام بدهد، وظیفه‌ى خودش را انجام بدهد، و اگر خداى نکرده عکس این بشود، اوّلین ضربه‌اى که خواهیم خورد، این است که حرکت علمى در دانشگاه و به تبع آن در کشور متوقّف خواهد شد، یا کند خواهد شد؛ و عرض کردیم توقّف، به‌معناى عقب‌گرد است.

ما مى‏خواهيم يك دانشگاهى داشته باشيم و يك كشورى داشته باشيم كه اين وابستگى مغزى ما را كه مقدم بر همه وابستگيها و خطرناكتر از همه وابستگيهاست، نجات بدهد. ما اساتيد دانشگاهى را مى‏خواهيم كه آن اساتيد بتوانند مغزهاى جوانهاى ما را مستقل بار بياورند، غربى نباشند، شرقى نباشند، رو به غرب نايستند، آتاتورك نباشند و تقى زاده «1» نباشند. ما مى‏خواهيم يك دانشگاهى داشته باشيم كه بعد از چند سال ديگر تمام حوايج خودمان را خودمان تحصيل كنيم. ما با تخصص هيچ مخالفتى نداريم و آن چيزى كه ما با آن مخالفيم وابستگى مغزهاى جوانهاى ما به خارج، شرق و غرب است‏(  صحيفه امام، ج‏14، ص: 360)

ى است كه، جاهايى است كه بايد ايران را، اسلام را، اينها نگه دارند؛ يعنى، تربيت اينها و فرهنگ خودى، فرهنگ اسلامى، فرهنگ انسانى در اينجا حكمفرما باشد. اگر دانشگاهها اصلاح بشود استقلال ما، آزادى ما، همه چيز ما، حفظ مى‏شود. و حتماً بدانيد كه در دراز مدت هم بكلى ما مستغنى از غير خواهيم شد، (  صحيفه امام، ج‏15، ص: 433)

جریانى وجود دارد که مرعوب و مغلوب تسلّط فرهنگ غربى است؛ هرچیزِ غربى براى او مایه‌ى تمجید [است‌] و هرچیزِ میهنى و ملّى و خودى مورد تحقیر و اهانت قرار میگیرد؛ داریم کسانى از این قبیل؛ این درست عکسِ آن‌چیزى است که باید باشد. استاد در محیط دانشگاه، در محیط درس، میتواند دانشجوى خودش را، هم از لحاظ دینى مؤمن بار بیاورد، هم از لحاظ میهنى، انسان علاقه‌مند به آینده‌ى کشورش و آینده‌ى میهنش و سرنوشت ملّتش بار بیاورد؛ میتواند او را امیدوار، باروحیّه، خوش‌بین، معتقد به مبانى نظام کشور بار بیاورد؛ میتواند هم عکس عمل بکند. توقّعى که از استاد است این است: نباید سخن استاد موجب دل‌زدگى و یأس دانشجوى جوان بشود؛ مَنِش استاد هم همین‌جور است.

فرق بين دانشگاههاى غربى و دانشگاههاى اسلامى بايد در آن طرحى باشد كه اسلام براى دانشگاهها طرح مى‏كند. دانشگاههاى غربى- به هر مرتبه‏اى هم كه برسند- طبيعت را ادراك مى‏كنند، طبيعت را مهار نمى‏كنند براى معنويت. اسلام به علوم طبيعى نظر استقلالى ندارد. تمام علوم طبيعى- به هر مرتبه‏اى كه برسند- باز آن چيزى كه اسلام مى‏خواهد نيست. اسلام طبيعت را مهار مى‏كند براى واقعيت؛ و همه را رو به وحدت و توحيد مى‏برد. تمام علومى كه شما اسم مى‏بريد و از دانشگاههاى خارجى تعريف مى‏كنيد- و تعريف هم دارد- اينها يك ورق از عالم است؛ آن هم يك ورق نازلتر از همه اوراق

اسلام براى برگرداندن تمام محسوسات و تمام عالم به مرتبه توحيد است. تعليمات اسلام تعليمات طبيعى نيست، تعليمات رياضى نيست؛ همه را دارد. تعليمات طب نيست؛ همه اين را دارد لكن اينها مهار شده به توحيد. برگرداندن همه طبيعت و همه ظِلهاى ظلمانى به آن مقام نورانى، كه آخِر مقام الوهيت است. ‏( صحيفه امام، ج‏8، ص: 433)

مسئله‌ى دیگر هم مسئله‌ى علوم انسانى است، که از مدّتى پیش این مطلب را مطرح کردیم؛ دلایل این کار هم مکرّراً گفته شده. حقیقتاً ما نیازمند آن هستیم که یک تحوّل بنیادین در علوم انسانى در کشور به‌وجود بیاید. این به معناى این نیست که ما از کار فکرى و علمى و تحقیقىِ دیگران خودمان را بى‌نیاز بدانیم – نه، برخى از علوم انسانى ساخته‌وپرداخته‌ى غربى‌ها است؛ در این زمینه کار کردند، فکر کردند، مطالعه کردند، از آن مطالعات باید استفاده کرد – حرف این است که مبناى علوم انسانى غربى، مبناى غیرالهى است، مبناى مادّى است، مبناى غیر توحیدى است؛ این با مبانى اسلامى سازگار نیست، با مبانى دینى سازگار نیست. علوم انسانى آن‌وقتى صحیح و مفید و تربیت‌کننده‌ى صحیح انسان خواهد بود و به فرد و جامعه نفع خواهد رساند که براساس تفکّر الهى و جهان‌بینى الهى باشد؛ این امروز در دانشهاى علوم انسانى در وضع کنونى وجود ندارد؛ روى این بایستى کار کرد، فکر کرد.

اين خارجيها همه چيز ما را مطالعه كردند. اينها يك جانورهاى عجيبى هستند. همه چيز ما را مطالعه كردند (صحيفه امام، ج‏12، ص: 23)

حالا بعضى‌ها روى کلمه‌ى دشمن حسّاسیّت دارند؛ به ما اعتراض میکنند که چرا مدام میگویید دشمن، دشمن؛ درحالى‌که شما قرآن [را] ملاحظه کنید، مى‌بینید اوّل تا آخرِ قرآن چقدر تکرار شده عنوان «شیطان»، عنوان «ابلیس»؛ مکرّر گفته شده، مکرّر تکرار شده. از دشمن که نباید غفلت کرد. دشمن‌دانستنِ دشمن که عیب نیست
اگر چنانچه فقط دنبال ياد گرفتن باشيد، حالا اين ياد گرفتن همراه با يك تربيت صحيح و تزكيه نفس و درست راه رفتن نباشد، يك انبارى از معلومات يا به قول سعدى، كه تعبير ديگرى از همان تعبير قرآن [است‏]: مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَوْريةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الحِمارِ يَحمِلُ أَسْفَاراً «1» كسى كه ياد مى‏گيرد، لكن ياد گرفتنش همان ياد گرفتن است و به كار نمى‏بندد آن ياد گرفتنها را، تربيت، تربيت انسانى نيست، در تعبير قرآن كريم اين است كه مثْل يك حيوانى، الاغى، مى‏ماند كه به پشتش كتاب بار باشد. اين كتاب فرق نمى‏كند كه پشت يك كسى باشد؛ يا خير، در مغز و در فكرش باشد، بلكه آن كه در مغز و فكرش كتاب هست، تعليمات هست، لكن مُربّى‏ به تربيت انسانى نيست، اين ضرر دارد براى جامعه‏  (صحيفه امام، ج‏9، ص: 2)

من، آخر عمرم است، اما شما جوانيد. اصلاح كنيد اينها را. اصلاح كنيد اينها را، اگر بخواهيد مستقل باشيد. اين چيزها را در صدد برآييد اصلاحش بكنيد. همه مملكت بايد مشغول بشوند براى اصلاح خودشان. اول اصلاح آدمها را بكنند كه مقدم بر همه چيز است. دانشگاهها را مركز تربيت قرار بدهيد (صحيفه امام، ج‏12، ص: 28)

تا اصلاح نكنيد نفوس خودتان را، از خودتان شروع نكنيد و خودتان را تهذيب نكنيد، شما نمى‏توانيد ديگران را تهذيب كنيد. آدمى كه خودش آدم صحيحى نيست نمى‏تواند ديگران را تصحيح كند؛ هر چه هم بگويد فايده ندارد (صحيفه امام، ج‏13، ص: 420)

اوّلاً فضاى رمضان، فضاى صفا و معنویّت و صدق و اخلاص است. از این فضا سعى کنیم حدّاکثر استفاده را بکنیم؛ هم در آنچه ارتباط قلبى ما با خدا است، این رابطه‌ى معنوى را، رابطه‌ى شخصى را با خداى متعال در این ایّام تقویت کنیم – که برترین و بزرگ‌ترین فایده و نفع براى هر انسانى، تقویت این رابطه است – هم براى زندگى جاوید ما و حیات اخروى ما، که زندگى واقعى آنجا است؛ هم براى آن مفید است، هم براى همین زندگى نقدِ حاضر ما مفید و اثربخش. علاوه‌ى بر این، سعى کنیم از این فضاى معنویّت و صفا که در ماه رمضان در سطح جامعه عمومیّت دارد، براى ارتباطات صحیح و معنوى میان خودمان و دیگران استفاده کنیم .
http://shafaf.ir/fa/news/265481

جستجو