حماسه اقتصادی – مفاهیم اقتصادی – مجازات دزدان

حماسه اقتصادی – مفاهیم اقتصادی – مجازات دزدان
[سوره المائدة (5): آيات 38 تا 40]
وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالاً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (38) فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (39) أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ (40)
ترجمه:
38- دست مرد دزد و زن دزد را به كيفر عملى كه انجام داده‏اند به عنوان يك مجازات الهى قطع كنيد، و خداوند توانا و حكيم است.
39- اما آن كس كه پس از ستم كردن، توبه و جبران نمايد خداوند توبه او را مى‏پذيرد زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است.
40- آيا نمى‏دانى كه خداوند مالك و حكمران آسمانها و زمين است؟ هر كس را بخواهد (و شايسته ببيند) مجازات مى‏كند و هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) مى‏بخشد و خداوند بر هر چيزى قادر است.

تفسير: مجازات دزدان
در چند آيه قبل احكام” محارب” يعنى كسى كه با تهديد به اسلحه” آشكارا” متعرض جان و مال و نواميس مردم مى‏شود بيان شد، در اين آيات، به همين تناسب، حكم دزد يعنى كسى كه بطور پنهانى و مخفيانه اموال مردم را مى‏برد بيان گرديده است:
نخست مى‏فرمايد:” دست مرد و زن سارق را قطع كنيد”.
(وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما).
در اينجا مرد دزد بر زن دزد مقدم داشته شده در حالى كه در آيه حد زنا كار، زن زانيه بر مرد زانى مقدم ذكر شده است، اين تفاوت شايد به خاطر آن باشد كه در مورد دزدى عامل اصلى بيشتر مردانند و در مورد ارتكاب زنا عامل و محرك مهمتر زنان بى‏بند و بار!.
سپس مى‏گويد:” اين كيفرى است در برابر اعمالى كه انجام داده‏اند و و مجازاتى است از طرف خداوند”.
(جَزاءً بِما كَسَبا نَكالًا مِنَ اللَّهِ).

در حقيقت در اين جمله اشاره به آن است كه اولا- اين كيفر نتيجه كار خودشان است و چيزى است كه براى خود خريده‏اند و ثانيا- هدف از آن پيشگيرى و بازگشت به حق و عدالت است (زيرا” نكال” به معنى مجازاتى است كه به منظور پيشگيرى و ترك گناه انجام مى‏شود- اين كلمه در اصل به معنى لجام و افسار است و سپس به هر كارى كه جلوگيرى از انحراف كند گفته شده است) و در پايان آيه براى رفع اين توهم كه مجازات مزبور عادلانه   نيست مى‏فرمايد: خداوند هم” توانا و قدرتمند” است، بنا بر اين دليلى ندارد كه از كسى انتقام بگيرد و هم” حكيم” است بنا بر اين دليلى ندارد كه كسى را بى‏حساب مجازات كند (وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ).
در آيه بعد راه بازگشت را به روى آنها گشوده و مى‏فرمايد:” كسى كه بعد از اين ستم توبه كند و در مقام اصلاح و جبران برآيد خداوند او را خواهد بخشيد زيرا خداوند آمرزنده مهربان است”.
(فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ).
آيا به وسيله توبه تنها گناه او بخشوده مى‏شود و يا اينكه حد سرقت (بريدن دست) نيز ساقط خواهد شد؟
معروف در ميان فقهاى ما اين است كه: اگر قبل از ثبوت سرقت در دادگاه اسلامى توبه كند حد سرقت نيز از او برداشته مى‏شود، ولى هنگامى كه از طريق دو شاهد عادل، جرم او ثابت شد با توبه از بين نمى‏رود.
در حقيقت توبه حقيقى كه در آيه به آن اشاره شده آن است كه قبل از ثبوت حكم در محكمه انجام گيرد، و گرنه هر سارقى هنگامى كه خود را در معرض مجازات ديد اظهار توبه خواهد نمود و موردى براى اجراى حق باقى نخواهد ماند و به تعبير ديگر” توبه اختيارى” آن است كه قبل از ثبوت جرم در دادگاه انجام گيرد، و گرنه توبه اضطرارى همانند توبه‏اى كه به هنگام مشاهده عذاب الهى و يا آثار مرگ صورت مى‏گيرد ارزشى ندارد، و به دنبال حكم توبه سارقان روى سخن را به پيامبر بزرگ اسلام كرده، مى‏ فرمايد:
” آيا نمى‏دانى كه خداوند مالك آسمان و زمين است و هر گونه صلاح بداند در آنها تصرف مى‏كند، هر كس را كه شايسته مجازات بداند مجازات، و هر كس را كه شايسته بخشش ببيند مى‏بخشد و او بر هر چيز توانا است”.
(أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ).

در اينجا به چند نكته مهم بايد توجه داشت:
الف- شرائط مجازات سارق.
قرآن در اين حكم همانند سائر احكام ريشه مطلب را بيان كرده و شرح آن به سنت پيامبر واگذار شده است، آنچه از مجموع روايات اسلامى استفاده مى‏شود اين است كه اجراى اين حد اسلامى (بريدن دست) شرائط زيادى دارد كه بدون آن اقدام به اين كار جائز نيست از جمله اينكه:
1- متاعى كه سرقت شده بايد حد اقل يك ربع دينار «1» باشد.
2- از جاى محفوظى مانند خانه و مغازه و جيب‏هاى داخلى سرقت شود.
3- در قحط سالى كه مردم گرسنه‏اند و راه به جايى ندارند نباشد.
4- سارق عاقل و بالغ باشد، و در حال اختيار دست به اين كار بزند.
5- سرقت پدر از مال فرزند، يا سرقت شريك از مال مورد شركت اين حكم را ندارد.
6- سرقت ميوه از درختان باغ را نيز از اين حكم استثناء كرده‏اند.
7- كليه مواردى كه احتمال اشتباهى براى سارق در ميان باشد كه مال خود را به مال ديگرى احتمالا اشتباه كرده است از اين حكم مستثنى است.
و پاره‏اى از شرائط ديگر كه شرح آن در كتب فقهى آمده است.
اشتباه نشود منظور از ذكر شرائط بالا اين نيست كه سرقت تنها در صورت اجتماع اين شرائط حرام است، بلكه منظور اين است كه اجراى حد مزبور، مخصوص اينجا است و گرنه سرقت به هر شكل به هر صورت، و به هر اندازه و هر كيفيت در اسلام حرام است.
ب- اندازه قطع دست سارق.
معروف در ميان فقهاى ما با استفاده از روايات اهل بيت ع اين است
__________________________________________________
(1) دينار عبارت است از يك مثقال شرعى طلاى مسكوك و مثقال شرعى معادل 18 نخود يعنى 4: 3 مثقال معمولى است. […..]

كه تنها چهار انگشت از دست راست بريده مى‏شود، نه بيشتر، اگر چه فقهاى اهل تسنن بيش از آن گفته‏اند.
ج- آيا اين مجازات اسلامى خشونت آميز است؟
بارها اين ايراد از طرف مخالفان اسلام و يا پاره‏اى از مسلمانان كم اطلاع شده است كه اين مجازات اسلامى بسيار شديد به نظر مى‏رسد و اگر بنا بشود اين حكم در دنياى امروز عمل شود بايد بسيارى از دستها را ببرند، به علاوه اجراى اين حكم سبب مى‏شود كه يك نفر گذشته از اينكه عضو حساسى از بدن خود را از دست دهد تا پايان عمر انگشت‏نما باشد.
در پاسخ اين ايراد بايد به اين حقيقت توجه داشت كه:
اولا- همانطور كه در شرائط اين حكم گفتيم هر سارقى مشمول آن نخواهد شد بلكه تنها يك دسته از سارقان خطرناك هستند كه رسما مشمول آن مى‏شوند.
ثانيا- با توجه به اينكه راه اثبات جرم در اسلام شرائط خاصى دارد اين موضوع باز هم تقليل پيدا مى‏كند.
ثالثا- بسيارى از ايرادهايى كه افراد كم اطلاع بر قوانين اسلام مى‏كنند به خاطر آن است كه يك حكم را به طور مستقل و منهاى تمام احكام ديگر مورد بررسى قرار مى‏دهند، يعنى به عبارت ديگر آن حكم را در يك جامعه صد در صد غير اسلامى فرض مى‏كنند، ولى اگر توجه داشته باشيم كه اسلام تنها اين يك حكم نيست بلكه مجموعه احكامى است كه پياده شدن آن در يك اجتماع سبب اجراى عدالت اجتماعى، و مبارزه با فقر، و تعليم و تربيت صحيح، و آموزش و پرورش كافى، آگاهى و بيدارى و تقوا مى‏گردد، روشن مى‏شود كه مشمولان اين حكم چه اندازه كم خواهند بود اشتباه نشود، منظور اين نيست كه در جوامع امروز اين حكم نبايد اجراء شود بلكه منظور اين است كه هنگام داورى و قضاوت بايد تمام اين جوانب را در نظر گرفت. 
خلاصه حكومت اسلامى موظف است كه براى تمام افراد ملت خود نيازمنديهاى اولى زندگى را فراهم سازد، و به آنها آموزش لازم دهد، و از نظر اخلاقى نيز تربيت كند، بديهى است در چنان محيطى افراد مختلف بسيار كم خواهند شد.
رابعا- اگر ملاحظه مى‏كنيم امروز دزدى فراوان است به خاطر آن است كه چنين حكمى اجراء نمى‏شود و لذا در محيطهايى كه اين حكم اسلامى اجراء مى‏گردد (مانند محيط عربستان سعودى كه تا سالهاى اخير اين حكم در آن اجراء مى‏شد) امنيت فوق العاده‏اى از نظر مالى در همه جا حكمفرما بود.
بسيارى از زائران خانه خدا با چشم خود چمدانها يا كيفهاى پول را در كوچه و خيابانهاى حجاز ديده‏اند كه هيچكس جرئت دست زدن به آن را ندارد تا اينكه مامورين” اداره جمع‏آورى گمشده‏ها” بيايند و آن را به اداره مزبور ببرند و صاحبش بيايد و نشانه دهد و بگيرد. غالب مغازه‏ها در شبها در و پيكرى ندارند و در عين حال كسى هم دست به سرقت نمى‏زند.
جالب اينكه اين حكم اسلامى با اينكه قرنها اجراء مى‏شد و در پناه آن مسلمانان آغاز اسلام در امنيت و رفاه مى‏زيستند در مورد تعداد بسيار كمى از افراد كه از چند نفر تجاوز نمى‏كرد اين حكم در طى چند قرن اجراء گرديد.
آيا بريدن چند دست خطا كار براى امنيت چند قرن يك ملت قيمت گزافى است كه پرداخت مى‏شود؟
د- بعضى اشكال مى‏كنند. [آيا اين حكم با احترام مسلمان منافات ندارد؟]
كه اجراى اين حد در مورد سارق به خاطر يك ربع دينار منافات با آن همه احترامى كه اسلام براى جان مسلمان و حفظ او از هر گونه گزند قائل شده ندارد، تا آنجا كه ديه بريدن چهار انگشت يك انسان مبلغ گزافى تعيين شده است.
اتفاقا همين سؤال- به طورى كه از بعضى از تواريخ بر مى‏آيد- از عالم بزرگ اسلام، علم الهدى مرحوم سيد مرتضى، در حدود يكهزار سال قبل شد، سؤال كننده موضوع سؤال خود را طى شعرى به شرح ذيل مطرح كرد:
يد بخمس مئين عسجد وديت             ما بالها قطعت فى ربع دينار؟
يعنى: دستى كه ديه آن پانصد دينار است «1».
چرا به خاطر يك ربع دينار بريده مى‏شود؟
” سيد مرتضى” در جواب او اين شعر را سرود:
عز الامانة اغلاها و ارخصها             ذل الخيانة فافهم حكمة البارئ‏
يعنى عزت امانت آن دست را گرانقيمت كرد.
و ذلت خيانت بهاى آن را پائين آورد، فلسفه حكم خدا را بدان «2».
__________________________________________________
(1) البته بايد توجه داشت كه پانصد دينار در صورتى است كه پنج انگشت قطع شود و اما همانطور كه گفتيم بنا بر مذهب شيعه در سرقت تنها چهار انگشت قطع مى‏شود.
(2) در تفسير آلوسى جلد سوم صفحه 6 اين جريان نقل شده ولى بجاى علم الهدى، علم الدين السخاوى آمده است.

تفسير نمونه، ج‏4، ص: 374تا 380


جستجو